پرش به محتوا

آيات ۲۲ تا ۲۸ محمد و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==== روايت اول ====
==== روايت اول ====
در روايتى كه [[اهل سنت|اهل‏ تسنن]] هم نقل كرده‏ اند آمده است:{{متن عربی|لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...}}:
در روايتى كه [[اهل سنت|اهل‏ تسنن]] هم نقل كرده‏ اند آمده است:{{متن عربی|لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...}}:


آنگاه كه بر صحيفه ملعونه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت براى آنان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است».
آنگاه كه بر صحيفه ملعونه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت براى آنان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است».
خط ۱۹: خط ۱۹:
امام صادق ‏عليه السلام در حديثى نزول همه آيات مذكور (از آيه ۲۲ تا ۲۶) را در مورد پيمان اهل صحيفه ذكر مى كند و مى‏ فرمايد:خداوند در غدير خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالى كه مى‏ گفتند:«اگر محمد از دنيا رفت خلافت را به آل محمد باز نمى‏ گردانيم و خمس را به آنان نمى‏ دهيم».
امام صادق ‏عليه السلام در حديثى نزول همه آيات مذكور (از آيه ۲۲ تا ۲۶) را در مورد پيمان اهل صحيفه ذكر مى كند و مى‏ فرمايد:خداوند در غدير خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالى كه مى‏ گفتند:«اگر محمد از دنيا رفت خلافت را به آل محمد باز نمى‏ گردانيم و خمس را به آنان نمى‏ دهيم».


خداوند اين آيات را نازل كرد: {{قران|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...}} تا آيه {{قران|سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ}}:
خداوند اين آيات را نازل كرد: {{قرآن|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...}} تا آيه {{قرآن|سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ}}:


«آيا اگر پشت كرديد چنين خواهيد بود كه در زمين فساد كنيد و از ارحام خود قطع كنيد.چنين كسانى ‏اند كه خدا آنان را لعنت كرده و آنان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است.آيا قرآن را تدبر نمى ‏كنند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است. كسانى كه مرتد شدند و راه بازگشت پيش گرفتند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شد.شيطان كار آنان را نيک جلوه داده و آنان را بدان سو سوق داده است».<ref>شرح الاخبار: ج ۲ ص ۳۵۱ ح ۷۰۷.</ref>
«آيا اگر پشت كرديد چنين خواهيد بود كه در زمين فساد كنيد و از ارحام خود قطع كنيد.چنين كسانى ‏اند كه خدا آنان را لعنت كرده و آنان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است.آيا قرآن را تدبر نمى ‏كنند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است. كسانى كه مرتد شدند و راه بازگشت پيش گرفتند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شد.شيطان كار آنان را نيک جلوه داده و آنان را بدان سو سوق داده است».<ref>شرح الاخبار: ج ۲ ص ۳۵۱ ح ۷۰۷.</ref>


==== روايت سوم ====
==== روايت سوم ====
در روايت ديگرى آمده است: آن گروه در كعبه با يكديگر اتفاق كردند كه اگر محمد از دنيا رفت هيچ يك از خاندانش خلافت را به دست نگيرد. در واقع آنان پشتيبان بنى‏ اميه بودند در آنچه انجام دادند.بنواميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى ‏كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى‏ كردند خمس براى آنان است!خداوند در اينجا آيه نازل كرد: {{قران|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...}}.بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: {{قران|فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...}}.<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۳.</ref>
در روايت ديگرى آمده است: آن گروه در كعبه با يكديگر اتفاق كردند كه اگر محمد از دنيا رفت هيچ يك از خاندانش خلافت را به دست نگيرد. در واقع آنان پشتيبان بنى‏ اميه بودند در آنچه انجام دادند.بنواميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى ‏كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى‏ كردند خمس براى آنان است!خداوند در اينجا آيه نازل كرد: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...}}.بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: {{قرآن|فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...}}.<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۳.</ref>


