متن و ترجمه خطبه غدیر به زبان فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتىِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعى كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يك روايت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يك از حاضرين در غدير، گوشه‌ای از مراسم يا قطعه‌ای از سخنان حضرت را نقل نموده‌‏اند. البته قسمت‏ هايى از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.<ref name=":0">اسرار غدير: ص ۱۲۷ْ،۱۰۵. چهارده قرن با غدير: ۱۳۶،۱۲۵.</ref>
واقعه عظيم غدير، شامل مراحل مقدماتىِ قبل از خطبه و متن خطبه و وقايعى كه همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه به وقوع پيوست، به صورت يك روايت واحد و متسلسل به دست ما نرسيده است. بلكه هر يك از حاضرين در غدير، گوشه‌ای از مراسم يا قطعه‌ای از سخنان حضرت را نقل نموده‌‏اند. البته قسمت‏ هايى از اين واقعه به طور متواتر به دست ما رسيده است، و خطبه غدير نيز به طور كامل در كتب حديث حفظ شده است.<ref name=":0">اسرار غدير: ص ۱۲۷°،۱۰۵. چهارده قرن با غدير: ۱۳۶،۱۲۵.</ref>


از نگاهى ديگر: پس از انتشار خبر غدير و سخنان [[پيامبرصلى الله عليه وآله]] در شهرها، متأسفانه منع از نقل حديث در حكومت سقيفه باعث شد مردم غدير را به فراموشى بسپارند و اهميت آن را ناديده بگيرند.
از نگاهى ديگر: پس از انتشار خبر غدير و سخنان [[پيامبرصلى الله عليه وآله]] در شهرها، متأسفانه منع از نقل حديث در حكومت سقيفه باعث شد مردم غدير را به فراموشى بسپارند و اهميت آن را ناديده بگيرند.


ولى در همين جو خفقان و در كنار ديگر معصومين‏ عليهم السلام كه يكى پس از ديگرى تأكيد خاصى بر حفظ اين حديث داشتند و بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال می‌فرمودند<ref name=":1">عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۷۶ - ۴۷۲.</ref>، می‌بينيم كه [[امام باقرعليه السلام]] متن كامل خطبه غدير را براى اصحابشان بيان فرموده‌‏اند.
ولى در همين جو خفقان و در كنار ديگر معصومين‏ عليهم السلام كه يكى پس از ديگرى تأكيد خاصى بر حفظ اين حديث داشتند و بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال می‌فرمودند<ref name=":1">عوالم العلوم: ج ۳: ۱۵ ص ۴۷۶ - ۴۷۲.</ref>، می‌بينيم كه [[امام باقرعليه السلام]] متن كامل خطبه غدير را براى اصحابشان بيان فرموده‌‏اند.


ضمناً همانطور كه داستان غدير و خطبه آن با يك سند واحد به دست ما نرسيده، متن آن نيز به صورت قطعه‏ هاى قابل جمع نقل شده است و به علل مختلفى از قبيل شرائط تقيه و امثال آن، و نيز طولانى بودن خطبه و عدم امكان حفظ كامل آن براى همگان، اكثر راويان «غدير» گوشه‏ هايى از آن را نقل كرده ‏اند، ولى جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» و چند جمله ديگرِ آن را همه راويان به اشاره يا صريحاً نقل كرده‌‏اند.
ضمناً همانطور كه داستان غدير و خطبه آن با يك سند واحد به دست ما نرسيده، متن آن نيز به صورت قطعه‌هاى قابل جمع نقل شده است و به علل مختلفى از قبيل شرائط تقيه و امثال آن، و نيز طولانى بودن خطبه و عدم امكان حفظ كامل آن براى همگان، اكثر راويان «غدير» گوشه‏ هايى از آن را نقل كرده‌اند، ولى جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» و چند جمله ديگرِ آن را همه راويان به اشاره يا صريحاً نقل كرده‌‏اند.


با اين همه، متن خطبه به طور كامل به دست ما رسيده است، چنان كه در قسمت اول اين بخش بيان شد، واين از توجهات صاحب ولايت است كه اين سند بزرگ اسلام را براى ما حفظ كرده است.
با اين همه، متن خطبه به طور كامل به دست ما رسيده است، چنان كه در قسمت اول اين بخش بيان شد، واين از توجهات صاحب ولايت است كه اين سند بزرگ اسلام را براى ما حفظ كرده است.
خط ۱۵: خط ۱۵:
آنچه ذيلاً آورده مى‌‏شود متن كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه فارسى آن همراه با مقدمه‌ای كوتاه است:
آنچه ذيلاً آورده مى‌‏شود متن كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه فارسى آن همراه با مقدمه‌ای كوتاه است:


در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‏ هاى آن را مؤكدتر می‌نمايد:
در مورد «خطبه غدير» سه جهت مهم، لزوم مقابله نسخه‌هاى آن را مؤكدتر می‌نمايد:


اهميتِ خود خطبه، طولانى بودن متن، سماعى بودن حديث.لذا آخرين اقدام اساسى كه درباره متن «خطبه غدير» انجام گرفته مقابله آن با سه روايت امام باقرعليه السلام و [[حذيفة بن اليمان]] و [[زيد بن ارقم]] است.
اهميتِ خود خطبه، طولانى بودن متن، سماعى بودن حديث.لذا آخرين اقدام اساسى كه درباره متن «خطبه غدير» انجام گرفته مقابله آن با سه روايت امام باقرعليه السلام و [[حذيفة بن اليمان]] و [[زيد بن ارقم]] است.


به تعبير ديگر: متن كامل خطبه غدیر پس از مقابله و تطبيق آن در مدارک نُه‏ گانه ‏اش، يعنى كتاب‏ هاى «روضة الواعظين» و «الاحتجاج» و «اليقين» و «التحصين» و «العُدَد القويّة» و «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نهج الايمان» و «نزهة الكرام» تنظيم و تلفيق و تنقيح شده است، و در يازده بخش تقديم خواهد شد و در اول هر بخش عنوانى براى آن ذكر می‌شود.براى سهولت در مطالعه و حفظ نمودن خطبه، حركاتِ حروف و اعراب‏ گذارى كلمات نيز انجام گرفته است. مواردى كه از متن خطبه نيست با حروف خاص و بدون حركات آورده شده، كما اينكه موارد مهم متن نيز با حروف سياه ذكر می‌گردد. براى صيانت كامل متن خطبه، از آوردن جمله صلى الله عليه وآله و عليه السلام در مواردى كه قطعاً در كلام حضرت نبوده خوددارى می‌شود.
به تعبير ديگر: متن كامل خطبه غدیر پس از مقابله و تطبيق آن در مدارک نُه‏ گانه ‏اش، يعنى كتاب‌هاى «روضة الواعظين» و «الاحتجاج» و «اليقين» و «التحصين» و «العُدَد القويّة» و «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نهج الايمان» و «نزهة الكرام» تنظيم و تلفيق و تنقيح شده است، و در يازده بخش تقديم خواهد شد و در اول هر بخش عنوانى براى آن ذكر می‌شود.براى سهولت در مطالعه و حفظ نمودن خطبه، حركاتِ حروف و اعراب‏ گذارى كلمات نيز انجام گرفته است. مواردى كه از متن خطبه نيست با حروف خاص و بدون حركات آورده شده، كما اينكه موارد مهم متن نيز با حروف سياه ذكر می‌گردد. براى صيانت كامل متن خطبه، از آوردن جمله صلى الله عليه وآله و عليه السلام در مواردى كه قطعاً در كلام حضرت نبوده خوددارى می‌شود.


در پاورقى ‏ها موارد اختلاف نسخه‏ ها و كيفيت آن آمده است. رمزهاى زير را براى اشاره به شش كتابِ اصلىِ مقابله شده آورده ‏ايم:(«الف»: الاحتجاج.) («ب»: اليقين.)،(«ج»: التحصين.)،(«د»: روضة الواعظين.)، («ه»: العُددالقويّة.)،(«و»: نهج ‏الايمان.)
در پاورقى ‏ها موارد اختلاف نسخه‏ ها و كيفيت آن آمده است. رمزهاى زير را براى اشاره به شش كتابِ اصلىِ مقابله شده آورده ‏ايم:(«الف»: الاحتجاج.) («ب»: اليقين.) ،(«ج»: التحصين.) ،(«د»: روضة الواعظين.) ، («ه»: العُددالقويّة.) ،(«و»: نهج ‏الايمان.)  


در چند مورد كه اختلاف نسخه از كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نزهة الكرام» ذكر شده نام اين كتاب‏ ها آمده و رمزى ندارد.
در چند مورد كه اختلاف نسخه از كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» و «نزهة الكرام» ذكر شده نام اين كتاب‏ ها آمده و رمزى ندارد.


با توجه به اينكه متن حاضر، حاصل جمع نُه روايت از نُه كتاب است، دقت در پاورقى‏ ها و محتويات نسخه‏ هاى ديگر از آن جهت حائز اهميت است كه هر نسخه مى‌‏تواند سهمى در نماياندن واقع ايفا كند.
با توجه به اينكه متن حاضر، حاصل جمع نُه روايت از نُه كتاب است، دقت در پاورقى‏ ها و محتويات نسخه‌هاى ديگر از آن جهت حائز اهميت است كه هر نسخه مى‌‏تواند سهمى در نماياندن واقع ايفا كند.


در پاورقى ‏ها آدرس آيات قرآنى و توضيح كلمات و جملاتِ مشكل آمده است. از آنجا كه متن خطبه عربى است پاورقى‏ ها هم به عربى ذكر شده تا بين دو زبان عربى و فارسى خلط واقع نشود.
در پاورقى ‏ها آدرس آيات قرآنى و توضيح كلمات و جملاتِ مشكل آمده است. از آنجا كه متن خطبه عربى است پاورقى‏ ها هم به عربى ذكر شده تا بين دو زبان عربى و فارسى خلط واقع نشود.
خط ۳۱: خط ۳۱:
در اينجا متن عربى و كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه دقيق آن آورده مى‌‏شود:
در اينجا متن عربى و كامل و مقابله شده خطبه غدير و سپس ترجمه دقيق آن آورده مى‌‏شود:


كليه ترجمه‏ هاى خطبه، طبق روايت كتاب ‹[[احتجاج|‹احتجاج]]» است، ولى ترجمه حاضر پس از مقابله و تنظيم متن عربى از نُه كتابى كه ذكر شد انجام گرفته است و حاوى اضافات و تغييراتى در عبارات است كه از نظر علم حديث و نيز در جنبه ‏هاى عقيدتى شامل نكات قابل ملاحظه‏ اى است.
كليه ترجمه‌هاى خطبه، طبق روايت كتاب ‹[[احتجاج|‹احتجاج]]» است، ولى ترجمه حاضر پس از مقابله و تنظيم متن عربى از نُه كتابى كه ذكر شد انجام گرفته است و حاوى اضافات و تغييراتى در عبارات است كه از نظر علم حديث و نيز در جنبه ‏هاى عقيدتى شامل نكات قابل ملاحظه‏ اى است.


اين ترجمه مطابق متن عربى - كه در بخش ششم مى‌‏آوريم - در يازده بخش تنظيم شده و در اول هر بخش عنوانى دارد.
اين ترجمه مطابق متن عربى - كه در بخش ششم مى‌‏آوريم - در يازده بخش تنظيم شده و در اول هر بخش عنوانى دارد.
خط ۴۷: خط ۴۷:
موارد اختلاف نسخه‏ ها كه در پاورقى ‏هاى متن عربى آمده، اگر متضمن مطلب مهمى باشد كه از متن استفاده نمی‌شود، و يا اختلاف عبارت در حدى باشد كه معناى جمله را عوض كند، در اين صورت آن را در پاورقى ترجمه فارسى مى‌‏آوريم، ولى اگر در حد اختلاف كلمات باشد و حامل معنايى جديد و مطلبى مهم نباشد از آوردن آن در پاورقى ترجمه خوددارى مى‌‏شود.
موارد اختلاف نسخه‏ ها كه در پاورقى ‏هاى متن عربى آمده، اگر متضمن مطلب مهمى باشد كه از متن استفاده نمی‌شود، و يا اختلاف عبارت در حدى باشد كه معناى جمله را عوض كند، در اين صورت آن را در پاورقى ترجمه فارسى مى‌‏آوريم، ولى اگر در حد اختلاف كلمات باشد و حامل معنايى جديد و مطلبى مهم نباشد از آوردن آن در پاورقى ترجمه خوددارى مى‌‏شود.


رمزهاى «الف» و «ب» و... كه در پاورقى‏ هاى متن عربى به كار رفته در اينجا نيز به كار می‌رود، و چند مورد كه از دو كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» آورده شده بدون رمز است.
رمزهاى «الف» و «ب» و... كه در پاورقى‌هاى متن عربى به كار رفته در اينجا نيز به كار می‌رود، و چند مورد كه از دو كتاب «الاقبال» و «الصراط المستقيم» آورده شده بدون رمز است.


در مواردى كه عبارت احتياج به توضيح يا ذكر قطعه‌ای از تاريخ دارد در پاورقى ذكر خواهد شد.
در مواردى كه عبارت احتياج به توضيح يا ذكر قطعه‌ای از تاريخ دارد در پاورقى ذكر خواهد شد.
خط ۵۷: خط ۵۷:
== حمد و ثناى الهى ==
== حمد و ثناى الهى ==
{{متن و ترجمه
{{متن و ترجمه
|الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ<ref>«ب» و «د»: علا بتوحيده و دنا بتفريده. «ج»: في توحيده..</ref> وَ جَلَّ في سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ في أرْكانِهِ، وَ أحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ في مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً<ref name=":3"> «الف» و «ب» و «ه»: مجيداً.</ref> لَمْ ‏يَزَلْ، مَحْمُوداً لايَزالُ‌‌‌‍‍‍‌‌‌‍‍‍‍‌‌‌‌‌‌‌‌[وَمَجيداً لايَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ أمْرٍ إلَيْهِ يَعُودُ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌]<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه» .</ref>  
|الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ<ref>«ب» و «د»: علا بتوحيده و دنا بتفريده. «ج»: في توحيده..</ref> وَ جَلَّ في سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ في أرْكانِهِ، وَ أحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ في مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً<ref name=":3"> «الف» و «ب» و «ه»: مجيداً.</ref> لَمْ ‏يَزَلْ، مَحْمُوداً لايَزالُ‌‌‌‍‍‍‌‌‌‍‍‍‍‌‌‌‌‌‌‌‌[وَمَجيداً لايَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعيداً وَ كُلُّ أمْرٍ إلَيْهِ يَعُودُ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‌]<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه».</ref>  


| حمد و سپاس خدايى را كه در يگانگى خود بلند مرتبه، و در تنهايى و فرد بودن خود نزديك است.<ref>كلمات اول خطبه حامل مطالب دقيقى از توحيد است كه احتياج به تفسير دارد. جمله مذكور را شايد بتوان چنين توضيح داد: حمد خدايى را كه در عين يگانگى داراى عالى‏ترين مرتبه است و در عين تنهايى و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزديك است. در «ب» و «د» عبارت چنين است: حمد خدايى را كه با يگانگى خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهايى خود نزديك شده است.</ref> در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است. علم او به همه چيز احاطه دارد، در حالى كه در جاى خود است<ref>منظور از اين جمله يكى از دو جهت مى‏تواند باشد:
| حمد و سپاس خدايى را كه در يگانگى خود بلند مرتبه، و در تنهايى و فرد بودن خود نزديك است.<ref>كلمات اول خطبه حامل مطالب دقيقى از توحيد است كه احتياج به تفسير دارد. جمله مذكور را شايد بتوان چنين توضيح داد: حمد خدايى را كه در عين يگانگى داراى عالى‏ترين مرتبه است و در عين تنهايى و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزديك است. در «ب» و «د» عبارت چنين است: حمد خدايى را كه با يگانگى خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهايى خود نزديك شده است.</ref> در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است. علم او به همه چيز احاطه دارد، در حالى كه در جاى خود است<ref>منظور از اين جمله يكى از دو جهت مى‏تواند باشد:
خط ۶۷: خط ۶۷:
هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتى كه از بين رفتنى نيست. ابتدا كننده او و بازگرداننده اوست و هر كارى به سوى او باز می‌گردد.
هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتى كه از بين رفتنى نيست. ابتدا كننده او و بازگرداننده اوست و هر كارى به سوى او باز می‌گردد.


|بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوَّاتِ<ref>المسموكات أي المرفوعات و هي السموات، و المدحوّات أي المبسوطات و هي الأرضغ.</ref> وَ جَبّارُ الْأَرَضينَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ أنْشَأَهُ<ref> «ج» و «د» و «ه» و «و»:متطوّل على كلّ من ذرأه.</ref> يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»:كلّ نفس.</ref> وَ الْعُيُونُ لاتَراهُ.
|بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَ داحِى الْمَدْحُوَّاتِ<ref>المسموكات أي المرفوعات و هي السموات، و المدحوّات أي المبسوطات و هي الأرضغ.</ref> وَ جَبّارُ الْأَرَضينَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ أنْشَأَهُ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»:متطوّل على كلّ من ذرأه.</ref> يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»:كلّ نفس.</ref> وَ الْعُيُونُ لاتَراهُ.


|به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها (آسمانها و افلاك)و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين)، يگانه حكمران زمين ‏ها و آسمان‏ ها، پاك و منزّه و تسبيح شده<ref>كلمه «قُدُّوس» به معنى پاك و منزّه از هر عيب و نقص، و كلمه »سُبُّوح« به معنى كسى كه مخلوقات او را تسبيح مى‏كنند، و تسبيح به معنى تنزيه و تمجيد خداوند است.</ref>، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمى زير نظر اوست<ref> «ج» و «د» و «ه»: هر نَفْسى زير نظر اوست.</ref>، ولى چشمها او را نمى‏ بينند.
|به وجود آورنده بالا برده شده ‏ها (آسمانها و افلاك) و پهن كننده گسترده‏ ها (زمين) ، يگانه حكمران زمين ‏ها و آسمان‏ ها، پاك و منزّه و تسبيح شده<ref>كلمه «قُدُّوس» به معنى پاك و منزّه از هر عيب و نقص، و كلمه »سُبُّوح« به معنى كسى كه مخلوقات او را تسبيح مى‏كنند، و تسبيح به معنى تنزيه و تمجيد خداوند است.</ref>، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمى زير نظر اوست<ref>«ج» و «د» و «ه»: هر نَفْسى زير نظر اوست.</ref>، ولى چشمها او را نمى‏ بينند.


|كَريمٌ حَليمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ<ref>«د»: على جميع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لايَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref> «ج» و «ه» و «و»:يستحقّون.</ref> مِنْ عَذابِهِ.
|كَريمٌ حَليمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ<ref>«د»: على جميع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لايَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref>«ج» و «ه» و «و»:يستحقّون.</ref> مِنْ عَذابِهِ.


|كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمی‌كند، و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند، مبادرت نمى‏ ورزد.
|كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمی‌كند، و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند، مبادرت نمى‏ ورزد.
خط ۷۷: خط ۷۷:
|قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ ‏تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ في كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلُهُ شَىْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِى‏ءُ الشَّىْ‏ءِ حينَ لا شَىْ‏ء<ref>«ج» و «د»: و هو منشى‏ء حيّ حين لا حيّ. «و»: و هو منشى‏ء كل شيى‏ء و حي حين لا حي.</ref> دائِمٌ حَيٌّ<ref>«ب»: دائم غني.</ref> وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.
|قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ ‏تَخْفَ عَلَيْهِ الْمَكْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُوَّةُ في كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ، وَ لَيْسَ مِثْلُهُ شَىْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِى‏ءُ الشَّىْ‏ءِ حينَ لا شَىْ‏ء<ref>«ج» و «د»: و هو منشى‏ء حيّ حين لا حيّ. «و»: و هو منشى‏ء كل شيى‏ء و حي حين لا حي.</ref> دائِمٌ حَيٌّ<ref>«ب»: دائم غني.</ref> وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ.


