رویکردهای سه گانه بزرگان تاریخ اهل سنت به غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۵: خط ۶۵:


همچنین مسئله واضح و دقیق در قضیه تبریک خلیفه دوم آن است که آیا فقط تأکید بر محبت و نصرت مولا علی علیه السلام سبب تبریک و تهنیت از جانب عمربن خطاب شده است؟ چراکه اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی  علیه السلام  بود، دیگر چه نیازی به تبریک گفتن بود؟!
همچنین مسئله واضح و دقیق در قضیه تبریک خلیفه دوم آن است که آیا فقط تأکید بر محبت و نصرت مولا علی علیه السلام سبب تبریک و تهنیت از جانب عمربن خطاب شده است؟ چراکه اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی  علیه السلام  بود، دیگر چه نیازی به تبریک گفتن بود؟!
----خطیب بغدادی همچنین به نقل از عبدالرحمن بن ابی لَیلَی، به مناشده صحابه از سوی امیرمؤمنان درخصوص حدیث غدیر اشاره می‌کند و می‌نویسد: <blockquote>از علی علیه السلام  در رَحْبه (آبادی‌ای نزدیک کوفه) شنیدم که صحابه را سوگند می‌داد و می‌گفت: چه کسی شنیده است که پیامبر(ص) فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هرکس که علی را دوست می‌دارد، و دشمن بدار هرکس او را دشمن می‌دارد»؛ پس دوازده نفر که همه اهل بدر بودند، شهادت دادند که شنیده‌اند پیامبر(ص) فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هر کس که علی را دوست می‌دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن می‌دارد)»[i] </blockquote>بدیهی است احتجاج حضرت علی  علیه السلام  در روز رحْبه به حدیث ولایت و شهادت خواستن از حاضران در غدیر، امری جز تأکید بر خلافت و زعامت امتِ پس از پیغمبر(ص) نبوده است.
----خطیب بغدادی همچنین به نقل از عبدالرحمن بن ابی لَیلَی، به مناشده صحابه از سوی امیرمؤمنان درخصوص حدیث غدیر اشاره می‌کند و می‌نویسد: <blockquote>از علی علیه السلام  در رَحْبه (آبادی‌ای نزدیک کوفه) شنیدم که صحابه را سوگند می‌داد و می‌گفت: چه کسی شنیده است که پیامبر صلی الله علیه و آله  فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هرکس که علی را دوست می‌دارد، و دشمن بدار هرکس او را دشمن می‌دارد»؛ پس دوازده نفر که همه اهل بدر بودند، شهادت دادند که شنیده‌اند پیامبر صلی الله علیه و آله  فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هر کس که علی را دوست می‌دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن می‌دارد)»<ref>[i]. همان، ج۱۶، ص۳۴۸.</ref> </blockquote>بدیهی است احتجاج حضرت علی  علیه السلام  در روز رحْبه به حدیث ولایت و شهادت خواستن از حاضران در غدیر، امری جز تأکید بر خلافت و زعامت امتِ پس از پیغمبر صلی الله علیه و آله  نبوده است.


خطیب بغدادی در شرح حال حاکم نیشابوری، معروف به ابنالبُیع، به نقل از دیگران، از گرایش شیعی حاکم سخن گفته است و از ابواسحاق ابراهیمبنمحمد ارموی نیشابوری، سخن غیرمنصفانه‌ای را می‌آورد و می‌گوید: «حاکم ابوعبدالله احادیثی را که بهگمان خود با شرط بخاری و مسلِم صحیح بوده است و باید در صحیح آن دو می‌آمد، جمعآوری نمود، که از آن جمله، «حدیث طائر» و «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» است. پس اصحاب حدیث، حاکم را مورد سرزنش قرار دادند و به سخنانش التفات نکردند و کار او را صواب ندانستند».[ii]
خطیب بغدادی در شرح حال حاکم نیشابوری، معروف به ابن البُیع، به نقل از دیگران، از گرایش شیعی حاکم سخن گفته است و از ابواسحاق ابراهیم بن محمد ارموی نیشابوری، سخن غیرمنصفانه‌ای را می‌آورد و می‌گوید: «حاکم ابوعبدالله احادیثی را که به گمان خود با شرط بخاری و مسلِم صحیح بوده است و باید در صحیح آن دو می‌آمد، جمع آوری نمود، که از آن جمله، «حدیث طائر» و {{متن عربی|مَن كُنتُ مَولاه فعَلي مَولاه}} است. پس اصحاب حدیث، حاکم را مورد سرزنش قرار دادند و به سخنانش التفات نکردند و کار او را صواب ندانستند».<ref>همان، ج۳، ص۵۰۹.</ref>
 
- ابن خَلکان (ف۵۱۲ق) در وفَیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، به عید بودن روز غدیر، تصریح کرده و کاملاً به حادثه غدیر خم اشاره نموده است. او پیرامون تاریخ وفات مستنصر عبیدی، که در شب هجدم ذیحجه واقع شده و آن تاریخ مصادف با زمان رویداد غدیر خم بوده است، می‌گوید: «این شب، شب عید غدیر است؛ یعنی شب هجدهم ذیحجه؛ و آن، غدیر خم است؛ و گروه بسیاری را دیدم که از این شب سؤال می‌کردند [...] و این مکان، میان مکه و مدینه است که در آن، غدیر (برکه) آبی قرار دارد و گفته می‌شود در آنجا درختان انبوهی است و هنگامی که پیامبر  صلی الله علیه و آله  از مکه از حجهالوداع بازمی‌گشت، به این مکان رسید و علیبن ابی‌طالب را به برادری انتخاب نمود و فرمود: «عَلی منی کهارون مِن مُوسی، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه»؛ و شیعه تعلق زیادی به آن دارد. و حازمی گوید: آن سرزمینی میان مکه و مدینه، نزد جحفه است که در کنار برکهاش، پیامبر  صلی الله علیه و آله  خطبه‌ای خواند. و این وادی، بهسختی زیاد و شدت حرارت، شناخته می‌شود».[iii]
----


- ابن خَلکان (ف۵۱۲ق) در وفَیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، به عید بودن روز غدیر، تصریح کرده و کاملاً به حادثه غدیر خم اشاره نموده است. او پیرامون تاریخ وفات مستنصر عبیدی، که در شب هجدم ذیحجه واقع شده و آن تاریخ مصادف با زمان رویداد غدیر خم بوده است، می‌گوید: «این شب، شب عید غدیر است؛ یعنی شب هجدهم ذیحجه؛ و آن، غدیر خم است؛ و گروه بسیاری را دیدم که از این شب سؤال می‌کردند [...] و این مکان، میان مکه و مدینه است که در آن، غدیر (برکه) آبی قرار دارد و گفته می‌شود در آنجا درختان انبوهی است و هنگامی که پیامبر(ص) از مکه از حجهالوداع بازمی‌گشت، به این مکان رسید و علیبن ابی‌طالب را به برادری انتخاب نمود و فرمود: «عَلی منی کهارون مِن مُوسی، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه»؛ و شیعه تعلق زیادی به آن دارد. و حازمی گوید: آن سرزمینی میان مکه و مدینه، نزد جحفه است که در کنار برکهاش، پیامبر(ص) خطبه‌ای خواند. و این وادی، بهسختی زیاد و شدت حرارت، شناخته می‌شود».[iii]
----[i]. همان، ج۱۶، ص۳۴۸.


[ii]. همان، ج۳، ص۵۰۹.


[iii]. وفَیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۵، ص۲۳۰.
[iii]. وفَیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۵، ص۲۳۰.


- ابوالفتح شهرستانی (ف۵۴۸ق) در المِلَل والنحَل، ضمن توضیح درباره نحله شیعه امامیه، به واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر(ص) فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلی مَولاه، اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه، وانصُر مَن نَصَره، واخذُل مَن خَذَله، وادِرِ الحَق معَه حَیثُ دارَ»؛ و آن پس از نزول آیه تبلیغ[i] بوده است، اشاره می‌کند.[ii]
- ابوالفتح شهرستانی (ف۵۴۸ق) در المِلَل والنحَل، ضمن توضیح درباره نحله شیعه امامیه، به واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله  فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلی مَولاه، اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه، وانصُر مَن نَصَره، واخذُل مَن خَذَله، وادِرِ الحَق معَه حَیثُ دارَ»؛ و آن پس از نزول آیه تبلیغ[i] بوده است، اشاره می‌کند.[ii]


- ابن عَساکِر دمشقی شافعی (ف۵۷۱ق) در تاریخ دمشق، در مواضع بسیار زیادی به حدیث غدیر اشاره می‌کند.[۱۷] برای نمونه می‌نویسد: «روزغدیرخم، پیامبر(ص) ایستاد و خطبه‌ای خواند و فرمود: ای مردم! آیا من اولی از مؤمنان برخودشان نیستم؟ و سه بارتکرارکرد! همه گفتند: آری! فرمود: ای علی! نزدم بیا. پس دست علی را آنقدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو نمایان شد و فرمود: «هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». حتی سه بار این جمله را تکرار نمود».[iii]
- ابن عَساکِر دمشقی شافعی (ف۵۷۱ق) در تاریخ دمشق، در مواضع بسیار زیادی به حدیث غدیر اشاره می‌کند.[۱۷] برای نمونه می‌نویسد: «روزغدیرخم، پیامبر صلی الله علیه و آله  ایستاد و خطبه‌ای خواند و فرمود: ای مردم! آیا من اولی از مؤمنان برخودشان نیستم؟ و سه بارتکرارکرد! همه گفتند: آری! فرمود: ای علی! نزدم بیا. پس دست علی را آنقدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو نمایان شد و فرمود: «هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». حتی سه بار این جمله را تکرار نمود».[iii]


