پرش به محتوا

پاره های به جا مانده کتاب فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام و الولایة: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳: خط ۳:
ما درباره باورهای مذهبی او در جای دیگری به تفصیل سخن گفته و شرایط مذهبی ناهنجار حاکم بر بغداد را که سبب شد تا طبری در برابر حنابله و افراطیون اهل حدیث قرار گیرد، شرح داده‌ایم.<ref>مقاله «اهل حدیث» و «کتاب صریح السنه طبری» در «مقالات تاریخی»، دفتر دوم. و نیز مقاله «نقش‌احمد بن حنبل در تعدیل مذهب اهل سنت» در «مقالات تاریخی» دفتر ششم.</ref>  
ما درباره باورهای مذهبی او در جای دیگری به تفصیل سخن گفته و شرایط مذهبی ناهنجار حاکم بر بغداد را که سبب شد تا طبری در برابر حنابله و افراطیون اهل حدیث قرار گیرد، شرح داده‌ایم.<ref>مقاله «اهل حدیث» و «کتاب صریح السنه طبری» در «مقالات تاریخی»، دفتر دوم. و نیز مقاله «نقش‌احمد بن حنبل در تعدیل مذهب اهل سنت» در «مقالات تاریخی» دفتر ششم.</ref>  


بدون مطالعه آن مطالب، دست‌کم نمی‌توان دلیل تمایل طبری را به نگارش اثری تحت عنوان «کتاب الولایه» را که گردآوری طرق حدیث غدیر است، دریافت.
بدون مطالعه آن مطالب، دست‌کم نمی‌توان دلیل تمایل طبری را به نگارش اثری تحت عنوان «کتاب الولایه» را که گردآوری طرق حدیث غدیر است، دریافت.حنابله بغداد، که دشمنی با امام‌علی علیه السلام را از دوران اموی به ارث برده بودند، به صراحت به انکار فضائل امام می‌پرداختند. این انکار به حدّی بود که خشم ابن‌قُتَیْبه، عالمِ محدّثِ سنّیِ اهلِ حدیث را برانگیخت.<ref>ابن قتیبه با اشاره به برخورد واکنشی اهل حدیث در برابر رافضه که مقام علی علیه السلام را بیش از حد بالا می‌برند، به کوتاهی آنها در نقل احادیث فضائل امام اشاره کرده می‌نویسد: آنان او را از ائمة الهدی خارج کرده، از جمله ائمه فتن می‌دانند و عنوان خلافت را برای او ثابت نمی‌کنند به بهانه آن که مردم بر او اجتماع نکردند، اما در عوض یزید بن معاویه را خلیفه می‌دانند، چون مردم بر او اجماع کرده‌اند. پس از آن می‌نویسد: «و تحامی کثیر من المحدثین أن یحدثوا بفضائله- کرّم‌اللَّه وجهه- أو یظهروا ما یجب له، و کل تلک الأحادیث لها مخارج صحاح. و جعلوا ابنه الحسین علیه السلام خارجیّا شاقّا لعصا المسلمین، حلال الدم، لقول النبی صلّی‌اللَّه علیه و سلم: «من خرج علی امّتی و هم جمیع، فاقتلوه کائنا من کان». و سوّوا بینه فی الفضل و بین اهل الشوری لأن عمر لو تبیّن له فضله لقدّمه علیهم و لم‌یجعل الامر شوری بینهم. و أهملوا من ذکره او روی حدیثا من فضائله حتی تحامی کثیر من المحدثین أن یتحدثوا بها و عنوا بجمع فضائل عمرو بن العاص و معاویة کأنهم لایریدونهما بذلک وإنّما یریدونه. فإن قال قائل: «أخو رسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم علیّ وأبوسبطیه الحسن و الحسین و أصحاب الکساء علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین» تمعرت الوجوه و تنکّرت العیون و طرّت حسائک الصدور. وإن ذکر ذاکر قول النبی صلّی‌اللَّه علیه و سلم: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» و «أنت منّی‌ بمنزلة هارون من موسی»، و أشباه هذا، التمسوا لتلک الأحادیث المخارج لینقصوه و یبخسو حقه بُغْضاً منهم للرّافضة و الزاماً لعلیّ علیه السلام بسببهم ما لایلزمه و هذا هو الجهل بعینه. و السلامة لک أن لاتهلک بمحبّته و لاتهلک ببغضته و أن «لا تتحمّل» ضغنا علیه بجنایة غیره، فإن فعلت فأنت جاهل مفرط فی بغضه وإن تعرف له مکانة من رسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم بالتربیة و الإخوة و الصهر و الصبر فی مجاهدة أعدائه و بذل مهجته فی الحروب بین یدیه مع مکانه فی العلم و الدین و البأس و الفضل من غیر أن تتجاوز به الموضع الذی وضعه به خیار السلف لما تسمعه من کثیر فضائله فهم کانوا أعلم به و بغیره و لأنّ ما أجمعوا علیه هو العیان الذی لاشکّ فیه، و الأحادیث المنقولة قد یدخلها تحریف و شوب و لو کان إکرامک لرسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم هو الذی دعاک إلی محبة من نازع علیا و حاربه و لعنه إذ صحب رسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم و خدمه و کنت قد سلکت فی ذلک سبیل المستسلم لأنت بذلک فی علیّ علیه السلام أولی لسابقته و فضله و خاصته و قرابته و الدناوة التی جعلهااللَّه بینه و بین رسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم عند المباهلة، حین قال تعالی «قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُم» فدعا حسنا و حسینا «وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُم» فدعا فاطمة علیها السلام «وَأنْفُسَنا و أَنْفُسَکُم» فدعا علیا علیه السلام. و من أراداللَّه تبصیره بصّره و من أراد به غیرذلک حیّره». الاختلاف فی اللفظ، صص ۴۱- ۴۳.</ref>  
حنابله بغداد، که دشمنی با امام‌علی علیه السلام را از دوران اموی به ارث برده بودند، به صراحت به انکار فضائل امام می‌پرداختند. این انکار به حدّی بود که خشم ابن‌قُتَیْبه، عالمِ محدّثِ سنّیِ اهلِ حدیث را برانگیخت.<ref>ابن قتیبه با اشاره به برخورد واکنشی اهل حدیث در برابر رافضه که مقام علی علیه السلام را بیش از حد بالا می‌برند، به کوتاهی آنها در نقل احادیث فضائل امام اشاره کرده می‌نویسد: آنان او را از ائمة الهدی خارج کرده، از جمله ائمه فتن می‌دانند و عنوان خلافت را برای او ثابت نمی‌کنند به بهانه آن که مردم بر او اجتماع نکردند، اما در عوض یزید بن معاویه را خلیفه می‌دانند، چون مردم بر او اجماع کرده‌اند. پس از آن می‌نویسد: «و تحامی کثیر من المحدثین أن یحدثوا بفضائله- کرّم‌اللَّه وجهه- أو یظهروا ما یجب له، و کل تلک الأحادیث لها مخارج صحاح. و جعلوا ابنه الحسین علیه السلام خارجیّا شاقّا لعصا المسلمین، حلال الدم، لقول النبی صلّی‌اللَّه علیه و سلم: «من خرج علی امّتی و هم جمیع، فاقتلوه کائنا من کان». و سوّوا بینه فی الفضل و بین اهل الشوری لأن عمر لو تبیّن له فضله لقدّمه علیهم و لم‌یجعل الامر شوری بینهم. و أهملوا من ذکره او روی حدیثا من فضائله حتی تحامی کثیر من المحدثین أن یتحدثوا بها و عنوا بجمع فضائل عمرو بن العاص و معاویة کأنهم لایریدونهما بذلک وإنّما یریدونه. فإن قال قائل: «أخو رسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم علیّ وأبوسبطیه الحسن و الحسین و أصحاب الکساء علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین» تمعرت الوجوه و تنکّرت العیون و طرّت حسائک الصدور. وإن ذکر ذاکر قول النبی صلّی‌اللَّه علیه و سلم: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» و «أنت منّی‌ بمنزلة هارون من موسی»، و أشباه هذا، التمسوا لتلک الأحادیث المخارج لینقصوه و یبخسو حقه بُغْضاً منهم للرّافضة و الزاماً لعلیّ علیه السلام بسببهم ما لایلزمه و هذا هو الجهل بعینه. و السلامة لک أن لاتهلک بمحبّته و لاتهلک ببغضته و أن «لا تتحمّل» ضغنا علیه بجنایة غیره، فإن فعلت فأنت جاهل مفرط فی بغضه وإن تعرف له مکانة من رسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم بالتربیة و الإخوة و الصهر و الصبر فی مجاهدة أعدائه و بذل مهجته فی الحروب بین یدیه مع مکانه فی العلم و الدین و البأس و الفضل من غیر أن تتجاوز به الموضع الذی وضعه به خیار السلف لما تسمعه من کثیر فضائله فهم کانوا أعلم به و بغیره و لأنّ ما أجمعوا علیه هو العیان الذی لاشکّ فیه، و الأحادیث المنقولة قد یدخلها تحریف و شوب و لو کان إکرامک لرسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم هو الذی دعاک إلی محبة من نازع علیا و حاربه و لعنه إذ صحب رسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم و خدمه و کنت قد سلکت فی ذلک سبیل المستسلم لأنت بذلک فی علیّ علیه السلام أولی لسابقته و فضله و خاصته و قرابته و الدناوة التی جعلهااللَّه بینه و بین رسول‌اللَّه صلّی‌اللَّه علیه و سلم عند المباهلة، حین قال تعالی «قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُم» فدعا حسنا و حسینا «وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُم» فدعا فاطمة علیها السلام «وَأنْفُسَنا و أَنْفُسَکُم» فدعا علیا علیه السلام. و من أراداللَّه تبصیره بصّره و من أراد به غیرذلک حیّره». الاختلاف فی اللفظ، صص ۴۱- ۴۳.</ref>  


