پرش به محتوا

اقرار: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ نوامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>ابليس و اقرار به حديث غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲. </ref> ==
== <big>ابليس و اقرار به حديث غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲. </ref> ==
<big>سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ ديد نقل مى ‏كند كه روزى ابليس (به صورت آدمى) عبورش به عده‏ اى افتاد كه به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ناسزا مى ‏گفتند.</big>
<big>سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ ديد نقل مى ‏كند كه روزى [[ابلیس]] (به صورت آدمى) عبورش به عده‏ اى افتاد كه به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ناسزا مى ‏گفتند.</big>


<big>ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى ‏طالب ناسزا مى‏ گوييد! گفتند: تو از كجا مى‏ دانى كه او مولاى ماست؟</big>
<big>ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى ‏طالب ناسزا مى‏ گوييد! گفتند: تو از كجا مى‏ دانى كه او مولاى ماست؟</big>
خط ۷: خط ۷:


== <big>ابوبكر و اقرار به حديث غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹. </ref> ==
== <big>ابوبكر و اقرار به حديث غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹. </ref> ==
<big>روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref></big>
<big>روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از [[ایام ولایت]] در غدیر چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref></big>


<big>همچنين در ماجراى غصب خلافت و بردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى بيعت با ابوبكر، وقتى حضرت از آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله علنى براى عموم مردم درباره او فرموده بود چيزى باقى نگذاشت مگر آنكه براى آنان يادآور شد، مردم درباره همه آن ها اقرار كردند و گفتند: بلى، به خدا قسم.<ref>كتاب سليم: حديث ۴. </ref></big>
<big>همچنين در ماجراى غصب خلافت و بردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى بيعت با ابوبكر، وقتى حضرت از آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله علنى براى عموم مردم درباره او فرموده بود چيزى باقى نگذاشت مگر آنكه براى آنان يادآور شد، مردم درباره همه آن ها اقرار كردند و گفتند: بلى، به خدا قسم.<ref>كتاب سليم: حديث ۴. </ref></big>


<big>ابوبكر ترسيد مردم على ‏عليه السلام را يارى كنند و مانع او شوند. اين بود كه پيش ‏دستى كرد و (خطاب به حضرت) گفت:</big>
<big>ابوبكر ترسيد مردم على ‏عليه السلام را يارى كنند و مانع او شوند. اين بود كه پيش ‏دستى كرد و (خطاب به حضرت) گفت:</big>
خط ۲۰: خط ۱۸:


== <big>ابوحنيفه و اقرار به حديث غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۳۰۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۷. </ref> ==
== <big>ابوحنيفه و اقرار به حديث غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۳۰۳. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۷. </ref> ==
<big>روزى ابوحنيفه به مجلسى كه درباره غدير خم صحبت بود وارد شد و وقتى متوجه شد گفت: به اصحاب خود گفته ‏ام در برابر شيعيان به حديث غدير اقرار نكنيد كه شما را محكوم مى ‏كنند!!</big>
<big>روزى [[ابوحنیفه]] به مجلسى كه درباره [[غدیر خم]] صحبت بود وارد شد و وقتى متوجه شد گفت: به اصحاب خود گفته ‏ام در برابر شيعيان به حديث غدير اقرار نكنيد كه شما را محكوم مى ‏كنند!!</big>


<big>هيثم بن حبيب صيرفى كه در آن مجلس بود متغير شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد؟ آيا اين مطلب نزد تو ثابت نيست؟ ابوحنيفه گفت: ثابت است و خود آن را روايت كرده‏ ام.</big>
<big>هيثم بن حبيب صيرفى كه در آن مجلس بود متغير شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد؟ آيا اين مطلب نزد تو ثابت نيست؟ ابوحنيفه گفت: ثابت است و خود آن را روايت كرده‏ ام.</big>


<big>هيثم گفت: پس چرا به آن اقرار نمى ‏كنيد... ، در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن را فرموده و درباره ‏اش خطابه ايراد كرده؟ آنگاه ما دلسوزتر از پيامبرصلى الله عليه وآله باشيم و به خاطر گفته اين و آن از نقلش چشم بپوشيم؟!<ref>كشف المهم: ص ۱۸۸. </ref></big>
<big>هيثم گفت: پس چرا به آن اقرار نمى ‏كنيد... ، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را فرموده و درباره ‏اش خطابه ايراد كرده؟ آنگاه ما دلسوزتر از پيامبر صلى الله عليه و آله باشيم و به خاطر گفته اين و آن از نقلش چشم بپوشيم؟!<ref>كشف المهم: ص ۱۸۸. </ref></big>


