پرش به محتوا

زنان راوی غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>اتمام حجت بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص۱۰۷-۱۱۰ .اسرار غدير: ص ۲۵۹-۲۹۸.علوم حديث (مجله، سال سوم، ش ۱، بهار ۱۳۷۷، پياپى ۷) : ص ۱۶۲-۱۷۹ : حضور بانوان در نقل حديث غدير (مرتضوى)</ref></big> ==
== <big>اتمام حجت بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص۱۰۷-۱۱۰ .اسرار غدير: ص ۲۵۹-۲۹۸.علوم حديث (مجله، سال سوم، ش ۱، بهار ۱۳۷۷، پياپى ۷) : ص ۱۶۲-۱۷۹ : حضور بانوان در نقل حديث غدير (مرتضوى)</ref></big> ==
<big>پرونده علمى غدير تا كنون دوران بى‏ وقفه هزار و چهارصد ساله‏ اى را پشت سر گذاشته كه طى آن امر پيامبرصلى الله عليه وآله بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است.</big>
<big>پرونده علمى [[غدیر]] تا كنون دوران بى‏ وقفه هزار و چهارصد ساله‏ اى را پشت سر گذاشته كه طى آن امر پيامبر صلى الله عليه وآله بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است.</big>


<big>واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته‏ اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتاب‏ ها، و ابرمردانى همچون [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]] به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمتگزارانى در آحاد جامعه، وظيفه حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ اسلام را بر دوش كشيده‏ اند.</big>
<big>واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته‏ اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتاب‏ ها، و ابرمردانى همچون [[سلمان فارسی|سلمان]] و ابوذر و مقداد به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمتگزارانى در آحاد جامعه، وظيفه حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ اسلام را بر دوش كشيده‏ اند.</big>


<big>اگر غدير در عينيت جامعه تحقق مى‏ يافت، اختلاف و تفرقه‏ اى نبود تا نياز به [[احتجاج]]‏ ها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى ولايت باشد.</big>
<big>اگر غدير در عينيت جامعه تحقق مى‏ يافت، [[اختلاف]] و تفرقه‏ اى نبود تا نياز به احتجاج‏ ها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى ولايت باشد.</big>


<big>حضرت [[فاطمه زهرا عليها السلام]] در مقام [[عصمت]] و مرتبه سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدير بودند.</big>  
<big>حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در مقام [[عصمت]] و مرتبه سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدیر بودند.</big>  


<big>زنان نيز به عنوان نيمى از مخاطبان «من كنت مولاه فعلى مولاه» در اعتقاد به غدير و دفاع از آن وظيفه دارند. همان گونه كه ولايت صاحب غدير بر مردان و زنان يكسان است وظيفه اين دو گروه نيز در برابر او يكسان است. در طول تاريخ نيمى از عدد ميلياردى شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را زنان تشكيل داده‏ اند و در اعتقاد به آن حضور داشته‏ اند.</big>  
<big>زنان نيز به عنوان نيمى از مخاطبان «من كنت مولاه فعلى مولاه» در اعتقاد به غدير و دفاع از آن وظيفه دارند. همان گونه كه ولايت صاحب غدير بر مردان و زنان يكسان است وظيفه اين دو گروه نيز در برابر او يكسان است. در طول تاريخ نيمى از عدد ميلياردى شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را زنان تشكيل داده‏ اند و در اعتقاد به آن حضور داشته‏ اند.</big>  
خط ۱۲: خط ۱۲:
<big>در موقعيت‏ هاى دفاعى غدير، بنا بر شرايط مختلف زمان‏ ها، به موارد شاخصى بر مى‏ خوريم كه زنان از غدير دفاع كرده‏ اند و در برابر دشمنانى همچون [[معاويه]] اتمام حجت كرده‏ اند، و اين حاكى از آن است كه دفاع از ولايت در هر شرايطى بر مرد و زن واجب است.</big>
<big>در موقعيت‏ هاى دفاعى غدير، بنا بر شرايط مختلف زمان‏ ها، به موارد شاخصى بر مى‏ خوريم كه زنان از غدير دفاع كرده‏ اند و در برابر دشمنانى همچون [[معاويه]] اتمام حجت كرده‏ اند، و اين حاكى از آن است كه دفاع از ولايت در هر شرايطى بر مرد و زن واجب است.</big>


<big>به غير از حضرت زهرا عليها السلام و اتمام حجت حضرت با غدير -  كه در عنوان نام حضرت آمده -  ، در اينجا نمونه‏ هايى از اين احتجاجات و اتمام حجت‏ هاى بانوان به طور فهرست وار تقديم مى‏ شود، و براى توضيح بيشترِ هر مورد به عنوان آن -  كه نام شخص احتجاج كننده است -  مراجعه شود:</big>
<big>به غير از حضرت زهرا عليها السلام و اتمام حجت حضرت با غدير -  كه در عنوان نام حضرت آمده -  ، در اينجا نمونه‏ هايى از اين احتجاجات و [[اتمام حجت]]‏ هاى بانوان به طور فهرست وار تقديم مى‏ شود، و براى توضيح بيشترِ هر مورد به عنوان آن -  كه نام شخص احتجاج كننده است -  مراجعه شود:</big>


