پرش به محتوا

خطبه غدیر امیرالمؤمنین علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۰۳: خط ۶۰۳:


== <big>نكاتى در مورد خطبه غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام <ref>حماسه غدير (حكيمى) : ص ۷۸  - ۷۳.</ref></big> ==
== <big>نكاتى در مورد خطبه غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام <ref>حماسه غدير (حكيمى) : ص ۷۸  - ۷۳.</ref></big> ==
با دقت و مرور چند باره در خطبه اميرالمؤمنين‏عليه السلام در روز غدير در ايام خلافت ظاهرى خود، در اينجا به چند نكته در مورد اين خطبه اشاره مى‏شود:
<big>با دقت و مرور چند باره در خطبه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در روز غدير در ايام خلافت ظاهرى خود، در اينجا به چند نكته در مورد اين خطبه اشاره مى‏ شود:</big>


۱. امام‏عليه السلام صريحاً مى‏فرمايد كه خدا خود رهبر را معين كرده است و در اين باره آيه فرستاده. اين پاسخ ياوه‏سرايى آن كسانى است كه گفتند در اسلام امام و خليفه تعيين نشده، و در قرآن در اين باره سخن نرفته است.
<big>'''امام عليه السلام صريحاً مى ‏فرمايند''' كه خدا خود رهبر را معين كرده است و در اين باره آيه فرستاده. اين پاسخ ياوه ‏سرايى آن كسانى است كه گفتند در اسلام امام و خليفه تعيين نشده، و در قرآن در اين باره سخن نرفته است.</big>


اكنون آيا على‏عليه السلام از قرآن و اسلام بهتر خبر دارد و از چگونگى و شأن نزول آيات آن، يا فلان متكلم سنى و قاضى‏القضاة وابسته به دربار خلافت، يا فلان مستشرق يهودى مأمور مرموز، يا فلان استاد تاريخ ادبيات، يا فلان دكتر حقوق مدنى، يا فلان به اصطلاح محقق در جامعه‏شناسى ولى بى‏اطلاع از اسلام، يا فلان چانه‏زن بر سر لفظ سميرم و شميرم... ؟
<big>اكنون آيا امیرالمؤمنین ‏عليه السلام از قرآن و اسلام بهتر خبر دارند و از چگونگى و شأن نزول آيات آن، يا فلان متكلم سنى و قاضى ‏القضاة وابسته به دربار خلافت، يا فلان مستشرق يهودى مأمور مرموز، يا فلان استاد تاريخ ادبيات، يا فلان دكتر حقوق مدنى، يا فلان به اصطلاح محقق در جامعه‏  شناسى ولى بى ‏اطلاع از اسلام، يا فلان چانه ‏زن بر سر لفظ سميرم و شميرم... ؟</big>


۲. اميرالمؤمنين‏عليه السلام در سخنان خود به اين حقيقت اشاره مى‏كند كه جانشينان پيامبرصلى الله عليه وآله خلق را به سوى خدا مى‏خوانند و به مردمان خداشناسى مى‏آموزند. يعنى فلسفه رهبرى در دين نشر خداشناسى و بر پا كردن جامعه‏اى خدايى -  انسانى است. حال بايد ديد:
<big>'''اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در سخنان خود به اين حقيقت اشاره مى‏ كنند''' كه جانشينان پيامبرصلى الله عليه وآله خلق را به سوى خدا مى ‏خوانند و به مردمان خداشناسى مى ‏آموزند. يعنى فلسفه رهبرى در دين نشر خداشناسى و بر پا كردن جامعه‏ اى خدايى -  انسانى است. حال بايد ديد:</big>


آيا كسانى چون مروان و يزيد و وليد و حجاج و هارون و متوكل و همانند اينان، معلمان خداشناسى بودند؟!
<big>آيا كسانى چون مروان و يزيد و وليد و حجاج و هارون و متوكل و همانند اينان، معلمان خداشناسى بودند؟!</big>


