پرش به محتوا

خطبه غدیر امیرالمؤمنین علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۸۲: خط ۸۲:
<big>در اينجا توضيحاتى در مورد خطبه غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيان مى‏ كنيم. از قبيل: روايت خطبه، مدارک و سند خطبه و... :</big>
<big>در اينجا توضيحاتى در مورد خطبه غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيان مى‏ كنيم. از قبيل: روايت خطبه، مدارک و سند خطبه و... :</big>


'''<br />منابع خطبه'''
'''<big><br />منابع خطبه</big>'''


متن خطبه غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در منابع و كتاب‏ هاى ذيل آمده است:
<big>متن خطبه غديريه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در منابع و كتاب‏ هاى ذيل آمده است:</big>


مصباح المتهجد (شيخ طوسى) : ص ۷۵۸.
<big>مصباح المتهجد (شيخ طوسى) : ص ۷۵۸.</big>


اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۶۰.
<big>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۶۰.</big>


مصباح الزائر (سيد بن طاووس) : فصل ۷.
<big>مصباح الزائر (سيد بن طاووس) : فصل ۷.</big>


بحار الانوار(علامه محمدباقر مجلسى) : ج ۹۷ ص ۱۱۲ و ج ۳۷ ص ۱۶۴.
<big>بحار الانوار(علامه محمدباقر مجلسى) : ج ۹۷ ص ۱۱۲ و ج ۳۷ ص ۱۶۴.</big>


الشيعة فى احاديث الفرقين: ص ۲۸۲.
<big>الشيعة فى احاديث الفرقين: ص ۲۸۲.</big>


مناقب آل‏ ابى طالب‏ عليهم السلام (ابن‏ شهرآشوب مازندرانى) : ج ۳ ص ۴۳.
<big>مناقب آل‏ ابى طالب‏ عليهم السلام (ابن‏ شهرآشوب مازندرانى) : ج ۳ ص ۴۳.</big>


كلمات الامام الحسين‏ عليه السلام (شيخ شريفى) : ص ۶۹۰ .
<big>كلمات الامام الحسين‏ عليه السلام (شيخ شريفى) : ص ۶۹۰ .</big>


وسائل الشيعه (شيخ حر عاملى) : ج ۷ ص ۳۲۷.
<big>وسائل الشيعه (شيخ حر عاملى) : ج ۷ ص ۳۲۷.</big>


جواهر الكلام (شيخ محمدحسن نجفى) : ج ۱۲ ص ۲۱۷.
<big>جواهر الكلام (شيخ محمدحسن نجفى) : ج ۱۲ ص ۲۱۷.</big>


المصباح فى الادعية (شيخ تقى ‏الدين ابراهيم كفعمى) : ص ۹۱۹.
<big>المصباح فى الادعية (شيخ تقى ‏الدين ابراهيم كفعمى) : ص ۹۱۹.</big>


'''متن روايت'''
'''<big>متن روايت</big>'''


در ميان منابع ذكر شده، قديمى‏ ترين منبع كتاب «مصباح المتهجد» شيخ الطائفه طوسى مى‏ باشد، كه متن اين روايت طبق نقل اين كتاب شريف از قرار ذيل مى ‏باشد:
<big>در ميان منابع ذكر شده، قديمى‏ ترين منبع كتاب «مصباح المتهجد» شيخ الطائفه طوسى مى‏ باشد، كه متن اين روايت طبق نقل اين كتاب شريف از قرار ذيل مى ‏باشد:</big>