او با سند صحیح و راویان موثق و مورد تأیید علمای رجال اهلسنت، درباره نزول آیه بلاغ[iv] در غدیر می‌گوید: «از ابوبکر وَجِیهبنطاهر، از ابوحامد ازهری، از ابومحمد مَخْلَدی، از ابوبکر محمد بن حَمدُون، از محمدبنابراهیم حُلْوانی، از حسنبنحَماد سَجَاده، از علیبنعابس، از [سلیمان] اعمَش وابوجَحاف [بُرجُمی]، از عَطیه[عَوفِی]، از ابوسعید خُدْری نقل است که گفت: این آیه (یا ایها الرسولُ بَلغْ ما انزِلَ الیکَ مِن ربک) بر رسول خدا(ص) در غدیر خم در شان علیبنابیطالب نازل شد».[v]
او با سند صحیح و راویان موثق و مورد تأیید علمای رجال اهلسنت، درباره نزول آیه بلاغ[iv] در غدیر می‌گوید: «از ابوبکر وَجِیهبنطاهر، از ابوحامد ازهری، از ابومحمد مَخْلَدی، از ابوبکر محمد بن حَمدُون، از محمدبنابراهیم حُلْوانی، از حسنبنحَماد سَجَاده، از علیبنعابس، از [سلیمان] اعمَش وابوجَحاف [بُرجُمی]، از عَطیه[عَوفِی]، از ابوسعید خُدْری نقل است که گفت: این آیه (یا ایها الرسولُ بَلغْ ما انزِلَ الیکَ مِن ربک) بر رسول خدا صلی الله علیه و آله  در غدیر خم در شان علیبنابیطالب نازل شد».[v]


افزون بر این، ابنعساکر با روایات صحیحی، به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی  علیه السلام  در روز غدیراشاره می‌کند.[vi]
افزون بر این، ابنعساکر با روایات صحیحی، به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی  علیه السلام  در روز غدیراشاره می‌کند.[vi]


همچنین او با ذکر سلسله‌ای از راویان که به فُضَیلبنمَرزوق ختم می‌شود، از حسنبنحسنبن علی  علیه السلام ، معروف به حسن مثنی، در رد دیدگاه شیعه (رافضیها از دید راوی) که قایل به ولایت و خلافت علی  علیه السلام  با استناد به حدیث غدیرند، سخنانی را نقل می‌کند. او می‌گوید: رافضیها از حسنبنحسن  علیه السلام  پرسیدند: مگر نه آن است که رسول خدا(ص) فرمود: مَن کُنت مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؟ که حسن در جواب گفت: بهخدا قسم! اگر مقصود پیامبر امارت و قدرت بود، آن را بهوضوح بیان می‌کرد و می‌فرمود: «ای مردم! او والی و سرپرست شما پس از من است. پس به او گوش فرا دهید و فرمان وی را اطاعت کنید». سپس از حسنبنحسن  علیه السلام  چنین آورده که اگر قایل به انتخاب حضرت از سوی پیامبر به امر خلافت باشیم، باید بپذیریم که حضرت علی  علیه السلام  در انجام فرمان رسول خدا(ص) کوتاهی کرده و امر را به دیگران واگذار نموده؛ پس از همه مردم گناهکارتر است؛ و ازاینرو می‌بایست از مردم بهدلیل این کوتاهیاش در انجام وظیفه عذرخواهی کند.[vii]
همچنین او با ذکر سلسله‌ای از راویان که به فُضَیلبنمَرزوق ختم می‌شود، از حسنبنحسنبن علی  علیه السلام ، معروف به حسن مثنی، در رد دیدگاه شیعه (رافضیها از دید راوی) که قایل به ولایت و خلافت علی  علیه السلام  با استناد به حدیث غدیرند، سخنانی را نقل می‌کند. او می‌گوید: رافضیها از حسنبنحسن  علیه السلام  پرسیدند: مگر نه آن است که رسول خدا صلی الله علیه و آله  فرمود: مَن کُنت مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؟ که حسن در جواب گفت: بهخدا قسم! اگر مقصود پیامبر امارت و قدرت بود، آن را بهوضوح بیان می‌کرد و می‌فرمود: «ای مردم! او والی و سرپرست شما پس از من است. پس به او گوش فرا دهید و فرمان وی را اطاعت کنید». سپس از حسنبنحسن  علیه السلام  چنین آورده که اگر قایل به انتخاب حضرت از سوی پیامبر به امر خلافت باشیم، باید بپذیریم که حضرت علی  علیه السلام  در انجام فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله  کوتاهی کرده و امر را به دیگران واگذار نموده؛ پس از همه مردم گناهکارتر است؛ و ازاینرو می‌بایست از مردم بهدلیل این کوتاهیاش در انجام وظیفه عذرخواهی کند.[vii]


در رد این نقل قول باید بگوییم: حتی اگر بحث سندی روایت را - که خالی از ضعف و اشکال نیست - مطرح نکنیم و فقط به اشکالات دلالی روایت بپردازیم، به این نکات می‌توان بسنده کرد:
در رد این نقل قول باید بگوییم: حتی اگر بحث سندی روایت را - که خالی از ضعف و اشکال نیست - مطرح نکنیم و فقط به اشکالات دلالی روایت بپردازیم، به این نکات می‌توان بسنده کرد:
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
۵. این حدیث، با حدیث مناشده حضرت امیر۷ درباره حدیث غدیر که در منابع اهلسنت آمده است، تضاد کامل دارد.
۵. این حدیث، با حدیث مناشده حضرت امیر۷ درباره حدیث غدیر که در منابع اهلسنت آمده است، تضاد کامل دارد.


۶. حسن مثنی می‌گوید: چرا رسول خدا(ص) صراحتا به ولایت امیرالمؤمنین  علیه السلام  اشاره نکرده است؟ حال آنکه درباره بیان صریح رسول خدا بر خلافت و امامت علی  علیه السلام  روایات متعددی از شیعه و برخی اهلسنت وارد شده است.
۶. حسن مثنی می‌گوید: چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله  صراحتا به ولایت امیرالمؤمنین  علیه السلام  اشاره نکرده است؟ حال آنکه درباره بیان صریح رسول خدا بر خلافت و امامت علی  علیه السلام  روایات متعددی از شیعه و برخی اهلسنت وارد شده است.


- عزالدین ابن اثیر (ف۶۳۰ق) در اسْد الغابه فی معرفه الصحابه، با ذکر سلسله‌ای از راویان متعدد، به واقعه غدیر خم و حدیث ولایت اشاره می‌کند.[i] همچنین روایاتی درباره احتجاج حضرت به حدیث غدیر در روز رَحْبه، و شهادت دادن صحابه نقل کرده است.[ii]
- عزالدین ابن اثیر (ف۶۳۰ق) در اسْد الغابه فی معرفه الصحابه، با ذکر سلسله‌ای از راویان متعدد، به واقعه غدیر خم و حدیث ولایت اشاره می‌کند.[i] همچنین روایاتی درباره احتجاج حضرت به حدیث غدیر در روز رَحْبه، و شهادت دادن صحابه نقل کرده است.[ii]


- ذَهَبی (ف۷۴۸ق)، رجالشناس و مورخ نامور اهلسنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی  علیه السلام  که با تاسف فراوان، تقریباً همه آن آثار از میان رفتهاند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!- [۱۸]در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی  علیه السلام  درباره مقام و منصب جدید آن حضرت، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر(ص) اشاره می‌کند. از جمله، با سند صحیح چنین نقل می‌کند: حَمادبنسَلَمه، به نقل از علیبنزید و ابیهارون، به نقل از عَدِیبنثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا(ص) زیر درخت نشسته بودیم که ندای الصلاه جامعه (بیایید نماز را با جماعت بخوانیم) بلند شد، و رسول خدا۹ علی  علیه السلام  را فراخواند و دستش را گرفت و او را بهسمت راست خود برد و [به دیگران] فرمود: آیا من نسبتبه مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: پس این [علی] مولای کسی است که من مولای او هستم. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست می‌دارد و دشمن بدار آن که او را دشمن می‌دارد. پس عمربنخطّاب به دیدار او رفت و گفت: گوارایت باشد، ای علی! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی)[iii]
- ذَهَبی (ف۷۴۸ق)، رجالشناس و مورخ نامور اهلسنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی  علیه السلام  که با تاسف فراوان، تقریباً همه آن آثار از میان رفتهاند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!- [۱۸]در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی  علیه السلام  درباره مقام و منصب جدید آن حضرت، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله  اشاره می‌کند. از جمله، با سند صحیح چنین نقل می‌کند: حَمادبنسَلَمه، به نقل از علیبنزید و ابیهارون، به نقل از عَدِیبنثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا صلی الله علیه و آله  زیر درخت نشسته بودیم که ندای الصلاه جامعه (بیایید نماز را با جماعت بخوانیم) بلند شد، و رسول خدا۹ علی  علیه السلام  را فراخواند و دستش را گرفت و او را بهسمت راست خود برد و [به دیگران] فرمود: آیا من نسبتبه مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: پس این [علی] مولای کسی است که من مولای او هستم. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست می‌دارد و دشمن بدار آن که او را دشمن می‌دارد. پس عمربنخطّاب به دیدار او رفت و گفت: گوارایت باشد، ای علی! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی)[iii]


ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است.[iv]
ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است.[iv]
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
او در شرح حال محمدبنادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره می‌کند و می‌نویسد: «با این اعتبار، احمدبنعبدالله عِجْلی در مورد شافعی می‌گوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من می‌گویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی  علیه السلام  و بغض نواصب؛ و اگر علی  علیه السلام  را مولای خود دانسته، بهدلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ».[v]
او در شرح حال محمدبنادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره می‌کند و می‌نویسد: «با این اعتبار، احمدبنعبدالله عِجْلی در مورد شافعی می‌گوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من می‌گویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی  علیه السلام  و بغض نواصب؛ و اگر علی  علیه السلام  را مولای خود دانسته، بهدلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ».[v]


ذهبی در دیگر کتاب خود بهنام تَذْکِره الحُفاظ در شرح حال علی بن ابیطالب  علیه السلام  حدیث غدیر را نقل می‌کند و می‌گوید: «پیامبر(ص){علی ع} را به بهشت بشارت و مژده داد و فرمود: هرکس من مولای اویم، علی  علیه السلام  مولای اوست».[vi]
ذهبی در دیگر کتاب خود بهنام تَذْکِره الحُفاظ در شرح حال علی بن ابیطالب  علیه السلام  حدیث غدیر را نقل می‌کند و می‌گوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله {علی ع} را به بهشت بشارت و مژده داد و فرمود: هرکس من مولای اویم، علی  علیه السلام  مولای اوست».[vi]


همچنین در شرح حال محمدبنجریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام می‌برد و می‌نویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابنجریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفتزده شدم».[vii] ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، می‌گوید: «و اما حدیث مَن کُنتُ مَولاه؛ پس برای آن طرق خوبی است که آن را در رساله‌ای جداگانه نگاشته‌ام»[viii]
همچنین در شرح حال محمدبنجریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام می‌برد و می‌نویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابنجریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفتزده شدم».[vii] ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، می‌گوید: «و اما حدیث مَن کُنتُ مَولاه؛ پس برای آن طرق خوبی است که آن را در رساله‌ای جداگانه نگاشته‌ام»[viii]
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام[ix] و تذکره الحفاظ[x] درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلاً بدان اشاره شد می‌پردازد.
همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام[ix] و تذکره الحفاظ[x] درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلاً بدان اشاره شد می‌پردازد.