آيا اينان بودند كه خدا رتبه جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله را به آنان بخشيد و مبلغ احكام خود قرارشان داد؟!
<big>آيا اينان بودند كه خدا رتبه جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله را به آنان بخشيد و مبلغ احكام خود قرارشان داد؟!</big>


آيا اينان به مردم خداشناسى آموختند و پاسدار رسالت محمد بودند؟
<big>آيا اينان به مردم خداشناسى آموختند و پاسدار رسالت محمد بودند؟</big>


آيا اينان ترجمان مشيت ازلى و زبان اراده الهى بودند؟
<big>آيا اينان ترجمان مشيت ازلى و زبان اراده الهى بودند؟</big>


و آيا... و آيا...؟
<big>و آيا... و آيا...؟</big>


۳. امام در چند مورد از اين سخنرانى كه در روز عيد غدير و جمعه ادا كرده است، از واقعه غدير به عنوان »نعمت« ياد مى‏كند و مى‏فرمايد كه خداى را بر آن شكر گزاريد، و اين يادآورى را تكرار مى‏كند. معلوم است كه اين همه يادآورى و تأكيد و تكرار به خاطر مضمون غدير و محتواى آن است؛ يعنى تأمين حقوق انسان و حدود اسلام.
<big>'''امام در چند مورد از اين سخنرانى''' كه در روز عيد غدير و جمعه ادا كرده اند، از واقعه غدير به عنوان «نعمت» ياد مى ‏كنند و مى‏ فرمايند كه خداى را بر آن شكر گزاريد، و اين يادآورى را تكرار مى‏ كنند. معلوم است كه اين همه يادآورى و تأكيد و تكرار به خاطر مضمون غدير و محتواى آن است؛ يعنى تأمين حقوق انسان و حدود اسلام.</big>


۴. امام خود را »سبيل اللَّه« يعنى »راه خدا« مى‏خواند، و مى‏فرمايد كه قرآن هم گفته است در پيرامون همين مقام، چونان صفى استوار گرد آييد و پيكار كنيد. اين تصريح است به اهميت مقام رهبر دينى در جامعه اسلامى، و اينكه امت بدون رهبر دينى راه خدا را در پيش ندارد.
<big>'''امام خود را «سبيل اللَّه» يعنى «راه خدا» مى‏ خوانند'''، و مى‏ فرمايند كه قرآن هم گفته است در پيرامون همين مقام، چونان صفى استوار گرد آييد و پيكار كنيد. اين تصريح است به اهميت مقام رهبر دينى در جامعه اسلامى، و اينكه امت بدون رهبر دينى راه خدا را در پيش ندارد.</big>


۵ . امام در اين خطبه به صراحت مى‏فرمايد كه اقرار و ايمان به توحيد، بى اقرار و ايمان به نبوت و بى اقرار و ايمان به امامت پذيرفته نيست. چرا؟ چون منظور از عرضه دين الهى بر بشر، تأمين سعادت كلى و رستگارى نهايى انسان و بلوغ انسانيت است، و وصول آدمى به اصل حقيقت در جهت علم و اصل عدالت در جهت عمل.
<big>'''امام در اين خطبه به صراحت مى‏ فرمايند''' كه اقرار و ايمان به توحيد، بى اقرار و ايمان به نبوت و بى اقرار و ايمان به امامت پذيرفته نيست. چرا؟ چون منظور از عرضه دين الهى بر بشر، تأمين سعادت كلى و رستگارى نهايى انسان و بلوغ انسانيت است، و وصول آدمى به اصل حقيقت در جهت علم و اصل عدالت در جهت عمل.</big>


