پرش به محتوا

جانشین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۹۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۱
خط ۶۱۲: خط ۶۱۲:
<big>همه اينها براى حفظ امت و حراست شريعت و نگهداشت دين و چشم‏ پوشى از مناصب خويش براى خدا بود. همه براى اداى امرى بود كه شرعاً و عقلاً بر او واجب بود؛ يعنى عمل به اهم (حفظ اسلام و مسلمين) و ترك مهم (حفظ خلافت حقه) ، در مرحله ‏اى كه دو تكليف تعارض كنند.</big>
<big>همه اينها براى حفظ امت و حراست شريعت و نگهداشت دين و چشم‏ پوشى از مناصب خويش براى خدا بود. همه براى اداى امرى بود كه شرعاً و عقلاً بر او واجب بود؛ يعنى عمل به اهم (حفظ اسلام و مسلمين) و ترك مهم (حفظ خلافت حقه) ، در مرحله ‏اى كه دو تكليف تعارض كنند.</big>


<big>اين است كه شرايط و محيط آن روز، نه به على ‏عليه السلام اجازه مى ‏داد كه شمشير در ميان مردم گذارد، و نه جامعه آن روز مدينه را -  كه جامعه ‏اى نو مسلمانان بود -  زير ضربه ‏هاى استدلال و سخنرانى و تكفير و تخطئه خرد و متزلزل و متشنج سازد. <ref>المراجعات: ص ۳۰۳  - ۳۰۱.</ref></big>


== <big>غدير تنها گزينه صحيح براى خلافت <ref>نگرشى نو به غدير (استاد علی اصغر رضوانى) : ص ۱۸۷  - ۱۷۳. </ref></big> ==
<big>يكى از مطالب بسيار مهم و كاربردى در موضوع غدير مسئله افتراق امت و آگاهى پيامبرصلى الله عليه وآله از آينده امت اسلام است. چرا كه افتراق امت حاصل انكار غدير است.</big>


اين است كه شرايط و محيط آن روز، نه به على‏عليه السلام اجازه مى‏داد كه شمشير در ميان مردم گذارد، و نه جامعه آن روز مدينه را -  كه جامعه‏اى نو مسلمانان بود -  زير ضربه‏هاى استدلال و سخنرانى و تكفير و تخطئه خرد و متزلزل و متشنج سازد.××× ۱ المراجعات: ص ۳۰۳  - ۳۰۱. ×××
<big>اولين سؤالى كه مى ‏توان آن را مطرح كرد اين است كه آيا پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله از اختلاف و حوادثى كه بعد از شهادتش در مورد خلافت پديد آمد اطلاع داشته است يا خير؟</big>


'''<big>قرآن و آگاهى از آينده</big>'''


۲۳غدير تنها گزينه صحيح براى خلافت××× ۲ نگرشى نو به غدير )رضوانى( : ص ۱۸۷  - ۱۷۳. ×××
<big>در مورد علم غيب، حتى در موضوعات خارجى بايد بگوييم: اگر چه خداوند در آيات فراوانى علم غيب را مخصوص به خود مى ‏داند؛ مانند: «و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو» <ref>انعام /  ۵۹ .</ref> : و كليد خزائن غيب نزد خداست و كسى جز خدا بر آنها آگاه نيست. و نيز مى ‏فرمايد: «و للَّه غيب السماوات و الارض» <ref>نحل /  ۷۷.</ref> : و علم غيب آسمان‏ ها و زمين مختص خداست. و مى‏ فرمايد: «قل لا يعلم من فى السماوات و الارض الغيب الا اللَّه» <ref>نمل /  ۶۵ .</ref> : بگو (اى پيامبر) هيچ كس از آنان كه در آسمان‏ ها و زمين هستند به جز خدا از غيب آگاهى ندارند.</big>


   يكى از مطالب بسيار مهم و كاربردى در موضوع غدير مسئله افتراق امت و آگاهى پيامبرصلى الله عليه وآله از آينده امت اسلام است. چرا كه افتراق امت حاصل انكار غدير است.
<big>ولى يک آيه هست كه مخصّص تمام آيات حصر غيب است؛ آنجا كه مى‏ فرمايد: «عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احداً الا من ارتضى من رسول» <ref>جنّ /  ۲۶.</ref> : او آگاه از غيب است پس احدى را بر غيبش مطلع نمى ‏سازد مگر رسولان برگزيده خود را.</big>