|باطن‏ ها و سريره‏ ها را می‌فهمد و ضماير را می‌داند و پنهان ‏ها بر او مخفى نمی‌ماند و مخفى‏ ها بر او مشتبه نمى‏ شود. او راست احاطه بر هر چيزى و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزى و قدرت بر هر چيزى، و مانند او شيئى نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز)هنگامى كه چيزى نبود.<ref> «ج» و «د»: اوست به وجود آورنده زنده هنگامى كه زنده‏ اى نبود.</ref> دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايى جز او كه با عزّت و حكيم است.
|باطن‏ ها و سريره‏ ها را می‌فهمد و ضماير را می‌داند و پنهان ‏ها بر او مخفى نمی‌ماند و مخفى‏ ها بر او مشتبه نمى‏ شود. او راست احاطه بر هر چيزى و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزى و قدرت بر هر چيزى، و مانند او شيئى نيست. اوست به وجود آورنده شيئ(چيز) هنگامى كه چيزى نبود.<ref>«ج» و «د»: اوست به وجود آورنده زنده هنگامى كه زنده‏ اى نبود.</ref> دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است. نيست خدايى جز او كه با عزّت و حكيم است.


|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.<ref> «و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل على نفسه.</ref>  
|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَ لايَجِدُ أحَدٌ كَيْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى نَفْسِهِ.<ref>«و»: و لا يحدّه أحد كيف هو من سرّ و علانية إلاّ بما دلّ هو عز و جل على نفسه.</ref>  


|بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولى او چشم‏ها را درك مى‌‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمی‌تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمی‌يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.
|بالاتر از آن است كه چشم‏ ها او را درک كنند ولى او چشم‏ها را درك مى‌‏كند، و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمی‌تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و هيچكس به چگونگى او از سرّ و آشكار دست نمی‌يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايى كرده است.


|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ<ref>«د»: أبلى</ref> . الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَى الْأبَدَ نُورُهُ<ref>«ج»: يغشى الأمد. «د»: يفنى الأبد.</ref>، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.<ref>«الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.</ref>  
|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي مَلَأَ<ref>«د»: أبلى</ref>. الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذي يَغْشَى الْأبَدَ نُورُهُ<ref>«ج»: يغشى الأمد. «د»: يفنى الأبد.</ref>، وَ الَّذي يُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَ لا مَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَ لايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ.<ref>«الف» و «ب» و «د»: و لا تفاوت في تدبيره. «و»: و لا معاون في تدبيره.</ref>  


|گواهى می‌دهم براى او كه اوست خدايى كه قُدس و پاكى و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده‌ای اجرا می‌كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمی‌شود.<ref> «الف» و «ب» و «د»: در تدبيرش تفاوت و اختلافى نيست. </ref>  
|گواهى می‌دهم براى او كه اوست خدايى كه قُدس و پاكى و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است. او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده‌ای اجرا می‌كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمی‌شود.<ref>«الف» و «ب» و «د»: در تدبيرش تفاوت و اختلافى نيست.</ref>  


|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>«الف»: ما أبدع.</ref> عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.<ref>«ج»: اختبال. و الإختبال بمعنى الفساد.</ref> أنْشَأَها<ref>«ج»: شاءها.</ref> فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ<ref>«و»: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. « ه»: الحسن الصبغة.</ref>، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ.
|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>«الف»: ما أبدع.</ref> عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَكَلُّفٍ وَ لاَ احْتِيالٍ.<ref>«ج»: اختبال. و الإختبال بمعنى الفساد.</ref> أنْشَأَها<ref>«ج»: شاءها.</ref> فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ<ref>«و»: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنيعَةُ «ب»: الحسن المنعة. « ه»: الحسن الصبغة.</ref>، الْعَدْلُ الَّذي لا يَجُورُ، وَ الْأكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إلَيْهِ الْأُمُورُ.


|آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله<ref> «ج»: بدون فساد.</ref> خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند<ref> «ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.</ref>، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى‏ كند و كَرم كننده‌ای كه كارها به سوى او باز مى‌‏گردد.
|آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالى تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسى و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله<ref>«ج»: بدون فساد.</ref> خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند<ref>«ج»: خواسته است پس به وجود آمده‏ اند.</ref>، و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، صنعت او محكم و كار او زيباست. عادلى كه ظلم نمى‏ كند و كَرم كننده‌ای كه كارها به سوى او باز مى‌‏گردد.


|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref> «ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ<ref>هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.</ref>، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّى. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.
|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref>«ب» و «ج» و «و»: مالك الأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ<ref>هذه الفقرة في «د» هكذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر في الأفلاك.</ref>، كُلٌّ يَجْري لِأجَلٍ مُسَمّى. يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.


|شهادت می‌دهم اوست خدايى كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده است.پادشاهِ پادشاهان<ref> «ب» و «ج»: مالك پادشاهان.</ref> و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روى روز و روز را بر روى شب مى‌‏گرداند كه به سرعت در پى آن می‌رود.<ref>كنايه از اينكه شب و روز مانند دو كُشتى گيرنده هر يك بر ديگرى غالب می‌شود و او را بر زمين مى‌‏زند و خود بالا مى‌‏آيد. درباره روز، عبارتِ «شب را به سرعت دنبال مى‌‏كند» فرموده ولى درباره شب نفرموده است. چه بسا كنايه از اينكه چون روز از نور ايجاد می‌شود به مجرد كم شدن نور رو به شب می‌رود.</ref> در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.
|شهادت می‌دهم اوست خدايى كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده است.پادشاهِ پادشاهان<ref>«ب» و «ج»: مالك پادشاهان.</ref> و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمانِ تعيين شده در حركت هستند. شب را بر روى روز و روز را بر روى شب مى‌‏گرداند كه به سرعت در پى آن می‌رود.<ref>كنايه از اينكه شب و روز مانند دو كُشتى گيرنده هر يك بر ديگرى غالب می‌شود و او را بر زمين مى‌‏زند و خود بالا مى‌‏آيد. درباره روز، عبارتِ «شب را به سرعت دنبال مى‌‏كند» فرموده ولى درباره شب نفرموده است. چه بسا كنايه از اينكه چون روز از نور ايجاد می‌شود به مجرد كم شدن نور رو به شب می‌رود.</ref> در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.


|لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ<ref>«الف» و «ب»: لم‏يكن معه ضدّ و لا ندّ. «ج»: و لم‏ يكن معه ندّ.</ref> أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ ‏يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ وَ لَمْ ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ<ref> «ج»: إلهاً واحداً ماجداً</ref> . يَشاءُ فَيُمْضي، وَ يُريدُ فَيَقْضي، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصي، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْني، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكي،[وَ يُدْني وَ يُقْصي]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «ه» . و في «د»: و يدبّر فيقضي.</ref> وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطي<ref>«ب»: و يمنع و يثري.</ref> لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.
|لَمْ‏ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ<ref>«الف» و «ب»: لم‏يكن معه ضدّ و لا ندّ. «ج»: و لم‏ يكن معه ندّ.</ref> أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ ‏يَلِدْ وَ لَمْ‏ يُولَدْ وَ لَمْ ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ<ref>«ج»: إلهاً واحداً ماجداً</ref>. يَشاءُ فَيُمْضي، وَ يُريدُ فَيَقْضي، وَ يَعْلَمُ فَيُحْصي، وَ يُميتُ وَ يُحْيي، وَ يُفْقِرُ وَ يُغْني، وَ يُضْحِكُ وَ يُبْكي،[وَ يُدْني وَ يُقْصي]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «ه». و في «د»: و يدبّر فيقضي.</ref> وَ يَمْنَعُ وَ يُعْطي<ref>«ب»: و يمنع و يثري.</ref> لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.


|براى او ضدّى، و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى ‏نياز است. زاييده نشده و نمى‏ زايد و براى او هيچ همتايى نيست. خداى يگانه و پروردگار با عظمت. می‌خواهد پس به انجام می‌رساند، و اراده مى‌‏كند پس مقدّر می‌نمايد، و می‌داند پس به شماره می‌آورد. می‌ميراند و زنده مى‌‏كند، فقير می‌كند و غنى مى‌‏نمايد، می‌خنداند و می‌گرياند، نزديك می‌كند و دور می‌نمايد<ref> «د»: تدبير می‌كند و مقدر می‌نمايد. </ref>، منع مى‌‏كند و عطا می‌نمايد.<ref> «ب»: منع مى‌‏كند و ثروتمند می‌نمايد.</ref> پادشاهى از آنِ او و حمد و سپاس براى اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزى قادر است.
|براى او ضدّى، و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى ‏نياز است. زاييده نشده و نمى‏ زايد و براى او هيچ همتايى نيست. خداى يگانه و پروردگار با عظمت. می‌خواهد پس به انجام می‌رساند، و اراده مى‌‏كند پس مقدّر می‌نمايد، و می‌داند پس به شماره می‌آورد. می‌ميراند و زنده مى‌‏كند، فقير می‌كند و غنى مى‌‏نمايد، می‌خنداند و می‌گرياند، نزديك می‌كند و دور می‌نمايد<ref>«د»: تدبير می‌كند و مقدر می‌نمايد.</ref>، منع مى‌‏كند و عطا می‌نمايد.<ref>«ب»: منع مى‌‏كند و ثروتمند می‌نمايد.</ref> پادشاهى از آنِ او و حمد و سپاس براى اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزى قادر است.


|يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.<ref> «ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ<ref> «الف»: مجيب الدعاء.</ref> وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ<ref> «د»: جزيل العطاء.</ref>، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.</ref>، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.<ref>«ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.<ref> «د»: الموفّق للمتّقين و مولى العالمين.</ref> الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ[عَلى كُلِّ حالٍ].<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه» .</ref>  
|يُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفّارُ.<ref>«ج» و «و»: لايولج لِلَيلٍ في نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ في ليل إلاّ هو. و في «ه»: لا مولج الليل في نهار و لا مولج النهار في ليل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ<ref>«الف»: مجيب الدعاء.</ref> وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ<ref>«د»: جزيل العطاء.</ref>، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذي لا يُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ<ref>«ج» و «د» و «ه» و «و»: لا يشكل عليه لغة.</ref>، وَ لايُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَ لا يُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّينَ.<ref>«ج» و «ه»: لا يضجره مستصرخة. «د»: الملحّين عليه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ رَبُّ الْعالَمينَ.<ref>«د»: الموفّق للمتّقين و مولى العالمين.</ref> الَّذي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْ‏يَشْكُرَهُ وَ يَحْمَدَهُ[عَلى كُلِّ حالٍ].<ref>الزيادة من «ج» و «د» و «ه».</ref>  


|شب را در روز و روز را در شب فرو مى‌‏برد.<ref> «ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.</ref> نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمی‌شود<ref> «ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتى(زبانى)بر او مشكل نمی‌شود.</ref>، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى‏ كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمى‏ كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايى كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.  
|شب را در روز و روز را در شب فرو مى‌‏برد.<ref>«ج» و «ه»: داخل كننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نيست مگر او.</ref> نيست خدايى جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس‏ ها و پروردگار جنّ و بشر، كه هيچ امرى بر او مشكل نمی‌شود<ref>«ج» و «د» و «ه»: هيچ لُغتى(زبانى) بر او مشكل نمی‌شود.</ref>، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمى‏ كند، و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمى‏ كند. نگه‏دارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالميان. خدايى كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالى شكر و سپاس گويند.  


|أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً<ref>«الف»: أحمده على السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده على السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.</ref> عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ<ref>«ج»: أُبادر إلى رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلى مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الى ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref>، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ.  
|أحْمَدُهُ كَثيراً وَ أشْكُرُهُ دائِماً<ref>«الف»: أحمده على السراء. و في «ب» هذه الفقرة متصلة بما قبلها هكذا: أن يشكره و يحمده على السراء... و ص «د»: أحمده و أشكره.</ref> عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ، وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطيعُ وَ أُبادِرُ إلى كُلِّ ما يَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ<ref>«ج»: أُبادر إلى رضاه. «الف»: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة في «د» هكذا: فاسمعوا و أطيعوا لِأمره و بادِروا إلى مرضاته و سلِّموا لما قضاه. «و»: أُبادر الى ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref>، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَ لايُخافُ جَوْرُهُ.  
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
== فرمان الهى براى مطلبى مهم ==
== فرمان الهى براى مطلبى مهم ==
{{متن و ترجمه
{{متن و ترجمه
|وَ أُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أُؤَدّي ما أوْحى بِهِ إلَيَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ<ref>«ب»: و إن عظمت حيلته و صفةُ حيلته. «د»: و إن عظمت منّته.</ref> - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أنّي إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب» </ref> فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن<ref>«و»: تضمّن.</ref> لي تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ[مِنَ النّاس]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ.
|وَ أُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ أُؤَدّي ما أوْحى بِهِ إلَيَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ<ref>«ب»: و إن عظمت حيلته و صفةُ حيلته. «د»: و إن عظمت منّته.</ref> - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَني أنّي إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب»</ref> فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن<ref>«و»: تضمّن.</ref> لي تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ[مِنَ النّاس]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ.


|اقرار مى‌كنم براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او، و شهادت مى‌دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى‌نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد - نيست خدايى جز او - زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‌ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.
|اقرار مى‌كنم براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او، و شهادت مى‌دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى‌نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد - نيست خدايى جز او - زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‌ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.


|فَأوْحى إلَيَّ: {{قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ -في عَلِيٍّ يَعْني فِى الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ- وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}.<ref>المائدة / ۶۷.</ref>  
|فَأوْحى إلَيَّ: {{قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ -في عَلِيٍّ يَعْني فِى الْخِلافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أبي طالِبٍ- وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}.<ref>المائدة: ۶۷.</ref>  


|خداوند به من چنين وحى كرده است: «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده -درباره على، يعنى خلافت على بن ابى طالب- و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‌كند».<ref>مائده / ۶۷.</ref>
|خداوند به من چنين وحى كرده است: «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده -درباره على، يعنى خلافت على بن ابى طالب- و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‌كند».<ref>مائده: ۶۷.</ref>


|مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إلَيَّ<ref>«ج» و «ه» و «و» هكذا: ما قصرت فيما بلّغت و لا قعدت عن تبليغ ما أنزله.</ref>، وَأنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إلَيَّ<ref>«و»: عليَّ</ref>. مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي -وَ هُوَ السَّلامُ<ref>- «ب» و «ج» و «ه»: عن السلام ربِّ السلام. </ref> أنْ أقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أبْيَضَ وَ أسْوَدَ<ref>زاد في «د»: أحمر.</ref>: أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي [عَلى أُمَّتي]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إلاّ أنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ [هِيَ]<ref>الزيادة من «و» </ref>. {{قرآن|إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}<ref>المائدة / ۵۵.</ref>، وَ عَلِيُّ بْنُ أبي طالِبٍ الَّذي أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ في كُلِّ حالٍ.<ref>«ب»: و هو راكع يريد وجه اللَّه، يريده اللَّه في كل حال.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إلَيَّ<ref>«ج» و «ه» و «و» هكذا: ما قصرت فيما بلّغت و لا قعدت عن تبليغ ما أنزله.</ref>، وَأنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ إلَيَّ<ref>«و»: عليَّ</ref>. مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي -وَ هُوَ السَّلامُ<ref>- «ب» و «ج» و «ه»: عن السلام ربِّ السلام.</ref> أنْ أقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أبْيَضَ وَ أسْوَدَ<ref>زاد في «د»: أحمر.</ref>: أنَّ عَلِيَّ بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي [عَلى أُمَّتي]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إلاّ أنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدي وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَيَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ [هِيَ]<ref>الزيادة من «و»</ref>. {{قرآن|إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}<ref>المائدة: ۵۵.</ref>، وَ عَلِيُّ بْنُ أبي طالِبٍ الَّذي أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ في كُلِّ حالٍ.<ref>«ب»: و هو راكع يريد وجه اللَّه، يريده اللَّه في كل حال.</ref>  


|اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ام<ref>«ج» و «ه»: در آنچه رسانده‌ام كوتاهى نكرده‌ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل كرده سستى نكرده‌ام.</ref>، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى‌كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -كه او سلام است<ref>«سلام» در اين دو مورد به عنوان يكى از نام هاى خداوند ذكر شده است.</ref>- مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»، و خداوند در اين مورد آيه اى از كتابش بر من نازل كرده است: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌دهند»،<ref>مائده / ۵۵.</ref> و على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى‌كند.<ref>«ب»: در حال ركوع به خاطر خداوند زكات داده، خدا هم در هر حال او را اراده مى‌كند و مى‌خواهد.</ref>  
|اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ام<ref>«ج» و «ه»: در آنچه رسانده‌ام كوتاهى نكرده‌ام و در ابلاغ آنچه بر من نازل كرده سستى نكرده‌ام.</ref>، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى‌كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -كه او سلام است<ref>«سلام» در اين دو مورد به عنوان يكى از نام هاى خداوند ذكر شده است.</ref>- مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»، و خداوند در اين مورد آيه اى از كتابش بر من نازل كرده است: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌دهند»،<ref>مائده: ۵۵.</ref> و على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى‌كند.<ref>«ب»: در حال ركوع به خاطر خداوند زكات داده، خدا هم در هر حال او را اراده مى‌كند و مى‌خواهد.</ref>  


|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ [السَّلامَ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» و «و».</ref> عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إلَيْكُمْ -أيُّهَا النّاسُ- لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمينَ<ref>‹الف» و «و»: إدغال الآثمين. «ب»: إدّعاء اللائمين. «ج»: إعذال الظالمين. «ه»: إعذال اللائمين. و الإدغال بمعنى ادخال ما يُفسد، و العَذْل بمعنى اللوم.</ref> وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإسْلامِ<ref>«الف»: ختل المستهزئين. «ه»: حيل المستسرين. «و»: حيلة المستسرين. و الختل بمعنى الخدعة.</ref>، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأنَّهُمْ {{قرآن|يَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ}}، {{قرآن|وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ}}<ref>إشارة إلى الآية ۱۱ من سورة الفتح، و الآية ۱۵ من سورة النور.</ref> وَ كَثْرَةِ أذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ<ref>«ج»: مرّة بعد أُخرى. «و»: مرة بعد مرة. </ref> حَتّى سَمَّوْني اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّي كَذلِكَ<ref>«و»: أنّي هو.</ref> لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إيّايَ وَ إقْبالي عَلَيْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّي]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و». </ref> حَتّى أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ في ذلِكَ<ref>«ب»: أنزل اللَّه في كتابه ذلك. «ج» و «ه» و «و»: أنزل عز و جل في ذلك لا إله إلاّ هو.</ref> {{قرآن|وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ -[عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ]<ref>الزيادة من «الف» و «د».</ref>- خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ}}.<ref>التوبة / ۶۱.</ref>  
|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أنْ يَسْتَعْفِيَ لِيَ [السَّلامَ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» و «و».</ref> عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إلَيْكُمْ -أيُّهَا النّاسُ- لِعِلْمي بِقِلَّةِالْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمينَ<ref>‹الف» و «و»: إدغال الآثمين. «ب»: إدّعاء اللائمين. «ج»: إعذال الظالمين. «ه»: إعذال اللائمين. و الإدغال بمعنى ادخال ما يُفسد، و العَذْل بمعنى اللوم.</ref> وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإسْلامِ<ref>«الف»: ختل المستهزئين. «ه»: حيل المستسرين. «و»: حيلة المستسرين. و الختل بمعنى الخدعة.</ref>، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ بِأنَّهُمْ {{قرآن|يَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ}}، {{قرآن|وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ}}<ref>إشارة إلى الآية ۱۱ من سورة الفتح، و الآية ۱۵ من سورة النور.</ref> وَ كَثْرَةِ أذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ<ref>«ج»: مرّة بعد أُخرى. «و»: مرة بعد مرة.</ref> حَتّى سَمَّوْني اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّي كَذلِكَ<ref>«و»: أنّي هو.</ref> لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إيّايَ وَ إقْبالي عَلَيْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّي]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و».</ref> حَتّى أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ في ذلِكَ<ref>«ب»: أنزل اللَّه في كتابه ذلك. «ج» و «ه» و «و»: أنزل عز و جل في ذلك لا إله إلاّ هو.</ref> {{قرآن|وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ -[عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ]<ref>الزيادة من «الف» و «د».</ref>- خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ}}.<ref>التوبة: ۶۱.</ref>  


|اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه «با زبانشان مى‌گويند آنچه در قلب هايشان نيست و اين كار را سهل مى‌شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.» و همچنين<ref>يعنى يكى ديگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ اين مهم اين جهت است.</ref> به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (على) با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «واز آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‌كنند و مى‌گويند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى)است بگو گوش است -بر ضد كسانى كه گمان مى‌كنند او «اُذُن» است- و براى شما خير است به خدا ايمان مى‌آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‌نمايد».<ref>توبه / آيه ۶۱.لازم به تذكر است كه فرق بين «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ» كه همراه «باء» است با «يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنينَ» كه همراه «لام» است اينكه: اولى به معناى تصديق كردن، و دومى به معناى اظهار تواضع و احترام است. در اينجا مراد اين طور مى‌شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله كلام خداوند را تصديق مى‌فرمايد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‌نمايد و سخن آنان را ردّ نمى‌كند.</ref>
|اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه «با زبانشان مى‌گويند آنچه در قلب هايشان نيست و اين كار را سهل مى‌شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.» و همچنين<ref>يعنى يكى ديگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ اين مهم اين جهت است.</ref> به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او (على) با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «واز آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‌كنند و مى‌گويند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) است بگو گوش است -بر ضد كسانى كه گمان مى‌كنند او «اُذُن» است- و براى شما خير است به خدا ايمان مى‌آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‌نمايد».<ref>توبه: آيه ۶۱.لازم به تذكر است كه فرق بين «يُؤْمِنُ بِاللَّهِ» كه همراه «باء» است با «يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنينَ» كه همراه «لام» است اينكه: اولى به معناى تصديق كردن، و دومى به معناى اظهار تواضع و احترام است. در اينجا مراد اين طور مى‌شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله كلام خداوند را تصديق مى‌فرمايد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‌نمايد و سخن آنان را ردّ نمى‌كند.</ref>


|وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَيْهِمْ بِأعْيانِهِمْ لَأوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ<ref>«د»: و أومأت إليهم بأعيانهم و لو شئت أن أدلّ عليهمم لدللت.</ref>، وَ لكِنّي وَ اللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.<ref>«ج» و «ه» و «و»: و لكنّي واللَّه بسترهم قد تكرَّمت. </ref>  
|وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّيَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَيْهِمْ بِأعْيانِهِمْ لَأوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ<ref>«د»: و أومأت إليهم بأعيانهم و لو شئت أن أدلّ عليهمم لدللت.</ref>، وَ لكِنّي وَ اللَّهِ في أُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.<ref>«ج» و «ه» و «و»: و لكنّي واللَّه بسترهم قد تكرَّمت.</ref>  


|و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن)را نام ببرم مى‌توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مى‌نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفى كنم مى‌توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده‌ام.<ref>«ج» و «ه»: ولى به خدا قسم من با چشم پوشى بر آنان كرامت نموده‌ام.</ref>  
|و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم مى‌توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مى‌نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفى كنم مى‌توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده‌ام.<ref>«ج» و «ه»: ولى به خدا قسم من با چشم پوشى بر آنان كرامت نموده‌ام.</ref>  


|وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّي إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب».</ref>، {{قرآن|يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -في حَقِّ عَلِيٍّ- وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}<ref>المائدة / ۶۷.</ref>  
|وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّي إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَيَّ [في حَقِّ عَلِيٍّ]<ref>الزيادة من «ب».</ref>، {{قرآن|يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ -في حَقِّ عَلِيٍّ- وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ}}<ref>المائدة: ۶۷.</ref>  


|بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى‌شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم، «اى پيامبر برسان آنچه -در حق على- از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‌كند».<ref>مائده / ۶۷.</ref>
|بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى‌شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم، «اى پيامبر برسان آنچه -در حق على- از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‌كند».<ref>مائده: ۶۷.</ref>
}}
}}


خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
|مَعاشِرَ النّاسِ، [فَضِّلُوهُ]<ref>الزيادة من «ج».</ref>، ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِيَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أحْصَيْتُهُ في إمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً<ref>«ب»: و كلّ علمٍ علَّمنيه فقد علَّمتُهُ عليّاً و المتيقّن من ولده. «ج» و «ه»: و كلّ علم علّمنيه فقد علّمته عليّاً و هو المبيّن لكم بعدي.</ref>، وَ هُوَ {{قرآن|الْإمامُ الْمُبينُ}} [الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: {{قرآن|وَ كُلَّ شَىٍْ أحْصَيْناهُ في إمامٍ مُبينٍ}}].<ref>الزيادة من «ب». و الآية في سورة يس: الآية ۱۲. و ص «و» من قوله «و كل علم...» إلى هنا هكذا: و كلُّ علم علَّمته فقد علَّمته علياً، هو المبيّن لكم بعدي.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، [فَضِّلُوهُ]<ref>الزيادة من «ج».</ref>، ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِيَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أحْصَيْتُهُ في إمامِ الْمُتَّقينَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً<ref>«ب»: و كلّ علمٍ علَّمنيه فقد علَّمتُهُ عليّاً و المتيقّن من ولده. «ج» و «ه»: و كلّ علم علّمنيه فقد علّمته عليّاً و هو المبيّن لكم بعدي.</ref>، وَ هُوَ {{قرآن|الْإمامُ الْمُبينُ}} [الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: {{قرآن|وَ كُلَّ شَىٍْ أحْصَيْناهُ في إمامٍ مُبينٍ}}].<ref>الزيادة من «ب». و الآية في سورة يس: الآية ۱۲. و ص «و» من قوله «و كل علم...» إلى هنا هكذا: و كلُّ علم علَّمته فقد علَّمته علياً، هو المبيّن لكم بعدي.</ref>  


|اى مردم، على را (بر ديگران) فضيلت دهيد. هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمى را كه آموخته‌‏ام در امام المتقين جمع نموده‌ام<ref>«أحصاه» به معناى «عَدَّه و ضَبَطَه» است. براى تقريب ذهن از كلمه «جمع و جمع آورى» استفاده شد.</ref>، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموخته‌ام. اوست «امام مبين» كه خداوند در سوره ياسين ذكر كرده است: «و هر چيزى را در امام مبين جمع كرديم».<ref>يس / ۱۲.</ref>
|اى مردم، على را (بر ديگران) فضيلت دهيد. هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است و هر علمى را كه آموخته‌‏ام در امام المتقين جمع نموده‌ام<ref>«أحصاه» به معناى «عَدَّه و ضَبَطَه» است. براى تقريب ذهن از كلمه «جمع و جمع آورى» استفاده شد.</ref>، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموخته‌ام. اوست «امام مبين» كه خداوند در سوره ياسين ذكر كرده است: «و هر چيزى را در امام مبين جمع كرديم».<ref>يس: ۱۲.</ref>


|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ<ref>«ج» و «د»: و لاتفرّوا منه. «و»: و لا تفرقوا منه.</ref>، وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذي يَهْدي إلَى الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهى عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ [لَمْ‏ يَسْبِقْهُ إلَى الْايمانِ بي أحَدٌ]<ref>الزيادة من «ب».</ref>، وَ الَّذي فَدى رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعي. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ].<ref>الزيادة من «ب».</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ<ref>«ج» و «د»: و لاتفرّوا منه. «و»: و لا تفرقوا منه.</ref>، وَ لاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذي يَهْدي إلَى الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهى عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ [لَمْ‏ يَسْبِقْهُ إلَى الْايمانِ بي أحَدٌ]<ref>الزيادة من «ب».</ref>، وَ الَّذي فَدى رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ يَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعي. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ].<ref>الزيادة من «ب».</ref>  


|اى مردم، از او (على) به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى بر مگردانيد و از ولايت او سر باز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل می‌كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى می‌نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده‌اى او را مانع نمى‏‌شود. او (على)اول كسى است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچكس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكارى كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالى كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمى‌كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسى است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالى كه جانش را فداى من كرده بود در جاى من خوابيد.
|اى مردم، از او (على) به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى بر مگردانيد و از ولايت او سر باز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل می‌كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى می‌نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده‌اى او را مانع نمى‏‌شود. او (على) اول كسى است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچكس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكارى كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالى كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمى‌كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسى است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالى كه جانش را فداى من كرده بود در جاى من خوابيد.


|مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
|اى مردم، على را فضيلت دهيد.<ref>«ب»: اى مردم، خداوند على بن ابیطالب را بر همه مردم فضيلت داده است</ref> كه او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامى كه خداوند رزق و روزى را نازل می‌كند و خلق باقى هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسى كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده است<ref>«ج» و «ه»: گفتار من از جبرئيل و قول جبرئيل از خداوند عز و جل است.</ref> و می‌گويد: «هركس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.» «هر كس ببيند براى فردا چه پيش فرستاده است و از خدا بترسيد -كه با على مخالفت كنيد و در نتيجه قدمى بعد از ثابت بودن آن بلغزد- خداوند از آنچه انجام می‌دهيد آگاه است».
|اى مردم، على را فضيلت دهيد.<ref>«ب»: اى مردم، خداوند على بن ابیطالب را بر همه مردم فضيلت داده است</ref> كه او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامى كه خداوند رزق و روزى را نازل می‌كند و خلق باقى هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسى كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده است<ref>«ج» و «ه»: گفتار من از جبرئيل و قول جبرئيل از خداوند عز و جل است.</ref> و می‌گويد: «هركس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.» «هر كس ببيند براى فردا چه پيش فرستاده است و از خدا بترسيد -كه با على مخالفت كنيد و در نتيجه قدمى بعد از ثابت بودن آن بلغزد- خداوند از آنچه انجام می‌دهيد آگاه است».


|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذي ذَكَرَ في كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى [مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ]<ref>الزيادة من «ب».</ref> {{قرآن|أنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ}}.<ref>الزمر / ۵۶.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذي ذَكَرَ في كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى [مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ]<ref>الزيادة من «ب».</ref> {{قرآن|أنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّهِ}}.<ref>الزمر: ۵۶.</ref>  


|اى مردم، او (على) «جنب اللَّه»<ref>جنب:«یعنى كنار و جهت و ناحيه. شايد مراد در اينجا شدت ارتباط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با خداست.</ref> است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسى كه با او مخالفت كند فرموده است :«اى حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهى كردم.»<ref>زمر / 56.</ref>
|اى مردم، او (على) «جنب اللَّه»<ref>جنب: «یعنى كنار و جهت و ناحيه. شايد مراد در اينجا شدت ارتباط اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با خداست.</ref> است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسى كه با او مخالفت كند فرموده است : «اى حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهى كردم.»<ref>زمر: 56.</ref>


|مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَ انْظُرُوا إلى مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ‏ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ<ref>«د»: فواللَّه لهو مبيّن لكم نوراً واحداً.</ref> وَ لَنْ‏ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إلاَّ الَّذي أنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَيَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِيَدي]<ref>الزيادة من «ب» و «ج».</ref> وَ مُعْلِمُكُمْ: أنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِيٌّ بْنُ أبي‏طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَيَّ.<ref>«و»: أمر من اللَّه أنزله عليَّ.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَ انْظُرُوا إلى مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ‏ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ<ref>«د»: فواللَّه لهو مبيّن لكم نوراً واحداً.</ref> وَ لَنْ‏ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إلاَّ الَّذي أنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَيَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِيَدي]<ref>الزيادة من «ب» و «ج».</ref> وَ مُعْلِمُكُمْ: أنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِيٌّ بْنُ أبي‏طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَيَّ.<ref>«و»: أمر من اللَّه أنزله عليَّ.</ref>  
خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي [مِنْ صُلْبِهِ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و». و في «ب»: إنَّ عليّاً و الطاهرين من ذرّيتي و ولدي...</ref> هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ<ref>«و» خ‏ل: مبنيّ على صاحبه.</ref> وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ‏ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ في خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ في أرْضِهِ.<ref>«الف»: حكماؤه في أرضه. «ج» و «و»: أمر من اللَّه في خلقه و حكمهه في أرضه. «د»: بأمر اللَّه في خلقه و بحكمه في أرضه.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي [مِنْ صُلْبِهِ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و». و في «ب»: إنَّ عليّاً و الطاهرين من ذرّيتي و ولدي...</ref> هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ<ref>«و» خ‏ل: مبنيّ على صاحبه.</ref> وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ‏ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ في خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ في أرْضِهِ.<ref>«الف»: حكماؤه في أرضه. «ج» و «و»: أمر من اللَّه في خلقه و حكمهه في أرضه. «د»: بأمر اللَّه في خلقه و بحكمه في أرضه.</ref>  


|اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است.<ref>اشاره به حديث {{عربی|إني تارك فيكم الثقلين، كتاب اللَّه و عترتى}} است.</ref> هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى‏‌دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمى‏‌شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين‏ هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.<ref>«ج»: اين امرى از جانب خداوند در خلقش و حُكم او در زمين است.</ref>  
|اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است.<ref>اشاره به حديث {{عربی|إني تارك فيكم الثقلين، كتاب اللَّه و عترتى}} است.</ref> هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى‏‌دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمى‏‌شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين‌هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.<ref>«ج»: اين امرى از جانب خداوند در خلقش و حُكم او در زمين است.</ref>  


|ألا وَ قَدْ أدَّيْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ<ref>«ج»: ألا وقد نصحت.</ref>، ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ<ref>«ب»: و إنّي أقول. «د»: و أنا قلته.</ref> عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا «أميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ أخي هذا<ref>«الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه ليس أميرالمؤمنين غير أخي هذا.</ref>، ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدي لِأحَدٍ غَيْرِهِ
|ألا وَ قَدْ أدَّيْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ<ref>«ج»: ألا وقد نصحت.</ref>، ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ<ref>«ب»: و إنّي أقول. «د»: و أنا قلته.</ref> عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا «أميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ أخي هذا<ref>«الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه ليس أميرالمؤمنين غير أخي هذا.</ref>، ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدي لِأحَدٍ غَيْرِهِ
خط ۱۹۶: خط ۱۹۶:
== معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلى الله عليه وآله ==
== معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلى الله عليه وآله ==
{{متن و ترجمه
{{متن و ترجمه
|ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إلى عَضُدِ عَلِيّ ‏عليه السلام فَرَفَعَهُ، وَ كانَ أميرُالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ ‏اللَّهِ‏ صلى الله عليه وآله مِنْبَرَهُ عَلى دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَيامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله كَأنَّهُما في مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ رَسوُلُ ‏اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله بِيَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَى السَّماءِ وَ شالَ عَلِيّاً عليه السلام حَتّى صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله<ref>«ب»: ... على درجة دون مقامه، فبسط يده نحو وجه رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بيده (كذا) حط استكمل بسطهما إلى السماء و شال علياً عليه السلام حتى صارت رجلاه مع ركبتي رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله. و هذه الفقرة في كتاب «الاقبال» لابن طاووس هكذا: ثم ضرب بيده على عضده... فرفعه بيده و قال: أيها الناس، من أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.</ref>، ثُمَّ قالَ: «أيُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟» قالوُا: «أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ». فَقالَ: «ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الزيادة من «ج» .</ref>  
|ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إلى عَضُدِ عَلِيّ ‏عليه السلام فَرَفَعَهُ، وَ كانَ أميرُالْمُؤْمِنينَ ‏عليه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ ‏اللَّهِ‏ صلى الله عليه وآله مِنْبَرَهُ عَلى دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَيامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله كَأنَّهُما في مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ رَسوُلُ ‏اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله بِيَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَى السَّماءِ وَ شالَ عَلِيّاً عليه السلام حَتّى صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُكْبَةِ رَسوُلِ‏ اللَّهِ ‏صلى الله عليه وآله<ref>«ب»:... على درجة دون مقامه، فبسط يده نحو وجه رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بيده (كذا) حط استكمل بسطهما إلى السماء و شال علياً عليه السلام حتى صارت رجلاه مع ركبتي رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله. و هذه الفقرة في كتاب «الاقبال» لابن طاووس هكذا: ثم ضرب بيده على عضده... فرفعه بيده و قال: أيها الناس، من أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.</ref>، ثُمَّ قالَ: «أيُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ؟» قالوُا: «أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ». فَقالَ: «ألا فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الزيادة من «ج».</ref>  


|سپس پيامبر صلى الله عليه وآله دستش را بر بازوى على ‏عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالى بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زمانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز منبر آمده بود يك پله پايين ‏تر از حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويى هر دو در يك مكان ايستاده‏ اند. سپس پيامبر صلى الله عليه وآله با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوى آسمان باز نمود و على ‏عليه السلام را از جا بلند كرد تا حدى كه پاى او موازى زانوى پيامبر صلى الله عليه وآله رسيد.<ref>«ب»: اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دست خود را به طرف صورت پيامبر صلى الله عليه وآله باز كرد تا آنكه هر دو دست او به طور كامل به سوى آسمان باز شد. پس على‏ عليه السلام را بلند كرد به طورى كه دو پاى او مطابق زانوهاى پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت. اين فقره در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: ... پيامبر صلى الله عليه وآله على‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: «اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏‌ام اين على صاحب اختيار اوست. خداوندا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند».</ref> سپس فرمود: «اى مردم، چه كسى بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند».
|سپس پيامبر صلى الله عليه وآله دستش را بر بازوى على ‏عليه السلام زد و او را بلند كرد. اين در حالى بود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از زمانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز منبر آمده بود يك پله پايين ‏تر از حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويى هر دو در يك مكان ايستاده‏ اند. سپس پيامبر صلى الله عليه وآله با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوى آسمان باز نمود و على ‏عليه السلام را از جا بلند كرد تا حدى كه پاى او موازى زانوى پيامبر صلى الله عليه وآله رسيد.<ref>«ب»: اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دست خود را به طرف صورت پيامبر صلى الله عليه وآله باز كرد تا آنكه هر دو دست او به طور كامل به سوى آسمان باز شد. پس على‏ عليه السلام را بلند كرد به طورى كه دو پاى او مطابق زانوهاى پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت. اين فقره در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است:... پيامبر صلى الله عليه وآله على‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: «اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار او بوده‏‌ام اين على صاحب اختيار اوست. خداوندا، دوست بدار هر كس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند».</ref> سپس فرمود: «اى مردم، چه كسى بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟» گفتند: «خدا و رسولش». فرمود: «بدانيد كه هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند».


|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي<ref> «د»: والراعي بعدي.</ref>، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلى مَنْ آمَنَ بي وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلى طاعَتِهِ<ref>«ب»: ... على من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضى اللَّه و محاربة أعدائه و الدال على طاعته. «ج» و «و»: ... و على تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال على طاعته.</ref> وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ.  
|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ أخي وَ وَصِيّي وَ واعي عِلْمي<ref>«د»: والراعي بعدي.</ref>، وَ خَليفَتي في أُمَّتي عَلى مَنْ آمَنَ بي وَ عَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعي إلَيْهِ وَ الْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالي عَلى طاعَتِهِ<ref>«ب»:... على من آمن بي، ألا إنّ تنزيل القرآن عليَّ و تأويله و تفسيره بعدي عليه و العمل بما يرضى اللَّه و محاربة أعدائه و الدال على طاعته. «ج» و «و»:... و على تفسير كتاب ربي عز و جل و الدعاء إليه و العمل بما يُرضيه و المحاربة لأعدائه و الدال على طاعته.</ref> وَ النّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ.  


|اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من<ref>«د»:و مدبر امور بعد از من. </ref> و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏‌اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى می‌كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او<ref>«ب»: ... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضى مى‌كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايى كننده بر اطاعت خداوند است. </ref> و نهى كننده از معصيت او.
|اى مردم، اين على است برادر من و وصى من و جامع علم من<ref>«د»:و مدبر امور بعد از من.</ref> و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده‏‌اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضى می‌كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستى كننده بر اطاعت او<ref>«ب»:... و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند. بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من است، و تأويل و تفسيرش بعد از من و عمل كردن به آنچه خدا را راضى مى‌كند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمايى كننده بر اطاعت خداوند است.</ref> و نهى كننده از معصيت او.


|إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ [[اْلإمامُ الْهادي]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ.
|إنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ ‏اللَّهِ وَ أميرُالْمُؤْمِنينَ وَ [[اْلإمامُ الْهادي]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَ الْمارِقينَ بِأمْرِ اللَّهِ.


|اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين<ref>ناكثان: طلحه و زبير و عايشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاويه و اهل صفين؛ و مارقان: اهل نهروان هستند. </ref> به امر خداوند.
|اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين<ref>ناكثان: طلحه و زبير و عايشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاويه و اهل صفين؛ و مارقان: اهل نهروان هستند.</ref> به امر خداوند.


|يَقُولُ اللَّهُ: {{قرآن|ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ}}.<ref>ق / ۲۹.</ref> بِأَمْرِكَ يا رَبِّ أقُولُ<ref>«الف»: أقول: ما يبدّل القول لديَّ بأمر ربّي. «ه»: بأمر اللَّه أقول: ما يبدّل القول لديَّ.</ref>: «أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]<ref>الزيادة من «ه» .</ref> وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ».<ref> «ه» و «و»: من جحده.</ref>  
|يَقُولُ اللَّهُ: {{قرآن|ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ}}.<ref>ق: ۲۹.</ref> بِأَمْرِكَ يا رَبِّ أقُولُ<ref>«الف»: أقول: ما يبدّل القول لديَّ بأمر ربّي. «ه»: بأمر اللَّه أقول: ما يبدّل القول لديَّ.</ref>: «أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]<ref>الزيادة من «ه».</ref> وَ الْعَنْ مَنْ أنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ».<ref>«ه» و «و»: من جحده.</ref>  


|خداوند می‌فرمايد: «سخن در پيشگاه من تغيير نمى‏ پذيرد»<ref>ق / 29.</ref>، پروردگارا، به امر تو می‌گويم<ref>«الف»: می‌گويم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغيير نمی‌يابد. «ه»: به امر خداوند می‌گويم: سخن نزد من تغيير نمى‌يابد.</ref>: «خداوندا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند و خوار كن هر كس على را خوار كند، و لعنت نما هر كس على را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق على را انكار نمايد.»
|خداوند می‌فرمايد: «سخن در پيشگاه من تغيير نمى‏ پذيرد»<ref>ق: 29.</ref>، پروردگارا، به امر تو می‌گويم<ref>«الف»: می‌گويم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغيير نمی‌يابد. «ه»: به امر خداوند می‌گويم: سخن نزد من تغيير نمى‌يابد.</ref>: «خداوندا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس على را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس على را يارى كند و خوار كن هر كس على را خوار كند، و لعنت نما هر كس على را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق على را انكار نمايد.»


|أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ<ref>«و»: لها.</ref> : {{قرآن|الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً}}<ref>المائدة / ۳.</ref>، [وَ قُلْتَ: {{قرآن|إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ}}<ref>آل عمران/۱۹</ref>، وَ قُلْتَ: {{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ ديناً فَلَنْ‏ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ}}.<ref>آل عمران / ۸۵ .</ref> أللَّهُمَّ إنّي أُشْهِدُكَ أنّي قَدْ بَلَّغْتُ.<ref>هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما في «ج» . و في «الف» هكذا: اللهمَّ إنّك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة بعدي لعليّ وليّك عند تبياني ذلك و نصبي إيّاهُ بما أكملت لعبادك من دينهم و أتمممت عليهم بنعمتك و رضيت لهم الإسلام ديناً، فقلت: {{قرآن|و من يبتغِ غير الإسلام ديناً فَلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين}}. اللهم إنّي أُشهدك و كفى بك شهيداً أنّي قد بلّغت. و في «ب» هكذا: اللهم إنك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ و إنّك عند بياني ذلك و نصبي إيّاه‏لما أكملت لعبادك من دينهم... و في «د»: اللهمّ إنّك أنت أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ وليّك عند تبيين ذلك بتفضيلك إيّاه بما أكملت لعبادك ... و في «ه» هكذا: اللهم إنّك أنزلت في عليّ وليّك عند تبيغ ذلك و نصبك إيّاه لها: {{قرآن|اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الإسلام ديناً، و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين}}. اللهم أشهدك أنّي قد بلّغت. ثمّ إن الظاهر أن في هذا الموضع ينتهي الكلام الذي قاله ‏صلى الله عليه وآله عند رفعه أميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيده.</ref>  
|أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِيٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَ تَبْيينِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ<ref>«و»: لها.</ref> : {{قرآن|الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإسْلامَ ديناً}}<ref>المائدة: ۳.</ref>، [وَ قُلْتَ: {{قرآن|إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ}}<ref>آل عمران/۱۹</ref>، وَ قُلْتَ: {{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ ديناً فَلَنْ‏ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ}}.<ref>آل عمران: ۸۵.</ref> أللَّهُمَّ إنّي أُشْهِدُكَ أنّي قَدْ بَلَّغْتُ.<ref>هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما في «ج». و في «الف» هكذا: اللهمَّ إنّك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة بعدي لعليّ وليّك عند تبياني ذلك و نصبي إيّاهُ بما أكملت لعبادك من دينهم و أتمممت عليهم بنعمتك و رضيت لهم الإسلام ديناً، فقلت: {{قرآن|و من يبتغِ غير الإسلام ديناً فَلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين}}. اللهم إنّي أُشهدك و كفى بك شهيداً أنّي قد بلّغت. و في «ب» هكذا: اللهم إنك أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ و إنّك عند بياني ذلك و نصبي إيّاه‏لما أكملت لعبادك من دينهم... و في «د»: اللهمّ إنّك أنت أنزلت عليَّ أنّ الإمامة لعليّ وليّك عند تبيين ذلك بتفضيلك إيّاه بما أكملت لعبادك... و في «ه» هكذا: اللهم إنّك أنزلت في عليّ وليّك عند تبيغ ذلك و نصبك إيّاه لها: {{قرآن|اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الإسلام ديناً، و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين}}. اللهم أشهدك أنّي قد بلّغت. ثمّ إن الظاهر أن في هذا الموضع ينتهي الكلام الذي قاله ‏صلى الله عليه وآله عند رفعه أميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيده.</ref>  


| پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى: «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم»<ref>مائده / 3.</ref>، و فرمودى: «دين نزد خداوند اسلام است»<ref>آل عمران/۱۹</ref>، و فرمودى: «و هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود»<ref>آل عمران / 85 .</ref> پروردگارا، تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم.<ref>«الف» و «ب» و «د» و «ه»: پروردگارا، تو بر من نازل كردى كه امامت بعد از من براى على است آن هنگام كه اين مطلب را بيان نمودم و او را نصب كردم، به آنچه كامل كردى براى بندگانت دينشان را و تمام نمودى بر آنان نعمت خود را و فرمودى: «هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند از او قبول نمى‏ شود و او در آخرت از زيانكاران است.» خدايا من تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد كفايت می‌‏نمايى. </ref>  
| پروردگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن على در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردى: «امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم»<ref>مائده: 3.</ref>، و فرمودى: «دين نزد خداوند اسلام است»<ref>آل عمران/۱۹</ref>، و فرمودى: «و هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود»<ref>آل عمران: 85.</ref> پروردگارا، تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم.<ref>«الف» و «ب» و «د» و «ه»: پروردگارا، تو بر من نازل كردى كه امامت بعد از من براى على است آن هنگام كه اين مطلب را بيان نمودم و او را نصب كردم، به آنچه كامل كردى براى بندگانت دينشان را و تمام نمودى بر آنان نعمت خود را و فرمودى: «هر كس دينى غير از اسلام انتخاب كند از او قبول نمى‏ شود و او در آخرت از زيانكاران است.» خدايا من تو را شاهد می‌گيرم كه من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد كفايت می‌‏نمايى.</ref>  
}}
}}
== تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت ==
== تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت ==
{{متن و ترجمه
{{متن و ترجمه
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِإمامَتِهِ.<ref> «ب»: معاشر الناس، هذا عليّ، إنّما أكمل اللَّه عز و جلّ لكم دينكم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ ‏يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي<ref> «و»: و بمن كان من ولدي.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَ‍{{قرآن|أوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ]}}<ref>الزيادة من «ب»، و هي إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة آل عمران.</ref> وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، {{قرآن|لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.}}<ref>آل عمران / ۸۸ .</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دينَكُمْ بِإمامَتِهِ.<ref>«ب»: معاشر الناس، هذا عليّ، إنّما أكمل اللَّه عز و جلّ لكم دينكم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ ‏يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي<ref>«و»: و بمن كان من ولدي.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَ‍{{قرآن|أوُلئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ]}}<ref>الزيادة من «ب»، و هي إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة آل عمران.</ref> وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، {{قرآن|لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.}}<ref>آل عمران: ۸۸.</ref>  


|اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، «چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته»<ref>حبط«بمعنى سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بين رفتن است. </ref> و در آتش دائمى خواهند بود. «عذاب از آنان تخفيف نمى‏‌يابد و به آنها مهلت داده نمی‌شود.»  
|اى مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل، «چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته»<ref>حبط«بمعنى سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بين رفتن است.</ref> و در آتش دائمى خواهند بود. «عذاب از آنان تخفيف نمى‏‌يابد و به آنها مهلت داده نمی‌شود.»  


|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ، أنْصَرُكُمْ لي وَ أحَقُّكُمْ بي<ref> «ج» و «د» و «و»: و أحق الناس بي.</ref> وَ أقْرَبُكُمْ إلَيَّ وَ أعَزُّكُمْ عَلَيَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً [فِى الْقُرْآنِ]<ref>الزيادة من «ب» </ref> إلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ إلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في {{قرآن|هَلْ أتى عَلَى الْاِنْسانِ}} إلاّ لَهُ<ref>إشارة إلى الآية ۱۲ من سورة الإنسان حيث قال اللَّه تعالى: {{قرآن|وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً}}.</ref>، وَ لا أنْزَلَها في سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِيٌّ، أنْصَرُكُمْ لي وَ أحَقُّكُمْ بي<ref>«ج» و «د» و «و»: و أحق الناس بي.</ref> وَ أقْرَبُكُمْ إلَيَّ وَ أعَزُّكُمْ عَلَيَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِيانِ. وَ ما نَزَلَتْ آيَةُ رِضىً [فِى الْقُرْآنِ]<ref>الزيادة من «ب»</ref> إلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِى الْقُرآنِ إلاّ فيهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في {{قرآن|هَلْ أتى عَلَى الْاِنْسانِ}} إلاّ لَهُ<ref>إشارة إلى الآية ۱۲ من سورة الإنسان حيث قال اللَّه تعالى: {{قرآن|وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً}}.</ref>، وَ لا أنْزَلَها في سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَيْرَهُ.


|اى مردم، اين على است كه يارى كننده ‏ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديك‏ترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضى هستيم. هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هيچ گاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتى عَلَى الْإنْسانِ...» شهادت به بهشت نداده مگر براى او<ref>اشاره به آيه 12 سوره انسان است كه می‌فرمايد: «جزاى ايشان در مقابل صبرى كه نمودند بهشت و حرير است.» </ref> و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.
|اى مردم، اين على است كه يارى كننده ‏ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديك‏ترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضى هستيم. هيچ آيه رضايتى در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هيچ گاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحى در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتى عَلَى الْإنْسانِ...» شهادت به بهشت نداده مگر براى او<ref>اشاره به آيه 12 سوره انسان است كه می‌فرمايد: «جزاى ايشان در مقابل صبرى كه نمودند بهشت و حرير است.»</ref> و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.


|مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ<ref> «ب»: هو قاضي ديني و المجادل عَنّي. «ج» و «ه» و «و»: هو يؤدّي دين اللَّه.</ref>، وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهادِى الْمَهْدِيُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ [وَ بَنُوُهُ خَيْرُ الْأَوْصِياءِ].<ref>الزيادة من «الف» و «ج»، و ما قبله في «ب» و «ه» هكذا: نبيّه خير الأنبياء و هو خير الأوصياء. و في «ج» و «و»: نبيّه خير نبيّ و وصيّه خير وصيّ.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ<ref>«ب»: هو قاضي ديني و المجادل عَنّي. «ج» و «ه» و «و»: هو يؤدّي دين اللَّه.</ref>، وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهادِى الْمَهْدِيُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبِيٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِيٍّ [وَ بَنُوُهُ خَيْرُ الْأَوْصِياءِ].<ref>الزيادة من «الف» و «ج»، و ما قبله في «ب» و «ه» هكذا: نبيّه خير الأنبياء و هو خير الأوصياء. و في «ج» و «و»: نبيّه خير نبيّ و وصيّه خير وصيّ.</ref>  


|اى مردم، او يارى دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست<ref>«ب»: او ادا كننده قرض من و دفاع كننده از من است. «ه»: او دَيْن خداوند را ادا می‌كند. </ref> و اوست با تقواى پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.
|اى مردم، او يارى دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست<ref>«ب»: او ادا كننده قرض من و دفاع كننده از من است. «ه»: او دَيْن خداوند را ادا می‌كند.</ref> و اوست با تقواى پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصى و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.


|مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلُّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ [أميرِالْمُؤْمِنينَ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» . و ص «و»: علي بن أبي‏طالب.</ref> عَلِيٍّ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلُّ نَبِيٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ [أميرِالْمُؤْمِنينَ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه». و ص «و»: علي بن أبي‏طالب.</ref> عَلِيٍّ.


|اى مردم، نسل هر پيامبرى از صلب خود او هستند ولى نسل من از صلب اميرالمؤمنين على است.
|اى مردم، نسل هر پيامبرى از صلب خود او هستند ولى نسل من از صلب اميرالمؤمنين على است.


|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْليسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُكُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَى الْأَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ<ref> «ب»: بذنبه و خطيئته</ref>، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أعْداءُ اللَّهِ.<ref> «ب»: و قد كثر أعداء اللَّه. «ج» و «ه»: فكيف أنتم؟ فإن أبيتم فأنتم أعداء اللَّه. </ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْليسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُكُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَى الْأَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ<ref>«ب»: بذنبه و خطيئته</ref>، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أعْداءُ اللَّهِ.<ref>«ب»: و قد كثر أعداء اللَّه. «ج» و «ه»: فكيف أنتم؟ فإن أبيتم فأنتم أعداء اللَّه.</ref>  


|اى مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به على حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم‏هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالى كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالى كه شماييد<ref>يعنى درجه ايمان شما با حضرت آدم‏ عليه السلام فاصله بسيار دارد. </ref> و در بين شما دشمنان خدا هستند.<ref>«ب»: در حالى كه دشمنان خدا زياد شده‌‏اند. «ج »و «ه»: اگر ابا كنيد شما دشمنان خداييد.</ref>  
|اى مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به على حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم‏هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالى كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالى كه شماييد<ref>يعنى درجه ايمان شما با حضرت آدم‏ عليه السلام فاصله بسيار دارد.</ref> و در بين شما دشمنان خدا هستند.<ref>«ب»: در حالى كه دشمنان خدا زياد شده‌‏اند. «ج »و «ه»: اگر ابا كنيد شما دشمنان خداييد.</ref>  


|ألا وَ إنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً إلاّ شَقِيٌّ، وَ لا يُوالي عَلِيّاً<ref> «الف» و «د» و «ه»: و لايتوالى عليّاً. «ب»: لا يتولاّه. «و»: واللَّه ما يبغض علياً ... .</ref> إلاّ تَقِيٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ في عَلِيٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: {{قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفي خُسْرٍ}} [إلاّ عَلِيٌّ الَّذي آمَنَ وَ رَضِيَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و» . و الآيات في سورة العصر:الآيات ۳-۱.و جاء هذه الفقرة في كتاب الاقبال لابن طاووس هكذا: و في عليّ نزلت «والعصر» و تفسيرها: و ربِّ عصر القيامة، {{قرآن|إنّ الإنسان لفي خسر}} أعداء آل محمد، {{قرآن|إلاّ الذين آمنوا}} بولايتهم و {{قرآن|عملوا الصالحات}} تمواساة إخوانهم {{قرآن|و تواصَوا بالصبر}} في غيبة غائبهم.</ref>  
|ألا وَ إنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً إلاّ شَقِيٌّ، وَ لا يُوالي عَلِيّاً<ref>«الف» و «د» و «ه»: و لايتوالى عليّاً. «ب»: لا يتولاّه. «و»: واللَّه ما يبغض علياً....</ref> إلاّ تَقِيٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ في عَلِيٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: {{قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفي خُسْرٍ}} [إلاّ عَلِيٌّ الَّذي آمَنَ وَ رَضِيَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و». و الآيات في سورة العصر:الآيات ۳-۱.و جاء هذه الفقرة في كتاب الاقبال لابن طاووس هكذا: و في عليّ نزلت «والعصر» و تفسيرها: و ربِّ عصر القيامة، {{قرآن|إنّ الإنسان لفي خسر}} أعداء آل محمد، {{قرآن|إلاّ الذين آمنوا}} بولايتهم و {{قرآن|عملوا الصالحات}} تمواساة إخوانهم {{قرآن|و تواصَوا بالصبر}} في غيبة غائبهم.</ref>  


|بدانيد كه با على دشمنى نمى‏‌كند مگر شقى و با على دوستى نمى‏‌كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى‏‌آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره «والعصر»: «قسم به عصر، انسان در زيان است» مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.<ref>عصر / ۱، ۲. عبارت در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: سوره «والعصر» درباره على نازل شده است و تفسيرش چنين است: قسم به زمان قيامت، انسان در زيانكارى است كه منظور دشمنان آل محمد است، مگر كسانى كه به ولايت ايشان ايمان آورند، و با مواسات با برادران دينى عمل صالح انجام دهند و در غيبت غايبشان يكديگر را به صبر سفارش كنند.</ref>
|بدانيد كه با على دشمنى نمى‏‌كند مگر شقى و با على دوستى نمى‏‌كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى‏‌آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره «والعصر»: «قسم به عصر، انسان در زيان است» مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.<ref>عصر: ۱، ۲. عبارت در كتاب اقبال سيد بن طاووس چنين آمده است: سوره «والعصر» درباره على نازل شده است و تفسيرش چنين است: قسم به زمان قيامت، انسان در زيانكارى است كه منظور دشمنان آل محمد است، مگر كسانى كه به ولايت ايشان ايمان آورند، و با مواسات با برادران دينى عمل صالح انجام دهند و در غيبت غايبشان يكديگر را به صبر سفارش كنند.</ref>


|مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي {{قرآن|وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ}}.<ref> «ب»: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتكم رسالتي و ما عليَّ إلاّ البلاغ المبين. و في «ج» و «ه» و «و»: قد أشهدني اللَّه و أبلغتكم و ما على الرسول...</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي {{قرآن|وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ}}.<ref>«ب»: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتكم رسالتي و ما عليَّ إلاّ البلاغ المبين. و في «ج» و «ه» و «و»: قد أشهدني اللَّه و أبلغتكم و ما على الرسول...</ref>  


|اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، «و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست.»
|اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، «و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست.»
خط ۲۵۴: خط ۲۵۴:


{{متن و ترجمه
{{متن و ترجمه
|مَعاشِرَ النّاسِ، {{قرآن|آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ}}.<ref>النساء / ۴۷.</ref> [بِاللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآيَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابي أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِى‏ءٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِيٍّ في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].<ref>هذه الفقرة من قوله «باللَّه» إلى هنا لا توجد إلاّ في «الف» و «ب» .</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، {{قرآن|آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ}}.<ref>النساء: ۴۷.</ref> [بِاللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآيَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابي أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِى‏ءٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِيٍّ في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].<ref>هذه الفقرة من قوله «باللَّه» إلى هنا لا توجد إلاّ في «الف» و «ب».</ref>  


|اى مردم، «ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نورى كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهى را و آن صورت‏ها را به پشت برگردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم.»<ref>اشاره به آیه۴۷،از سوره نساء.کلمه: «طمس» به معنای محو کردنِ نقش ونگار یک تصویراست. در اینجا(طبق احادیث) کنایه از محو هدایت از قلب و برگرداندن آن به گمراهی است. درباره جمله: «پس هرکس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می‌یابد.» در قست دوم از بخش هشتم توضیح داده شده است.</ref> به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده مگر قومى از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان می‌شناسم ولى مأمورم از آنان پرده پوشى كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على می‌يابد.
|اى مردم، «ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نورى كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهى را و آن صورت‏ها را به پشت برگردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم.»<ref>اشاره به آیه۴۷،از سوره نساء.کلمه: «طمس» به معنای محو کردنِ نقش ونگار یک تصویراست. در اینجا(طبق احادیث) کنایه از محو هدایت از قلب و برگرداندن آن به گمراهی است. درباره جمله: «پس هرکس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می‌یابد.» در قست دوم از بخش هشتم توضیح داده شده است.</ref> به خدا قسم، از اين آيه قصد نشده مگر قومى از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان می‌شناسم ولى مأمورم از آنان پرده پوشى كنم. پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على می‌يابد.


|مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِيَّ ثُمَّ في عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ<ref>«ب»: مسبوكٌ.</ref>، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إلَى الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذي يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا<ref> «د»: و بحقّ كلّ مؤمن.</ref>، لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرينَ<ref> «ب»: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة... و في «ج» و «و» هكذا: ... و بكلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرين و المعاندين (الغادرين)...</ref> وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِيَّ ثُمَّ في عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ<ref>«ب»: مسبوكٌ.</ref>، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إلَى الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذي يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا<ref>«د»: و بحقّ كلّ مؤمن.</ref>، لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرينَ<ref>«ب»: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة... و في «ج» و «و» هكذا:... و بكلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرين و المعاندين (الغادرين)...</ref> وَ الْمُعانِدينَ وَ الْمُخالِفينَ وَ الْخائِنينَ وَ الْآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ.


|اى مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده<ref>«مسلوک» یعنی داخل شده،ودر «ب» مسبوک به معنی قالب ریزی شده است.</ref> و سپس در على بن ابیطالب و بعد در نسل او تا مهدى قائم كه حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد می‌گيرد<ref>«د»: و حق هر مؤمنى را می‌گيرد. </ref> چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهى كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.<ref>«ج»: ... مهدى قائم كه می‌گيرد حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد با كشتنِ كوتاهى كنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان.</ref>  
|اى مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده<ref>«مسلوک» یعنی داخل شده،ودر «ب» مسبوک به معنی قالب ریزی شده است.</ref> و سپس در على بن ابیطالب و بعد در نسل او تا مهدى قائم كه حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد می‌گيرد<ref>«د»: و حق هر مؤمنى را می‌گيرد.</ref> چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهى كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.<ref>«ج»:... مهدى قائم كه می‌گيرد حق خداوند و هر حقى كه براى ما باشد با كشتنِ كوتاهى كنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان.</ref>  


|مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أعْقابِكُمْ؟ {{قرآن|وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشّاكِرينَ}} [الصّابِرينَ].<ref>الزيادة من «د» و «و» . وهذه الفقرة إشارة إلى الآية ۱۴۴ من سورة آل عمران.</ref> ألا وَ إنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِيَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أعْقابِكُمْ؟ {{قرآن|وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشّاكِرينَ}} [الصّابِرينَ].<ref>الزيادة من «د» و «و». وهذه الفقرة إشارة إلى الآية ۱۴۴ من سورة آل عمران.</ref> ألا وَ إنَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ.


|اى مردم، شما را مى‌‏ترسانم و انذار می‌نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده‌‏اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد می‌نماييد؟ «هر كس به عقب برگردد به خدا ضررى نمى‏ رساند، و خداوند به زودى شاكرين [و صابرين] را پاداش می‌دهد». بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.
|اى مردم، شما را مى‌‏ترسانم و انذار می‌نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده‌‏اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد می‌نماييد؟ «هر كس به عقب برگردد به خدا ضررى نمى‏ رساند، و خداوند به زودى شاكرين [و صابرين] را پاداش می‌دهد». بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.


|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَيَّ بِإسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَى اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ب»، و ص «الف»: لا تمنّوا على اللَّه إسلامكم فيسخط عليكم و يصيبكم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و في «ج»: ... و يبتليكم بسوط عذاب ... و في «ه» و «و»: لاتمنّوا على اللَّه فينا ما لا يطيعكم(«و»: لا يعطيكم) اللَّه و يسخط عليكم و يبتليكم بسوط عذاب...</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَيَّ بِإسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَى اللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ب»، و ص «الف»: لا تمنّوا على اللَّه إسلامكم فيسخط عليكم و يصيبكم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و في «ج»:... و يبتليكم بسوط عذاب... و في «ه» و «و»: لاتمنّوا على اللَّه فينا ما لا يطيعكم(«و»: لا يعطيكم) اللَّه و يسخط عليكم و يبتليكم بسوط عذاب...</ref>  


|اى مردم، با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا هم منت نگذاريد، كه اعمالتان را نابود می‌نمايد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شعله‏‌اى از آتش و مس (گداخته) مبتلا می‌كند، پروردگار شما در كمين است.<ref>«ه»: درباره ما بر خداوند منت مگذاريد در آنچه خداوند كلام شما را نمى‏ پذيرد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شلاق عذاب گرفتار می‌نمايد. </ref>  
|اى مردم، با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا هم منت نگذاريد، كه اعمالتان را نابود می‌نمايد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شعله‏‌اى از آتش و مس (گداخته) مبتلا می‌كند، پروردگار شما در كمين است.<ref>«ه»: درباره ما بر خداوند منت مگذاريد در آنچه خداوند كلام شما را نمى‏ پذيرد و بر شما غضب می‌كند و شما را به شلاق عذاب گرفتار می‌نمايد.</ref>  


|مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أئِمَّةٌ {{قرآن|يَدْعُونَ إلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ}}. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أئِمَّةٌ {{قرآن|يَدْعُونَ إلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ}}. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.
خط ۲۷۵: خط ۲۷۵:


|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْياعَهُمْ {{قرآن|فِى الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ}} وَ {{قرآن|لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ}}.<ref>إشارة إلى الآية ۱۴۵ من سورة النساء، و الآية ۲۹ من سورة النحل.</ref> ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ!<ref>هذان الفقرتان في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بريئان منهم و من أشياعهم و أنصارهم، و جميعهم {{قرآن|في الدرك الأسفل من النار}} و {{قرآن|لبئس مثوى المتكبرين}}. ألا إنهم أصحاب الصحيفة. معاشر الناس، فلينظر أحدكم في صحيفته.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْياعَهُمْ {{قرآن|فِى الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ}} وَ {{قرآن|لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ}}.<ref>إشارة إلى الآية ۱۴۵ من سورة النساء، و الآية ۲۹ من سورة النحل.</ref> ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ!<ref>هذان الفقرتان في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بريئان منهم و من أشياعهم و أنصارهم، و جميعهم {{قرآن|في الدرك الأسفل من النار}} و {{قرآن|لبئس مثوى المتكبرين}}. ألا إنهم أصحاب الصحيفة. معاشر الناس، فلينظر أحدكم في صحيفته.</ref>  
|اى مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين‏ترين درجه آتش‏ اند و چه بد است جاى متكبران. بدانيد كه آنان «اصحاب صحيفه»<ref>اشاره حضرت به«صحيفه ملعونه اول»است كه پنج نفر از رؤساى منافقين در حجةالوداع در كعبه آن را امضا كرده بودند و خلاصه ‏اش اين بود كه نگذارند خلافت بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله به اهل بيتش برسد. در اين باره به قسمت دوم از بخش سوم اين كتاب مراجعه شود. </ref> هستند، پس هر يك از شما در صحيفه خود نظر كند.
|اى مردم، آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين‏ترين درجه آتش‌اند و چه بد است جاى متكبران. بدانيد كه آنان «اصحاب صحيفه»<ref>اشاره حضرت به«صحيفه ملعونه اول»است كه پنج نفر از رؤساى منافقين در حجةالوداع در كعبه آن را امضا كرده بودند و خلاصه ‏اش اين بود كه نگذارند خلافت بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله به اهل بيتش برسد. در اين باره به قسمت دوم از بخش سوم اين كتاب مراجعه شود.</ref> هستند، پس هر يك از شما در صحيفه خود نظر كند.
|قالَ: «فَذَهَبَ عَلَى النّاسِ -إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ- أمْرَ الصَّحيفَةِ.»<ref>أشارصلى الله عليه وآله في كلامه هذا إلى الصحيفة الملعونة الأولى التي تعاقد عليها خمسة من المنافقين في الكعبة في سفرهم هذا و كان ملخصها منع أهل البيت عليهم ‏السلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصيلها في الفصل الثالث من هذا الكتاب. و قوله «فذهب على الناس...» أي لم يفهم أكثرهم مراده ‏صلى الله عليه وآله من «الصحيفة» و أثارت سؤالاً في أذهانهم.</ref>  
|قالَ: «فَذَهَبَ عَلَى النّاسِ -إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ- أمْرَ الصَّحيفَةِ.»<ref>أشارصلى الله عليه وآله في كلامه هذا إلى الصحيفة الملعونة الأولى التي تعاقد عليها خمسة من المنافقين في الكعبة في سفرهم هذا و كان ملخصها منع أهل البيت عليهم ‏السلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصيلها في الفصل الثالث من هذا الكتاب. و قوله «فذهب على الناس...» أي لم يفهم أكثرهم مراده ‏صلى الله عليه وآله من «الصحيفة» و أثارت سؤالاً في أذهانهم.</ref>  


خط ۲۸۱: خط ۲۸۱:
|راوى می‌گويد: «وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله نام «اصحاب صحيفه» را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد و فقط عده كمى مقصود حضرت را فهميدند.
|راوى می‌گويد: «وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله نام «اصحاب صحيفه» را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد و فقط عده كمى مقصود حضرت را فهميدند.


|مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [في عَقِبي إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د» .</ref>، وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْليغِهِ<ref>«ج» و «ه» و «و»: و قد بلَّغت ما قد بلّغت. </ref> حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلى كُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ‏ يَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ ‏يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنّي أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [في عَقِبي إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د».</ref>، وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْليغِهِ<ref>«ج» و «ه» و «و»: و قد بلَّغت ما قد بلّغت.</ref> حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلى كُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ‏ يَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ ‏يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.


|اى مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه می‌سپارم، و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند و به دنيا آمده‏‌اند يا نيامده‌اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.
|اى مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه می‌سپارم، و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند و به دنيا آمده‏‌اند يا نيامده‌اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.


|وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، [ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د» .</ref>، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ {{قرآن|لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ}} [مَنْ يَفْرُغُ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» .</ref>[وَ {{قرآن|يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.}}]<ref>إشارة إلى الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>  
|وَ سَيَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، [ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ]<ref>الزيادة من «الف» و «ب» و «د».</ref>، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ {{قرآن|لَكُمْ أيُّهَا الثَّقَلانِ}} [مَنْ يَفْرُغُ]<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».</ref>[وَ {{قرآن|يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.}}]<ref>إشارة إلى الآيات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>  


|و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> می‌گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است -اى جن و انس<ref>كلمه«الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref>- كه مى‌ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و «می‌فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس (گداخته) و نمی‌توانيد آن را از خود دفع كنيد».<ref>اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>  
|و به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب»به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> می‌گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. و در آن هنگام است -اى جن و انس<ref>كلمه«الثقلان»به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref>- كه مى‌ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و «می‌فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس (گداخته) و نمی‌توانيد آن را از خود دفع كنيد».<ref>اشاره به آيات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>  
خط ۲۹۳: خط ۲۹۳:
|اى مردم، خداوند عز و جل «شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمی‌كند».  
|اى مردم، خداوند عز و جل «شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمی‌كند».  


|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و». و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القرى و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالى، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه («د»: و هو مواعدٌ)، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا: ... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإمامَ الْمَهْدِيَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل «ج» و «ه» و «و». و في «الف» و «د» هكذا: معاشر الناس، إنَّه ما من قرية إلاّ و اللَّهُ مهلكها بتكذيبها و كذلك يهلك القرى و هي ظالمة كما ذكر اللَّه تعالى، و هذا عليّ إمامكم و وليّكم و هو مواعيد اللَّه («د»: و هو مواعدٌ) ، و اللَّه يصدق ما وَعَده. و في «ب» هكذا:... و كذلك يهلك قريتكم و هو المواعد كما ذكر اللَّه في كتابه و هو منّي و من صلبي و اللَّه منجز وعده.</ref>  


|اى مردم، هيچ سرزمينِ آبادى<ref name=":2">الزيادة من «ب» . و في «د»: اعطب، مكان «اغضب» .</ref> نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ (اهل آن آيات الهى را) خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدى خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملى مى‌‏نمايد.<ref>«الف» و «د»: اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش آن را هلاک می‌كند، و همچنان بوده كه آبادى‏ ها را هلاک نموده در حالى كه ظالم بودند چنان كه خداوند تعالى (در قرآن )ذكر فرموده است. و اين على امام و صاحب اختيار شماست و او وعده‌گاه الهى است و خداوند وعده‌‏اش را عملى می‌كند.</ref>  
|اى مردم، هيچ سرزمينِ آبادى<ref name=":2">الزيادة من «ب». و في «د»: اعطب، مكان «اغضب».</ref> نيست مگر آنكه در اثر تكذيبِ (اهل آن آيات الهى را) خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاک خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدى خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملى مى‌‏نمايد.<ref>«الف» و «د»: اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش آن را هلاک می‌كند، و همچنان بوده كه آبادى‏ ها را هلاک نموده در حالى كه ظالم بودند چنان كه خداوند تعالى (در قرآن) ذكر فرموده است. و اين على امام و صاحب اختيار شماست و او وعده‌گاه الهى است و خداوند وعده‌‏اش را عملى می‌كند.</ref>  


|مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أكْثَرُ الْأَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلينَ<ref> «ب»: فأهلكهم اللَّه. «ج» و «ه»: و اللَّه فقد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم. «و»: و اللَّه قد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.</ref>، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالى: {{قرآن|ألَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ}}.<ref>المرسلات / ۱۹-۱۶.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أكْثَرُ الْأَوَّلينَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَكَ الْأَوَّلينَ<ref>«ب»: فأهلكهم اللَّه. «ج» و «ه»: و اللَّه فقد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم. «و»: و اللَّه قد أهلك الأولين بمخالفة أنبيائهم.</ref>، وَ هُوَ مُهْلِكُ الآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالى: {{قرآن|ألَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ}}.<ref>المرسلات: ۱۹-۱۶.</ref>  


|اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاک نمود.<ref>«ج»و «ه»: به خدا قسم، پيشينيان را به خاطر مخالفت با انبيائشان هلاک نمود.</ref> و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خداى تعالى می‌فرمايد: «آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پى آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين می‌كنيم. واى بر مكذبين در آن روز.»<ref>مرسلات / ۱۹ - ۱۶</ref>
|اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاک نمود.<ref>«ج»و «ه»: به خدا قسم، پيشينيان را به خاطر مخالفت با انبيائشان هلاک نمود.</ref> و اوست كه آيندگان را هلاک خواهد كرد. خداى تعالى می‌فرمايد: «آيا ما پيشينيان را هلاک نكرديم؟ آيا در پى آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين می‌كنيم. واى بر مكذبين در آن روز.»<ref>مرسلات: ۱۹ - ۱۶</ref>


|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَني وَ نَهاني، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ [بِأَمْرِهِ].<ref>الزيادة من «ب».</ref> فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ لَدَيْهِ<ref> «الف»: فَعَلِمَ الأمر و النهي من ربّه عز و جلّ. «د»: و عليه الأمر و النهي من ربّه عز و جل.</ref>، فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صيرُوا إلى مُرادِهِ]<ref>الزيادة من «الف» و «د» .</ref> وَ لاتَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ.
|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَني وَ نَهاني، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ [بِأَمْرِهِ].<ref>الزيادة من «ب».</ref> فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ لَدَيْهِ<ref>«الف»: فَعَلِمَ الأمر و النهي من ربّه عز و جلّ. «د»: و عليه الأمر و النهي من ربّه عز و جل.</ref>، فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صيرُوا إلى مُرادِهِ]<ref>الزيادة من «الف» و «د».</ref> وَ لاتَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ.


|اى مردم، خداوند مرا امر و نهى نموده است، و من هم به امر الهى على را امر و نهى نموده‏ام، و علم امر و نهى نزد اوست.<ref>«الف»: پس او امر و نهى را از طرف پروردگارش می‌داند. «د»: و امر و نهى از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست.</ref> پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهى او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوى مقصد و مراد او برويد و راه‌‏هاى بيگانه، شما را از راه او منحرف نكند.
|اى مردم، خداوند مرا امر و نهى نموده است، و من هم به امر الهى على را امر و نهى نموده‏ام، و علم امر و نهى نزد اوست.<ref>«الف»: پس او امر و نهى را از طرف پروردگارش می‌داند. «د»: و امر و نهى از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست.</ref> پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهى او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوى مقصد و مراد او برويد و راه‌‏هاى بيگانه، شما را از راه او منحرف نكند.
خط ۳۰۷: خط ۳۰۷:


== پيروان اهل بيت‏ عليهم ‏السَّلام و دشمنان ايشان ==
== پيروان اهل بيت‏ عليهم ‏السَّلام و دشمنان ايشان ==
{{متن و ترجمه
|مَعاشِرَ النّاسِ، أنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذي أمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ<ref>«ب» و «ج» و «و»: أنا الصراط المستقيم الَّذي أمركم اللَّه أن تسلكوا الهدى إليه.</ref>، ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدي، ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةُ [الْهُدى]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و».</ref>، يَهْدُونَ إلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۸۱ من سورة الأعراف.</ref>


مَعاشِرَ النّاسِ، أنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذي أمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ<ref> «ب» و «ج» و «و»: أنا الصراط المستقيم الَّذي أمركم اللَّه أن تسلكوا الهدى إليه.</ref>، ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدي، ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أئِمَّةُ [الْهُدى]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» و «و» .</ref>، يَهْدُونَ إلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ.<ref>إشارة إلى الآية ۱۸۱ من سورة الأعراف.</ref>
|اى مردم، من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به تابعيت آن امر نموده<ref>«الف»و«د»: بدانيد كه دشمنان على اهل شقاوت و تجاوز كاران و برادران شياطين هستند.</ref> و سپس على بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايت‏‌اند، به حق هدايت می‌كنند و به يارى حق به عدالت رفتار می‌كنند.
 
اى مردم، من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به تابعيت آن امر نموده<ref>«الف»و«د»: بدانيد كه دشمنان على اهل شقاوت و تجاوز كاران و برادران شياطين هستند.</ref> و سپس على بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايت‏ اند، به حق هدايت می‌كنند و به يارى حق به عدالت رفتار می‌كنند.


«[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ،الرَّحْمنِ الرَّحيمِ،مالِكِ يَوْمِ الدّينِ، اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضّالّينَ»<ref>أي قرأصلى الله عليه وآله إلى آخر سورة الحمد.</ref>، فِيَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ [وَاللَّهِ]<ref>الزيادة من «ه» .</ref> نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إيّاهُمْ خَصَّتْ<ref> «ب»: فيهم نزلت و فيهم ذُكِرت، لهم شملت، إيّاهم خصّت و عمّت. «ج» و «و»: فيمن ذُكِرت؟ ذُكرت فيهم. و اللَّهِ فيهم نزلت، و لهم و اللَّه شملت، و آبائهم(«و»: إيّاهم)خصَّت و عمّت.</ref>، أوُلئِكَ أوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ<ref>إشارة إلى الآية ۶۲ من سورة يونس.</ref>، ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.<ref>إشارة إلى الآية ۵۶ من سورة المائدة. و في «ب»: هم المفلحون. فهو إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة المجادلة.</ref>  
|«[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ]<ref>الزيادة من «ب».</ref> {{قرآن|الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ،الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدّينِ، اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضّالّينَ}}<ref>أي قرأصلى الله عليه وآله إلى آخر سورة الحمد.</ref>، فِيَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ [وَاللَّهِ]<ref>الزيادة من «ه».</ref> نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إيّاهُمْ خَصَّتْ<ref>«ب»: فيهم نزلت و فيهم ذُكِرت، لهم شملت، إيّاهم خصّت و عمّت. «ج» و «و»: فيمن ذُكِرت؟ ذُكرت فيهم. و اللَّهِ فيهم نزلت، و لهم و اللَّه شملت، و آبائهم(«و»: إيّاهم) خصَّت و عمّت.</ref>، أوُلئِكَ أوْلِياءُ اللَّهِ الَّذينَ {{قرآن|لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>إشارة إلى الآية ۶۲ من سورة يونس.</ref>، ألا {{قرآن|إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ}}.<ref>إشارة إلى الآية ۵۶ من سورة المائدة. و في «ب»: هم المفلحون. فهو إشارة إلى الآية ۲۲ من سورة المجادلة.</ref>  


«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ ...«تا آخر سوره حمد را خواندند و سپس فرمودند: اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ايشان (امامان) نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.<ref>مجادله / ۲۲.</ref> ايشان دوستان خدايند كه ترسى بر آنان نيست و محزون نمى‏ شوند، بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند.  
|«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ...» تا آخر سوره حمد را خواندند و سپس فرمودند: اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ايشان (امامان) نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است. <ref>«ج» و «و»: درباره چه كسى نازل شده است؟ درباره ايشان نازل شده. به خدا قسم درباره آنان نازل شده، به خدا قسم شامل آنان است و به پدران ايشان اختصاص دارد و به طور عام شامل آنان است.</ref> ايشان دوستان خدايند كه «ترسى بر آنان نيست و محزون نمى‏ شوند»، «بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند».  