اخبرنا جماعة، عن ابى ‏محمد هارون بن موسى التلعكبرى، قال: حدثنا ابوالحسن على بن احمد الخراسانى الحاجب فى شهر رمضان سنة سبع و ثلاثين و ثلاث مائة، قال: حدثنا سعيد بن هارون ابوعمرو<ref>ابوعمرو« در بعضى از نسخه‏ ها «ابوعلى» آمده است.</ref> المروزى، و قد زاد على الثمانين سنة، قال: حدثنا الفيّاض بن محمد بن عمر الطرسوسى<ref>«الطوسى» خ.</ref>  بطوس سنة تسع و خمسين و مائتين و قد بلغ التسعين، انه شهد اباالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام فى يوم الغدير، و بحضرته جماعة من خاصته، قد احتبسهم للافطار. و قد قدّم الى منازلهم الطعام و البرّ و الصلاة و الكسوة حتى الخواتيم و النعال. و قد غيّر من احوالهم و احوال حاشيته و جدّدت له آلة غير الآلة التى جرى الرسم بابتذالها قبل يومه، و هو يذكر فضل اليوم و قدمه. <ref>«و قديمة» در بعضى از نسخ آمده است.</ref>
<big>اخبرنا جماعة، عن ابى ‏محمد هارون بن موسى التلعكبرى، قال: حدثنا ابوالحسن على بن احمد الخراسانى الحاجب فى شهر رمضان سنة سبع و ثلاثين و ثلاث مائة، قال: حدثنا سعيد بن هارون ابوعمرو<ref>ابوعمرو« در بعضى از نسخه‏ ها «ابوعلى» آمده است.</ref> المروزى، و قد زاد على الثمانين سنة، قال: حدثنا الفيّاض بن محمد بن عمر الطرسوسى<ref>«الطوسى» خ.</ref>  بطوس سنة تسع و خمسين و مائتين و قد بلغ التسعين، انه شهد اباالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام فى يوم الغدير، و بحضرته جماعة من خاصته، قد احتبسهم للافطار. و قد قدّم الى منازلهم الطعام و البرّ و الصلاة و الكسوة حتى الخواتيم و النعال. و قد غيّر من احوالهم و احوال حاشيته و جدّدت له آلة غير الآلة التى جرى الرسم بابتذالها قبل يومه، و هو يذكر فضل اليوم و قدمه. <ref>«و قديمة» در بعضى از نسخ آمده است.</ref></big>
   
   
<big><br /></big>


<big><br />
فكان من قوله ‏عليه السلام: حدثنى الهادى‏ عليه السلام ابى، قال: حدثنى جدى الصادق ‏عليه السلام، قال: حدثنى الباقر عليه السلام، قال: حدثنى سيدالعابدين ‏عليه السلام، قال: حدثنى ابى الحسين‏ عليه السلام، قال: اتفق فى بعض سنى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام الجمعة و الغدير. فصعد المنبر على خمس ساعات <ref>اى مضى من نهار اليوم.</ref> من نهار ذلك اليوم. فحمد اللَّه و اثنى عليه حمداً لم يسمع بمثله، و اثنى عليه ثناءاً لم <ref>بما لم« خ.</ref> يتوجه اليه غيره. فكان ما حفظ من ذلك... :</big>


<big>گروهى  به ما خبر دادند درباره ابومحمد هارون فرزند موسى تلعكبرى، گفت: با ما سخن گفت ابوالحسن على فرزند احمد خراسانى حاجب در رمضان سال ۳۳۷ هجرى قمرى، گفت: با ما سخن گفت سعيد فرزند هارون ابوعمر مروزى -  كه بيشتر از هشتاد سال داشت -  و گفت:</big>


فكان من قوله ‏عليه السلام: حدثنى الهادى‏ عليه السلام ابى، قال: حدثنى جدى الصادق‏عليه السلام، قال: حدثنى الباقرعليه السلام، قال: حدثنى سيدالعابدين‏عليه السلام، قال: حدثنى ابى الحسين‏عليه السلام، قال: اتفق فى بعض سنى اميرالمؤمنين‏عليه السلام الجمعة و الغدير. فصعد المنبر على خمس ساعات××× ۱ اى مضى من نهار اليوم. ××× من نهار ذلك اليوم. فحمد اللَّه و اثنى عليه حمداً لم يسمع بمثله، و اثنى عليه ثناءاً لم××× ۲ بما لم« خ. ××× يتوجه اليه غيره. فكان ما حفظ من ذلك... :
<big><br />
با ما سخن گفت فياض فرزند محمد فرزند عمر طرسوسى در طوس سال ۲۵۹ هجرى قمرى -  كه به سن ۹۰ سالگى رسيد -  او ديد كه ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام در روز غدير با گروهى از افراد خاص و نزديک به ایشان كه آنها را براى افطار نگه داشتند، و به خانه ‏هايشان غذا و نيكى و پوشاک حتى كفش و انگشتر فرستادند؛ به صورتى كه اوضاعشان را تغيير دادند و اوضاع نزديكانشان را نيز تغيير دادند، و تمام آلات را تعويض كردند. بجز آلاتى كه با آن به ناپاكى قبل از موعدش رفتار شد. و ایشان خصلت‏ هاى پاک و خوب آن روز را بازگو كردند، و در كلامشان بود:</big>