== <big>ابوهريره و اقرار به حديث غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۳۰۰. چهارده قرن با غدير: ص۱۱۳، ۱۱۴.</ref> ==
== <big>ابوهريره و اقرار به حديث غدير</big><ref>اسرار غدير: ص ۳۰۰. چهارده قرن با غدير: ص۱۱۳، ۱۱۴.</ref> ==
<big>[[ابوهريره دوسى|ابوهريره]] كه از بازوان قوى سقيفه است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:</big>
<big>[[ابوهريره دوسى|ابوهريره]] كه از بازوان قوى [[سقیفه]] است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:</big>


* <big>ابوهريره مى‏ گويد: در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول الله. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» و خداوند اين آيه را نازل كرد: «اليوم اكملت لكم دينكم...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.</ref></big>
* <big>ابوهريره مى‏ گويد: در روز غدير خم پيامبر دست على بن ابى‏ طالب را گرفت و فرمود: آيا من صاحب اختيار مؤمنان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول الله. فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» و خداوند اين آيه را نازل كرد: «اليوم اكملت لكم دينكم...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.</ref></big>


* <big>در جنگ صفين اصبغ بن نباته نامه‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ...، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳. </ref></big>
* <big>در جنگ صفين اصبغ بن نباته نامه ‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاویه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ...، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳. </ref></big>


* <big>پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى ‏نشست. يک شب جوانى به او گفت: تو را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى كه درباره على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام مى‏فرمود: «اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»؟ ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى‏ گيرم كه تو ولايت دشمن او (معاويه) را پذيرفته‏ اى و با دوست او دشمنى كرده‏ اى!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸. </ref></big>
* <big>پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى ‏نشست. يک شب جوانى به او گفت: تو را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدى كه درباره على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام مى‏فرمود: «اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»؟ ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى‏ گيرم كه تو ولايت دشمن او (معاويه) را پذيرفته‏ اى و با دوست او دشمنى كرده‏ اى!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸. </ref></big>
خط ۵۱: خط ۴۹:


== <big>اقرار دوست و دشمن به حقانيت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۱۶-۲۳.</ref> ==
== <big>اقرار دوست و دشمن به حقانيت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۱۶-۲۳.</ref> ==
<big>ابان از سليم نقل مى‏ كند كه گفت: در زمان حكومت [[عثمان]]، على‏ عليه السلام را در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله با جماعتى ديدم كه گفتگو مى ‏كردند و فقه و علم را مذاكره مى كردند.</big>
<big>ابان از سليم نقل مى‏ كند كه گفت: در زمان حكومت [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، على‏ عليه السلام را در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله با جماعتى ديدم كه گفتگو مى ‏كردند و فقه و علم را مذاكره مى كردند.</big>
 
<big>مردم رو به على ‏عليه السلام كردند و گفتند: چرا سخنى نمى‏ گويى؟ حضرت فضايل خود را بيان كرد، تا آنجا كه فرمود: آيا اقرار مى‏ كنيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم مرا فراخواند و ولايت مرا اعلام كرد و فرمود: حاضران به غايبان برسانند؟ گفتند: آرى به خدا قسم.</big>


<big>مردم رو به على ‏عليه السلام كردند و گفتند: چرا سخنى نمى‏ گويى؟ حضرت فضايل خود را بيان كرد، تا آنجا كه فرمود: آيا اقرار مى‏ كنيد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم مرا فراخواند و ولايت مرا اعلام كرد و فرمود: حاضران به غايبان برسانند؟ گفتند: آرى به خدا قسم.</big>
<big>به دنبال آن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام [[احتجاج]] خود را اين گونه ادامه داد:</big>


<big>به دنبال آن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام احتجاج خود را اين گونه ادامه داد:</big>
<big>'''دستور غدير چگونه آمد؟'''</big>


=== <big>دستور غدير چگونه آمد؟</big> ===
<big>سپس حضرت فضايل ديگرى را ذكر كرد و بار ديگر درباره غدير فرمود:</big>
<big>سپس حضرت فضايل ديگرى را ذكر كرد و بار ديگر درباره غدير فرمود:</big>


خط ۶۹: خط ۶۸:


<big>خداوند عزوجل به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را به آنان بشناساند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حجشان براى آنان تفسير كند. لذا مرا در غدير خم براى مردم منصوب نمود، و سپس خطابه ‏اى ايراد كرد و فرمود: «اى مردم، خداوند مرا به رسالتى فرستاده كه سينه‏ ام از آن به تنگ آمده كه مبادا مردم مرا تكذيب كنند، ولى خداوند مرا ترسانيد كه بايد اين پيام را برسانم و گرنه مرا عذاب خواهد كرد».</big>
<big>خداوند عزوجل به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را به آنان بشناساند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حجشان براى آنان تفسير كند. لذا مرا در غدير خم براى مردم منصوب نمود، و سپس خطابه ‏اى ايراد كرد و فرمود: «اى مردم، خداوند مرا به رسالتى فرستاده كه سينه‏ ام از آن به تنگ آمده كه مبادا مردم مرا تكذيب كنند، ولى خداوند مرا ترسانيد كه بايد اين پيام را برسانم و گرنه مرا عذاب خواهد كرد».</big>




