پرش به محتوا

زنان راوی غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱: خط ۱:
== اتمام حجت بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص۱۰۷-۱۱۰ .اسرار غدير: ص ۲۵۹-۲۹۸.علوم حديث (مجله، سال سوم، ش ۱، بهار ۱۳۷۷، پياپى ۷) : ص ۱۶۲-۱۷۹ : حضور بانوان در نقل حديث غدير (مرتضوى)</ref>==
از زواياى جالب غدير نقش بانوان در احتجاج به غدير يا نقل [[حدیث غدیر]] است، كه در كمتر ماجرا و حديثى اين اتفاق افتاده است، آن هم به نقل شيعه و [[اهل‏ سنت]].اگر تعداد بانوانى كه نام آنان به عنوان راوىِ داستان غدير در [[تاریخ]] و كتب [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] مانده است، با آنچه در موارد ديگر كه توسط آنان گزارش شده مقايسه گردد، خواهيم ديد كه حضور زنان در نقل ماجرای غدیر خم و يا استدلال به آن حضور چشمگير است.حتى بيش از موضوعات ديگرى است كه آنان در طريق نقل آن قرار گرفته ‏اند.
پرونده علمى [[غدیر]] تا كنون دوران بى‏ وقفه هزار و چهارصد ساله‏ اى را پشت سر گذاشته كه طى آن امر [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است.
 
واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته‏ اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتاب‏ ها، و ابرمردانى همچون [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمت گزارانى در آحاد جامعه، وظيفه حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ [[اسلام]] را بر دوش كشيده‏ اند.
 
اگر غدير در عينيّت جامعه تحقق مى‏ يافت، اختلاف و تفرقه‏ اى نبود تا نياز به احتجاج‏ ها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى [[ولایت]] باشد.
 
[[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه زهرا علیها السلام]] در مقام [[عصمت]] و مرتبه سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدیر بودند.
 
زنان نيز به عنوان نيمى از مخاطبان «من كنت مولاه فعلى مولاه» در اعتقاد به غدير و دفاع از آن وظيفه دارند.
 
همان گونه كه ولايت صاحب غدير بر مردان و زنان يكسان است وظيفه اين دو گروه نيز در برابر او يكسان است.
 
در طول تاريخ نيمى از عدد ميلياردى شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بانوان تشكيل داده‏ اند و در اعتقاد به آن حضور داشته‏ اند.
 
در موقعيت‏ هاى دفاعى غدير، بنا بر شرايط مختلف زمان‏ ها، به موارد شاخصى بر مى‏ خوريم كه زنان از غدير دفاع كرده‏ اند و در برابر دشمنانى همچون [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] اتمام حجت كرده‏ اند، و اين حاكى از آن است كه دفاع از ولايت در هر شرايطى بر مرد و زن واجب است.
 
به غير از حضرت زهرا علیها السلام و [[اتمام حجت]] حضرت با غدير -  كه در عنوان نام حضرت آمده - در اينجا نمونه‏ هايى از اين احتجاجات و اتمام حجت‏ هاى بانوان به طور فهرست وار تقديم مى‏ شود، و براى توضيح بيشترِ هر مورد به عنوان آن -  كه نام شخص احتجاج كننده است -  مراجعه شود:
 
'''اتمام حجت حضرت ام‏ سلمه با غدير: ۱ مورد.'''
 
'''اتمام حجت حضرت خوله حنفيه با غدير: ۱ مورد.'''
 
'''اتمام حجت حضرت دارميّه حجونيّه با غدير: ۱ مورد.'''
 
احتجاج و اتمام حجت بانوان به غدير را مى‏ توان اين گونه نيز بيان كرد:
 
از زواياى جالب غدير نقش بانوان در احتجاج به غدير يا نقل [[حدیث غدیر]] است، كه در كمتر ماجرا و حديثى اين اتفاق افتاده است، آن هم به نقل شيعه و [[اهل‏ سنت]].
 
اگر تعداد بانوانى كه نام آنان به عنوان راوىِ داستان غدير در [[تاریخ]] و كتب [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] مانده است، با آنچه در موارد ديگر كه توسط آنان گزارش شده مقايسه گردد، خواهيم ديد كه حضور زنان در نقل ماجرای غدیر خم و يا استدلال به آن حضور چشمگير است.
 