<big>با جمع بين اين آيه و آيات پيشين، به اين نتيجه مى ‏رسيم كه علم غيب به تمام انواعش تنها مخصوص خداوند است، ولى به هر كسى كه خداوند اراده كرده باشد عنايت مى ‏كند. از آنجا كه بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله در مسئله خلافت و جانشينى حضرت اختلاف شد، از قرآن به خوبى استفاده مى ‏شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله از غيب و آينده آگاهى داشته است. و لذا از فتنه ‏اى كه بعد از شهادتش در مورد خلافت و جانشينى پديد آمد مطلع بوده است.'''<br />روايات و آگاهى از آينده'''</big>


اولين سؤالى كه مى‏توان آن را مطرح كرد اين است كه آيا پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله از اختلاف و حوادثى كه بعد از شهادتش در مورد خلافت پديد آمد اطلاع داشته است يا خير؟
<big>با مراجعه به روايات نيز به طور صريح پى مى‏ بريم كه پيامبرصلى الله عليه وآله كاملاً نسبت به فتنه و نزاعى كه در مسئله خلافت و جانشينى او پديد آمد آگاهى داشته است. اينک به برخى از روايات اشاره مى‏ كنيم:</big>


<big>'''الف.''' پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله فرمود: لتفترقنّ امّتى على ثلاث و سبعين فرقة؛ واحدة فى الجنة و ثنتان و سبعون فى النار <ref>سنن ابن‏ ماجه: ج ۲ ص ۱۳۲۲ ح ۳۹۹۲. سنن ترمذى: ج ۴ ص ۱۳۴ ح ۲۷۷۸.</ref> : امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم مى ‏شوند؛ يک فرقه در بهشت و هفتاد و دو فرقه از آنان در آتش هستند.</big>


۱-  قرآن و آگاهى از آينده
<big>اين حديث را عده زيادى از صحابه مانند على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام، انس بن مالک، سعد بن ابى ‏وقاص، صدى بن عجلان، عبداللَّه بن عباس، عبداللَّه بن عمر، عبداللَّه بن عمرو بن عاص، عمرو بن عوف مزنى، عوف بن مالک اشجعى، عويمر بن مالک و معاوية بن ابى‏ سفيان نقل كرده ‏اند.</big>


در مورد علم غيب، حتى در موضوعات خارجى بايد بگوييم: اگر چه خداوند در آيات فراوانى علم غيب را مخصوص به خود مى‏داند؛ مانند: »و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو«××× ۱ انعام /  ۵۹ . ×××: و كليد خزائن غيب نزد خداست و كسى جز خدا بر آنها آگاه نيست. و نيز مى‏فرمايد: »و للَّه غيب السماوات و الارض«××× ۲ نحل /  ۷۷. ×××: و علم غيب آسمان‏ها و زمين مختص خداست. و مى‏فرمايد: »قل لا يعلم من فى السماوات و الارض الغيب الا اللَّه«××× ۳ نمل /  ۶۵ . ×××: بگو )اى پيامبر( هيچ كس از آنان كه در آسمان‏ها و زمين هستند به جز خدا از غيب آگاهى ندارند.
<big>عده ‏اى از علما و بزرگان اهل ‏سنت و عامه نيز آن را صحيح دانسته يا به تواتر آن تصريح كرده ‏اند؛ همانند: مناوى در «فيض القدير» <ref>فيض القدير: ج ۲ ص ۲۱.</ref> ، حاكم نيشابورى در «المستدرك على الصحيحين» <ref>مستدرک حاكم: ج ۱ ص ۱۲۸.</ref>، ذهبى در «تلخيص المستدرک» ، شاطبى در «الاعتصام»<ref>الاعتصام: ج ۲ ص ۱۸۹.</ref> ، سفارينى در «لوامع الانوار البهية» <ref>لوامع الانوار: ج ۱ ص ۹۳.</ref>  و ناصرالدين البانى در «سلسلة الاحاديث الصحيحة» . <ref>سلسلة الاحاديث الصحيحة: ج ۱ ص ۳۵۹.</ref></big>