<big>حديث كردند مرا پدرم امام هادى ‏عليه السلام كه فرمودند: حديث كردند مرا جدم امام صادق‏ عليه السلام كه فرمودند: حديث كردند مرا امام باقر عليه السلام كه فرمودند: حديث كردند مرا امام سيدالعابدين‏ عليه السلام كه فرمودند: حديث كردند مرا پدرم امام حسين‏ عليه السلام كه فرمودند:</big>


گروهى  به ما خبر دادند درباره ابومحمد هارون فرزند موسى تلعكبرى، گفت: با ما سخن گفت ابوالحسن على فرزند احمد خراسانى حاجب در رمضان سال ۳۳۷ هجرى قمرى، گفت: با ما سخن گفت سعيد فرزند هارون ابوعمر مروزى -  كه بيشتر از هشتاد سال داشت -  و گفت:
<big>در بعضى از سال‏هاى عمر شريف اميرالمومنين‏ عليه السلام جمعه و غدير جمع شد. آن حضرت پنج ساعت از روز گذشته (يعنى حدود يک ساعت به ظهر مانده) بالاى منبر رفتند. پس خدا را شكر كردند به طورى كه كسى قبل از آن چنين شكرى از ایشان نشنيده و كسى چنين سپاسى نكرده بود، و قسمتى از آن حفظ شد.</big>


<big>پس از اين، متن خطبه آن حضرت را نقل نموده و سپس مى فرمايند:</big>


با ما سخن گفت فياض فرزند محمد فرزند عمر طرسوسى در طوس سال ۲۵۹ هجرى قمرى -  كه به سن ۹۰ سالگى رسيد -  او ديد كه ابوالحسن على بن موسى الرضاعليه السلام در روز غدير با گروهى از افراد خاص و نزديك به او كه آنها را براى افطار نگه داشت، و به خانه‏هايشان غذا و نيكى و پوشاك حتى كفش و انگشتر فرستاد؛ به صورتى كه اوضاعشان را تغيير داد و اوضاع نزديكانشان را نيز تغيير داد، و تمام آلات را تعويض كرد. بجز آلاتى كه با آن به ناپاكى قبل از موعدش رفتار شد. و او خصلت‏هاى پاك و خوب آن روز را بازگو كرد، و در كلامش بود:
<big>فنهض ناهض فقال: يا اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، و ما الفئام؟ قال: مائة الف نبى و صديق و شهيد، و كيف بمن تكفّل عدداً من المؤمنين و المؤمنات؟ و انا ضمينة على اللَّه تعالى الامان من الكفر و الفقر، و ان مات فى ليلته او يومه او بعده الى مثله من غير ارتكاب كبيرة فأجره على اللَّه تعالى، و من استدان لاخوانه و اعانهم فانا الضامن على اللَّه ان بقّاه قضاه، و ان قبضه حمله عنه. و اذا تلاقيتم فتصافحوا بالسنتكم <ref>بالتسليم« خ.</ref> و تهانوا النعمة فى هذا اليوم، و ليبلّغ الحاضر الغائب و الشاهد البائن، و لعيّد الغنىّ على الفقير و القوىّ على الضعيف. امرنى رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بذلک.</big>


<big>ثم اخذ فى خطبة الجمعة، و جعل صلاة جمعته صلاة عيده، و انصرف بولده و شيعته الى منزل ابى‏ محمد الحسن بن على ‏عليهما السلام بما اعدّ له من طعامه و انصرف غنيّهم و فقيرهم برفده الى عياله.</big>


حديث كرد مرا پدرم هادى‏عليه السلام كه گفت: حديث كرد مرا جدم صادق‏عليه السلام كه گفت: حديث كرد مرا باقرعليه السلام كه گفت: حديث كرد مرا سيدالعابدين‏عليه السلام كه گفت: حديث كرد مرا پدرم حسين‏عليه السلام كه گفت:
<big><br />يكى از ميان جمع برخاست و گفت: اى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، معنى «فئام» چيست؟ امام فرمودند: صد هزار پيامبر صلى الله عليه وآله و راستگو و شهيد، و هر كسى كه مسئوليت بعضى از مؤمنان (زن و مرد) را قبول كند خودم ضامن او هستم به خداوند در برابر سلامت از كفر و فقر، و اگر در آن شب يا روز بدون آنكه گناه كبيره ‏اى انجام دهد بميرد، جزايش با خداست. و با هم خوشرفتار باشيد، و تقسيم نعمت كنيد، و حاضرين غائبين را خبر دهند، و انسان ثروتمند با فقير و قوى با ضعيف عيد ديدنى كند، كه پيامبر خدا  صلى الله عليه وآله چنين دستورى به من دادند.</big>