- ابنکَثِیر شامی (ف۷۷۴ق) در تاریخ البِدایه و النهایه علت وقوع حادثه غدیر را، همان امری می‌داند که ابنهشام در سیرهاش[xi] و طبری در تاریخ خود[xii] به اجمال و خلاصه بدان اشاره کرده‌اند؛ یعنی دفاع پیامبر(ص) از علی  علیه السلام  در برابر شکایت برخی از همراهان حضرت، به دلیل سختگیری ایشان در بازگرداندن پارچه‌های زکات و جزیه اهل یمن به بیتالمال[xiii]؛ با این تفاوت که ابنکثیر، زمان و مکان دقیق آن واقعه را ذکر می‌کند.
- ابنکَثِیر شامی (ف۷۷۴ق) در تاریخ البِدایه و النهایه علت وقوع حادثه غدیر را، همان امری می‌داند که ابنهشام در سیرهاش[xi] و طبری در تاریخ خود[xii] به اجمال و خلاصه بدان اشاره کرده‌اند؛ یعنی دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله  از علی  علیه السلام  در برابر شکایت برخی از همراهان حضرت، به دلیل سختگیری ایشان در بازگرداندن پارچه‌های زکات و جزیه اهل یمن به بیتالمال[xiii]؛ با این تفاوت که ابنکثیر، زمان و مکان دقیق آن واقعه را ذکر می‌کند.


البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر(ص) در پی شکایت برخی بهاصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهلسنت بهعنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچگونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی  علیه السلام  به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط می‌شود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجه الوداع و
البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله  در پی شکایت برخی بهاصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهلسنت بهعنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچگونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی  علیه السلام  به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط می‌شود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجه الوداع و
----[i]. ابناثیر، ۱۹۹۴م، ج۱، ص۵۷۲، ۶۶۹، ۶۷۱ و ج۲، ص۳۶۲ و ج۳، ص۱۳۶، ۱۳۷، ۴۱۲، ۴۶۵، ۴۸۷ و ج۶، ص۱۳۲و۴۲۷.
----[i]. ابناثیر، ۱۹۹۴م، ج۱، ص۵۷۲، ۶۶۹، ۶۷۱ و ج۲، ص۳۶۲ و ج۳، ص۱۳۶، ۱۳۷، ۴۱۲، ۴۶۵، ۴۸۷ و ج۶، ص۱۳۲و۴۲۷.


خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
[xiii]. ابنکثیر، ۱۹۸۸، ج۵، ص۲۲۷ و ج۷، ص۳۷۰ و ۳۷۱.
[xiii]. ابنکثیر، ۱۹۸۸، ج۵، ص۲۲۷ و ج۷، ص۳۷۰ و ۳۷۱.


حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی  علیه السلام  بهدستور نبی مکرم(ص) سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر  علیه السلام  خالدبنولید و بُرَیده موفق به انجام این مأموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، به‌ویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان می‌شوند. در همین سفر است که شکوائیه‌های بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر(ص) در مدینه از مولا علی  علیه السلام  دفاع کرده است. سفر دوم حضرت امیر  علیه السلام  در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمع‌آوری زکات و بیتالمال انجام شده است که در نهایت، علی  علیه السلام  خود را در مکه به پیامبر(ص) رساند و در حجه الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت  علیه السلام  دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباسهای غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت  علیه السلام  از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجهالوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر(ص) طرح شد.[۱۹]غالب آنچه در تواریخ اهلسنت آمده، خلط سفرهای علی  علیه السلام  و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی می‌طلبد.
حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی  علیه السلام  بهدستور نبی مکرم صلی الله علیه و آله  سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر  علیه السلام  خالدبنولید و بُرَیده موفق به انجام این مأموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، به‌ویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان می‌شوند. در همین سفر است که شکوائیه‌های بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر صلی الله علیه و آله  در مدینه از مولا علی  علیه السلام  دفاع کرده است. سفر دوم حضرت امیر  علیه السلام  در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمع‌آوری زکات و بیتالمال انجام شده است که در نهایت، علی  علیه السلام  خود را در مکه به پیامبر صلی الله علیه و آله  رساند و در حجه الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت  علیه السلام  دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباسهای غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت  علیه السلام  از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجهالوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله  طرح شد.[۱۹]غالب آنچه در تواریخ اهلسنت آمده، خلط سفرهای علی  علیه السلام  و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی می‌طلبد.


ابنکثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته می‌شود- و در روز یکشنبه، هجدهم[۲۰] ذیحجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمیآید، و از کتاب دوجلدی محمدبنجریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابن‌عساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن می‌گوید[i] و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره می‌کند.[ii] از جمله آن منابع، سنن نسائی[۲۱] است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین[۲۲] در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابنکثیر درباره آن می‌گوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمدبنمُثنی، از یحییبنحَماد، از ابیمعاویه، از اعمَش، از حبیببنابی‌ثابت، از ابی‌طُفَیل، از زَیدبنارْقَم، که گفت: هنگامی که رسولالله(ص) از حجهالوداع بازمی‌گشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکی بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا بهسوی خداوند دعوت کرده‌اند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گرانبها در میان شما بهجای می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهلبیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولایَ و انَا وَلی کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست علی  علیه السلام  را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ
ابنکثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته می‌شود- و در روز یکشنبه، هجدهم[۲۰] ذیحجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمیآید، و از کتاب دوجلدی محمدبنجریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابن‌عساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن می‌گوید[i] و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره می‌کند.[ii] از جمله آن منابع، سنن نسائی[۲۱] است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین[۲۲] در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابنکثیر درباره آن می‌گوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمدبنمُثنی، از یحییبنحَماد، از ابیمعاویه، از اعمَش، از حبیببنابی‌ثابت، از ابی‌طُفَیل، از زَیدبنارْقَم، که گفت: هنگامی که رسولالله صلی الله علیه و آله  از حجهالوداع بازمی‌گشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکی بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا بهسوی خداوند دعوت کرده‌اند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گرانبها در میان شما بهجای می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهلبیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولایَ و انَا وَلی کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست علی  علیه السلام  را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ
----[i]. همان، ج۵، ص۲۲۷ و ۲۲۸.
----[i]. همان، ج۵، ص۲۲۷ و ۲۲۸.


[ii]. همان، ج۵، ص۲۲۸–۲۳۳ و ج۷، ص۳۷۹ – ۳۸۷.
[ii]. همان، ج۵، ص۲۲۸–۲۳۳ و ج۷، ص۳۷۹ – ۳۸۷.


عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بن­ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا(ص) این را شنیده‌ای؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت می‌گوید: «نسائی بهتنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است».[i]
عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بن­ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا صلی الله علیه و آله  این را شنیده‌ای؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت می‌گوید: «نسائی بهتنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است».[i]


ابن‌کثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: «ذهبی گفت: صدر این حدیث [مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه] متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا۹ صادر شده؛ اما جمله اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ، دنباله‌ای است با سند قوی».[ii] همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجرای تبریک عمربنخطاب اشاره می‌کند.[iii] و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را می‌آورد.[iv]
ابن‌کثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: «ذهبی گفت: صدر این حدیث [مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه] متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا۹ صادر شده؛ اما جمله اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ، دنباله‌ای است با سند قوی».[ii] همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجرای تبریک عمربنخطاب اشاره می‌کند.[iii] و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را می‌آورد.[iv]
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: روایت واردشده از عمربن‌خطاب - که در صحیحین آمده است - با فرض درست بودن سند آن، باید با روایت خطیب بغدادی معارضه کند؛ زیرا آن هم دارای سند صحیح است؛ حال با چه دلیلی باید روایت خلیفه دوم را اصل قرار داد و روایت خطیب را بهواسطه اختلاف متنش با آن، از درجه اعتبار ساقط کرد؟! همچنین، تمام راویان روایت خطیب بغدادی نزد علمای عامه ثقهاند و روایت یاد شده، روایتی صحیح است و نمی‌توان آن را فقط به این دلیل که در مضمون با روایت عمربنخطاب مخالفت دارد، نادیده گرفت.
در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: روایت واردشده از عمربن‌خطاب - که در صحیحین آمده است - با فرض درست بودن سند آن، باید با روایت خطیب بغدادی معارضه کند؛ زیرا آن هم دارای سند صحیح است؛ حال با چه دلیلی باید روایت خلیفه دوم را اصل قرار داد و روایت خطیب را بهواسطه اختلاف متنش با آن، از درجه اعتبار ساقط کرد؟! همچنین، تمام راویان روایت خطیب بغدادی نزد علمای عامه ثقهاند و روایت یاد شده، روایتی صحیح است و نمی‌توان آن را فقط به این دلیل که در مضمون با روایت عمربنخطاب مخالفت دارد، نادیده گرفت.