<big>البته عدد هفتاد و سه فرقه را مى ‏توان يا حقيقى گرفت و يا مجازى، تا بر مبالغه دلالت بكند.</big>


ولى يك آيه هست كه مخصّص تمام آيات حصر غيب است؛ آنجا كه مى‏فرمايد: »عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احداً الا من ارتضى من رسول«××× ۴ جنّ /  ۲۶. ×××: او آگاه از غيب است پس احدى را بر غيبش مطلع نمى‏سازد مگر رسولان برگزيده خود را.
<big>مى‏ دانيم كه عمده اختلافات و دسته ‏بندى‏ ها در مورد مسئله امامت و رهبرى در جامعه اسلامى است.</big>


<big>'''ب.''' عقبة بن عامر از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرده كه فرمود: انى فرطكم و انا شهيد عليكم انى و اللَّه لأنظر الى حوضى الآن. و انى قد اعطيت خزائن مفاتيح الارض. و انى و اللَّه ما اخاف بعدى ان تشركوا، و لكن اخاف ان تنافسوا فيها<ref>صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۷۶.</ref> : همانا من پيشتاز شما در روز قيامت و بر شما شاهدم. به خدا سوگند كه من الآن نظر مى‏ كنم به حوضم. به من كليد خزينه ‏هاى زمين داده شده است. نمى‏ ترسم از اينكه بعد از من مشرک شويد، ولى از نزاع و اختلاف در مسئله خلافت بيمناكم.</big>


با جمع بين اين آيه و آيات پيشين، به اين نتيجه مى‏رسيم كه علم غيب به تمام انواعش تنها مخصوص خداوند است، ولى به هر كسى كه خداوند اراده كرده باشد عنايت مى‏كند. از آنجا كه بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله در مسئله خلافت و جانشينى حضرت اختلاف شد، از قرآن به خوبى استفاده مى‏شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله از غيب و آينده آگاهى داشته است. و لذا از فتنه‏اى كه بعد از شهادتش در مورد خلافت و جانشينى پديد آمد مطلع بوده است.
<big>'''ج.''' ابن‏ عباس از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نقل مى ‏كند كه فرمود: و ان اناساً من اصحابى يؤخذ بهم ذات الشمال. فأقول: اصحابى اصحابى؟ فيقال: انهم لم يزالوا مرتدين على اعقابهم منذ فارقتهم <ref>صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۱۰.</ref> : روز قيامت گروهى از اصحابم را به جهنم مى‏ برند. عرض مى‏ كنم: خدايا اينان اصحاب من هستند؟ پس گفته مى‏ شود: اينان كسانى هستند كه از زمانى كه از ميانشان رحلت نمودى به جاهليت برگشتند.</big>


<big>به اين مضمون روايات زيادى در اصحّ كتب اهل ‏سنت از برخى از صحابه از قبيل: انس بن مالک، ابوهريره، ابوبكره، ابوسعيد خدرى، اسماء بنت ابوبكر، عايشه و ام‏ سلمه نقل شده است.</big>


۲-  روايات و آگاهى از آينده
<big>شيخ محمود ابوريه از مقبلى در كتاب «العلم الشامخ» نقل مى ‏كند كه اين احاديث متواتر معنوى است.</big>


با مراجعه به روايات نيز به طور صريح پى مى‏بريم كه پيامبرصلى الله عليه وآله كاملاً نسبت به فتنه و نزاعى كه در مسئله خلافت و جانشينى او پديد آمد آگاهى داشته است. اينك به برخى از روايات اشاره مى‏كنيم:
<big>البته اين احاديث را نمى ‏توان بر اصحاب ردّه (از مسلمين) كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به شرک و بت‏ پرستى بازگشتند حمل كرد، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله در روايتى كه عقبة بن عامر از آن حضرت نقل مى‏ كند مى‏ فرمايد: به خدا سوگند كه من بر شما از اينكه بعد از من مشرک شويد نمى‏ ترسم، بلكه از آن مى‏ ترسم كه بعد از من مشاجره و نزاع نماييد.</big>