==== روايت چهارم ====
==== روايت چهارم ====
در روايت ديگرى شيطنت عمر مطرح شده كه گرداننده اصلى برنامه [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] و [[سقیفه]] بود. از يک سو زمينه را آماده مى‏ كرد و از سوى ديگر فكر آنان را به اين جهت سوق مى‏ داد كه بر هم زدن سخن و برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله كار آسانى است.اين دو نكته در اين حديث به خوبى بيان شده است:
در روايت ديگرى شيطنت عمر مطرح شده كه گرداننده اصلى برنامه [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] و [[سقیفه]] بود. از يک سو زمينه را آماده مى‏ كرد و از سوى ديگر فكر آنان را به اين جهت سوق مى‏ داد كه بر هم زدن سخن و برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله كار آسانى است.اين دو نكته در اين حديث به خوبى بيان شده است:


{{قران|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} درباره كسانى نازل شده كه عهد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شكستند.
{{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} درباره كسانى نازل شده كه عهد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شكستند.


{{قران|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ}}، يعنى شيطان كار را براى آنان سهل و آماده مى ‏كرد، و او عمر بود. {{قران|وَ أَمْلى لَهُمْ}} يعنى براى آنان جلوه مى ‏داد كه از آنچه محمد مى‏ گويد هيچ كدام عملى نخواهد شد.
{{قرآن|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ}}، يعنى شيطان كار را براى آنان سهل و آماده مى ‏كرد، و او عمر بود. {{قرآن|وَ أَمْلى لَهُمْ}} يعنى براى آنان جلوه مى ‏داد كه از آنچه محمد مى‏ گويد هيچ كدام عملى نخواهد شد.


{{قران|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} يعنى آنچه خدا درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نازل كرده خوش نداشتند.
{{قرآن|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} يعنى آنچه خدا درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نازل كرده خوش نداشتند.


{{قران|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}، بنى ‏اميه را به پيمان خود دعوت كردند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما نگذارند و چيزى از خمس به ما ندهند، و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهيم غنيمتى براى آنان خواهد بود. {{قران|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}} ، يعنى خمس را به بنى‏ هاشم ندهيد. {{قران|وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ}} خدا اين كارهاى پنهانى آنان را مى ‏داند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۶۳. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۰۸.</ref>
{{قرآن|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}، بنى ‏اميه را به پيمان خود دعوت كردند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما نگذارند و چيزى از خمس به ما ندهند، و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهيم غنيمتى براى آنان خواهد بود. {{قرآن|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}} ، يعنى خمس را به بنى‏ هاشم ندهيد. {{قرآن|وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ}} خدا اين كارهاى پنهانى آنان را مى ‏داند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۶۳. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۰۸.</ref>


==== روايت پنجم ====
==== روايت پنجم ====
امام باقر عليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه‏ هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى‏ فرمايد: {{قران|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...}}، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام بود.{{قران|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...}} منظور عمر است. {{قران|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...}}، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد.آنان گروهى از بنى ‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.سپس بنى‏ اميه از آنان پرسيدند:خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته‏ ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى ‏اميه گفتند:
امام باقر عليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه‏ هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى‏ فرمايد: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...}}، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام بود.{{قرآن|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...}} منظور عمر است. {{قرآن|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...}}، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد.آنان گروهى از بنى ‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.سپس بنى‏ اميه از آنان پرسيدند:خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته‏ ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى ‏اميه گفتند:


ولى در اين باره از شما اطاعت نمى‏ كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم. در واقع آنان درباره آل محمد عليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] برسد با آنان موافق نبودند.بنابراين كسانى كه {{قران||كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] و [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن]] و [[سالم مولى ابی‏ حذیفه]] بودند. آنان در بين خود نوشته ‏اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود.خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: {{قران|أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...}}.در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله به هيچ يک از بنى ‏هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند.اينجا بود كه آيه نازل شد: {{قران|وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه}} .
ولى در اين باره از شما اطاعت نمى‏ كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم. در واقع آنان درباره آل محمد عليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] برسد با آنان موافق نبودند.بنابراين كسانى كه {{قرآن||كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] و [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن]] و [[سالم مولى ابی‏ حذیفه]] بودند. آنان در بين خود نوشته ‏اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود.خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: {{قرآن|أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...}}.در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله به هيچ يک از بنى ‏هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند.اينجا بود كه آيه نازل شد: {{قرآن|وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه}} .


همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: {{قران|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...}}.<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۴. براى موارد آيه {{قران|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ...}} مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۳۱،۲۳۰.</ref>
همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: {{قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...}}.<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۴. براى موارد آيه {{قران|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ...}} مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۳۱،۲۳۰.</ref>


==== روايت ششم ====
==== روايت ششم ====
در حديث ديگرى از امام صادق‏ عليه السلام تفاصيل بيشترى درباره شأن نزول اين آيات وارد شده است، آنجا كه مى ‏فرمايد:كلام خداوند {{قران|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} ، منظور [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] است كه با ترک ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از ايمان مرتد شدند.قول خداوند: {{قران|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}:به خدا قسم درباره ابوبكر و عمر و پيروانشان نازل شده است.اين كلام خداست كه جبرئيل بر محمد صلى الله عليه و آله نازل كرده است:
در حديث ديگرى از امام صادق‏ عليه السلام تفاصيل بيشترى درباره شأن نزول اين آيات وارد شده است، آنجا كه مى ‏فرمايد:كلام خداوند {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} ، منظور [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] است كه با ترک ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از ايمان مرتد شدند.قول خداوند: {{قرآن|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}:به خدا قسم درباره ابوبكر و عمر و پيروانشان نازل شده است.اين كلام خداست كه جبرئيل بر محمد صلى الله عليه و آله نازل كرده است:


{{متن عربی|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه -  فى علىّ -}}:«اين به خاطر آن است كه آنان گفتند به كسانى كه خوش نداشتند آنچه خدا - درباره على ‏عليه السلام -  نازل كرده بود».
{{متن عربی|ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه -  فى علىّ -}}:«اين به خاطر آن است كه آنان گفتند به كسانى كه خوش نداشتند آنچه خدا - درباره على ‏عليه السلام -  نازل كرده بود».
خط ۵۷: خط ۵۷:
{{متن عربی|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}: «ما از شما اطاعت مى ‏كنيم در بخشى از مسئله‏ اى كه ما را بدان دعوت كرديد، و آن خمس است كه چيزى از آن به اهل بيت ندهيم».
{{متن عربی|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}}: «ما از شما اطاعت مى ‏كنيم در بخشى از مسئله‏ اى كه ما را بدان دعوت كرديد، و آن خمس است كه چيزى از آن به اهل بيت ندهيم».


قول خداوند كه مى‏ فرمايد: {{قران|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}}:«آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند» ، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود. در اين داخل شدن بنى‏ اميه به پيمان نامه اصحاب صحيفه، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۶۳ ح ۱۲۸. الكافى: ج ۱ ص ۳۴۸ ح ۴۳.</ref>
قول خداوند كه مى‏ فرمايد: {{قرآن|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}}:«آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند» ، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود. در اين داخل شدن بنى‏ اميه به پيمان نامه اصحاب صحيفه، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۶۳ ح ۱۲۸. الكافى: ج ۱ ص ۳۴۸ ح ۴۳.</ref>


=== تحليل اعتقادى ===
=== تحليل اعتقادى ===
خط ۶۳: خط ۶۳:


==== اول: فساد در زمين و دشمنى با آل محمد عليهم السلام از آثار صحيفه ====
==== اول: فساد در زمين و دشمنى با آل محمد عليهم السلام از آثار صحيفه ====
{{قران|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ}} اصحاب صحيفه با روى گرداندن از ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و پشت كردن به غدير، دو پايه اساسى جهنم را در زمين بر قرار كردند:
{{قرآن|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ}} اصحاب صحيفه با روى گرداندن از ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و پشت كردن به غدير، دو پايه اساسى جهنم را در زمين بر قرار كردند:


يكى فساد در زمين و ديگرى قطع رحم با پيامبر صلى الله عليه و آله و دشمنى با اهل ‏بيت او.اين را آيه ذكر شده به صراحت بيان مى‏ كند كه پس از انطباق آن بر اصحاب صحيفه ارتباط آن روشن مى‏ شود.بايد گفت: وقتى هدف خدا و رسول از برنامه غدير و منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اصلاح زمين و محبت آل محمد عليهم السلام است، بدون شک راه بازگشت و ارتداد از چنين برنامه‏ اى مساوى با فساد در زمين و دشمنى آل محمد عليهم السلام خواهد بود.در روزى كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را براى بيعت اجبارى با ابوبكر آوردند، سلمان به عمر گفت:«من شهادت مى‏دهم كه در بعضى از كتاب‏هاى نازل شده خداوند خوانده‏ام كه تو با اسم و صفتت يكى از درهاى جهنم هستى».<ref>كتاب سليم: ص ۱۶۰.</ref> احاديث بسيارى وارد شده درباره اينكه تمام گناهان امت و هر ظلمى انجام شود و خون به ناحقى ريخته شود بر عهده ابوبكر و عمر است كه ذكر خواهد شد.<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۹۶-۳۹۹.</ref>
يكى فساد در زمين و ديگرى قطع رحم با پيامبر صلى الله عليه و آله و دشمنى با اهل ‏بيت او.اين را آيه ذكر شده به صراحت بيان مى‏ كند كه پس از انطباق آن بر اصحاب صحيفه ارتباط آن روشن مى‏ شود.بايد گفت: وقتى هدف خدا و رسول از برنامه غدير و منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اصلاح زمين و محبت آل محمد عليهم السلام است، بدون شک راه بازگشت و ارتداد از چنين برنامه‏ اى مساوى با فساد در زمين و دشمنى آل محمد عليهم السلام خواهد بود.در روزى كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را براى بيعت اجبارى با ابوبكر آوردند، سلمان به عمر گفت:«من شهادت مى‏دهم كه در بعضى از كتاب‏هاى نازل شده خداوند خوانده‏ام كه تو با اسم و صفتت يكى از درهاى جهنم هستى».<ref>كتاب سليم: ص ۱۶۰.</ref> احاديث بسيارى وارد شده درباره اينكه تمام گناهان امت و هر ظلمى انجام شود و خون به ناحقى ريخته شود بر عهده ابوبكر و عمر است كه ذكر خواهد شد.<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۹۶-۳۹۹.</ref>


==== دوم: اصحاب صحيفه ملعونند ====
==== دوم: اصحاب صحيفه ملعونند ====
{{قران|أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه}} يكى از موارد صريح لعنت خداوند بر بانيان غصب خلافت و دشمنى با اهل‏بيت ‏عليهم السلام همين آيه است كه ارتباط آن با اصحاب صحيفه اين مطلب را روشن مى ‏نمايد.اگر تمام لعنت شده‏ هاى عالم را در نظر بگيريم ملعون‏ تر از اين گروه كسى نخواهد بود، چرا كه بزرگى جرم و جنايتشان استحقاق لعنت آنان را بيشتر مى‏ كند.امام سجاد عليه السلام درباره آنان فرمود: {{متن عربی|عَلَيْهِما لَعْنَةُ اللَّه بِلَعَناتِهِ كُلِّها}}: «بر آنان لعنت خدا باد به همه انواع لعن پروردگار».<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۴۵ ح ۱.</ref>
{{قرآن|أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه}} يكى از موارد صريح لعنت خداوند بر بانيان غصب خلافت و دشمنى با اهل‏بيت ‏عليهم السلام همين آيه است كه ارتباط آن با اصحاب صحيفه اين مطلب را روشن مى ‏نمايد.اگر تمام لعنت شده‏ هاى عالم را در نظر بگيريم ملعون‏ تر از اين گروه كسى نخواهد بود، چرا كه بزرگى جرم و جنايتشان استحقاق لعنت آنان را بيشتر مى‏ كند.امام سجاد عليه السلام درباره آنان فرمود: {{متن عربی|عَلَيْهِما لَعْنَةُ اللَّه بِلَعَناتِهِ كُلِّها}}: «بر آنان لعنت خدا باد به همه انواع لعن پروردگار».<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۴۵ ح ۱.</ref>