بديهى است اين منظور نيازمند به علم و عمل است. علم صحيح و عمل درست يعنى جهان‏بينى مطابق واقع، و رفتار و تصرف مطابق چگونگى كه بايد و شايد. و پر روشن است كه بشر در رسيدن به اين مقصود نيازمند به حق و كمك حق است.
<big>بديهى است اين منظور نيازمند به علم و عمل است. علم صحيح و عمل درست يعنى جهان‏ بينى مطابق واقع، و رفتار و تصرف مطابق چگونگى كه بايد و شايد. و پر روشن است كه بشر در رسيدن به اين مقصود نيازمند به حق و كمک حق است.</big>


طبعاً اين كمك و راهنمايى جز از طريق پيشوايى به اين مقصود، نيازمند به حق و كمك حق است، و اين كمك و راهنمايى جز از طريق پيشواى الهى؛ يعنى امام معصوم‏عليه السلام كه خدا او را تعيين كرده كه كلام و حكم او كلام و حكم خدا باشد، به گونه‏اى ديگر ميسر نخواهد بود.
<big>طبعاً اين كمک و راهنمايى جز از طريق پيشوايى به اين مقصود، نيازمند به حق و كمک حق است، و اين كمک و راهنمايى جز از طريق پيشواى الهى؛ يعنى امام معصوم ‏عليه السلام كه خدا ایشان را تعيين كرده كه كلام و حكم او كلام و حكم خدا باشد، به گونه‏ اى ديگر ميسر نخواهد بود.</big>


بشر با استعدادها و معلومات بشرى خود قادر به طى كردن اين راه نيست. پس ايمان به خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و امام‏عليه السلام و اطاعت از آنان همه با هم لازم است، و اين هر سه ايمان، هر يك مكمل آن ديگرى است و هر يك بى آن ديگرى ناقص است.
<big>بشر با استعدادها و معلومات بشرى خود قادر به طى كردن اين راه نيست. پس ايمان به خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و امام ‏عليه السلام و اطاعت از آنان همه با هم لازم است، و اين هر سه ايمان، هر يك مكمل آن ديگرى است و هر يک بى آن ديگرى ناقص است.</big>


اساساً يكى از فلسفه‏هاى لزوم امام همين حتميت لزوم علم است در رسيدن به سعادت و عمل بر طبق آن علم، چون ممكن است پيامبرصلى الله عليه وآله جزئيات و فروع و تفصيل‏هاى همه معارف و احكام را در مدت محدود زندگى خويش نفرموده باشد. بسا به خاطر كشاكش‏ها و گرفتارى‏هاى اصل تأسيس و تبليغ، يا به خاطر تأخير زمانى ظرف بيان، يا عدم آمادگى نفوس و امثال اين علل كه نزد خردمندان روشن است.
<big>اساساً يكى از فلسفه‏ هاى لزوم امام همين حتميت لزوم علم است در رسيدن به سعادت و عمل بر طبق آن علم، چون ممكن است پيامبرصلى الله عليه وآله جزئيات و فروع و تفصيل‏ هاى همه معارف و احكام را در مدت محدود زندگى خويش نفرموده باشند. بسا به خاطر كشاكش ‏ها و گرفتارى هاى اصل تأسيس و تبليغ، يا به خاطر تأخير زمانى ظرف بيان، يا عدم آمادگى نفوس و امثال اين علل كه نزد خردمندان روشن است.</big>


اينجاست كه تنها امام معصوم‏عليه السلام تعيين شده از جانب خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏تواند مرجعى مطمئن باشد، و دين و تفاصيل آن را بياموزد، و مربى امت باشد، و خلأ وجود پيامبرصلى الله عليه وآله و انقطاع وحى را پر كند، و علمى بياموزد و حكمى بدهد كه علم درست و حكم خدا باشد.
<big>اينجاست كه تنها امام معصوم‏ عليه السلام تعيين شده از جانب خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله مى ‏تواند مرجعى مطمئن باشد، و دين و تفاصيل آن را بياموزد، و مربى امت باشد، و خلأ وجود پيامبرصلى الله عليه وآله و انقطاع وحى را پر كند، و علمى بياموزد و حكمى بدهد كه علم درست و حكم خدا باشد.</big>


