۲۶٬۳۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
<big>پيش از همه بايد گفت كه آيا پيامبر صلى الله عليه و آله بسيارى از چيزها را مطرح نكرد كه اعراب معمولاً نسبت به آنها اكراه داشتند؟ آيا مردم مكه، خود اسلام را با اكراه بسيار نپذيرفتند؟ آيا موضوع ازدواج با همسر مطلقه پسر، به عنوان يک تابو و كار زشت و حرام ميان عرب ها پذيرفته نشده بود؟</big> | <big>پيش از همه بايد گفت كه آيا پيامبر صلى الله عليه و آله بسيارى از چيزها را مطرح نكرد كه اعراب معمولاً نسبت به آنها اكراه داشتند؟ آيا مردم مكه، خود اسلام را با اكراه بسيار نپذيرفتند؟ آيا موضوع ازدواج با همسر مطلقه پسر، به عنوان يک تابو و كار زشت و حرام ميان عرب ها پذيرفته نشده بود؟</big> | ||
<big>اين اكراه سنتى به جاى اينكه استدلالى ضد انتصاب اميرالمؤمنين عليه السلام باشد، در حقيقت بخشى از استدلال شيعيان است. [[اهل سنت]] تأييد مى كنند كه اعراب و به ويژه قريش در پذيرش اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله اكراه داشتند. اين نه تنها به دليل جوانى او، بلكه به اين دليل نيز بود كه على عليه السلام رهبران آنها را در جنگ هاى صدر اسلام كشته بود. طبق نظر شيعيان خداوند نيز به اين اكراه علم داشت، و به همين دليل با آيه تبليغ به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا حضرت على عليه السلام را به عنوان جانشينش معرفى كند، و به پيامبرش اطمينان خاطر | <big>اين اكراه سنتى به جاى اينكه استدلالى ضد انتصاب اميرالمؤمنين عليه السلام باشد، در حقيقت بخشى از استدلال شيعيان است. [[اهل سنت]] تأييد مى كنند كه اعراب و به ويژه قريش در پذيرش اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله اكراه داشتند. اين نه تنها به دليل جوانى او، بلكه به اين دليل نيز بود كه على عليه السلام رهبران آنها را در جنگ هاى صدر اسلام كشته بود. طبق نظر شيعيان خداوند نيز به اين اكراه علم داشت، و به همين دليل با آيه تبليغ به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا حضرت على عليه السلام را به عنوان جانشينش معرفى كند، و به پيامبرش اطمينان خاطر مى داد. پيامبر صلى الله عليه و آله مأموريت داشت تا پيام خداوند را ابلاغ نمايد، مهم نبود اعراب آن را دوست داشتند يا نداشتند، يا مى پذيرند و يا نمى پذيرند.</big> | ||
<big>افزون بر اين و به عنوان مورد دوم بايد گفت كه اين اكراه مرسوم و سنتى، رسم غير قابل بطلان در جامعه عرب نبوده كه شعبان از ما مى خواهد آن را تصديق كنيم. جعفرى در كتاب خود با عنوان ريشه و گسترش اوليه اسلام شيعى مى گويد:</big> | <big>افزون بر اين و به عنوان مورد دوم بايد گفت كه اين اكراه مرسوم و سنتى، رسم غير قابل بطلان در جامعه عرب نبوده كه شعبان از ما مى خواهد آن را تصديق كنيم. جعفرى در كتاب خود با عنوان ريشه و گسترش اوليه اسلام شيعى مى گويد:</big> | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<big>در دوران [[جاهلیت]]، هيچ پادشاهى كه حكومت سلطنتى داشته باشد در ميان اعراب مكه وجود نداشت. از اين رو، هر گاه جنگى پيش آمد آنان ميان رؤساى قبائل قرعه كشى مىكردند و يكى از آنان را به عنوان پادشاه انتخاب مى كردند. اين فرد يا كم سن و سال بود يا مردى سالخورده. از اين رو در جنگ «فجار»<ref>جنگ فجار و به عربى «حرب الفجار» به معنى «جنگ گناهگاران»، جنگى است كه در ماه هاى حرام در دوران قبل از ظهور اسلام و در انتهاى قرن ششم ميلادى صورت پذيرفت. قبيله «كنانه» و «قريش» در يک طرف و «قيس عيلان» در طرف ديگر جنگ بودند. منابع تاريخى شرح وقايع هشت روزى را كه در آن ها جنگ صورت گرفت ذكر كرده اند.</ref>، نوبت بنى هاشم بود و نتيجه قرعه كشى اين بود كه عباس بن عبدالمطلب - كه طفلى بيش نبود - انتخاب شد، و آنان به حمايت از او برخاستند.</big> | <big>در دوران [[جاهلیت]]، هيچ پادشاهى كه حكومت سلطنتى داشته باشد در ميان اعراب مكه وجود نداشت. از اين رو، هر گاه جنگى پيش آمد آنان ميان رؤساى قبائل قرعه كشى مىكردند و يكى از آنان را به عنوان پادشاه انتخاب مى كردند. اين فرد يا كم سن و سال بود يا مردى سالخورده. از اين رو در جنگ «فجار»<ref>جنگ فجار و به عربى «حرب الفجار» به معنى «جنگ گناهگاران»، جنگى است كه در ماه هاى حرام در دوران قبل از ظهور اسلام و در انتهاى قرن ششم ميلادى صورت پذيرفت. قبيله «كنانه» و «قريش» در يک طرف و «قيس عيلان» در طرف ديگر جنگ بودند. منابع تاريخى شرح وقايع هشت روزى را كه در آن ها جنگ صورت گرفت ذكر كرده اند.</ref>، نوبت بنى هاشم بود و نتيجه قرعه كشى اين بود كه عباس بن عبدالمطلب - كه طفلى بيش نبود - انتخاب شد، و آنان به حمايت از او برخاستند.</big> | ||
<big>سومين دليل آن است كه ما نمونه اى از تصميمات خود پيامبرصلى الله عليه وآله را در دوران آخر زندگيش داريم؛ آنگاه كه فرماندهى ارتش را به اسامة بن زيد - كه مرد جوانى بود و كمتر از بيست سال سن داشت - واگذار نمود. اسامه به فرماندهى اعضاى سالخورده مهاجرينِ قريش و انصار منصوب شد، و بسيارى از اين بزرگان از اين تصميم | <big>سومين دليل آن است كه ما نمونه اى از تصميمات خود پيامبرصلى الله عليه وآله را در دوران آخر زندگيش داريم؛ آنگاه كه فرماندهى ارتش را به اسامة بن زيد - كه مرد جوانى بود و كمتر از بيست سال سن داشت - واگذار نمود. اسامه به فرماندهى اعضاى سالخورده مهاجرينِ قريش و انصار منصوب شد، و بسيارى از اين بزرگان از اين تصميم پيامبر صلى الله عليه و آله ناراحت شدند.<ref>مراجعه شود به طبقات ابن سعد و آثار مهم ديگر درباره سيره. </ref></big> <big>پس اگر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله توانسته اسامة بن زيدِ جوان و كم تجربه را به فرماندهى بزرگان قريش و مهاجرين و انصار برگزيند، چگونه اين احتمال ذاتاً وجود نداشته باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را به عنوان جانشينش منصوب نموده باشد؟!</big> | ||
<big>'''ب) اكراه مرسوم نسبت به واگذارى مسئوليت بزرگ به مردان كم تجربه'''</big> | <big>'''ب) اكراه مرسوم نسبت به واگذارى مسئوليت بزرگ به مردان كم تجربه'''</big> |