خط ۷۵: خط ۷۵:
<big>فرمود: برخيز، اى على. من برخاستم و حضرت فرمود: هر كس من صاحب اختيار او هستم اين على صاحب اختيار اوست. پروردگارا، هر كس او را دوست مى‏ دارد دوست بدار و هر كس او را دشمن مى ‏دارد دشمن بدار.</big>
<big>فرمود: برخيز، اى على. من برخاستم و حضرت فرمود: هر كس من صاحب اختيار او هستم اين على صاحب اختيار اوست. پروردگارا، هر كس او را دوست مى‏ دارد دوست بدار و هر كس او را دشمن مى ‏دارد دشمن بدار.</big>


=== <big>معناى «مولى» در غدير</big> ===
<big>'''معناى «مولى» در غدير'''</big>
 
<big>در همان غدير خم سلمان برخاست و عرض كرد: يا رسول الله، ولايت و صاحب اختيارى او چگونه است؟</big>
<big>در همان غدير خم سلمان برخاست و عرض كرد: يا رسول الله، ولايت و صاحب اختيارى او چگونه است؟</big>


<big>فرمود: ولايت و صاحب اختيارى او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است.</big>
<big>فرمود: ولايت و صاحب اختيارى او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است.</big>


=== <big>كيفيت نزول آيه اكمال دين</big> ===
<big>'''كيفيت نزول آيه اكمال دين'''</big>
 
<big>خداوند تعالى هم اين آيه را نازل كرد: «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمْ الاِسْلامَ ديناً».<ref>مائده /  ۳. </ref></big>
<big>خداوند تعالى هم اين آيه را نازل كرد: «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمْ الاِسْلامَ ديناً».<ref>مائده /  ۳. </ref></big>


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله سه مرتبه تكبير گفت و فرمود: الله اكبر، كمال نبوت من و تكميل دين خدا ولايت على بعد از من است.</big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله سه مرتبه تكبير گفت و فرمود: الله اكبر، كمال نبوت من و تكميل دين خدا ولايت على بعد از من است.</big>


=== <big>سؤال ابوبكر و عمر در غدير</big> ===
<big>'''سؤال ابوبكر و عمر در غدير'''</big>
 
<big>ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: يا رسول الله، آيا اين آيات به خصوص درباره على است؟!</big>
<big>ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: يا رسول الله، آيا اين آيات به خصوص درباره على است؟!</big>


خط ۹۲: خط ۹۵:
<big>همه حاضرين در مجلس مناشده گفتند: آرى به خدا قسم، همه آنچه گفتى دقيقاً شنيديم و حاضر بوديم.</big>
<big>همه حاضرين در مجلس مناشده گفتند: آرى به خدا قسم، همه آنچه گفتى دقيقاً شنيديم و حاضر بوديم.</big>


=== <big>شهادت چهار نفر درباره غدير</big> ===
<big>'''شهادت چهار نفر درباره غدير'''</big>
 
<big>در اينجا زيد بن ارقم و براء بن عازب و ابوذر و مقداد و عمار گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را به ياد داريم كه بر منبر ايستاده بود و تو در كنار او بودى و مى ‏فرمود:</big>
<big>در اينجا زيد بن ارقم و براء بن عازب و ابوذر و مقداد و عمار گفتند: ما شهادت مى‏ دهيم كه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را به ياد داريم كه بر منبر ايستاده بود و تو در كنار او بودى و مى ‏فرمود:</big>


خط ۱۰۵: خط ۱۰۹:
<big>زيد بن ارقم و بقيه پس از اين شهادت نشستند.</big>
<big>زيد بن ارقم و بقيه پس از اين شهادت نشستند.</big>


=== <big>اعتراض طلحه درباره غدير</big> ===
<big>'''اعتراض طلحه درباره غدير'''</big>
 
<big>طلحة بن عبيدالله -  كه زيرک قريش خوانده مى ‏شد -  گفت:</big>
<big>طلحة بن عبيدالله -  كه زيرک قريش خوانده مى ‏شد -  گفت:</big>