الف. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود: لتفترقنّ امّتى على ثلاث و سبعين فرقة؛ واحدة فى الجنة و ثنتان و سبعون فى النار××× ۱ سنن ابن‏ماجه: ج ۲ ص ۱۳۲۲ ح ۳۹۹۲. سنن ترمذى: ج ۴ ص ۱۳۴ ح ۲۷۷۸. ×××: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم مى‏شوند؛ يك فرقه در بهشت و هفتاد و دو فرقه از آنان در آتش هستند.
<big>لذا پيامبرصلى الله عليه وآله در ذيل برخى از احاديث مى ‏فرمايد: سحقاً سحقاً لمن غيّر بعدى <ref>صحيح بخارى: ج ۷ ص ۲۰۸. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۶۶ .</ref> : نابود باد نابود باد كسى بعد از من تغيير ايجاد كند. و مى‏ دانيم كه تبديل و تحريف در دين غير از شرک است.</big>


<big>همچنين نمى ‏توانيم اين دسته را همان كسانى بدانيم كه بر عثمان هجوم آورده و او را به قتل رساندند. چنانكه عده ‏اى مى ‏گويند، زيرا:</big>


اين حديث را عده زيادى از صحابه مانند على بن ابى‏طالب‏عليه السلام، انس بن مالك، سعد بن ابى‏وقاص، صدى بن عجلان، عبداللَّه بن عباس، عبداللَّه بن عمر، عبداللَّه بن عمرو بن عاص، عمرو بن عوف مزنى، عوف بن مالك اشجعى، عويمر بن مالك و معاوية بن ابى‏سفيان نقل كرده‏اند.
<big>'''اولاً:''' در برخى از روايات آمده: بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله آنان به جاهليت برگشتند كه ظهور در اتصال دارد.</big>


<big>'''ثانياً:''' اهل‏ سنت قائل به عدالت كل صحابه اند، و شكى نيست كه در ميان آنان جماعتى از صحابه نيز وجود داشته است.</big>


عده‏اى از علما و بزرگان اهل‏سنت و عامه نيز آن را صحيح دانسته يا به تواتر آن تصريح كرده‏اند؛ همانند: مناوى در »فيض القدير«××× ۲ فيض القدير: ج ۲ ص ۲۱. ×××، حاكم نيشابورى در »المستدرك على الصحيحين«××× ۳ مستدرك حاكم: ج ۱ ص ۱۲۸. ×××، ذهبى در »تلخيص المستدرك« ، شاطبى در »الاعتصام«××× ۴ الاعتصام: ج ۲ ص ۱۸۹. ×××، سفارينى در »لوامع الانوار البهية«××× ۵ لوامع الانوار: ج ۱ ص ۹۳. ××× و ناصرالدين البانى در »سلسلة الاحاديث الصحيحة« .××× ۶ سلسلة الاحاديث الصحيحة: ج ۱ ص ۳۵۹. ×××
<big>'''د.''' ابوعلقمه مى‏ گويد: قلت لابن‏ عباده: و قد مال الناس الى بيعة ابى‏ بكر: الا تدخل ما دخل فيه المسلمون؟ قال: اليك منّى، فواللَّه لقد سمعت رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله يقول: اذا انا متّ تضلّ الاهواء و يرجع الناس على اعقابهم. فالحق يومئذ مع على ‏عليه السلام، و كتاب اللَّه بيده و لا تبايع احداً غيره<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۲۹۶، به نقل از: المواهب طبرى شافعى.</ref> :</big>
 
 
البته عدد هفتاد و سه فرقه را مى‏توان يا حقيقى گرفت و يا مجازى، تا بر مبالغه دلالت بكند.


هنگام تمايل مردم به بيعت با ابوبكر، به سعد بن عباده گفتم: آيا همانند بقيه با ابوبكر بيعت نمى‏كنى؟ گفت: نزديك بيا. به خدا سوگند از رسول‏خداصلى الله عليه وآله شنيدم كه مى‏فرمود: وقتى از دنيا مى‏روم، هواى نفس )بر مردم( غلبه كرده و آنها را به جاهليت بر مى‏گرداند. حق در آن روز با على‏عليه السلام است و كتاب خدا به دست او است. با كسى غير از او بيعت مكن.