<big>اتمام حجت ام‏ سلمه با غدير: ۱ مورد.</big>
<big>اتمام حجت ام‏ سلمه با غدير: ۱ مورد.</big>
خط ۲۲: خط ۲۲:
<big>احتجاج و اتمام حجت بانوان به غدير را مى‏ توان اين گونه نيز بيان كرد:</big>  
<big>احتجاج و اتمام حجت بانوان به غدير را مى‏ توان اين گونه نيز بيان كرد:</big>  


<big>از زواياى جالب غدير نقش بانوان در احتجاج به غدير يا نقل حديث غدير است، كه در كمتر ماجرا و حديثى اين اتفاق افتاده است، آن هم به نقل شيعه و [[اهل‏ سنت]]. اگر تعداد بانوانى كه نام آنان به عنوان راوىِ داستان غدير در تاريخ و كتب حديث مانده است، با آنچه در موارد ديگر كه توسط آنان گزارش شده مقايسه گردد، خواهيم ديد كه حضور زنان در نقل [[ماجراى غدير خم]] و يا استدلال به آن حضور چشمگير است. حتى بيش از موضوعات ديگرى است كه آنان در طريق نقل آن قرار گرفته ‏اند.</big>  
<big>از زواياى جالب غدير نقش بانوان در احتجاج به غدير يا نقل حديث غدير است، كه در كمتر ماجرا و حديثى اين اتفاق افتاده است، آن هم به نقل شيعه و [[اهل‏ سنت]]. اگر تعداد بانوانى كه نام آنان به عنوان راوىِ داستان غدير در تاريخ و كتب حديث مانده است، با آنچه در موارد ديگر كه توسط آنان گزارش شده مقايسه گردد، خواهيم ديد كه حضور زنان در نقل ماجرای غدیر خم و يا استدلال به آن حضور چشمگير است. حتى بيش از موضوعات ديگرى است كه آنان در طريق نقل آن قرار گرفته ‏اند.</big>  


<big>از نكات قابل توجه در همين زمينه، سلسله سندى است كه در ميان بانوان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در خصوص [[حديث غدير]] وجود دارد:</big>
<big>از نكات قابل توجه در همين زمينه، سلسله سندى است كه در ميان بانوان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در خصوص [[حدیث غدیر]] وجود دارد:</big>


<big>به ترتيب پنج «فاطمه» كه هر يك عمه ديگرى است در طريق روايت قرار گرفته‏ اند؛ آغاز آنان ظاهراً حضرت [[فاطمه معصومه‏ عليها السلام]]، و در نهايت فاطمه زهرا عليها السلام است، كه ششمين «فاطمه» در طريق روايت است، كه ذيلاً خواهد آمد.</big>
<big>به ترتيب پنج «فاطمه» كه هر یک عمه ديگرى است در طريق روايت قرار گرفته‏ اند؛ آغاز آنان ظاهراً حضرت فاطمه معصومه‏ عليها السلام، و در نهايت فاطمه زهرا عليها السلام است، كه ششمين «فاطمه» در طريق روايت است، كه ذيلاً خواهد آمد.</big>


<big>با توجه به عنايت ويژه پيامبر صلى الله عليه وآله به حضور مسلمانان در اين رخداد، به همراه آوردن همه همسران و اهل ‏بيت‏ عليهم السلام خود و نيز شيوه ‏اى كه آن حضرت‏ صلى الله عليه وآله در ابلاغ مأموريت الهى در معرفى مجدّد على‏ عليه السلام در روز غدير اتخاذ كرد، طبيعى بود كه زنان بسيارى نيز مستقيماً شاهد ماجرا باشند.</big>
<big>با توجه به عنايت ويژه پيامبر صلى الله عليه وآله به حضور مسلمانان در اين رخداد، به همراه آوردن همه همسران و اهل ‏بيت‏ عليهم السلام خود و نيز شيوه ‏اى كه آن حضرت‏ صلى الله عليه وآله در ابلاغ مأموريت الهى در معرفى مجدّد على‏ عليه السلام در روز غدير اتخاذ كرد، طبيعى بود كه زنان بسيارى نيز مستقيماً شاهد ماجرا باشند.</big>
خط ۳۵: خط ۳۵:


