۴٬۰۶۴
ویرایش
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
غرض، مهمترین توفیق شیعیان در عهد آل بویه اجازه تظاهر علنی به عقایدشان، بدون نیاز به «تقیه» بود در این دوره تشیع امامی، بیآنکه مذهب رسمی حکومت اسلامی شود، مرسوم شد و اشخاص با فرهنگی از جمله بازرگانان و دولتمندان ساکن در محله کرخ و دارالحکومه و حتی در داخل محدوده دارالخلافة را به خود جذب کرد، تشیع امامی، یاور سایر مذاهب شیعی نیز بود، از جمله فرقه اسماعیلیه که در این دوران شخصیتهای ممتازی را شیفته خود کرده بود» .<ref>احیاى فرهنگى در عهد آل بویه، ص ۸۲.</ref> | غرض، مهمترین توفیق شیعیان در عهد آل بویه اجازه تظاهر علنی به عقایدشان، بدون نیاز به «تقیه» بود در این دوره تشیع امامی، بیآنکه مذهب رسمی حکومت اسلامی شود، مرسوم شد و اشخاص با فرهنگی از جمله بازرگانان و دولتمندان ساکن در محله کرخ و دارالحکومه و حتی در داخل محدوده دارالخلافة را به خود جذب کرد، تشیع امامی، یاور سایر مذاهب شیعی نیز بود، از جمله فرقه اسماعیلیه که در این دوران شخصیتهای ممتازی را شیفته خود کرده بود» .<ref>احیاى فرهنگى در عهد آل بویه، ص ۸۲.</ref> | ||
==آل بویه و سیاست آشتی اعتقادی== | |||
آل بویه با این که خود شیعه بودند، و ترویج رسوم شیعه را وظیفه خود میدانستند، ولی طرفدار وحدت و اتحاد مسلمین بودند و از خصومتهای مذهبی به شدت جلوگیری میکردند به خصوص عضدالدوله که با اقتدار بیشتری حکومت میکرد، بغداد کمتر دچار آشوب بود. وی مانع وعظ و خطابه واعظان (قصاص) هر دو فرقه شد و حتی علویان صاحب نفوذ را که اختلافات مذهبی را تشدید میکردند، به فارس تبعید کرد. کوششهای عضدالدوله برای آشتی مذهبی در کوششی شکل گرفت که او برای یکی کردن خاندان هاشمی و آل بویه از راه مزاوجت اختیار کرد.<ref>احیاى فرهنگى در عهد آل بویه، ص ۸۱.</ref> | |||
و برای جلب توجه اهل سنت ابوبکر باقلانی متکلم سنی و اشعری مذهب معروف را برای تعلیم دادن به پسرش به شیراز دعوت نمود<ref>احیاى فرهنگى در عهد آل بویه، ص ۸۲.</ref>. و بعضی خبرها حاکی از این است که عضدالدوله برای جلب توجه سنیها، بعضی از اعمال و عقاید اهل سنت را به شیعه تحمیل میکرد و به همین لحاظ، شیعیان قم و کوفه را تهدید کرد اگر «صلاةالتراویح» <ref>نمازى که سنیها در شبهاى ماه رمضان مىخوانند و این نماز در نظر شیعه بدعت است. وسائل، ج۵، ص ۱۹۱.</ref> را بجا نیاورند با آنان چون کفار رفتار خواهد شد. | |||
و از طرف دیگر عضدالدوله با مرمت و نوسازی مرقد مطهر امیرالمؤمنین علیعلیه السلام در نجف و امام حسینعلیه السلام در کربلا تمایلات شیعی خود را ابراز کرد. | |||
سلاطین آل بویه، اهل سنت را به هیچگونه از اعمال مذهبی جلوگیری نمیکرد و بلکه در پارهای از موارد، در انجام آن اعمال، آنها را یاری میکردند.<ref>وسائل، ج۵، ص ۱۹۱.</ref> | |||
بنا به نوشته ابن جوزی چون معزالدوله وارد بغداد شد سه تن از قاریان قرآن را که در آن زمان از لحاظ حسن قرائتبینظیر بودند، به نامهای: ابوالحسن بن الرفاء و ابو عبدالله بن الدجاجی و ابو عبدالله بن البهلول معین نمود تا برای اهل نتبه نوبت نماز تراویح بخوانند.<ref>المنتظم، ج۷، ص ۲۲۸.</ref> درحالی که نماز تراویح از آداب اهل سنت و در شبهای ماه مبارک رمضان و احیاناً شبهای دیگر است. | |||
بهطور کلی روابط آل بویه با اهل سنتخوب بود و در نزاعها و زد و خوردهایی که در روزهای عاشورا و عید غدیر و یامواقع دیگر میان سنی و شیعه رخ میداد، مداخلهای نداشتند و خود را بیطرف نشان میدادند و پیوسته برای برطرف شدن اختلافات کوشش میکردند. با همت عضدالدوله، دشمنیها از میان رفت و دو فرقه به اتفاق یکدیگر در زیارتگاهها و مساجد حاضر میشدند. | |||