مى‏دانيم كه عمده اختلافات و دسته‏بندى‏ها در مورد مسئله امامت و رهبرى در جامعه اسلامى است.
ب. عقبة بن عامر از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرده كه فرمود: انى فرطكم و انا شهيد عليكم انى و اللَّه لأنظر الى حوضى الآن. و انى قد اعطيت خزائن مفاتيح الارض. و انى و اللَّه ما اخاف بعدى ان تشركوا، و لكن اخاف ان تنافسوا فيها××× ۱ صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۷۶. ×××: همانا من پيشتاز شما در روز قيامت و بر شما شاهدم. به خدا سوگند كه من الآن نظر مى‏كنم به حوضم. به من كليد خزينه‏هاى زمين داده شده است. نمى‏ترسم از اينكه بعد از من مشرك شويد، ولى از نزاع و اختلاف در مسئله خلافت بيمناكم.
ج. ابن‏عباس از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نقل مى‏كند كه فرمود: و ان اناساً من اصحابى يؤخذ بهم ذات الشمال. فأقول: اصحابى اصحابى؟ فيقال: انهم لم يزالوا مرتدين على اعقابهم منذ فارقتهم××× ۲ صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۱۰. ×××: روز قيامت گروهى از اصحابم را به جهنم مى‏برند. عرض مى‏كنم: خدايا اينان اصحاب من هستند؟ پس گفته مى‏شود: اينان كسانى هستند كه از زمانى كه از ميانشان رحلت نمودى به جاهليت برگشتند.
به اين مضمون روايات زيادى در اصحّ كتب اهل‏سنت از برخى از صحابه از قبيل: انس بن مالك، ابوهريره، ابوبكره، ابوسعيد خدرى، اسماء بنت ابوبكر، عايشه و ام‏سلمه نقل شده است.
شيخ محمود ابوريه از مقبلى در كتاب »العلم الشامخ« نقل مى‏كند كه اين احاديث متواتر معنوى است.
البته اين احاديث را نمى‏توان بر اصحاب ردّه )از مسلمين( كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به شرك و بت‏پرستى بازگشتند حمل كرد، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله در روايتى كه عقبة بن عامر از آن حضرت نقل مى‏كند مى‏فرمايد: به خدا سوگند كه من بر شما از اينكه بعد از من مشرك شويد نمى‏ترسم، بلكه از آن مى‏ترسم كه بعد از من مشاجره و نزاع نماييد.
لذا پيامبرصلى الله عليه وآله در ذيل برخى از احاديث مى‏فرمايد: سحقاً سحقاً لمن غيّر بعدى××× ۳ صحيح بخارى: ج ۷ ص ۲۰۸. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۶۶ . ×××: نابود باد نابود باد كسى بعد از من تغيير ايجاد كند. و مى‏دانيم كه تبديل و تحريف در دين غير از شرك است.
همچنين نمى‏توانيم اين دسته را همان كسانى بدانيم كه بر عثمان هجوم آورده و او را به قتل رساندند. چنانكه عده‏اى مى‏گويند، زيرا:
اولاً: در برخى از روايات آمده: بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله آنان به جاهليت برگشتند كه ظهور در اتصال دارد.
ثانياً: اهل‏سنت قائل به عدالت كل صحابه اند، و شكى نيست كه در ميان آنان جماعتى از صحابه نيز وجود داشته است.
د. ابوعلقمه مى‏گويد: قلت لابن‏عباده: و قد مال الناس الى بيعة ابى‏بكر: الا تدخل ما دخل فيه المسلمون؟ قال: اليك منّى، فواللَّه لقد سمعت رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله يقول: اذا انا متّ تضلّ الاهواء و يرجع الناس على اعقابهم. فالحق يومئذ مع على‏عليه السلام، و كتاب اللَّه بيده و لا تبايع احداً غيره××× ۱ احقاق الحق: ج ۲ ص ۲۹۶، به نقل از: المواهب طبرى شافعى. ×××:
هنگام تمايل مردم به بيعت با ابوبكر، به سعد بن عباده گفتم: آيا همانند بقيه با ابوبكر بيعت نمى‏كنى؟ گفت: نزديك بيا. به خدا سوگند از رسول‏خداصلى الله عليه وآله شنيدم كه مى‏فرمود: وقتى از دنيا مى‏روم، هواى نفس )بر مردم( غلبه كرده و آنها را به جاهليت بر مى‏گرداند. حق در آن روز با على‏عليه السلام است و كتاب خدا به دست او است. با كسى غير از او بيعت مكن.