۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱٬۴۴۱: | خط ۱٬۴۴۱: | ||
<big>حضرت فرمود: محمد راست گفته است، خدا او را رحمت كند. او شهيد و زنده است و روزى داده مى شود.<ref>كتاب سليم: حديث 37. بحار الانوار: ج 30 ص127-131.</ref></big> | <big>حضرت فرمود: محمد راست گفته است، خدا او را رحمت كند. او شهيد و زنده است و روزى داده مى شود.<ref>كتاب سليم: حديث 37. بحار الانوار: ج 30 ص127-131.</ref></big> | ||
== <big>مسخره كردن مؤمنين با همراهى منافقين در غدير</big><ref>غدير در قرآن: ج 1 ص442، 452-455.</ref> == | |||
<big>آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام را در آن مقام مشهور و معروف بر پاداشت و معرفى كرد قبل از همه از نُه نفر بيعت گرفت و به آنان دستور داد برخيزند و با على عليه السلام بيعت كنند كه اول آنان ابوبكر و عمر بودند. سپس به سران مهاجرين و انصار دستور بيعت داد و همه آنان بيعت كردند.</big> | |||
<big>پس از بيعت، منافقين سخنانى گفتند و خداوند هم اين آيات را نازل كرد:</big> | |||
<big>«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ. يُخادِعُونَ اللَّه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ. فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّه مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ. وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ. وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ. وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»<ref>بقره/8-15.</ref></big>: | |||
<big>«از مردم كسانى هستند كه مى گويند: ما ايمان آورديم به خداوند، ولى آنان ايمان ندارند. با خدا مكر و حيله مى كنند و با آنان كه ايمان آوردند حيله مى كنند، ولى جز خودشان كسى را گول نمى زنند اما خودشان درک نمى كنند. در قلوب آنان مرض است، خداوند هم اين مرض را بيشتر كرده و براى آنان عذاب دردناكى است به خاطر آنچه دروغ مى گويند. آنگاه كه به آنان گفته مى شود در زمين فساد نكنيد مى گويند: ما اصلاح كنندگانيم. بدانيد كه آنان فساد كننده هستند ولى خودشان نمى فهمند. هنگامى كه به آنان گفته مىشود شما هم مانند بقيه مردم ايمان آوريد، مى گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟ بدانيد كه آنان سفيهانند ولى خودشان نمى دانند. هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى گويند: ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى گيرد و به آنان مهلت مى دهد كه در طغيان خود متحير بمانند».</big> | |||
<big>در ادامه همگان شاهد معجزه اى بزرگ از اميرالمؤمنين عليه السلام بودند. ابوبكر همراه ديگر سران منافقين - كه از اين همه بزرگى و فضيلت به غيظ آمده بودند - اصحاب خاص پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام را تمسخر كردند، تا شايد كمى از غيظ و غضبشان كاسته شود. خداوند هم در آيات بالا به اين حركت آنان اشاره نموده است.<ref>تفسير الامام العسكرى عليه السلام: ص111-123. عوالم العلوم: ج 3/15 ص154-161. بحارالانوار: ج30 ص223-226 و ج37 ص142-148. مدینة المعاجز: ج1 ص438. تأویل الآیات: ج1 ص40 ح11. تفسیر البرهان: ج1 ص59 ح1. اثبات الهداة: ج3 ص573.</ref></big> | |||
<big>كلام خداوند كه مى فرمايد: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ . اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»: «هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى گويند ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى كرديم. خداوند آنان را به مسخره مىگيرد و به آنان مهلت مى دهد كه در طغيان خود متحير بمانند».</big> | |||