ألا إنَّ أعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ إخْوانُ الشَّياطينِ<ref> «الف» و «د» و «و»: ألا إن أعداء عليّ هم أهل الشقاق العادون إخوان الشياطين.</ref> يُوحي بَعْضُهُمْ إلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً.
|ألا إنَّ أعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ إخْوانُ الشَّياطينِ<ref>«الف» و «د» و «و»: ألا إن أعداء عليّ هم أهل الشقاق العادون إخوان الشياطين.</ref> {{قرآن|يُوحي بَعْضُهُمْ إلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً}}.


بدانيد كه دشمنان ايشان سفهاى گمراه و برادران شياطين‏ اند كه اباطيل را از روى غرور به يكديگر می‌رسانند.<ref>انعام / 82 . </ref>  
|بدانيد كه دشمنان ايشان سفهاى گمراه و برادران شياطين‌اند كه اباطيل را از روى غرور به يكديگر می‌رسانند.<ref>انعام: ۱۱۲.</ref>  


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ أوْ أبْنائَهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشيرَتَهُمْ، أوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْايمانَ وَ أيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» .<ref>المجادلة / ۲۲.</ref>  
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ في كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{قرآن|لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ أوْ أبْنائَهُمْ أوْ إخْوانَهُمْ أوْ عَشيرَتَهُمْ، أوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْايمانَ وَ أيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ألا إنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}.<ref>المجادلة / ۲۲.</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت )كسانى‌‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است:«لاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ إخْوانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ، اوُلئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ اْلايمانَ ...»<ref>مجادله / ۲۲. «ب»و «ج»: من راه مستقيم هستم كه خداوند به شما دستور داده هدايت را از آن طريق بپيماييد.</ref> :«نمى‏ يابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان‏ اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد می‌كند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند.»
|بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانى‌‏اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «نمى‏ يابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان‌اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد می‌كند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند.»<ref>مجادله: ۲۲. «ب»و «ج»: من راه مستقيم هستم كه خداوند به شما دستور داده هدايت را از آن طريق بپيماييد.</ref>


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يَلْبَسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» .<ref>الأنعام / ۸۲ .</ref>  
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: {{قرآن|الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يَلْبَسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ}}.<ref>الأنعام: ۸۲.</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانى‌‏اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است:«الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ ‏يَلْبَسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْمٍ اوُلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»<ref>انعام / ۸۲.«ج»: درباره چه كسى نازل شده است؟ درباره ايشان نازل شده. به خدا قسم درباره آنان نازل شده، به خدا قسم شامل آنان است و به پدران ايشان اختصاص دارد و به طور عام شامل آنان است. </ref> :«كسانى كه ايمان آورده‌‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده ‏اند، آنان‏ اند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان‏ند.
|بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانى‌‏اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آورده‌‏اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده‌اند، آنان‌اند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان‏ند.<ref>انعام: ۸۲.</ref>


[ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ ‏يَرْتابُوا].<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» .</ref>  
|[ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ ‏يَرْتابُوا].<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه».</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‏ اند كه ايمان آورده‌‏اند و به شک نيفتاده‌‏اند.
|بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‌اند كه ايمان آورده‌‏اند و به شک نيفتاده‌‏اند.


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنينَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ.<ref>إشارة إلى الآية ۷۳ من سورة الزمر.</ref>  
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ {{قرآن|بِسَلامٍ آمِنينَ}}، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولُونَ: {{قرآن|سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ}}.<ref>إشارة إلى الآية ۷۳ من سورة الزمر.</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‌‏اند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت می‌شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى‌‏آيند و می‌گويند:«سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براى هميشه داخل بهشت شويد».
|بدانيد كه دوستان ايشان كسانى‌‏اند كه با سلامتى و در حال امن وارد بهشت می‌شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مى‌‏آيند و می‌گويند: «سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براى هميشه داخل بهشت شويد».


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ.<ref>إشارة إلى الآية ۴۰ من سورة غافر. و في «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّ أوليائهم الذين قال اللَّه عز و جل: «يدخلون اكنة بغير حساب» </ref>  
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ {{قرآن|يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ}}.<ref>إشارة إلى الآية ۴۰ من سورة غافر. و في «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّ أوليائهم الذين قال اللَّه عز و جل: {{قرآن|يدخلون الجنة بغير حساب}}</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه بهشت براى آنان است و در آن بدون حساب روزى داده مى‌‏شوند.<ref>«الف »و«ب»و «د»: بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است:«بدون حساب وارد بهشت می‌شوند».</ref>  
|بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه بهشت براى آنان است و «در آن بدون حساب روزى داده مى‌‏شوند».<ref>«الف »و«ب»و «د»: بدانيد كه دوستان ايشان كسانى هستند كه خداوند عز و جل درباره آنان فرموده است: «بدون حساب وارد بهشت می‌شوند».</ref>  


ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰ من سورة النساء.</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰۶ من سورة هود. و في «الف» و «د»: و هي تفور و لها زفير.</ref>  
|ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ {{قرآن|يَصْلَوْنَ سَعيراً}}.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰ من سورة النساء.</ref> ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.<ref>إشارة إلى الآية ۱۰۶ من سورة هود. و في «الف» و «د»: و هي تفور و لها زفير.</ref>  


بدانيد كه دشمنان ايشان (اهل بيت) كسانى‌‏اند كه به شعله ‏هاى آتش وارد می‌شوند، بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه از جهنم در حالى كه می‌جوشد، صداى وحشتناكى می‌شنوند و شعله كشيدن آن را مى‌‏بينند.
|بدانيد كه دشمنان ايشان (اهل بيت) كسانى‌‏اند كه به «شعله ‏هاى آتش وارد می‌شوند»، بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‌اند كه از جهنم در حالى كه می‌جوشد، صداى وحشتناكى می‌شنوند و شعله كشيدن آن را مى‌‏بينند.


ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ» .<ref>الأعراف / ۳۸.</ref>  
|ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: {{قرآن|كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ}}.<ref>الأعراف: ۳۸.</ref>  


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه خداوند درباره آنان فرموده است:«كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها ...»<ref>اعراف / ۳۸.</ref> :«هر گروهى كه داخل (جهنم )مى‏ شوند همتاى خود را لعنت می‌كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان می‌گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا می‌فرمايد: براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمی‌دانيد»
|بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‌اند كه خداوند درباره آنان فرموده است: «هر گروهى كه داخل (جهنم) مى‏ شوند همتاى خود را لعنت می‌كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان می‌گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا می‌فرمايد: براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمی‌دانيد»<ref>اعراف: ۳۸.</ref>


ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ» .<ref>الملك / ۱۱-۸.</ref>  
|ألا إنَّ أعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: {{قرآن|كُلَّما أُلْقِيَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها ألَمْ‏ يَاْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيٍ، إنْ أنْتُمْ إلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما كُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ}}.<ref>الملك: ۱۱-۸.</ref>  


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‌‏اند كه خداوند عزوجل می‌فرمايد:«كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ ‏يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ...»<ref>ملك / ۱۱-۸.</ref> :«هرگاه گروهى(از ايشان) را در جهنم مى‌‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى‌‏پرسند: آيا ترساننده‏ اى براى شما نيامد؟ مى‌‏گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و می‌گويند: اگر می‌شنيديم يا فكر می‌كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند<ref>كلمه «سحق »به معنى هلاك و به معناى دورى و بُعد آمده است.</ref> اصحاب آتش».
|بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‌‏اند كه خداوند عزوجل می‌فرمايد: «هرگاه گروهى(از ايشان) را در جهنم مى‌‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى‌‏پرسند: آيا ترساننده‏ اى براى شما نيامد؟ مى‌‏گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و می‌گويند: اگر می‌شنيديم يا فكر می‌كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند<ref>كلمه «سحق »به معنى هلاك و به معناى دورى و بُعد آمده است.</ref> اصحاب آتش».<ref>ملك: ۱۱-۸.</ref>


ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ كَبيرٌ.<ref>الملك / ۱۲.</ref>  
|ألا إنَّ أوْلِيائَهُمُ الَّذينَ {{قرآن|يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ كَبيرٌ}}.<ref>الملك: ۱۲.</ref>  


بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت )كسانى هستند كه در پنهانى از پروردگارشان می‌ترسند<ref>جمله «يخشون ربهم بالغيب» شايد به اين معنى باشد كه از خداوند بدون آنكه او را ببينند به عنوان ايمان به غيب می‌ترسند. </ref> و براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است.  
|بدانيد كه دوستان ايشان (اهل بيت) كسانى هستند كه «در پنهانى از پروردگارشان می‌ترسند<ref>جمله «يخشون ربهم بالغيب» شايد به اين معنى باشد كه از خداوند بدون آنكه او را ببينند به عنوان ايمان به غيب می‌ترسند.</ref> و براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است».  


مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الْأَجْرِ الْكَبيرِ.<ref> «الف» و «د»: شتّان ما بين السعى و الجنّة. «ب»: قد بيّنا ما بين السعير و الأجر الكبير.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الْأَجْرِ الْكَبيرِ.<ref>«الف» و «د»: شتّان ما بين السعى و الجنّة. «ب»: قد بيّنا ما بين السعير و الأجر الكبير.</ref>  


اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله‏ هاى آتش و بين اجر بزرگ!<ref>«الف»و «د»: چقدر فاصله است بين شعله‏ هاى آتش و بهشت.«ب»: فرق بين شعله‏ هاى آتش و اَجر بزرگ را روشن كرديم.</ref>  
|اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله‌هاى آتش و بين اجر بزرگ!<ref>«الف»و «د»: چقدر فاصله است بين شعله‌هاى آتش و بهشت. «ب»: فرق بين شعله‌هاى آتش و اَجر بزرگ را روشن كرديم.</ref>  


[مَعاشِرَ النّاسِ]<ref>الزيادة من «ج» و «د» .</ref>، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا[ كُلُّ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» .</ref> مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أحَبَّهُ.
|[مَعاشِرَ النّاسِ]<ref>الزيادة من «ج» و «د».</ref>، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَ لَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا [كُلُّ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه».</ref> مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أحَبَّهُ.


اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما آن كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.
|اى مردم، دشمن ما كسى است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما آن كسى است كه خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.


مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي [أنَا]<ref>الزيادة من «و» .</ref> النَّذيرُ وَ عَلِيٌّ الْبَشيرُ.[مَعاشِرَ النّاسِ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه» .</ref>، ألا وَ إنّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌّ هادٍ.<ref> «ب»: إنّي المنذر و عليّ الهادي.</ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي [أنَا]<ref>الزيادة من «و».</ref> النَّذيرُ وَ عَلِيٌّ الْبَشيرُ. [مَعاشِرَ النّاسِ]<ref>الزيادة من «ج» و «ه».</ref>، ألا وَ إنّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌّ هادٍ.<ref>«ب»: إنّي المنذر و عليّ الهادي.</ref>  


اى مردم، بدانيد كه من نذير و ترساننده ‏ام و على بشارت دهنده است.<ref>شايد مراد اين باشد كه من شما را از بدى‏ ها بر حذر داشتم و تصفيه كردم و اكنون وقت آن است كه همراه على ‏عليه السلام‏ راه بهشت را پيش گيريد. </ref> اى مردم، بدانيد كه من مُنذر و بر حذر دارنده ‏ام و على هدايت كننده است.
|اى مردم، بدانيد كه من نذير و ترساننده‌‏ام و على بشارت دهنده است.<ref>شايد مراد اين باشد كه من شما را از بدى‏ ها بر حذر داشتم و تصفيه كردم و اكنون وقت آن است كه همراه على ‏عليه السلام‏ راه بهشت را پيش گيريد.</ref> اى مردم، بدانيد كه من مُنذر و بر حذر دارنده‌‏ام و على هدايت كننده است.


مَعاشِرَ النّاسِ،[ألا]<ref>الزيادة من «و» </ref> وَ إنّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيّي.<ref> «ب»: إنّي النّبي و عليّ الوصيّ. «ج»: إنيّ نبيٌّ و عليٌّ وصيٌّ. </ref>  
|مَعاشِرَ النّاسِ، [ألا]<ref>الزيادة من «و»</ref> وَ إنّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيّي.<ref>«ب»: إنّي النّبي و عليّ الوصيّ. «ج»: إنيّ نبيٌّ و عليٌّ وصيٌّ.</ref>  


اى مردم، من پيامبرم و على جانشين من است.
|اى مردم، من پيامبرم و على جانشين من است.


[معاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي رَسُولٌ وَ عَلِيٌّ الْإمامُ وَ الْوَصِيُّ مِنْ بَعْدي، وَ الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. ألا وَ إنّي والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ] .<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه» . و في «و» و «ج» خ‏ ل: و الأئمة منه و من ولده. و في «ه»: ألا و إنّي والد الأئمة.</ref>  
|[معاشِرَ النّاسِ، ألا وَ إنّي رَسُولٌ وَ عَلِيٌّ الْإمامُ وَ الْوَصِيُّ مِنْ بَعْدي، وَ الْأئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. ألا وَ إنّي والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ].<ref>الزيادة من «ب» و «ج» و «ه». و في «و» و «ج» خ‏ ل: و الأئمة منه و من ولده. و في «ه»: ألا و إنّي والد الأئمة.</ref>  


اى مردم، بدانيد كه من پيامبرم و على امام و وصى بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود می‌آيند.
|اى مردم، بدانيد كه من پيامبرم و على امام و وصى بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود می‌آيند.}}
== حضرت مهدى عجل اللَّه فرجه ==
== حضرت مهدى عجل اللَّه فرجه ==


ألا إنَّ خاتَمَ الأئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ.<ref> «ب»: ألا إن الإمام المهديّ منّا. «ه» و «و»: و منّا القائم الذي الظاهر على الدين.</ref> ألا إنَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ.<ref> «ب»: على الأديان. «و»: على الدين كله. </ref> ألا إنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ. ألا إنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. ألا إنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها.<ref> «الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه قاتل كل قبيلة من أهل الشرك. «و»: و هازمها.</ref>  
ألا إنَّ خاتَمَ الأئِمَّةِ مِنَّا الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ.<ref>«ب»: ألا إن الإمام المهديّ منّا. «ه» و «و»: و منّا القائم الذي الظاهر على الدين.</ref> ألا إنَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ.<ref>«ب»: على الأديان. «و»: على الدين كله.</ref> ألا إنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ. ألا إنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. ألا إنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها.<ref>«الف» و «ب» و «د»: ألا إنّه قاتل كل قبيلة من أهل الشرك. «و»: و هازمها.</ref>  


بدانيد كه آخرينِ امامان، مهدى قائم از ماست. اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين، اوست فاتح قلعه‏ ها و منهدم كننده آنها، اوست غالب بر هر قبيله‏ اى از اهل شرک و هدايت كننده آنان.<ref>«الف»و«ب»و«د»: اوست قاتل هر قبيله اى از اهل شرک.</ref>  
بدانيد كه آخرينِ امامان، مهدى قائم از ماست. اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين، اوست فاتح قلعه‏ ها و منهدم كننده آنها، اوست غالب بر هر قبيله‏ اى از اهل شرک و هدايت كننده آنان.<ref>«الف»و«ب»و«د»: اوست قاتل هر قبيله اى از اهل شرک.</ref>  
خط ۳۸۵: خط ۳۸۵:
بدانيد كه اوست گيرنده انتقام هر خونى از اولياء خدا. اوست يارى دهنده دين خدا.
بدانيد كه اوست گيرنده انتقام هر خونى از اولياء خدا. اوست يارى دهنده دين خدا.


ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. ألا إنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِه<ref> «ب»: ألا إنّه المجتاز من بحر عميق. ألا إنّه المجازي كل ذي فضل بفضله. «ج» و «ه» و «و»: ألا إنّه المصباح من البحر العميق الواسم لكلّ ذي فضل بفضله.</ref> وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.
ألا إنَّهُ الْغَرَّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. ألا إنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِه<ref>«ب»: ألا إنّه المجتاز من بحر عميق. ألا إنّه المجازي كل ذي فضل بفضله. «ج» و «ه» و «و»: ألا إنّه المصباح من البحر العميق الواسم لكلّ ذي فضل بفضله.</ref> وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. ألا إنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.


بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايى عميق.<ref>«ب»: اوست عبور كننده از دريايى عميق. منظور از درياى عميق احتمالاتى دارد؛ از جمله درياى علم الهى، و يا درياى قدرت الهى، و يا منظور مجموعه قدرت‏هايى است كه خداوند به امام‏ عليه السلام در جهات مختلف عنايت فرموده است.</ref> اوست كه هر صاحب فضيلتى را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتى را به قدر جهلش نشانه مى‌‏دهد.<ref>«ب»: اوست كه هر صاحب فضلى را به قدر فضلش جزا می‌دهد. </ref> اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى.
بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايى عميق.<ref>«ب»: اوست عبور كننده از دريايى عميق. منظور از درياى عميق احتمالاتى دارد؛ از جمله درياى علم الهى، و يا درياى قدرت الهى، و يا منظور مجموعه قدرت‏هايى است كه خداوند به امام‏ عليه السلام در جهات مختلف عنايت فرموده است.</ref> اوست كه هر صاحب فضيلتى را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتى را به قدر جهلش نشانه مى‌‏دهد.<ref>«ب»: اوست كه هر صاحب فضلى را به قدر فضلش جزا می‌دهد.</ref> اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند. اوست وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى.


ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لِأمْرِ آياتِهِ.<ref> « الف» و «ب» و «د»: المنبّه بأمر ايمانه. «ه»: و المسند لأمر آبائه. «و»: و المشيّد لأمر آبائه.</ref> ألا إنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَيْهِ.
ألا إنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لِأمْرِ آياتِهِ.<ref>« الف» و «ب» و «د»: المنبّه بأمر ايمانه. «ه»: و المسند لأمر آبائه. «و»: و المشيّد لأمر آبائه.</ref> ألا إنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. ألا إنَّهُ الْمُفَوَّضُ إلَيْهِ.


بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهى.<ref>«ه»: اوست محكم كننده امر پدرانش.</ref> اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است.
بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهى.<ref>«ه»: اوست محكم كننده امر پدرانش.</ref> اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است.


ألا إنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.<ref> «ج»: ألا إنّه قد بَشَّر بِهِ كلّ نبيّ سلف بين يديه.</ref> ألا إنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ<ref> «‹ب»: ألا إنّه باقى حجج الحجيج.</ref> وَ لا حَقَّ إلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ إلاّ عِنْدَهُ.
ألا إنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرُونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.<ref>«ج»: ألا إنّه قد بَشَّر بِهِ كلّ نبيّ سلف بين يديه.</ref> ألا إنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ<ref>«‹ب»: ألا إنّه باقى حجج الحجيج.</ref> وَ لا حَقَّ إلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ إلاّ عِنْدَهُ.