اگر همه امت اسلام -  چه آنان كه گمراه شدند و چه آنان كه هدايت يافته‏ اند -  تا روز قيامت اصحاب صحيفه را نفرين كنند كه چرا مردم را از راهى كه خير دنيا و آخرت در آن بود منحرف كردند، باز هم جاى لعنت دارند.اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از عمق قلبى سوخته براى امت اين مطلب را چنين بيان فرموده است:{{متن عربی| لَوْ انَّ هذِهِ الامَّةِ قامَتْ عَلى ارْجُلِها عَلَى التُّرابِ وَ وَضَعَتِ الرِّمادَ عَلى رُؤُوسِها وَ تَضَرَّعَتْ الَى اللَّه وَ دَعَتْ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ عَلى مَن اضَلَّهُمْ وَ صَدَّهُمْ عَنْ سَبيلِ اللَّه وَ دَعاهُمْ الَى النّارِ وَ عَرَضَهُمْ لِسَخَطِ رَبِّهِمْ وَ اوْجَبَ عَلَيْهِمْ عَذابَهُ بِما اجْرَمُوا الَيْهِمْ لَكانُوا مُقَصِّرينَ فى ذلِك}}:
اگر همه امت اسلام -  چه آنان كه گمراه شدند و چه آنان كه هدايت يافته‏ اند -  تا روز قيامت اصحاب صحيفه را نفرين كنند كه چرا مردم را از راهى كه خير دنيا و آخرت در آن بود منحرف كردند، باز هم جاى لعنت دارند.اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از عمق قلبى سوخته براى امت اين مطلب را چنين بيان فرموده است:{{متن عربی| لَوْ انَّ هذِهِ الامَّةِ قامَتْ عَلى ارْجُلِها عَلَى التُّرابِ وَ وَضَعَتِ الرِّمادَ عَلى رُؤُوسِها وَ تَضَرَّعَتْ الَى اللَّه وَ دَعَتْ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ عَلى مَن اضَلَّهُمْ وَ صَدَّهُمْ عَنْ سَبيلِ اللَّه وَ دَعاهُمْ الَى النّارِ وَ عَرَضَهُمْ لِسَخَطِ رَبِّهِمْ وَ اوْجَبَ عَلَيْهِمْ عَذابَهُ بِما اجْرَمُوا الَيْهِمْ لَكانُوا مُقَصِّرينَ فى ذلِك}}:
خط ۷۵: خط ۷۵:


==== سوم: ياران صحيفه كوردل اند ====
==== سوم: ياران صحيفه كوردل اند ====
{{قران|فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ}} يكى از آثار منحوس راه سقيفه كَرى گوشِ دل و كورى چشمِ دل است، چرا كه اساس آن بر ديدن حق و انكار آن بوده است. در حالى كه دو لب مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه محمد امين بود -  خبر خوش ولايت را از منبع وحى بر مردم مى‏ خواند، منافقين به جاى تشكر از خدا و رسول زبان به مسخره و ناسزاگويى باز مى‏ كردند و افتخار مى‏ كردند كه هرگز اين سخنان را نخواهيم پذيرفت.همان گونه كه وقتى فاطمه زهرا عليها السلام آن خطابه بلند را بر مردم خواند، نه تنها فدک را پس نداند و تغييرى در روش خود ايجاد نكردند، كه در برابر حضرت به حاضر جوابى و مقابله پرداختند. آن همه سخنان و خطابه‏ هاى دُرر بار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فقط مظلوميت او را بيشتر كرد و گوش‏ه اى ياران [[سقیفه]] همچنان كر و چشم‏هايشان كور بود.
{{قرآن|فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ}} يكى از آثار منحوس راه سقيفه كَرى گوشِ دل و كورى چشمِ دل است، چرا كه اساس آن بر ديدن حق و انكار آن بوده است. در حالى كه دو لب مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه محمد امين بود -  خبر خوش ولايت را از منبع وحى بر مردم مى‏ خواند، منافقين به جاى تشكر از خدا و رسول زبان به مسخره و ناسزاگويى باز مى‏ كردند و افتخار مى‏ كردند كه هرگز اين سخنان را نخواهيم پذيرفت.همان گونه كه وقتى فاطمه زهرا عليها السلام آن خطابه بلند را بر مردم خواند، نه تنها فدک را پس نداند و تغييرى در روش خود ايجاد نكردند، كه در برابر حضرت به حاضر جوابى و مقابله پرداختند. آن همه سخنان و خطابه‏ هاى دُرر بار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فقط مظلوميت او را بيشتر كرد و گوش‏ه اى ياران [[سقیفه]] همچنان كر و چشم‏هايشان كور بود.


امام حسين‏ عليه السلام هم در كربلا در مقابل ياران سقيفه قرار گرفت و از هر جهت حجت را بر آنان تمام كرد، اما باز هم تصميم خود بر قتل او را تكرار كردند.آنجا بود كه از كرى و كورى دلشان چنين ياد كرد: {{قرآن|اِسْتَحْوَذَ عَلَيكُم الشَيطانُ فَاَنْساكُم ذِكرَ اللَّهِ}}: شيطان بال خود را بر سر شما گسترده و ياد خدا را از خاطرتان برده است.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۶ .</ref>
امام حسين‏ عليه السلام هم در كربلا در مقابل ياران سقيفه قرار گرفت و از هر جهت حجت را بر آنان تمام كرد، اما باز هم تصميم خود بر قتل او را تكرار كردند.آنجا بود كه از كرى و كورى دلشان چنين ياد كرد: {{قرآن|اِسْتَحْوَذَ عَلَيكُم الشَيطانُ فَاَنْساكُم ذِكرَ اللَّهِ}}: شيطان بال خود را بر سر شما گسترده و ياد خدا را از خاطرتان برده است.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۶ .</ref>
خط ۸۲: خط ۸۲:


==== چهارم: ارتداد اهل صحيفه از اسلام ====
==== چهارم: ارتداد اهل صحيفه از اسلام ====
{{قران|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ}} اصحاب صحيفه نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده ‏اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده ‏اند، يعنى [[جاهلیت]]!
{{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ}} اصحاب صحيفه نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده ‏اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده ‏اند، يعنى [[جاهلیت]]!


نكته ديگر اينكه {{قران|مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به [[جاهلیت]] را پيش گرفته ‏اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.از همه مهم‏تر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت.لذا در روايت اول خوانديم: لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲.</ref>
نكته ديگر اينكه {{قرآن|مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى}} بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به [[جاهلیت]] را پيش گرفته ‏اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.از همه مهم‏تر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت.لذا در روايت اول خوانديم:{{متن عربی| لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ}}: {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...}}: همين كه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲.</ref>


==== پنجم: رياست عمر در اصحاب صحيفه ====
==== پنجم: رياست عمر در اصحاب صحيفه ====
{{قران|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ}} در يكى از روايات مفسِّر آيه، در بيان اين فراز صريحاً آمده بود: «يعنى كار را براى آنان سهل و آماده مى‏ كرد، و او دومى بود».<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۶۳.</ref>
{{قرآن|الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ}} در يكى از روايات مفسِّر آيه، در بيان اين فراز صريحاً آمده بود: «يعنى كار را براى آنان سهل و آماده مى‏ كرد، و او دومى بود».<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۶۳.</ref>


