۲۱٬۹۷۲
ویرایش
خط ۶۵۹: | خط ۶۵۹: | ||
<big>'''د.''' ابوعلقمه مى گويد: قلت لابن عباده: و قد مال الناس الى بيعة ابى بكر: الا تدخل ما دخل فيه المسلمون؟ قال: اليك منّى، فواللَّه لقد سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول: اذا انا متّ تضلّ الاهواء و يرجع الناس على اعقابهم. فالحق يومئذ مع على عليه السلام، و كتاب اللَّه بيده و لا تبايع احداً غيره<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۲۹۶، به نقل از: المواهب طبرى شافعى.</ref> :</big> | <big>'''د.''' ابوعلقمه مى گويد: قلت لابن عباده: و قد مال الناس الى بيعة ابى بكر: الا تدخل ما دخل فيه المسلمون؟ قال: اليك منّى، فواللَّه لقد سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول: اذا انا متّ تضلّ الاهواء و يرجع الناس على اعقابهم. فالحق يومئذ مع على عليه السلام، و كتاب اللَّه بيده و لا تبايع احداً غيره<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۲۹۶، به نقل از: المواهب طبرى شافعى.</ref> :</big> | ||
هنگام تمايل مردم به بيعت با ابوبكر، به سعد بن عباده گفتم: آيا همانند بقيه با ابوبكر بيعت | <big>هنگام تمايل مردم به بيعت با ابوبكر، به سعد بن عباده گفتم: آيا همانند بقيه با ابوبكر بيعت نمى كنى؟ گفت: نزديک بيا. به خدا سوگند از رسولخداصلى الله عليه وآله شنيدم كه مى فرمود: وقتى از دنيا مى روم، هواى نفس (بر مردم) غلبه كرده و آنها را به جاهليت بر مى گرداند. حق در آن روز با على عليه السلام است و كتاب خدا به دست او است. با كسى غير از او بيعت مكن.</big> | ||
<big>'''ه .''' خوارزمى حنفى در مناقب، از ابوليلى نقل مى كند كه رسولخداصلى الله عليه وآله فرمود: سيكون من بعدى فتنة. فاذا كان ذلک فالزموا على بن ابى طالب عليه السلام، فانه الفاروق بين الحق و الباطل <ref>المناقب (خوارزمى) : ص ۱۰۵.</ref>: زود است كه بعد از من فتنه اى ايجاد شود. در آن هنگام به على بن ابى طالب پناه بريد، زيرا او فرق گذارنده بين حق و باطل است.</big> | |||
<big>'''و.''' ابن عساكر به سند صحيح از ابن عباس نقل مى كند: خرجت انا و النبى صلى الله عليه وآله و على عليه السلام فى حيطان المدينة. فمررنا بحديقة، فقال على عليه السلام: ما احسن هذه الحديقة يا رسول اللَّه! فقال صلى الله عليه وآله: حديقتک فى الجنة احسن منها. ثم اومأ بيده الى راسه و لحيته، ثم بكى حتى علا بكائه. قيل: ما يبكيک؟ قال: ضغائن فى صدور قوم لا يبدونها لک، حتى يفقدوننى <ref>ترجمة الامام على عليه السلام (ابن عساكر) : ش ۸۳۴ .</ref> :</big> | |||
<big>من با پيامبرصلى الله عليه وآله و على عليه السلام در كوچه هاى مدينه عبور مى كرديم، گذرمان به باغى افتاد. على عليه السلام عرض كرد: اى رسولخدا، اين باغ چقدر زيباست؟ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: باغ تو در بهشت از اين باغ زيباتر است. آنگاه به دست خود بر سر و محاسن على عليه السلام اشاره كرده و سپس با صداى بلند گريست. عرض شد: چه چيز شما را به گريه درآورد؟ فرمود: اين قوم در سينه هايشان كينه هايى دارند كه آن را اظهار نمى كنند، مگر بعد از وفاتم.</big> | |||
<big>'''ز.''' ابومويهبه - خادم رسولخداصلى الله عليه وآله - مى گويد: ايقظنى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله ليلة و قال: انى قد اُمرت ان استغفر لاهل البقيع، فانطلق معى. فانطلقت معه، فسلّم عليهم، ثم قال: ليهنّئكم ما اصبحتم فيه. قد اقبلت الفتن كقطع الليل المظلم. ثم قال: قد اوتيت مفاتيح خزائن الارض و الخلد بها ثم الجنة، و خُيّرت بين ذلک و بين لقاء ربى فاخترت لقاء ربى. ثم استغفر لاهل البقيع. ثم انصرف فبدئ بمرضه الذى قبض فيه... <ref>كامل ابن اثير: ج ۲ ص ۳۱۸.</ref> :</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله شبى مرا از خواب بيدار كرد و فرمود: من امر شده ام تا بر اهل بقيع استغفار نمايم، همراه من بيا. با حضرت حركت كردم تا به بقيع رسيديم. پيامبرصلى الله عليه وآله بر اهل بقيع سلام نمود و سپس فرمود: جايگاه خوشى داشته باشيد، هر آينه فتنه ها مانند شب تاريک بر شما روى آورده است. آنگاه بر اهل بقيع استغفار نمود و برگشت و در بستر بيمارى افتاد، و با همان مرض از دنيا رحلت نمود.</big> | |||
<big>اين فتنه همان فتنه اى است كه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام از آن خبر داده؛ آنجا كه فرمود: زعمتم خوف الفتنة، الا فى الفتنة سقطوا <ref>خطبه حضرت زهراعليها السلام. شرح نهج البلاغه: ج ۱۶ ص ۲۳۴.</ref> : از فتنه ترسيدند، ولى خود در فتنه گرفتار شدند. آرى اين همان فتنه است، بلكه بدون شک اصل و اساس همه فتنه هاست. چرا كه اين گونه قلب پاره تن پيامبرصلى الله عليه وآله را به درد آورده است؛ كه پرده از حقيقتى تلخ بر مى دارد و براى امت پدرش از آينده اى بس تاريک خبر مى دهد.</big> | |||
<big>آرى، اقدامات منافقين در آن روز فتنه اى بود كه در حقيقت اصل و ريشه همه فتنه ها شد. همانگونه كه از كلام عمر بن خطاب ظاهر مى شود كه گفت: بيعت ابوبكر امرى بدون فكر و تأمل بود كه خداوند مسلمين را از شرّ آن نجات داد! <ref>تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۲۳۵. فدك در تاريخ (صدر) .</ref></big> | |||
'''<big>سه راه پيش روى پيامبرصلى الله عليه وآله</big>''' | |||
<big>گفته شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله از آينده امت خود و آن فتنه اى كه درباره خلافت اتفاق افتاد آگاهى داشت. حال سؤال اين است كه پيامبرصلى الله عليه وآله براى مقابله با آن فتنه چه تدابيرى انديشيده بود؟ آيا احساس مسئوليت كرده و راه حلّى براى پيشگيرى از آن ارائه داده است يا خير؟</big> | |||
<big>در جواب مى گوييم: سه احتمال در اينجا متصوّر است:</big> | |||
<big>'''الف. روش سلبى:''' يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله وظيفه اى را احساس نمى كرده است.</big> | |||
<big>'''ب. روش ايجابى با واگذارى به شورى:''' به اين صورت كه براى رفع اختلاف و نزاع، مردم را به شورى دعوت نموده تا طبق نظر شورى عمل كنند.</big> | |||
<big>'''ج. روش ايجابى با تعيين:''' يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله براى رفع فتنه و اختلاف مردم كسى را به جانشينى خود معرفى كرده است.</big> | |||
'''<big><br />ترويج كنندگان راه اول</big>''' | |||
<big>نخستين كسى كه اين شايعه را مطرح كرد - كه پيامبرصلى الله عليه وآله به كسى وصيت نكرده - عايشه بود. او مى گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه سرش بر دامان من بود از دنيا رفت و به كسى وصيت ننمود. <ref>صحيح بخارى: ج ۶ ص ۱۶.</ref></big> | |||
<big>ابوبكر نيز هنگام مرگش مى گفت: دوست داشتم كه از رسولخداصلى الله عليه وآله سؤال مى كردم كه امر خلافت در شأن كيست، تا كسى در آن نزاع نكند. <ref>تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۴۳۱.</ref></big> | |||
<big>در جايى ديگر نيز مى گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله مردم را به حال خود گذاشت تا براى خود آنچه مصلحتشان در آن است انتخاب كنند.<ref>تاريخ طبرى: ج ۵۳ ۴ .</ref></big> | |||
در جايى ديگر نيز | |||
<big>عمر بن خطاب نيز در جواب فرزندش كه از او خواسته بود تا مردم را مانند گله اى بدون چوپان رها نكند، گفت: اگر جانشين براى خود معين نكنم به رسولخداصلى الله عليه وآله اقتدا كرده ام، و اگر خليفه معين كنم به ابوبكر اقتدا نموده ام.</big> <ref>حلية الاولياء: ج ۱ ص ۴۴.</ref> | |||
اشكالات راه اول | اشكالات راه اول |