=== <big>حضرت فاطمه زهرا عليها السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref></big>===
=== <big>حضرت فاطمه زهرا عليها السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref></big>===
<big>روايت غدیر به نقل از [[حضرت فاطمه‏ علیها السلام]] را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به [[ابن‏ عقده]] (م ۱۳۳ ق) در كتابى كه ويژه حديث غدير نگاشته آورده است.</big>
<big>روايت غدیر به نقل از حضرت فاطمه‏ علیها السلام را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به [[ابن‏ عقده]] (م ۱۳۳ ق) در كتابى كه ويژه حديث غدير نگاشته آورده است.</big>


<big>اين كتاب همان است كه مرحوم [[سيد بن طاووس]] به نسخه‏ اى از آن اشاره مى‏ كند كه تاريخ كتابت آن سه سال پيش از درگذشت مصنف -  يعنى سال ۳۳۰ ق -  است، و خط [[شيخ طوسى]] و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته و نزد ابن‏ طاووس بوده است.<ref>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۳۹. </ref></big>
<big>اين كتاب همان است كه مرحوم [[سید بن طاووس]] به نسخه‏ اى از آن اشاره مى‏ كند كه تاريخ كتابت آن سه سال پيش از درگذشت مصنف -  يعنى سال ۳۳۰ ق -  است، و خط [[شیخ طوسی]] و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته و نزد ابن‏ طاووس بوده است.<ref>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۳۹. </ref></big>


<big>او حديث غدير را در اين كتاب از صد و پنج طريق نقل مى‏ كند، كه از جمله از صديقه كبرى عليها السلام است .<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref></big>
<big>او حديث غدير را در اين كتاب از صد و پنج طريق نقل مى‏ كند، كه از جمله از صديقه كبرى عليها السلام است .<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref></big>
خط ۵۴: خط ۵۴:
<big>اين روايت را همچنين شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير شافعى (م ۱۰۴۷ ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل‏ عليهم السلام» خويش به نقل از ابن‏ عقده آورده است.</big>
<big>اين روايت را همچنين شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير شافعى (م ۱۰۴۷ ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل‏ عليهم السلام» خويش به نقل از ابن‏ عقده آورده است.</big>


<big>نيز همين روايت را نورالدين على بن عبداللَّه بن احمد سمهودى شافعى (م ۹۱۱ ق) در كتاب «جواهر العقدين» به نقل از «[[ينابيع الموده]]» از ام ‏سلمه روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref></big>
<big>نيز همين روايت را نورالدين على بن عبداللَّه بن احمد سمهودى شافعى (م ۹۱۱ ق) در كتاب «جواهر العقدين» به نقل از «[[ینابیع الموده]]» از ام ‏سلمه روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref></big>


=== <big>امّ‏ هانى، خواهر حضرت على‏ عليه السلام</big> ===
=== <big>امّ‏ هانى، خواهر حضرت على‏ عليه السلام</big> ===
خط ۶۲: خط ۶۲:


=== <big>فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب</big> ===
=== <big>فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب</big> ===
<big>فاطمه دختر حمزه سيد الشهداء نيز از [[راويان حديث غدير]] است و روايت او را ابن‏ عقده در كتابش در غدير و نيز شيخ منصور رازى در كتاب «الغدير» خود آورده ‏اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸.</ref></big>
<big>فاطمه دختر حمزه سيد الشهداء نيز از [[راویان حدیث غدیر]] است و روايت او را ابن‏ عقده در كتابش در غدير و نيز شيخ منصور رازى در كتاب «الغدیر» خود آورده ‏اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸.</ref></big>


=== <big>اسماء بنت عميس</big> ===
=== <big>اسماء بنت عميس</big> ===
<big>اسماء بنت عميس، همسر [[جعفر بن ابى‏ طالب]] است كه به همراه شوهرش از مهاجران به حبشه بود و پس از شهادت جناب جعفر به همسرى [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد.</big>
<big>اسماء بنت عميس، همسر جعفر بن ابى‏ طالب است كه به همراه شوهرش از مهاجران به حبشه بود و پس از شهادت جناب جعفر به همسرى [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد.</big>


<big>عبداللَّه بن جعفر -  همسر زينب‏ عليها السلام -  فرزند او از جعفر است، و محمد بن ابى‏ بكر فرزند ديگر او از ابوبكر است. او بانويى بزرگوار و مورد احترام بود.</big>
<big>عبداللَّه بن جعفر -  همسر زينب‏ عليها السلام -  فرزند او از جعفر است، و محمد بن ابى‏ بكر فرزند ديگر او از ابوبكر است. او بانويى بزرگوار و مورد احترام بود.</big>
خط ۷۲: خط ۷۲:


=== <big>عايشه بنت ابى‏ بكر</big> ===
=== <big>عايشه بنت ابى‏ بكر</big> ===
<big>يكى ديگر از راويان حديث غدير [[عايشه]] همسر پيامبر صلى الله عليه وآله است، كه روايت او را ابن ‏عقده در همان كتاب ويژه ‏اى كه درباره اين حديث نگاشته آورده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. </ref></big>
<big>يكى ديگر از راويان حديث غدير عايشه همسر پيامبر صلى الله عليه وآله است، كه روايت او را ابن ‏عقده در همان كتاب ويژه ‏اى كه درباره اين حديث نگاشته آورده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. </ref></big>


<big>جاى شگفتى نيست كه عايشه نيز اين حديث مبارک را نقل كرده باشد، چرا كه پدرش ابى‏</big> <big>بكر نيز از راويان غدير است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۶. </ref>چنانكه [[عمر بن خطاب]] نيز [[حديث غدير]] را نقل كرده است.</big>
<big>جاى شگفتى نيست كه عايشه نيز اين حديث مبارک را نقل كرده باشد، چرا كه پدرش ابى‏</big> <big>بكر نيز از راويان غدير است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۶. </ref>چنانكه [[عمر بن خطاب]] نيز حديث غدير را نقل كرده است.</big>
=== <big>ام ‏كلثوم بنت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big> ===
=== <big>ام ‏كلثوم بنت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big> ===
<big>از بانوانى كه [[حديث غدير]] را به واسطه نقل مى‏ كند ام ‏كلثوم دختر اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام است. ام‏ كلثوم -  كه در زمان رحلت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله طفل كوچكى بود -  ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه ‏عليها السلام به حديث غدير را نقل كرده است.</big>
<big>از بانوانى كه حديث غدير را به واسطه نقل مى‏ كند ام ‏كلثوم دختر اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام است. ام‏ كلثوم -  كه در زمان رحلت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله طفل كوچكى بود -  ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه ‏عليها السلام به حديث غدير را نقل كرده است.</big>


=== <big>فاطمه و سكينه دختران سيدالشهداء عليه السلام</big> ===
=== <big>فاطمه و سكينه دختران سيدالشهداء عليه السلام</big> ===
خط ۸۴: خط ۸۴:
<big>او حديث غدير را از پدرش سعد شنيده و براى مهاجر بن مسمار نقل كرده است. روايت سعد را بيش از ده نفر از راويان روايت كرده ‏اند كه يكى از آنان دخترش عايشه (م ۱۱۷ ق ) است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۸ - ۴۲.</ref></big>
<big>او حديث غدير را از پدرش سعد شنيده و براى مهاجر بن مسمار نقل كرده است. روايت سعد را بيش از ده نفر از راويان روايت كرده ‏اند كه يكى از آنان دخترش عايشه (م ۱۱۷ ق ) است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۸ - ۴۲.</ref></big>


<big>روايت عايشه را سفيان بن عيينه نيز نقل كرده است. ولى ظاهراً به واسطه همان مهاجر بن مسمار، زيرا سفيان در زمان در گذشت عايشه ده ساله بوده است. مگر اينكه بپذيريم [[سعد بن ابى‏ وقاص]] دو دختر به نام عايشه داشته است؛ عايشه بزرگ و عايشه كوچک. چنانكه [[ابن حجر عسقلانى|ابن‏ حجر]] بر آن تأكيد دارد، و عايشه بزرگ را متولد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ داند و معتقد است عايشه كوچک پس از آن متولد شده، و عايشه كوچک همان است كه مالک بن انس (م ۹۳ ق) نيز او را درك كرده است.<ref>الاصابة فى معرفة الصحابة: ج ۸ ص ۱۴۱.</ref> در اين صورت بايد گفت: حديث غدير را هر دو دختر سعد روايت كرده‏ اند. چنانكه عامر و مصعب، پسران او نيز آن را از پدر خويش روايت نموده‏ اند.</big>
<big>روايت عايشه را سفيان بن عيينه نيز نقل كرده است. ولى ظاهراً به واسطه همان مهاجر بن مسمار، زيرا سفيان در زمان در گذشت عايشه ده ساله بوده است. مگر اينكه بپذيريم [[سعد بن ابی‏ وقاص]] دو دختر به نام عايشه داشته است؛ عايشه بزرگ و عايشه كوچک. چنانكه [[ابن حجر عسقلانى|ابن‏ حجر]] بر آن تأكيد دارد، و عايشه بزرگ را متولد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ داند و معتقد است عايشه كوچک پس از آن متولد شده، و عايشه كوچک همان است كه مالک بن انس (م ۹۳ ق) نيز او را درك كرده است.<ref>الاصابة فى معرفة الصحابة: ج ۸ ص ۱۴۱.</ref> در اين صورت بايد گفت: حديث غدير را هر دو دختر سعد روايت كرده‏ اند. چنانكه عامر و مصعب، پسران او نيز آن را از پدر خويش روايت نموده‏ اند.</big>