به علاوه، نگرش حدیثی و اخباری عثمانی‌مذهب‌ها و اصرارشان بر برخی از احادیث مجعول اما منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله، سبب شد تا آنان اجازه کوچک‌ترین تخطّی از ظواهر احادیث مزبور را به دیگر دانشمندان دنیای اسلام ندهند. در این میان طبری که خود را یک سر و گردن بالاتر از همه آنان و حتی احمد بن حنبل می‌دید، این فشار را برنتافت و در زمینه‌های مختلف، به مخالفت با اهل حدیث پرداخت.
به علاوه، نگرش حدیثی و اخباری عثمانی‌مذهب‌ها و اصرارشان بر برخی از احادیث مجعول اما منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله، سبب شد تا آنان اجازه کوچک‌ترین تخطّی از ظواهر احادیث مزبور را به دیگر دانشمندان دنیای اسلام ندهند. در این میان طبری که خود را یک سر و گردن بالاتر از همه آنان و حتی احمد بن حنبل می‌دید، این فشار را برنتافت و در زمینه‌های مختلف، به مخالفت با اهل حدیث پرداخت.


در این باره که چرا طبری کتاب الولایه را تألیف کرد، در عنوان بعدی سخن خواهیم گفت. آنچه در اینجا لازم است بگوییم این است که، بدون تردید این اثر که اصل آن- بر حسب اطلاعات موجود- برجای نمانده، کتابی است از محمد بن جریر طبری، مورّخ معروف بغداد. در این باره، در کهن‌ترین منابع از یک نسل پس از طبری تا قرن دهم، نصوص متقنی در اختیار است که آنها را مرور خواهیم کرد. این درست است که یک یا دو طبری دیگر هم داریم که یکی از آنها شیعه و صاحب «المسترشد»<ref>تحقیق احمد المحمودی، قم، مؤسسة الثقافة الاسلامیة لکوشانپور، ۱۴۱۵ به مقدمه مصحح.</ref> و دیگری نویسنده کتاب «دلائل الامامة» است؛<ref>تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة مؤسسة البعثه، قم، ۱۴۱۳.</ref> اما احتمال نسبت دادن کتاب طرق حدیث غدیر به آن عالم شیعه، ناشی از بی‌اطلاعی از نصوص متقن تاریخی و به کلی ناشی از حدس و گمانهایی غیر تاریخی است.<ref>البدایة و النهایه، ج ۱۱، صص ۱۲ و ۱۶۷، ذیل حوادث سال ۳۱۰؛ ذریعه، ج۱۶، ص۳۵؛ شرح الاخبار، ج ۱، صص ۱۳۱- ۱۳۲ پاورقی. کلبرگ با اشاره به حدس آقابزرگ در این که مقصود از کتاب مناقب اهل البیت که ابن طاوس آن را به طبری مورخ نسبت داده، کتابی از طبری شیعی است، می نویسد: ظاهرا هیچ منبعی حدس آقابزرگ را تأیید نمی کند. کتابخانه ابن طاوس، ص ۳۹۸، ش ۳۵۶.</ref>
در این باره که چرا طبری کتاب الولایه را تألیف کرد، در عنوان بعدی سخن خواهیم گفت. آنچه در اینجا لازم است بگوییم این است که، بدون تردید این اثر که اصل آن- بر حسب اطلاعات موجود- برجای نمانده، کتابی است از محمد بن جریر طبری، مورّخ معروف بغداد. در این باره، در کهن‌ترین منابع از یک نسل پس از طبری تا قرن دهم، نصوص متقنی در اختیار است که آنها را مرور خواهیم کرد. این درست است که یک یا دو طبری دیگر هم داریم که یکی از آنها شیعه و صاحب «المسترشد» و دیگری نویسنده کتاب «دلائل الامامة» است؛ اما احتمال نسبت دادن کتاب طرق حدیث غدیر به آن عالم شیعه، ناشی از بی‌اطلاعی از نصوص متقن تاریخی و به کلی ناشی از حدس و گمانهایی غیر تاریخی است.<ref>البدایة و النهایه، ج ۱۱، صص ۱۲ و ۱۶۷، ذیل حوادث سال ۳۱۰؛ ذریعه، ج۱۶، ص۳۵؛ شرح الاخبار، ج ۱، صص ۱۳۱- ۱۳۲ پاورقی. کلبرگ با اشاره به حدس آقابزرگ در این که مقصود از کتاب مناقب اهل البیت که ابن طاوس آن را به طبری مورخ نسبت داده، کتابی از طبری شیعی است، می نویسد: ظاهرا هیچ منبعی حدس آقابزرگ را تأیید نمی کند. کتابخانه ابن طاوس، ص ۳۹۸، ش ۳۵۶.</ref>


== '''عنوان کتاب''' ==
== '''عنوان کتاب''' ==
خط ۳۴: خط ۳۳:
ابوالعباس احمد بن علی نجاشی (م۴۵۰ق) در باره طبری و کتاب غدیر می نویسد: {{متن عربی|أبوجعفر الطّبري عاميّ، له كتاب الردّ علي الحرقوصية، ذكر طرق خبر يوم الغدير، أخبرنا القاضي أبوإسحاق إبراهيم بن مخلّد، قال: حدّثنا أبي، قال: حدّثنا محمد بن جرير بكتابه الردُّ علي الحرقوصية.}}<ref>رجال النجاشی، ص ۳۲۲.</ref>
ابوالعباس احمد بن علی نجاشی (م۴۵۰ق) در باره طبری و کتاب غدیر می نویسد: {{متن عربی|أبوجعفر الطّبري عاميّ، له كتاب الردّ علي الحرقوصية، ذكر طرق خبر يوم الغدير، أخبرنا القاضي أبوإسحاق إبراهيم بن مخلّد، قال: حدّثنا أبي، قال: حدّثنا محمد بن جرير بكتابه الردُّ علي الحرقوصية.}}<ref>رجال النجاشی، ص ۳۲۲.</ref>


شیخ طوسی (م ۴۶۰ق) در باره این کتاب نوشته است: {{متن عربی|محمد بن جرير الطبري، أبوجعفر، صاحب التاريخ، عاميّ المذهب. له كتاب خبرغدير خمّ، تصنيفه و شرح أمره. أخبرنا أحمد بن عبدون، عن أبي بكر الدوري، عن ابن كامل، عنه.}}<ref>کذا. و فی مورد آخر: کتاب خبر غدیر خم و شرح امره، تصنیفه. فهرست کتب الشیعة و اصولها، تحقیق السید عبدالعزیز الطباطبائی، ص ۴۲۴، ش ۶۵۵</ref>
شیخ طوسی (م ۴۶۰ق) در باره این کتاب نوشته است: {{متن عربی|محمد بن جرير الطبري، أبوجعفر، صاحب التاريخ، عاميّ المذهب. له كتاب خبرغدير خمّ، تصنيفه و شرح أمره. أخبرنا أحمد بن عبدون، عن أبي بكر الدوري، عن ابن كامل، عنه.}}<ref>کذا. و فی مورد آخر: کتاب خبر غدیر خم و شرح امره، تصنیفه. فهرست کتب الشیعة و اصولها، ص ۴۲۴.</ref>


یحیی بن حسن معروف به ابن بطریق (۵۲۳- ۶۰۰ق) می نویسد: {{متن عربی|و قد ذكر محمد بن جرير الطبري، صاحب التاريخ خبر يوم الغدير و طرقه من خمسة و سبعين طريقا، و افرد له كتابا سمّاه كتاب الولاية}}.<ref>عمدة عیون صحاح الاخبار، ص ۱۵۷.</ref>  
یحیی بن حسن معروف به ابن بطریق (۵۲۳- ۶۰۰ق) می نویسد: {{متن عربی|و قد ذكر محمد بن جرير الطبري، صاحب التاريخ خبر يوم الغدير و طرقه من خمسة و سبعين طريقا، و افرد له كتابا سمّاه كتاب الولاية}}.<ref>عمدة عیون صحاح الاخبار، ص ۱۵۷.</ref>  
خط ۴۲: خط ۴۱:
شیخ سدیدالدین محمود حمصی رازی از علمای قرن هفتم هجری نیز در اثبات تواتر حدیث غدیر به نوشته های اصحاب حدیث استناد کرده و می نویسد: {{متن عربی|لأنّ أصحاب الحديث أوردوه من طرق كثيرة، كمحمد بن جريرالطبري فإنّه أورده من نيّف وسبعين طريقا في كتابه.}}<ref>المنقذ من الضلال، ج ۱، ص ۳۳۴.</ref>
شیخ سدیدالدین محمود حمصی رازی از علمای قرن هفتم هجری نیز در اثبات تواتر حدیث غدیر به نوشته های اصحاب حدیث استناد کرده و می نویسد: {{متن عربی|لأنّ أصحاب الحديث أوردوه من طرق كثيرة، كمحمد بن جريرالطبري فإنّه أورده من نيّف وسبعين طريقا في كتابه.}}<ref>المنقذ من الضلال، ج ۱، ص ۳۳۴.</ref>


