۲۵٬۵۹۱
ویرایش
خط ۶۱۲: | خط ۶۱۲: | ||
<big>همه اينها براى حفظ امت و حراست شريعت و نگهداشت دين و چشم پوشى از مناصب خويش براى خدا بود. همه براى اداى امرى بود كه شرعاً و عقلاً بر او واجب بود؛ يعنى عمل به اهم (حفظ اسلام و مسلمين) و ترك مهم (حفظ خلافت حقه) ، در مرحله اى كه دو تكليف تعارض كنند.</big> | <big>همه اينها براى حفظ امت و حراست شريعت و نگهداشت دين و چشم پوشى از مناصب خويش براى خدا بود. همه براى اداى امرى بود كه شرعاً و عقلاً بر او واجب بود؛ يعنى عمل به اهم (حفظ اسلام و مسلمين) و ترك مهم (حفظ خلافت حقه) ، در مرحله اى كه دو تكليف تعارض كنند.</big> | ||
<big>اين است كه شرايط و محيط آن روز، نه به على عليه السلام اجازه مى داد كه شمشير در ميان مردم گذارد، و نه جامعه آن روز مدينه را - كه جامعه اى نو مسلمانان بود - زير ضربه هاى استدلال و سخنرانى و تكفير و تخطئه خرد و متزلزل و متشنج سازد. <ref>المراجعات: ص ۳۰۳ - ۳۰۱.</ref></big> | |||
== <big>غدير تنها گزينه صحيح براى خلافت <ref>نگرشى نو به غدير (استاد علی اصغر رضوانى) : ص ۱۸۷ - ۱۷۳. </ref></big> == | |||
<big>يكى از مطالب بسيار مهم و كاربردى در موضوع غدير مسئله افتراق امت و آگاهى پيامبرصلى الله عليه وآله از آينده امت اسلام است. چرا كه افتراق امت حاصل انكار غدير است.</big> | |||
اين است كه | <big>اولين سؤالى كه مى توان آن را مطرح كرد اين است كه آيا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از اختلاف و حوادثى كه بعد از شهادتش در مورد خلافت پديد آمد اطلاع داشته است يا خير؟</big> | ||
'''<big>قرآن و آگاهى از آينده</big>''' | |||
<big>در مورد علم غيب، حتى در موضوعات خارجى بايد بگوييم: اگر چه خداوند در آيات فراوانى علم غيب را مخصوص به خود مى داند؛ مانند: «و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو» <ref>انعام / ۵۹ .</ref> : و كليد خزائن غيب نزد خداست و كسى جز خدا بر آنها آگاه نيست. و نيز مى فرمايد: «و للَّه غيب السماوات و الارض» <ref>نحل / ۷۷.</ref> : و علم غيب آسمان ها و زمين مختص خداست. و مى فرمايد: «قل لا يعلم من فى السماوات و الارض الغيب الا اللَّه» <ref>نمل / ۶۵ .</ref> : بگو (اى پيامبر) هيچ كس از آنان كه در آسمان ها و زمين هستند به جز خدا از غيب آگاهى ندارند.</big> | |||
<big>ولى يک آيه هست كه مخصّص تمام آيات حصر غيب است؛ آنجا كه مى فرمايد: «عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احداً الا من ارتضى من رسول» <ref>جنّ / ۲۶.</ref> : او آگاه از غيب است پس احدى را بر غيبش مطلع نمى سازد مگر رسولان برگزيده خود را.</big> | |||
<big>با جمع بين اين آيه و آيات پيشين، به اين نتيجه مى رسيم كه علم غيب به تمام انواعش تنها مخصوص خداوند است، ولى به هر كسى كه خداوند اراده كرده باشد عنايت مى كند. از آنجا كه بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله در مسئله خلافت و جانشينى حضرت اختلاف شد، از قرآن به خوبى استفاده مى شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله از غيب و آينده آگاهى داشته است. و لذا از فتنه اى كه بعد از شهادتش در مورد خلافت و جانشينى پديد آمد مطلع بوده است.'''<br />روايات و آگاهى از آينده'''</big> | |||
<big>با مراجعه به روايات نيز به طور صريح پى مى بريم كه پيامبرصلى الله عليه وآله كاملاً نسبت به فتنه و نزاعى كه در مسئله خلافت و جانشينى او پديد آمد آگاهى داشته است. اينک به برخى از روايات اشاره مى كنيم:</big> | |||
<big>'''الف.''' پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: لتفترقنّ امّتى على ثلاث و سبعين فرقة؛ واحدة فى الجنة و ثنتان و سبعون فى النار <ref>سنن ابن ماجه: ج ۲ ص ۱۳۲۲ ح ۳۹۹۲. سنن ترمذى: ج ۴ ص ۱۳۴ ح ۲۷۷۸.</ref> : امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم مى شوند؛ يک فرقه در بهشت و هفتاد و دو فرقه از آنان در آتش هستند.</big> | |||
<big>اين حديث را عده زيادى از صحابه مانند على بن ابى طالب عليه السلام، انس بن مالک، سعد بن ابى وقاص، صدى بن عجلان، عبداللَّه بن عباس، عبداللَّه بن عمر، عبداللَّه بن عمرو بن عاص، عمرو بن عوف مزنى، عوف بن مالک اشجعى، عويمر بن مالک و معاوية بن ابى سفيان نقل كرده اند.</big> | |||
در | <big>عده اى از علما و بزرگان اهل سنت و عامه نيز آن را صحيح دانسته يا به تواتر آن تصريح كرده اند؛ همانند: مناوى در «فيض القدير» <ref>فيض القدير: ج ۲ ص ۲۱.</ref> ، حاكم نيشابورى در «المستدرك على الصحيحين» <ref>مستدرک حاكم: ج ۱ ص ۱۲۸.</ref>، ذهبى در «تلخيص المستدرک» ، شاطبى در «الاعتصام»<ref>الاعتصام: ج ۲ ص ۱۸۹.</ref> ، سفارينى در «لوامع الانوار البهية» <ref>لوامع الانوار: ج ۱ ص ۹۳.</ref> و ناصرالدين البانى در «سلسلة الاحاديث الصحيحة» . <ref>سلسلة الاحاديث الصحيحة: ج ۱ ص ۳۵۹.</ref></big> | ||
<big>البته عدد هفتاد و سه فرقه را مى توان يا حقيقى گرفت و يا مجازى، تا بر مبالغه دلالت بكند.</big> | |||
<big>مى دانيم كه عمده اختلافات و دسته بندى ها در مورد مسئله امامت و رهبرى در جامعه اسلامى است.</big> | |||
<big>'''ب.''' عقبة بن عامر از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرده كه فرمود: انى فرطكم و انا شهيد عليكم انى و اللَّه لأنظر الى حوضى الآن. و انى قد اعطيت خزائن مفاتيح الارض. و انى و اللَّه ما اخاف بعدى ان تشركوا، و لكن اخاف ان تنافسوا فيها<ref>صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۷۶.</ref> : همانا من پيشتاز شما در روز قيامت و بر شما شاهدم. به خدا سوگند كه من الآن نظر مى كنم به حوضم. به من كليد خزينه هاى زمين داده شده است. نمى ترسم از اينكه بعد از من مشرک شويد، ولى از نزاع و اختلاف در مسئله خلافت بيمناكم.</big> | |||
<big>'''ج.''' ابن عباس از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نقل مى كند كه فرمود: و ان اناساً من اصحابى يؤخذ بهم ذات الشمال. فأقول: اصحابى اصحابى؟ فيقال: انهم لم يزالوا مرتدين على اعقابهم منذ فارقتهم <ref>صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۱۰.</ref> : روز قيامت گروهى از اصحابم را به جهنم مى برند. عرض مى كنم: خدايا اينان اصحاب من هستند؟ پس گفته مى شود: اينان كسانى هستند كه از زمانى كه از ميانشان رحلت نمودى به جاهليت برگشتند.</big> | |||
<big>به اين مضمون روايات زيادى در اصحّ كتب اهل سنت از برخى از صحابه از قبيل: انس بن مالک، ابوهريره، ابوبكره، ابوسعيد خدرى، اسماء بنت ابوبكر، عايشه و ام سلمه نقل شده است.</big> | |||
<big>شيخ محمود ابوريه از مقبلى در كتاب «العلم الشامخ» نقل مى كند كه اين احاديث متواتر معنوى است.</big> | |||
<big>البته اين احاديث را نمى توان بر اصحاب ردّه (از مسلمين) كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به شرک و بت پرستى بازگشتند حمل كرد، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله در روايتى كه عقبة بن عامر از آن حضرت نقل مى كند مى فرمايد: به خدا سوگند كه من بر شما از اينكه بعد از من مشرک شويد نمى ترسم، بلكه از آن مى ترسم كه بعد از من مشاجره و نزاع نماييد.</big> | |||
<big>لذا پيامبرصلى الله عليه وآله در ذيل برخى از احاديث مى فرمايد: سحقاً سحقاً لمن غيّر بعدى <ref>صحيح بخارى: ج ۷ ص ۲۰۸. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۶۶ .</ref> : نابود باد نابود باد كسى بعد از من تغيير ايجاد كند. و مى دانيم كه تبديل و تحريف در دين غير از شرک است.</big> | |||
<big>همچنين نمى توانيم اين دسته را همان كسانى بدانيم كه بر عثمان هجوم آورده و او را به قتل رساندند. چنانكه عده اى مى گويند، زيرا:</big> | |||
<big>'''اولاً:''' در برخى از روايات آمده: بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله آنان به جاهليت برگشتند كه ظهور در اتصال دارد.</big> | |||
<big>'''ثانياً:''' اهل سنت قائل به عدالت كل صحابه اند، و شكى نيست كه در ميان آنان جماعتى از صحابه نيز وجود داشته است.</big> | |||
<big>'''د.''' ابوعلقمه مى گويد: قلت لابن عباده: و قد مال الناس الى بيعة ابى بكر: الا تدخل ما دخل فيه المسلمون؟ قال: اليك منّى، فواللَّه لقد سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول: اذا انا متّ تضلّ الاهواء و يرجع الناس على اعقابهم. فالحق يومئذ مع على عليه السلام، و كتاب اللَّه بيده و لا تبايع احداً غيره<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۲۹۶، به نقل از: المواهب طبرى شافعى.</ref> :</big> | |||
هنگام تمايل مردم به بيعت با ابوبكر، به سعد بن عباده گفتم: آيا همانند بقيه با ابوبكر بيعت نمىكنى؟ گفت: نزديك بيا. به خدا سوگند از رسولخداصلى الله عليه وآله شنيدم كه مىفرمود: وقتى از دنيا مىروم، هواى نفس )بر مردم( غلبه كرده و آنها را به جاهليت بر مىگرداند. حق در آن روز با علىعليه السلام است و كتاب خدا به دست او است. با كسى غير از او بيعت مكن. | |||