۲۱٬۹۷۲
ویرایش
خط ۶۰۳: | خط ۶۰۳: | ||
== <big>نكاتى در مورد خطبه غدير اميرالمؤمنين عليه السلام <ref>حماسه غدير (حكيمى) : ص ۷۸ - ۷۳.</ref></big> == | == <big>نكاتى در مورد خطبه غدير اميرالمؤمنين عليه السلام <ref>حماسه غدير (حكيمى) : ص ۷۸ - ۷۳.</ref></big> == | ||
با دقت و مرور چند باره در خطبه | <big>با دقت و مرور چند باره در خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير در ايام خلافت ظاهرى خود، در اينجا به چند نكته در مورد اين خطبه اشاره مى شود:</big> | ||
<big>'''امام عليه السلام صريحاً مى فرمايند''' كه خدا خود رهبر را معين كرده است و در اين باره آيه فرستاده. اين پاسخ ياوه سرايى آن كسانى است كه گفتند در اسلام امام و خليفه تعيين نشده، و در قرآن در اين باره سخن نرفته است.</big> | |||
اكنون آيا | <big>اكنون آيا امیرالمؤمنین عليه السلام از قرآن و اسلام بهتر خبر دارند و از چگونگى و شأن نزول آيات آن، يا فلان متكلم سنى و قاضى القضاة وابسته به دربار خلافت، يا فلان مستشرق يهودى مأمور مرموز، يا فلان استاد تاريخ ادبيات، يا فلان دكتر حقوق مدنى، يا فلان به اصطلاح محقق در جامعه شناسى ولى بى اطلاع از اسلام، يا فلان چانه زن بر سر لفظ سميرم و شميرم... ؟</big> | ||
<big>'''اميرالمؤمنين عليه السلام در سخنان خود به اين حقيقت اشاره مى كنند''' كه جانشينان پيامبرصلى الله عليه وآله خلق را به سوى خدا مى خوانند و به مردمان خداشناسى مى آموزند. يعنى فلسفه رهبرى در دين نشر خداشناسى و بر پا كردن جامعه اى خدايى - انسانى است. حال بايد ديد:</big> | |||
آيا كسانى چون مروان و يزيد و وليد و حجاج و هارون و متوكل و همانند اينان، معلمان خداشناسى بودند؟! | <big>آيا كسانى چون مروان و يزيد و وليد و حجاج و هارون و متوكل و همانند اينان، معلمان خداشناسى بودند؟!</big> | ||
آيا اينان بودند كه خدا رتبه جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله را به آنان بخشيد و مبلغ احكام خود قرارشان داد؟! | <big>آيا اينان بودند كه خدا رتبه جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله را به آنان بخشيد و مبلغ احكام خود قرارشان داد؟!</big> | ||
آيا اينان به مردم خداشناسى آموختند و پاسدار رسالت محمد بودند؟ | <big>آيا اينان به مردم خداشناسى آموختند و پاسدار رسالت محمد بودند؟</big> | ||
آيا اينان ترجمان مشيت ازلى و زبان اراده الهى بودند؟ | <big>آيا اينان ترجمان مشيت ازلى و زبان اراده الهى بودند؟</big> | ||
و آيا... و آيا...؟ | <big>و آيا... و آيا...؟</big> | ||
<big>'''امام در چند مورد از اين سخنرانى''' كه در روز عيد غدير و جمعه ادا كرده اند، از واقعه غدير به عنوان «نعمت» ياد مى كنند و مى فرمايند كه خداى را بر آن شكر گزاريد، و اين يادآورى را تكرار مى كنند. معلوم است كه اين همه يادآورى و تأكيد و تكرار به خاطر مضمون غدير و محتواى آن است؛ يعنى تأمين حقوق انسان و حدود اسلام.</big> | |||
<big>'''امام خود را «سبيل اللَّه» يعنى «راه خدا» مى خوانند'''، و مى فرمايند كه قرآن هم گفته است در پيرامون همين مقام، چونان صفى استوار گرد آييد و پيكار كنيد. اين تصريح است به اهميت مقام رهبر دينى در جامعه اسلامى، و اينكه امت بدون رهبر دينى راه خدا را در پيش ندارد.</big> | |||
<big>'''امام در اين خطبه به صراحت مى فرمايند''' كه اقرار و ايمان به توحيد، بى اقرار و ايمان به نبوت و بى اقرار و ايمان به امامت پذيرفته نيست. چرا؟ چون منظور از عرضه دين الهى بر بشر، تأمين سعادت كلى و رستگارى نهايى انسان و بلوغ انسانيت است، و وصول آدمى به اصل حقيقت در جهت علم و اصل عدالت در جهت عمل.</big> | |||