از جمله در سال ۴۴۲ در اول ماه ذیحجه مردم در نظر گرفتند به زیارت قبر امام حسینعلیه السلام در کربلا و مرقد امیرالمؤمنینعلیه السلام در نجف بروند. مردم محله «نهر الدجاج» در بغداد و محله کرخ، با پرچمهای رنگارنگ بیرون آمدند، سنی و شیعه در کنار یکدیگر به طرف مسجد جامع حرکت کردند در آنجا اهالی محله بابالشام و کوچه دارالرقیق با پرچمهای خود به ایشان رسیدند، آنگاه همه باهم درحالی که علمها در جلو ایشان حرکت داده میشد، برگشتند عبور همه از محله کرخ بود، مردم آن ناحیه در جلو ایشان، پول نثار کردند اهل سنت و ترکان باهم به زیارت رفتند و چنین امری تا آن زمان سابقه نداشت. در همین سال سنی و شیعه باهم آشتی و توافق کرده بودند در نتیجه این توافق، شیعه در حرم کاظمین در اذان، «حی علی خیرالعمل» و مؤذنان اهل تسنن در مسجد عتیق و مسجد بزازان (در اذان صبح) جمله «الصلاة خیر من النوم» گفتند. هر دو فرقه با یکدیگر آمیزش و رفت و آمد کردند و به اتفاق به زیارت قبر امام حسین و حضرت علیعلیهما السلام رفتند.<ref>المنتظم، ج۸، ص ۱۴۶- ۱۴۵.</ref> | |||
اما متأسفانه عمر این وحدت و آشتی بسیار کوتاه بود زیرا کینههایی که طرفین از یکدیگر به دل داشتند، از بین نرفته بود و مثل آتشی که زیر خاکستر پنهان شده باشد، و با وزیدن باد مختصر میتوانست آتش را شعلهور سازد در اول صفر سال ۴۴۳ درست دو ماه بعد از آشتی، دوباره اختلاف و نزاع شروع شد. | |||
از سیاق سخن ابن جوزی معلوم میشود این بار اختلاف از آنجا ناشی شد که شیعیان کرخ به دیوارها نوشتند: «علی خیر البشر» اهل تسنن این جمله را انکار کردند و مدعی شدند که آنچه شیعهها به دیوارها نوشتهاند، چنین بوده است: «محمد و علی خیرالبشر فمن رضی فقد شکر و من ابی فقد کفر». شیعهها سخن آنان را نپذیرفتند و بدین جهت فتنه و زد و خورد آغاز گشت و اهل محله بابالشعیر از بردن آب به محله کرخ مانع شدند و نهر عیسی را به روی آنها بستند. مردم کرخ به شدت به مضیقه افتادند دکانها بسته شد و زندگی مردم متوقف گردید، جمعی از جوانان کرخ شبانه به دجله رفتند و تعدادی مشک از آب پر کردند و به محله خود آوردند و در ظرفهای بزرگ ریختند و آن ظرفها را در بازارها نصب کردند و آب را با کلاب آمیختند، سپس فریاد برآوردند که آب سبیل یعنی در راه خدا مجانی. | |||
سرانجام در اثر فشار اهل سنت، شیعهها مجبور شدند آن نوشته را پاک کنند و اهل تسنن به آن هم قانع نشدند گفتند آجر و سنگی که آن جمله بر آن نوشته شده باید کنده شود و شیعه از گفتن جمله حی علی خیرالعمل خودداری نمایند. | |||
ابن جوزی پس از شرح سختگیریها و کشتارهایی که در این جریان نسبتبه شیعه اعمال و حملات وحشیانهای که به ضریح کاظمین شد، میگوید: در روز جمعه ده روز از ماه ربیعالآخر مانده در مسجد جامع براثا، خطبه خوانده شد و جمله حی علی خیرالعمل از اذان حذف گردید و خطیب موقع خطبه خواندن، مانند اهل سنت (با شمشیر) به منبر کوبید و نام عباس را در خطبه ذکر کرد.<ref>المنتظم، ج۸، ص ۱۵۰- ۱۴۹.</ref> | |||
در سال ۴۴۴ باز زد و خورد میان اهل محله کرخ و محله قلایین (قلبه فروشان) شروع گردید و مغازهها به آتش کشیده شد و شیعهها در مساجد خود جمله «محمد و علی خیرالبشر» رانوشتند و در اذان، حی علی خیرالعمل گفتند.<ref>المنتظم، ج۸، ص ۱۵۰- ۱۴۹.</ref> | |||
این حوادث و جریانات، سالها تکرار شد و بارها محله کرخ بغداد غارت و طعمه حریق گردید ظاهراً فقط عضدالدوله بود که با دست زدن به اقداماتی جدی موقتاً از این سیر نزولی جلوگیری کرد او فتنهگران را تبعید و مجرمان را تنبیه کرد، حکومتی مقتدر برقرار ساخت. | |||
خلاصه این که آل بویه، هرگز در پی آن نبودند که شیعیان را به جان سنیها بیندازند زیرا از هر دو فرقه کسانی در لشکریان خود داشتند، بلکه قصد آنان بیشتر این بود که نوعی حکومت مشترک شیعی و عباسی برپا کنند که شیعیان را از الزام «تقیه» برهانند و برای آنان نیز مانند سنیها سازمانی رسمی فراهم کنند. اساسا آل بویه دنباله همان امری را گرفتند که از زمان مأمون آرزوی بسیاری از خلفای عباسی بود. | |||
آل بویه گمان میکردند که بدینسان پشتیبانی استوار برای خود فراهم میکنند بیآنکه باقی مردم را از خود برنجانند.<ref>دانشنامه ایران و اسلام، ج۱، ص ۱۵۶.</ref> | |||
== منبع == | == منبع == | ||
دانشنامه غدیر ،جلد 2، صفحه ۲۳ و «آل بویه و نقش آنان در برپایی مراسم و مواسم شیعه امامیه در عراق»، فصلنامه شیعه شناسی پاییز و زمستان ۱۳۸۲ - شماره ۳ و ۴. با تلخیص و اندکی تصرف. | دانشنامه غدیر ،جلد 2، صفحه ۲۳ و «آل بویه و نقش آنان در برپایی مراسم و مواسم شیعه امامیه در عراق»، فصلنامه شیعه شناسی پاییز و زمستان ۱۳۸۲ - شماره ۳ و ۴. با تلخیص و اندکی تصرف. |
ویرایش