احمد بن موسی بن طاوس که از علمای میانه قرن هفتم هجری است نیز در همین زمینه می نویسد: {{متن عربی|و ساقه [ای الحديث الغدير] أبوجعفر محمد بن جرير الطبري صاحب التفسير و التاريخ الكبير من خمسة و سبعين طريقا.}}<ref>بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیة، (مؤسسة آل البیت، صص ۲۹۹- ۳۰۰.</ref>  
احمد بن موسی بن طاوس که از علمای میانه قرن هفتم هجری است نیز در همین زمینه می نویسد: {{متن عربی|و ساقه [ای الحديث الغدير] أبوجعفر محمد بن جرير الطبري صاحب التفسير و التاريخ الكبير من خمسة و سبعين طريقا.}}<ref>بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیة،صص ۲۹۹- ۳۰۰.</ref>  


رضی الدین علیّ ابن طاوس (۵۸۹- ۶۶۴ق) در مواردی از کتاب مناقب اهل البیت طبری مطالبی نقل کرده،<ref>الیقین، ص ۲۱۵.</ref> (۲۳) و در مواردی نیز از کتاب الولایه او یاد کرده که گزارش آن را خواهیم آورد. وی در باره کتاب الولایه طبری می نویسد: {{متن عربی|و من ذلك ما رواه محمد بن جرير الطبري صاحب التاريخ الكبير صنّفه و سمّاه كتاب الردّ علي الحرقوصية، روي فيه حديث يوم الغدير و ما نصّ النبيّ علي عليّ عليه السلام بالولاية و المقام الكبير، و روی ذلك من خمس و سبعين طريقا.}}<ref>اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۳۰.</ref> همچنین در مورد دیگری می نویسد:{{متن عربی|واما الذي ذكره محمد بن جرير صاحب التاريخ فإنّه في مجلّد.}}<ref>همان، ج ۲، ص ۲۴۸.</ref>
رضی الدین علیّ ابن طاوس (۵۸۹- ۶۶۴ق) در مواردی از کتاب مناقب اهل البیت طبری مطالبی نقل کرده،<ref>الیقین، ص ۲۱۵.</ref> (۲۳) و در مواردی نیز از کتاب الولایه او یاد کرده که گزارش آن را خواهیم آورد. وی در باره کتاب الولایه طبری می نویسد: {{متن عربی|و من ذلك ما رواه محمد بن جرير الطبري صاحب التاريخ الكبير صنّفه و سمّاه كتاب الردّ علي الحرقوصية، روي فيه حديث يوم الغدير و ما نصّ النبيّ علي عليّ عليه السلام بالولاية و المقام الكبير، و روی ذلك من خمس و سبعين طريقا.}}<ref>اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۳۰.</ref> همچنین در مورد دیگری می نویسد:{{متن عربی|واما الذي ذكره محمد بن جرير صاحب التاريخ فإنّه في مجلّد.}}<ref>همان، ج ۲، ص ۲۴۸.</ref>


و در جای دیگر می نویسد: {{متن عربی|و قد روي الحديث فی ذلك محمد بن جرير الطبري صاحب التاريخ من خمس و سبعين طريقا و أفرد له كتابا سمّاه حديث الولاية.}}<ref>الطرائف، ص ۱۴۲ و نک : ص ۱۵۴.</ref>
و در جای دیگر می نویسد: {{متن عربی|و قد روي الحديث فی ذلك محمد بن جرير الطبري صاحب التاريخ من خمس و سبعين طريقا و أفرد له كتابا سمّاه حديث الولاية.}}<ref>الطرائف، ص ۱۴۲ و ۱۵۴.</ref>


شمس الدین ذهبی (م۷۴۸ق) می نویسد: {{متن عربی|و لمّا بلغه أنّ ابن أبي داود تكلّم في حديث غدير خمّ، عمل كتاب الفضائل و تكلّم علي تصحيح الحديث. قلت: رأيت مجلّدا من طرق الحديث لابن جرير فاندهشْتُ له لكثرة الطرق}}.<ref>تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۷۱۳.</ref> خواهیم دید که شمس الدین الذهبی (۶۷۳- ۷۴۸ق) که به احتمال تنها جزو دوم این کتاب را دیده، چندین روایت از آن در کتاب «طرق حدیث من کنت مولاه» نقل کرده است. وی در موردی می نویسد: {{متن عربی|قال محمد بن جرير الطبري فی المجلّد الثاني من كتاب غدير خم له، و أظنّه بمثل جميع هذا اليتاب نسب إلي التشيع، فقال...}}<ref>طرق حدیث من کنت...، ص ۶۲.</ref>
شمس الدین ذهبی (م۷۴۸ق) می نویسد: {{متن عربی|و لمّا بلغه أنّ ابن أبي داود تكلّم في حديث غدير خمّ، عمل كتاب الفضائل و تكلّم علي تصحيح الحديث. قلت: رأيت مجلّدا من طرق الحديث لابن جرير فاندهشْتُ له لكثرة الطرق}}.<ref>تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۷۱۳.</ref> خواهیم دید که شمس الدین الذهبی (۶۷۳- ۷۴۸ق) که به احتمال تنها جزو دوم این کتاب را دیده، چندین روایت از آن در کتاب «طرق حدیث من کنت مولاه» نقل کرده است. وی در موردی می نویسد: {{متن عربی|قال محمد بن جرير الطبري فی المجلّد الثاني من كتاب غدير خم له، و أظنّه بمثل جميع هذا اليتاب نسب إلي التشيع، فقال...}}<ref>طرق حدیث من کنت...، ص ۶۲.</ref>


ابن کثیر (م۷۷۴ق) در ضمن شرح حال طبری در ذیل حوادث سال ۳۱۰ می نویسد: {{متن عربی|و قد رأيت له كتابا جمع فيه أحاديث غدير خمّ في مجلدين ضخمين}}.<ref>البدایة و النهایه، ج ۱۱ و ۱۲، ص ۱۶۷.</ref>
ابن کثیر (م۷۷۴ق) در ضمن شرح حال طبری در ذیل حوادث سال ۳۱۰ می نویسد: {{متن عربی|و قد رأيت له كتابا جمع فيه أحاديث غدير خمّ في مجلدين ضخمين}}.<ref>البدایة و النهایه، ج ۱۱، ص ۱۶۷.</ref>


ابن حَجَر عسقلانی (۷۷۳- ۸۵۲ق) با ارائه آنچه که مزّی در «تهذیب الکمال» آورده، می نویسد: وی چیزی افزون بر آنچه ابن عبدالبرّ در «الاستیعاب» دارد، نیاورده، جز آن که حدیث موالاة را نقل کرده،<ref>تهذیب الکمال، ج ۲۰، ص ۴۸۴.</ref> در حالی که طبری در تألیفی چندین برابر آنچه ابن عقده در جمع طرق این روایت آورده،<ref>در فتح الباری (ج ۷، ص ۶۱) بدون اشاره به کتاب طبری می نویسد: «و أوعب من جمع مناقبه [یعنی علیّا] من الأحادیث الجیاد النسائی فی کتاب الخصائص؛ و اما حدیث من کنت مولاه فَعَلیّ مولاه، فقد أخرجه الترمذی و النسائی و هو کثیرالطرق جدّا، و قد استودعها ابن عقدة فی کتاب مفرد؛ و کثیر من أسانیدها صحاح و حسان.</ref> طرق حدیث غدیر را فراهم آورده است: {{متن عربی|و قد جمعه ابن جرير الطبري في مؤلف فيه أضعاف من ذكر و صحّحه و اعتني بجمع طرقه أبوالعباس بن عقدة فأخرجه من حديث سبعين صحابيا أو أكثر.}}<ref>تهذیب التهذیب، ج۷، ص ۲۹۷. نسخه ای از کتاب ابن عقده تحت عنوان «جمع طرق حدیث الغدیر» در اختیار ابن حجر بوده است. نک : مقالات تاریخی، دفتر ششم، مقاله منابع تاریخی ابن حجر در الاصابه، ص ۳۶۳.</ref>
ابن حَجَر عسقلانی (۷۷۳- ۸۵۲ق) با ارائه آنچه که مزّی در «تهذیب الکمال» آورده، می نویسد: وی چیزی افزون بر آنچه ابن عبدالبرّ در «الاستیعاب» دارد، نیاورده، جز آن که حدیث موالاة را نقل کرده،<ref>تهذیب الکمال، ج ۲۰، ص ۴۸۴.</ref> در حالی که طبری در تألیفی چندین برابر آنچه ابن عقده در جمع طرق این روایت آورده،<ref>در فتح الباری (ج ۷، ص ۶۱) بدون اشاره به کتاب طبری می نویسد: «و أوعب من جمع مناقبه [یعنی علیّا] من الأحادیث الجیاد النسائی فی کتاب الخصائص؛ و اما حدیث من کنت مولاه فَعَلیّ مولاه، فقد أخرجه الترمذی و النسائی و هو کثیرالطرق جدّا، و قد استودعها ابن عقدة فی کتاب مفرد؛ و کثیر من أسانیدها صحاح و حسان.</ref> طرق حدیث غدیر را فراهم آورده است: {{متن عربی|و قد جمعه ابن جرير الطبري في مؤلف فيه أضعاف من ذكر و صحّحه و اعتني بجمع طرقه أبوالعباس بن عقدة فأخرجه من حديث سبعين صحابيا أو أكثر.}}<ref>تهذیب التهذیب، ج۷، ص ۲۹۷. نسخه ای از کتاب ابن عقده تحت عنوان «جمع طرق حدیث الغدیر» در اختیار ابن حجر بوده است. نک: مقالات تاریخی، دفتر ششم، مقاله منابع تاریخی ابن حجر در الاصابه، ص ۳۶۳.</ref>


== '''انگیزه طبری در تألیف کتاب الولایه''' ==
== '''انگیزه طبری در تألیف کتاب الولایه''' ==
خط ۶۶: خط ۶۵:
در دو متن بالا، نام کسی که چنین اشکالی را مطرح کرده، نیامده است. اما شمس الدین ذهبی به نقل از ابومحمد عبداللّه بن احمد بن جعفر فَرَغانی که او را دوست طبری دانسته اند<ref>تاریخ الاسلام ،ج۲۳، صص۲۸۱ و۳۱۰-۳۲۰.</ref> و بیشترین آگاهی های موجود در باره طبری از اوست و ذیلی هم بر تاریخ طبری نگاشته<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۱۶، ص ۱۳۲.</ref> در این باره توضیح بیشتری داده است:{{متن عربی|و لمّا بلغه [الطبري] أنّ ابن أبي داود تكلّم في حديث غدير خمّ، عمل كتاب الفضائل و تكلّم علي تصحيح الحديث.}}<ref>تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۷۱۳.</ref>
در دو متن بالا، نام کسی که چنین اشکالی را مطرح کرده، نیامده است. اما شمس الدین ذهبی به نقل از ابومحمد عبداللّه بن احمد بن جعفر فَرَغانی که او را دوست طبری دانسته اند<ref>تاریخ الاسلام ،ج۲۳، صص۲۸۱ و۳۱۰-۳۲۰.</ref> و بیشترین آگاهی های موجود در باره طبری از اوست و ذیلی هم بر تاریخ طبری نگاشته<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۱۶، ص ۱۳۲.</ref> در این باره توضیح بیشتری داده است:{{متن عربی|و لمّا بلغه [الطبري] أنّ ابن أبي داود تكلّم في حديث غدير خمّ، عمل كتاب الفضائل و تكلّم علي تصحيح الحديث.}}<ref>تذکرة الحفاظ، ج ۲، ص ۷۱۳.</ref>


ذهبی در جای دیگری هم ضمن برشمردن تألیفات طبری می نویسد:{{متن عربی|ولمّا بلغه أن أبا بَكْر بْن أَبِي دَاوُد تكلّم في حديث غدير خُمّ. حمل كتاب الفضائل فبدأ بفضل الخلفاء الراشدين، وتكلّم عَلَى تصحيح حديث غدير خمّ، واحتجّ لتصحيحه}}<ref>تاریخ الاسلام ذهبی،ج۲۳، ص۲۸۳.</ref>
ذهبی در جای دیگری هم ضمن برشمردن تألیفات طبری می نویسد:{{متن عربی|ولمّا بلغه أن أبا بَكْر بْن أَبِي دَاوُد تكلّم في حديث غدير خُمّ. حمل كتاب الفضائل فبدأ بفضل الخلفاء الراشدين، وتكلّم عَلَى تصحيح حديث غدير خمّ، واحتجّ لتصحيحه}}<ref>تاریخ الاسلام ،ج۲۳، ص۲۸۳.</ref>