از همين رو برخى از محققان، از جمله ملامحسن فيض كاشانى بدان تصريح كرده‏اند. فيض مى‏گويد: فرائض و نواميس دين از اين جهت به وسيله ولايت و امامت تكميل شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله علوم و تعاليمى را كه خدا به او داده بود به على‏عليه السلام آموخت، و على‏عليه السلام به اوصياء خود، يكى پس از ديگرى.
<big>از همين رو برخى از محققان، از جمله ملامحسن فيض كاشانى بدان تصريح كرده ‏اند. فيض مى ‏گويد: فرائض و نواميس دين از اين جهت به وسيله ولايت و امامت تكميل شد كه پيامبر صلى الله عليه وآله علوم و تعاليمى را كه خدا به او داده بود به امیرالمؤمنین عليه السلام آموخت، و امیرالمؤمنین ‏عليه السلام به اوصياء خود، يكى پس از ديگرى.</big>


پس چون پيامبرصلى الله عليه وآله على و ائمه اولاد على‏عليهم السلام را به جاى خويش معرفى كرد و براى امت ممكن گشت كه در معرفت حلال و حرام و احكام دين خدا به آنان رجوع كنند، و اين امر با آمدن هر يك از آنان پس از ديگرى استمرار توانست يافت. دين كامل گشت و نعمت هدايت تمام، و الحمد للَّه. و اين مطلب را خود امامان ما فرموده‏اند.××× ۱ تفسير صافى: ج ۱ ص ۴۲۱، به نقل از: تفسير عياشى: ج ۱ ص ۲۹۳. ×××
<big>پس چون پيامبرصلى الله عليه وآله امیرالمؤمنین و ائمه اولاد امیرالمؤمنین ‏عليهم السلام را به جاى خويش معرفى كردند و براى امت ممكن گشت كه در معرفت حلال و حرام و احكام دين خدا به آنان رجوع كنند، و اين امر با آمدن هر يک از آنان پس از ديگرى استمرار توانست يافت. دين كامل گشت و نعمت هدايت تمام، و الحمد للَّه. و اين مطلب را خود امامان ما فرموده ‏اند.<ref>تفسير صافى: ج ۱ ص ۴۲۱، به نقل از: تفسير عياشى: ج ۱ ص ۲۹۳.</ref></big>


با توضيحات گذشته، معناى اين سخن امام‏عليه السلام و نيز مقصود از نزول آيه اكمال و آيه تبليغ نيز معلوم مى‏شود؛ يعنى با تعيين شخص رهبر، دين در جامعه اسلامى كامل گشت.
<big>با توضيحات گذشته، معناى اين سخن امام‏ عليه السلام و نيز مقصود از نزول آيه اكمال و آيه تبليغ نيز معلوم مى‏ شود؛ يعنى با تعيين شخص رهبر، دين در جامعه اسلامى كامل گشت.</big>


پس ملاحظه مى‏كنيد كه به تصريح قرآن كريم و احاديث نبوى و فرموده امام على بن ابى‏طالب‏عليه السلام -  كه به شهادت علماى اهل‏سنت براى هر مسلمانى از هر مذهبى كه باشد حجت است -  دين اسلام بدون جهت داشتن نسبت به چگونگى حكومت كامل نيست. و به تعبير شيعه: امام‏شناسى )معرفة الامام( نيز جزو اصول دين است. و اين راقى‏ترين فلسفه است كه در دينى مسئله رهبرى و حكومت و معرفت اين مقام و صلاحيت و شرط كردن عدالت در آن جزو اصول دين باشد.
<big>پس ملاحظه مى‏ كنيد كه به تصريح قرآن كريم و احاديث نبوى و فرموده امام امیرالمؤمنین ‏عليه السلام -  كه به شهادت علماى اهل ‏سنت براى هر مسلمانى از هر مذهبى كه باشد حجت است -  دين اسلام بدون جهت داشتن نسبت به چگونگى حكومت كامل نيست. و به تعبير شيعه: امام ‏شناسى (معرفة الامام) نيز جزو اصول دين است. و اين راقى ‏ترين فلسفه است كه در دينى مسئله رهبرى و حكومت و معرفت اين مقام و صلاحيت و شرط كردن عدالت در آن جزو اصول دين باشد.</big>


