متن و ترجمه خطبه غدیر به زبان فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
دو نمونه معروف آن، كتاب «الخطبة المباركة النبوية فى يوم الغدير» به تنظيم علامه سيد حسن حسينى لواسانى، و كتاب «خطبة النبى الأكرم‏ صلى الله عليه وآله يوم الغدير» به تنظيم مرحوم [[استاد عمادزاده اصفهانى]] است.
دو نمونه معروف آن، كتاب «الخطبة المباركة النبوية فى يوم الغدير» به تنظيم علامه سيد حسن حسينى لواسانى، و كتاب «خطبة النبى الأكرم‏ صلى الله عليه وآله يوم الغدير» به تنظيم مرحوم [[استاد عمادزاده اصفهانى]] است.


آنچه ذيلاً آورده مى ‏شود متن كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه فارسى آن همراه با مقدمه‌ای كوتاه است:
آنچه ذيلاً آورده مى‌‏شود متن كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه فارسى آن همراه با مقدمه‌ای كوتاه است:


در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‏ هاى آن را مؤكدتر می‌نمايد:
در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‏ هاى آن را مؤكدتر می‌نمايد:
خط ۲۵: خط ۲۵:
در چند مورد كه اختلاف نسخه از كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نزهة الكرام» ذكر شده نام اين كتاب‏ ها آمده و رمزى ندارد.
در چند مورد كه اختلاف نسخه از كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نزهة الكرام» ذكر شده نام اين كتاب‏ ها آمده و رمزى ندارد.


با توجه به اينكه متن حاضر، حاصل جمع نُه روايت از نُه كتاب است، دقت در پاورقى‏ ها و محتويات نسخه‏ هاى ديگر از آن جهت حائز اهميت است كه هر نسخه مى ‏تواند سهمى در نماياندن واقع ايفا كند.
با توجه به اينكه متن حاضر، حاصل جمع نُه روايت از نُه كتاب است، دقت در پاورقى‏ ها و محتويات نسخه‏ هاى ديگر از آن جهت حائز اهميت است كه هر نسخه مى‌‏تواند سهمى در نماياندن واقع ايفا كند.


در پاورقى ‏ها آدرس آيات قرآنى و توضيح كلمات و جملاتِ مشكل آمده است. از آنجا كه متن خطبه عربى است پاورقى‏ ها هم به عربى ذكر شده تا بين دو زبان عربى و فارسى خلط واقع نشود.
در پاورقى ‏ها آدرس آيات قرآنى و توضيح كلمات و جملاتِ مشكل آمده است. از آنجا كه متن خطبه عربى است پاورقى‏ ها هم به عربى ذكر شده تا بين دو زبان عربى و فارسى خلط واقع نشود.


در اينجا متن عربى و كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه دقيق آن آورده مى ‏شود:
در اينجا متن عربى و كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه دقيق آن آورده مى‌‏شود:


كليه ترجمه‏ هاى خطبه، طبق روايت كتاب ‹[[احتجاج|‹احتجاج]]» است، ولى ترجمه حاضر پس از مقابله و تنظيم متن عربى از نُه كتابى كه ذكر شد انجام گرفته است و حاوى اضافات و تغييراتى در عبارات است كه از نظر علم حديث و نيز در جنبه ‏هاى عقيدتى شامل نكات قابل ملاحظه‏ اى است.
كليه ترجمه‏ هاى خطبه، طبق روايت كتاب ‹[[احتجاج|‹احتجاج]]» است، ولى ترجمه حاضر پس از مقابله و تنظيم متن عربى از نُه كتابى كه ذكر شد انجام گرفته است و حاوى اضافات و تغييراتى در عبارات است كه از نظر علم حديث و نيز در جنبه ‏هاى عقيدتى شامل نكات قابل ملاحظه‏ اى است.


اين ترجمه مطابق متن عربى - كه در بخش ششم مى ‏آوريم - در يازده بخش تنظيم شده و در اول هر بخش عنوانى دارد.
اين ترجمه مطابق متن عربى - كه در بخش ششم مى‌‏آوريم - در يازده بخش تنظيم شده و در اول هر بخش عنوانى دارد.


در روش ترجمه سعى شده مفاهيم والايى كه «خطبه غدير» در برگيرنده آن است به طور روشن بيان شود، و در عين حال از ترجمه تحت اللفظى هم فاصله زيادى نگيرد. البته نظر به اهميت خطبه، فهم دقيق بعضى موارد آن احتياج به تفسير دارد كه در بخش هشتم اين كتاب تا حدى تبيين شده است.
در روش ترجمه سعى شده مفاهيم والايى كه «خطبه غدير» در برگيرنده آن است به طور روشن بيان شود، و در عين حال از ترجمه تحت اللفظى هم فاصله زيادى نگيرد. البته نظر به اهميت خطبه، فهم دقيق بعضى موارد آن احتياج به تفسير دارد كه در بخش هشتم اين كتاب تا حدى تبيين شده است.
خط ۴۵: خط ۴۵:
موارد مهم خطبه با حروف سياه آورده شده، و موارد خارج از متن خطبه به صورت مشخص و با حروف مغاير ذكر می‌گردد.
موارد مهم خطبه با حروف سياه آورده شده، و موارد خارج از متن خطبه به صورت مشخص و با حروف مغاير ذكر می‌گردد.


موارد اختلاف نسخه‏ ها كه در پاورقى ‏هاى متن عربى آمده، اگر متضمن مطلب مهمى باشد كه از متن استفاده نمی‌شود، و يا اختلاف عبارت در حدى باشد كه معناى جمله را عوض كند، در اين صورت آن را در پاورقى ترجمه فارسى مى ‏آوريم، ولى اگر در حد اختلاف كلمات باشد و حامل معنايى جديد و مطلبى مهم نباشد از آوردن آن در پاورقى ترجمه خوددارى مى ‏شود.
موارد اختلاف نسخه‏ ها كه در پاورقى ‏هاى متن عربى آمده، اگر متضمن مطلب مهمى باشد كه از متن استفاده نمی‌شود، و يا اختلاف عبارت در حدى باشد كه معناى جمله را عوض كند، در اين صورت آن را در پاورقى ترجمه فارسى مى‌‏آوريم، ولى اگر در حد اختلاف كلمات باشد و حامل معنايى جديد و مطلبى مهم نباشد از آوردن آن در پاورقى ترجمه خوددارى مى‌‏شود.


رمزهاى «الف» و «ب» و... كه در پاورقى‏ هاى متن عربى به كار رفته در اينجا نيز به كار می‌رود، و چند مورد كه از دو كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» آورده شده بدون رمز است.
رمزهاى «الف» و «ب» و... كه در پاورقى‏ هاى متن عربى به كار رفته در اينجا نيز به كار می‌رود، و چند مورد كه از دو كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» آورده شده بدون رمز است.
خط ۸۱: خط ۸۱:
|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.<ref> «و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل على نفسه.</ref>  
|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.<ref> «و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل على نفسه.</ref>  


|بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولى او چشم‏ها را درك مى ‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمی‌تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمی‌يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.
|بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولى او چشم‏ها را درك مى‌‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمی‌تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمی‌يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.


|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ<ref>«د»: أبلى</ref> . الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَى الْأبَدَ نُورُهُ<ref>«ج»: يغشى الأمد. «د»: يفنى الأبد.</ref>، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.<ref>«الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.</ref>  
|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ<ref>«د»: أبلى</ref> . الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَى الْأبَدَ نُورُهُ<ref>«ج»: يغشى الأمد. «د»: يفنى الأبد.</ref>، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.<ref>«الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.</ref>  
خط ۸۹: خط ۸۹:
|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>«الف»: ما أبدع.</ref> عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.<ref>«ج»: اختبال. و الإختبال بمعنى الفساد.</ref> أنْشَأَها<ref>«ج»: شاءها.</ref> فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ<ref>«و»: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. « ه»: الحسن الصبغة.</ref>، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ.
|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>«الف»: ما أبدع.</ref> عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.<ref>«ج»: اختبال. و الإختبال بمعنى الفساد.</ref> أنْشَأَها<ref>«ج»: شاءها.</ref> فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ<ref>«و»: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. « ه»: الحسن الصبغة.</ref>، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ.


|آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله<ref> «ج»: بدون فساد.</ref> خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند<ref> «ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.</ref>، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى‏ كند و كَرم كننده‌ای كه كارها به سوى او باز مى ‏گردد.
|آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله<ref> «ج»: بدون فساد.</ref> خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند<ref> «ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.</ref>، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى‏ كند و كَرم كننده‌ای كه كارها به سوى او باز مى‌‏گردد.


|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref> «ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ<ref>هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.</ref>، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّى. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.
|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref> «ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ<ref>هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.</ref>، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّى. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.


|شهادت می‌دهم اوست خدايى كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده است.پادشاهِ پادشاهان<ref> «ب» و «ج»: مالك پادشاهان.</ref> و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روى روز و روز را بر روى شب مى ‏گرداند كه به سرعت در پى آن می‌رود.<ref>كنايه از اينكه شب و روز مانند دو كُشتى گيرنده هر يك بر ديگرى غالب می‌شود و او را بر زمين مى ‏زند و خود بالا مى ‏آيد. درباره روز، عبارتِ «شب را به سرعت دنبال مى ‏كند» فرموده ولى درباره شب نفرموده است. چه بسا كنايه از اينكه چون روز از نور ايجاد می‌شود به مجرد كم شدن نور رو به شب می‌رود.</ref> در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.
|شهادت می‌دهم اوست خدايى كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده است.پادشاهِ پادشاهان<ref> «ب» و «ج»: مالك پادشاهان.</ref> و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روى روز و روز را بر روى شب مى‌‏گرداند كه به سرعت در پى آن می‌رود.<ref>كنايه از اينكه شب و روز مانند دو كُشتى گيرنده هر يك بر ديگرى غالب می‌شود و او را بر زمين مى‌‏زند و خود بالا مى‌‏آيد. درباره روز، عبارتِ «شب را به سرعت دنبال مى‌‏كند» فرموده ولى درباره شب نفرموده است. چه بسا كنايه از اينكه چون روز از نور ايجاد می‌شود به مجرد كم شدن نور رو به شب می‌رود.</ref> در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.


|لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ<ref>«الف» و «ب»: لم‏يكن معه ضدّ و لا ندّ. «ج»: و لم‏ يكن معه ندّ.</ref> أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ ‏يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ وَ لَمْ ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ<ref> «ج»: إلهاً واحداً ماجداً</ref> . يَشاءُ فَيُمْضي، وَ يُريدُ فَيَقْضي، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصي، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْني، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكي،[وَ يُدْني وَ يُقْصي]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «ه» . و في «د»: و يدبّر فيقضي.</ref> وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطي<ref>«ب»: و يمنع و يثري.</ref> لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.
|لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ<ref>«الف» و «ب»: لم‏يكن معه ضدّ و لا ندّ. «ج»: و لم‏ يكن معه ندّ.</ref> أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ ‏يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ وَ لَمْ ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ<ref> «ج»: إلهاً واحداً ماجداً</ref> . يَشاءُ فَيُمْضي، وَ يُريدُ فَيَقْضي، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصي، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْني، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكي،[وَ يُدْني وَ يُقْصي]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «ه» . و في «د»: و يدبّر فيقضي.</ref> وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطي<ref>«ب»: و يمنع و يثري.</ref> لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.


|براى او ضدّى، و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى ‏نياز است. زاييده نشده و نمى‏ زايد و براى او هيچ همتايى نيست. خداى يگانه و پروردگار با عظمت. می‌خواهد پس به انجام می‌رساند، و اراده مى ‏كند پس مقدّر می‌نمايد، و می‌داند پس به شماره می‌آورد. می‌ميراند و زنده مى ‏كند، فقير می‌كند و غنى مى ‏نمايد، می‌خنداند و می‌گرياند، نزديك می‌كند و دور می‌نمايد<ref> «د»: تدبير می‌كند و مقدر می‌نمايد. </ref>، منع مى ‏كند و عطا می‌نمايد.<ref> «ب»: منع مى ‏كند و ثروتمند می‌نمايد.</ref> پادشاهى از آنِ او و حمد و سپاس براى اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزى قادر است.
|براى او ضدّى، و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى ‏نياز است. زاييده نشده و نمى‏ زايد و براى او هيچ همتايى نيست. خداى يگانه و پروردگار با عظمت. می‌خواهد پس به انجام می‌رساند، و اراده مى‌‏كند پس مقدّر می‌نمايد، و می‌داند پس به شماره می‌آورد. می‌ميراند و زنده مى‌‏كند، فقير می‌كند و غنى مى‌‏نمايد، می‌خنداند و می‌گرياند، نزديك می‌كند و دور می‌نمايد<ref> «د»: تدبير می‌كند و مقدر می‌نمايد. </ref>، منع مى‌‏كند و عطا می‌نمايد.<ref> «ب»: منع مى‌‏كند و ثروتمند می‌نمايد.</ref> پادشاهى از آنِ او و حمد و سپاس براى اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزى قادر است.


|يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.<ref> «ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ<ref> «الف»: مجيب الدعاء.</ref> وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ<ref> «د»: جزيل العطاء.</ref>، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.</ref>، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.<ref>«ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.<ref> «د»: الموفّق للمتّقين و مولى العالمين.</ref> الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ[عَلى كُلِّ حالٍ].<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه» .</ref>  
|يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.<ref> «ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ<ref> «الف»: مجيب الدعاء.</ref> وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ<ref> «د»: جزيل العطاء.</ref>، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.</ref>، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.<ref>«ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.<ref> «د»: الموفّق للمتّقين و مولى العالمين.</ref> الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ[عَلى كُلِّ حالٍ].<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه» .</ref>  


|شب را در روز و روز را در شب فرو مى ‏برد.<ref> «ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.</ref> نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمی‌شود<ref> «ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتى(زبانى)بر او مشكل نمی‌شود.</ref>، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى‏ كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمى‏ كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايى كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.  
|شب را در روز و روز را در شب فرو مى‌‏برد.<ref> «ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.</ref> نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمی‌شود<ref> «ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتى(زبانى)بر او مشكل نمی‌شود.</ref>، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى‏ كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمى‏ كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايى كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.  


|أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً<ref>«الف»: أحمده على السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده على السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.</ref> عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ<ref>«ج»: أُبادر إلى رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلى مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الى ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref>، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ.  
|أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً<ref>«الف»: أحمده على السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده على السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.</ref> عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ<ref>«ج»: أُبادر إلى رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلى مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الى ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref>، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ.  


|او را سپاس بسيار می‌گويم و دائماً شكر می‌نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه ‏اش و كتاب‏ هايش و پيامبرانش ايمان مى ‏آورم. دستور او را گوش مى ‏دهم و اطاعت مى ‏نمايم و به آنچه او را راضى می‌كند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم می‌شوم<ref>«ه»: بشنويد و اطاعت كنيد دستور او را، و به آنچه رضايت او در آن است مبادرت ورزيد و در مقابل مقدرات او تسليم شويد.</ref> به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى‏ توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعنى ظلم نمی‌كند).  
|او را سپاس بسيار می‌گويم و دائماً شكر می‌نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتارى، چه در حال شدت و چه در حال آرامش. و به او و ملائكه ‏اش و كتاب‏ هايش و پيامبرانش ايمان مى‌‏آورم. دستور او را گوش مى‌‏دهم و اطاعت مى‌‏نمايم و به آنچه او را راضى می‌كند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم می‌شوم<ref>«ه»: بشنويد و اطاعت كنيد دستور او را، و به آنچه رضايت او در آن است مبادرت ورزيد و در مقابل مقدرات او تسليم شويد.</ref> به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايى كه نمى‏ توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعنى ظلم نمی‌كند).  
}}
}}


خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
|وَ أُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أُؤَدّي ما أوْحى بِهِ إلَيَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ<ref>«ب»: و إن عظمت حيلته و صفةُ حيلته. «د»: و إن عظمت منّته.</ref> - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أنّي إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب» </ref> فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن<ref>«و»: تضمّن.</ref> لي تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ[مِنَ النّاس]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ.
|وَ أُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أُؤَدّي ما أوْحى بِهِ إلَيَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ<ref>«ب»: و إن عظمت حيلته و صفةُ حيلته. «د»: و إن عظمت منّته.</ref> - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أنّي إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب» </ref> فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن<ref>«و»: تضمّن.</ref> لي تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ[مِنَ النّاس]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ.


|اقرار مى كنم براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او، و شهادت مى دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد - نيست خدايى جز او - زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‌ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.
|اقرار مى‌كنم براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او، و شهادت مى‌دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى‌نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد - نيست خدايى جز او - زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‌ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.


|فَأوْحى إلَيَّ: {{قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ -في عَلِيٍّ يَعْني فِى الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ- وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}.<ref>المائدة / ۶۷.</ref>  
|فَأوْحى إلَيَّ: {{قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ -في عَلِيٍّ يَعْني فِى الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ- وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}.<ref>المائدة / ۶۷.</ref>  


|خداوند به من چنين وحى كرده است: «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده -درباره على، يعنى خلافت على بن ابى طالب- و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى كند».<ref>مائده / ۶۷.</ref>
|خداوند به من چنين وحى كرده است: «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده -درباره على، يعنى خلافت على بن ابى طالب- و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‌كند».<ref>مائده / ۶۷.</ref>


|مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إلَيَّ<ref>«ج» و «ه» و «و» هكذا: ما قصرت فيما بلّغت و لا قعدت عن تبليغ ما أنزله.</ref>، وَأنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إلَيَّ<ref>«و»: عليَّ</ref>. مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي -وَ هُوَ السَّلامُ<ref>- «ب» و «ج» و «ه»: عن السلام ربِّ السلام. </ref> أنْ أقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أبْيَضَ وَ أسْوَدَ<ref>زاد في «د»: أحمر.</ref>: أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي [عَلى أُمَّتي]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إلاّ أنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ [هِيَ]<ref>الزيادة من «و» </ref>. {{قرآن|إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}<ref>المائدة / ۵۵.</ref>، وَ عَلِيُّ بْنُ أبي طالِبٍ الَّذي أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ في كُلِّ حالٍ.<ref>«ب»: و هو راكع يريد وجه اللَّه، يريده اللَّه في كل حال.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إلَيَّ<ref>«ج» و «ه» و «و» هكذا: ما قصرت فيما بلّغت و لا قعدت عن تبليغ ما أنزله.</ref>، وَأنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إلَيَّ<ref>«و»: عليَّ</ref>. مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي -وَ هُوَ السَّلامُ<ref>- «ب» و «ج» و «ه»: عن السلام ربِّ السلام. </ref> أنْ أقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أبْيَضَ وَ أسْوَدَ<ref>زاد في «د»: أحمر.</ref>: أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي [عَلى أُمَّتي]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إلاّ أنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ [هِيَ]<ref>الزيادة من «و» </ref>. {{قرآن|إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}<ref>المائدة / ۵۵.</ref>، وَ عَلِيُّ بْنُ أبي طالِبٍ الَّذي أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ في كُلِّ حالٍ.<ref>«ب»: و هو راكع يريد وجه اللَّه، يريده اللَّه في كل حال.</ref>  


|اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ام<ref>«ج» و «ه»: در آنچه رسانده‌ام كوتاهى نكرده‌ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل كرده سستى نكرده‌ام.</ref>، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -كه او سلام است<ref>«سلام» در اين دو مورد به عنوان يكى از نام هاى خداوند ذكر شده است.</ref>- مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»، و خداوند در اين مورد آيه اى از كتابش بر من نازل كرده است: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند»،<ref>مائده / ۵۵.</ref> و على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى كند.<ref>«ب»: در حال ركوع به خاطر خداوند زكات داده، خدا هم در هر حال او را اراده مى كند و مى خواهد.</ref>  
|اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ام<ref>«ج» و «ه»: در آنچه رسانده‌ام كوتاهى نكرده‌ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل كرده سستى نكرده‌ام.</ref>، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى‌كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -كه او سلام است<ref>«سلام» در اين دو مورد به عنوان يكى از نام هاى خداوند ذكر شده است.</ref>- مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»، و خداوند در اين مورد آيه اى از كتابش بر من نازل كرده است: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌دهند»،<ref>مائده / ۵۵.</ref> و على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى‌كند.<ref>«ب»: در حال ركوع به خاطر خداوند زكات داده، خدا هم در هر حال او را اراده مى‌كند و مى‌خواهد.</ref>  


|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ [السَّلامَ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» و «و».</ref> عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إلَيْكُمْ -أيُّهَا النّاسُ- لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمينَ<ref>‹الف» و «و»: إدغال الآثمين. «ب»: إدّعاء اللائمين. «ج»: إعذال الظالمين. «ه»: إعذال اللائمين. و الإدغال بمعنى ادخال ما يُفسد، و العَذْل بمعنى اللوم.</ref> وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإسْلامِ<ref>«الف»: ختل المستهزئين. «ه»: حيل المستسرين. «و»: حيلة المستسرين. و الختل بمعنى الخدعة.</ref>، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأنَّهُمْ {{قرآن|يَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ}}، {{قرآن|وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ}}<ref>إشارة إلى الآية ۱۱ من سورة الفتح، و الآية ۱۵ من سورة النور.</ref> وَ كَثْرَةِ أذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ<ref>«ج»: مرّة بعد أُخرى. «و»: مرة بعد مرة. </ref> حَتّى سَمَّوْني اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّي كَذلِكَ<ref>«و»: أنّي هو.</ref> لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إيّايَ وَ إقْبالي عَلَيْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّي]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و». </ref> حَتّى أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ في ذلِكَ<ref>«ب»: أنزل اللَّه في كتابه ذلك. «ج» و «ه» و «و»: أنزل عز و جل في ذلك لا إله إلاّ هو.</ref> {{قرآن|وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ -[عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ]<ref>الزيادة من «الف» و «د».</ref>- خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ}}.<ref>التوبة / ۶۱.</ref>  
|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ [السَّلامَ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» و «و».</ref> عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إلَيْكُمْ -أيُّهَا النّاسُ- لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمينَ<ref>‹الف» و «و»: إدغال الآثمين. «ب»: إدّعاء اللائمين. «ج»: إعذال الظالمين. «ه»: إعذال اللائمين. و الإدغال بمعنى ادخال ما يُفسد، و العَذْل بمعنى اللوم.</ref> وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإسْلامِ<ref>«الف»: ختل المستهزئين. «ه»: حيل المستسرين. «و»: حيلة المستسرين. و الختل بمعنى الخدعة.</ref>، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأنَّهُمْ {{قرآن|يَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ}}، {{قرآن|وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ}}<ref>إشارة إلى الآية ۱۱ من سورة الفتح، و الآية ۱۵ من سورة النور.</ref> وَ كَثْرَةِ أذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ<ref>«ج»: مرّة بعد أُخرى. «و»: مرة بعد مرة. </ref> حَتّى سَمَّوْني اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّي كَذلِكَ<ref>«و»: أنّي هو.</ref> لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إيّايَ وَ إقْبالي عَلَيْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّي]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و». </ref> حَتّى أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ في ذلِكَ<ref>«ب»: أنزل اللَّه في كتابه ذلك. «ج» و «ه» و «و»: أنزل عز و جل في ذلك لا إله إلاّ هو.</ref> {{قرآن|وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ -[عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ]<ref>الزيادة من «الف» و «د».</ref>- خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ}}.<ref>التوبة / ۶۱.</ref>  


|اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه «با زبانشان مى گويند آنچه در قلب هايشان نيست و اين كار را سهل مى شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.» و همچنين<ref>يعنى يكى ديگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ اين مهم اين جهت است.</ref> به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (على) با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «واز آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى كنند و مى گويند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى)است بگو گوش است -بر ضد كسانى كه گمان مى كنند او «اُذُن» است- و براى شما خير است به خدا ايمان مى آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى نمايد».<ref>توبه / آيه ۶۱.لازم به تذكر است كه فرق بين «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ» كه همراه «باء» است با «يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنينَ» كه همراه «لام» است اينكه: اولى به معناى تصديق كردن، و دومى به معناى اظهار تواضع و احترام است. در اينجا مراد اين طور مى شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله كلام خداوند را تصديق مى فرمايد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى نمايد و سخن آنان را ردّ نمى كند.</ref>
|اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه «با زبانشان مى‌گويند آنچه در قلب هايشان نيست و اين كار را سهل مى‌شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.» و همچنين<ref>يعنى يكى ديگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ اين مهم اين جهت است.</ref> به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (على) با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «واز آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‌كنند و مى‌گويند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى)است بگو گوش است -بر ضد كسانى كه گمان مى‌كنند او «اُذُن» است- و براى شما خير است به خدا ايمان مى‌آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‌نمايد».<ref>توبه / آيه ۶۱.لازم به تذكر است كه فرق بين «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ» كه همراه «باء» است با «يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنينَ» كه همراه «لام» است اينكه: اولى به معناى تصديق كردن، و دومى به معناى اظهار تواضع و احترام است. در اينجا مراد اين طور مى‌شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله كلام خداوند را تصديق مى‌فرمايد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‌نمايد و سخن آنان را ردّ نمى‌كند.</ref>


|وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَيْهِمْ بِأعْيانِهِمْ لَأوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ<ref>«د»: و أومأت إليهم بأعيانهم و لو شئت أن أدلّ عليهمم لدللت.</ref>، وَ لكِنّي وَ اللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.<ref>«ج» و «ه» و «و»: و لكنّي واللَّه بسترهم قد تكرَّمت. </ref>  
|وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَيْهِمْ بِأعْيانِهِمْ لَأوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ<ref>«د»: و أومأت إليهم بأعيانهم و لو شئت أن أدلّ عليهمم لدللت.</ref>، وَ لكِنّي وَ اللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.<ref>«ج» و «ه» و «و»: و لكنّي واللَّه بسترهم قد تكرَّمت. </ref>  


|و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن)را نام ببرم مى توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مى نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفى كنم مى توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده‌ام.<ref>«ج» و «ه»: ولى به خدا قسم من با چشم پوشى بر آنان كرامت نموده‌ام.</ref>  
|و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن)را نام ببرم مى‌توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مى‌نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفى كنم مى‌توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده‌ام.<ref>«ج» و «ه»: ولى به خدا قسم من با چشم پوشى بر آنان كرامت نموده‌ام.</ref>  


|وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّي إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب».</ref>، {{قرآن|يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -في حَقِّ عَلِيٍّ- وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}<ref>المائدة / ۶۷.</ref>  
|وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّي إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب».</ref>، {{قرآن|يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -في حَقِّ عَلِيٍّ- وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}<ref>المائدة / ۶۷.</ref>  


|بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم، «اى پيامبر برسان آنچه -در حق على- از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى كند».<ref>مائده / ۶۷.</ref>
|بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى‌شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم، «اى پيامبر برسان آنچه -در حق على- از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‌كند».<ref>مائده / ۶۷.</ref>
}}
}}


خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ<ref>«و»: أقوم.</ref> في هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطيعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ [اللَّهِ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».</ref> رَبِّكُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ إلهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ الْمُخاطِبُ لَكُمْ<ref>«الف» و «د»: ثمّ من دونه رسولكم محمّد، وليّكم القائم المخاطِب لكم.</ref>، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إمامُكُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.<ref>«ج» و «ه» و «و»: ثمّ الإمامة في وُلدي الذين من صلبه إلى يوم القيامة و يوم يلقون اللَّه و رسوله. و في «د»: ثمّ الأئمّة الذين في ذرّيتي...</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ<ref>«و»: أقوم.</ref> في هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطيعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ [اللَّهِ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».</ref> رَبِّكُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ إلهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ الْمُخاطِبُ لَكُمْ<ref>«الف» و «د»: ثمّ من دونه رسولكم محمّد، وليّكم القائم المخاطِب لكم.</ref>، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إمامُكُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.<ref>«ج» و «ه» و «و»: ثمّ الإمامة في وُلدي الذين من صلبه إلى يوم القيامة و يوم يلقون اللَّه و رسوله. و في «د»: ثمّ الأئمّة الذين في ذرّيتي...</ref>  


|اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين اجتماعى بپا می‌ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده<ref>منظورِ حضرت از اين كلام، خودشان مى ‏باشند.</ref>، و بعد از من على صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزى كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.  
|اى مردم، اين آخرين بارى است كه در چنين اجتماعى بپا می‌ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده<ref>منظورِ حضرت از اين كلام، خودشان مى‌‏باشند.</ref>، و بعد از من على صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزى كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.  


|لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ<ref>«ج» و «د»: لا حلال إلاّ ما أحلّه اللَّه و لا حرام إلاّ ما حرّمه اللَّه.</ref>، وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ[عَلَيْكُمْ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه».</ref> وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِىَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبّي مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَيْهِ.<ref>«ب»: و أنا عرّفت عليّاً. «ج» و «و»: و أنا وصيّت بعلمه إليه. «ه»: و أنا رضيت بعلمه.</ref>  
|لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ<ref>«ج» و «د»: لا حلال إلاّ ما أحلّه اللَّه و لا حرام إلاّ ما حرّمه اللَّه.</ref>، وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ[عَلَيْكُمْ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه».</ref> وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِىَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبّي مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَيْهِ.<ref>«ب»: و أنا عرّفت عليّاً. «ج» و «و»: و أنا وصيّت بعلمه إليه. «ه»: و أنا رضيت بعلمه.</ref>  
خط ۲۰۲: خط ۲۰۲:
|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي<ref> «د»: والراعي بعدي.</ref>، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلى مَنْ آمَنَ بي وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلى طاعَتِهِ<ref>«ب»: ... على من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضى اللَّه و محاربة أعدائه و الدال على طاعته. «ج» و «و»: ... و على تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال على طاعته.</ref> وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ.  
|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي<ref> «د»: والراعي بعدي.</ref>، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلى مَنْ آمَنَ بي وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلى طاعَتِهِ<ref>«ب»: ... على من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضى اللَّه و محاربة أعدائه و الدال على طاعته. «ج» و «و»: ... و على تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال على طاعته.</ref> وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ.  


|اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من<ref>«د»:و مدبر امور بعد از من. </ref> و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏‌اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى می‌كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او<ref>«ب»: ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضى مى كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايى كننده بر اطاعت خداوند است. </ref> و نهى كننده از معصيت او.
|اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من<ref>«د»:و مدبر امور بعد از من. </ref> و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏‌اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى می‌كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او<ref>«ب»: ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضى مى‌كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايى كننده بر اطاعت خداوند است. </ref> و نهى كننده از معصيت او.


|إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ [[اْلإمامُ الْهادي]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ.
|إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ [[اْلإمامُ الْهادي]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ.
خط ۲۶۲: خط ۲۶۲:
مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أعْقابِكُمْ؟ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشّاكِرينَ[الصّابِرينَ].<ref>الزيادة من «د» و «و» . وهذه الفقرة إشارة إلى الآية ۱۴۴ من سورة آل عمران.</ref> ألا وَ إنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أعْقابِكُمْ؟ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشّاكِرينَ[الصّابِرينَ].<ref>الزيادة من «د» و «و» . وهذه الفقرة إشارة إلى الآية ۱۴۴ من سورة آل عمران.</ref> ألا وَ إنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ.


اى مردم، شما را مى ‏ترسانم و انذار می‌نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده‌‏اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد می‌نماييد؟ هر كس به عقب برگردد به خدا ضررى نمى‏ رساند، و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش می‌دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.
اى مردم، شما را مى‌‏ترسانم و انذار می‌نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده‌‏اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد می‌نماييد؟ هر كس به عقب برگردد به خدا ضررى نمى‏ رساند، و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش می‌دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.


مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَيَّ بِإسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَى اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ب»، و ص «الف»: لا تمنّوا على اللَّه إسلامكم فيسخط عليكم و يصيبكم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و في «ج»: ... و يبتليكم بسوط عذاب ... و في «ه» و «و»: لاتمنّوا على اللَّه فينا ما لا يطيعكم(«و»: لا يعطيكم)اللَّه و يسخط عليكم و يبتليكم بسوط عذاب ... .</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَيَّ بِإسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَى اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ب»، و ص «الف»: لا تمنّوا على اللَّه إسلامكم فيسخط عليكم و يصيبكم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و في «ج»: ... و يبتليكم بسوط عذاب ... و في «ه» و «و»: لاتمنّوا على اللَّه فينا ما لا يطيعكم(«و»: لا يعطيكم)اللَّه و يسخط عليكم و يبتليكم بسوط عذاب ... .</ref>  
خط ۲۸۴: خط ۲۸۴:
وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً،[ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د» .</ref>، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ[مَنْ يَفْرُغُ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» .</ref> [ وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.<ref>إشارة إلى الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>  
وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً،[ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د» .</ref>، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ[مَنْ يَفْرُغُ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» .</ref> [ وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.<ref>إشارة إلى الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>  


و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> می‌گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است - اى جن و انس<ref>كلمه«الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref> - كه مى ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و می‌فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس(گداخته) و نمی‌توانيد آن را از خود دفع كنيد.<ref>اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>  
و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> می‌گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است - اى جن و انس<ref>كلمه«الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref> - كه مى‌ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و می‌فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس(گداخته) و نمی‌توانيد آن را از خود دفع كنيد.<ref>اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۷۹ من سورة آل عمران.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ‏ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۷۹ من سورة آل عمران.</ref>  
خط ۲۹۲: خط ۲۹۲:
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و» . و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القرى و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالى، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه(«د»: و هو مواعدٌ)، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا: ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و» . و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القرى و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالى، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه(«د»: و هو مواعدٌ)، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا: ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.</ref>  


اى مردم، هيچ سرزمينِ آبادى<ref name=":2">الزيادة من «ب» . و في «د»: اعطب، مكان «اغضب» .</ref> نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ (اهل آن آيات الهى را)خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدى خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملى مى ‏نمايد.<ref>«الف»و «د»: اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش آن را هلاک می‌كند، و همچنان بوده كه آبادى‏ ها را هلاک نموده در حالى كه ظالم بودند چنان كه خداوند تعالى (در قرآن )ذكر فرموده است. و اين على امام و صاحب اختيار شماست و او وعده گاه الهى است و خداوند وعده ‏اش را عملى می‌كند.</ref>  
اى مردم، هيچ سرزمينِ آبادى<ref name=":2">الزيادة من «ب» . و في «د»: اعطب، مكان «اغضب» .</ref> نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ (اهل آن آيات الهى را)خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدى خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملى مى‌‏نمايد.<ref>«الف»و «د»: اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش آن را هلاک می‌كند، و همچنان بوده كه آبادى‏ ها را هلاک نموده در حالى كه ظالم بودند چنان كه خداوند تعالى (در قرآن )ذكر فرموده است. و اين على امام و صاحب اختيار شماست و او وعده گاه الهى است و خداوند وعده ‏اش را عملى می‌كند.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أكْثَرُ الْأَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلينَ<ref> «ب»: فأهلكهم اللَّه. «ج» و «ه»: و اللَّه فقد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم. «و»: و اللَّه قد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.</ref>، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالى: «لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ» .<ref>المرسلات / ۱۹-۱۶.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أكْثَرُ الْأَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلينَ<ref> «ب»: فأهلكهم اللَّه. «ج» و «ه»: و اللَّه فقد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم. «و»: و اللَّه قد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.</ref>، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالى: «لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ» .<ref>المرسلات / ۱۹-۱۶.</ref>  
خط ۳۲۹: خط ۳۲۹:
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنينَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ.<ref>إشارة إلى الآية ۷۳ من سورة الزمر.</ref>  
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنينَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ.<ref>إشارة إلى الآية ۷۳ من سورة الزمر.</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‌‏اند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت می‌شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى ‏آيند و می‌گويند:«سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براى هميشه داخل بهشت شويد».
بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‌‏اند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت می‌شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى‌‏آيند و می‌گويند:«سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براى هميشه داخل بهشت شويد».


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ.<ref>إشارة إلى الآية ۴۰ من سورة غافر. و في «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّ أوليائهم الذين قال اللَّه عز و جل: «يدخلون اكنة بغير حساب» </ref>  
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ.<ref>إشارة إلى الآية ۴۰ من سورة غافر. و في «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّ أوليائهم الذين قال اللَّه عز و جل: «يدخلون اكنة بغير حساب» </ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه بهشت براى آنان است و در آن بدون حساب روزى داده مى ‏شوند.<ref>«الف »و«ب»و «د»: بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است:«بدون حساب وارد بهشت می‌شوند».</ref>  
بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه بهشت براى آنان است و در آن بدون حساب روزى داده مى‌‏شوند.<ref>«الف »و«ب»و «د»: بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است:«بدون حساب وارد بهشت می‌شوند».</ref>  


ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰ من سورة النساء.</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰۶ من سورة هود. و في «الف» و «د»: و هي تفور و لها زفير.</ref>  
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰ من سورة النساء.</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰۶ من سورة هود. و في «الف» و «د»: و هي تفور و لها زفير.</ref>  


بدانيد كه دشمنان ايشان (اهل بيت) كسانى‌‏اند كه به شعله ‏هاى آتش وارد می‌شوند، بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه از جهنم در حالى كه می‌جوشد، صداى وحشتناكى می‌شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند.
بدانيد كه دشمنان ايشان (اهل بيت) كسانى‌‏اند كه به شعله ‏هاى آتش وارد می‌شوند، بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه از جهنم در حالى كه می‌جوشد، صداى وحشتناكى می‌شنوند و شعله كشيدن آن را مى‌‏بينند.


ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ» .<ref>الأعراف / ۳۸.</ref>  
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ» .<ref>الأعراف / ۳۸.</ref>  
خط ۳۴۵: خط ۳۴۵:
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ» .<ref>الملك / ۱۱-۸.</ref>  
ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ» .<ref>الملك / ۱۱-۸.</ref>  


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‌‏اند كه خداوند عزوجل می‌فرمايد:«كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ ‏يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ...»<ref>ملك / ۱۱-۸.</ref> :«هرگاه گروهى(از ايشان) را در جهنم مى ‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى ‏پرسند: آيا ترساننده‏ اى براى شما نيامد؟ مى ‏گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و می‌گويند: اگر می‌شنيديم يا فكر می‌كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند<ref>كلمه «سحق »به معنى هلاك و به معناى دورى و بُعد آمده است.</ref> اصحاب آتش».
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‌‏اند كه خداوند عزوجل می‌فرمايد:«كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ ‏يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ...»<ref>ملك / ۱۱-۸.</ref> :«هرگاه گروهى(از ايشان) را در جهنم مى‌‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى‌‏پرسند: آيا ترساننده‏ اى براى شما نيامد؟ مى‌‏گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و می‌گويند: اگر می‌شنيديم يا فكر می‌كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند<ref>كلمه «سحق »به معنى هلاك و به معناى دورى و بُعد آمده است.</ref> اصحاب آتش».


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ كَبيرٌ.<ref>الملك / ۱۲.</ref>  
ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ كَبيرٌ.<ref>الملك / ۱۲.</ref>  
خط ۳۸۲: خط ۳۸۲:
ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. ألا إنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِه<ref> «ب»: ألا إنّه المجتاز من بحر عميق. ألا إنّه المجازي كل ذي فضل بفضله. «ج» و «ه» و «و»: ألا إنّه المصباح من البحر العميق الواسم لكلّ ذي فضل بفضله.</ref> وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.
ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. ألا إنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِه<ref> «ب»: ألا إنّه المجتاز من بحر عميق. ألا إنّه المجازي كل ذي فضل بفضله. «ج» و «ه» و «و»: ألا إنّه المصباح من البحر العميق الواسم لكلّ ذي فضل بفضله.</ref> وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.


بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايى عميق.<ref>«ب»: اوست عبور كننده از دريايى عميق. منظور از درياى عميق احتمالاتى دارد؛ از جمله درياى علم الهى، و يا درياى قدرت الهى، و يا منظور مجموعه قدرت‏هايى است كه خداوند به امام‏ عليه السلام در جهات مختلف عنايت فرموده است.</ref> اوست كه هر صاحب فضيلتى را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتى را به قدر جهلش نشانه مى ‏دهد.<ref>«ب»: اوست كه هر صاحب فضلى را به قدر فضلش جزا می‌دهد. </ref> اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى.
بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايى عميق.<ref>«ب»: اوست عبور كننده از دريايى عميق. منظور از درياى عميق احتمالاتى دارد؛ از جمله درياى علم الهى، و يا درياى قدرت الهى، و يا منظور مجموعه قدرت‏هايى است كه خداوند به امام‏ عليه السلام در جهات مختلف عنايت فرموده است.</ref> اوست كه هر صاحب فضيلتى را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتى را به قدر جهلش نشانه مى‌‏دهد.<ref>«ب»: اوست كه هر صاحب فضلى را به قدر فضلش جزا می‌دهد. </ref> اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى.


ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لِأمْرِ آياتِهِ.<ref> « الف» و «ب» و «د»: المنبّه بأمر ايمانه. «ه»: و المسند لأمر آبائه. «و»: و المشيّد لأمر آبائه.</ref> ألا إنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَيْهِ.
ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لِأمْرِ آياتِهِ.<ref> « الف» و «ب» و «د»: المنبّه بأمر ايمانه. «ه»: و المسند لأمر آبائه. «و»: و المشيّد لأمر آبائه.</ref> ألا إنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَيْهِ.
خط ۴۰۸: خط ۴۰۸:
ألا وَ إنّي قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ قَدْ بايَعَني، وَ أنَا آخِذُكُمْ<ref>«ج»: أمدّكم.</ref> بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. «إنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى «بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً»<ref>.الفتح / ۱۰</ref>  
ألا وَ إنّي قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ قَدْ بايَعَني، وَ أنَا آخِذُكُمْ<ref>«ج»: أمدّكم.</ref> بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. «إنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى «بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً»<ref>.الفتح / ۱۰</ref>  


بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ‏ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى ‏گيرم.<ref>«ج»: به سوى شما دست بيعت دراز می‌كنم.</ref>  
بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ‏ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‌‏گيرم.<ref>«ج»: به سوى شما دست بيعت دراز می‌كنم.</ref>  


«اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْدِيهِمْ، فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً»<ref>فتح / ۱۰.</ref> :
«اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْدِيهِمْ، فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً»<ref>فتح / ۱۰.</ref> :


«كسانى كه با تو بيعت می‌كنند در واقع با خدا بيعت مى ‏كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد.»
«كسانى كه با تو بيعت می‌كنند در واقع با خدا بيعت مى‌‏كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد.»


== حلال و حرام، واجبات و محرمات ==
== حلال و حرام، واجبات و محرمات ==
خط ۴۲۴: خط ۴۲۴:
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref> «د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref> «د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.</ref>  


اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى‏ شوند مگر آنكه مستغنى می‌گردند و شاد مى ‏شوند، و هيچ خاندانى آن را ترک نمی‌كنند مگر آنكه منقطع می‌شوند و فقير مى ‏گردند.<ref>شايد منظور از«منقطع شدن»كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر»استفاده شده است، و در«د»و«ه»چنين است:«هيچ اهل بيتى وارد خانه خدا نمى شوند مگر آنكه رشد و نمو می‌نمايند و غصه‏ شان زايل می‌شود، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى‏ كنند مگر آنكه هلاک و متفرق می‌شوند».</ref>  
اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى‏ شوند مگر آنكه مستغنى می‌گردند و شاد مى‌‏شوند، و هيچ خاندانى آن را ترک نمی‌كنند مگر آنكه منقطع می‌شوند و فقير مى‌‏گردند.<ref>شايد منظور از«منقطع شدن»كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر»استفاده شده است، و در«د»و«ه»چنين است:«هيچ اهل بيتى وارد خانه خدا نمى‌شوند مگر آنكه رشد و نمو می‌نمايند و غصه‏ شان زايل می‌شود، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى‏ كنند مگر آنكه هلاک و متفرق می‌شوند».</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref> «ب» و «و»: فإذا قضى حجّه استؤنف به.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref> «ب» و «و»: فإذا قضى حجّه استؤنف به.</ref>  


اى مردم، هيچ مؤمنى در موقف(عرفات، مشعر، منى)وقوف<ref>منظور مراسم وقوف در اين سه مكان است كه جزئى از اعمال حج محسوب می‌شود.</ref> نمى‏ كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مى آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر می‌گيرد.
اى مردم، هيچ مؤمنى در موقف(عرفات، مشعر، منى)وقوف<ref>منظور مراسم وقوف در اين سه مكان است كه جزئى از اعمال حج محسوب می‌شود.</ref> نمى‏ كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مى‌آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر می‌گيرد.


مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ.
مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ.


اى مردم، حاجيان كمک می‌شوند و آنچه خرج مى ‏كنند به آنان برمى‏ گردد، و خداوند جزاى محسنين را ضايع نمى‏ نمايد.
اى مردم، حاجيان كمک می‌شوند و آنچه خرج مى‌‏كنند به آنان برمى‏ گردد، و خداوند جزاى محسنين را ضايع نمى‏ نمايد.


مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ<ref> «ج»: بكمالٍ في الدين و تَفَقُّهٍ.</ref>، وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.<ref> «ج» و «و»: بتوبة إقلاعٍ.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ<ref> «ج»: بكمالٍ في الدين و تَفَقُّهٍ.</ref>، وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.<ref> «ج» و «و»: بتوبة إقلاعٍ.</ref>  
خط ۴۴۰: خط ۴۴۰:
مَعاشِرَ النّاسِ، أقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ<ref> «ج» و «ه»: ... و آتوا الزكاة كما أمرتُكم(«و»: كما أُمرتم).</ref>، فَإنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدي أمينَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّي وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ<ref> «الف» و «ج» و «ه»: ... بعدي، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّي و أنا منه، يخبركم بما تسألون عنه. «د» و «و»: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّي و منه.</ref> وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.
مَعاشِرَ النّاسِ، أقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ<ref> «ج» و «ه»: ... و آتوا الزكاة كما أمرتُكم(«و»: كما أُمرتم).</ref>، فَإنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدي أمينَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّي وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ<ref> «الف» و «ج» و «ه»: ... بعدي، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّي و أنا منه، يخبركم بما تسألون عنه. «د» و «و»: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّي و منه.</ref> وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.


اى مردم، نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است<ref>«ج»و«ه»: و زكات را بپردازيد همان طور كه به شما دستور دادم. </ref> و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد، على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مى ‏كند، همو كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.<ref>«الف»و «ج»و«ه»: كسى كه خداوند او را از من خلق كرده و من از اويم.«د»: كسى كه خداوند او را به جاى خودش و به جاى من خليفه قرار داده است.</ref> او و آنان كه از نسل من ‏هستند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر می‌دهند و آنچه را نمى‏ دانيد براى شما بيان مى ‏كنند.
اى مردم، نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است<ref>«ج»و«ه»: و زكات را بپردازيد همان طور كه به شما دستور دادم. </ref> و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد، على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مى‌‏كند، همو كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.<ref>«الف»و «ج»و«ه»: كسى كه خداوند او را از من خلق كرده و من از اويم.«د»: كسى كه خداوند او را به جاى خودش و به جاى من خليفه قرار داده است.</ref> او و آنان كه از نسل من ‏هستند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر می‌دهند و آنچه را نمى‏ دانيد براى شما بيان مى‌‏كنند.


ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَهُما وَ أُعَرِّفَهُما<ref> «ب» و «ج» و «ه» و «و»: أعُدّهما.</ref> فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأَوْصِياءِ<ref>«الف» و «د»: الأئمّة. «و»: الأولياء.</ref> مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّي وَ مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِيُّ إلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.<ref> «الف» و «ب»: ... هم منّي و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدي إلى يوم القيامة الذي يقضي بالحقّ. «د»: أُمّة قائمة فيهم «ه»: و منه أئمة فيهم قائمة.</ref>  
ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَهُما وَ أُعَرِّفَهُما<ref> «ب» و «ج» و «ه» و «و»: أعُدّهما.</ref> فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأَوْصِياءِ<ref>«الف» و «د»: الأئمّة. «و»: الأولياء.</ref> مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّي وَ مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِيُّ إلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.<ref> «الف» و «ب»: ... هم منّي و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدي إلى يوم القيامة الذي يقضي بالحقّ. «د»: أُمّة قائمة فيهم «ه»: و منه أئمة فيهم قائمة.</ref>  
خط ۴۵۲: خط ۴۵۲:
ألا وَ إنّي أُجَدِّدُ الْقَوْلَ: ألا فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ.
ألا وَ إنّي أُجَدِّدُ الْقَوْلَ: ألا فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ.


من سخن خود را تكرار مى ‏كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهى نماييد.
من سخن خود را تكرار مى‌‏كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهى نماييد.


ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلى قَوْلي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ‏ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّي وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ<ref>هنا آخر الخطبة في كتاب التحصين. (نسخة «ج» ).</ref>، فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّي.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: ألا و إن رأس أعألكم الأمر باالمعروف و النهي عن المنكر، فعرّفوا من لم يحضر مقامي و يسمع مقالي هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّي و ربّكم.</ref> وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْيَ عَنْ مُنْكَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.<ref> «ه»: و لا أمر بمعروف و لا نهي عن منكر إلاّ بحضرة إمام. «و»: و لا أمر بعروف و لا نهي عن منكر بحضرة إمام. </ref>  
ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلى قَوْلي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ‏ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّي وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ<ref>هنا آخر الخطبة في كتاب التحصين. (نسخة «ج» ).</ref>، فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّي.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: ألا و إن رأس أعألكم الأمر باالمعروف و النهي عن المنكر، فعرّفوا من لم يحضر مقامي و يسمع مقالي هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّي و ربّكم.</ref> وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْيَ عَنْ مُنْكَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.<ref> «ه»: و لا أمر بمعروف و لا نهي عن منكر إلاّ بحضرة إمام. «و»: و لا أمر بعروف و لا نهي عن منكر بحضرة إمام. </ref>  
خط ۴۷۴: خط ۴۷۴:
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّكُمْ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِكُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ<ref> «الف» و «ب» و «ه»: بما عقَّدت لعليّ بن أبي‏طالب من إمرة المؤمنين.</ref>، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلى ما أعْلَمْتُكُمْ أنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّكُمْ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِكُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ<ref> «الف» و «ب» و «ه»: بما عقَّدت لعليّ بن أبي‏طالب من إمرة المؤمنين.</ref>، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلى ما أعْلَمْتُكُمْ أنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ.


اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين×<ref>«الف»و«ب»و«ه»: درباره آنچه به عنوان «اميرالمؤمنينى»براى على منعقد نمودم.</ref> و امامانى كه بعد از او مى ‏آيند و از نسل من و اويند، چنان كه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين×<ref>«الف»و«ب»و«ه»: درباره آنچه به عنوان «اميرالمؤمنينى»براى على منعقد نمودم.</ref> و امامانى كه بعد از او مى‌‏آيند و از نسل من و اويند، چنان كه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.


فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref> «الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.<ref>تبايعك على ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.</ref> عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.<ref> «ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.</ref>  
فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref> «الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.<ref>تبايعك على ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.</ref> عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.<ref> «ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.</ref>  


پس همگى چنين بگوييد:«ما شنيديم و اطاعت مى ‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود می‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا می‌آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت می‌كنيم. بر اين عقيده زنده ‏ايم و با آن می‌ميريم و(روز قيامت) با آن محشور می‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏ كنيم و شك نمى‏ كنيم و انكار نمى‏ نماييم و ترديد به دل راه نمی‌دهيم و از اين قول برنمى‏ گرديم و پيمان را نمی‌شكنيم.
پس همگى چنين بگوييد:«ما شنيديم و اطاعت مى‌‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود می‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا می‌آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت می‌كنيم. بر اين عقيده زنده ‏ايم و با آن می‌ميريم و(روز قيامت) با آن محشور می‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏ كنيم و شك نمى‏ كنيم و انكار نمى‏ نماييم و ترديد به دل راه نمی‌دهيم و از اين قول برنمى‏ گرديم و پيمان را نمی‌شكنيم.


وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.
وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.
خط ۴۹۴: خط ۴۹۴:
«... و اطاعت می‌كنيم خدا را و تو را و على اميرالمؤمنين و فرزندانِ امام او را كه گفتى آنان از فرزندان تو از صلب اويند.(«ه»: گفتى آنان از تو از صلب اويند هر گاه بيايند و ادعاى امامت كنند) بعد از حسن و حسين، آن دو كه منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پيشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. اين مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اينكه آن دو آقاى جوانان اهل بهشت هستند و اينكه آن دو بعد از پدرشان على دو امام هستند، و من قبل از على پدر ايشانم».
«... و اطاعت می‌كنيم خدا را و تو را و على اميرالمؤمنين و فرزندانِ امام او را كه گفتى آنان از فرزندان تو از صلب اويند.(«ه»: گفتى آنان از تو از صلب اويند هر گاه بيايند و ادعاى امامت كنند) بعد از حسن و حسين، آن دو كه منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پيشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. اين مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اينكه آن دو آقاى جوانان اهل بهشت هستند و اينكه آن دو بعد از پدرشان على دو امام هستند، و من قبل از على پدر ايشانم».


و بگوييد:«ما در اين باره با خداوند و با تو و با على و حسن و حسين و امامانى كه ذكر كردى پيمان می‌بنديم و ميثاقى از ما براى اميرالمؤمنين گرفته شود.(«ه»: پس اين عهد و پيمان از مؤمنين گرفته شده باشد) از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏هاى ما و به صورت دست دادن، براى هر كس ممكن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار مى ‏كند. در پى تغيير آن نيستيم و در خود تصميم دگرگونى درباره آن را ابداً نمى‏ بينيم.
و بگوييد:«ما در اين باره با خداوند و با تو و با على و حسن و حسين و امامانى كه ذكر كردى پيمان می‌بنديم و ميثاقى از ما براى اميرالمؤمنين گرفته شود.(«ه»: پس اين عهد و پيمان از مؤمنين گرفته شده باشد) از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏هاى ما و به صورت دست دادن، براى هر كس ممكن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار مى‌‏كند. در پى تغيير آن نيستيم و در خود تصميم دگرگونى درباره آن را ابداً نمى‏ بينيم.


ما اين مطلب را از قول تو به دور و نزديک از فرزندان و فاميلمان می‌رسانيم.(«ه»: ... از قول تو می‌رسانيم به فرزندانمان كه به دنيا آمده‌‏اند يا نيامده ‏اند)، خدا را بر اين مطلب شاهد می‌گيريم و خدا در شاهد بودن كافى است و تو بر ما شاهدى، و نيز هر كس كه خدا را اطاعت می‌كند - چه آشكارا و چه پنهانى - و نيز ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد می‌گيريم، و خدا از هر شاهدى بالاتر است».</ref>  
ما اين مطلب را از قول تو به دور و نزديک از فرزندان و فاميلمان می‌رسانيم.(«ه»: ... از قول تو می‌رسانيم به فرزندانمان كه به دنيا آمده‌‏اند يا نيامده ‏اند)، خدا را بر اين مطلب شاهد می‌گيريم و خدا در شاهد بودن كافى است و تو بر ما شاهدى، و نيز هر كس كه خدا را اطاعت می‌كند - چه آشكارا و چه پنهانى - و نيز ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد می‌گيريم، و خدا از هر شاهدى بالاتر است».</ref>