<big>اين آيه درباره اين است كه وقتى اين بيعت شكنان كه بر مخالفت با على عليه السلام و مانع شدن خلافت از او هم پيمان شده بودند، با مؤمنين رو به رو مى شدند مى گفتند: ما هم مانند ايمان شما ايمان آورده ايم.</big> | |||
<big>آنان با سلمان و مقداد و ابوذر و عمار كه ملاقات مى كردند به آنان مى گفتند: ما به محمد ايمان آورده و در برابر بيعت على و فضيلت او سر تسليم فرود آورده ايم و مانند شما اوامر او را اجرا مى كنيم.</big> | |||
<big>به خصوص ابوبكر و عمر و بقيه نُه نفرى كه سرشناس تر در نفاق بودند، گاهى كه در راه با سلمان و اصحابش رو به رو مى شدند از آنان احساس انزجار مى كردند و مى گفتند: اينان اصحاب ساحر و احمق هستند. منظورشان پيامبر و على عليهما السلام بود. سپس به يكديگر مى گفتند: از اينان بپرهيزيد كه مبادا از گوشه هاى سخنانتان درباره كفر محمد و آنچه درباره على گفته ايد با اطلاع شوند و خبر آن را براى او ببرند و باعث هلاک شما شود.</big> | |||
<big>آنگاه ابوبكر به اصحاب منافقش مى گفت: اينک مرا بنگريد كه چگونه آنان را به مسخره مى گيرم و شرّ آنان را از شما دفع مى كنم! وقتى به آنان نزديک مى شدند ابوبكر مى گفت:</big> | |||
<big>مرحبا به سلمان فرزند اسلام، كه محمد آقاى مردم درباره او گفته است: اگر دين از ستاره ثريا آويخته باشد مردانى از فارسى زبانان خود را به آن مى رسانند، و اين سلمان افضل آنان است. منظور او تو بوده است. مرحبا به تو كه درباره ات گفته: سَلْمانُ مِنّا اهْلَ الْبَيْتِ: سلمان از ما اهل بيت است، و با اين سخن تو را با جبرئيل قرين ساخته كه در روز كساء از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد: آيا من هم از شمايم؟ آن حضرت فرمود: تو هم از مايى، و سپس جبرئيل به ملكوت اعلى رفت و به ملائكه ديگر افتخار كرد و گفت: چه كسى مثل من است؟ افتخار برايم باد كه از اهل بيت محمد هستم!</big> | |||
<big>آنگاه ابوبكر رو به مقداد كرد و گفت: مرحبا به تو اى مقداد! تو همان كسى هستى كه پيامبر درباره تو به على گفت: يا على! مقداد برادر تو در دين است و از شدت محبتى كه به تو دارد و دشمنى كه با دشمنانت دارد و از ولايتى كه به اوليائت و عداوتى كه با اعداى تو دارد گويا پارهاى از تن توست. اما ملائكه آسمانها و حُجُب محبت بيشترى به على دارند و شدت دشمنى آنان با دشمنان او بيشتر است. پس خوشا به حالت اى مقداد، خوشا به حالت!</big> | |||
<big>سپس ابوبكر رو به ابوذر كرد و گفت: مرحبا به تو اى ابوذر! تو همان كسى هستى كه پيامبر دربارهات گفت: زمين بر خود حمل نكرده و آسمان سايه نينداخته بر گوينده اى كه راستگوتر از ابوذر باشد. از پيامبر پرسيدند: خداوند به چه چيزى او را فضيلت و شرافت داده است؟ او گفت: زيرا او به بركت على برادرم گوينده توانايى است و در شرايط مختلف ثناخوان او و نسبت به مسخره كنندگان و دشمنان او سرزنش كننده و با اوليا و دوستان او مُوالى و دوست است، و به زودى خدا او را در بهشت از بهترين ساكنين آن قرار مى دهد و تعدادى كه عدد آن را جز خدا نمىداند از حوريان و غلمان و پسران بهشتى خدمتكار او خواهند بود.</big> | |||
