۲۲٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
<big>از جمله آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير آيه ۱۴۰ سوره بقره و آيه | <big>از جمله آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير آيه ۱۴۰ سوره بقره و آيه ۲۴ سوره لقمان و آيه ۱۴ سوره فجر است:</big> | ||
<big>«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» :</big> | <big>«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» :</big> | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
<big>«پروردگار تو در كمين است» .</big> | <big>«پروردگار تو در كمين است» .</big> | ||
<big>آنچه در اينجا قابل ذكر است، اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | <big>آنچه در اينجا قابل ذكر است، اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | ||
خط ۹۴: | خط ۹۲: | ||
<big>وَ انْتَ صاحِبُ السِّلْسِلَةِ الَّذى يَقُولُ: «يا لَيْتَنِى لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ ...» . وَ اللَّه لَقَدْ سَمِعْتُ ذلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهصلى الله عليه وآله يَقُولُهُ فيكَ:</big> | <big>وَ انْتَ صاحِبُ السِّلْسِلَةِ الَّذى يَقُولُ: «يا لَيْتَنِى لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ ...» . وَ اللَّه لَقَدْ سَمِعْتُ ذلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهصلى الله عليه وآله يَقُولُهُ فيكَ:</big> | ||
<big>و تو - اى معاويه - صاحب زنجيرها هستى كه خواهد گفت: «اى كاش نامه عمل مرا به من نمى دادند و از حساب خود خبر نداشتم» . به خدا قسم اين مطلب را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم كه درباره تو مى فرمود.<ref | <big>و تو - اى معاويه - صاحب زنجيرها هستى كه خواهد گفت: «اى كاش نامه عمل مرا به من نمى دادند و از حساب خود خبر نداشتم» . به خدا قسم اين مطلب را از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم كه درباره تو مى فرمود.<ref>كتاب سليم: ص ۳۰۷.</ref></big> | ||
<big>از همين جاست كه معاويه به «صاحِبُ السِّلْسِلَةِ» معروف شده<ref>بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۱۷۱،۱۷۰. الخرائج و الجرائح: ج ۲ ص ۸۱۴ . الاختصاص: ص ۲۷۶. مدينة المعاجز: ج ۵ ص ۲۲. </ref> و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره به آيات ۲۵-۳۳ سوره «حاقّه» است كه مى فرمايد:</big> | <big>از همين جاست كه معاويه به «صاحِبُ السِّلْسِلَةِ» معروف شده<ref>بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۱۷۱،۱۷۰. الخرائج و الجرائح: ج ۲ ص ۸۱۴ . الاختصاص: ص ۲۷۶. مدينة المعاجز: ج ۵ ص ۲۲. </ref> و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره به آيات ۲۵-۳۳ سوره «حاقّه» است كه مى فرمايد:</big> | ||
<big>«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِى لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ، وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ، يا لَيْتَها كانَتِ الْقاضِيَةَ، ما أَغْنى عَنِّى مالِيَهْ، هَلَكَ عَنِّى سُلْطانِيَهْ، خُذُوهُ فَغُلُّوهُ، ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ، ثُمَّ فِى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ، إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّه الْعَظِيمِ» :</big> | <big>«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِى لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ، وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ، يا لَيْتَها كانَتِ الْقاضِيَةَ، ما أَغْنى عَنِّى مالِيَهْ، هَلَكَ عَنِّى سُلْطانِيَهْ، خُذُوهُ فَغُلُّوهُ، ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ، ثُمَّ فِى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ، إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّه الْعَظِيمِ»:</big> | ||
<big>«و اما آنكه نامه عملش به دست چپ او داده شود خواهد گفت: اى كاش نامه عملم را به من نداده بودند و از حساب خود خبر نداشتم. اى كاش مرگ مرا از آن نجات مى داد. اموال من مرا سودى نبخشيد و آن قدرت من هم از دستم رفت. (خطاب مى رسد: ) او را بگيريد و سپس در جهنم اندازيد و بعد از آن در زنجيرهايى كه طول آن هفتاد ذرع است ببنديد. او كسى است كه به خداى عظيم ايمان نياورده بود.</big> | <big>«و اما آنكه نامه عملش به دست چپ او داده شود خواهد گفت: اى كاش نامه عملم را به من نداده بودند و از حساب خود خبر نداشتم. اى كاش مرگ مرا از آن نجات مى داد. اموال من مرا سودى نبخشيد و آن قدرت من هم از دستم رفت. (خطاب مى رسد: ) او را بگيريد و سپس در جهنم اندازيد و بعد از آن در زنجيرهايى كه طول آن هفتاد ذرع است ببنديد. او كسى است كه به خداى عظيم ايمان نياورده بود.</big> | ||
<big>امام صادق عليه السلام پرده ديگرى از اين عاقبت معاويه را چنين بيان فرموده است: همراه پدرم در راه مكه بوديم تا به «وادى ضَجْنان» رسيديم. ناگاه مردى در برابر ما ظاهر شد كه بر گردن او زنجيرى بود و دنباله آن را با خود مى كشيد. وقتى در برابر ما قرار گرفت به پدرم گفت: يَابن رسول اللَّه، به من آب بده! ناگهان مرد ديگرى از پشت سر او آمد و زنجير او را كشيد و گفت: يابن رسول اللَّه، به او آب مده كه خدا او را سيراب مگرداند. در اينجا پدرم رو به من كرد و فرمود: او را شناختى؟ اين معاويه بود كه خدا او را لعنت كند.<ref> بحار الانوار: ج ۴۶ ص ۲۸۰ ح ۸۱ .</ref></big> | <big>امام صادق عليه السلام پرده ديگرى از اين عاقبت معاويه را چنين بيان فرموده است: همراه پدرم در راه مكه بوديم تا به «وادى ضَجْنان» رسيديم. ناگاه مردى در برابر ما ظاهر شد كه بر گردن او زنجيرى بود و دنباله آن را با خود مى كشيد. وقتى در برابر ما قرار گرفت به پدرم گفت: يَابن رسول اللَّه، به من آب بده! ناگهان مرد ديگرى از پشت سر او آمد و زنجير او را كشيد و گفت: يابن رسول اللَّه، به او [[آب]] مده كه خدا او را سيراب مگرداند. در اينجا پدرم رو به من كرد و فرمود: او را شناختى؟ اين معاويه بود كه خدا او را لعنت كند.<ref> بحار الانوار: ج ۴۶ ص ۲۸۰ ح ۸۱ .</ref></big> | ||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |