۲۱٬۸۲۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
ای ابوبكر، بر ضد ولایت علی اقدام كردهای و در جای او نشستهای كه جای نبوت است و جز او كسی مستحق آن نیست، زیرا او وصی و خلیفهی من است. تو دستور مرا كنار گذاردی و آنچه به تو گفته بودم مخالفت نمودی و خود را به غضب خدا و من دچار ساختی. این لباسی را كه بغیر حق بر تن كردهای و اهلش نیستی بیرون بیاور و الاّ وعدهی تو آتش است! | ای ابوبكر، بر ضد ولایت علی اقدام كردهای و در جای او نشستهای كه جای نبوت است و جز او كسی مستحق آن نیست، زیرا او وصی و خلیفهی من است. تو دستور مرا كنار گذاردی و آنچه به تو گفته بودم مخالفت نمودی و خود را به غضب خدا و من دچار ساختی. این لباسی را كه بغیر حق بر تن كردهای و اهلش نیستی بیرون بیاور و الاّ وعدهی تو آتش است! | ||
پس از این ماجرا امیرالمؤمنین علیهالسلام به سلمان فرمود: اكنون این خبر را به عمر خواهد گفت و اگر قصد بازگشت هم داشته باشد او مانع خواهد شد. | پس از این ماجرا امیرالمؤمنین علیهالسلام به سلمان فرمود: اكنون این خبر را به عمر خواهد گفت و اگر قصد بازگشت هم داشته باشد او مانع خواهد شد. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۰: | ||
عدهای كه حداقل سی نفر میشدند برخاستند و به آنچه دیده بودند شهادت دادند. در این میان هشت نفر كه همه حضور آنان در غدیر را میدانستند برای شهادت برنخاستند. وقتی حضرت از آنان علت را پرسید، بهانه آوردند كه فراموش كردهایم! و گویا طوری فراموش كرده بودند كه با یادآوری هم به خاطرشان نیامد!!! | عدهای كه حداقل سی نفر میشدند برخاستند و به آنچه دیده بودند شهادت دادند. در این میان هشت نفر كه همه حضور آنان در غدیر را میدانستند برای شهادت برنخاستند. وقتی حضرت از آنان علت را پرسید، بهانه آوردند كه فراموش كردهایم! و گویا طوری فراموش كرده بودند كه با یادآوری هم به خاطرشان نیامد!!! | ||
در اینجا حضرت فرمود: اگر در این بهانهای كه میآورید دروغ میگویید و عذر بیجا تراشیدهاید خدا شما را به بلایی مبتلا كند كه برای همهی مردم آشكار و ثابت شود. سپس برای هر یك بلای خاصی را ذكر كردند و مجلس پایان یافت. | در اینجا حضرت فرمود: اگر در این بهانهای كه میآورید دروغ میگویید و عذر بیجا تراشیدهاید خدا شما را به بلایی مبتلا كند كه برای همهی مردم آشكار و ثابت شود. سپس برای هر یك بلای خاصی را ذكر كردند و مجلس پایان یافت. |