۷۶۴
ویرایش
خط ۳۳۳: | خط ۳۳۳: | ||
===== قول اول ===== | ===== قول اول ===== | ||
قول نخست، قول اهل بیت | قول نخست، قول اهل بیت علیهم السلام است: این آیه روز پنج شنبه، هجدهم ذو الحجة در جحفه، هنگام بازگشت پیامبرصلی الله علیه وآله از حجة الوداع بر حضرت فرو فرستاده شد. این هنگامى بود که خداى تعالى پیامبرصلی الله علیه وآله را امر فرمود تا همه مسلمانان را در غدیرخم، پیش از آن که هریک به راه خود بروند، متوقف و مجتمع سازد. پیامبرصلی الله علیه وآله چنین کرد و براى مسلمانان سخن گفت و على علیه السلام را به جانشینى خود و پیشوایى مسلمانان پس از خویش نصب کرد. | ||
در اینجا نمونه هایى از احادیث اهل بیت | '''در اینجا نمونه هایى از احادیث اهل بیت علیهم السلام را مى آوریم:''' | ||
'''۱ـ''' اولین روایت، روایتى است که پیش از این به نقل از«کافى»(ج۱،ص۲۸۹) در فصل مربوط به نظر اهل بیت علیهم السلام درباره آخرین آیه و سوره نازل شده آوردیم. | |||
'''۲ـ''' على بن ابراهیم از صالح بن سندى، او از جعفربن بشیر، وى از هارون بن خارجه و او از ابى بصیر نقل مى کند که گفت: | |||
نزد | نزد ابوجعفرعلیه السلام نشسته بودم که مردى آمد و از حضرت پرسید: برایم بگو آیا ولایت على از سوى خداست یا از سوى رسولش؟ ابوجعفرعلیه السلام خشمگین شد سپس فرمود: واى بر تو! رسول خداصلی الله علیه وآله پیش از آنکه خدا ایشان را به بیان ولایت فرمان دهد از بیان آن بیم داشت، بلکه خدا بر او[بیان ولایت را] واجب کرد همان گونه که[بیان] نماز، زکات، روزه و حج را واجب گرداند.<ref>الکافی؛ج۱،ص۲۸۹.</ref> | ||
'''۳ـ''' ابو محمد قاسم بن علاء رحمه الله مرفوعاًً از عبدالعزیز بن مسلم نقل کرده است که گفت: | |||
با امام | با امام رضاعلیه السلام به مرو رفتیم. در آغاز ورودمان روز جمعه در مسجد جامع گرد آمدیم، از موضوع امامت سخن به میان آمد و از فراوانى اختلاف مردم در آن یاد شد. من بر مولایم علیه السلام وارد شدم و ایشان را از این بحث مردم آگاه کردم، حضرت تبسّمى کردند آنگاه فرمودند: اى عبدالعزیز! این مردمان نادانى پیشه کرده اند و در نظراتشان نیرنگ نموده اند؛ خداى عزوجل پیامبرش صلی الله علیه وآله را از این جهان نبرد مگر آنکه دین را برایش کامل گردانید و قرآن را بر او فرو فرستاد که در آن همه چیز بیان شده است، حلال و حرام، حدود و احکام و تمامى آنچه مردمان به آن نیازمندند به طور کامل در قرآن بیان شده است؛ از این روست که خداى عزوجل فرمود: مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ خداوند در حجةالوداع که در آخر عمر پیامبرصلی الله علیه وآله بود فرمود:الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا.امر امامت تمام کننده دین است، و پیامبرصلی الله علیه وآله از دنیا نرفت مگر پس از آنکه تعالیم دین را براى امت بیان کرد و راه امّت را برایشان روشن ساخت و آنان را به قصد لقاى حق ترک فرمود در حالى که على علیه السلام را راهنما و پیشواى آنان قرار داد و هر چه را که نیاز به بیان داشت براى آنان بیان کرد، پس هر آن که گمان کند خداى عزوجل دینش را کامل نگردانیده است همانا کتاب خدا را ردّ کرده و هر که کتاب خدا را رد کند به او کفر ورزیده است. | ||
آیا اهمیت امامت و جایگاه آن را در امّت مى شناسند و آیا در امر امامت حق انتخاب دارند؟ همانا اهمیت امامت والاتر و شأن آن عظیمتر و جایگاه آن بالاتر و رتبه اش رفیعتر و ژرفتر از آن است که عقلهاى بشرى به آن دست یابد، یا مردمان با آراى خود به آن برسند و یا امامى را به اختیار خویش بگمارند. | آیا اهمیت امامت و جایگاه آن را در امّت مى شناسند و آیا در امر امامت حق انتخاب دارند؟ همانا اهمیت امامت والاتر و شأن آن عظیمتر و جایگاه آن بالاتر و رتبه اش رفیعتر و ژرفتر از آن است که عقلهاى بشرى به آن دست یابد، یا مردمان با آراى خود به آن برسند و یا امامى را به اختیار خویش بگمارند. | ||
امامت امرى است که خداى عزوجل ابراهیم خلیل | امامت امرى است که خداى عزوجل ابراهیم خلیل علیه السلام را پس از مرتبه نبوت و مرتبه خلیلیّت در مرتبه سوم به آن منصوب کرد، و فضیلتى است که خدا ابراهیم را به آن فضیلت، شرافت بخشید و نام او را به آن پرآوازه ساخت و فرمود:قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا، آنگاه ابراهیم خلیل علیه السلام با خرسندى از فضیلت و مرتبتى که یافته است مى گوید: قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي؟ و خداى تبارک و تعالى در پاسخ مى فرماید:قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ به این گونه این آیه شریفه، امامت هر ظالمى را تا روز قیامت نفى مى کند و باطل اعلام مى کند، و امامت منحصر در برگزیدگان مى گردد. | ||
آن گاه خداى تعالى ابراهیم را تکریم نموده و ذریّه اى را از برگزیدگان و پاکان قرار داده است و سپس فرموده است: | آن گاه خداى تعالى ابراهیم را تکریم نموده و ذریّه اى را از برگزیدگان و پاکان قرار داده است و سپس فرموده است: وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً ۖ وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ.وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ ۖ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ. | ||
پس فرزندان ابراهیم امامت را یکى پس از دیگرى به ارث مى بردند و این وراثت، عصرى پس از عصر دیگر ادامه داشت تا به پیامبر اسلام(ص) رسید و خداى تعالى او را وارث ابراهیم گردانید و فرمود: انّ اولى الناس بإبراهیم الذین اتبعوه و هذاالنبى و الذین امنوا والله ولىّ المومنین این شأن مخصوص پیامبر بود که على(ع) آن را به ارث برد و این به فرمان خدا بود بنابه آنچه که خود واجب فرموده بود. به این ترتیب در فرزندان او برگزیدگانى بودند که خداوند به آنان علم و ایمان داده بود، که فرمود: و قال الذین اوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فى کتاب الله إلى یوم البعث…، و این مرتبه علم و ایمان تا روز رستاخیر تنها در فرزندان على(ع) خواهد بود؛ چرا که پس از محمد(ص) پیامبرى نخواهد آمد.این نادانان از کجا براى خود حق انتخاب قائلند؟.<ref>اصول کافی؛ج۱،ص۱۹۸.</ref> | پس فرزندان ابراهیم امامت را یکى پس از دیگرى به ارث مى بردند و این وراثت، عصرى پس از عصر دیگر ادامه داشت تا به پیامبر اسلام(ص) رسید و خداى تعالى او را وارث ابراهیم گردانید و فرمود: انّ اولى الناس بإبراهیم الذین اتبعوه و هذاالنبى و الذین امنوا والله ولىّ المومنین این شأن مخصوص پیامبر بود که على(ع) آن را به ارث برد و این به فرمان خدا بود بنابه آنچه که خود واجب فرموده بود. به این ترتیب در فرزندان او برگزیدگانى بودند که خداوند به آنان علم و ایمان داده بود، که فرمود: و قال الذین اوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فى کتاب الله إلى یوم البعث…، و این مرتبه علم و ایمان تا روز رستاخیر تنها در فرزندان على(ع) خواهد بود؛ چرا که پس از محمد(ص) پیامبرى نخواهد آمد.این نادانان از کجا براى خود حق انتخاب قائلند؟.<ref>اصول کافی؛ج۱،ص۱۹۸.</ref> |
ویرایش