اصل این عبارت از آن فرغانی بوده که شکل کامل آن را ابن عساکر نقل کرده است. وی پس از برشمردن آثار طبری به تفصیل، می نویسد:{{متن عربی|و لمّا بلغه أنّ أبابكر بن أبي داود السجستاني [م ۳۱۶] تكلّم في حديث غدير خمّ عمل كتاب الفضائل، فبدأ بفضل أبی بكر و عمر و عثمان و علی رحمة اللّه عليهم و تكلّم علي تصحيح حديث غدير خمّ واحتجّ لتصحيحه و أتي من فضائل أمیر المؤمنين علي بما انتهي اليه و لم يتمّ الكتاب، و كان ممّن لايأخذه في دین اللّه لومة لائم}}<ref>تاریخ دمشق، ج ۵۲، ص ۱۹۸.</ref>
اصل این عبارت از آن فرغانی بوده که شکل کامل آن را ابن عساکر نقل کرده است. وی پس از برشمردن آثار طبری به تفصیل، می نویسد:{{متن عربی|و لمّا بلغه أنّ أبابكر بن أبي داود السجستاني [م ۳۱۶] تكلّم في حديث غدير خمّ عمل كتاب الفضائل، فبدأ بفضل أبی بكر و عمر و عثمان و علی رحمة اللّه عليهم و تكلّم علي تصحيح حديث غدير خمّ واحتجّ لتصحيحه و أتي من فضائل أمیر المؤمنين علي بما انتهي اليه و لم يتمّ الكتاب، و كان ممّن لايأخذه في دین اللّه لومة لائم}}<ref>تاریخ دمشق، ج ۵۲، ص ۱۹۸.</ref>


در متون کلامی شیعه نیز در وقت بحث از غدیر به اشکال ابوبکر عبداللّه ابن ابی داود سلیمان سجستانی اشاره شده و به برخورد طبری نیز با او اشارت رفته است؛ از جمله سید مرتضی در «الذخیره» سخن سجستانی را باطل دانسته و به برخورد طبری با او اشاره می کند.<ref>الذخیره، ص ۴۴۲ (تصحیح سید احمد حسینی اشکوری.) به رغم آن که در هر دو نسخه کتاب، قید شده که مقصود ابوبکر فرزند ابن ابی داود سجستانی صاحب سنن است، مصحح تصور کرده که آن خطاست و نام خود سجستانی را در متن آورده است!</ref>  
در متون کلامی شیعه نیز در وقت بحث از غدیر به اشکال ابوبکر عبداللّه ابن ابی داود سلیمان سجستانی اشاره شده و به برخورد طبری نیز با او اشارت رفته است؛ از جمله سید مرتضی در «الذخیره» سخن سجستانی را باطل دانسته و به برخورد طبری با او اشاره می کند.<ref>الذخیره، ص ۴۴۲؛ به رغم آن که در هر دو نسخه کتاب، قید شده که مقصود ابوبکر فرزند ابن ابی داود سجستانی صاحب سنن است، مصحح تصور کرده که آن خطاست و نام خود سجستانی را در متن آورده است!</ref>  


همو در «الشافی» با اشاره به این که خبر غدیر را تمامی راویان شیعه و سنی روایت کرده اند، به عنوان اشکال، از انکار سجستانی یاد کرده است. شریف مرتضی در پاسخ، ضمن اینکه اظهار کرده نظر سجستانی نظر شاذ و نادری است، از تبرّی بعدی او در مواجه با طبری، از این نظرش هم یاد کرده است.<ref>الشافی فی الامامة، ج ۲، ص ۲۶۴ (تصحیح سیدعبدالزهراء الخطیب)</ref>
همو در «الشافی» با اشاره به این که خبر غدیر را تمامی راویان شیعه و سنی روایت کرده اند، به عنوان اشکال، از انکار سجستانی یاد کرده است. شریف مرتضی در پاسخ، ضمن اینکه اظهار کرده نظر سجستانی نظر شاذ و نادری است، از تبرّی بعدی او در مواجه با طبری، از این نظرش هم یاد کرده است.<ref>الشافی فی الامامة، ج ۲، ص ۲۶۴.</ref>


در همین منابع آمده است که سجستانی این نسبت را تکذیب کرده و گفته است: که وی نه اصل حدیث، بلکه منکر این شده است که مسجد غدیر خم آن روزگار هم وجود داشته است. ابوالصلاح حلبی نیز در «تقریب المعارف» پس از اشاره به تواتر حدیث غدیر می نویسد: {{متن عربی|و لايقدح في هذا ما حكاه الطبري عن بن أبي داود السجستاني من إنكار خبر الغدير... علي أنّ المضاف إلي السجستاني من ذلك موقوف علي حكایة الطبري، مع مابينهما من الملاحاة والشنآن وقد اُكذب الطّبري في حکايته عنه، وصرّح بأنّه لم ينكر الخبر و إنّما أنكر أن يکون المسجد بغدير خمّ متقدّما و صنّف كتابا معروفا يتعذّر ممّا قرفه به الطبري ويتبرّأ منه.}}<ref>تقریب المعارف، صص ۲۰۷ - ۲۰۸.</ref>
در همین منابع آمده است که سجستانی این نسبت را تکذیب کرده و گفته است: که وی نه اصل حدیث، بلکه منکر این شده است که مسجد غدیر خم آن روزگار هم وجود داشته است. ابوالصلاح حلبی نیز در «تقریب المعارف» پس از اشاره به تواتر حدیث غدیر می نویسد: {{متن عربی|و لايقدح في هذا ما حكاه الطبري عن بن أبي داود السجستاني من إنكار خبر الغدير... علي أنّ المضاف إلي السجستاني من ذلك موقوف علي حكایة الطبري، مع مابينهما من الملاحاة والشنآن وقد اُكذب الطّبري في حکايته عنه، وصرّح بأنّه لم ينكر الخبر و إنّما أنكر أن يکون المسجد بغدير خمّ متقدّما و صنّف كتابا معروفا يتعذّر ممّا قرفه به الطبري ويتبرّأ منه.}}<ref>تقریب المعارف، صص ۲۰۷ - ۲۰۸.</ref>
خط ۷۹: خط ۷۸:
همان گونه که ذهبی اشاره کرده است، طبری به دلیل تألیف این اثر، متهم به تشیع گردید؛<ref>طرق حدیث من کنت...، ص ۶۲: و أظنه بمثل جمع هذا الکتاب نسب الی التشیّع.</ref> زیرا اهل حدیث، حدیث غدیر را نمی پذیرفتند و اگر هم می پذیرفتند، اجازه تألیف کتابی در طرق آن را که می توانست دستاویز شیعیان شود، به کسی چون طبری که امامی شناخته شده بود، نمی دادند.  
همان گونه که ذهبی اشاره کرده است، طبری به دلیل تألیف این اثر، متهم به تشیع گردید؛<ref>طرق حدیث من کنت...، ص ۶۲: و أظنه بمثل جمع هذا الکتاب نسب الی التشیّع.</ref> زیرا اهل حدیث، حدیث غدیر را نمی پذیرفتند و اگر هم می پذیرفتند، اجازه تألیف کتابی در طرق آن را که می توانست دستاویز شیعیان شود، به کسی چون طبری که امامی شناخته شده بود، نمی دادند.  


از همین روست که شاهدیم بخاری که تنها و تنها روایات موجود در دوایر اهل حدیث را ارائه می کند، از ذکر این حدیث با داشتن آن همه طریق خودداری ورزیده است. اگر نگارش کتابی دیگر از سوی طبری را در باره «حدیث الطیر» که صحت آن بی تردید افضل بودن امام علی علیه السلام را بر همه صحابه ثابت می کند، مورد توجه قرار دهیم، زمینه اتهام تشیع به طبری روشن تر می شود.  
از همین روست که شاهدیم بخاری که تنها و تنها روایات موجود در دوایر اهل حدیث را ارائه می کند، از ذکر این حدیث با داشتن آن همه طریق خودداری ورزیده است. اگر نگارش کتابی دیگر از سوی طبری را در باره {{متن عربی|حدیث الطیر}}که صحت آن بی تردید افضل بودن امام علی علیه السلام را بر همه صحابه ثابت می کند، مورد توجه قرار دهیم، زمینه اتهام تشیع به طبری روشن تر می شود.  


ابن کثیر درباره این کتاب نوشته است:{{متن عربی|و رأيت فيه مجلّدا فی جمع طرقه و ألفاظه لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري المفسّر صاحب التاريخ.}} در ادامه اشاره می کند که ابوبکر باقلانی کتابی در تضعیف طرق و دلالت این روایت در رد بر کتاب طبری نوشته است.<ref>البدایة و النهایه، ج ۷، ص ۳۹۰.</ref> به هر روی روشن است که طبری در شرایطی مانند شرایط بغداد، با تسلّطی که حنابله داشتند، با داشتن تألیفی در حدیث غدیر و جامع تر از آن، تألیفِ اثری در فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام می بایست به تشیع متهم می گردید.  
ابن کثیر درباره این کتاب نوشته است:{{متن عربی|و رأيت فيه مجلّدا فی جمع طرقه و ألفاظه لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري المفسّر صاحب التاريخ.}} در ادامه اشاره می کند که ابوبکر باقلانی کتابی در تضعیف طرق و دلالت این روایت در رد بر کتاب طبری نوشته است.<ref>البدایة و النهایه، ج ۷، ص ۳۹۰.</ref> به هر روی روشن است که طبری در شرایطی مانند شرایط بغداد، با تسلّطی که حنابله داشتند، با داشتن تألیفی در حدیث غدیر و جامع تر از آن، تألیفِ اثری در فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام می بایست به تشیع متهم می گردید.  
خط ۱۲۴: خط ۱۲۳:
خواهرزادگی او نسبت به طبری مورخ، در منابع کهن تصریح شده است؛ از جمله سمعانی (م ۵۶۲ق) ذیل مدخل خوارزمی می نویسد: «... و {{متن عربی|الشاعر المعروف ابوبكر محمد بن العباس الخوارزمي الأديب، و قيل له: الطبري. لأنّه ابن اخت محمد بن جرير بن يزيد الطبري}}<ref>الانساب ج ۲، ص ۴۰۸</ref> به جز او، ابن خلکان،<ref>وفیات الاعیان ج ۴، صص ۱۹۲، ۴۰۰</ref> شمس الدین ذهبی،<ref>سیر اعلام النبلاء ج ۱۶، ص ۵۲۶</ref> صَفَدی،<ref>الوافی بالوفیات، ج ۲، ص ۲۸۴</ref> ابن عماد حنبلی،<ref>شذرات الذهب ج ۳، ص ۱۰۵</ref> و یافعی<ref>مرآة الزمان ج ۲، ص ۴۱۶</ref> این نکته را یادآور شده اند.
خواهرزادگی او نسبت به طبری مورخ، در منابع کهن تصریح شده است؛ از جمله سمعانی (م ۵۶۲ق) ذیل مدخل خوارزمی می نویسد: «... و {{متن عربی|الشاعر المعروف ابوبكر محمد بن العباس الخوارزمي الأديب، و قيل له: الطبري. لأنّه ابن اخت محمد بن جرير بن يزيد الطبري}}<ref>الانساب ج ۲، ص ۴۰۸</ref> به جز او، ابن خلکان،<ref>وفیات الاعیان ج ۴، صص ۱۹۲، ۴۰۰</ref> شمس الدین ذهبی،<ref>سیر اعلام النبلاء ج ۱۶، ص ۵۲۶</ref> صَفَدی،<ref>الوافی بالوفیات، ج ۲، ص ۲۸۴</ref> ابن عماد حنبلی،<ref>شذرات الذهب ج ۳، ص ۱۰۵</ref> و یافعی<ref>مرآة الزمان ج ۲، ص ۴۱۶</ref> این نکته را یادآور شده اند.


ممکن است که این مؤلفان، این مطلب را از یکدیگر اقتباس کرده باشند؛ اما نصی که مهم بوده و حتی از عبارت سمعانی کهن تر است، تصریح حاکم نیشابوری (ربیع الاول ۳۲۱- صفر ۴۰۵) به این مطالب در کتاب مفقود شده «تاریخ نیشابور» است.<ref>تاریخ نیشابور، (تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۷۵)، ص ۱۸۵. در آنجا این عبارت آمده است: «محمد بن العباس، ابن أخت محمد بن جریر، ابوبکر الادیب الخوارزمی»</ref> ابن فندق بیهقی در شرح تألیفات تاریخی می نویسد: ... بعد از آن محمد بن جریر الطبری که خال ابوبکر الخوارزمی الادیب بود، تاریخ کبیر تصنیف کرد و مرا در نسبْ عرقی به محمد بن جریر المورخ کشید چنان که حاکم ابوعبداللّه الحافظ در تاریخ نیشابور آورده است.<ref>تاریخ بیهقی، ص ۱۶.</ref>
ممکن است که این مؤلفان، این مطلب را از یکدیگر اقتباس کرده باشند؛ اما نصی که مهم بوده و حتی از عبارت سمعانی کهن تر است، تصریح حاکم نیشابوری (ربیع الاول ۳۲۱- صفر ۴۰۵) به این مطالب در کتاب مفقود شده «تاریخ نیشابور» است.<ref>تاریخ نیشابور،ص ۱۸۵. در آنجا این عبارت آمده است: «محمد بن العباس، ابن أخت محمد بن جریر، ابوبکر الادیب الخوارزمی»</ref> ابن فندق بیهقی در شرح تألیفات تاریخی می نویسد: ... بعد از آن محمد بن جریر الطبری که خال ابوبکر الخوارزمی الادیب بود، تاریخ کبیر تصنیف کرد و مرا در نسبْ عرقی به محمد بن جریر المورخ کشید چنان که حاکم ابوعبداللّه الحافظ در تاریخ نیشابور آورده است.<ref>تاریخ بیهقی، ص ۱۶.</ref>