۳. ابن‌کثیر به نقل از خطیب بغدادی، به کلام ابو اسحاق ارمَوی در رد مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، بهدلیل آوردن احادیثی مانند حدیث «الطائر» و «من کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» اشاره می‌کند.[ii] - مِقرِیزی (ف۸۴۵ق) در کتاب المَواعظ والاعتبار بذِکْر الخِطَط والاثار، معروف به خِطَط مقریزی به نقل از مُسند کبیر احمد حنبل، به ماجرای کامل غدیر خم و نیز تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند.[iii] او از قول ابنزُولاق مصری - که از عید بودن غدیر نزد مردم مصر و مغاربه، و نیز جانشینی علی  علیه السلام  در آن روز سخن گفته است - می‌نویسد: «ابن‌زولاق گوید: در روز هجدهم ذیحجه سال ۳۶۲ هجری، که آن روز غدیر است، گروهی از مردم مصر، مغاربه و اطراف آن برای خواندن دعا جمع می‌شدند؛ زیرا آن روز را بهمناسبت وصیت پیامبر خدا(ص) به امیرالمؤمنین علی بن بای طالب  علیه السلام  در جانشینی پس از خود، عید می‌دانستند؛[iv] اما مقریزی ادعا می‌کند که عید غدیر از بدعت‌های معزالدوله علیبنبویه دیلمی بوده[v]، که علامه امینی با ذکر دلایل، ادعای او را رد کرده است.[vi]
۳. ابن‌کثیر به نقل از خطیب بغدادی، به کلام ابو اسحاق ارمَوی در رد مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، بهدلیل آوردن احادیثی مانند حدیث «الطائر» و «من کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ» اشاره می‌کند.[ii] - مِقرِیزی (ف۸۴۵ق) در کتاب المَواعظ والاعتبار بذِکْر الخِطَط والاثار، معروف به خِطَط مقریزی به نقل از مُسند کبیر احمد حنبل، به ماجرای کامل غدیر خم و نیز تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند.[iii] او از قول ابنزُولاق مصری - که از عید بودن غدیر نزد مردم مصر و مغاربه، و نیز جانشینی علی  علیه السلام  در آن روز سخن گفته است - می‌نویسد: «ابن‌زولاق گوید: در روز هجدهم ذیحجه سال ۳۶۲ هجری، که آن روز غدیر است، گروهی از مردم مصر، مغاربه و اطراف آن برای خواندن دعا جمع می‌شدند؛ زیرا آن روز را بهمناسبت وصیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله  به امیرالمؤمنین علی بن بای طالب  علیه السلام  در جانشینی پس از خود، عید می‌دانستند؛[iv] اما مقریزی ادعا می‌کند که عید غدیر از بدعت‌های معزالدوله علیبنبویه دیلمی بوده[v]، که علامه امینی با ذکر دلایل، ادعای او را رد کرده است.[vi]


- ابن حَجَر عَسقَلانی (ف۸۵۲ق) در «الاصابه فی تَمْییز الصحابه» از طریق ابنعُقْده به نقل از کتاب «الموالاه» او، با اسناد مختلف و تصریح به ضعیف یا صحیح بودن آن روایات، به رویداد کامل غدیر و حدیث ولایت اشاره کرده[vii] و از مناشده و احتجاج حضرت به حدیث غدیر، روایاتی آورده است.[viii]
- ابن حَجَر عَسقَلانی (ف۸۵۲ق) در «الاصابه فی تَمْییز الصحابه» از طریق ابنعُقْده به نقل از کتاب «الموالاه» او، با اسناد مختلف و تصریح به ضعیف یا صحیح بودن آن روایات، به رویداد کامل غدیر و حدیث ولایت اشاره کرده[vii] و از مناشده و احتجاج حضرت به حدیث غدیر، روایاتی آورده است.[viii]
خط ۲۰۸: خط ۲۰۸:
ابنعقده این حدیث را تصحیح، و به جمعآوری طرق آن اعتنا نموده و حدیث را از طریق هفتاد صحابی یا بیشتر، روایت کرده است».[i]
ابنعقده این حدیث را تصحیح، و به جمعآوری طرق آن اعتنا نموده و حدیث را از طریق هفتاد صحابی یا بیشتر، روایت کرده است».[i]


- ابن عِماد حنبلی (ف۱۰۸۹ق) در شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، همانند ابنخلکان، در بخش اعلام و اشخاصی که به سال ۴۸۷ هجری فوت نموده‌اند، ضمن ذکر تاریخ وفات المستنصر بالله - که در هجدهم ذیحجه بوده - از عید بودن غدیر و چگونگی وقوع آن رخداد خطیر یاد می‌کند و می‌گوید: «و این شب، عید غدیر نامیده می‌شود، مقصود من، غدیر خم است؛ نام مکانی میان مکه و مدینه، که در آن برکه آبی است. گفته شده در آنجا درختان انبوهی است که پیامبر(ص) بههنگام بازگشت از حجهالوداع و رسیدن به این مکان، علیبنابیطالب  علیه السلام  را به برادری خود برگزید و فرمود: علی منی کهارون مِن موسی، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه؛ که شیعه به آن تعلق زیادی دارد. و این مکان به دشواری و وخامت و شدت حرارت، وصف می‌شود»[ii]
- ابن عِماد حنبلی (ف۱۰۸۹ق) در شَذَرات الذهَب فی اخبار مَن ذَهَب، همانند ابنخلکان، در بخش اعلام و اشخاصی که به سال ۴۸۷ هجری فوت نموده‌اند، ضمن ذکر تاریخ وفات المستنصر بالله - که در هجدهم ذیحجه بوده - از عید بودن غدیر و چگونگی وقوع آن رخداد خطیر یاد می‌کند و می‌گوید: «و این شب، عید غدیر نامیده می‌شود، مقصود من، غدیر خم است؛ نام مکانی میان مکه و مدینه، که در آن برکه آبی است. گفته شده در آنجا درختان انبوهی است که پیامبر صلی الله علیه و آله  بههنگام بازگشت از حجهالوداع و رسیدن به این مکان، علیبنابیطالب  علیه السلام  را به برادری خود برگزید و فرمود: علی منی کهارون مِن موسی، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه؛ که شیعه به آن تعلق زیادی دارد. و این مکان به دشواری و وخامت و شدت حرارت، وصف می‌شود»[ii]


'''ب) بسنده کردن به ذکر جزئیات مرتبط با غدیر'''
'''ب) بسنده کردن به ذکر جزئیات مرتبط با غدیر'''
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:
گروه دوم از مورخان اهلسنت به گوشه‌هایی از آنچه با غدیر خم مرتبط است، اشاره کرده‌اند. این تاریخنگاران، به ذکر حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه»، یا احتجاج و مناشده حضرت امیر  علیه السلام  با برخی صحابه در خصوص واقع شدن غدیر خم و مواردی از این دست، بسنده کرده‌اند، که عبارتاند از:
گروه دوم از مورخان اهلسنت به گوشه‌هایی از آنچه با غدیر خم مرتبط است، اشاره کرده‌اند. این تاریخنگاران، به ذکر حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه»، یا احتجاج و مناشده حضرت امیر  علیه السلام  با برخی صحابه در خصوص واقع شدن غدیر خم و مواردی از این دست، بسنده کرده‌اند، که عبارتاند از:


- ابنقُتَیبه (ف۲۷۶ق) در کتاب المعارف، در فصل ذکر کسانی که به بیماری بَرَص (پیسی) مبتلا شده‌اند، به احتجاج و مناشده علی  علیه السلام  با انَسبنمالک اشاره می‌کند و می‌گوید: «در چهره انسبن مالک، بیماری برص (پیسی) نمایان بود. گروهی گفتند: علی  علیه السلام  درباره این کلام رسول خدا(ص): (اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه) از او سؤال کرد. او [که شاهد بر این سخن در غدیر بود] گفت: من پیر شدم و این سخن را بهخاطر نمی‌آورم. علی  علیه السلام  فرمود: اگر دروغ گفته باشی، خداوند تو را به بیماری برص مبتلا کند که دستار (عِمامه) آن را پنهان نکند».[iii]
- ابنقُتَیبه (ف۲۷۶ق) در کتاب المعارف، در فصل ذکر کسانی که به بیماری بَرَص (پیسی) مبتلا شده‌اند، به احتجاج و مناشده علی  علیه السلام  با انَسبنمالک اشاره می‌کند و می‌گوید: «در چهره انسبن مالک، بیماری برص (پیسی) نمایان بود. گروهی گفتند: علی  علیه السلام  درباره این کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله : (اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه) از او سؤال کرد. او [که شاهد بر این سخن در غدیر بود] گفت: من پیر شدم و این سخن را بهخاطر نمی‌آورم. علی  علیه السلام  فرمود: اگر دروغ گفته باشی، خداوند تو را به بیماری برص مبتلا کند که دستار (عِمامه) آن را پنهان نکند».[iii]


متأسفانه باید گفت: در چاپهای مصری کتاب، کلماتی که از ابومحمد ابنقتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته، بر آن افزوده شده است و پس از ذکر عبارت بالا، این جمله را گنجانده‌اند: «ابومحمد [ابن­قتیبه] گوید: برای این حکایت، اصلی نیست و آن حقیقت ندارد».[iv] البته علامه امینی در الغدیر، با استدلالات صائب خود، از ساختگی بودن عبارت اخیرِ کتاب، پرده برداشته و آن را رد کرده است.[v] لازم به ذکر است، هرچند محققانی در
متأسفانه باید گفت: در چاپهای مصری کتاب، کلماتی که از ابومحمد ابنقتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته، بر آن افزوده شده است و پس از ذکر عبارت بالا، این جمله را گنجانده‌اند: «ابومحمد [ابن­قتیبه] گوید: برای این حکایت، اصلی نیست و آن حقیقت ندارد».[iv] البته علامه امینی در الغدیر، با استدلالات صائب خود، از ساختگی بودن عبارت اخیرِ کتاب، پرده برداشته و آن را رد کرده است.[v] لازم به ذکر است، هرچند محققانی در
خط ۲۳۵: خط ۲۳۵:
- یاقوت حموی (ف۶۲۶ق) که بر امیرمؤمنان علی  علیه السلام  سخت متعصب بوده، در مُعجَم الادَباء، جلد ۱۸، صفحه۸۴ چاپ اخیر، حدیث غدیرخم را آورده است.[vi]
- یاقوت حموی (ف۶۲۶ق) که بر امیرمؤمنان علی  علیه السلام  سخت متعصب بوده، در مُعجَم الادَباء، جلد ۱۸، صفحه۸۴ چاپ اخیر، حدیث غدیرخم را آورده است.[vi]


- ابن ابی‌الحَدید (ف۶۵۶ق) در بخش‌های تاریخی شرح نهج‌البلاغه، که حادثه غدیر را از منظر شیعیان بیان کرده است،[vii] به نقل از صحابه پیامبر فقط به ذکر حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فهَذا عَلی مَولاهُ» بسنده کرده[viii] و درباره داستان احتجاج علی  علیه السلام  با طلحه و زبیر و عایشه در جنگ جمل سخن گفته است.[ix] ابنابی‌الحدید درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه نسبتبه صدور حدیث غدیر از پیامبر(ص) و امتناع انسبنمالک و زیدبنارقم از اعتراف به آن، مطالبی آورده است.[x]
- ابن ابی‌الحَدید (ف۶۵۶ق) در بخش‌های تاریخی شرح نهج‌البلاغه، که حادثه غدیر را از منظر شیعیان بیان کرده است،[vii] به نقل از صحابه پیامبر فقط به ذکر حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فهَذا عَلی مَولاهُ» بسنده کرده[viii] و درباره داستان احتجاج علی  علیه السلام  با طلحه و زبیر و عایشه در جنگ جمل سخن گفته است.[ix] ابنابی‌الحدید درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه نسبتبه صدور حدیث غدیر از پیامبر صلی الله علیه و آله  و امتناع انسبنمالک و زیدبنارقم از اعتراف به آن، مطالبی آورده است.[x]


- یُونِینِی (ف۷۲۶ق) در ذَیل مِراه الزمان، وقتی از حوادث سال ۶۷۹ هجری سخن می‌گوید، به مضمون نوشته سلطان منصور سیفالدین قلاوون صالحی، خطاب به پسرش ولیعهد اشاره می‌کند که بخشی از آن کلام، گریزی به واقعه غدیر دارد. او می‌نویسد: «هرصاحب علم وعمل باید بداند گفته پیامبر(ص) به همنامش [علی]
- یُونِینِی (ف۷۲۶ق) در ذَیل مِراه الزمان، وقتی از حوادث سال ۶۷۹ هجری سخن می‌گوید، به مضمون نوشته سلطان منصور سیفالدین قلاوون صالحی، خطاب به پسرش ولیعهد اشاره می‌کند که بخشی از آن کلام، گریزی به واقعه غدیر دارد. او می‌نویسد: «هرصاحب علم وعمل باید بداند گفته پیامبر صلی الله علیه و آله  به همنامش [علی]
----[i]. ر.ک. علی بهرامیان، «الامامه و السیاسه»، دائره المعارف بزرگ اسلامی'''،''' جلد۱۰، شماره: ۳۹۱۸.
----[i]. ر.ک. علی بهرامیان، «الامامه و السیاسه»، دائره المعارف بزرگ اسلامی'''،''' جلد۱۰، شماره: ۳۹۱۸.


خط ۲۶۴: خط ۲۶۴:
- یافِعی (ف۷۶۸ق) در کتاب مِراه الجِنان وعَبْره الیَقْظان فی معرفه ما یُعتَبَر مِن حوادث الزمان، وقتی از سال چهلم هجری سخن می‌گوید، به وفات حضرت علی۷ در این سال اشاره می‌کند و ضمن بیان مناقب و فضایل بیبدیل آن حضرت، فقط حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه، اللهم والِ مَن والاه، وعَادِ مَن عاداه» را ذکر می‌نماید.[iii]
- یافِعی (ف۷۶۸ق) در کتاب مِراه الجِنان وعَبْره الیَقْظان فی معرفه ما یُعتَبَر مِن حوادث الزمان، وقتی از سال چهلم هجری سخن می‌گوید، به وفات حضرت علی۷ در این سال اشاره می‌کند و ضمن بیان مناقب و فضایل بیبدیل آن حضرت، فقط حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه، اللهم والِ مَن والاه، وعَادِ مَن عاداه» را ذکر می‌نماید.[iii]


- محمدبناحمد فاسِی (ف۸۳۲ق) در شِفاء الغَرام باخبار البَلَد الحَرام، هنگام ذکر آبراهه زیرزمینی مشهوری بهنام «خُم» می‌گوید: «خُم، مجرای آبی زیرزمینی مشهوری است که آن، غیر از خُمی است که پیامبر(ص) نزد غدیر (برکه) واقع در آن فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؛ و آن در فضیلت علیبنابیطالب  علیه السلام  وارد شده است. این خم، موضعی در جحفه است و میان آن و باب مکه - که محب طبری بدان اشاره کرده - به مسافت پرتاب دو تیر، فاصله است. والله اعلم».[iv] این سخن، بر معروف بودن غدیر خم و حدیث پیامبر(ص) نزد همه دلالت دارد.
- محمدبناحمد فاسِی (ف۸۳۲ق) در شِفاء الغَرام باخبار البَلَد الحَرام، هنگام ذکر آبراهه زیرزمینی مشهوری بهنام «خُم» می‌گوید: «خُم، مجرای آبی زیرزمینی مشهوری است که آن، غیر از خُمی است که پیامبر صلی الله علیه و آله  نزد غدیر (برکه) واقع در آن فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؛ و آن در فضیلت علیبنابیطالب  علیه السلام  وارد شده است. این خم، موضعی در جحفه است و میان آن و باب مکه - که محب طبری بدان اشاره کرده - به مسافت پرتاب دو تیر، فاصله است. والله اعلم».[iv] این سخن، بر معروف بودن غدیر خم و حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله  نزد همه دلالت دارد.


- نُوَیری (متوفای حدود ۸۳۳ق) در نِهایه الارَب فی فنون الادب، در باب ذکر گزیده‌ای از فضایل علیبنابیطالب۷، با ذکر پنج تن از صحابه (بریده، ابوهریره، جابر، براءبنعازب و زیدبنارقم) از زبان حضرت رسول(ص) به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» در روز غدیر خم و نیز روایت (اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه) بعضی از آن صحابه، اشاره می‌کند.[v]
- نُوَیری (متوفای حدود ۸۳۳ق) در نِهایه الارَب فی فنون الادب، در باب ذکر گزیده‌ای از فضایل علیبنابیطالب۷، با ذکر پنج تن از صحابه (بریده، ابوهریره، جابر، براءبنعازب و زیدبنارقم) از زبان حضرت رسول صلی الله علیه و آله  به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» در روز غدیر خم و نیز روایت (اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه) بعضی از آن صحابه، اشاره می‌کند.[v]
- ابن ضِیاءمَکی حنفی (ف۸۵۴ق) در تاریخ مکه المُشرفه والمسجد الحرام والمدینه الشریفه والقبر الشریف همانند محمدبناحمد فاسی، در فصل ذکر چاه‌های مکه و اطراف آن، بههنگام سخن از چاهی بهنام «خُم» جهت دفع خطا و برای اینکه اشتباهاً خمِ معروف، به ذهن خواننده خطور نکند، به توضیحِ مطلب مبادرت می‌ورزد و می‌گوید: «چاهی است در آبراهه‌ای زیرزمینی که بدان خُم می‌گویند و آن، غیر از خُمی است که روایت شده
- ابن ضِیاءمَکی حنفی (ف۸۵۴ق) در تاریخ مکه المُشرفه والمسجد الحرام والمدینه الشریفه والقبر الشریف همانند محمدبناحمد فاسی، در فصل ذکر چاه‌های مکه و اطراف آن، بههنگام سخن از چاهی بهنام «خُم» جهت دفع خطا و برای اینکه اشتباهاً خمِ معروف، به ذهن خواننده خطور نکند، به توضیحِ مطلب مبادرت می‌ورزد و می‌گوید: «چاهی است در آبراهه‌ای زیرزمینی که بدان خُم می‌گویند و آن، غیر از خُمی است که روایت شده
----[i]. مرآه الزمان، ج۴، ص۵۰.
----[i]. مرآه الزمان، ج۴، ص۵۰.
خط ۲۷۸: خط ۲۷۸:
[v]. نِهایه الارَب فی فنون الادب، ج۲۰، ص۴.
[v]. نِهایه الارَب فی فنون الادب، ج۲۰، ص۴.


پیامبر(ص) فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؛ زیرا این خُم، نزدیک جُحفه است».[i] این مطلب، از شهرت واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر(ص) حکایت دارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله  فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؛ زیرا این خُم، نزدیک جُحفه است».[i] این مطلب، از شهرت واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله  حکایت دارد.