بدين گونه و با توجه به آنچه نقل كرديم و توضيح داديم، روشن است كه عيد غدير اسلامى است، نه صرفا شيعى. زيرا روزى كه به جز اهميت قرآنى آن و سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آن و محتواى حيوى آن، على بن ابى‏طالب‏عليه السلام نيز اين گونه به ياد كرد اهميتش بپردازد و آن را عيدى بزرگ و سترگ بخواند، جز يك روز عظيم و يك عيد اسلامى چه مى‏تواند باشد؟
<big>بدين گونه و با توجه به آنچه نقل كرديم و توضيح داديم، روشن است كه عيد غدير اسلامى است، نه صرفا شيعى. زيرا روزى كه به جز اهميت قرآنى آن و سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آن و محتواى حيوى آن، امیرالمؤمنین عليه السلام نيز اين گونه به ياد كرد اهميتش بپردازند و آن را عيدى بزرگ و سترگ بخوانند، جز يک روز عظيم و يک عيد اسلامى چه مى ‏تواند باشد؟</big>


پس اگر در اثر تداوم سوء ترتبيت و تعليم در دوران گذشته و روزگاران خلافت اموى و عباسى و ديگر سلاطين دور از حق و عالمان متعصب و هم غفلت امروزين متفكران مسلمان، اكنون نيز اين روز حياتى در بسيارى از جوامع اسلامى به دست فراموشى سپرده شده است! اين از نظر مبادى اسلام يك گناه بزرگ اجتماعى است، و هم از بين بردن يكى از چهار اصل اساسى اسلام است؛ يعنى توحيد، نبوت، امامت و معاد.
<big>پس اگر در اثر تداوم سوء ترتبيت و تعليم در دوران گذشته و روزگاران خلافت اموى و عباسى و ديگر سلاطين دور از حق و عالمان متعصب و هم غفلت امروزين متفكران مسلمان، اكنون نيز اين روز حياتى در بسيارى از جوامع اسلامى به دست فراموشى سپرده شده است! اين از نظر مبادى اسلام يک گناه بزرگ اجتماعى است، و هم از بين بردن يكى از چهار اصل اساسى اسلام است؛ يعنى توحيد، نبوت، امامت و معاد.</big>


از اين رو بايد جامعه اسلامى با زنده كردن خاطرات اين روز و تفهيم محتواى آن به فرزندان سرزمين‏هاى اسلام كفاره اين گناه را بپردازد، و محققان و مؤلفان و شاعران و نويسندگان مسلمان، با نشر تعليم نهفته در آن و حساسيت نشان دادن نسبت به آن تعليم، يكى از بزرگ‏ترين آرمان‏هاى انسانى اسلام را احيا كنند.
<big>از اين رو بايد جامعه اسلامى با زنده كردن خاطرات اين روز و تفهيم محتواى آن به فرزندان سرزمين‏ هاى اسلام كفاره اين گناه را بپردازد، و محققان و مؤلفان و شاعران و نويسندگان مسلمان، با نشر تعليم نهفته در آن و حساسيت نشان دادن نسبت به آن تعليم، يكى از بزرگ‏ترين آرمان‏ هاى انسانى اسلام را احيا كنند.</big>


