پرش به محتوا

متن و ترجمه خطبه غدیر به زبان فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== متن كامل و مقابله شده خطبه غدير<ref name=":0">اسرار غدير: ص ۱۲۷ْ،۱۰۵. چهارده قرن با غدير: ۱۳۶،۱۲۵.</ref> ==
== متن كامل و مقابله شده خطبه غدير<ref name=":0">اسرار غدير: ص ۱۲۷ْ،۱۰۵. چهارده قرن با غدير: ۱۳۶،۱۲۵.</ref> ==
واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتىِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعى كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يك روايت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يك از حاضرين در غدير، گوشه ‏اى از مراسم يا قطعه ‏اى از سخنان حضرت را نقل نموده‌‏اند. البته قسمت‏ هايى از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.
واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتىِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعى كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يك روايت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يك از حاضرين در غدير، گوشه‌ای از مراسم يا قطعه‌ای از سخنان حضرت را نقل نموده‌‏اند. البته قسمت‏ هايى از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.


از نگاهى ديگر: پس از انتشار خبر غدير و سخنان [[پيامبرصلى الله عليه وآله]] در شهرها، متأسفانه منع از نقل حديث در حكومت سقيفه باعث شد مردم غدير را به فراموشى بسپارند و اهميت آن را ناديده بگيرند.
از نگاهى ديگر: پس از انتشار خبر غدير و سخنان [[پيامبرصلى الله عليه وآله]] در شهرها، متأسفانه منع از نقل حديث در حكومت سقيفه باعث شد مردم غدير را به فراموشى بسپارند و اهميت آن را ناديده بگيرند.
خط ۱۴: خط ۱۴:
دو نمونه معروف آن، كتاب «الخطبة المباركة النبوية فى يوم الغدير» به تنظيم علامه سيد حسن حسينى لواسانى، و كتاب «خطبة النبى الأكرم‏ صلى الله عليه وآله يوم الغدير» به تنظيم مرحوم [[استاد عمادزاده اصفهانى]] است.
دو نمونه معروف آن، كتاب «الخطبة المباركة النبوية فى يوم الغدير» به تنظيم علامه سيد حسن حسينى لواسانى، و كتاب «خطبة النبى الأكرم‏ صلى الله عليه وآله يوم الغدير» به تنظيم مرحوم [[استاد عمادزاده اصفهانى]] است.


آنچه ذيلاً آورده مى ‏شود متن كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه فارسى آن همراه با مقدمه ‏اى كوتاه است:
آنچه ذيلاً آورده مى ‏شود متن كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه فارسى آن همراه با مقدمه‌ای كوتاه است:


در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‏ هاى آن را مؤكدتر می‌نمايد:
در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‏ هاى آن را مؤكدتر می‌نمايد:
خط ۴۰: خط ۴۰:
آيات قرآنى موجود در متن خطبه، به صورت عربى و سپس ترجمه آن آمده است.
آيات قرآنى موجود در متن خطبه، به صورت عربى و سپس ترجمه آن آمده است.


جمله «صلى الله عليه وآله» و «عليه السلام» در مواردى كه يقيناً در كلام حضرت نبوده ذكر نمى ‏شود.
جمله «صلى الله عليه وآله» و «عليه السلام» در مواردى كه يقيناً در كلام حضرت نبوده ذكر نمی‌شود.


كلمه «معاشر الناس» و «ألا» كه در خطبه زياد به كار رفته است، چون معادل فارسى جالبى ندارد، اولى را به عنوان «اى مردم» و دومى را به عنوان «بدانيد كه» ترجمه كرديم.
كلمه «معاشر الناس» و «ألا» كه در خطبه زياد به كار رفته است، چون معادل فارسى جالبى ندارد، اولى را به عنوان «اى مردم» و دومى را به عنوان «بدانيد كه» ترجمه كرديم.
خط ۴۶: خط ۴۶:
موارد مهم خطبه با حروف سياه آورده شده، و موارد خارج از متن خطبه به صورت مشخص و با حروف مغاير ذكر می‌گردد.
موارد مهم خطبه با حروف سياه آورده شده، و موارد خارج از متن خطبه به صورت مشخص و با حروف مغاير ذكر می‌گردد.


موارد اختلاف نسخه‏ ها كه در پاورقى ‏هاى متن عربى آمده، اگر متضمن مطلب مهمى باشد كه از متن استفاده نمى ‏شود، و يا اختلاف عبارت در حدى باشد كه معناى جمله را عوض كند، در اين صورت آن را در پاورقى ترجمه فارسى مى ‏آوريم، ولى اگر در حد اختلاف كلمات باشد و حامل معنايى جديد و مطلبى مهم نباشد از آوردن آن در پاورقى ترجمه خوددارى مى ‏شود.
موارد اختلاف نسخه‏ ها كه در پاورقى ‏هاى متن عربى آمده، اگر متضمن مطلب مهمى باشد كه از متن استفاده نمی‌شود، و يا اختلاف عبارت در حدى باشد كه معناى جمله را عوض كند، در اين صورت آن را در پاورقى ترجمه فارسى مى ‏آوريم، ولى اگر در حد اختلاف كلمات باشد و حامل معنايى جديد و مطلبى مهم نباشد از آوردن آن در پاورقى ترجمه خوددارى مى ‏شود.