<big>به هر حال، روايت مهاجر بن مسمار را احمد بن على نسائى صاحب سنن معروف نسائى (م ۳۰۳ ق) در دو مورد از كتاب «خصائص على‏ عليه السلام» آورده است؛ نقل نخست آن با سندى كه به مهاجر بن مسمار دارد چنين است:</big>
<big>به هر حال، روايت مهاجر بن مسمار را احمد بن على نسائى صاحب سنن معروف نسائى (م ۳۰۳ ق) در دو مورد از كتاب «خصائص على‏ عليه السلام» آورده است؛ نقل نخست آن با سندى كه به مهاجر بن مسمار دارد چنين است:</big>
خط ۹۰: خط ۹۰:
<big>مهاجر بن مسمار بن مسلمه عن عايشه بنت سعد، قالت: سمعت ابى يقول: سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله يوم الجحفة. فأخذ بيد على‏ عليه السلام، فخطب فحمد الله و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول‏ الله، ثم اخذ بيد على ‏عليه السلام فرفعهاست.<ref>بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۳۵۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳.</ref></big>
<big>مهاجر بن مسمار بن مسلمه عن عايشه بنت سعد، قالت: سمعت ابى يقول: سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله يوم الجحفة. فأخذ بيد على‏ عليه السلام، فخطب فحمد الله و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول‏ الله، ثم اخذ بيد على ‏عليه السلام فرفعهاست.<ref>بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۳۵۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳.</ref></big>


<big>اين جريان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانايى حضرت گواهى مى ‏دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و بر اساس نقل [[زمخشرى]] بازگو مى‏ كنيم:</big>
<big>اين جريان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانايى حضرت گواهى مى ‏دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و بر اساس نقل [[زمخشری]] بازگو مى‏ كنيم:</big>


<big>سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونيه خوانده مى‏ شود فرستاد. اين زن از [[شيعيان على‏ عليه السلام]] بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل. [[معاويه]] پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام <ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى‏ حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب‏ جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى‏ كنانه هستم.</ref> ؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى‏ كنانه‏ ام. گفت: درست گفتى. آيا مى‏ دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من غيب نمى‏ دانم.</big>
<big>سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونيه خوانده مى‏ شود فرستاد. اين زن از شيعيان على‏ عليه السلام بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل.</big>
 
<big>معاویه پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام <ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى‏ حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب‏ جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى‏ كنانه هستم.</ref> ؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى‏ كنانه‏ ام. گفت: درست گفتى. آيا مى‏ دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من [[غیب]] نمى‏ دانم.</big>


<big>گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتنى و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟ گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى‏ دارى؟ گفت: نه.</big>
<big>گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتنى و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟ گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى‏ دارى؟ گفت: نه.</big>


<big>گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من على‏ عليه السلام را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حكومت سزاوارتر بود و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، با تو دشمنى و عداوت ورزيدم. و على‏ عليه السلام را دوست دارم به خاطر آنچه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير خم براى او قرار داد كه تو نيز شاهد بودى، و براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دينداران. و با تو دشمنى كردم به دليل خونريزى‏ ها و تفرقه اندازيت، و به علت متفرق ساختن صفوف يكپارچه مسلمانان و ستم پيشگى‏ ات در قضاوت و داورى‏ ات بر اساس هواى نفس.</big>
<big>گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من على‏ عليه السلام را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حكومت سزاوارتر بود و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، با تو دشمنى و عداوت ورزيدم. و على‏ عليه السلام را دوست دارم به خاطر آنچه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير خم براى او قرار داد كه تو نيز شاهد بودى، و براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دينداران. و با تو دشمنى كردم به دليل خونريزى‏ ها و تفرقه اندازيت، و به علت متفرق ساختن صفوف يكپارچه مسلمانان و ستم پيشگى‏ ات در [[قضاوت]] و داورى‏ ات بر اساس هواى نفس.</big>


<big>معاويه گفت: فلذلک انتفخ بطنک و عظم ثدياک و ربت عجيزتک (و بدين گونه مرتكب اهانت به اين بانوى بزرگوار شد). دارميه گفت: به خدا سوگند اين مطلب ضرب‏ المثلى بود كه درباره هند (مادر معاويه) در نزد پدرم زده مى‏ شد! (يعنى آنچه گفتى به روشنى شايسته مادرت هند است).</big>
<big>معاويه گفت: فلذلک انتفخ بطنک و عظم ثدياک و ربت عجيزتک (و بدين گونه مرتكب اهانت به اين بانوى بزرگوار شد). دارميه گفت: به خدا سوگند اين مطلب ضرب‏ المثلى بود كه درباره هند (مادر معاويه) در نزد پدرم زده مى‏ شد! (يعنى آنچه گفتى به روشنى شايسته مادرت هند است).</big>
خط ۱۰۹: خط ۱۱۱:


=== <big>روايت فواطم (فاطمه ‏ها)</big> ===
=== <big>روايت فواطم (فاطمه ‏ها)</big> ===
<big>چنان كه اشاره شد يكى از نكات بسيار جالب توجه در نقل [[حديث غدير]]، روايت آن از طريق سندى است كه ويژگى آن در نقل حديث غدير منحصر به فرد است، و نشان دهنده عنايت خاصى است كه در خانواده [[ائمه اثنی عشر|امامان شيعه ‏عليه السلام]] به نقل اين حديث با حفظ سلسله سند وجود داشته است.</big>
<big>چنان كه اشاره شد يكى از نكات بسيار جالب توجه در نقل حديث غدير، روايت آن از طريق سندى است كه ويژگى آن در نقل حديث غدير منحصر به فرد است، و نشان دهنده عنايت خاصى است كه در خانواده [[ائمه اثنی عشر|امامان شيعه ‏عليه السلام]] به نقل اين حديث با حفظ سلسله سند وجود داشته است.</big>


<big>يک ويژگى اين روايت اين است كه راويان آن همه از بانوان ارجمند و از خاندان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام هستند.</big>
<big>يک ويژگى اين روايت اين است كه راويان آن همه از بانوان ارجمند و از خاندان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام هستند.</big>
خط ۱۱۷: خط ۱۱۹:
<big>ويژگى سوم اينكه همه راويان اين حديث، روايت را از عمّه خويش نقل مى‏ كنند، تا به ام ‏كلثوم، دختر فاطمه زهرا عليها السلام مى‏ رسد، و او نيز گفته مادرش فاطمه‏ عليها السلام را نقل مى‏ كند.</big>
<big>ويژگى سوم اينكه همه راويان اين حديث، روايت را از عمّه خويش نقل مى‏ كنند، تا به ام ‏كلثوم، دختر فاطمه زهرا عليها السلام مى‏ رسد، و او نيز گفته مادرش فاطمه‏ عليها السلام را نقل مى‏ كند.</big>


<big>ديگر اينكه اين روايت در يكى از كتاب‏ هاى اهل‏ سنت آمده است، و با بيست واسطه به پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله مى ‏رسد، و در سلسله مشايخ صاحب كتاب نيز يكى از بانوان اهل فضل به نام «زينب» و با كنيه «ام ‏محمد» دختر احمد بن عبدالرحيم، اهل بيت‏ المقدس قرار گرفته است. در برخى منابع شيعى روايتى در فضل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شيعيان حضرت با همين سند و البته با افزايش يک «فاطمه» ديگر آمده است، كه متن آن را نيز در پايان خواهيم آورد.</big>
<big>ديگر اينكه اين روايت در يكى از كتاب‏ هاى اهل‏ سنت آمده است، و با بيست واسطه به پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله مى ‏رسد، و در سلسله مشايخ صاحب كتاب نيز يكى از بانوان اهل فضل به نام «زينب» و با كنيه «ام ‏محمد» دختر احمد بن عبدالرحيم، اهل بيت‏ المقدس قرار گرفته است. در برخى منابع شيعى روايتى در فضل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شيعيان حضرت با همين سند و البته با افزايش يک «فاطمه» ديگر آمده است، كه متن آن را نيز در پايان خواهيم آورد.</big>


<big>نكته ديگر در سند اين حديث اين است كه آخرين راوى اين حديث از خاندان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام -  كه روايت را براى شخصى به نام بكر بن احمد نقل كرده است -  سه نفر از دختران امام موسى بن جعفر عليه السلام از جمله «فاطمه» هستند، كه ظاهراً همان فاطمه معصومه‏ عليها السلام است، و اين از معدود رواياتى است كه حضرت معصومه ‏عليها السلام آن را روايت كرده است.</big>
<big>نكته ديگر در سند اين حديث اين است كه آخرين راوى اين حديث از خاندان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام -  كه روايت را براى شخصى به نام بكر بن احمد نقل كرده است -  سه نفر از دختران امام موسى بن جعفر عليه السلام از جمله «فاطمه» هستند، كه ظاهراً همان فاطمه معصومه‏ عليها السلام است، و اين از معدود رواياتى است كه حضرت معصومه ‏عليها السلام آن را روايت كرده است.</big>
خط ۱۲۹: خط ۱۳۱:
<big>همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل‏ سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است: هذا الحديث مسلسل من وجه؛ و هو ان كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها. فهو رواية خمس بنات: اخ كل واحدة منهنّ عن عمتّها.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷.</ref></big>
<big>همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل‏ سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است: هذا الحديث مسلسل من وجه؛ و هو ان كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها. فهو رواية خمس بنات: اخ كل واحدة منهنّ عن عمتّها.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷.</ref></big>


