پرش به محتوا

ابوبکر بن ابی قحافه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:


<big>آنچه به عنوان تفسير اين آيات از تطبيق آنها بر صحيفه و توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده مى‏ شود دو نكته است:</big>
<big>آنچه به عنوان تفسير اين آيات از تطبيق آنها بر صحيفه و توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده مى‏ شود دو نكته است:</big>




خط ۹۳: خط ۹۴:
<big>اگر چه به نظر مى‏ رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيانگذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن عذاب وحشتناک لازم است.</big>
<big>اگر چه به نظر مى‏ رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيانگذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن عذاب وحشتناک لازم است.</big>


'''<big>الف) درک اسفل چاهى در قعر جهنم</big>'''
<big>'''الف) درک اسفل چاهى در قعر جهنم'''</big>


<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در توصيف اين «درك اسفل» مى ‏فرمايد: در قعر جهنم چاهى است و بر سر آن چاه صخره ‏اى است كه هر گاه خداوند بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را از در آن چاه برمى ‏دارد و جهنم از شعله‏ هاى آن چاه شعله مى‏ گيرد.</big>
<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در توصيف اين «درك اسفل» مى ‏فرمايد: در قعر جهنم چاهى است و بر سر آن چاه صخره ‏اى است كه هر گاه خداوند بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را از در آن چاه برمى ‏دارد و جهنم از شعله‏ هاى آن چاه شعله مى‏ گيرد.</big>
خط ۱۱۸: خط ۱۱۹:


<big>در طبقه هفتم آتشى بيرون آمد كه گمان كردم مرا و مالک را و همه آنچه خداوند عز و جل خلق كرده را در خود فرو برد. دست بر چشمانم گذاردم و گفتم: اى مالک، دستور ده تا خاموش شود وگرنه من خاموش مى ‏شوم. مالک گفت: تو تا روز معين خاموش نخواهى شد. سپس دستور داد و آن آتش خاموش شد. دو مرد را ديدم كه بر گردنشان زنجيرهاى آتشين بود و آنان را از بالا آويزان كرده بودند و بالاى سرشان عده ‏اى با تازيانه‏ هاى آتش آنان را مى‏ زدند.</big>
<big>در طبقه هفتم آتشى بيرون آمد كه گمان كردم مرا و مالک را و همه آنچه خداوند عز و جل خلق كرده را در خود فرو برد. دست بر چشمانم گذاردم و گفتم: اى مالک، دستور ده تا خاموش شود وگرنه من خاموش مى ‏شوم. مالک گفت: تو تا روز معين خاموش نخواهى شد. سپس دستور داد و آن آتش خاموش شد. دو مرد را ديدم كه بر گردنشان زنجيرهاى آتشين بود و آنان را از بالا آويزان كرده بودند و بالاى سرشان عده ‏اى با تازيانه‏ هاى آتش آنان را مى‏ زدند.</big>


<big>پرسيدم: اى مالک، اين دو نفر كيانند؟ گفت: آيا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده ‏اى -  و من قبلاً يعنى دو هزار سال قبل از آنكه خداوند دنيا را خلق كند خوانده بودم - «لا الهَ الاّ اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، ايَّدْتُهُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِىٍّ (يعنى محمد را به على مؤيد نموده و يارى كردم)». مالک گفت: اين دو نفر دشمنان آنان و ظالمين بر ايشان هستند.<ref>بحارالانوار: ج۸ ص۳۱۵.</ref></big>
<big>پرسيدم: اى مالک، اين دو نفر كيانند؟ گفت: آيا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده ‏اى -  و من قبلاً يعنى دو هزار سال قبل از آنكه خداوند دنيا را خلق كند خوانده بودم - «لا الهَ الاّ اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، ايَّدْتُهُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِىٍّ (يعنى محمد را به على مؤيد نموده و يارى كردم)». مالک گفت: اين دو نفر دشمنان آنان و ظالمين بر ايشان هستند.<ref>بحارالانوار: ج۸ ص۳۱۵.</ref></big>
خط ۱۴۱: خط ۱۴۰:


<big>«آن نازل شده از طرف پروردگار جهان است. اگر گفته‏ هايى به ما افترا زده بود ما دست راست او را مى‏ گرفتيم و سپس رگ گردن او را قطع مى‏ كرديم و هيچ كس نمى‏ توانست مانع ما باشد، و آن يادآورى براى مؤمنين است. ما مى‏ دانيم كه در ميان شما تكذيب كنندگان هستند، و آن حسرتى براى كافران است، و آن يقين حقيقى است. پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو».</big>
<big>«آن نازل شده از طرف پروردگار جهان است. اگر گفته‏ هايى به ما افترا زده بود ما دست راست او را مى‏ گرفتيم و سپس رگ گردن او را قطع مى‏ كرديم و هيچ كس نمى‏ توانست مانع ما باشد، و آن يادآورى براى مؤمنين است. ما مى‏ دانيم كه در ميان شما تكذيب كنندگان هستند، و آن حسرتى براى كافران است، و آن يقين حقيقى است. پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح بگو».</big>