بديهى است اين منظور نيازمند به علم و عمل است. علم صحيح و عمل درست يعنى | <big>بديهى است اين منظور نيازمند به علم و عمل است. علم صحيح و عمل درست يعنى جهان بينى مطابق واقع، و رفتار و تصرف مطابق چگونگى كه بايد و شايد. و پر روشن است كه بشر در رسيدن به اين مقصود نيازمند به حق و كمک حق است.</big> | ||
طبعاً اين | <big>طبعاً اين كمک و راهنمايى جز از طريق پيشوايى به اين مقصود، نيازمند به حق و كمک حق است، و اين كمک و راهنمايى جز از طريق پيشواى الهى؛ يعنى امام معصوم عليه السلام كه خدا ایشان را تعيين كرده كه كلام و حكم او كلام و حكم خدا باشد، به گونه اى ديگر ميسر نخواهد بود.</big> | ||
بشر با استعدادها و معلومات بشرى خود قادر به طى كردن اين راه نيست. پس ايمان به خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و | <big>بشر با استعدادها و معلومات بشرى خود قادر به طى كردن اين راه نيست. پس ايمان به خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و امام عليه السلام و اطاعت از آنان همه با هم لازم است، و اين هر سه ايمان، هر يك مكمل آن ديگرى است و هر يک بى آن ديگرى ناقص است.</big> | ||
اساساً يكى از | <big>اساساً يكى از فلسفه هاى لزوم امام همين حتميت لزوم علم است در رسيدن به سعادت و عمل بر طبق آن علم، چون ممكن است پيامبرصلى الله عليه وآله جزئيات و فروع و تفصيل هاى همه معارف و احكام را در مدت محدود زندگى خويش نفرموده باشند. بسا به خاطر كشاكش ها و گرفتارى هاى اصل تأسيس و تبليغ، يا به خاطر تأخير زمانى ظرف بيان، يا عدم آمادگى نفوس و امثال اين علل كه نزد خردمندان روشن است.</big> | ||
اينجاست كه تنها امام | <big>اينجاست كه تنها امام معصوم عليه السلام تعيين شده از جانب خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله مى تواند مرجعى مطمئن باشد، و دين و تفاصيل آن را بياموزد، و مربى امت باشد، و خلأ وجود پيامبرصلى الله عليه وآله و انقطاع وحى را پر كند، و علمى بياموزد و حكمى بدهد كه علم درست و حكم خدا باشد.</big> | ||
از همين رو برخى از محققان، از جمله ملامحسن فيض كاشانى بدان تصريح | <big>از همين رو برخى از محققان، از جمله ملامحسن فيض كاشانى بدان تصريح كرده اند. فيض مى گويد: فرائض و نواميس دين از اين جهت به وسيله ولايت و امامت تكميل شد كه پيامبر صلى الله عليه وآله علوم و تعاليمى را كه خدا به او داده بود به امیرالمؤمنین عليه السلام آموخت، و امیرالمؤمنین عليه السلام به اوصياء خود، يكى پس از ديگرى.</big> | ||
پس چون پيامبرصلى الله عليه وآله | <big>پس چون پيامبرصلى الله عليه وآله امیرالمؤمنین و ائمه اولاد امیرالمؤمنین عليهم السلام را به جاى خويش معرفى كردند و براى امت ممكن گشت كه در معرفت حلال و حرام و احكام دين خدا به آنان رجوع كنند، و اين امر با آمدن هر يک از آنان پس از ديگرى استمرار توانست يافت. دين كامل گشت و نعمت هدايت تمام، و الحمد للَّه. و اين مطلب را خود امامان ما فرموده اند.<ref>تفسير صافى: ج ۱ ص ۴۲۱، به نقل از: تفسير عياشى: ج ۱ ص ۲۹۳.</ref></big> | ||
با توضيحات گذشته، معناى اين سخن | <big>با توضيحات گذشته، معناى اين سخن امام عليه السلام و نيز مقصود از نزول آيه اكمال و آيه تبليغ نيز معلوم مى شود؛ يعنى با تعيين شخص رهبر، دين در جامعه اسلامى كامل گشت.</big> | ||
پس ملاحظه | <big>پس ملاحظه مى كنيد كه به تصريح قرآن كريم و احاديث نبوى و فرموده امام امیرالمؤمنین عليه السلام - كه به شهادت علماى اهل سنت براى هر مسلمانى از هر مذهبى كه باشد حجت است - دين اسلام بدون جهت داشتن نسبت به چگونگى حكومت كامل نيست. و به تعبير شيعه: امام شناسى (معرفة الامام) نيز جزو اصول دين است. و اين راقى ترين فلسفه است كه در دينى مسئله رهبرى و حكومت و معرفت اين مقام و صلاحيت و شرط كردن عدالت در آن جزو اصول دين باشد.</big> | ||