- سُیُوطی (ف۹۱۱ق) در تاریخ الخلفاء، با سلسله سندهای مختلف، حدیث غدیر مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه و تتمه آن (اللهم وَالِ مَن وَالاه وعَادِ مَن عَادَاه) را ذکر کرده[ii]،) به احتجاج حضرت علی۷ با برخی صحابه در روز رَحْبه اشاره می‌کند.[iii]
- سُیُوطی (ف۹۱۱ق) در تاریخ الخلفاء، با سلسله سندهای مختلف، حدیث غدیر مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه و تتمه آن (اللهم وَالِ مَن وَالاه وعَادِ مَن عَادَاه) را ذکر کرده[ii]،) به احتجاج حضرت علی۷ با برخی صحابه در روز رَحْبه اشاره می‌کند.[iii]
خط ۲۸۴: خط ۲۸۴:
- سَمهُودی شافعی (ف۹۱۱ق) در جواهر العِقْدین فی فضل الشرفَین، حدیث غدیر را نقل نموده[iv] و به مناشده علی  علیه السلام  در روز رحبه اشاره کرده است.[v]
- سَمهُودی شافعی (ف۹۱۱ق) در جواهر العِقْدین فی فضل الشرفَین، حدیث غدیر را نقل نموده[iv] و به مناشده علی  علیه السلام  در روز رحبه اشاره کرده است.[v]


همچنین در کتاب تاریخی خود با عنوان خُلاصه الوَفا باخبار دار المصطفی، که درباره مدینه منوره تألیف شده است، فصلی را به مساجد واقعشده در راهی که پیامبر در ایام حج و غیر آن به سوی مکه می‌پیموده، اختصاص داده است. او در این فصل، از مسجدِ بعدِ جُحفه - که بهگمانش همان مسجد غدیر خم است - نام می‌برد و پس از توضیحاتِ جغرافیایی درباره آن، به موضوع غدیر و نماز ظهر پیامبر در آن مکان، و ایراد جمله «اللهم مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» از زبان مبارک رسول خدا(ص) پس از بالا بردن دست علی(ص) اشاره می‌کند.[vi]
همچنین در کتاب تاریخی خود با عنوان خُلاصه الوَفا باخبار دار المصطفی، که درباره مدینه منوره تألیف شده است، فصلی را به مساجد واقعشده در راهی که پیامبر در ایام حج و غیر آن به سوی مکه می‌پیموده، اختصاص داده است. او در این فصل، از مسجدِ بعدِ جُحفه - که بهگمانش همان مسجد غدیر خم است - نام می‌برد و پس از توضیحاتِ جغرافیایی درباره آن، به موضوع غدیر و نماز ظهر پیامبر در آن مکان، و ایراد جمله «اللهم مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» از زبان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله  پس از بالا بردن دست علی صلی الله علیه و آله  اشاره می‌کند.[vi]


- احمد بن یوسف قِرْمانی دمشقی (ف۱۰۱۹ق) از جمله علمای راوی حدیث غدیردر قرن یازدهم، در کتاب اخبار الدوَل وآثار الاوَل فی التاریخ، به حدیث غدیر خم اشاره می‌کند.[vii]
- احمد بن یوسف قِرْمانی دمشقی (ف۱۰۱۹ق) از جمله علمای راوی حدیث غدیردر قرن یازدهم، در کتاب اخبار الدوَل وآثار الاوَل فی التاریخ، به حدیث غدیر خم اشاره می‌کند.[vii]
خط ۲۹۰: خط ۲۹۰:
- ابوالعرفان صَبان شافعی مصری (ف۱۲۰۶ق) در اسْعاف الراغبی نفی سیره المصطفی و فضائل اهل بیته الطاهرین - که در حاشیه نور الابصار شَبَلَنجی چاپ شده است - در صفحه۱۵۳می‌گوید: «رسول خدا۹ در روز غدیر خم فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه و ادِرِ الحَق معَه حیثُ دارَ، و این حدیث را سی نفر از صحابه از پیامبر روایت نموده‌اند که بسیاری از طرق آن، صحیح یا حسَن است».[viii]
- ابوالعرفان صَبان شافعی مصری (ف۱۲۰۶ق) در اسْعاف الراغبی نفی سیره المصطفی و فضائل اهل بیته الطاهرین - که در حاشیه نور الابصار شَبَلَنجی چاپ شده است - در صفحه۱۵۳می‌گوید: «رسول خدا۹ در روز غدیر خم فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه و ادِرِ الحَق معَه حیثُ دارَ، و این حدیث را سی نفر از صحابه از پیامبر روایت نموده‌اند که بسیاری از طرق آن، صحیح یا حسَن است».[viii]


- زَینِی دَحْلان مَکی شافعی (ف۱۳۰۴ق) در الفتوحات الاسلامیه جلد۲، صفحه۳۰۶، می‌نویسد: «عمر (رض) علیبنابیطالب و اهلبیت رسول خدا(ص) را دوست می‌داشت، که در این خصوص مطالب زیادی از او روایت شده؛ و از آن جمله است: هنگامی که پیامبر فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه، ابوبکر و عمر، گفتند: ای فرزند ابوطالب! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی».[ix]
- زَینِی دَحْلان مَکی شافعی (ف۱۳۰۴ق) در الفتوحات الاسلامیه جلد۲، صفحه۳۰۶، می‌نویسد: «عمر (رض) علیبنابیطالب و اهلبیت رسول خدا صلی الله علیه و آله  را دوست می‌داشت، که در این خصوص مطالب زیادی از او روایت شده؛ و از آن جمله است: هنگامی که پیامبر فرمود: مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه، ابوبکر و عمر، گفتند: ای فرزند ابوطالب! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی».[ix]
----[i]. تاریخ مکه المُشرفه والمسجد الحرام والمدینه الشریفه والقبر الشریف، ص۲۰۹).
----[i]. تاریخ مکه المُشرفه والمسجد الحرام والمدینه الشریفه والقبر الشریف، ص۲۰۹).


خط ۳۲۱: خط ۳۲۱:
علامه امینی، محقق گرانقدر و نگارنده کتاب شریف ''الغدیر''، در صفحات نخستین این کتاب، بحثی عقلانی و علمی تحت عنوان «اهمیت غدیر در تاریخ» مطرح، و مورخان متعصب را بهشدت محکوم می‌کند و می‌گوید:
علامه امینی، محقق گرانقدر و نگارنده کتاب شریف ''الغدیر''، در صفحات نخستین این کتاب، بحثی عقلانی و علمی تحت عنوان «اهمیت غدیر در تاریخ» مطرح، و مورخان متعصب را بهشدت محکوم می‌کند و می‌گوید:


اگر مورخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان [غدیر] و حقایق وابسته به آن چشم‌پوشی کند، به اسلام و نبی مکرم(ص) خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی جبرانناپذیر مرتکب شده است؛ زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و آن صحنه تبلیغی‌ای را که برپا نموده، مسئولیتی بوده است که به‌فرمان وحی انجام شده و هیچ‌کس شک ندارد که روز غدیر، در تاریخ اسلام موجی ایجاد کرده است که هیچ‌گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی‌شود. از اینجاست که می‌بینیم مورخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ثبت حوادث بزرگ، به بررسی درباره حدیث غدیر و جمعآوری مأخذش همت گماشته‌اند.[iii]
اگر مورخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان [غدیر] و حقایق وابسته به آن چشم‌پوشی کند، به اسلام و نبی مکرم صلی الله علیه و آله  خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی جبرانناپذیر مرتکب شده است؛ زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و آن صحنه تبلیغی‌ای را که برپا نموده، مسئولیتی بوده است که به‌فرمان وحی انجام شده و هیچ‌کس شک ندارد که روز غدیر، در تاریخ اسلام موجی ایجاد کرده است که هیچ‌گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی‌شود. از اینجاست که می‌بینیم مورخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ثبت حوادث بزرگ، به بررسی درباره حدیث غدیر و جمعآوری مأخذش همت گماشته‌اند.[iii]


علامه سخن خود را از علم تاریخ، به علم حدیث، تفسیر، عقیده‌شناسی و لغتنامه‌نویسی می‌گستراند و به جایگاه و اهمیت غدیر در این علوم اشاره می‌کند.[iv]
علامه سخن خود را از علم تاریخ، به علم حدیث، تفسیر، عقیده‌شناسی و لغتنامه‌نویسی می‌گستراند و به جایگاه و اهمیت غدیر در این علوم اشاره می‌کند.[iv]
خط ۳۳۴: خط ۳۳۴:
این گروه از تاریخنویسان اهلسنت که در قبال واقعه غدیر خم، رویکرد سکوت مطلق یا انکار صریح را درپیش گرفته‌اند، عبارتاند از:
این گروه از تاریخنویسان اهلسنت که در قبال واقعه غدیر خم، رویکرد سکوت مطلق یا انکار صریح را درپیش گرفته‌اند، عبارتاند از:


- ابن هِشام مُعافِری (ف۲۱۳ق)، تاریخ نگار معروف، در کتاب السیره النبویه، پس از توضیحاتی درباره حجهالوداع پیامبر اکرم(ص) به مأموریت علی  علیه السلام  در نجران یمن که جهت جمع‌آوری زکات و جزیه بدانجا رفته بود و به پیوستن حضرت به رسول خدا(ص) برای ادای فریضه حج، اشاره کرده است؛ سپس از موضوع تصرف همراهان علی  علیه السلام  در جزیه اهل یمن (پارچه‌های بیت‌المال) در غیاب او و بازپسگرفتن آن توسط مولا  علیه السلام  که به شکایت آنان از حضرت انجامیده، سخن گفته است. سپس ابنهشام، به نقل از ابناسحاق، با ذکر سلسله سندی که به ابوسعید خُدْری می‌رسد، فقط به عبارت «ای مردم! از علی شکایت نکنید که بهخدا قسم، اودر ذات خدا، یا در راه خدا، سخت‌تر و شدیدتر از آن است که از او شکایت شود»، که پیامبر(ص) در دفاع از علی  علیه السلام  ایراد فرمود، بسنده می‌کند. پس از آن، به ذکر خطبه رسول(ص) در حجهالوداع می‌پردازد و کلام خود را بدون هیچ اشاره‌ای به حادثه غدیر و حدیث متواتر «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» بهپایان می‌برد.[i]
- ابن هِشام مُعافِری (ف۲۱۳ق)، تاریخ نگار معروف، در کتاب السیره النبویه، پس از توضیحاتی درباره حجهالوداع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  به مأموریت علی  علیه السلام  در نجران یمن که جهت جمع‌آوری زکات و جزیه بدانجا رفته بود و به پیوستن حضرت به رسول خدا صلی الله علیه و آله  برای ادای فریضه حج، اشاره کرده است؛ سپس از موضوع تصرف همراهان علی  علیه السلام  در جزیه اهل یمن (پارچه‌های بیت‌المال) در غیاب او و بازپسگرفتن آن توسط مولا  علیه السلام  که به شکایت آنان از حضرت انجامیده، سخن گفته است. سپس ابنهشام، به نقل از ابناسحاق، با ذکر سلسله سندی که به ابوسعید خُدْری می‌رسد، فقط به عبارت «ای مردم! از علی شکایت نکنید که بهخدا قسم، اودر ذات خدا، یا در راه خدا، سخت‌تر و شدیدتر از آن است که از او شکایت شود»، که پیامبر صلی الله علیه و آله  در دفاع از علی  علیه السلام  ایراد فرمود، بسنده می‌کند. پس از آن، به ذکر خطبه رسول صلی الله علیه و آله  در حجهالوداع می‌پردازد و کلام خود را بدون هیچ اشاره‌ای به حادثه غدیر و حدیث متواتر «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» بهپایان می‌برد.[i]


ابنهشام، ضمن اینکه در خطبه حجهالوداع پیامبر به حدیث غدیر اشاره‌ای نداشته است، درباره داستان شکایت مردم و دفاع پیامبر(ص) نیز بیش از آنچه ذکر شد، چیزی ننوشته؛ و اشاره نکرده که این سخن پیامبر(ص) چه هنگام و در چه محلی بیان شده است.
ابنهشام، ضمن اینکه در خطبه حجهالوداع پیامبر به حدیث غدیر اشاره‌ای نداشته است، درباره داستان شکایت مردم و دفاع پیامبر صلی الله علیه و آله  نیز بیش از آنچه ذکر شد، چیزی ننوشته؛ و اشاره نکرده که این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله  چه هنگام و در چه محلی بیان شده است.