<big>این آیات از دو بُعد قابل بررسی است:</big>
<big>این آیات از دو بُعد قابل بررسی است:</big>
خط ۲۶۷: خط ۲۶۴:
<big>حضرت در مقابله با اين رفتار فرمود: از من طلب كردند بيعت با كسى را كه او بايد با من بيعت كند. من صاحب روز غديرم. و با اين سخن مشت غاصبين را باز كرد تا چنين وانمود نكنند كه حضرت به اقدامات آنان راضى شده و غدير را ناديده گرفته است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref></big>
<big>حضرت در مقابله با اين رفتار فرمود: از من طلب كردند بيعت با كسى را كه او بايد با من بيعت كند. من صاحب روز غديرم. و با اين سخن مشت غاصبين را باز كرد تا چنين وانمود نكنند كه حضرت به اقدامات آنان راضى شده و غدير را ناديده گرفته است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref></big>


=== <big>'''اتمام حجت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر ابوبكر با غدير در مسجد قبا'''</big> ===
=== <big>'''اتمام حجت اميرا'''لمؤمنين ‏علي'''ه السلام بر ابوبكر با غدير در مسجد قبا'''</big> ===
<big>اندكى پس از غصب خلافت، روزى ابوبكر نزد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمد و به خيال اينكه توجيهى براى غصب خلافت يافته گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطلب اقرار مى ‏نمايم و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم، ولى اينكه «تو خليفه او باشى»« در اين باره چيزى به ما نگفته است!!</big>
<big>اندكى پس از غصب خلافت، روزى ابوبكر نزد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمد و به خيال اينكه توجيهى براى غصب خلافت يافته گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطلب اقرار مى ‏نمايم و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم، ولى اينكه «تو خليفه او باشى»« در اين باره چيزى به ما نگفته است!!</big>


خط ۲۹۱: خط ۲۸۸:
<big>اگر طرفدارانِ اين يک نفر چشم خود را بازتر كنند و از مرز سقيفه عبور نمايند، پيامبرصلى الله عليه وآله را بر فراز منبر غدير و در حال خطابه ‏اى خواهند ديد كه در آن خلافت و امامت و وصايت را در كلمه «مولى» به معناى «صاحب اختيارى» بيان مى ‏فرمايد؛ و ديگر 1400 سال متحيرانه به جستجوى معناى «مولى» نمى ‏پردازند و از كتاب‏ هاى لغت هفتاد معنى براى آن پيدا نمى‏ كنند!!</big>
<big>اگر طرفدارانِ اين يک نفر چشم خود را بازتر كنند و از مرز سقيفه عبور نمايند، پيامبرصلى الله عليه وآله را بر فراز منبر غدير و در حال خطابه ‏اى خواهند ديد كه در آن خلافت و امامت و وصايت را در كلمه «مولى» به معناى «صاحب اختيارى» بيان مى ‏فرمايد؛ و ديگر 1400 سال متحيرانه به جستجوى معناى «مولى» نمى ‏پردازند و از كتاب‏ هاى لغت هفتاد معنى براى آن پيدا نمى‏ كنند!!</big>


=== <big>'''دفاع از غدير در كوچه بنى‏ النجار'''</big> ===
=== <big>دفاع از غدير در كوچه بنى‏ النجار</big> ===
<big>ابوبكر و عمر از هر فرصتى براى تثبيت موقعيت غصبى خود استفاده مى‏ كردند، و حتى در فكر اين بودند كه گاهى غافلگيرانه از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اظهار رضايتى بگيرند تا از آن به نفع خود استفاده كنند.</big>
<big>ابوبكر و عمر از هر فرصتى براى تثبيت موقعيت غصبى خود استفاده مى‏ كردند، و حتى در فكر اين بودند كه گاهى غافلگيرانه از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اظهار رضايتى بگيرند تا از آن به نفع خود استفاده كنند.</big>


خط ۳۰۶: خط ۳۰۳:
<big>در اين دفاع از غدير در حالى كه غاصب خلافت مى‏ خواهد به طور خصوصى از امام غدير به نفع غصب خود اقرار بگيرد، غافل است از اتمام حجت بُرنده صاحب غدير كه بيعت و شهادت خدا و رسول را پاسخ دندان شكن او قرار مى‏ دهد.</big>
<big>در اين دفاع از غدير در حالى كه غاصب خلافت مى‏ خواهد به طور خصوصى از امام غدير به نفع غصب خود اقرار بگيرد، غافل است از اتمام حجت بُرنده صاحب غدير كه بيعت و شهادت خدا و رسول را پاسخ دندان شكن او قرار مى‏ دهد.</big>