خط ۱۱۴: خط ۱۱۹:
<big>سپس طلحه رو به حضرت كرد و گفت: همه آنچه گفتى و ادعا كردى حق است، و آنچه از سابقه و فضيلت كه با آن ها استدلال كردى ما هم اقرار مى ‏كنيم و قبول داريم ولى درباره خلافت، اين پنج نفر به آنچه شنيدى شهادت دادند!</big>
<big>سپس طلحه رو به حضرت كرد و گفت: همه آنچه گفتى و ادعا كردى حق است، و آنچه از سابقه و فضيلت كه با آن ها استدلال كردى ما هم اقرار مى ‏كنيم و قبول داريم ولى درباره خلافت، اين پنج نفر به آنچه شنيدى شهادت دادند!</big>


=== <big>افشاى صحيفه ملعونه</big> ===
<big>'''افشاى صحيفه ملعونه'''</big>
 
<big>در اينجا على‏ عليه السلام بپاخاست و از سخن طلحه به غضب آمد و چيزى را كه كتمان مى‏ كرد فاش نمود و مطلبى را روشن كرد كه در روز مرگ عمر فرموده بود ولى مردم مقصود آن حضرت را نفهميده بودند.<ref>در بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۲۲ و ۲۷ روايت كرده كه وقتى عمر مُرد و جنازه او را در كفن پيچيدند، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نگاهى به جنازه‏اش كرد و فرمود: «هيچكس را بيشتر دوست ندارم كه با صحيفه و نوشته‏ اش خدا را ملاقات كنم مانند اين به كفن پيچيده»، كه اكثر مردم منظور حضرت از صحيفه را نفهميدند. در عبارات فوق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام منظور از صحيفه را بيان فرموده است.</ref></big>
<big>در اينجا على‏ عليه السلام بپاخاست و از سخن طلحه به غضب آمد و چيزى را كه كتمان مى‏ كرد فاش نمود و مطلبى را روشن كرد كه در روز مرگ عمر فرموده بود ولى مردم مقصود آن حضرت را نفهميده بودند.<ref>در بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۲۲ و ۲۷ روايت كرده كه وقتى عمر مُرد و جنازه او را در كفن پيچيدند، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نگاهى به جنازه‏اش كرد و فرمود: «هيچكس را بيشتر دوست ندارم كه با صحيفه و نوشته‏ اش خدا را ملاقات كنم مانند اين به كفن پيچيده»، كه اكثر مردم منظور حضرت از صحيفه را نفهميدند. در عبارات فوق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام منظور از صحيفه را بيان فرموده است.</ref></big>


خط ۱۲۳: خط ۱۲۹:
<big>«اگر خداوند محمد را بكشد يا بميرد يكديگر را بر ضد من كمک كنند و پشتيبانى نمايند تا به خلافت نرسم»!</big>
<big>«اگر خداوند محمد را بكشد يا بميرد يكديگر را بر ضد من كمک كنند و پشتيبانى نمايند تا به خلافت نرسم»!</big>


=== <big>غدير پاسخ حديث جعلى ابوبكر</big> ===
<big>'''غدير پاسخ حديث جعلى ابوبكر'''</big>
 
<big>حضرت فرمود: اى طلحه، دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند، سخن پيامبرصلى الله عليه وآله است كه در روز غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است». من چگونه مى‏توانم بر آنان صاحب اختيارتر از خودشان باشم در حالى كه آنان اميران و حاكمان بر من باشند؟!</big>
<big>حضرت فرمود: اى طلحه، دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند، سخن پيامبرصلى الله عليه وآله است كه در روز غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است». من چگونه مى‏توانم بر آنان صاحب اختيارتر از خودشان باشم در حالى كه آنان اميران و حاكمان بر من باشند؟!</big>


=== <big>سلام به امرة المؤمنين</big> ===
<big>'''سلام به امرة المؤمنين'''</big>
 
<big>دليل بر دروغ و باطل و ناحقشان اين است كه آنان به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله بر من به عنوان »اميرالمؤمنين« سلام كردند.</big>
<big>دليل بر دروغ و باطل و ناحقشان اين است كه آنان به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله بر من به عنوان »اميرالمؤمنين« سلام كردند.</big>


<big>و اين مطلب بر آنان (ابوبكر و عمر) و بر تو (اى طلحه) به خصوص و بر اين كه همراه توست -  يعنى زبير -  و بر همه امت و بر اين دو نفر -  و حضرت به سعد بن ابى ‏وقاص و عبدالرحمان بن عوف اشاره كردند -  و بر اين خليفه ظالم شما -  يعنى عثمان -  حجت است.</big>
<big>و اين مطلب بر آنان (ابوبكر و عمر) و بر تو (اى طلحه) به خصوص و بر اين كه همراه توست -  يعنى زبير -  و بر همه امت و بر اين دو نفر -  و حضرت به سعد بن ابى ‏وقاص و عبدالرحمان بن عوف اشاره كردند -  و بر اين خليفه ظالم شما -  يعنى عثمان -  حجت است.</big>


=== <big>اقرار عمر به صحيفه هنگام مرگ</big> ===
<big>'''اقرار عمر به صحيفه هنگام مرگ'''</big>
 
<big>چرا عمر هنگامى كه ما شش نفر اصحاب شورا را يكى يكى فراخواند به پسرش عبدالله گفت؛ - در اينجا حضرت اشاره به پسر عمر كه در مجلس حاضر بود فرمود: هان، او اينجاست -  تو را به خدا قسم مى‏ دهم كه بگويى وقتى ما خارج شديم پدرت به تو چه گفت؟ [[عبدالله بن عمر]] گفت: حال كه مرا قسم دادى، او گفت: «اگر با اصلح<ref>در اينجا اشاره به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است.</ref>بنى‏ هاشم بيعت كنند آنان را به وسط جاده روشن خواهد كشانيد و طبق كتاب پروردگار و سنّت پيامبرشان بپا خواهد داشت»!</big>
<big>چرا عمر هنگامى كه ما شش نفر اصحاب شورا را يكى يكى فراخواند به پسرش عبدالله گفت؛ - در اينجا حضرت اشاره به پسر عمر كه در مجلس حاضر بود فرمود: هان، او اينجاست -  تو را به خدا قسم مى‏ دهم كه بگويى وقتى ما خارج شديم پدرت به تو چه گفت؟ [[عبدالله بن عمر]] گفت: حال كه مرا قسم دادى، او گفت: «اگر با اصلح<ref>در اينجا اشاره به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است.</ref>بنى‏ هاشم بيعت كنند آنان را به وسط جاده روشن خواهد كشانيد و طبق كتاب پروردگار و سنّت پيامبرشان بپا خواهد داشت»!</big>




خط ۱۳۸: خط ۱۴۸:


<big>پسر عمر گفت: مطلبى گفت كه آن را كتمان مى‏ كنم! فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله آنچه او به تو گفته و تو به او گفته ‏اى به من خبر داده است؟ پسر عمر پرسيد: چه موقع خبر داده است؟! فرمود: در زمان حياتش به من خبر داد، و سپس در آن شبى كه پدرت از دنيا رفت در خواب به من خبر داد، و هر كس پيامبرصلى الله عليه وآله را در خواب ببيند گويا در بيدارى ديده است.</big>
<big>پسر عمر گفت: مطلبى گفت كه آن را كتمان مى‏ كنم! فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله آنچه او به تو گفته و تو به او گفته ‏اى به من خبر داده است؟ پسر عمر پرسيد: چه موقع خبر داده است؟! فرمود: در زمان حياتش به من خبر داد، و سپس در آن شبى كه پدرت از دنيا رفت در خواب به من خبر داد، و هر كس پيامبرصلى الله عليه وآله را در خواب ببيند گويا در بيدارى ديده است.</big>




خط ۱۴۸: خط ۱۵۹:
<big>سليم مى‏ گويد: پسر عمر را در آن مجلس مى‏ ديدم كه گريه راه گلويش را بسته بود و از چشمانش اشک جارى بود.</big>
<big>سليم مى‏ گويد: پسر عمر را در آن مجلس مى‏ ديدم كه گريه راه گلويش را بسته بود و از چشمانش اشک جارى بود.</big>


=== <big>لِيَبْلُغَ الشّاهِدُ الْغائِبَ در غدير</big> ===
<big>'''لِيَبْلُغَ الشّاهِدُ الْغائِبَ در غدير'''</big>
 
<big>طلحه گفت: اين مطلب را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيديم؛ ولى براى ما بيان كن كه چگونه احدى صلاحيت ندارد مطلبى را از پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ نمايد، در حالى كه آن حضرت به ما و به ساير مردم فرمود: «لِيَبْلُغَ الشّاهِدُ مِنْكُمْ الْغائِبَ» يعنى حاضران شما به غايبان اطلاع دهند؟ و در بيابان عَرَفه در [[حجةالوداع]] فرمود:</big>
<big>طلحه گفت: اين مطلب را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيديم؛ ولى براى ما بيان كن كه چگونه احدى صلاحيت ندارد مطلبى را از پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ نمايد، در حالى كه آن حضرت به ما و به ساير مردم فرمود: «لِيَبْلُغَ الشّاهِدُ مِنْكُمْ الْغائِبَ» يعنى حاضران شما به غايبان اطلاع دهند؟ و در بيابان عَرَفه در [[حجةالوداع]] فرمود:</big>