<big>سپس اميرالمؤمنين‏ عليه السلام خطبه را خواندند و نماز جمعه را نماز عيد قرار دادند، و بعد از آن همراه با فرزند و همراهانشان به سوى خانه حضرت ابومحمد حسن بن على ‏عليهما السلام رهسپار شدند. در آنجا به همه از فقرا و ثروتمندان غذا دادند. بعد از آن به سوى خانه خود رهسپار شدند.</big>


در بعضى از سال‏هاى عمر شريف اميرالمومنين‏عليه السلام جمعه و غدير جمع شد. آن حضرت پنج ساعت از روز گذشته )يعنى حدود يك ساعت به ظهر مانده( بالاى منبر رفت. پس خدا را شكر كرد به طورى كه كسى قبل از آن چنين شكرى از او نشنيده و كسى چنين سپاسى نكرده بود، و قسمتى از آن حفظ شد.
'''<big>سند و دلالت خطبه</big>'''


پس از اين، متن خطبه آن حضرت را نقل نموده و سپس مى‏فرمايد:
<big>بيان چند مطلب پيرامون سند و دلالت و منابع اين خطبه ضرورى است:<br />الف. استدلال به عبارت «"اخبرنا جماعة»</big>


<big>يكى از طرق اعتبار روايت با عبارت «اخبرنا جماعة» مى‏ باشد، كه نشان مى‏ دهد اين خطبه در آن زمان مشهور و معروف و بر سر زبان‏ ها بوده، و راويان آن بسيارى بوده ‏اند و بين آنها يک طريق انتخاب شده و ذكر گرديده است.<ref>در مبانى رجالى بعضى از رجاليون اين گونه عبارات را «اخبرنا جماعة» دليل بر ضعف روايت مى‏ گيرند. ولى از نظر بعضى از رجاليون اين گونه عبارات نشان مى‏ دهد كه اين متن سندهاى بسيارى داشته و افراد زياد و بسيارى آن را نقل كرده ‏اند و در آن عصر مشهور بوده است، ولى راوى از يك طريق نقل نموده است. </ref></big>


فنهض ناهض فقال: يا اميرالمؤمنين‏عليه السلام، و ما الفئام؟ قال: مائة الف نبى و صديق و شهيد، و كيف بمن تكفّل عدداً من المؤمنين و المؤمنات؟ و انا ضمينة على اللَّه تعالى الامان من الكفر و الفقر، و ان مات فى ليلته او يومه او بعده الى مثله من غير ارتكاب كبيرة فأجره على اللَّه تعالى، و من استدان لاخوانه و اعانهم فانا الضامن على اللَّه ان بقّاه قضاه، و ان قبضه حمله عنه. و اذا تلاقيتم فتصافحوا بالسنتكم××× ۱ بالتسليم« خ. ××× و تهانوا النعمة فى هذا اليوم، و ليبلّغ الحاضر الغائب و الشاهد البائن، و لعيّد الغنىّ على الفقير و القوىّ على الضعيف. امرنى رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بذلك.
<big>ب. «مُعَنعَن» بودن روايت در بين ائمه‏ عليهم السلام</big>


<big>حديث به صورت معنعن از زبان امام رضا عليه السلام -  پسر از پدر -  تا وجود مبارک اميرالمؤمنين‏ عليه السلام وارد شده است. طبق قواعد رجال و درايه، اين نوع نقل دليل بر تأكيد در مطلب و مهم بودن موضوعِ طرح شده در حديث مى‏باشد.</big>


ثم اخذ فى خطبة الجمعة، و جعل صلاة جمعته صلاة عيده، و انصرف بولده و شيعته الى منزل ابى‏محمد الحسن بن على‏عليه السلام بما اعدّ له من طعامه و انصرف غنيّهم و فقيرهم برفده الى عياله.
<big>و الا همين كه روايت به يک امام‏ عليه السلام مى‏ رسد و از زبان آن امام ‏عليه السلام نقل مى‏ شود كفايت مى‏ كند. اين حديث را در اين موضوع به مانند حديث «سلسلة الذهب» به همان نام يا حديث «سلسلة النور» مى‏ توان ناميد.</big>