در اينجا سه نكته قابل توجه است:
در اينجا سه نكته قابل توجه است:
خط ۹۷: خط ۹۷:
'''نكته سوم:''' او نقش اساسى در تسريع اجراى صحيفه ايفا مى‏ كرد كه به خوبى محور بودن او را روشن مى‏ كند:
'''نكته سوم:''' او نقش اساسى در تسريع اجراى صحيفه ايفا مى‏ كرد كه به خوبى محور بودن او را روشن مى‏ كند:


يكى {{قران|سَوَّلَ لَهُمْ}} و ديگرى {{قران|أَمْلى لَهُمْ}}. «سَوَّلَ» يعنى كار را به گونه ‏اى زينت دادن و زيبا جلوه دادن كه انسان راغب به انجام آن شود، و «أَمْلى» يعنى زمينه را براى كارى آماده كردن به طورى كه انسان مانعى بر سر راه خود نبيند و جرئت انجام آن را پيدا كند.حقيقتاً وقتى به نقش عمر در هر كدام از قضاياى غصب خلافت مى ‏نگريم، مى‏ بينيم در همه موارد آن دو نقش را در حد اعلا بازى كرده، و هر بدعت و جنايتى را به گونه‏ اى حق به جانب و زيبا جلوه داده كه به جاى مؤاخذه خود، از مردم طلبكار هم شده و همه را به اين باور رسانده كه من در صدد برنامه‏ اى مثبت و پر بار هستم و لازم است كه همه مرا تأييد كنند!!از آغاز صحيفه يا سخنانش در برابر منبر غدير و هنگام بيعت و نقش او در شب عقبه هرشى و روزهاى بعد از آن تا ورود به مدينه و گفتار او هنگام درخواست كتف و دوات از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله كه گفت:
يكى {{قرآن|سَوَّلَ لَهُمْ}} و ديگرى {{قرآن|أَمْلى لَهُمْ}}. «سَوَّلَ» يعنى كار را به گونه ‏اى زينت دادن و زيبا جلوه دادن كه انسان راغب به انجام آن شود، و «أَمْلى» يعنى زمينه را براى كارى آماده كردن به طورى كه انسان مانعى بر سر راه خود نبيند و جرئت انجام آن را پيدا كند.حقيقتاً وقتى به نقش عمر در هر كدام از قضاياى غصب خلافت مى ‏نگريم، مى‏ بينيم در همه موارد آن دو نقش را در حد اعلا بازى كرده، و هر بدعت و جنايتى را به گونه‏ اى حق به جانب و زيبا جلوه داده كه به جاى مؤاخذه خود، از مردم طلبكار هم شده و همه را به اين باور رسانده كه من در صدد برنامه‏ اى مثبت و پر بار هستم و لازم است كه همه مرا تأييد كنند!!از آغاز صحيفه يا سخنانش در برابر منبر غدير و هنگام بيعت و نقش او در شب عقبه هرشى و روزهاى بعد از آن تا ورود به مدينه و گفتار او هنگام درخواست كتف و دوات از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله كه گفت:


{{قران|انَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ}}، و روزهاى سقيفه بنى‏ ساعده و روز حمله به خانه فاطمه ‏عليها السلام و آتش زدن آن، و يا نقش او در غصب فدک، و ماجراى عيادت از حضرت زهرا عليها السلام و قصد نبش قبر آن حضرت و همه روزهاى دشمنى‏اش با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام،از سوى ديگر با جسارت و جرى بودن خود و هتاكى و بى ‏مبالاتى به راحتى رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله سخن ناروا گفته و به ديگران جرأت داده است، يا بر در خانه وحى آتش آورده و آتشگيره ‏اش را خود روشن كرده است، و يا درِ خانه بانوى بهشت را شكسته و خود پيش از همه هجوم آورده...
{{قرآن|انَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ}}، و روزهاى سقيفه بنى‏ ساعده و روز حمله به خانه فاطمه ‏عليها السلام و آتش زدن آن، و يا نقش او در غصب فدک، و ماجراى عيادت از حضرت زهرا عليها السلام و قصد نبش قبر آن حضرت و همه روزهاى دشمنى‏اش با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام،از سوى ديگر با جسارت و جرى بودن خود و هتاكى و بى ‏مبالاتى به راحتى رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله سخن ناروا گفته و به ديگران جرأت داده است، يا بر در خانه وحى آتش آورده و آتشگيره ‏اش را خود روشن كرده است، و يا درِ خانه بانوى بهشت را شكسته و خود پيش از همه هجوم آورده...