رمزهاى «الف» و «ب» و... كه در پاورقى‏ هاى متن عربى به كار رفته در اينجا نيز به كار می‌رود، و چند مورد كه از دو كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» آورده شده بدون رمز است.
رمزهاى «الف» و «ب» و... كه در پاورقى‏ هاى متن عربى به كار رفته در اينجا نيز به كار می‌رود، و چند مورد كه از دو كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» آورده شده بدون رمز است.


در مواردى كه عبارت احتياج به توضيح يا ذكر قطعه ‏اى از تاريخ دارد در پاورقى ذكر خواهد شد.
در مواردى كه عبارت احتياج به توضيح يا ذكر قطعه‌ای از تاريخ دارد در پاورقى ذكر خواهد شد.


اميد است با توجه به ارزش ‏هايى كه مقابله نسخه ‏ها دارد، اهميت آماده ‏سازى متن منقّح خطبه غدير براى خوانندگان محترم روشن شده باشد و با توجه بيشترى به مطالعه آن بپردازند:
اميد است با توجه به ارزش ‏هايى كه مقابله نسخه ‏ها دارد، اهميت آماده ‏سازى متن منقّح خطبه غدير براى خوانندگان محترم روشن شده باشد و با توجه بيشترى به مطالعه آن بپردازند:
خط ۷۴: خط ۷۴:
|كَريمٌ حَليمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ<ref>«د»: على جميع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لايَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref> «ج» و «ه» و «و»:يستحقّون.</ref> مِنْ عَذابِهِ.
|كَريمٌ حَليمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ<ref>«د»: على جميع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لايَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref> «ج» و «ه» و «و»:يستحقّون.</ref> مِنْ عَذابِهِ.


|كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمى ‏كند، و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند، مبادرت نمى‏ ورزد.
|كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمی‌كند، و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند، مبادرت نمى‏ ورزد.


|قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ ‏تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ في كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلُهُ شَىْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِى‏ءُ الشَّىْ‏ءِ حينَ لا شَىْ‏ء<ref>«ج» و «د»: و هو منشى‏ء حيّ حين لا حيّ. «و»: و هو منشى‏ء كل شيى‏ء و حي حين لا حي.</ref> دائِمٌ حَيٌّ<ref>«ب»: دائم غني.</ref> وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.
|قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ ‏تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ في كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلُهُ شَىْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِى‏ءُ الشَّىْ‏ءِ حينَ لا شَىْ‏ء<ref>«ج» و «د»: و هو منشى‏ء حيّ حين لا حيّ. «و»: و هو منشى‏ء كل شيى‏ء و حي حين لا حي.</ref> دائِمٌ حَيٌّ<ref>«ب»: دائم غني.</ref> وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.


|باطن‏ ها و سريره‏ ها را می‌فهمد و ضماير را می‌داند و پنهان ‏ها بر او مخفى نمى ‏ماند و مخفى‏ ها بر او مشتبه نمى‏ شود. او راست احاطه بر هر چيزى و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزى و قدرت بر هر چيزى، و مانند او شيئى نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز)هنگامى كه چيزى نبود.<ref> «ج» و «د»: اوست به وجود آورنده زنده هنگامى كه زنده‏ اى نبود.</ref> دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايى جز او كه با عزّت و حكيم است.
|باطن‏ ها و سريره‏ ها را می‌فهمد و ضماير را می‌داند و پنهان ‏ها بر او مخفى نمی‌ماند و مخفى‏ ها بر او مشتبه نمى‏ شود. او راست احاطه بر هر چيزى و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزى و قدرت بر هر چيزى، و مانند او شيئى نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز)هنگامى كه چيزى نبود.<ref> «ج» و «د»: اوست به وجود آورنده زنده هنگامى كه زنده‏ اى نبود.</ref> دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايى جز او كه با عزّت و حكيم است.


|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.<ref> «و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل على نفسه.</ref>  
|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.<ref> «و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل على نفسه.</ref>  


|بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولى او چشم‏ها را درك مى ‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمى ‏تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمى ‏يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.
|بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولى او چشم‏ها را درك مى ‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمی‌تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمی‌يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.