خط ۱۶۳: خط ۱۷۵:
== <big>اقرار همگانى بر ولايت</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۵. </ref> ==
== <big>اقرار همگانى بر ولايت</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۵. </ref> ==
<big>در پىِ نزول آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» در مدينه و سؤال مردم از معناى آن و پاسخ پيامبر صلى الله عليه وآله كه «سمع و طاعت مطلق» است، مردم بر اين ولايت اقرار كردند و پيمان بستند كه وفادار بمانند، و اين عهد را با جمله «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» اعلان كردند.</big>
<big>در پىِ نزول آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» در مدينه و سؤال مردم از معناى آن و پاسخ پيامبر صلى الله عليه وآله كه «سمع و طاعت مطلق» است، مردم بر اين ولايت اقرار كردند و پيمان بستند كه وفادار بمانند، و اين عهد را با جمله «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» اعلان كردند.</big>




خط ۱۷۸: خط ۱۹۱:


<big>نزول اين آيه در چنين موقعيتى، با هدفِ خاطر نشان ساختن پيمان‏هاى بعدى بر سر همين مسئله ولايت صورت گرفت؛ چرا كه در حديثى امام باقرعليه السلام درباره همين آيه مى ‏فرمايد: ميثاق و پيمان (كه در آيه ذكر شده) آن چيزى است كه خداوند در [[حجةالوداع]] بيان كرد ... ، كه نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به عنوان امام همه خلق است.<ref>فقه القرآن (راوندى): ج ۲ ص ۲۸۴. مستدرك الوسائل: ج ۱۷ ص ۶۱ ح ۱۳.</ref></big>
<big>نزول اين آيه در چنين موقعيتى، با هدفِ خاطر نشان ساختن پيمان‏هاى بعدى بر سر همين مسئله ولايت صورت گرفت؛ چرا كه در حديثى امام باقرعليه السلام درباره همين آيه مى ‏فرمايد: ميثاق و پيمان (كه در آيه ذكر شده) آن چيزى است كه خداوند در [[حجةالوداع]] بيان كرد ... ، كه نصب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به عنوان امام همه خلق است.<ref>فقه القرآن (راوندى): ج ۲ ص ۲۸۴. مستدرك الوسائل: ج ۱۷ ص ۶۱ ح ۱۳.</ref></big>




خط ۱۸۵: خط ۱۹۹:


<big>بار اول در مدينه براى ولايت پيامبر صلى الله عليه وآله «سَمِعْنا وَ اطَعْنا» گفتند.</big>
<big>بار اول در مدينه براى ولايت پيامبر صلى الله عليه وآله «سَمِعْنا وَ اطَعْنا» گفتند.</big>




خط ۱۹۲: خط ۲۰۷:


<big>پس همگى چنين بگوييد: ما شنيديم و اطاعت مى‏كنيم ... ، از اين قول بر نمى‏ گرديم و پيمان را نمى‏ شكنيم ... . پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب‏ هايمان و جان ‏هايمان و زبان‏ هايمان و ضمائرمان و دست‏هايمان... ، هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند در اين باره از نفس هايمان دگرگونى نبيند.</big>
<big>پس همگى چنين بگوييد: ما شنيديم و اطاعت مى‏كنيم ... ، از اين قول بر نمى‏ گرديم و پيمان را نمى‏ شكنيم ... . پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب‏ هايمان و جان ‏هايمان و زبان‏ هايمان و ضمائرمان و دست‏هايمان... ، هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند در اين باره از نفس هايمان دگرگونى نبيند.</big>




<big>بار سوم با پايان يافتنِ خطبه، مردم به طرف منبر پيامبر صلى الله عليه وآله جلو آمدند و صداى مردم بلند شد: نَعَمْ، نَعَمْ! سَمِعْنا وَ أطَعْنا امْرَ اللَّه وَ امْرَ رَسُولِهِ بِقُلُوبِنا وَ انْفُسِنا وَ الْسِنَتِنا وَ ايْدينا: آرى، آرى! شنيديم و اطاعت مى‏ كنيم امر خدا و رسولش را با قلب ها و جان‏ ها و زبان‏ ها و دستانمان.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۱۷ ح ۱۳۳.</ref></big>
<big>بار سوم با پايان يافتنِ خطبه، مردم به طرف منبر پيامبر صلى الله عليه وآله جلو آمدند و صداى مردم بلند شد: نَعَمْ، نَعَمْ! سَمِعْنا وَ أطَعْنا امْرَ اللَّه وَ امْرَ رَسُولِهِ بِقُلُوبِنا وَ انْفُسِنا وَ الْسِنَتِنا وَ ايْدينا: آرى، آرى! شنيديم و اطاعت مى‏ كنيم امر خدا و رسولش را با قلب ها و جان‏ ها و زبان‏ ها و دستانمان.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۱۷ ح ۱۳۳.</ref></big>