آرى، پوشاندن يا پوشيده ماندن غدير، پوشاندن يا پوشيده ماندن يكى از روشن‏ترين روزهاى انسان، و نسيانِ يكى از پاك‏ترين و عظيم‏ترين و درخشنده‏ترين سنت‏هاى پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله است. و به ديگر سخن: رد كردن عظيم‏ترين فرياد و بلكه فرياد نهايى و ابدى وحى است به حلقوم رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله، و دست رد در برابر آن فراز كردن است.
<big>آرى، پوشاندن يا پوشيده ماندن غدير، پوشاندن يا پوشيده ماندن يكى از روشن‏ ترين روزهاى انسان، و نسيانِ يكى از پاک‏ ترين و عظيم‏ ترين و درخشنده ‏ترين سنت ‏هاى پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله است. و به ديگر سخن: رد كردن عظيم ‏ترين فرياد و بلكه فرياد نهايى و ابدى وحى است به حلقوم رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، و دست رد در برابر آن فراز كردن است.</big>


تبلور جوهر نهايى در جامعه اسلام غدير است، و پايان فريادهاى وحى خداى غدير. و چون پيامبر ماصلى الله عليه وآله خاتم پيامبران است بايد گفت: آخرين حكم آسمان روز غدير است؛ يعنى ارشاد ابديت در مسير حيات انسانى، امامت على بن ابى‏طالب‏عليه السلام است، و امامت اولاد او به عنوان معلمان علم يقين و مجريان احكام و حدود خدايى تا دامنه قيامت.
<big>تبلور جوهر نهايى در جامعه اسلام غدير است، و پايان فريادهاى وحى خداى غدير. و چون پيامبر ما صلى الله عليه وآله خاتم پيامبران است بايد گفت: آخرين حكم آسمان روز غدير است؛ يعنى ارشاد ابديت در مسير حيات انسانى، امامت امیرالمؤمنین عليه السلام است، و امامت اولاد او به عنوان معلمان علم يقين و مجريان احكام و حدود خدايى تا دامنه قيامت.</big>


در واقع، آنچه از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله درباره حضرت مهدى‏عليه السلام و خروج موعود نيز روايت شده و خاطره‏اى را كه مسلمين درباره آينده جهان و استقرار دولت مهدى - يعنى پراكندن حق در هر كائن و آكندن گيتى از عدل -  دارند، همان تأسيس »مدينه غدير« است، كه در تشكيل دادن آن براى هر نسل و در هر نسل بكوشند.
<big>در واقع، آنچه از پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله درباره حضرت مهدى‏ عليه السلام و خروج موعود نيز روايت شده و خاطره ‏اى را كه مسلمين درباره آينده جهان و استقرار دولت حضرت مهدى - يعنى پراكندن حق در هر كائن و آكندن گيتى از عدل -  دارند، همان تأسيس «مدينه غدير» است، كه در تشكيل دادن آن براى هر نسل و در هر نسل بكوشند.</big>


آن كه مهدى‏عليه السلام تأسيس مى‏كند، تكلف دينى خود آن امام است در روزگار ظهور خود و در ظرف زمانى آن تكليف، و خواهد كرد، كه »ان اللَّه غالب على امره« .××× ۱ يوسف‏عليه السلام /  ۲۱. ××× در حقيقت »بعثت، غدير، عاشورا، مهدى« چهار جهت اصلى خانه اسلام است كه به روزگار »مهدى« سراسر جهان خواهد بود: »ان الارض يرثها عبادى الصالحون« .××× ۲ انبياء /  ۱۰۵. ×××
<big>آن كه حضرت مهدى‏ عليه السلام تأسيس مى‏ كنند، تكلف دينى خود آن امام است در روزگار ظهور خود و در ظرف زمانى آن تكليف، و خواهد كرد، كه «ان اللَّه غالب على امره» <ref>يوسف‏ عليه السلام /  ۲۱.</ref>  در حقيقت «بعثت، غدير، عاشورا، مهدویت» چهار جهت اصلى خانه اسلام است كه به روزگار «حضرت مهدى» سراسر جهان خواهد بود: «ان الارض يرثها عبادى الصالحون» . <ref>انبياء /  ۱۰۵.</ref></big>
 
 
 
پانویس