در جای دیگری هم نوشته است: و خواجه ابوالقاسم الحسین بن أبی الحسن البیهقی مردی شجاع و شهم بود و ملوک روزگار او را عزیز و گرامی داشتندی و والده او دختر ابوالفضل بن الاستاد العالم ابوبکر الخوارزمی بود و استاد عالم فاضل ابوبکر الخوارزمی خواهرزاده محمد بن جریر الطبری بود که تاریخ و تفسیر به وی باز خوانند و حاکم ابوعبداللّه حافظ در تاریخ نیشابور یاد کرده است.<ref>همان، ص ۱۶</ref>
در جای دیگری هم نوشته است: و خواجه ابوالقاسم الحسین بن أبی الحسن البیهقی مردی شجاع و شهم بود و ملوک روزگار او را عزیز و گرامی داشتندی و والده او دختر ابوالفضل بن الاستاد العالم ابوبکر الخوارزمی بود و استاد عالم فاضل ابوبکر الخوارزمی خواهرزاده محمد بن جریر الطبری بود که تاریخ و تفسیر به وی باز خوانند و حاکم ابوعبداللّه حافظ در تاریخ نیشابور یاد کرده است.<ref>همان، ص ۱۶</ref>
خط ۲۱۷: خط ۲۱۶:
در مواردی که تنها به ارائه نام طبری اکتفا کرده، روشن نیست که مقصودش کدام طبری است.<ref>. همان، ج ۱، ص ۲۴۶. در جلد ۱، ص ۲۶۱ نام وی را در ردیف نویسندگان شیعه مانند ابن بطریق و ابن بابویه آورده که احتمال آن که مقصودش طبری شیعه باشد را تقویت می کند.</ref> در یک مورد نیز از کتاب المناقب طبری یاد کرده که مطلب نقل شده، در باره ابوبکر است.<ref>الصراط، ج ۱، ص ۲۳۳: و أسند ابن جریر الطبری فی کتاب المناقب الی النّبی...</ref>
در مواردی که تنها به ارائه نام طبری اکتفا کرده، روشن نیست که مقصودش کدام طبری است.<ref>. همان، ج ۱، ص ۲۴۶. در جلد ۱، ص ۲۶۱ نام وی را در ردیف نویسندگان شیعه مانند ابن بطریق و ابن بابویه آورده که احتمال آن که مقصودش طبری شیعه باشد را تقویت می کند.</ref> در یک مورد نیز از کتاب المناقب طبری یاد کرده که مطلب نقل شده، در باره ابوبکر است.<ref>الصراط، ج ۱، ص ۲۳۳: و أسند ابن جریر الطبری فی کتاب المناقب الی النّبی...</ref>


یکی دیگر از کسانی که به تفصیل روایاتی در فضائل امام علی علیه السلام از طبری نقل کرده، عالمِ محدّثِ برجسته اهل سنّت، علاء الدین علی، مشهور به «متّقی هندی» (م۹۷۵ق) است. وی در بخش فضایل امام علی علیه السلام از کتاب «کنز العمال»<ref>بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۹.</ref> شمار زیادی روایت نقل و در انتهای آنها نام ابن جریر را نهاده است.  
یکی دیگر از کسانی که به تفصیل روایاتی در فضائل امام علی علیه السلام از طبری نقل کرده، عالمِ محدّثِ برجسته اهل سنّت، علاء الدین علی، مشهور به «متّقی هندی» (م۹۷۵ق) است. وی در بخش فضایل امام علی علیه السلام از کتاب «کنز العمال» شمار زیادی روایت نقل و در انتهای آنها نام ابن جریر را نهاده است.  


متقی هندی در مقدمه کتاب می گوید: اگر به طور مطلق نام ابن جریر را آورده باشد، مقصودش کتاب «تهذیب الاثار» اوست، و در صورتی که از کتاب «تفسیر» یا «تاریخ» باشد، به این نکته تصریح کرده است. از آنجا که روایات انتخاب شده از وی در باب فضائل اهل البیت، به طور یقین در کتاب مناقب اهل البیت علیهم السلام او نیز بوده و بخشی از آنها طرق حدیث غدیر است می توان این احادیث را نیز به عنوان بخشی از کتاب فضایل یا کتاب الولایه طبری دانست.گفتنی است که تنها برخی از بخش های تهذیب الآثار برجای مانده و بیشتر این روایات در بخش موجود چاپ شده نیست.  
متقی هندی در مقدمه کتاب می گوید: اگر به طور مطلق نام ابن جریر را آورده باشد، مقصودش کتاب «تهذیب الاثار» اوست، و در صورتی که از کتاب «تفسیر» یا «تاریخ» باشد، به این نکته تصریح کرده است. از آنجا که روایات انتخاب شده از وی در باب فضائل اهل البیت، به طور یقین در کتاب مناقب اهل البیت علیهم السلام او نیز بوده و بخشی از آنها طرق حدیث غدیر است می توان این احادیث را نیز به عنوان بخشی از کتاب فضایل یا کتاب الولایه طبری دانست.گفتنی است که تنها برخی از بخش های تهذیب الآثار برجای مانده و بیشتر این روایات در بخش موجود چاپ شده نیست.  
خط ۲۲۴: خط ۲۲۳:


== منبع ==
== منبع ==
فصلنامه میقات حج، دوره ۹، شماره ۳۴، دی ۱۳۷۹.
فصلنامه میقات حج، دوره ۹، سال ۱۳۷۹، شماره ۳۴.


== پانویس ==
== پانویس ==
۴٬۰۶۴

ویرایش