<big>بار چهارم بيعت رسمى بود كه هم با پيامبرصلى الله عليه وآله و هم با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام رسماً دست بيعت دادند و اين ميثاق الهى را به محكم‏ ترين شكل ممكن نشان دادند.</big>
<big>بار چهارم بيعت رسمى بود كه هم با پيامبرصلى الله عليه وآله و هم با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام رسماً دست بيعت دادند و اين ميثاق الهى را به محكم‏ ترين شكل ممكن نشان دادند.</big>




خط ۲۱۶: خط ۲۳۴:
<big>عمده اين موارد اقرارهايى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم گرفته و سؤالاتى كه مردم پرسيده ‏اند و آن حضرت بيان فرموده است.</big>
<big>عمده اين موارد اقرارهايى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم گرفته و سؤالاتى كه مردم پرسيده ‏اند و آن حضرت بيان فرموده است.</big>


 
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[محمد بن عبدالله‏ صلى الله عليه و آله (رسول‏ الله)]] /  ساير فرمايشات پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير.</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[محمد بن عبدالله‏ صلى الله عليه وآله (رسول‏ الله)]] /  ساير فرمايشات پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير.</big>


== <big>بيعت در غدير يعنى اقرار يه ولايت</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۱۹-۲۲۲. ژرفای غدیر: ص۱۹۸. غدیر از زبان مولی: ص۳۰.</ref> ==
== <big>بيعت در غدير يعنى اقرار يه ولايت</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۱۹-۲۲۲. ژرفای غدیر: ص۱۹۸. غدیر از زبان مولی: ص۳۰.</ref> ==
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش نهم [[خطبه غدير]] بيعت در غدير را به منزله اقرار بيان داشت و فرمود:</big>
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش نهم [[خطبه غدیر]] [[بیعت]] در غدير را به منزله اقرار بيان داشت و فرمود:</big>


<big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنّى قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ اَفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِىٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدى. اَلا وَ اِنّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى اَدْعُوكُمْ اِلى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى:</big>
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنّى قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ وَ اَفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِىٌّ يُفْهِمُكُمْ بَعْدى. اَلا وَ اِنّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى اَدْعُوكُمْ اِلى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى:</big>


<big>اى مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مى‏ فهماند. بدانيد كه من بعد از پايان خطابه ‏ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‏ خوانم.</big>
<big>اى مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مى‏ فهماند. بدانيد كه من بعد از پايان خطابه ‏ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‏ خوانم.</big>




خط ۲۳۶: خط ۲۵۴:


<big>اما در روز سقيفه نه اينكه فراموش كردند بلكه خود را به فراموشى زدند، و نه اينكه يک نفر بلكه جز عده انگشت شمارى هيچكس به ياد نياورد، و نه به فاصله زيادى كه در كمتر از ۸۰ روز فراموشى به آنان دست داده بود.</big>
<big>اما در روز سقيفه نه اينكه فراموش كردند بلكه خود را به فراموشى زدند، و نه اينكه يک نفر بلكه جز عده انگشت شمارى هيچكس به ياد نياورد، و نه به فاصله زيادى كه در كمتر از ۸۰ روز فراموشى به آنان دست داده بود.</big>




<big>صاحب غدير با دلى پر خون اين حقيقت را گوشزد مى‏ كند:</big>
<big>صاحب غدير با دلى پر خون اين حقيقت را گوشزد مى‏ كند:</big>


<big>آيا احدى را مطمئن ‏تر از پيامبرصلى الله عليه وآله سراغ داريد؟ آن حضرت در چهار مورد براى من بيعت گرفت كه يكى از آنها روز غدير در بازگشت از [[حجةالوداع]] بود. آن روز همه شما گفتيد: شنيديم و اطاعت خدا و رسول را پذيرفتيم. پيامبرصلى الله عليه وآله از شما پرسيد: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟ همگى گفتيد: آرى، شاهد باشند. حضرت فرمود: پس بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غايبين برسانند و آنانكه شنيدند به كسانى كه نشنيده ‏اند برسانند؛ و شما گفتيد: قبول كرديم يا رسول الله!</big>
<big>آيا احدى را مطمئن ‏تر از پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ داريد؟ آن حضرت در چهار مورد براى من بيعت گرفت كه يكى از آنها روز غدير در بازگشت از [[حجةالوداع]] بود. آن روز همه شما گفتيد: شنيديم و [[اطاعت]] خدا و رسول را پذيرفتيم. پيامبرصلى الله عليه وآله از شما پرسيد: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟ همگى گفتيد: آرى، شاهد باشند. حضرت فرمود: پس بر يكديگر شاهد باشيد و حاضرين شما به غايبين برسانند و آنانكه شنيدند به كسانى كه نشنيده ‏اند برسانند؛ و شما گفتيد: قبول كرديم يا رسول الله!</big>