<big>چنانكه اشاره شد، حديث ديگرى نيز با همين سند ولى با اضافه يک فاطمه ديگر درباره فضيلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شيعيانش وارد شده است. آن فاطمه نيز دختر امام على بن موسى الرضاعليه السلام است كه روايت را از سه عمه بزرگوارش فاطمه معصومه و زينب و ام‏ كلثوم‏ عليهم السلام نقل مى‏كند. اين حديث را مرحوم [[علامه مجلسى]] از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمى اين گونه نقل كرده است:</big>
<big>چنانكه اشاره شد، حديث ديگرى نيز با همين سند ولى با اضافه يک فاطمه ديگر درباره فضيلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شيعيانش وارد شده است. آن فاطمه نيز دختر امام على بن موسى الرضاعليه السلام است كه روايت را از سه عمه بزرگوارش فاطمه معصومه و زينب و ام‏ كلثوم‏ عليهم السلام نقل مى‏ كند. اين حديث را مرحوم علامه مجلسی از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمى اين گونه نقل كرده است:</big>


<big>حدثنا محمد بن على بن الحسين، قال: حدثنى احمد بن زياد بن جعفر، قال: حدثنى ابوالقاسم جعفر بن محمد العلوى العريضى، قال: قال ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن خليل، قال: اخبرنى على بن محمد بن جعفر الاهوازى <ref>همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشيد» نام برده شد. </ref></big>، <big>قال: حدثنى بكر بن احنف<ref>به نظر مى‏ رسد «بكر بن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحيف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نيز در هر دو روايت يكى است و در كتب رجال نيز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد ديگر اينكه مرحوم شيخ صدوق روايتى را از بكر بن احمد بن محمد از فاطمه بنت الرضا عليه السلام نقل مى ‏كند كه كسى جز همين بكر بن احمد نيست. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. در پاورقى بعد، متن حديث خواهد آمد. چنانكه گفتيم كلمه «القصرى» نيز در روايت «ابن الجزرى» مصحف همان «المصرى» است.</ref>، قال: حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و زينب و ام‏ كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على‏ عليه السلام، عن ام‏ كلثوم بنت على‏ عليه السلام، عن فاطمة بنت رسول‏ اللَّه‏ عليها السلام، قالت: سمعت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يقول:</big>
<big>حدثنا محمد بن على بن الحسين، قال: حدثنى احمد بن زياد بن جعفر، قال: حدثنى ابوالقاسم جعفر بن محمد العلوى العريضى، قال: قال ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن خليل، قال: اخبرنى على بن محمد بن جعفر الاهوازى <ref>همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشيد» نام برده شد. </ref></big>، <big>قال: حدثنى بكر بن احنف<ref>به نظر مى‏ رسد «بكر بن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحيف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نيز در هر دو روايت يكى است و در كتب رجال نيز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد ديگر اينكه مرحوم شيخ صدوق روايتى را از بكر بن احمد بن محمد از فاطمه بنت الرضا عليه السلام نقل مى ‏كند كه كسى جز همين بكر بن احمد نيست. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. در پاورقى بعد، متن حديث خواهد آمد. چنانكه گفتيم كلمه «القصرى» نيز در روايت «ابن الجزرى» مصحف همان «المصرى» است.</ref>، قال: حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و زينب و ام‏ كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على‏ عليه السلام، عن ام‏ كلثوم بنت على‏ عليه السلام، عن فاطمة بنت رسول‏ اللَّه‏ عليها السلام، قالت: سمعت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يقول:</big>
خط ۲۱۰: خط ۲۱۲:
<big>'''دو) ام ‏سلمه'''</big>
<big>'''دو) ام ‏سلمه'''</big>


<big>حضور همسران پيامبرصلى الله عليه وآله از جمله ام ‏سلمه در مراسم غدير در كتب مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است.<ref>معارج النبوة: ج ۲ ص ۳۱۸. </ref></big>
<big>حضور همسران پيامبر صلى الله عليه و آله از جمله ام ‏سلمه در مراسم غدير در كتب مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است.<ref>معارج النبوة: ج ۲ ص ۳۱۸. </ref></big>


<big>صاحب «روضة الصفا» مى‏ گويد: چون حضرت رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله در غدير خم حديث «من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه» در شأن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود.</big>
<big>صاحب «روضة الصفا» مى‏ گويد: چون حضرت رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم حديث «من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه» در شأن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود.</big>