بدين گونه و با توجه به آنچه نقل كرديم و توضيح داديم، روشن است كه عيد غدير اسلامى است، نه صرفا شيعى. زيرا روزى كه به جز اهميت قرآنى آن و سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آن و محتواى حيوى آن، | <big>بدين گونه و با توجه به آنچه نقل كرديم و توضيح داديم، روشن است كه عيد غدير اسلامى است، نه صرفا شيعى. زيرا روزى كه به جز اهميت قرآنى آن و سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آن و محتواى حيوى آن، امیرالمؤمنین عليه السلام نيز اين گونه به ياد كرد اهميتش بپردازند و آن را عيدى بزرگ و سترگ بخوانند، جز يک روز عظيم و يک عيد اسلامى چه مى تواند باشد؟</big> | ||
پس اگر در اثر تداوم سوء ترتبيت و تعليم در دوران گذشته و روزگاران خلافت اموى و عباسى و ديگر سلاطين دور از حق و عالمان متعصب و هم غفلت امروزين متفكران مسلمان، اكنون نيز اين روز حياتى در بسيارى از جوامع اسلامى به دست فراموشى سپرده شده است! اين از نظر مبادى اسلام | <big>پس اگر در اثر تداوم سوء ترتبيت و تعليم در دوران گذشته و روزگاران خلافت اموى و عباسى و ديگر سلاطين دور از حق و عالمان متعصب و هم غفلت امروزين متفكران مسلمان، اكنون نيز اين روز حياتى در بسيارى از جوامع اسلامى به دست فراموشى سپرده شده است! اين از نظر مبادى اسلام يک گناه بزرگ اجتماعى است، و هم از بين بردن يكى از چهار اصل اساسى اسلام است؛ يعنى توحيد، نبوت، امامت و معاد.</big> | ||
از اين رو بايد جامعه اسلامى با زنده كردن خاطرات اين روز و تفهيم محتواى آن به فرزندان | <big>از اين رو بايد جامعه اسلامى با زنده كردن خاطرات اين روز و تفهيم محتواى آن به فرزندان سرزمين هاى اسلام كفاره اين گناه را بپردازد، و محققان و مؤلفان و شاعران و نويسندگان مسلمان، با نشر تعليم نهفته در آن و حساسيت نشان دادن نسبت به آن تعليم، يكى از بزرگترين آرمان هاى انسانى اسلام را احيا كنند.</big> | ||
آرى، پوشاندن يا پوشيده ماندن غدير، پوشاندن يا پوشيده ماندن يكى از | <big>آرى، پوشاندن يا پوشيده ماندن غدير، پوشاندن يا پوشيده ماندن يكى از روشن ترين روزهاى انسان، و نسيانِ يكى از پاک ترين و عظيم ترين و درخشنده ترين سنت هاى پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله است. و به ديگر سخن: رد كردن عظيم ترين فرياد و بلكه فرياد نهايى و ابدى وحى است به حلقوم رسول اللَّه صلى الله عليه وآله، و دست رد در برابر آن فراز كردن است.</big> | ||
تبلور جوهر نهايى در جامعه اسلام غدير است، و پايان فريادهاى وحى خداى غدير. و چون پيامبر | <big>تبلور جوهر نهايى در جامعه اسلام غدير است، و پايان فريادهاى وحى خداى غدير. و چون پيامبر ما صلى الله عليه وآله خاتم پيامبران است بايد گفت: آخرين حكم آسمان روز غدير است؛ يعنى ارشاد ابديت در مسير حيات انسانى، امامت امیرالمؤمنین عليه السلام است، و امامت اولاد او به عنوان معلمان علم يقين و مجريان احكام و حدود خدايى تا دامنه قيامت.</big> | ||
در واقع، آنچه از پيامبر | <big>در واقع، آنچه از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درباره حضرت مهدى عليه السلام و خروج موعود نيز روايت شده و خاطره اى را كه مسلمين درباره آينده جهان و استقرار دولت حضرت مهدى - يعنى پراكندن حق در هر كائن و آكندن گيتى از عدل - دارند، همان تأسيس «مدينه غدير» است، كه در تشكيل دادن آن براى هر نسل و در هر نسل بكوشند.</big> | ||
آن كه | <big>آن كه حضرت مهدى عليه السلام تأسيس مى كنند، تكلف دينى خود آن امام است در روزگار ظهور خود و در ظرف زمانى آن تكليف، و خواهد كرد، كه «ان اللَّه غالب على امره» <ref>يوسف عليه السلام / ۲۱.</ref> در حقيقت «بعثت، غدير، عاشورا، مهدویت» چهار جهت اصلى خانه اسلام است كه به روزگار «حضرت مهدى» سراسر جهان خواهد بود: «ان الارض يرثها عبادى الصالحون» . <ref>انبياء / ۱۰۵.</ref></big> | ||
پانویس |