<big>سپس همگى برخاستيد و به پيامبرصلى الله عليه وآله و به من به خاطر اين كرامت خداوند تبريك گفتيد. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت:</big>
<big>سپس همگى برخاستيد و به پيامبر صلى الله عليه و آله و به من به خاطر اين كرامت خداوند [[تبریک]] گفتيد. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت:</big>


<big>خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب كه صاحب اختيار من و مؤمنين شدى!<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۵۷ . بحار الانوار: ج ۲۹ ص۳۵-۳۷.</ref></big>
<big>خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب كه صاحب اختيار من و مؤمنين شدى!<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۵۷ . بحار الانوار: ج ۲۹ ص۳۵-۳۷.</ref></big>
خط ۲۷۲: خط ۲۹۱:
<big>سپس مطلبى را كه مى ‏بايست همه مردم به آن اقرار مى‏كردند تعيين كردند كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام‏ عليهم السلام و عهد و پيمان بر عدم تغيير و تبديل و بر رساندن پيام غدير به نسل‏ هاى آينده و غائبان از غدير بود. در ضمن بيعت با دست هم حساب مى ‏شد زيرا حضرت فرمودند: «بگوئيد با جان و زبان و دستمان بيعت مى ‏كنيم».</big>
<big>سپس مطلبى را كه مى ‏بايست همه مردم به آن اقرار مى‏كردند تعيين كردند كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام‏ عليهم السلام و عهد و پيمان بر عدم تغيير و تبديل و بر رساندن پيام غدير به نسل‏ هاى آينده و غائبان از غدير بود. در ضمن بيعت با دست هم حساب مى ‏شد زيرا حضرت فرمودند: «بگوئيد با جان و زبان و دستمان بيعت مى ‏كنيم».</big>


<big>كلمات نهايى پيامبرصلى الله عليه وآله دعا براى اقراركنندگان به سخنانش و نفرين بر منكرين اوامر آن حضرت بود و با حمد خداوند خطابه حضرت پايان يافت.</big>
<big>كلمات نهايى پيامبرصلى الله عليه وآله دعا براى اقراركنندگان به سخنانش و [[نفرین]] بر [[منكرین]] اوامر آن حضرت بود و با حمد خداوند خطابه حضرت پايان يافت.</big>


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى اول از يازدهمين و آخرين بخش از خطبه غدير مسئله بيعت را مطرح كرده و از جمله در مورد امامت امامان ‏عليهم السلام از صد و بيست هزار نفر بيعت زبانى و اقرار گرفت.</big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى اول از يازدهمين و آخرين بخش از خطبه غدير مسئله بيعت را مطرح كرده و از جمله در مورد امامت امامان ‏عليهم السلام از صد و بيست هزار نفر بيعت زبانى و اقرار گرفت.</big>
خط ۲۸۰: خط ۲۹۹:
<big>بعد از اين همه لطف الهى كه بهترين راه و بهترين امامان را براى شما برگزيده و به شما اجازه نداده با فكر خود پيش برويد و مشكل آفرينى كنيد، آيا قدر اين همه نعمت را مى ‏دانيد؟</big>
<big>بعد از اين همه لطف الهى كه بهترين راه و بهترين امامان را براى شما برگزيده و به شما اجازه نداده با فكر خود پيش برويد و مشكل آفرينى كنيد، آيا قدر اين همه نعمت را مى ‏دانيد؟</big>


<big>اين برخورد را پيامبرصلى الله عليه وآله با يك سؤال آغاز كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟...»:</big>
<big>اين برخورد را پيامبرصلى الله عليه وآله با يک سؤال آغاز كرد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟...»:</big>


<big>«اى مردم چه مى ‏گوييد؟ خدا از هر صدايى و مخفى‏ هاى هر نفسى اطلاع دارد». آنگاه با لسان نصيحت گونه ‏اى آيه ۱۵ سوره اسراء را خواند: «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها»:</big>
<big>«اى مردم چه مى ‏گوييد؟ خدا از هر صدايى و مخفى‏ هاى هر نفسى اطلاع دارد». آنگاه با لسان نصيحت گونه ‏اى آيه ۱۵ سوره اسراء را خواند: «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها»:</big>