حتى بيش از موضوعات ديگرى است كه آنان در طريق نقل آن قرار گرفته ‏اند.  


از نكات قابل توجه در همين زمينه، سلسله سندى است كه در ميان بانوان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در خصوص [[حدیث غدیر]] وجود دارد:
از نكات قابل توجه در همين زمينه، سلسله سندى است كه در ميان بانوان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در خصوص [[حدیث غدیر]] وجود دارد:
خط ۳۷: خط ۶:


با توجه به عنايت ويژه پيامبر صلى الله عليه و آله به حضور مسلمانان در اين رخداد، به همراه آوردن همه همسران و [[معصومین علیهم السلام|اهل ‏بیت‏ علیهم السلام]] خود و نيز شيوه ‏اى كه آن حضرت‏ صلى الله عليه و آله در ابلاغ مأموريت الهى در معرفى مجدّد حضرت امیر‏ عليه السلام در روز غدير اتخاذ كرد، طبيعى بود كه زنان بسيارى نيز مستقيماً شاهد ماجرا باشند.
با توجه به عنايت ويژه پيامبر صلى الله عليه و آله به حضور مسلمانان در اين رخداد، به همراه آوردن همه همسران و [[معصومین علیهم السلام|اهل ‏بیت‏ علیهم السلام]] خود و نيز شيوه ‏اى كه آن حضرت‏ صلى الله عليه و آله در ابلاغ مأموريت الهى در معرفى مجدّد حضرت امیر‏ عليه السلام در روز غدير اتخاذ كرد، طبيعى بود كه زنان بسيارى نيز مستقيماً شاهد ماجرا باشند.
در برشمارى بانوانى كه حديث غدير را روايت كرده‏ اند، نخست به معرفى كسانى مى‏ پردازيم كه جزء صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله به شمار مى‏ روند.
آنگاه نام چند نفر از [[تابعین]] را بازگو مى‏ كنيم، و سپس از دو تن از زنانى كه در مقام احتجاج و استدلال به اين حديث شريف استناد جسته‏ اند ياد مى‏ كنيم.
===حضرت فاطمه زهرا عليها السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref>===
روايت غدیر به نقل از حضرت فاطمه‏ علیها السلام را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به [[ابن‏ عقده]] (م ۱۳۳ ق) در كتابى كه ويژه [[حدیث غدیر]] نگاشته آورده است.
اين كتاب همان است كه مرحوم [[سید بن طاووس]] به نسخه‏ اى از آن اشاره مى‏ كند كه تاريخ كتابت آن سه سال پيش از درگذشت مصنف -  يعنى سال ۳۳۰ ق -  است، و خط [[شیخ طوسی]] و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته و نزد ابن‏ طاووس بوده است.<ref>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۳۹. </ref>
او حديث غدير را در اين كتاب از صد و پنج طريق نقل مى‏ كند، كه از جمله از صديقه كبرى عليها السلام است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref>
شمس ‏الدين محمد بن محمد شافعى معروف به [[ابن جَزَری|ابن‏ الجزرى]] (م ۸۳۳ ق) كتاب «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» را درباره اثبات تواتر حديث غدير نگاشته، و حديث را از هشتاد طريق نقل كرده است. وى همچنين [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] غدير را از طريق آن حضرت‏ عليها السلام نقل كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸، ۱۵۶.</ref>و نيز شيخ منصور رازى مؤلف كتاب «حديث غدير» آن را از حضرت‏ عليها السلام روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref>
شهاب‏ الدين سيد على بن شهاب بن محمد همدانى (م ۷۸۶ ق) صاحب كتاب «مودة القربى» نيز اين روايت را از حضرت فاطمه‏ عليها السلام نقل مى‏ كند:
قالت: قال رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله: من كنت وليه فعلى وليه، و من كنت امامه فعلى امامه.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref>
=== حضرت ام‏ّ سلمه، همسر پيامبر صلى الله عليه و آله ===
[[ابن عقده کوفی|ابن‏ عقده]] به سند متصل از ام‏ سلمه اين روايت را بازگو مى‏ كند:
اخذ رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه، فقال: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ. ثم قال: أيُّهَا النَّاس! إنِّي مُخَلِّفُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْن؛ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي، وَ لَنْ يَتَفَرّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضِ.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref>
اين روايت را همچنين شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير شافعى (م ۱۰۴۷ ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل‏ عليهم السلام» خويش به نقل از [[ابن‏ عقده]] آورده است.
نيز همين روايت را [[علی بن عبدالله سَمهودی (نورالدین)|نورالدين على بن عبداللَّه بن احمد سمهودى شافعى]] (م ۹۱۱ ق) در كتاب «[[جواهر العقدین]]» به نقل از «[[ینابیع الموده (کتاب)|ینابیع الموده]]» از ام ‏سلمه [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>
===حضرت امّ‏ هانى، خواهر حضرت امیر‏ عليه السلام===
[[احمد بن عمرو بصرى (ابوبكر، بَزّار)|حافظ احمد بن عمرو بصرى]] معروف به بزاز (م ۲۹۲ ق) در مسند خويش به نقل از امّ‏ هانى چنين روايت كرده است: رجع رسول‏ الله صلى الله عليه و آله من حجّته، حتى نزل بغدير خم. ثم قام خطيباً بالهاجرة فقال: ايها الناس! ... .<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref>
همين روايت را سمهودى شافعى به نقل از بزّاز، به نقل از [[سلیمان بن ابراهیم قُندوزی|قندوزی حنفی]] در «ينابيع الموده» آورده است.
[[ابن‏ عقده]] نيز به سند خويش همان را از حضرت امّ‏ هانى نقل مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref>
===حضرت فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب===
فاطمه دختر حمزه سيد الشهداء نيز از راویان [[حدیث غدیر]] است و روايت او را ابن‏ عقده در كتابش در غدير و نيز شيخ منصور رازى در كتاب «الغدیر» خود آورده ‏اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸.</ref>
===حضرت اسماء بنت عميس===
حضرت اسماء بنت عميس، همسر حضرت جعفر بن ابى‏ طالب است كه به همراه شوهرش از مهاجران به [[حبشه]] بود و پس از شهادت حضرت جعفر به همسرى [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد و سپس با وجود نازنین حضرت امیر سلام الله علیه [[عروسی|ازدواج]] کرد.
حضرت عبدالله بن جعفر علیه السلام -  همسر حضرت زينب‏ عليها السلام -  فرزند او از جعفر است، و محمد بن ابى‏ بكر فرزند ديگر او از ابوبكر است. او بانويى بزرگوار و مورد احترام بود.
حديث حضرت اسماء درباره ى غدير را ابن عقده به سندى متصل روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref>
===عايشه بنت ابى‏ بكر===
يكى ديگر از راويان [[حدیث غدیر]] [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] همسر [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] است، كه روايت او را ابن ‏عقده در همان كتاب ويژه ‏اى كه درباره اين [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] نگاشته آورده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. </ref>
جاى شگفتى نيست كه عايشه نيز اين حديث مبارک را نقل كرده باشد، چرا كه پدرش ابى‏ بكر نيز از راويان غدير است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۶. </ref>چنانكه عمر بن خطاب نيز حديث غدير را نقل كرده است.
===حضرت ام ‏كلثوم بنت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام===
از بانوانى كه حديث غدير را به واسطه نقل مى‏ كند حضرت ام ‏كلثوم دختر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
حضرت ام‏ کلثوم -  كه در زمان شهادت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله طفل كوچكى بود -  ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه ‏عليها السلام به حديث غدير را نقل كرده است.
===حضرات فاطمه و سكينه دختران سيدالشهداء عليه السلام===
اين دو نيز حديث غدير را از عمه‏ شان حضرت ام ‏كلثوم روايت مى ‏كنند، كه در روايت «فاطمه‏ ها» -  كه در بالا اشاره شد -  آمده است.
===عايشه بنت سعد بن ابى ‏وقّاص===
او [[حدیث غدیر]] را از پدرش سعد شنيده و براى مهاجر بن مسمار نقل كرده است.
روايت سعد را بيش از ده نفر از راويان روايت كرده ‏اند كه يكى از آنان دخترش [[عایشه بنت سعد|عایشه]] (م ۱۱۷ ق ) است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۸ - ۴۲.</ref>
روايت عايشه را سفيان بن عيينه نيز نقل كرده است. ولى ظاهراً به واسطه همان مهاجر بن مسمار، زيرا سفيان در زمان در گذشت عايشه ده ساله بوده است.
مگر اينكه بپذيريم [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]] دو دختر به نام عايشه داشته است؛ عايشه بزرگ و عايشه كوچک. چنانكه [[ابن حجر عسقلانی|ابن‏ حجر]] بر آن تأكيد دارد، و عايشه بزرگ را متولد زمان پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ داند و معتقد است عايشه كوچک پس از آن متولد شده، و عايشه كوچک همان است كه مالک بن انس (م ۹۳ ق) نيز او را درک كرده است.<ref>الاصابة فى معرفة الصحابة: ج ۸ ص ۱۴۱.</ref>
در اين صورت بايد گفت: حديث غدير را هر دو دختر سعد روايت كرده‏ اند.
چنانكه عامر و مصعب، پسران او نيز آن را از پدر خويش روايت نموده‏ اند.
به هر حال، روايت مهاجر بن مسمار را [[نسایی|احمد بن علی نسائی]] صاحب سنن معروف نسائی (م ۳۰۳ ق) در دو مورد از كتاب «[[خصائص علی علیه السلام (کتاب)|خصائص علی علیه السلام]]» آورده است؛ نقل نخست آن با سندى كه به مهاجر بن مسمار دارد چنين است:
مهاجر بن مسمار بن مسلمه عن عايشه بنت سعد، قالت: سمعت ابى يقول:
سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله يوم الجحفة. فأخذ بيد على‏ عليه السلام، فخطب فحمد الله و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم.
قالوا: صدقت يا رسول‏ الله، ثم اخذ بيد على ‏عليه السلام فرفعهاست.<ref>بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۳۵۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳.</ref>
اين جريان بر شهرت، صلابت، [[شجاعت]] و توانايى حضرت گواهى مى ‏دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و بر اساس نقل زمخشری بازگو مى‏ كنيم:
سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونیه خوانده مى‏ شود فرستاد. اين زن از شيعيان حضرت امیر‏ عليه السلام بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل.
معاویه پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام<ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى‏ حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب‏ جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى‏ كنانه هستم.</ref>؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى‏ كنانه‏ ام. گفت: درست گفتى.
آيا مى‏ دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من غیب نمى‏ دانم.
گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتی و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟
گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى‏ دارى؟ گفت: نه.
گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی‏ علیه السلام]] را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حکومت سزاوارتر بود
و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، با تو دشمنى و عداوت ورزيدم.
و على‏ عليه السلام را دوست دارم به خاطر آنچه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در غدير خم براى او قرار داد كه تو نيز شاهد بودى، و براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دين داران.
و با تو دشمنى كردم به دليل خونريزى‏ ها و تفرقه اندازيت، و به علت متفرق ساختن صفوف يكپارچه مسلمانان و ستم پيشگى‏ ات در [[قضاوت]] و داورى‏ ات بر اساس هواى نفس.
[[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] گفت: فلذلک انتفخ بطنک و عظم ثدياک و ربت عجيزتک (و بدين گونه مرتكب اهانت به اين بانوى بزرگوار شد).
دارميه گفت: به خدا سوگند اين مطلب ضرب‏ المثلى بود كه درباره [[هند]] (مادر معاویه) در نزد پدرم زده مى‏ شد! (يعنى آنچه گفتى به روشنى شايسته مادرت هند است).
معاويه گفت: به خودت ارفاق كن و خوددارى كن.
ما كه حرف خوبى گفتيم؛ انه اذا انتفخ بطن المرأة تمّ خلق ولدها، و اذا عظم ثدياها تروى رضيعها، و اذا عظمت عجيزتها رزن مجلسها. (و بدين وسيله خواست اهانت خويش را توجيه كند).
دارمیه آرام گرفت و ساکت شد.
معاويه گفت: آيا على را ديده‏ اى؟
گفت: بله، به خدا سوگند.
گفت: او را چگونه يافتى؟
گفت: به خدا سوگند او را ديدم در حالتى كه حكومتى كه تو را مفتون ساخته او را مفتون نكرده بود، و نعمتى كه تو را مشغول ساخته او را به خود مشغول نكرده بود.
گفت: آيا سخن او را نيز شنيدى؟ گفت: آرى به خدا سوگند. كورى را از قلب‏ ها مى ‏زدود، همان گونه كه روغن زنگار ظرف را مى‏ برد.
گفت: راست گفتى. آيا نيازى نيز دارى؟
گفت: آيا اگر از تو درخواست بكنم انجام مى‏ دهى؟
گفت: آرى. گفت: يكصد شتر سرخ موى نر به همراه چوپانشان.
گفت: با اين ها چه مى ‏كنى؟ گفت: با [[شیر]] آن ها كودكان را تغذیه مى‏ كنم و با خود آن ها بزرگسالان را زندگى مى‏ بخشم و كسب كرامت مى ‏كنم و ميان خويشان صلح و صفا برقرار مى‏ كنم.
گفت: اگر اين ها را به تو بدهم، آيا پيش تو جايگاه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را خواهم يافت؟
دارميه (يادآور چند ضرب‏ المثل گويا و دندان‏ شكن شد) و گفت:
آب اما نه چون «صداه» (كه گواراترين چشمه است)، چراگاه اما نه چون «سعدان» (كه از بهترين گياهان چراگاهى براى شتر است)، و جوان اما نه چون مالک (كه الگوى جوانمردى در ميان ضرب المثل‏ هاى عرب بوده است). اى عجب! بلكه حتى پائين‏ تر از اين ها.
(با اين پاسخ كوبنده دارميه، معاويه دو بيت [[شعر غدیر|شعر]] گفت با اين مضمون كه: اگر من بر شما بردبارى نكنم، پس از من از چه كسى بايد اميد بردبارى داشت؟
اينها را به گوارايى بگير، و رفتار فرد بزرگوارى را ياد كن كه در مقابل [[دشمنان اهل بیت و غدیر|عداوت]] و دشمنى به تو پاداش آشتى و سلامتى مى ‏دهد).
سپس اضافه كرد: به خدا سوگند اگر على زنده بود از اينها هيچ چيزى به تو نمى‏ داد. دارميه گفت: نه به خدا نمى ‏داد، و حتى يک موى از مال مسلمانان را! (يعنى اينها حق مسلمان است، و تو از مال خودت چيزى ندارى كه به اين و آن بدهى).<ref>ربيع الابرار: باب ۴۱. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴ (به نقل از العقد الفريد) .</ref>
===روايت فواطم (فاطمه ‏ها)===
چنان كه اشاره شد يكى از نكات بسيار جالب توجه در نقل [[حدیث غدیر]]، [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] آن از طريق سندى است كه ويژگى آن در نقل حديث غدير منحصر به فرد است، و نشان دهنده عنايت خاصى است كه در خانواده [[معصومین علیهم السلام|امامان شیعه ‏علیهم السلام]] به نقل اين حديث با حفظ سلسله سند وجود داشته است.
يک ويژگى اين روايت اين است كه راويان آن همه از بانوان ارجمند و از خاندان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام هستند.
ويژگى ديگر اينكه در تمام سند نام بانوانى كه از عمّه خويش روايت مى‏كنند «فاطمه» است.
ويژگى سوم اينكه همه راويان اين حديث، روايت را از عمّه خويش نقل مى‏ كنند، تا به ام ‏كلثوم، دختر فاطمه زهرا عليها السلام مى‏ رسد، و او نيز گفته مادرش فاطمه‏ عليها السلام را نقل مى‏ كند.
ديگر اينكه اين روايت در يكى از كتاب‏ هاى اهل‏ سنت آمده است، و با بيست واسطه به پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مى ‏رسد، و در سلسله مشايخ صاحب كتاب نيز يكى از بانوان اهل فضل به نام «زينب» و با كنيه «ام ‏محمد» دختر احمد بن عبدالرحيم، اهل [[بیت‏ المقدس]] قرار گرفته است.
در برخى منابع شيعى روايتى در فضل [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] و شيعيان حضرت با همين سند و البته با افزايش يک «فاطمه» ديگر آمده است، كه متن آن را نيز در پايان خواهيم آورد.
نكته ديگر در سند اين [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] اين است كه آخرين راوى اين حديث از خاندان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام -  كه روايت را براى شخصى به نام بكر بن احمد نقل كرده است -  سه نفر از دختران [[امام کاظم علیه السلام|امام موسی بن جعفر علیهما السلام]] از جمله «فاطمه» هستند، كه ظاهراً همان فاطمه معصومه‏ علیها السلام است، و اين از معدود رواياتى است كه [[حضرت معصومه سلام الله علیها|حضرت معصومه ‏علیها السلام]] آن را [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] كرده است.
و اما متن روايت:
شمس ‏الدين محمد بن محمد دمشقى شافعى معروف به [[ابن جَزَری|ابن‏ الجزرى]] (م ۸۳۳ ق) روايت غدير را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی‏ طالب‏ علیه السلام» آورده است، از جمله طريق مورد بحث را.
مناسب است رشته كلام را به خود ابن‏ الجزرى واگذار كنيم:
و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى‏ المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى ‏بكر الحافظ، اخبرنا ابن‏عمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا:
حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى<ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه‏ اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ ‏كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن:
حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق‏ عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ‏ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى‏ عليها السلام، عن فاطمة عليها السلام بنت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، قالت:
انسيتم قول رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله‏ صلى الله عليه و آله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶-۱۹۷.</ref>
همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل‏ سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است:
هذا الحديث مسلسل من وجه؛ و هو ان كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها. فهو رواية خمس بنات: اخ كل واحدة منهنّ عن عمتّها.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷.</ref>
چنانكه اشاره شد، حديث ديگرى نيز با همين سند ولى با اضافه يک فاطمه ديگر درباره فضيلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شيعيانش وارد شده است.
آن فاطمه نيز دختر [[امام رضا علیه السلام|امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام]] است كه روايت را از سه عمه بزرگوارش فاطمه معصومه و زينب و ام‏ كلثوم‏ عليهم السلام نقل مى‏ كند. اين حديث را مرحوم [[علامه مجلسی]] از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمى اين گونه نقل كرده است:
حدثنا محمد بن على بن الحسين، قال: حدثنى احمد بن زياد بن جعفر، قال:
حدثنى ابوالقاسم جعفر بن محمد العلوى العريضى، قال: قال ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن خليل، قال: اخبرنى على بن محمد بن جعفر الاهوازى <ref>همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشيد» نام برده شد. </ref>، قال: حدثنى بكر بن احنف<ref>به نظر مى‏ رسد «بكر بن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحيف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نيز در هر دو روايت يكى است و در كتب رجال نيز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد ديگر اينكه مرحوم شيخ صدوق روايتى را از بكر بن احمد بن محمد از فاطمه بنت الرضا عليه السلام نقل مى ‏كند كه كسى جز همين بكر بن احمد نيست. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. در پاورقى بعد، متن حديث خواهد آمد. چنانكه گفتيم كلمه «القصرى» نيز در روايت «ابن الجزرى» مصحف همان «المصرى» است.</ref>، قال: حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و زينب و ام‏ كلثوم بنات موسى بن جعفر عليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد عليه السلام، قالت:
حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على‏ عليه السلام، عن ام‏ كلثوم بنت على‏ عليه السلام، عن فاطمة بنت رسول‏ اللَّه‏ عليها السلام، قالت: سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله يقول:
لمّا اُسرى بى الى السماء دخلت الجنة، فاذاً انا بقصر من درة بيضاء مجوّفة، و عليها باب مكلّل بالدرّ و الياقوت، و على الباب ستر.
فرفعت راسى فاذاً مكتوب على الباب: لا اله الا الله، محمد رسول ‏الله، على ولى القوم. و اذاً مكتوب على الستر: بخٍّ بخٍّ، من مثل شيعة على؟
فدخلته، فاذاً انا بقصر من عقيق احمر مجوّف، و عليه باب من فضة مكلّل بالزبرجد الاخضر. و اذاً على الباب ستر، فرفعت رأسى، فاذاً مكتوب على الباب: محمد رسول‏ الله، على وصى المصطفى. و اذاً على الستر مكتوب: بشِّر شيعة على بطيب المولد.
فدخلته فاذاً انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف، لم أر احسن منه. و عليه باب من ياقوتة حمراء، مكلّلة بالولؤ، و على الباب ستر. فرفعت رأسى فاذاً مكتوب على الستر: شيعة على هم الفائزون.
فقلت: حبيبى جبرئيل، لمن هذا؟ فقال: يا محمد، لابن‏ عمّك و وصيك على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام. يُحشر الناس كلهم يوم القيامة حفاة عراة الا شيعة على، و يُدعى الناس باسماء امهاتهم ماخلا شيعة على؛ فانهم يُدعون باسماء آبائهم. فقلت: حبيبى جبرئيل، و كيف ذاک؟ قال: لانهم احبّوا علياً، فطاب مولدهم.<ref>در اينكه آيا اساساً حضرت رضا عليه السلام فرزندى به جز امام محمد تقى‏ عليه السلام داشته است يا نه، ميان مورخان و ارباب تراجم اختلاف است. برخى تا شش فرزند (پنج پسر و يک دختر به نام عايشه) براى حضرت ذكر كرده‏ اند، و برخى نيز چون شيخ مفيد در الارشاد، به جز حضرت جواد عليه السلام فرزند ديگرى را براى حضرتش ثابت نمى‏ دانند. ابن شهرآشوب فقط يک فرزند براى حضرت قائل است كه همان حضرت جواد عليه السلام باشد. برخى نيز علاوه بر امام جواد عليه السلام از فرزند ديگرى به نام موسى نام برده‏ اند، و برخى نيز پنج فرزند بر شمرده‏ اند (چهار پسر به نام‏هاى محمد، جعفر، حسن، ابراهيم، و يک دختر) . اعيان الشيعه: ج ۲ ص ۱۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۳۶۷.    از روايت در متن و نيز روايت ديگرى كه مرحوم شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا عليه السلام آورده و به آن اشاره دارد، به صراحت استفاده مى‏ شود كه حضرت رضا عليه السلام دخترى به نام «فاطمه» داشته باشد. متن روايت صدوق چنين است: محمد بن احمد بن الحسين، عن على بن محمد بن عنبسه، عن بكر بن احمد بن محمد، عن فاطمه بنت الرضا، عن ابيها، عن ابيه، عن جعفر بن محمد، عن ابيه و عمّه زيد، عن ابيهما على بن الحسين، عن ابيه و عمّه، عن على بن ابى‏ طالب‏ عليهم السلام عن النبى ‏صلى الله عليه وآله، قال: من كفّ غضبه كفّ اللَّه عنه عذابه، و من حسن خلقه بلّغه اللَّه درجه الصائم القائم. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. از اين رو با توجه به مجموع گفته‏ هاى ياد شده و با عنايت به نام‏ هايى كه براى فرزندان حضرت بر شمرده‏ اند، مى‏ توان گفت امام رضا عليه السلام را داراى حداقل يک فرزند و حداكثر هشت فرزند دانسته‏ اند. </ref>