=== '''<big>استدلال اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر ابوبكر با حديث غدير</big>''' ===
===<big>استدلال اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر ابوبكر با حديث غدير</big>===
<big>پس از غصب خلافت، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دائماً با ابوبكر و عمر با ترشرويى روبرو مى‏ شد، و هر چه آنان - از روى نيرنگ -  خوش رويى نشان مى‏ دادند حضرت تغييرى در رفتار خود نمى‏ داد.</big>
<big>پس از غصب خلافت، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دائماً با ابوبكر و عمر با ترشرويى روبرو مى‏ شد، و هر چه آنان - از روى نيرنگ -  خوش رويى نشان مى‏ دادند حضرت تغييرى در رفتار خود نمى‏ داد.</big>


خط ۳۱۹: خط ۳۱۶:
<big>تو كه از آنچه اهل دينِ خدا به آن نياز دارند دست خالى هستى، چه شده كه به دين خدا دست دراز كرده و مغرور شده‏ اى؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص۳-۱۸</ref></big>
<big>تو كه از آنچه اهل دينِ خدا به آن نياز دارند دست خالى هستى، چه شده كه به دين خدا دست دراز كرده و مغرور شده‏ اى؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص۳-۱۸</ref></big>


=== '''<big>در قضيه خالد بن وليد</big>''' ===
===<big>در قضيه خالد بن وليد</big>===
<big>پس از قضيه خالد بن وليد پس از غصب خلافت و مفتضح شدن او به دست اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، حضرت به مدينه بازگشتند و مطالبى بين حضرت با ابوبكر رد و بدل شد. آنگاه حضرت خطاب به عمويشان عباس فرمودند: «...اكنون كه روز غدير براى اينان قانع كننده نيست به حال خود واگذارشان. بگذار آنچه مى‏توانند ما را ضعيف نمايند كه خداوند مولاى ماست و او بهترين حكم كننده است».<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص۴۶-۶۲.</ref></big>
<big>پس از قضيه خالد بن وليد پس از غصب خلافت و مفتضح شدن او به دست اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، حضرت به مدينه بازگشتند و مطالبى بين حضرت با ابوبكر رد و بدل شد. آنگاه حضرت خطاب به عمويشان عباس فرمودند: «...اكنون كه روز غدير براى اينان قانع كننده نيست به حال خود واگذارشان. بگذار آنچه مى‏توانند ما را ضعيف نمايند كه خداوند مولاى ماست و او بهترين حكم كننده است».<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص۴۶-۶۲.</ref></big>


=== '''<big>فراموشى ابوبكر!!</big>''' ===
===<big>فراموشى ابوبكر!!</big>===
<big>در ماجراى غصب خلافت، به فاصله ۸۰ روز از غدير به گونه ‏اى على‏ عليه السلام را ناشناخته انگاشتند و براى خود خليفه انتخاب كردند كه گويى على ‏عليه السلام اصلاً به دنيا نيامده يا قبل از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفته است! هر كس از پيروان راستين پيامبرصلى الله عليه وآله به فاصله چند روز از رحلت آن حضرت وارد مسجد مى‏شد و ابوبكر را بر فراز منبر مى‏ ديد بى‏ اختيار مى ‏گفت: انَسيتَ امْ تَناسَيْتَ!!</big>
<big>در ماجراى غصب خلافت، به فاصله ۸۰ روز از غدير به گونه ‏اى على‏ عليه السلام را ناشناخته انگاشتند و براى خود خليفه انتخاب كردند كه گويى على ‏عليه السلام اصلاً به دنيا نيامده يا قبل از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفته است! هر كس از پيروان راستين پيامبرصلى الله عليه وآله به فاصله چند روز از رحلت آن حضرت وارد مسجد مى‏شد و ابوبكر را بر فراز منبر مى‏ ديد بى‏ اختيار مى ‏گفت: انَسيتَ امْ تَناسَيْتَ!!</big>


خط ۳۵۶: خط ۳۵۳:


<big>عده ‏اى از انصار كسى را خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله فرستادند و منظور از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ...» را سؤال كردند. حضرت فرمود: به آنان بگوييد: على بعد از من صاحب اختيار مؤمنان و دلسوزترين مردم براى امت من است».<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۲۰۰.</ref></big>
<big>عده ‏اى از انصار كسى را خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله فرستادند و منظور از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ...» را سؤال كردند. حضرت فرمود: به آنان بگوييد: على بعد از من صاحب اختيار مؤمنان و دلسوزترين مردم براى امت من است».<ref>بحارالانوار: ج۲۸ ص۲۰۰.</ref></big>