<big>ج. معتبر بودن مراسيلِ مراسيل<ref>جمع »مرسل« است، و حديث مرسل يعنى حديثى كه بدون ذكر سند روايت شده است. </ref> شيخ طوسى</big>


يكى از ميان جمع برخاست و گفت: اى اميرالمؤمنين‏عليه السلام، معنى »فئام« چيست؟ امام فرمود: صد هزار پيامبرصلى الله عليه وآله و راستگو و شهيد، و هر كسى كه مسئوليت بعضى از مؤمنان )زن و مرد( را قبول كند خودم ضامن او هستم به خداوند در برابر سلامت از كفر و فقر، و اگر در آن شب يا روز بدون آنكه گناه كبيره‏اى انجام دهد بميرد، جزايش با خداست. و با هم خوشرفتار باشيد، و تقسيم نعمت كنيد، و حاضرين غائبين را خبر دهند، و انسان ثروتمند با فقير و قوى با ضعيف عيد ديدنى كند، كه پيامبرصلى الله عليه وآله خدا چنين دستورى به من داد.
<big>بسيارى از فقهاى بزرگوار با ضعيف شمردن بعضى از روايات و ارسال در روايت به اين روايت استدلال نمى‏ كنند. ولى حق اين است كه بنا بر نظر بسيارى از بزرگان، مراسيلِ شيخ طوسى در «مصباح المتهجد» مانند مسانيد مسانيد <ref>جمع «مسند» است، و حديث مسند يعنى حديثى كه با سند روايت شده است. </ref> وى معتبر و قابل اعتماد است.</big>


'''<big>سلسله سند روايت</big>'''


سپس اميرالمؤمنين‏عليه السلام خطبه را خواندند و نماز جمعه را نماز عيد قرار دادند، و بعد از آن همراه با فرزند و همراهانشان به سوى خانه ابومحمد حسن بن على‏عليه السلام رهسپار شدند. در آنجا به همه از فقرا و ثروتمندان غذا دادند. بعد از آن به سوى خانه خود رهسپار شد.
<big>افرادى كه در سلسله سند اين روايت وجود دارند عبارتند از:</big>


۳-  سند و دلالت خطبه
<big>یک. ابو محمد هارون بن موسى تلعكبرى: رجالى بزرگ احمد بن عبدالرضا مهذّب ‏الدين بصرى در كتاب «فائق المقال فى الحديث و الرجال» به نقل از «رجال النجاشى» و «الخلاصة» پيرامون او مى‏ نويسد:</big>


بيان چند مطلب پيرامون سند و دلالت و منابع اين خطبه ضرورى است:
<big>هارون بن موسى بن محمد بن سعيد بن ابومحمد التلعكبرى من بنى ‏شيبان، و كان وجهاً وجيهاً من وجوه اصحابنا. جليل القدر، واسع الرواية، معتمداً عليه، لا يطعن عليه فى شى‏ء<ref>رجال النجاشى: ص ۴۳۹ ش ۱۱۸۴. الخلاصة: ج ۱ ص ۱۸۰. فائق المقال فى الحديث و الرجال (مهذب الدين احمد بصرى) : ص ۲۰۱.</ref> : هارون فرزند موسى فرزند محمد فرزند سعيد فرزند ابومحمد تلعكبرى از خاندان بنى‏ شيبان بوده، و يكى از بزرگان قومش بود. او انسانى مطمئن و با دانش و مورد اعتماد و همه او را قبول داشتند.</big>


اعتبار او تا آن اندازه والا است كه مرحوم علامه محمدتقى شوشترى در كتاب »قاموس الرجال« به نقل از »رجال شيخ طوسى« پيرامون ايشان مى‏فرمايد: فى رجال الشيخ رحمه اللَّه فى كثير ممن عدّهم فى من لم ير الائمةعليهم السلام. روى عنه التلعكبرى، و مرّ بعنوان هارون بن موسى بن احمد رحمه اللَّه××× ۲ قاموس الرجال )شوشترى( : ج ۱۲ ص ۱۳. ×××: شيخ رحمه اللَّه در رجال بسيارى را بر شمرده كه ائمه‏عليهم السلام را نديده بودند. تلعكبرى از او روايت مى‏كند، و يك بار به عنوان هارون بن موسى بن احمد از او ياد مى‏نمايد.