<big>سپس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على‏ عليه السلام رفتند و زبان به تهنيت على‏ عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على‏ عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.<ref>فيض القدير: ص۳۸۸، ۳۸۹.</ref></big>
<big>سپس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على‏ عليه السلام رفتند و زبان به تهنيت على‏ عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على‏ عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.<ref>فيض القدير: ص۳۸۸، ۳۸۹.</ref></big>
خط ۲۳۸: خط ۲۴۰:
<big>بعد از شهادت [[جعفر طيار]] به عقد [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد، و از وى صاحب محمد شد. در آن زمان كه همسر ابوبكر بود، توطئه قتل وصى پيامبرصلى الله عليه وآله را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهراعليها السلام بود. او بعد از شهادت حضرت فاطمه ‏عليها السلام از جمله همسران حضرت على‏ عليه السلام شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شد.</big>
<big>بعد از شهادت [[جعفر طيار]] به عقد [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد، و از وى صاحب محمد شد. در آن زمان كه همسر ابوبكر بود، توطئه قتل وصى پيامبرصلى الله عليه وآله را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهراعليها السلام بود. او بعد از شهادت حضرت فاطمه ‏عليها السلام از جمله همسران حضرت على‏ عليه السلام شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شد.</big>


<big>زمانى كه اسماء در [[حجة الوداع]] شركت جست همسر ابوبكر بود، و [[محمد بن ابى‏ بكر]] نيز در مسير حجة الوداع متولد شد. [[ابن‏ عقده]] در «كتاب الولاية» [[حديث غدير]] را از او روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>اسماء همچنين از راويان حديث [[ردّ الشمس]] به شمار مى‏ رود.<ref>الامالى (صدوق): ص۵۵، ۵۶. الارشاد: ص۱۶۳، ۱۶۴.</ref></big>
<big>زمانى كه اسماء در [[حجة الوداع]] شركت جست همسر ابوبكر بود، و محمد بن ابى‏ بكر نيز در مسير حجة الوداع متولد شد. [[ابن‏ عقده]] در «كتاب الولاية» [[حديث غدير]] را از او روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>اسماء همچنين از راويان حديث [[ردّ الشمس]] به شمار مى‏ رود.<ref>الامالى (صدوق): ص۵۵، ۵۶. الارشاد: ص۱۶۳، ۱۶۴.</ref></big>


<big>'''چهار) امّ ‏هانى بنت ابى ‏طالب'''</big>
<big>'''چهار) امّ ‏هانى بنت ابى ‏طالب'''</big>


<big>او خواهر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است و نامش «فاخته» است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۸۸. </ref>ام‏ هانى از روايان<ref>رجال البرقى: ص ۶۰. </ref>و اصحاب<ref>رجال الشيخ الطوسى: ص ۳۳. </ref>پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله بود.</big>
<big>او خواهر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است و نامش «فاخته» است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۸۸. </ref> ام‏ هانى از روايان<ref>رجال البرقى: ص ۶۰. </ref> و اصحاب<ref>رجال الشيخ الطوسى: ص ۳۳. </ref> پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله بود.</big>


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله ضمن حديثى او را «يكى از بهترين مردم» خواند.<ref>تنقيح المقال: ج ۳ ص ۷۳. معجم رجال الحديث: ج ۳۳ ص ۸۸۱. </ref></big>
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله ضمن حديثى او را «يكى از بهترين مردم» خواند.<ref>تنقيح المقال: ج ۳ ص ۷۳. معجم رجال الحديث: ج ۳۳ ص ۸۸۱. </ref></big>


<big>اين بانوى گرانقدر احاديثى چون ثقلين<ref>اعلام النساء: ص ۴۸۸. ارجح المطالب: ص ۳۳۷. </ref>و غدير را از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله روايت كرده است. او درباره واقعه غدير مى‏ گويد:</big>
<big>اين بانوى گرانقدر احاديثى چون ثقلين<ref>اعلام النساء: ص ۴۸۸. ارجح المطالب: ص ۳۳۷. </ref> و غدير را از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله روايت كرده است. او درباره واقعه غدير مى‏ گويد:</big>


<big>رسول‏ خداصلى الله عليه وآله از حج بازگشت تا در غدير خم فرود آمد. سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين فرمود: اى مردم، هر كس من مولاى او هستم پس على‏ عليه السلام مولاى او است. خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار. هر كس او را زبون سازد زبون گردان، و هر كس او را يارى كند يارى كن.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۰. اعلام النساء: ص ۴۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۱۸. احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۳. </ref></big>
<big>رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله از حج بازگشت تا در غدير خم فرود آمد. سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين فرمود: اى مردم، هر كس من مولاى او هستم پس على‏ عليه السلام مولاى او است. خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار. هر كس او را زبون سازد زبون گردان، و هر كس او را يارى كند يارى كن.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۰. اعلام النساء: ص ۴۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۱۸. احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۳. </ref></big>


<big>'''پنج) عايشه دختر ابى‏ بكر'''</big>
<big>'''پنج) عايشه دختر ابى‏ بكر'''</big>