== اتمام حجت بر بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۳۷. اسرار غدير: ص ۲۷۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۸.</ref>==
== اتمام حجت بر بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۳۷. اسرار غدير: ص ۲۷۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۸.</ref>==
خط ۴۸۶: خط ۲۶۶:


اشهد اللَّه تعالى لقد سمعته يقول: على‏ عليه السلام خير من اخلفه فيكم. و هو الامام و الخليفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار. لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين، و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة.
اشهد اللَّه تعالى لقد سمعته يقول: على‏ عليه السلام خير من اخلفه فيكم. و هو الامام و الخليفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار. لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين، و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة.
==  وظيفه تبليغ غدير براى بانوان به امر پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۱۹،۱۱۸.</ref>==
يكى از شاخص ‏هاى زندگى معصومين ‏عليهم السلام [[تبلیغ]] غدير به شكل‏ هاى مختلف است. از جمله امر پيامبر صلى الله عليه و آله به تبليغ غدير است كه ذيلاً به بيان آن مى ‏پردازيم:
يكى از پيش بينى‏ هاى عجيب براى آينده غدير، فرهنگ ‏سازى آن با انواع [[اتمام حجت]] است بر مخاطبين متفاوتى كه براى آن فرض مى‏ شود، كه در اين فراز [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] آمده است:
فَاعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افهَموهُ، وَ اعلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُم بِاِحسانٍ، وَ عَلَى البادى وَ الحاضِرِ، وَ عَلَى العَجَمِىِّ وَ العَرَبِىِّ، وَ الحُرِّ وَ المَملُوکِ وَ الصَّغيرِ وَ الكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبيَضِ وَ الاَسوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ، جازٍ قَولُهُ، نافِذٌ اَمرُهُ<ref>خطبه غدير: بخش سوم.</ref>:
اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده بر [[مهاجرین]] و [[انصار]] و بر [[تابعین]] آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمی و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچک، و بر [[سفید پوست|سفید]] و [[سیاهپوست|سیاه]]. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.
در اين خطاب در درجه اول بين زن و مرد در پيام غدير فرقى گذاشته نشده لزوم ابلاغ آن براى همه يكسان است.


== پانویس ==
== پانویس ==