و با وحشیگرى تمام سيلى بر ...
و با وحشیگرى تمام سيلى بر ...
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
و دختر پيامبر صلى الله عليه و آله را به شهادت رسانده است!
و دختر پيامبر صلى الله عليه و آله را به شهادت رسانده است!


اين معناى {{قران|أَمْلى لَهُمْ}} است كه موانع و حرمت‏ها را از سر راه مردم برداشت تا نقشه قتل على‏ عليه السلام را در سر بپرورانند و جنازه او را مخفيانه دفن كنند و جنازه امام حسن‏ عليه السلام را تيرباران نمايند و حسين عزيز عليه السلام را در كربلا قطعه قطعه كنند و جوانانش را پرپر نمايند و على اصغر شيرخواره‏ اش را با تير سه شعبه ... .
اين معناى {{قرآن|أَمْلى لَهُمْ}} است كه موانع و حرمت‏ها را از سر راه مردم برداشت تا نقشه قتل على‏ عليه السلام را در سر بپرورانند و جنازه او را مخفيانه دفن كنند و جنازه امام حسن‏ عليه السلام را تيرباران نمايند و حسين عزيز عليه السلام را در كربلا قطعه قطعه كنند و جوانانش را پرپر نمايند و على اصغر شيرخواره‏ اش را با تير سه شعبه ... .


و سپس خيمه ‏ها را غارت كنند و آتش بزنند و عزيزان زهرا عليها السلام را آواره بيابان كنند و بعد از آن اسير نموده از كوفه تا شام به همه آنان كه فقط نامى از اسلام داشتند نشان دهند.حقاً كه قرآن منصب سزاوارى به عمر داده است كه میفرمايد: {{قران|سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ}} .
و سپس خيمه ‏ها را غارت كنند و آتش بزنند و عزيزان زهرا عليها السلام را آواره بيابان كنند و بعد از آن اسير نموده از كوفه تا شام به همه آنان كه فقط نامى از اسلام داشتند نشان دهند.حقاً كه قرآن منصب سزاوارى به عمر داده است كه میفرمايد: {{قرآن|سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ}} .


==== ششم: بنى ‏اميه اولين ياوران صحيفه ====
==== ششم: بنى ‏اميه اولين ياوران صحيفه ====
{{قران|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}}، {{قران|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}} اين دو عنوان در آيه مربوط به بنى‏ اميه است.
{{قرآن|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}}، {{قرآن|سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ}} اين دو عنوان در آيه مربوط به بنى‏ اميه است.


اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏ كردند، در اين راستا دست به دامان گروه ‏هاى مختلفى مى‏ شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.در اينجا مى ‏بينيم كه بنى‏ اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده ‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته‏ اند. بنى‏اميه از كسانى بودند كه {{قران|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} يعنى ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت:{{متن عربی|وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ}}: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى ‏نماييم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏ كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به اهل‏بيت‏ عليهم السلام با آنان موافقت كردند.
اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏ كردند، در اين راستا دست به دامان گروه ‏هاى مختلفى مى‏ شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.در اينجا مى ‏بينيم كه بنى‏ اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده ‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته‏ اند. بنى‏اميه از كسانى بودند كه {{قرآن|كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه}} يعنى ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت:{{متن عربی|وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ}}: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى ‏نماييم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏ كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به اهل‏بيت‏ عليهم السلام با آنان موافقت كردند.


اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏ بينيم كه در نامه سرى ‏اش به زياد مى‏ گويد:
اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏ بينيم كه در نامه سرى ‏اش به زياد مى‏ گويد:
۵۰۷

ویرایش