<big>آنگاه ابوبكر به عمار گفت: اهلاً و سهلاً و مرحباً بر تو اى عمار! تو با ولايت برادر پيامبر - با آنكه شخص آرام و آسايش طلبى هستى و از عبادات فقط واجبات و مستحبات را انجام مى دهى - به درجه اى رسيده اى كه آنان كه شب و روز بدن خود را به مشقت عبادت مشغول مى كنند و شب را به نماز و روز را به روزه سپرى مى كنند، بدان دست نيافته اند. و همچنين به درجه اى رسيده اى كه آنان كه بخشنده اموال اند به آن نرسيده اند اگر چه همه اموال دنيا در اختيار آنان باشد و آن را ببخشند.</big> | |||
<big>مرحبا بر تو! پيامبر تو را براى برادرش على يار خالص و مدافع او انتخاب كرده تا آنجا كه خبر داده تو به زودى در راه محبت او كشته مىشوى و در روز قيامت در زمره بهترين يارانش محشور مى شوى.</big> | |||
<big>خدا مرا هم به مثل عمل تو و اصحابت موفق گرداند، به گونهاى كه براى من هم خدمتگزارى محمد رسول اللَّه و برادرش على ولى اللَّه ميسر گردد، و همچنين دشمنى با دشمنانشان و خالص بودن با دوستانشان با پذيرش ولايت و پيروى از او. اين گونه خداوند به زودى ما را هم وقتى با هم ملاقات كنيم سعادتمند مى نمايد.</big> | |||
<big>سلمان و اصحابش برخورد ظاهرى آنان را مى پذيرفتند همان گونه كه خدا امر فرموده بود، و از كنار آنان مى گذشتند.</big> | |||
<big>آنگاه ابوبكر به اصحابش مى گفت: مسخره من نسبت به اينان را چگونه ديديد؟ و چگونه شرّ آنان را از خودم و از شما دفع كردم؟ آنان در پاسخ او گفتند: هميشه راه خير را پيش بگيرى تا مادامى كه زنده هستى! ابوبكر در پاسخ آنان گفت: معامله شما با اينان بايد اين گونه باشد تا روزى كه فرصتى به دست آوريد، چرا كه عاقل فهميده كسى است كه غصه را گلوگير كند تا فرصتى به چنگ آورد!<ref>تفسير الامام العسكرى عليه السلام: ص111-123. عوالم العلوم: ج3/15 ص154-161. بحارالانوار: ج30 ص223-226 و ج37 ص142-148. مدینة المعاجز: ج1 ص438. تأویل الآیات: ج1 ص40 ح11. تفسیر البرهان: ج1 ص59 ح1. اثبات الهداة: ج3 ص573.</ref></big> | |||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...».</big> | |||
== <big>معرفت به ابوبكر!</big> <ref>چهارده قرن با غدير: ص 106. اسرار غدير: ص 297. </ref> == | |||
<big>شريک بن عبداللَّه نخعى - كه يكى از قضات بزرگ سنى است - سخن جالبى درباره غدير گفته است. از او پرسيدند: چه مىگويى درباره كسى كه از دنيا رفته و نسبت به ابوبكر معرفتى ندارد؟ پاسخ داد: چيزى بر عهده او نيست.</big> | |||
<big>گفتند: اگر نسبت به على عليه السلام معرفت نداشته باشد چطور؟ گفت: در آتش است! زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير او را به عنوان عَلَم و راهنما بين مردم منصوب كرده و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».<ref>المسترشد: ص 270 ح 81 .</ref></big> | |||
== <big>معناى اولى براى «مولى»</big><ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص331-375، 582.</ref> == | |||
<big>از جمله حجت هاى شيعه در دلالت حديث غدير بر معناى اولى به نفس اين است كه ابوبكر و عمر بالخصوص، در روز غدير از واژه «مَولى» معناى «أولى» را فهميده اند. در اين باره شبهه اى گفته شده، كه آن را همراه با جوابش بيان مى كنيم:</big> | |||
شبهه | |||
<big>الف) ابن حجر مكى در وجوه پاسخ به استدلال به حديث غدير نوشته است:</big> | |||
<big>وجه سوم: قبول كرديم كه «مَولى» به معناى «أولى» است، ولى نمى پذيريم كه مراد از آن اولى به امامت باشد، بلكه مراد اولى به پيروى از پيامبرصلى الله عليه وآله و نزديكى به او است. چنانكه در سخن خداى تعالى آمده است: «إنَّ أولَى الناسِ بِإبراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوه»<ref>آل عمران/68.</ref></big> ص562 | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |