۲۵٬۵۶۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
سلام بر روزى كه نقاب از چهره منافقان كنار رفت.سلام بر روزى كه كفر آن روز مأيوس شد و دين كامل و نعمت تمام گشت.سلام بر روزى كه رسول گرامى صلى الله عليه وآله وعده روز اول تبليغ را ايفا نمود و عملى كرد.سلام بر روزى كه خداوند رضايت خود را اعلام كرد.سلام بر وجود عزيزى كه در اين روز سعيد به ولايت امت نشست و دستش به وسيله | سلام بر روزى كه نقاب از چهره منافقان كنار رفت.سلام بر روزى كه كفر آن روز مأيوس شد و دين كامل و نعمت تمام گشت.سلام بر روزى كه رسول گرامى صلى الله عليه وآله وعده روز اول تبليغ را ايفا نمود و عملى كرد.سلام بر روزى كه خداوند رضايت خود را اعلام كرد.سلام بر وجود عزيزى كه در اين روز سعيد به ولايت امت نشست و دستش به وسيله | ||
اشرف مخلوقات بالا رفت.سلام بر رسول پاك ختمى مرتبت، كاملترين رسولان، و سلام بر جانشين و وصى او، كاملترين اوصياى پروردگار غدير روزى بود مانند روز حشر، زمين همچون ميدان محشر. نه فرشى بودو نه سايبانى. همه و همه خسته به سوى وطن خود گام مى زدند، تا هر چه سريعتر به منزل مقصود خود را برسند.براى نشستن نه سايبانى كه از آن سايه بگيرند، و نه درختى كه به زير آن پناه برند.هر كس مى خواهد بر ديگرى سبقت گيرد، كه ناگاه صدايى همچون روز محشر بلند مى شود كه «وقفوهم انهم مسئولون»، و صداى «حىَّ على خير العمل» بلند مى شود. ندايى تمام صحرا را فرا مى گيرد: آنها كه جلو رفته اند برگردند و آنان كه به اين نقطه نرسيده اند خود را برسانند | اشرف مخلوقات بالا رفت.سلام بر رسول پاك ختمى مرتبت، كاملترين رسولان، و سلام بر جانشين و وصى او، كاملترين اوصياى پروردگار غدير روزى بود مانند روز حشر، زمين همچون ميدان محشر. نه فرشى بودو نه سايبانى. همه و همه خسته به سوى وطن خود گام مى زدند، تا هر چه سريعتر به منزل مقصود خود را برسند.براى نشستن نه سايبانى كه از آن سايه بگيرند، و نه درختى كه به زير آن پناه برند.هر كس مى خواهد بر ديگرى سبقت گيرد، كه ناگاه صدايى همچون روز محشر بلند مى شود كه «وقفوهم انهم مسئولون»، و صداى «حىَّ على خير العمل» بلند مى شود. ندايى تمام صحرا را فرا مى گيرد: آنها كه جلو رفته اند برگردند و آنان كه به اين نقطه نرسيده اند خود را برسانند | ||
همه با حيرت و استعجاب با يكديگر سخن مىگويند كه چرا زنگ توقف زده شده است. ولى هيچ كس اصل ماجرا را نمى داند. در اين صحراى بى آب و گياه، درهواى گرم، زير تابش خورشيد، رسول گرامى صلى الله عليه وآله از ما چه مى خواهد؟ اما كسى جرئت ندارد از رسول گرامى صلى الله عليه وآله سؤال كند ماجرا چيست؟رسول اكرم صلى الله عليه وآله آماده انجام وظيفه خود شده است. وظيفه اى كه دستور آن توسط جبرئيل امين چنين نازل شده است: «يا أيها الرسول بلِّغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلَّغت رسالته و اللّه يعصمك من الناس». | |||
قضيه آن قدر مهم است كه همه دستورات الهى كه توسط حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله به مردم ابلاغ شده بىمعنى و بىهدف خواهد ماند، اگر محافظ آن دستورات وجود | قضيه آن قدر مهم است كه همه دستورات الهى كه توسط حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله به مردم ابلاغ شده بىمعنى و بىهدف خواهد ماند، اگر محافظ آن دستورات وجود | ||
نداشته باشد. | نداشته باشد. | ||
== جاى چنگهاى شيطانى بر صورت گلگون غدير<ref>عسكرى عابد</ref> == | |||
غدير از آن ماست. براى ديگرى گفته نشده و چشم اميد به | |||
سوى ديگرى ندارد. همين غدير از دشمنانش زخمهاى كمى | |||
نديده است و اكنون از ما مرهم مىطلبد. اسلام «لا اله الا اللّه» و | |||
«محمد رسول اللّه» و «على ولى اللّه» را با هم آورد، اما مسلمانان | |||
بين اركان آن فاصله انداختند. اگر كسى موحد باشد، و با توحيد | |||
و نبوت واقعا آشنايى داشته باشد به هيچ وجه ولايت على عليهالسلام را | |||
انكار نخواهد كرد. پيامبر صلىاللهعليهوآله آن فرمول سه بعدى را كه در اولين | |||
روز تبليغى خود عرضه كرده بود، در 23 سال حيات پر نشيب و | |||
فراز خود به شيوههاى گوناگون و پرتأثير بيان مىكرد. | |||
پس بايد با اين احساس در غدير نگريست كه روح جوان اسلام و | |||
شاهرگ حياتى دين بوده، و صاعقه بر قصر باطل است. | |||
اكنون كه رخسار نازك آن زخم ديده، قلب آن غمزده است كه چرا | |||
تاكنون ناشناخته مانده است؟! | |||
امروز فرياد غدير بلند است كه كجا هستند دوستداران من؟ | |||
امروز كه هنگام آزادى بيان و زمان ارتباطات است، پس كجايند | |||
ياران من تا از چهره من غبار را پاك كنند، و بر زخمهاى رخسار | |||
نازك من مرهم نهند. بلكه از صورت نورانى من پرده بردارند و | |||
تصوير زيبا و جذاب مرا به مردم نشان دهند و با حسن عالمتاب | |||
من جهان را روشن كنند. | |||
اولين روزى كه نبى امى صلىاللهعليهوآله نقاره توحيد را به صدا درآورد و رسالت خود را اعلام | |||
فرمود، نغمه ولايت را نيز به گوشها رسانيد. از همان نقطه كه بانگ «لا اله الا اللّه» و | |||
شعار «محمد رسول اللّه» برخاست، از همان نقطه صداى دلنشين «على ولى اللّه» نيز | |||
شنيده شد. | |||
اسلامِ محمد صلىاللهعليهوآله مجموع «لا اله الا اللّه»، «محمد رسول اللّه»، «على ولى اللّه» است. | |||
مسلمان حقيقى كسى است كه بر هر سه با هم ايمان داشته باشد. مؤمن واقعى كسى | |||
است كه هر سه كلمه را با دل و جان بر زبان جارى كند. يكى از اين سه، حتى دو تا از | |||
آنها كافى نيست، و به هيچ وجه قابل قبول خداوند نخواهد بود. | |||
البته شكى نيست كه پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله ابتدا تمام نيروى خود را عليه شرك و | |||
بتپرستى به كار مىگرفت، چون جامعه عرب آن زمان بلكه تمام جهان، آلوده به | |||
شرك و بتپرستى بود، و تا وقتى كه انسان از شرك و بتپرستى دست بر ندارد و به | |||
توحيد و يكتاپرستى روى نياورد، نبوت و ولايت معنى نخواهد داشت. بايد زمينه | |||
توحيد و يكتاپرستى را با زدودن شرك و بتپرستى هموار ساخت و سپس جايگاه | |||
نبوت را تحكيم و ترسيخ نمود. آنگاه كه توحيد و نبوت جايگاه خود را در جامعه روشن | |||
ساخت، نوبت به ولايت مىرسد. | |||
از همين جا معلوم مىشود كه «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا» به اين معنى نيست كه | |||
انسان فقط «لا اله الا اللّه» بگويد و داخل بهشت شود. اين طبق برنامه دقيق الهى بود و با | |||
در نظر گرفتن وضعيت زمانى و مكانى جهان برنامه ريزى شده بود، و هر بخشى از | |||
اين برنامه در جايگاه خود اجرا مىشد. يكى از مهمترين بخشهاى برنامه الهى هم | |||
«امامت» بود كه در جايگاه خود به اجرا در آمد. | |||
پس معلوم شد اساس اسلام از ابتدا بر توحيد و نبوت و امامت بود، اما هنگامى كه | |||
شرك و بتپرستى بر جامعه حاكم بود ابتدا پرچم «توحيد» برافراشته شد. زمانى كه | |||
كفر و عناد قدرت داشت، اصل «نبوت» محوريت داشت. اما وقتى نفاق جامعه اسلامى | |||
را در معرض خطر قرار داد پرچم «ولايت» برافراشته و نمايان گرديد. | |||
امامت و ولايت، از توحيد و نبوت جدا نيست، هر جا كه توحيد و نبوت است | |||
ولايت هم وجود دارد. به اين معنى كه اگر كسى موحد باشد، و با توحيد و نبوت واقعا | |||
آشنايى داشته باشد به هيچ وجه ولايت على عليهالسلام را انكار نخواهد كرد، زيرا همان | |||
خدايى كه محمد صلىاللهعليهوآله را نبى و رسول قرار داده على عليهالسلام را ولى و امام قرار داده، و همان | |||
پيامبرى كه قرآن را آورده على عليهالسلام را به امامت معرفى كرده است. | |||
پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله آن فرمول سه بعدى را كه در اولين روز تبليغى خود عرضه | |||
كرده بود و در 23 سال حيات پر نشيب و فراز خود به شيوههاى گوناگون و پرتأثير آن | |||
را بيان كرده بود، اكنون كه مىخواهد از دنيا برود لازم مىداند آن فرمول را براى بار | |||
آخر به عموم مسلمانان برساند، و بُعد سوم (ولايت) را رسما و به طور خاص اعلان | |||
كند، تا بر هيچ كس پنهان نماند كه «اسلام حقيقى» چيست. | |||
پيامبر صلىاللهعليهوآله به حكم پروردگار، براى اين امر خطير ميدان غدير خم را انتخاب نمود و | |||
صد و بيست هزار حاجى را در صحراى غدير متوقف كرد؛ و تا وقتى همگى با دست | |||
على عليهالسلام بيعت نكردند، اجازه حركت نداد، اگر چه اين امر سه روز طول كشيد. | |||
اكنون اگر بپرسند غدير چيست، بايد گفت: | |||
غدير روز اعلان رسمى ولايت على عليهالسلام است. | |||
غدير روز تكميل دين مبين اسلام است. | |||
غدير روز اتمام نعمت است. | |||
غدير روز رضايت خدا از اسلام است. | |||
غدير روز سرور و شادمانى مؤمنان است. | |||
غدير روز ذلت و رسوايى منافقان است. | |||
غدير روز يأس و نااميدى كفار و مشركين است. | |||
غدير روز گريه و زارى شياطين است. | |||
غدير صاعقه بر قصر باطل است. | |||
غدير شاهرگ حياتى اسلام است. | |||
غدير ضامن جاودانگى اسلام است. | |||
غدير مايه سربلندى و افتخار دين خداست. | |||
غدير روح جوان اسلام است. | |||
غدير ثمره زحمات انبيا و رسل است. | |||
غدير رمز زحمات 23 ساله پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله است. | |||
از عمق درون كه غدير را مىنگرم مناظر ديگرى بر صفحه ذهنم هجوم مىآورد. | |||
پس آنچه احساس مىكنم بر قلم جارى مىكنم: | |||
صداى قلب من، غدير! | |||
صداى هر نفسم، غدير! | |||
صداى كل وجود من، غدير! | |||
غدير چقدر مظلوم است!؟ چه ستمديده است! همان غدير كه اساس دين است، | |||
همان غدير كه بقاى اسلام است، همان غدير كه رضاى خداست، همان غدير كه پيام | |||
تمام انبياست. | |||
اهل دنيا چه رفتار بدى با غدير روا داشتهاند. گويا مىخواستهاند آن را از بين ببرند | |||
و نشانى از آن باقى نگذارند. مىخواستهاند صورت زيباى آن را خراب كنند و حسن | |||
آن را بر باد دهند. | |||
امروز نيز چنگهاى شيطانى به طرف صورت گلگون غدير دراز است. اكنون كه | |||
رخسار نازك آن زخم ديده، قلب آن غمزده است كه چرا تاكنون ناشناخته مانده | |||
است؟! | |||
امروز فرياد غدير بلند است كه كجا هستند دوستداران من؟ كجا هستند شيعيان من؟ | |||
كجايند عاشقان من؟ اكنون كه ديگر دوران بنىاميه و بنىعباس نيست، و ظالمان و | |||
جابران به خاك تبديل شدهاند، ديگر خوف و وحشتى نيست، تقيهاى در كار نيست، | |||
زمان آزادى بيان است، زمان ارتباطات است، دنيا دهكده جهانى گرديده است. | |||
پس كجا هستيد اى ياران غدير؟ زيبايى دنيا شما را فريب داده است؟ در چنگ نفس | |||
اسير شدهايد؟ خواب غفلت شما را بىحركت كرده است؟ | |||
بياييد از چهره نفيس من گرد و غبار را پاك كنيد. بياييد بر زخمهاى رخسار نازك من | |||
مرهم نهيد. بياييد از صورت نورانى من پرده را برداريد. بياييد تصوير زيبا و جذاب مرا به | |||
مردم نشان دهيد. بياييد با حسن عالمتاب من جهان را روشن كنيد. | |||
اى عشّاق غدير! من به شما بسيار اميدوارم و منتظر دستهايى هستم كه مرا به | |||
تصوير دوباره احيا كنند. مبادا چشم اميدم را نااميد كنيد. | |||
اعتراضى به بزرگى ادعاى اصحاب فيل | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:میراث مکتوب غدیر]] | [[رده:میراث مکتوب غدیر]] |