منطقه قُدید: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== معنای قدید ==
== معنای قدید ==
قَدِید [ق َ]بفتح القاف وکسر الدال الاولی بر وزن فَعِیل: گوشت کفانیده،پاره کرده یا گوشت به درازا بریده یا خشک کرده. (منتهی الارب): گوشت نمک سود،خشک کرده. (بحر الجواهر). جامه ٔ کهنه. (منتهی الارب).
قَدِید [ق َ]بفتح القاف وکسر الدال الاولی؛ القَديد: اللحم المَمْلُوحُ المُجَفَّف في الشمس، فَعِيل بمعنى مفعول. و القَدِيدُ: الثوب الخَلَقُ أَيضاً: گوشت نمک سود،خشک شده در آفتاب را گويند كه بر وزن فعيل آمده وهمچنين به پيراهن كهنه هم گفته شده است.<ref>لسان العرب؛ج‏۳،ص۳۴۴. </ref>


قُدَید: [ق ُ دَ]بضم القاف و فتح الدال الاولی:
قُدَید: [ق ُ دَ]بضم القاف و فتح الدال الاولی؛


گلیم کوچک خط دار. (منتهی الارب).
تصغير القدّ من قولهم قددت الجلد، أو من القد، بالكسر، و هو جلد السخلة، أو يكون تصغير القِدد من قوله تعالى: طَرائِقَ قِدَداً، و هي الفِرق؛مصغر قَدّ یا مصغر قِدّ يا مصغر قِدَد به معنی وبر وزن فِرَق.<ref>معجم البلدان؛ ج‏۴ ،ص ۳۱۳.</ref>


مصغر قَدّ یا مصغر قِدّ. مصغر قِدَد به معنی وبر وزن فِرَق. (معجم البلدان).
مُسَيْحٌ صَغِيرٌ. و القُدَيْدُ: رجل. و المِقْدَادُ: اسم رجل من الصحابة؛ و القُدَيْدُ: اسم ماء بعينه.


نام مردی است. (منتهی الارب).
و قُدَيدٌ: موضع و قُدَيْدٌ: فرس عَبْس بنِ جِدّان.نام مردی است.<ref>معجم البلدان؛ج۱،ص۴۹۲.لسان اللسان؛ ج‏۲، ص ۳۶۰.


نام موضعی است. (منتهی الارب). نام موضعی است نزدیک مکه. (معجم البلدان).
</ref>


نام اسب قیس غاضری. (منتهی الارب).
گلیم کوچک خط دار را هم قديد گويند.نام موضعی است بين مكه ومدينه و نزدیک مکه.


آبی است به حجاز. (منتهی الارب).
قُدَیدمورد نظردر اين مقاله:بضَمِّ القاف ،مُصغَر شده است که مکانی است در نزدیکی کُراع الغَمیم و در محدوده جحفه وغدیر خم قرار گرفته است.
 
قُدَیدمورد نظر ما :بضَمِّ القاف ،مُصغَر شده است که مکانی است در نزدیکی کُراع الغَمیم و در محدوده جحفه وغدیر خم قرار گرفته است.<ref>معجم المعانی</ref>


== وقایع اتفاق افتاده در قدید ==
== وقایع اتفاق افتاده در قدید ==
۷۶۴

ویرایش