|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ<ref>«د»: أبلى</ref> . الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَى الْأبَدَ نُورُهُ<ref>«ج»: يغشى الأمد. «د»: يفنى الأبد.</ref>، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.<ref>«الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.</ref>  
|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ<ref>«د»: أبلى</ref> . الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَى الْأبَدَ نُورُهُ<ref>«ج»: يغشى الأمد. «د»: يفنى الأبد.</ref>، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.<ref>«الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.</ref>  


|گواهى می‌دهم براى او كه اوست خدايى كه قُدس و پاكى و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده ‏اى اجرا می‌كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمى ‏شود.<ref> «الف» و «ب» و «د»: در تدبيرش تفاوت و اختلافى نيست. </ref>  
|گواهى می‌دهم براى او كه اوست خدايى كه قُدس و پاكى و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده‌ای اجرا می‌كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمی‌شود.<ref> «الف» و «ب» و «د»: در تدبيرش تفاوت و اختلافى نيست. </ref>  


|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>«الف»: ما أبدع.</ref> عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.<ref>«ج»: اختبال. و الإختبال بمعنى الفساد.</ref> أنْشَأَها<ref>«ج»: شاءها.</ref> فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ<ref>«و»: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. « ه»: الحسن الصبغة.</ref>، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ.
|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>«الف»: ما أبدع.</ref> عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.<ref>«ج»: اختبال. و الإختبال بمعنى الفساد.</ref> أنْشَأَها<ref>«ج»: شاءها.</ref> فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ<ref>«و»: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. « ه»: الحسن الصبغة.</ref>، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ.


|آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله<ref> «ج»: بدون فساد.</ref> خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند<ref> «ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.</ref>، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى‏ كند و كَرم كننده ‏اى كه كارها به سوى او باز مى ‏گردد.
|آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله<ref> «ج»: بدون فساد.</ref> خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند<ref> «ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.</ref>، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى‏ كند و كَرم كننده‌ای كه كارها به سوى او باز مى ‏گردد.


|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref> «ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ<ref>هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.</ref>، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّى. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.
|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref> «ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ<ref>هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.</ref>، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّى. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
|يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.<ref> «ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ<ref> «الف»: مجيب الدعاء.</ref> وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ<ref> «د»: جزيل العطاء.</ref>، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.</ref>، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.<ref>«ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.<ref> «د»: الموفّق للمتّقين و مولى العالمين.</ref> الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ[عَلى كُلِّ حالٍ].<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه» .</ref>  
|يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.<ref> «ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ<ref> «الف»: مجيب الدعاء.</ref> وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ<ref> «د»: جزيل العطاء.</ref>، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.</ref>، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.<ref>«ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.<ref> «د»: الموفّق للمتّقين و مولى العالمين.</ref> الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ[عَلى كُلِّ حالٍ].<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه» .</ref>  


|شب را در روز و روز را در شب فرو مى ‏برد.<ref> «ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.</ref> نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمى ‏شود<ref> «ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتى(زبانى)بر او مشكل نمى ‏شود.</ref>، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى‏ كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمى‏ كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايى كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.  
|شب را در روز و روز را در شب فرو مى ‏برد.<ref> «ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.</ref> نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمی‌شود<ref> «ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتى(زبانى)بر او مشكل نمی‌شود.</ref>، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى‏ كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمى‏ كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايى كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.  


|أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً<ref>«الف»: أحمده على السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده على السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.</ref> عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ<ref>«ج»: أُبادر إلى رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلى مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الى ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref>، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ.  
|أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً<ref>«الف»: أحمده على السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده على السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.</ref> عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ<ref>«ج»: أُبادر إلى رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلى مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الى ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref>، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ.  


|او را سپاس بسيار می‌گويم و دائماً شكر می‌نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه ‏اش و كتاب‏ هايش و پيامبرانش ايمان مى ‏آورم. دستور او را گوش مى ‏دهم و اطاعت مى ‏نمايم و به آنچه او را راضى می‌كند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم می‌شوم<ref>«ه»: بشنويد و اطاعت كنيد دستور او را، و به آنچه رضايت او در آن است مبادرت ورزيد و در مقابل مقدرات او تسليم شويد.</ref> به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى‏ توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعنى ظلم نمى ‏كند).  
|او را سپاس بسيار می‌گويم و دائماً شكر می‌نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه ‏اش و كتاب‏ هايش و پيامبرانش ايمان مى ‏آورم. دستور او را گوش مى ‏دهم و اطاعت مى ‏نمايم و به آنچه او را راضى می‌كند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم می‌شوم<ref>«ه»: بشنويد و اطاعت كنيد دستور او را، و به آنچه رضايت او در آن است مبادرت ورزيد و در مقابل مقدرات او تسليم شويد.</ref> به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى‏ توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعنى ظلم نمی‌كند).  
}}
}}


خط ۱۹۵: خط ۱۹۵:
}}
}}


== معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر فراز دستان پيامبرصلى الله عليه وآله ==
== معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلى الله عليه وآله ==
ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إلى عَضُدِ عَلِيّ ‏عليه السلام فَرَفَعَهُ، وَ كانَ أميرُالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ ‏اللَّهِ‏ صلى الله عليه وآله مِنْبَرَهُ عَلى دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَيامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله كَأنَّهُما في مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ [[رَسوُلُ ‏اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله]] بِيَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَى السَّماءِ وَ شالَ عَلِيّاً عليه السلام حَتّى صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله<ref>«ب»: ... على درجة دون مقامه، فبسط يده نحو وجه رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بيده(كذا)حط استكمل بسطهما إلى السماء و شال علياًعليه السلام حتى صارت رجلاه مع ركبتي رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله. و هذه الفقرة في كتاب «الاقبال» لابن طاووس هكذا: ثم ضرب بيده على عضده ... فرفعه بيده و قال: أيها الناس، من أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. </ref>، ثُمَّ قالَ: [أيُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟ قالوُا: أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ. فَقالَ:
{{متن و ترجمه
|ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إلى عَضُدِ عَلِيّ ‏عليه السلام فَرَفَعَهُ، وَ كانَ أميرُالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ ‏اللَّهِ‏ صلى الله عليه وآله مِنْبَرَهُ عَلى دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَيامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله كَأنَّهُما في مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ رَسوُلُ ‏اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله بِيَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَى السَّماءِ وَ شالَ عَلِيّاً عليه السلام حَتّى صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله<ref>«ب»: ... على درجة دون مقامه، فبسط يده نحو وجه رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بيده (كذا) حط استكمل بسطهما إلى السماء و شال علياً عليه السلام حتى صارت رجلاه مع ركبتي رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله. و هذه الفقرة في كتاب «الاقبال» لابن طاووس هكذا: ثم ضرب بيده على عضده... فرفعه بيده و قال: أيها الناس، من أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.</ref>، ثُمَّ قالَ: «أيُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟» قالوُا: «أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ». فَقالَ: «ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الزيادة من «ج» .</ref>


ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ].<ref>الزيادة من «ج» .</ref>  
|سپس پيامبر صلى الله عليه وآله دستش را بر بازوى على ‏عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالى بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زمانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز منبر آمده بود يك پله پايين ‏تر از حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويى هر دو در يك مكان ايستاده‏ اند. سپس پيامبر صلى الله عليه وآله با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوى آسمان باز نمود و على ‏عليه السلام را از جا بلند كرد تا حدى كه پاى او موازى زانوى پيامبر صلى الله عليه وآله رسيد.<ref>«ب»: اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دست خود را به طرف صورت پيامبر صلى الله عليه وآله باز كرد تا آنكه هر دو دست او به طور كامل به سوى آسمان باز شد. پس على‏ عليه السلام را بلند كرد به طورى كه دو پاى او مطابق زانوهاى پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت. اين فقره در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: ... پيامبر صلى الله عليه وآله على‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: «اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏‌ام اين على صاحب اختيار اوست. خداوندا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند».</ref> سپس فرمود: «اى مردم، چه كسى بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند».


سپس پيامبرصلى الله عليه وآله دستش را بر بازوى على ‏عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالى بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر آمده بود يك پله پايين ‏تر از حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويى هر دو در يك مكان ايستاده‏ اند.سپس پيامبرصلى الله عليه وآله با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوى آسمان باز نمود و على ‏عليه السلام را از جا بلند كرد تا حدى كه پاى او موازى زانوى پيامبرصلى الله عليه وآله رسيد.<ref>«ب»: اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دست خود را به طرف صورت پيامبرصلى الله عليه وآله باز كرد تا آنكه هر دو دست او به طور كامل به سوى آسمان باز شد. پس على‏ عليه السلام را بلند كرد به طورى كه دو پاى او مطابق زانوهاى پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت
|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي<ref> «د»: والراعي بعدي.</ref>، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلى مَنْ آمَنَ بي وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلى طاعَتِهِ<ref>«ب»: ... على من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضى اللَّه و محاربة أعدائه و الدال على طاعته. «ج» و «و»: ... و على تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال على طاعته.</ref> وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ.  


  اين فقره در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: ... پيامبرصلى الله عليه وآله على‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏‌ام اين على صاحب اختيار اوست. خداوندا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند. </ref> سپس فرمود: اى مردم، چه كسى بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود:
|اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من<ref>«د»:و مدبر امور بعد از من. </ref> و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏‌اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى می‌كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او<ref>«ب»: ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضى مى كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايى كننده بر اطاعت خداوند است. </ref> و نهى كننده از معصيت او.


«ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»: بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.
|إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ [[اْلإمامُ الْهادي]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ.


مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي<ref> «د»: والراعي بعدي.</ref>، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلى مَنْ آمَنَ بي وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلى طاعَتِهِ<ref>«ب»: ... على من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضى اللَّه و محاربة أعدائه و الدال على طاعته. «ج» و «و»: ... و على تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال على طاعته.</ref> وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ.  
|اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين<ref>ناكثان: طلحه و زبير و عايشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاويه و اهل صفين؛ و مارقان: اهل نهروان هستند. </ref> به امر خداوند.


اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من<ref>«د»:و مدبر امور بعد از من. </ref> و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏ اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى می‌كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او<ref>«ب»: ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضى مى كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايى كننده بر اطاعت خداوند است. </ref> و نهى كننده از معصيت او.
|يَقُولُ اللَّهُ: {{قرآن|ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ}}.<ref>ق / ۲۹.</ref> بِأَمْرِكَ يا رَبِّ أقُولُ<ref>«الف»: أقول: ما يبدّل القول لديَّ بأمر ربّي. «ه»: بأمر اللَّه أقول: ما يبدّل القول لديَّ.</ref>: «أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]<ref>الزيادة من «ه» .</ref> وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ».<ref> «ه» و «و»: من جحده.</ref>  


إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ [[اْلإمامُ الْهادي]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ.
|خداوند می‌فرمايد: «سخن در پيشگاه من تغيير نمى‏ پذيرد»<ref>ق / 29.</ref>، پروردگارا، به امر تو می‌گويم<ref>«الف»: می‌گويم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغيير نمی‌يابد. «ه»: به امر خداوند می‌گويم: سخن نزد من تغيير نمى‌يابد.</ref>: «خداوندا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند و خوار كن هر كس على را خوار كند، و لعنت نما هر كس على را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق على را انكار نمايد.»


اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين<ref>ناكثان: طلحه و زبير و عايشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاويه و اهل صفين؛ و مارقان: اهل نهروان هستند. </ref> به امر خداوند.
|أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ<ref>«و»: لها.</ref> : {{قرآن|الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً}}<ref>المائدة / ۳.</ref>، [وَ قُلْتَ: {{قرآن|إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ}}<ref>آل عمران/۱۹</ref>، وَ قُلْتَ: {{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ ديناً فَلَنْ‏ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ}}.<ref>آل عمران / ۸۵ .</ref> أللَّهُمَّ إنّي أُشْهِدُكَ أنّي قَدْ بَلَّغْتُ.<ref>هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما في «ج» . و في «الف» هكذا: اللهمَّ إنّك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة بعدي لعليّ وليّك عند تبياني ذلك و نصبي إيّاهُ بما أكملت لعبادك من دينهم و أتمممت عليهم بنعمتك و رضيت لهم الإسلام ديناً، فقلت: {{قرآن|و من يبتغِ غير الإسلام ديناً فَلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين}}. اللهم إنّي أُشهدك و كفى بك شهيداً أنّي قد بلّغت. و في «ب» هكذا: اللهم إنك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ و إنّك عند بياني ذلك و نصبي إيّاه‏لما أكملت لعبادك من دينهم... و في «د»: اللهمّ إنّك أنت أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ وليّك عند تبيين ذلك بتفضيلك إيّاه بما أكملت لعبادك ... و في «ه» هكذا: اللهم إنّك أنزلت في عليّ وليّك عند تبيغ ذلك و نصبك إيّاه لها: {{قرآن|اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الإسلام ديناً، و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين}}. اللهم أشهدك أنّي قد بلّغت. ثمّ إن الظاهر أن في هذا الموضع ينتهي الكلام الذي قاله ‏صلى الله عليه وآله عند رفعه أميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيده.</ref>  
 
يَقُولُ اللَّهُ: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ» .<ref>ق / ۲۹.</ref> بِأَمْرِكَ يا رَبِّ أقُولُ<ref>«الف»: أقول: ما يبدّل القول لديَّ بأمر ربّي. «ه»: بأمر اللَّه أقول: ما يبدّل القول لديَّ.</ref> : أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]<ref>الزيادة من «ه» .</ref> وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.<ref> «ه» و «و»: من جحده.</ref>
 
خداوند می‌فرمايد:«ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ»<ref>ق / 29. </ref> «سخن در پيشگاه من تغيير نمى‏ پذيرد»،پروردگارا، به امر تو می‌گويم<ref>«الف»: می‌گويم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغيير نمى ‏يابد.«ه »: به امر خداوند می‌گويم: سخن نزد من تغيير نمى يابد. </ref> :«خداوندا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند و خوار كن هر كس على را خوار كند، و لعنت نما هر كس على را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق على را انكار نمايد.»
 
أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ<ref>«و»: لها.</ref> : «الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً»<ref>المائدة / ۳.</ref>، [وَ قُلْتَ: «إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ<ref>آل عمران / ۸</ref> »<ref>آل عمران/۱۹</ref>، وَ قُلْتَ: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ ديناً فَلَنْ‏ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ» .<ref>آل عمران / ۸۵ .</ref> أللَّهُمَّ إنّي أُشْهِدُكَ أنّي قَدْ بَلَّغْتُ.<ref>هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما في «ج» . و في «الف» هكذا: اللهمَّ إنّك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة بعدي لعليّ وليّك عند تبياني ذلك و نصبي إيّاهُ بما أكملت لعبادك من دينهم و أتمممت عليهم بنعمتك و رضيت لهم الإسلام ديناً، فقلت: «و من يبتغِ غير الإسلام ديناً فَلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين» . اللهم إنّي أُشهدك و كفى بك شهيداً أنّي قد بلّغت.
 
  و في «ب» هكذا: اللهم إنك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ و إنّك عند بياني ذلك و نصبي إيّاه‏لما أكملت لعبادك من دينهم ... .
 
و في «د»: اللهمّ إنّك أنت أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ وليّك عند تبيين ذلك بتفضيلك إيّاه بما أكملت لعبادك ... .
 
  و في «ه» هكذا: اللهم إنّك أنزلت في عليّ وليّك عند تبيغ ذلك و نصبك إيّاه لها: «اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الإسلام ديناً، و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين» . اللهم أشهدك أنّي قد بلّغت.
 
  ثمّ إن الظاهر أن في هذا الموضع ينتهي الكلام الذي قاله ‏صلى الله عليه وآله عند رفعه أميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيده.</ref>
 
پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى:
 
«الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لكُمُ الْإسْلامَ ديناً»<ref>مائده / 3.</ref> : «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم»، و فرمودى:«اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ»:«دين نزد خداوند اسلام است»، و فرمودى: «و مَنَ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ»<ref>آل عمران / 85 .</ref> »و هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود«پروردگارا، تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم.<ref>«الف»و«ب»و«د»و«ه»: پروردگارا، تو بر من نازل كردى كه امامت بعد از من براى على است آن هنگام كه اين مطلب را بيان نمودم و او را نصب كردم، به آنچه كامل كردى براى بندگانت دينشان را و تمام نمودى بر آنان نعمت خود را و فرمودى:«هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند از او قبول نمى‏ شود و او در آخرت از زيانكاران است.» خدايا من تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد كفايت می‌‏نمايى. </ref>  


| پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى: «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم»<ref>مائده / 3.</ref>، و فرمودى: «دين نزد خداوند اسلام است»<ref>آل عمران/۱۹</ref>، و فرمودى: «و هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود»<ref>آل عمران / 85 .</ref> پروردگارا، تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم.<ref>«الف» و «ب» و «د» و «ه»: پروردگارا، تو بر من نازل كردى كه امامت بعد از من براى على است آن هنگام كه اين مطلب را بيان نمودم و او را نصب كردم، به آنچه كامل كردى براى بندگانت دينشان را و تمام نمودى بر آنان نعمت خود را و فرمودى: «هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند از او قبول نمى‏ شود و او در آخرت از زيانكاران است.» خدايا من تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد كفايت می‌‏نمايى. </ref>
}}
==  تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت ==
==  تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت ==
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِإمامَتِهِ.<ref> «ب»: معاشر الناس، هذا عليّ، إنّما أكمل اللَّه عز و جلّ لكم دينكم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ ‏يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي<ref> «و»: و بمن كان من ولدي.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ]<ref>الزيادة من «ب»، و هي إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة آل عمران.</ref> وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، «لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.<ref>آل عمران / ۸۸ .</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِإمامَتِهِ.<ref> «ب»: معاشر الناس، هذا عليّ، إنّما أكمل اللَّه عز و جلّ لكم دينكم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ ‏يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي<ref> «و»: و بمن كان من ولدي.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ]<ref>الزيادة من «ب»، و هي إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة آل عمران.</ref> وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، «لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.<ref>آل عمران / ۸۸ .</ref>  


اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته<ref>حبط«بمعنى سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بين رفتن است. </ref> و در آتش دائمى خواهند بود. عذاب از آنان تخفيف نمى‏ يابد و به آنها مهلت داده نمى ‏شود.  
اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته<ref>حبط«بمعنى سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بين رفتن است. </ref> و در آتش دائمى خواهند بود. عذاب از آنان تخفيف نمى‏ يابد و به آنها مهلت داده نمی‌شود.  


مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ، أنْصَرُكُمْ لي وَ أحَقُّكُمْ بي<ref> «ج» و «د» و «و»: و أحق الناس بي.</ref> وَ أقْرَبُكُمْ إلَيَّ وَ أعَزُّكُمْ عَلَيَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً [فِى الْقُرْآنِ]<ref>الزيادة من «ب» </ref> إلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ إلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في «هَلْ أتى عَلَى الْاِنْسانِ» إلاّ لَهُ<ref>إشارة إلى الآية ۱۲ من سورة الإنسان حيث قال اللَّه تعالى: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً» .</ref>، وَ لا أنْزَلَها في سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ، أنْصَرُكُمْ لي وَ أحَقُّكُمْ بي<ref> «ج» و «د» و «و»: و أحق الناس بي.</ref> وَ أقْرَبُكُمْ إلَيَّ وَ أعَزُّكُمْ عَلَيَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً [فِى الْقُرْآنِ]<ref>الزيادة من «ب» </ref> إلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ إلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في «هَلْ أتى عَلَى الْاِنْسانِ» إلاّ لَهُ<ref>إشارة إلى الآية ۱۲ من سورة الإنسان حيث قال اللَّه تعالى: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً» .</ref>، وَ لا أنْزَلَها في سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ.
خط ۲۹۷: خط ۲۸۲:
وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً،[ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د» .</ref>، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ[مَنْ يَفْرُغُ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» .</ref> [ وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.<ref>إشارة إلى الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>  
وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً،[ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د» .</ref>، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ[مَنْ يَفْرُغُ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» .</ref> [ وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.<ref>إشارة إلى الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>  


و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> می‌گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است - اى جن و انس<ref>كلمه«الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref> - كه مى ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و می‌فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس(گداخته) و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد.<ref>اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>  
و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> می‌گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است - اى جن و انس<ref>كلمه«الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref> - كه مى ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و می‌فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس(گداخته) و نمی‌توانيد آن را از خود دفع كنيد.<ref>اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۷۹ من سورة آل عمران.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۷۹ من سورة آل عمران.</ref>  


اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى ‏كند.  
اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمی‌كند.  


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و» . و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القرى و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالى، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه(«د»: و هو مواعدٌ)، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا: ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و» . و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القرى و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالى، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه(«د»: و هو مواعدٌ)، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا: ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.</ref>  
خط ۳۵۴: خط ۳۳۹:
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ» .<ref>الأعراف / ۳۸.</ref>  
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ» .<ref>الأعراف / ۳۸.</ref>  


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه خداوند درباره آنان فرموده است:«كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها ...»<ref>اعراف / ۳۸.</ref> :«هر گروهى كه داخل (جهنم )مى‏ شوند همتاى خود را لعنت می‌كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان می‌گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا می‌فرمايد: براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمى ‏دانيد»
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه خداوند درباره آنان فرموده است:«كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها ...»<ref>اعراف / ۳۸.</ref> :«هر گروهى كه داخل (جهنم )مى‏ شوند همتاى خود را لعنت می‌كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان می‌گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا می‌فرمايد: براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمی‌دانيد»


ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ» .<ref>الملك / ۱۱-۸.</ref>  
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ» .<ref>الملك / ۱۱-۸.</ref>  
خط ۴۰۷: خط ۳۹۲:
ألا إنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ. ألا وَ إنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ في أرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ في خَلْقِهِ، وَ أمينُهُ في سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ.
ألا إنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ. ألا وَ إنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ في أرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ في خَلْقِهِ، وَ أمينُهُ في سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ.


بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمک نمى ‏شود. اوست ولىِّ خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.
بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمک نمی‌شود. اوست ولىِّ خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.


== مطرح كردن بيعت ==
== مطرح كردن بيعت ==
خط ۴۳۷: خط ۴۲۲:
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref> «د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref> «د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.</ref>  


اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى‏ شوند مگر آنكه مستغنى می‌گردند و شاد مى ‏شوند، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى ‏كنند مگر آنكه منقطع می‌شوند و فقير مى ‏گردند.<ref>شايد منظور از«منقطع شدن»كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر»استفاده شده است، و در«د»و«ه»چنين است:«هيچ اهل بيتى وارد خانه خدا نمى شوند مگر آنكه رشد و نمو می‌نمايند و غصه‏ شان زايل می‌شود، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى‏ كنند مگر آنكه هلاک و متفرق می‌شوند».</ref>  
اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى‏ شوند مگر آنكه مستغنى می‌گردند و شاد مى ‏شوند، و هيچ خاندانى آن را ترک نمی‌كنند مگر آنكه منقطع می‌شوند و فقير مى ‏گردند.<ref>شايد منظور از«منقطع شدن»كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر»استفاده شده است، و در«د»و«ه»چنين است:«هيچ اهل بيتى وارد خانه خدا نمى شوند مگر آنكه رشد و نمو می‌نمايند و غصه‏ شان زايل می‌شود، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى‏ كنند مگر آنكه هلاک و متفرق می‌شوند».</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref> «ب» و «و»: فإذا قضى حجّه استؤنف به.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref> «ب» و «و»: فإذا قضى حجّه استؤنف به.</ref>  
خط ۴۷۳: خط ۴۵۸:
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ أنَّهُمْ مِنّي وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ في كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ»<ref>الزخرف / ۲۸.</ref>، وَ قُلْتُ: «لَنْ‏ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما» .<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إنّي أُخلف فيكم القرآن، و وصيّي عليٌّ و الأئمة من ولده بعدي، قد عرفتُمْ أنّهم منّي، فإن تمسّكتم بهم لن تضلّوا. «ه» و «و»: معاشر الناس، القرآن فيكم و عليّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتكم أنّهم منّي و أنا منهم ... و في «الف»: إنّه منّي و أنا منه. </ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ أنَّهُمْ مِنّي وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ في كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ»<ref>الزخرف / ۲۸.</ref>، وَ قُلْتُ: «لَنْ‏ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما» .<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إنّي أُخلف فيكم القرآن، و وصيّي عليٌّ و الأئمة من ولده بعدي، قد عرفتُمْ أنّهم منّي، فإن تمسّكتم بهم لن تضلّوا. «ه» و «و»: معاشر الناس، القرآن فيكم و عليّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتكم أنّهم منّي و أنا منهم ... و في «الف»: إنّه منّي و أنا منه. </ref>  


اى مردم، قرآن به شما می‌شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش می‌فرمايد:«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»<ref>زخرف /۲۸ .</ref> :«آن(امامت)را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم:«اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد».<ref>«ب»: اى مردم، من در ميان شما قرآن را به جاى می‌گذارم و جانشين بعد از من على و امامان از فرزندان اويند، و فهميديد كه ايشان از من‏ اند. اگر به ايشان تمسک كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد.</ref>  
اى مردم، قرآن به شما می‌شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش می‌فرمايد:«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»<ref>زخرف /۲۸ .</ref> :«آن(امامت)را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم:«اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد».<ref>«ب»: اى مردم، من در ميان شما قرآن را به جاى می‌گذارم و جانشين بعد از من على و امامان از فرزندان اويند، و فهميديد كه ايشان از من‏ اند. اگر به ايشان تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوى، التَّقْوى<ref> «ب»: ألا إنّ خير زادكم التقوى. و بعده في «و»: أُحذرِّكم الساعة.</ref>، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ» .<ref>الحج / ۱.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوى، التَّقْوى<ref> «ب»: ألا إنّ خير زادكم التقوى. و بعده في «و»: أُحذرِّكم الساعة.</ref>، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ» .<ref>الحج / ۱.</ref>  
خط ۴۹۱: خط ۴۷۶:
فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref> «الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.<ref>تبايعك على ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.</ref> عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.<ref> «ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.</ref>  
فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref> «الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.<ref>تبايعك على ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.</ref> عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.<ref> «ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.</ref>  


پس همگى چنين بگوييد:«ما شنيديم و اطاعت مى ‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود می‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا می‌آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت می‌كنيم. بر اين عقيده زنده ‏ايم و با آن می‌ميريم و(روز قيامت) با آن محشور می‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏ كنيم و شك نمى‏ كنيم و انكار نمى‏ نماييم و ترديد به دل راه نمى ‏دهيم و از اين قول برنمى‏ گرديم و پيمان را نمى ‏شكنيم.
پس همگى چنين بگوييد:«ما شنيديم و اطاعت مى ‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود می‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا می‌آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت می‌كنيم. بر اين عقيده زنده ‏ايم و با آن می‌ميريم و(روز قيامت) با آن محشور می‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏ كنيم و شك نمى‏ كنيم و انكار نمى‏ نماييم و ترديد به دل راه نمی‌دهيم و از اين قول برنمى‏ گرديم و پيمان را نمی‌شكنيم.


وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.
وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.
خط ۵۴۱: خط ۵۲۶:
اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايتش و سلام به او به عنوان «اميرالمؤمنين»سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ‏ هاى نعمت خواهند بود.مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإنْ تَكْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً.<ref> «ه» «و»: فإنَّ اللَّه لغنيّ حميد.</ref>  
اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايتش و سلام به او به عنوان «اميرالمؤمنين»سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ‏ هاى نعمت خواهند بود.مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإنْ تَكْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً.<ref> «ه» «و»: فإنَّ اللَّه لغنيّ حميد.</ref>  


اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمى ‏رسانند.
اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمی‌رسانند.


أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ[بِما أدَّيْتُ وَ أمَرْتَ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ اغْضِبْ عَلَى[الْجاحِدينَ]<ref name=":2" /> الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.
أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ[بِما أدَّيْتُ وَ أمَرْتَ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ اغْضِبْ عَلَى[الْجاحِدينَ]<ref name=":2" /> الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.