- خلیفه بن خَیاط (ف۲۴۰ق) در تاریخ خود که به تاریخ خلیفه بن خیاط مشهور است، با آنکه در ذکر وقایع سال دهم هجرت، به حجهالوداع اشاره کرده و از مأموریت خالدبنولید در نجران یمن سخن گفته است، اما از ذکر واقعه غدیر خم بهکلی صرفنظر کرده و از آن هیچ سخنی بهمیان نیاورده است.[ii] این در حالی است که روش وی در برابر تمام وقایع، ذکر آن، و گاه بیان تفصیلی درباره موضوعات است؛ چنان‌که درباره عمر پیامبر اکرم۹ در تاریخ او با روایات متعدد اختلافی مواجه می‌شویم[iii]؛ ولی با کمال شگفتی درباره این قضیه سکوت اختیار نموده و به نوشتن چند سطر درباره حجهالوداع بسنده کرده است.
- خلیفه بن خَیاط (ف۲۴۰ق) در تاریخ خود که به تاریخ خلیفه بن خیاط مشهور است، با آنکه در ذکر وقایع سال دهم هجرت، به حجهالوداع اشاره کرده و از مأموریت خالدبنولید در نجران یمن سخن گفته است، اما از ذکر واقعه غدیر خم بهکلی صرفنظر کرده و از آن هیچ سخنی بهمیان نیاورده است.[ii] این در حالی است که روش وی در برابر تمام وقایع، ذکر آن، و گاه بیان تفصیلی درباره موضوعات است؛ چنان‌که درباره عمر پیامبر اکرم۹ در تاریخ او با روایات متعدد اختلافی مواجه می‌شویم[iii]؛ ولی با کمال شگفتی درباره این قضیه سکوت اختیار نموده و به نوشتن چند سطر درباره حجهالوداع بسنده کرده است.
خط ۳۵۹: خط ۳۵۹:
ابنجوزی، همچنین نقل قول غیرمنصفانه خطیب بغدادی را درباره بی‌اعتباری مستدرک حاکم نیشابوری - که در صفحات گذشته بدان اشاره شد- را یادآور می‌شود.[iii]
ابنجوزی، همچنین نقل قول غیرمنصفانه خطیب بغدادی را درباره بی‌اعتباری مستدرک حاکم نیشابوری - که در صفحات گذشته بدان اشاره شد- را یادآور می‌شود.[iii]


- ابوالفداء (ف۷۳۲ق) در المُختصر فی اخبار البَشَر، با اینکه از فرستاده شدن علی  علیه السلام  به فرمان پیامبر(ص) به یمن، و اخذ صدقات و جزیه اهل نجران، و همزمانی آن با حجهالوداع و رسیدن مولا علی۷به آن حج سخن می‌گوید، ولی به موضوع غدیر اشاره‌ای نمی‌کند.[iv] با این حال، در بخش بیان برخی از فضایل حضرت۷، از حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و دیگر احادیث پیامبر(ص) در بیان منقبت مولا۷ نام برده است.[v]
- ابوالفداء (ف۷۳۲ق) در المُختصر فی اخبار البَشَر، با اینکه از فرستاده شدن علی  علیه السلام  به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله  به یمن، و اخذ صدقات و جزیه اهل نجران، و همزمانی آن با حجهالوداع و رسیدن مولا علی۷به آن حج سخن می‌گوید، ولی به موضوع غدیر اشاره‌ای نمی‌کند.[iv] با این حال، در بخش بیان برخی از فضایل حضرت۷، از حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و دیگر احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله  در بیان منقبت مولا۷ نام برده است.[v]


- ابن خَلْدُون اشْبیلی (ف۸۰۸ق)، از مورخان بنام و مطرح جهان اسلام، در العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، معروف به تاریخ ابن‌خلدون، ضمن بحث درباره مذاهب شیعه، در مورد حکم امامت، از زبان شیعیان به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند.[vi] او در بحث حجهالوداع، فقط به ذکر مأموریت علی  علیه السلام  برای جمع‌آوری جزیه مردم نجران یمن و بازگشت و پیوستن حضرت به رسول خدا(ص) و بهجای آوردن حج، بسنده کرده است.[vii] عجیب این است که وی به موضوع حجهالوداع پرداخته؛ اما اشاره‌ای گذرا به غدیر نداشته و از کنار آن، با کمال بیانصافی عبور کرده است؛ در حالی که خلیل شحاده (محقق کتاب)، پس از پایان موضوع حجهالوداع، در پاورقی به حدیث غدیر اشاره کرده و گفته است:
- ابن خَلْدُون اشْبیلی (ف۸۰۸ق)، از مورخان بنام و مطرح جهان اسلام، در العِبَر و دیوان المُبتَدَا والخَبَر، معروف به تاریخ ابن‌خلدون، ضمن بحث درباره مذاهب شیعه، در مورد حکم امامت، از زبان شیعیان به حدیث «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» و تبریک خلیفه دوم اشاره می‌کند.[vi] او در بحث حجهالوداع، فقط به ذکر مأموریت علی  علیه السلام  برای جمع‌آوری جزیه مردم نجران یمن و بازگشت و پیوستن حضرت به رسول خدا صلی الله علیه و آله  و بهجای آوردن حج، بسنده کرده است.[vii] عجیب این است که وی به موضوع حجهالوداع پرداخته؛ اما اشاره‌ای گذرا به غدیر نداشته و از کنار آن، با کمال بیانصافی عبور کرده است؛ در حالی که خلیل شحاده (محقق کتاب)، پس از پایان موضوع حجهالوداع، در پاورقی به حدیث غدیر اشاره کرده و گفته است:


«در اینجا حدیث غدیر ذکر نشده است؛ در حالی که مورخان و ارباب تفسیر، اجماع دارند که در راه بازگشت رسول خدا۹، از حجهالوداع بهسمت مدینه، جبرئیل امین بر ایشان نازل شد و آیه یاایهَا الرسُولُ بَلغْ ما انْزِلَ الَیْکَ من رَبکَ را ابلاغ نمود و پیامبر(ص) به نصب علی پس از خود بهعنوان امیر و خلیفه مسلمین امر شد. رسول
«در اینجا حدیث غدیر ذکر نشده است؛ در حالی که مورخان و ارباب تفسیر، اجماع دارند که در راه بازگشت رسول خدا۹، از حجهالوداع بهسمت مدینه، جبرئیل امین بر ایشان نازل شد و آیه یاایهَا الرسُولُ بَلغْ ما انْزِلَ الَیْکَ من رَبکَ را ابلاغ نمود و پیامبر صلی الله علیه و آله  به نصب علی پس از خود بهعنوان امیر و خلیفه مسلمین امر شد. رسول
----[i]. المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک، ج۱، ص۱۵۰و۱۵۱.
----[i]. المُنتظَم فی تاریخ الامَم والمُلُوک، ج۱، ص۱۵۰و۱۵۱.


خط ۳۸۲: خط ۳۸۲:
وی سپس خطابه پیامبر را بهصورت نسبتاً مفصل ذکر می‌کند.
وی سپس خطابه پیامبر را بهصورت نسبتاً مفصل ذکر می‌کند.


نویسنده مقاله «داوری در اندیشه‌های ابن خلدون درباره امام علی  علیه السلام  و مسئله خلافت»، پس از تحلیل و بررسی بخش تاریخ صدر اسلام کتاب ابنخلدون (از بعثت تا رحلت رسول خدا(ص) می‌گوید: استقرای تام در این زمینه، نشان از تحفظ و تقید ابنخلدون بر این نکات دارد که اولاً: در حد امکان، هیچ منقبت و فضیلتی را از علیبنابیطالب  علیه السلام  بهصراحت یا اشاره بیان نکند، مگر ناچار شود؛ و حتی در مواردی چون مباهله، که بدون ذکر منقبتی اختصاصی از آن حضرت قابل نقل نیست، بهکلی مسکوت مانده و فقط از آن (مباهله) نام برده است؛ ثانیاً در برخی موارد دیگر، مانند فتح خیبر، آنچه را که معجزه پیامبر(ص) است، نقل می‌کند و آنچه منقبت علی  علیه السلام  است، وامی‌گذارد [...]؛ ثالثاً در بیان عظمت مقام و مناقب صحابه‌ای همچون ابوبکر و عمر - که ما نتوانستیم وجهی خاص برای آن بیابیم، جز اینکه رقیب سیاسی علیبنابیطالب محسوب می‌شدند - هرجا که فرصت و مجالی یافته، بهصراحت سخن گفته است. بدینسان بهنظر می‌رسد نحوه برخورد او با امام علی۷در بیان این بخش از تاریخ صدر اسلام، منصفانه و علمی نیست.[ii]
نویسنده مقاله «داوری در اندیشه‌های ابن خلدون درباره امام علی  علیه السلام  و مسئله خلافت»، پس از تحلیل و بررسی بخش تاریخ صدر اسلام کتاب ابنخلدون (از بعثت تا رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله  می‌گوید: استقرای تام در این زمینه، نشان از تحفظ و تقید ابنخلدون بر این نکات دارد که اولاً: در حد امکان، هیچ منقبت و فضیلتی را از علیبنابیطالب  علیه السلام  بهصراحت یا اشاره بیان نکند، مگر ناچار شود؛ و حتی در مواردی چون مباهله، که بدون ذکر منقبتی اختصاصی از آن حضرت قابل نقل نیست، بهکلی مسکوت مانده و فقط از آن (مباهله) نام برده است؛ ثانیاً در برخی موارد دیگر، مانند فتح خیبر، آنچه را که معجزه پیامبر صلی الله علیه و آله  است، نقل می‌کند و آنچه منقبت علی  علیه السلام  است، وامی‌گذارد [...]؛ ثالثاً در بیان عظمت مقام و مناقب صحابه‌ای همچون ابوبکر و عمر - که ما نتوانستیم وجهی خاص برای آن بیابیم، جز اینکه رقیب سیاسی علیبنابیطالب محسوب می‌شدند - هرجا که فرصت و مجالی یافته، بهصراحت سخن گفته است. بدینسان بهنظر می‌رسد نحوه برخورد او با امام علی۷در بیان این بخش از تاریخ صدر اسلام، منصفانه و علمی نیست.[ii]


همچنین در سخن پایانیاش تأکید می‌کند:
همچنین در سخن پایانیاش تأکید می‌کند:
خط ۳۹۷: خط ۳۹۷:
[iv]. السیره الحَلَبیه، ج۳، ص۳۸۴.
[iv]. السیره الحَلَبیه، ج۳، ص۳۸۴.


روایت شده و به سخنان شککنندگان در صحت آن، مانند ابوداود و ابوحاتم رازی، اعتنا نمی‌شود.[i] او روایت شیعیان را درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه و امتناع برخی دیگر نسبتبه صحت صدور حدیث غدیر از پیامبر(ص) می‌آورد.[ii] در پایان سخن، با اشاره به کتاب خود بهنام القول المطاع فی الرد علی اهل الابتداع، که بهگفته او، خلاصه الصواعق المحرقه ابنحجر هیثمی است، با ذکر دلایل چهارگانه (تناقضگویی شیعه در باب تواتر احادیث دال بر امامت و آحاد بودن احادیث مخالف آن، مولا به‌معنای آقا و سرور، تواتر نقل مبنی بر عدم تعیین خلیفه بههنگام وفات پیامبر(ص)، و عدم احتجاج علی  علیه السلام  و عباس و دیگر صحابه به حدیث غدیر) و نقل اقوال کسانی مانند حسن مثنی و نَوَوی، به رد عقاید شیعه در باب مفاد حدیث غدیر و دلالت آن بر امامت علی  علیه السلام  پرداخته است.[iii]
روایت شده و به سخنان شککنندگان در صحت آن، مانند ابوداود و ابوحاتم رازی، اعتنا نمی‌شود.[i] او روایت شیعیان را درباره داستان رَحْبه و گواهی دادن تنی چند از صحابه و امتناع برخی دیگر نسبتبه صحت صدور حدیث غدیر از پیامبر صلی الله علیه و آله  می‌آورد.[ii] در پایان سخن، با اشاره به کتاب خود بهنام القول المطاع فی الرد علی اهل الابتداع، که بهگفته او، خلاصه الصواعق المحرقه ابنحجر هیثمی است، با ذکر دلایل چهارگانه (تناقضگویی شیعه در باب تواتر احادیث دال بر امامت و آحاد بودن احادیث مخالف آن، مولا به‌معنای آقا و سرور، تواتر نقل مبنی بر عدم تعیین خلیفه بههنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ، و عدم احتجاج علی  علیه السلام  و عباس و دیگر صحابه به حدیث غدیر) و نقل اقوال کسانی مانند حسن مثنی و نَوَوی، به رد عقاید شیعه در باب مفاد حدیث غدیر و دلالت آن بر امامت علی  علیه السلام  پرداخته است.[iii]


- عِصامی مَکی (ف۱۱۱۱ق) - که با تناقضگویی‌های او درباره غدیر در کتابش سِمْط النجُوم العَوالی فی انباء الاوائل والتوالی مواجهیم - از کسانی است که با وجود اشاره به حدیث مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِی مَوْلَاهُ (ر.ک. عصامی، ۱۹۹۸م، ج۲، ص۳۰) و ذکر آن در بخش احادیث پیامبر(ص) در شأن علی  علیه السلام  و ذکر کرامات و مناقب حضرت،[iv] نهایتاً در حدیث غدیر تردید کرده و صراحتاً منکر صحت آن شده است. او ضمن نگارش حوادث سال نخست هجری، از جحفه و غدیر خم سخن به میان می‌آورد و به واقعه غدیر اعتراف می‌کند و می‌گوید:
- عِصامی مَکی (ف۱۱۱۱ق) - که با تناقضگویی‌های او درباره غدیر در کتابش سِمْط النجُوم العَوالی فی انباء الاوائل والتوالی مواجهیم - از کسانی است که با وجود اشاره به حدیث مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِی مَوْلَاهُ (ر.ک. عصامی، ۱۹۹۸م، ج۲، ص۳۰) و ذکر آن در بخش احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله  در شأن علی  علیه السلام  و ذکر کرامات و مناقب حضرت،[iv] نهایتاً در حدیث غدیر تردید کرده و صراحتاً منکر صحت آن شده است. او ضمن نگارش حوادث سال نخست هجری، از جحفه و غدیر خم سخن به میان می‌آورد و به واقعه غدیر اعتراف می‌کند و می‌گوید:


و غدیر خم در سه مایلی جحفه در سمت چپ راه واقع شده است، که چشمه‌ای در این غدیر می‌ریزد و پیرامون آن، درختان بههمپیچیده و انبوهی است و آن جای پردرخت، خُم نامیده می‌شود. و در این غدیر است که پیامبر(ص) در خطبه‌ای فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِی مَوْلَاهُ، اللهُم والِ من وَالَاهُ تا آخر آن، و آن بههنگام بازگشت حضرت از حجهالوداع در روز هشتم ذیالحجه الحرام بوده است.[v]
و غدیر خم در سه مایلی جحفه در سمت چپ راه واقع شده است، که چشمه‌ای در این غدیر می‌ریزد و پیرامون آن، درختان بههمپیچیده و انبوهی است و آن جای پردرخت، خُم نامیده می‌شود. و در این غدیر است که پیامبر صلی الله علیه و آله  در خطبه‌ای فرمود: مَن کُنتُ مَوْلَاهُ فعَلِی مَوْلَاهُ، اللهُم والِ من وَالَاهُ تا آخر آن، و آن بههنگام بازگشت حضرت از حجهالوداع در روز هشتم ذیالحجه الحرام بوده است.[v]


جای بسی شگفت است که وی در ذکر حوادث سال دهم هجرت، به حجهالوداع اشاره داشته، ولی از غدیر و حدیث ولایت، هیچ نگفته است.[vi]
جای بسی شگفت است که وی در ذکر حوادث سال دهم هجرت، به حجهالوداع اشاره داشته، ولی از غدیر و حدیث ولایت، هیچ نگفته است.[vi]
خط ۴۵۳: خط ۴۵۳:
واقعه غدیر خم، از مسلمات انکارناپذیر تاریخ صدر اسلام است؛ تا جایی که درتمام منابع دست اول شیعه، و غالب منابع معتبر حدیث، تاریخ، سیره، تفسیر، فقه و ادب اهل‌سنت، به آن اشاره و پرداخته شده است. حاصل مراجعه و استناد نگارنده به حدود سی منبع معتبر از منابع تاریخی اهل سنت، آن است که مورخان اهلسنت در مواجهه با موضوع غدیر، رویکردهای سه‌گانه‌ای در پیش گرفته‌اند:
واقعه غدیر خم، از مسلمات انکارناپذیر تاریخ صدر اسلام است؛ تا جایی که درتمام منابع دست اول شیعه، و غالب منابع معتبر حدیث، تاریخ، سیره، تفسیر، فقه و ادب اهل‌سنت، به آن اشاره و پرداخته شده است. حاصل مراجعه و استناد نگارنده به حدود سی منبع معتبر از منابع تاریخی اهل سنت، آن است که مورخان اهلسنت در مواجهه با موضوع غدیر، رویکردهای سه‌گانه‌ای در پیش گرفته‌اند:


گروه نخست، وقوع غدیر را پذیرفته‌اند؛ ولی آنگونه که شیعه به آن پرداخته و به روایات متعدد کاملی از خطبه غدیر پیامبر(ص) و چگونگی وقوع آن حادثه در اثبات امامت و خلافت علی  علیه السلام  تمسک جسته است، به موضوع غدیر عنایت نداشته‌اند.
گروه نخست، وقوع غدیر را پذیرفته‌اند؛ ولی آنگونه که شیعه به آن پرداخته و به روایات متعدد کاملی از خطبه غدیر پیامبر صلی الله علیه و آله  و چگونگی وقوع آن حادثه در اثبات امامت و خلافت علی  علیه السلام  تمسک جسته است، به موضوع غدیر عنایت نداشته‌اند.


گروه دوم از تاریخنگاران اهلسنت، به بیان پاره‌ای از جزئیات مربوط به غدیر، مانند حدیث «مَن کنتُ مولاه فعلی مولاه» یا احتجاج و مناشده حضرت امیر  علیه السلام  با برخی صحابه در ارتباط با حادثه غدیر بسنده کرده‌اند.
گروه دوم از تاریخنگاران اهلسنت، به بیان پاره‌ای از جزئیات مربوط به غدیر، مانند حدیث «مَن کنتُ مولاه فعلی مولاه» یا احتجاج و مناشده حضرت امیر  علیه السلام  با برخی صحابه در ارتباط با حادثه غدیر بسنده کرده‌اند.
۴٬۰۶۴

ویرایش