الف. استدلال به عبارت »"اخبرنا جماعة«
يكى از طرق اعتبار روايت با عبارت »اخبرنا جماعة« مى‏باشد، كه نشان مى‏دهد اين خطبه در آن زمان مشهور و معروف و بر سر زبان‏ها بوده، و راويان آن بسيارى بوده‏اند و بين آنها يك طريق انتخاب شده و ذكر گرديده است.××× ۱ در مبانى رجالى بعضى از رجاليون اين گونه عبارات را »اخبرنا جماعة« دليل بر ضعف روايت مى‏گيرند. ولى از نظر بعضى از رجاليون اين گونه عبارات نشان مى‏دهد كه اين متن سندهاى بسيارى داشته و افراد زياد و بسيارى آن را نقل كرده‏اند و در آن عصر مشهور بوده است، ولى راوى از يك طريق نقل نموده است. ×××
ب. »مُعَنعَن« بودن روايت در بين ائمه‏عليهم السلام
حديث به صورت معنعن از زبان امام رضاعليه السلام -  پسر از پدر -  تا وجود مبارك اميرالمؤمنين‏عليه السلام وارد شده است. طبق قواعد رجال و درايه، اين نوع نقل دليل بر تأكيد در مطلب و مهم بودن موضوعِ طرح شده در حديث مى‏باشد.
و الا همين كه روايت به يك امام‏عليه السلام مى‏رسد و از زبان آن امام‏عليه السلام نقل مى‏شود كفايت مى‏كند. اين حديث را در اين موضوع به مانند حديث »سلسلة الذهب« به همان نام يا حديث »سلسلة النور« مى‏توان ناميد.
ج. معتبر بودن مراسيلِ××× ۲ مراسيل جمع »مرسل« است، و حديث مرسل يعنى حديثى كه بدون ذكر سند روايت شده است. ××× شيخ طوسى
بسيارى از فقهاى بزرگوار با ضعيف شمردن بعضى از روايات و ارسال در روايت به اين روايت استدلال نمى‏كنند. ولى حق اين است كه بنا بر نظر بسيارى از بزرگان، مراسيلِ شيخ طوسى در »مصباح المتهجد« مانند مسانيد××× ۳ مسانيد جمع »مسند« است، و حديث مسند يعنى حديثى كه با سند روايت شده است. ××× وى معتبر و قابل اعتماد است.
د. سلسله سند روايت
افرادى كه در سلسله سند اين روايت وجود دارند عبارتند از:
يك. ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى: رجالى بزرگ احمد بن عبدالرضا مهذّب‏الدين بصرى در كتاب »فائق المقال فى الحديث و الرجال« به نقل از »رجال النجاشى« و »الخلاصة« پيرامون او مى‏نويسد:
هارون بن موسى بن محمد بن سعيد بن ابومحمد التلعكبرى من بنى‏شيبان، و كان وجهاً وجيهاً من وجوه اصحابنا. جليل القدر، واسع الرواية، معتمداً عليه، لا يطعن عليه فى شى‏ء××× ۱ رجال النجاشى: ص ۴۳۹ ش ۱۱۸۴. الخلاصة: ج ۱ ص ۱۸۰. فائق المقال فى الحديث و الرجال )مهذب‏الدين احمد بصرى( : ص ۲۰۱. ×××: هارون فرزند موسى فرزند محمد فرزند سعيد فرزند ابومحمد تلعكبرى از خاندان بنى‏شيبان بوده، و يكى از بزرگان قومش بود. او انسانى مطمئن و با دانش و مورد اعتماد و همه او را قبول داشتند.
اعتبار او تا آن اندازه والا است كه مرحوم علامه محمدتقى شوشترى در كتاب »قاموس الرجال« به نقل از »رجال شيخ طوسى« پيرامون ايشان مى‏فرمايد: فى رجال الشيخ رحمه اللَّه فى كثير ممن عدّهم فى من لم ير الائمةعليهم السلام. روى عنه التلعكبرى، و مرّ بعنوان هارون بن موسى بن احمد رحمه اللَّه××× ۲ قاموس الرجال )شوشترى( : ج ۱۲ ص ۱۳. ×××: شيخ رحمه اللَّه در رجال بسيارى را بر شمرده كه ائمه‏عليهم السلام را نديده بودند. تلعكبرى از او روايت مى‏كند، و يك بار به عنوان هارون بن موسى بن احمد از او ياد مى‏نمايد.