اوست كه پيشينيان به او بشارت داده‏ اند.<ref>«ج»: اوست كه هر پيامبرى كه گذشته به او بشارت داده است.</ref> اوست كه به عنوان حجت باقى می‌ماند و بعد از او حجتى نيست. هيچ حقى نيست مگر همراه او، و هيچ نورى نيست مگر نزد او.
اوست كه پيشينيان به او بشارت داده‏ اند.<ref>«ج»: اوست كه هر پيامبرى كه گذشته به او بشارت داده است.</ref> اوست كه به عنوان حجت باقى می‌ماند و بعد از او حجتى نيست. هيچ حقى نيست مگر همراه او، و هيچ نورى نيست مگر نزد او.
خط ۴۰۷: خط ۴۰۷:
اى مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما می‌فهماند.
اى مردم، من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما می‌فهماند.


ألا وَ إنّي عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتي أدْعُوكُمْ إلى مُصافَقَتي عَلى بَيْعَتِهِ وَ الْإقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدي.<ref> «ج» و «ه» و «و»: ... أدعوكم إلى مصافقتي على يدي ببيعته و الإقرار به، ثمّ مصافقته بعد يدي.</ref>  
ألا وَ إنّي عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتي أدْعُوكُمْ إلى مُصافَقَتي عَلى بَيْعَتِهِ وَ الْإقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدي.<ref>«ج» و «ه» و «و»:... أدعوكم إلى مصافقتي على يدي ببيعته و الإقرار به، ثمّ مصافقته بعد يدي.</ref>  


بدانيد كه من بعد از پايان خطابه‏‌ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می‌خوانم.
بدانيد كه من بعد از پايان خطابه‏‌ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می‌خوانم.


ألا وَ إنّي قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ قَدْ بايَعَني، وَ أنَا آخِذُكُمْ<ref>«ج»: أمدّكم.</ref> بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. «إنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى «بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً»<ref>.الفتح / ۱۰</ref>  
ألا وَ إنّي قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِيٌّ قَدْ بايَعَني، وَ أنَا آخِذُكُمْ<ref>«ج»: أمدّكم.</ref> بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. «إنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى «بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً»<ref>.الفتح: ۱۰</ref>  


بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ‏ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‌‏گيرم.<ref>«ج»: به سوى شما دست بيعت دراز می‌كنم.</ref>  
بدانيد كه من با خدا بيعت كرده‌‏ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‌‏گيرم.<ref>«ج»: به سوى شما دست بيعت دراز می‌كنم.</ref>  


«اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْدِيهِمْ، فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً»<ref>فتح / ۱۰.</ref> :
«اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَيْدِيهِمْ، فَمَنْ نَكَثَ فَاِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ اَجْراً عَظيماً»<ref>فتح: ۱۰.</ref> :


«كسانى كه با تو بيعت می‌كنند در واقع با خدا بيعت مى‌‏كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد.»
«كسانى كه با تو بيعت می‌كنند در واقع با خدا بيعت مى‌‏كنند، دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد.»
خط ۴۲۱: خط ۴۲۱:
== حلال و حرام، واجبات و محرمات ==
== حلال و حرام، واجبات و محرمات ==


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ» .<ref>البقرة / ۱۵۸.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ، «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ».<ref>البقرة: ۱۵۸.</ref>  


اى مردم، حج و عمره از شعائر الهى هستند، (خداوند می‌فرمايد:)<ref>داخل پرانتز به خاطر ربط نداشتن ضمير «بهما»در آن به حج و عمره و رجوع آن به صفا و مروه آورده شده است. </ref> «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما ...»<ref>بقره / ۱۵۸.</ref> :
اى مردم، حج و عمره از شعائر الهى هستند، (خداوند می‌فرمايد:) <ref>داخل پرانتز به خاطر ربط نداشتن ضمير «بهما»در آن به حج و عمره و رجوع آن به صفا و مروه آورده شده است.</ref> «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما...»<ref>بقره: ۱۵۸.</ref> :


«پس هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد براى او اشكالى نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيرى را بدون چشم داشتى انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست».
«پس هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد براى او اشكالى نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيرى را بدون چشم داشتى انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست».


مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref> «د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ، فَما وَرَدَهُ أهْلُ بَيْتٍ إلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِرُوا، وَ لاتَخَلَّفُوا عَنْهُ إلاّ بُتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.<ref>«د» و «ه»: فما ورده أهل بيت إلاّ نَمَوا و انسلوا و لا تخلَّفوا عنه إلاّ تبروا و افترقوا. و في «و»: أُيسروا، مكان أُبشروا.</ref>  


اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى‏ شوند مگر آنكه مستغنى می‌گردند و شاد مى‌‏شوند، و هيچ خاندانى آن را ترک نمی‌كنند مگر آنكه منقطع می‌شوند و فقير مى‌‏گردند.<ref>شايد منظور از«منقطع شدن»كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر»استفاده شده است، و در«د»و«ه»چنين است:«هيچ اهل بيتى وارد خانه خدا نمى‌شوند مگر آنكه رشد و نمو می‌نمايند و غصه‏ شان زايل می‌شود، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى‏ كنند مگر آنكه هلاک و متفرق می‌شوند».</ref>  
اى مردم، به حج خانه خدا برويد. هيچ خاندانى به خانه خدا وارد نمى‏ شوند مگر آنكه مستغنى می‌گردند و شاد مى‌‏شوند، و هيچ خاندانى آن را ترک نمی‌كنند مگر آنكه منقطع می‌شوند و فقير مى‌‏گردند.<ref>شايد منظور از«منقطع شدن»كم شدن نسل باشد چون از كلمه «بتر»استفاده شده است، و در«د»و«ه»چنين است: «هيچ اهل بيتى وارد خانه خدا نمى‌شوند مگر آنكه رشد و نمو می‌نمايند و غصه‏ شان زايل می‌شود، و هيچ خاندانى آن را ترک نمى‏ كنند مگر آنكه هلاک و متفرق می‌شوند».</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref> «ب» و «و»: فإذا قضى حجّه استؤنف به.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، ما وَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إلاّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ما سَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إلى وَقْتِهِ ذلِكَ، فَإذَا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.<ref>«ب» و «و»: فإذا قضى حجّه استؤنف به.</ref>  


اى مردم، هيچ مؤمنى در موقف(عرفات، مشعر، منى)وقوف<ref>منظور مراسم وقوف در اين سه مكان است كه جزئى از اعمال حج محسوب می‌شود.</ref> نمى‏ كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مى‌آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر می‌گيرد.
اى مردم، هيچ مؤمنى در موقف(عرفات، مشعر، منى) وقوف<ref>منظور مراسم وقوف در اين سه مكان است كه جزئى از اعمال حج محسوب می‌شود.</ref> نمى‏ كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مى‌آمرزد، و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر می‌گيرد.


مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ.
مَعاشِرَ النّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ.
خط ۴۳۹: خط ۴۳۹:
اى مردم، حاجيان كمک می‌شوند و آنچه خرج مى‌‏كنند به آنان برمى‏ گردد، و خداوند جزاى محسنين را ضايع نمى‏ نمايد.
اى مردم، حاجيان كمک می‌شوند و آنچه خرج مى‌‏كنند به آنان برمى‏ گردد، و خداوند جزاى محسنين را ضايع نمى‏ نمايد.


مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ<ref> «ج»: بكمالٍ في الدين و تَفَقُّهٍ.</ref>، وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.<ref> «ج» و «و»: بتوبة إقلاعٍ.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، حِجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَ التَّفَقُّهِ<ref>«ج»: بكمالٍ في الدين و تَفَقُّهٍ.</ref>، وَ لا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ إلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إقْلاعٍ.<ref>«ج» و «و»: بتوبة إقلاعٍ.</ref>  


اى مردم، با دين كامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر نگرديد.
اى مردم، با دين كامل و با تَفَقُّه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر نگرديد.


مَعاشِرَ النّاسِ، أقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ<ref> «ج» و «ه»: ... و آتوا الزكاة كما أمرتُكم(«و»: كما أُمرتم).</ref>، فَإنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدي أمينَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّي وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ<ref> «الف» و «ج» و «ه»: ... بعدي، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّي و أنا منه، يخبركم بما تسألون عنه. «د» و «و»: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّي و منه.</ref> وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.
مَعاشِرَ النّاسِ، أقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ<ref>«ج» و «ه»:... و آتوا الزكاة كما أمرتُكم(«و»: كما أُمرتم).</ref>، فَإنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أوْ نَسيتُمْ فَعَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ لَكُمْ بَعْدي أمينَ خَلْقِهِ. إنَّهُ مِنّي وَ أنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ يَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرُونَكُمْ بِما تَسْأَلُونَ عَنْهُ<ref>«الف» و «ج» و «ه»:... بعدي، وَ مَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ منّي و أنا منه، يخبركم بما تسألون عنه. «د» و «و»: وَ مَنْ خَلَّفه اللَّه مِنّي و منه.</ref> وَ يُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.


اى مردم، نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است<ref>«ج»و«ه»: و زكات را بپردازيد همان طور كه به شما دستور دادم. </ref> و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد، على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مى‌‏كند، همو كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.<ref>«الف»و «ج»و«ه»: كسى كه خداوند او را از من خلق كرده و من از اويم.«د»: كسى كه خداوند او را به جاى خودش و به جاى من خليفه قرار داده است.</ref> او و آنان كه از نسل من ‏هستند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر می‌دهند و آنچه را نمى‏ دانيد براى شما بيان مى‌‏كنند.
اى مردم، نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است<ref>«ج»و«ه»: و زكات را بپردازيد همان طور كه به شما دستور دادم.</ref> و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و كوتاهى نموديد يا فراموش كرديد، على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مى‌‏كند، همو كه خداوند عز و جل بعد از من به عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.<ref>«الف»و «ج»و«ه»: كسى كه خداوند او را از من خلق كرده و من از اويم. «د»: كسى كه خداوند او را به جاى خودش و به جاى من خليفه قرار داده است.</ref> او و آنان كه از نسل من ‏هستند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر می‌دهند و آنچه را نمى‏ دانيد براى شما بيان مى‌‏كنند.


ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَهُما وَ أُعَرِّفَهُما<ref> «ب» و «ج» و «ه» و «و»: أعُدّهما.</ref> فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأَوْصِياءِ<ref>«الف» و «د»: الأئمّة. «و»: الأولياء.</ref> مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّي وَ مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِيُّ إلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.<ref> «الف» و «ب»: ... هم منّي و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدي إلى يوم القيامة الذي يقضي بالحقّ. «د»: أُمّة قائمة فيهم «ه»: و منه أئمة فيهم قائمة.</ref>  
ألا إنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَهُما وَ أُعَرِّفَهُما<ref>«ب» و «ج» و «ه» و «و»: أعُدّهما.</ref> فَآمُرُ بِالْحَلالِ وَ أنْهي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأَوْصِياءِ<ref>«الف» و «د»: الأئمّة. «و»: الأولياء.</ref> مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنّي وَ مِنْهُ إمامَةً فيهِمْ قائِمَةً، خاتِمُهَا الْمَهْدِيُّ إلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.<ref>«الف» و «ب»:... هم منّي و منه، أئمّة قائمهم منهم المهدي إلى يوم القيامة الذي يقضي بالحقّ. «د»: أُمّة قائمة فيهم «ه»: و منه أئمة فيهم قائمة.</ref>  


بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفى كنم و بتوانم در يك مجلس به همه حلال‏ها دستور دهم و از همه حرام‏ها نهى كنم. پس مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين على و جانشينان بعد از او آورده ‏ام كه آنان از نسل من و اويند،(و آن موضوع) امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدى است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.  
بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفى كنم و بتوانم در يك مجلس به همه حلال‏ها دستور دهم و از همه حرام‏ها نهى كنم. پس مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره اميرالمؤمنين على و جانشينان بعد از او آورده‌‏ام كه آنان از نسل من و اويند،(و آن موضوع) امامتى است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدى است تا روزى كه خداى مدبِّرِ قضا و قدر را ملاقات كند.  


مَعاشِرَ النّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَ كُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإنّي لَمْ‏ أرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ.<ref>«ب»: و لم أُبدِّله.</ref> ألا فَاذْكُرُوا<ref> «ج»: فادرسوا.</ref> ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لاتُبَدِّلُوهُ وَ لاتُغَيِّرُوهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَ كُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإنّي لَمْ‏ أرْجِعْ عَنْ ذلِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ.<ref>«ب»: و لم أُبدِّله.</ref> ألا فَاذْكُرُوا<ref>«ج»: فادرسوا.</ref> ذلِكَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لاتُبَدِّلُوهُ وَ لاتُغَيِّرُوهُ.


اى مردم، هر حلالى كه شما را بدان راهنمايى كردم و هر حرامى كه شما را از آن نهى نمودم، هرگز از آنها برنگشته‏‌ام و تغيير نداده ‏ام. اين مطلب را داشته باشيد<ref>«ج»: در اين مطلب فكر كنيد و بررسى نماييد.</ref> و آن را حفظ كنيد و به يكديگر سفارش كنيد، و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.
اى مردم، هر حلالى كه شما را بدان راهنمايى كردم و هر حرامى كه شما را از آن نهى نمودم، هرگز از آنها برنگشته‏‌ام و تغيير نداده ‏ام. اين مطلب را داشته باشيد<ref>«ج»: در اين مطلب فكر كنيد و بررسى نماييد.</ref> و آن را حفظ كنيد و به يكديگر سفارش كنيد، و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.
خط ۴۵۹: خط ۴۵۹:
من سخن خود را تكرار مى‌‏كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهى نماييد.
من سخن خود را تكرار مى‌‏كنم: نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيک امر كنيد و از منكرات نهى نماييد.


ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلى قَوْلي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ‏ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّي وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ<ref>هنا آخر الخطبة في كتاب التحصين. (نسخة «ج» ).</ref>، فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّي.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: ألا و إن رأس أعألكم الأمر باالمعروف و النهي عن المنكر، فعرّفوا من لم يحضر مقامي و يسمع مقالي هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّي و ربّكم.</ref> وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْيَ عَنْ مُنْكَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.<ref> «ه»: و لا أمر بمعروف و لا نهي عن منكر إلاّ بحضرة إمام. «و»: و لا أمر بعروف و لا نهي عن منكر بحضرة إمام. </ref>  
ألا وَ إنَّ رَأْسَ الْأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أنْ تَنْتَهُوا إلى قَوْلي وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ‏ يَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّي وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ<ref>هنا آخر الخطبة في كتاب التحصين. (نسخة «ج»).</ref>، فَإنَّهُ أمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّي.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: ألا و إن رأس أعألكم الأمر باالمعروف و النهي عن المنكر، فعرّفوا من لم يحضر مقامي و يسمع مقالي هذا، فإنّه بأمر اللَّه ربّي و ربّكم.</ref> وَ لا أمْرَ بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْيَ عَنْ مُنْكَرٍ إلاّ مَعَ إمامٍ مَعْصُومٍ.<ref>«ه»: و لا أمر بمعروف و لا نهي عن منكر إلاّ بحضرة إمام. «و»: و لا أمر بعروف و لا نهي عن منكر بحضرة إمام.</ref>  


بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد<ref>اين جمله آخرين قسمت از خطبه در كتاب«التحصين»(نسخه«ج»)است. </ref>،چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است.<ref>«ب»: بدانيد كه بالاترين اعمال شما امر به معروف و نهى از منكر است. پس به كسانى كه در اين مجلس حاضر نبودند و اين سخن مرا نشنيدند بفهمانيد، چرا كه اين دستور به امر خداوند، پروردگار من و شماست. </ref> و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمى‏ شود مگر با امام معصوم.<ref>شايد منظور اين است كه تعيين معروف‏ها و منكرات و نيز شرايط و كيفيت امر به معروف و نهى از منكر را بايد امام معصوم تعيين كند. در نسخه «ه»چنين آمده است: «امر به معروف و نهى از منكرى نيست مگر در حضور امام».</ref>  
بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد<ref>اين جمله آخرين قسمت از خطبه در كتاب«التحصين»(نسخه«ج») است.</ref>،چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است.<ref>«ب»: بدانيد كه بالاترين اعمال شما امر به معروف و نهى از منكر است. پس به كسانى كه در اين مجلس حاضر نبودند و اين سخن مرا نشنيدند بفهمانيد، چرا كه اين دستور به امر خداوند، پروردگار من و شماست.</ref> و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمى‏ شود مگر با امام معصوم.<ref>شايد منظور اين است كه تعيين معروف‏ها و منكرات و نيز شرايط و كيفيت امر به معروف و نهى از منكر را بايد امام معصوم تعيين كند. در نسخه «ه»چنين آمده است: «امر به معروف و نهى از منكرى نيست مگر در حضور امام».</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ أنَّهُمْ مِنّي وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ في كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ»<ref>الزخرف / ۲۸.</ref>، وَ قُلْتُ: «لَنْ‏ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما» .<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إنّي أُخلف فيكم القرآن، و وصيّي عليٌّ و الأئمة من ولده بعدي، قد عرفتُمْ أنّهم منّي، فإن تمسّكتم بهم لن تضلّوا. «ه» و «و»: معاشر الناس، القرآن فيكم و عليّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتكم أنّهم منّي و أنا منهم ... و في «الف»: إنّه منّي و أنا منه. </ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أنَّ الْأئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ أنَّهُمْ مِنّي وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ في كِتابِهِ: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ»<ref>الزخرف: ۲۸.</ref>، وَ قُلْتُ: «لَنْ‏ تَضِلُّوا ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إنّي أُخلف فيكم القرآن، و وصيّي عليٌّ و الأئمة من ولده بعدي، قد عرفتُمْ أنّهم منّي، فإن تمسّكتم بهم لن تضلّوا. «ه» و «و»: معاشر الناس، القرآن فيكم و عليّ و الأئمة من بعده، فقد عرّفتكم أنّهم منّي و أنا منهم... و في «الف»: إنّه منّي و أنا منه.</ref>  


اى مردم، قرآن به شما می‌شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش می‌فرمايد:«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»<ref>زخرف /۲۸ .</ref> :«آن(امامت)را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم:«اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد».<ref>«ب»: اى مردم، من در ميان شما قرآن را به جاى می‌گذارم و جانشين بعد از من على و امامان از فرزندان اويند، و فهميديد كه ايشان از من‏ اند. اگر به ايشان تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد.</ref>  
اى مردم، قرآن به شما می‌شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش می‌فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»<ref>زخرف /۲۸ .</ref> : «آن(امامت) را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم: «اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت) تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد».<ref>«ب»: اى مردم، من در ميان شما قرآن را به جاى می‌گذارم و جانشين بعد از من على و امامان از فرزندان اويند، و فهميديد كه ايشان از من‏ اند. اگر به ايشان تمسک كنيد هرگز گمراه نمی‌شويد.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوى، التَّقْوى<ref> «ب»: ألا إنّ خير زادكم التقوى. و بعده في «و»: أُحذرِّكم الساعة.</ref>، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ» .<ref>الحج / ۱.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، التَّقْوى، التَّقْوى<ref>«ب»: ألا إنّ خير زادكم التقوى. و بعده في «و»: أُحذرِّكم الساعة.</ref>، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ».<ref>الحج: ۱.</ref>  


اى مردم، تقوا را، تقوا را. از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خداى عز و جل فرموده:«إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ»<ref>حج / ۱ . </ref> «زلزله قيامت شيئ عظيمى است».
اى مردم، تقوا را، تقوا را. از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خداى عز و جل فرموده: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظيمٌ»<ref>حج / ۱.</ref> «زلزله قيامت شيئ عظيمى است».


اذْكُرُوا الْمَماتَ [وَ الْمَعادَ]<ref>الزيادة من «ب» . و في «ه» و «و»: اذكروا المآب و الحساب و وضع الميزان. </ref> وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازينَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها.<ref>«د» فمن جاء بالحسنة أفلح</ref> وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِى الْجِنانِ<ref> «ب»: في الجنّة.</ref> نَصيبٌ.
اذْكُرُوا الْمَماتَ [وَ الْمَعادَ]<ref>الزيادة من «ب». و في «ه» و «و»: اذكروا المآب و الحساب و وضع الميزان.</ref> وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازينَ وَ الْمُحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها.<ref>«د» فمن جاء بالحسنة أفلح</ref> وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِى الْجِنانِ<ref>«ب»: في الجنّة.</ref> نَصيبٌ.


مرگ و معاد و حساب و ترازوهاى الهى و حسابرسى در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را به ياد آوريد. هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده می‌شود<ref>«د»: هر كس حسنه بياورد رستگار شده است.</ref> و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبى نخواهد بود.
مرگ و معاد و حساب و ترازوهاى الهى و حسابرسى در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را به ياد آوريد. هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده می‌شود<ref>«د»: هر كس حسنه بياورد رستگار شده است.</ref> و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبى نخواهد بود.
خط ۴۷۷: خط ۴۷۷:
== بيعت گرفتن رسمى ==
== بيعت گرفتن رسمى ==


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّكُمْ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِكُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ<ref> «الف» و «ب» و «ه»: بما عقَّدت لعليّ بن أبي‏طالب من إمرة المؤمنين.</ref>، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلى ما أعْلَمْتُكُمْ أنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّكُمْ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ أمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ آخُذَ مِنْ ألْسِنَتِكُمُ الْإقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ<ref>«الف» و «ب» و «ه»: بما عقَّدت لعليّ بن أبي‏طالب من إمرة المؤمنين.</ref>، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلى ما أعْلَمْتُكُمْ أنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ.


اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين×<ref>«الف»و«ب»و«ه»: درباره آنچه به عنوان «اميرالمؤمنينى»براى على منعقد نمودم.</ref> و امامانى كه بعد از او مى‌‏آيند و از نسل من و اويند، چنان كه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.
اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين×<ref>«الف»و«ب»و«ه»: درباره آنچه به عنوان «اميرالمؤمنينى»براى على منعقد نمودم.</ref> و امامانى كه بعد از او مى‌‏آيند و از نسل من و اويند، چنان كه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.


فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref> «الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.<ref>تبايعك على ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.</ref> عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.<ref> «ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.</ref>  
فَقوُلوُا بِأَجْمَعِكُمْ: «إنّا سامِعوُنَ مُطيعوُنَ راضوُنَ مُنْقادوُنَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ في أمْرِ إمامِنا عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأئِمَّةِ.<ref>«الف»: في أمر عليّ و أمر ولده من صلبه من الأئمة. «ب»: في إمامنا و أئمّتنا من ولده. «د»: في أمر عليّ أميرالمؤمنين و مَن وَلَّدهُ مِنْ صلبه من الأئمة.</ref> نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ أنْفُسِنا وَ ألْسِنَتِنا وَ أيْدينا.<ref>تبايعك على ذلك قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و أيدينا.</ref> عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لانُغَيِّرُ وَ لانُبَدِّلُ، وَ لانَشُكُّ [وَ لانَجْحَدُ]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ لانَرْتابُ، وَ لانَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لانَنْقُضُ الْميثاقَ.<ref>«ه»: و لا نرجع في عهد و ميثاق.</ref>  


پس همگى چنين بگوييد:«ما شنيديم و اطاعت مى‌‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود می‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا می‌آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت می‌كنيم. بر اين عقيده زنده ‏ايم و با آن می‌ميريم و(روز قيامت) با آن محشور می‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏ كنيم و شك نمى‏ كنيم و انكار نمى‏ نماييم و ترديد به دل راه نمی‌دهيم و از اين قول برنمى‏ گرديم و پيمان را نمی‌شكنيم.
پس همگى چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت مى‌‏كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود می‌آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا می‌آيند. بر اين مطلب با قلب‏ها و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت می‌كنيم. بر اين عقيده زنده ‏ايم و با آن می‌ميريم و(روز قيامت) با آن محشور می‌شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى‏ كنيم و شك نمى‏ كنيم و انكار نمى‏ نماييم و ترديد به دل راه نمی‌دهيم و از اين قول برنمى‏ گرديم و پيمان را نمی‌شكنيم.


وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.
وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ في عَلِيٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الْأئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما.
خط ۴۹۳: خط ۴۹۳:
پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب‏ها و جان و زبان و ضماير و دست‏هايمان. هر كس توانست با دست بيعت می‌نمايد و گرنه با زبانش اقرار می‌كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند(در اين باره) از نفس ‏هايمان دگرگونى نبيند.
پس براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب‏ها و جان و زبان و ضماير و دست‏هايمان. هر كس توانست با دست بيعت می‌نمايد و گرنه با زبانش اقرار می‌كند. هرگز در پى تغيير اين عهد نيستيم و خداوند(در اين باره) از نفس ‏هايمان دگرگونى نبيند.


نَحْنُ نُؤَدّي ذلِكَ عَنْكَ الدّاني وَ الْقاصي مِنْ أوْلادِنا وَ أهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَ أنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ» .<ref> . هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل «ب»، و من قوله «وعظتنا بوعظ اللَّه ...» إلى هنا ورد في «الف» و «د» و «ه» و «و» بصورة أُخرى نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلى تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين: ... و نطيع اللَّه و نطيعك(«و»: نعطي اللَّه و نعطيك)و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه («ه» و «و»: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متى جاؤوا و ادّعوا)بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله» .اللَّه بذلك و كفى باللَّه شهيداً و أنت علينا به شهيد و كل من أطاع اللَّه ممن ظهر و استتر و ملائكة اللَّه و جنوده و عبيده و اللَّه أكبر من كل شهيد« . و في كتاب »الصراط المستقيم« جاء هذه الفقرات من قوله »قولوا: أعطينا ...« إض هنا هكذا: معاشر الناس، قولوا: أعطيناك على ذلك عهداً من أنفسنا و ميثاقاً بألسنتنا و صفقة بأيدينا نؤدّيه إلى من رأينا و ولدنا، لا نبغي بذلك بدلاً و أنت شهيد علينا و كفى باللَّه شهيداً. ××× . هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل «ب»، و من قوله «وعظتنا بوعظ اللَّه ...» إلى هنا ورد في «الف» و «د» و «ه» و «و» بصورة أُخرى نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلى تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين: ... و نطيع اللَّه و نطيعك(«و»: نعطي اللَّه و نعطيك)و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه («ه» و «و»: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متى جاؤوا و ادّعوا)بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله» . و قولوا: «أعطينا اللَّه بذلك و إياك و علياً و الحسن و الحسين و الأئمة الذين ذكرت عهداً و ميثاقاً مأخوذاً لأميرالمؤمنين(«ه» و «و»: أطعنا اللَّه ... على عهد و ميثاق، فهي مأخوذة من المؤمنين) من قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و مصافقة أيدينا، من أدركها بيده و إلاّ فقد أقرَّ بها بلسانه لا نبتغي بذلك بدلاً و لا نرى من أنفسنا عنه حولاً أبداً («د» و «ه» و «و»: و لا يرى اللَّه عز و جل منهما حولاً أبداً). نحن نؤدّي ذلك عنك الداني و القاصي من أولادنا و أهالينا («ه» «و»: ... عنك إلى كل من رأينا ممن ولدنا أو لم نلده)، أشهدنا</ref>  
نَحْنُ نُؤَدّي ذلِكَ عَنْكَ الدّاني وَ الْقاصي مِنْ أوْلادِنا وَ أهالينا، وَ نُشْهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَ أنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».<ref>. هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل «ب»، و من قوله «وعظتنا بوعظ اللَّه...» إلى هنا ورد في «الف» و «د» و «ه» و «و» بصورة أُخرى نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلى تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين:... و نطيع اللَّه و نطيعك(«و»: نعطي اللَّه و نعطيك) و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه («ه» و «و»: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متى جاؤوا و ادّعوا) بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله».اللَّه بذلك و كفى باللَّه شهيداً و أنت علينا به شهيد و كل من أطاع اللَّه ممن ظهر و استتر و ملائكة اللَّه و جنوده و عبيده و اللَّه أكبر من كل شهيد«. و في كتاب »الصراط المستقيم« جاء هذه الفقرات من قوله »قولوا: أعطينا... « إض هنا هكذا: معاشر الناس، قولوا: أعطيناك على ذلك عهداً من أنفسنا و ميثاقاً بألسنتنا و صفقة بأيدينا نؤدّيه إلى من رأينا و ولدنا، لا نبغي بذلك بدلاً و أنت شهيد علينا و كفى باللَّه شهيداً. ×××. هنا آخر النص الذي طلب رسول اللَّه‏ صلى الله عليه وآله من الناس تكراره بعده و إقرارهم به. و قد أوردنا النص طبقاً ل «ب»، و من قوله «وعظتنا بوعظ اللَّه...» إلى هنا ورد في «الف» و «د» و «ه» و «و» بصورة أُخرى نوردها فيما يلي بعينها مع الإشارة إلى تفاوت النسخ الثلاثة بين القوسين: ... و نطيع اللَّه و نطيعك(«و»: نعطي اللَّه و نعطيك) و عليّاً أميرالمؤمنين و ولده الأئمة الذين ذكرتهم من ذريتك من صلبه («ه» و «و»: ذكرتهم أنّهم منك من صلبه متى جاؤوا و ادّعوا) بعد الحسن و الحسين، الذين قد عرَّفتكم مكانهما منّي و محلّهما عندي ومنزلتهما من ربي عزوجل، فقد أدّيت ذلك إليكم و أنهما سيدا شباب أهل الجنة و أنهما الإمامان بعد أبيهما علي، وأنا أبوهما قبله». و قولوا: «أعطينا اللَّه بذلك و إياك و علياً و الحسن و الحسين و الأئمة الذين ذكرت عهداً و ميثاقاً مأخوذاً لأميرالمؤمنين(«ه» و «و»: أطعنا اللَّه... على عهد و ميثاق، فهي مأخوذة من المؤمنين) من قلوبنا و أنفسنا و ألسنتنا و مصافقة أيدينا، من أدركها بيده و إلاّ فقد أقرَّ بها بلسانه لا نبتغي بذلك بدلاً و لا نرى من أنفسنا عنه حولاً أبداً («د» و «ه» و «و»: و لا يرى اللَّه عز و جل منهما حولاً أبداً). نحن نؤدّي ذلك عنك الداني و القاصي من أولادنا و أهالينا («ه» «و»:... عنك إلى كل من رأينا ممن ولدنا أو لم نلده) ، أشهدنا</ref>  


ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان می‌رسانيم، و خدا را بر آن شاهد می‌گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت می‌كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى».<ref>تا اينجا عبارتى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم خواسته بود آن را همراه او تكرار كنند و به مضمون آن اقرار نمايند. اين عبارات طبق نسخه «ب»ذكر شد، و در«الف»و«د»و«ه»از جمله:«تو ما را به موعظه الهى نصيحت كردى ...»تا اينجا به اين صورت آمده است:
ما اين مطالب را از قول تو به نزديک و دور از فرزندانمان و فاميلمان می‌رسانيم، و خدا را بر آن شاهد می‌گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت می‌كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى».<ref>تا اينجا عبارتى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم خواسته بود آن را همراه او تكرار كنند و به مضمون آن اقرار نمايند. اين عبارات طبق نسخه «ب»ذكر شد، و در«الف»و«د»و«ه»از جمله: «تو ما را به موعظه الهى نصيحت كردى...»تا اينجا به اين صورت آمده است:


«... و اطاعت می‌كنيم خدا را و تو را و على اميرالمؤمنين و فرزندانِ امام او را كه گفتى آنان از فرزندان تو از صلب اويند.(«ه»: گفتى آنان از تو از صلب اويند هر گاه بيايند و ادعاى امامت كنند) بعد از حسن و حسين، آن دو كه منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پيشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. اين مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اينكه آن دو آقاى جوانان اهل بهشت هستند و اينكه آن دو بعد از پدرشان على دو امام هستند، و من قبل از على پدر ايشانم».
«... و اطاعت می‌كنيم خدا را و تو را و على اميرالمؤمنين و فرزندانِ امام او را كه گفتى آنان از فرزندان تو از صلب اويند.(«ه»: گفتى آنان از تو از صلب اويند هر گاه بيايند و ادعاى امامت كنند) بعد از حسن و حسين، آن دو كه منزلت آنان را نسبت به خودم و مقام آنان را نزد خودم و در پيشگاه خداوند عز و جل به شما فهماندم. اين مطالب را درباره آن دو به شما رساندم و اينكه آن دو آقاى جوانان اهل بهشت هستند و اينكه آن دو بعد از پدرشان على دو امام هستند، و من قبل از على پدر ايشانم».


و بگوييد:«ما در اين باره با خداوند و با تو و با على و حسن و حسين و امامانى كه ذكر كردى پيمان می‌بنديم و ميثاقى از ما براى اميرالمؤمنين گرفته شود.(«ه»: پس اين عهد و پيمان از مؤمنين گرفته شده باشد) از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏هاى ما و به صورت دست دادن، براى هر كس ممكن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار مى‌‏كند. در پى تغيير آن نيستيم و در خود تصميم دگرگونى درباره آن را ابداً نمى‏ بينيم.
و بگوييد: «ما در اين باره با خداوند و با تو و با على و حسن و حسين و امامانى كه ذكر كردى پيمان می‌بنديم و ميثاقى از ما براى اميرالمؤمنين گرفته شود.(«ه»: پس اين عهد و پيمان از مؤمنين گرفته شده باشد) از قلب‏ها و جان‏ها و زبان‏هاى ما و به صورت دست دادن، براى هر كس ممكن باشد با دستش، و گرنه با زبانش به آن اقرار مى‌‏كند. در پى تغيير آن نيستيم و در خود تصميم دگرگونى درباره آن را ابداً نمى‏ بينيم.


ما اين مطلب را از قول تو به دور و نزديک از فرزندان و فاميلمان می‌رسانيم.(«ه»: ... از قول تو می‌رسانيم به فرزندانمان كه به دنيا آمده‌‏اند يا نيامده ‏اند)، خدا را بر اين مطلب شاهد می‌گيريم و خدا در شاهد بودن كافى است و تو بر ما شاهدى، و نيز هر كس كه خدا را اطاعت می‌كند - چه آشكارا و چه پنهانى - و نيز ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد می‌گيريم، و خدا از هر شاهدى بالاتر است».</ref>  
ما اين مطلب را از قول تو به دور و نزديک از فرزندان و فاميلمان می‌رسانيم.(«ه»:... از قول تو می‌رسانيم به فرزندانمان كه به دنيا آمده‌‏اند يا نيامده ‏اند) ، خدا را بر اين مطلب شاهد می‌گيريم و خدا در شاهد بودن كافى است و تو بر ما شاهدى، و نيز هر كس كه خدا را اطاعت می‌كند - چه آشكارا و چه پنهانى - و نيز ملائكه خداوند و لشكر او و بندگانش را شاهد می‌گيريم، و خدا از هر شاهدى بالاتر است».</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ<ref> «ب»: و خائنة الأعين و ما تخفي الصدور. «و»: خافية كل نفس و عيب.</ref>، «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإنَّما يَضِلُّ عَلَيْها»<ref>الإسراء / ۱۵.</ref>، وَ مَنْ بايَعَ فَإنَّما يُبايِعُ اللَّهَ، «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ» .<ref>الفتح / ۱۰.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ<ref>«ب»: و خائنة الأعين و ما تخفي الصدور. «و»: خافية كل نفس و عيب.</ref>، «فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإنَّما يَضِلُّ عَلَيْها»<ref>الإسراء: ۱۵.</ref>، وَ مَنْ بايَعَ فَإنَّما يُبايِعُ اللَّهَ، «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أيْديهِمْ».<ref>الفتح: ۱۰.</ref>  


اى مردم، چه می‌گوييد؟ خداوند هر صدايى را و پنهانى ‏هاى هر كسى را می‌داند. پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت می‌كند. دست خداوند بر روى دست بيعت كنندگان است.
اى مردم، چه می‌گوييد؟ خداوند هر صدايى را و پنهانى ‏هاى هر كسى را می‌داند. پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت می‌كند. دست خداوند بر روى دست بيعت كنندگان است.


مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُوني وَ بايِعُوا عَلِيّاً<ref>«الف»: اتقوا اللَّه و بايعوا عليّاً. «د»: و تابعوا علياً.</ref> أميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأئِمَّةَ[مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ]<ref>الزيادة من «ب» و «ه» و «‹و» .</ref> كَلِمَةً باقِيَةً. يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى<ref>فإنها كلمة باقية يهلك بها من غدر و يرحم اللَّه من وفى.</ref>، «وَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَ لَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً» .<ref>الفتح / ۱۰.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُوني وَ بايِعُوا عَلِيّاً<ref>«الف»: اتقوا اللَّه و بايعوا عليّاً. «د»: و تابعوا علياً.</ref> أميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأئِمَّةَ[مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ]<ref>الزيادة من «ب» و «ه» و «‹و».</ref> كَلِمَةً باقِيَةً. يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى<ref>فإنها كلمة باقية يهلك بها من غدر و يرحم اللَّه من وفى.</ref>، «وَمَنْ نَكَثَ فَإنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أوْفى بِما عاهَدَ عَ لَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أجْراً عَظيماً».<ref>الفتح: ۱۰.</ref>  


اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند غدركنندگان (بيعت شكنان) را هلاك و وفاداران را مورد رحمت قرار می‌دهد. و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هركس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمى عنايت می‌فرمايد.
اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت، به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند غدركنندگان (بيعت شكنان) را هلاك و وفاداران را مورد رحمت قرار می‌دهد. و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هركس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمى عنايت می‌فرمايد.


مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذي قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِيٍّ بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ<ref> «ب»: معاشر الناس، لَقِّنوا ما لَقَّنْتُكُمْ و قُولوا ما قلته و سلِّموا على أميركم.</ref>، وَ قوُلوُا: «سَمِعْنا وَ أطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إلَيْكَ الْمَصيرُ»<ref>البقرة / ۲۸۵.</ref>، وَ قوُلوُا: «الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» .<ref>الأعراف / ۴۳.</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذي قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِيٍّ بِإمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ<ref>«ب»: معاشر الناس، لَقِّنوا ما لَقَّنْتُكُمْ و قُولوا ما قلته و سلِّموا على أميركم.</ref>، وَ قوُلوُا: «سَمِعْنا وَ أطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إلَيْكَ الْمَصيرُ»<ref>البقرة: ۲۸۵.</ref>، وَ قوُلوُا: «الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ».<ref>الأعراف: ۴۳.</ref>  


اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد:(تكرار كنيد)، و به على به عنوان«اميرالمؤمنين»سلام كنيد<ref>يعنى: بگوييد:«السلام عليك يا اميرالمؤمنين». و عبارت در«ب»چنين است:«اى مردم، آنچه به شما تلقين كردم تكرار كنيد و آنچه گفتم بگوييد و بر اميرتان سلام كنيد».</ref> و بگوييد:«شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را می‌خواهيم و بازگشت به سوى توست». و بگوييد:«حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمى‏ كرد ما هدايت نمى‏ شديم فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».
اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد:(تكرار كنيد) ، و به على به عنوان«اميرالمؤمنين»سلام كنيد<ref>يعنى: بگوييد: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين». و عبارت در«ب»چنين است: «اى مردم، آنچه به شما تلقين كردم تكرار كنيد و آنچه گفتم بگوييد و بر اميرتان سلام كنيد».</ref> و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را می‌خواهيم و بازگشت به سوى توست». و بگوييد: «حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمى‏ كرد ما هدايت نمى‏ شديم فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».


مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ قَدْ أنْزَلَها فِى الْقُرْآنِ - أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَها في مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها<ref>الزيادة من «الف» و «ه» .</ref> فَصَدِّقُوهُ.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن فضائل عليٍّ و ما خصّه اللَّه به في القرآن أكثر من أن أذكرها في مقام واحد، فمن أنبأكم بها فصدِّقوه</ref>  
مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ فَضائِلَ عَلِيِّ بْنِ أبي‏طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ قَدْ أنْزَلَها فِى الْقُرْآنِ - أكْثَرُ مِنْ أنْ أُحْصِيَها في مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أنْبَأَكُمْ بِها وَ عَرَفَها<ref>الزيادة من «الف» و «ه».</ref> فَصَدِّقُوهُ.<ref>هذه الفقرة في «ب» هكذا: معاشر الناس، إن فضائل عليٍّ و ما خصّه اللَّه به في القرآن أكثر من أن أذكرها في مقام واحد، فمن أنبأكم بها فصدِّقوه</ref>  


اى مردم، فضايل على بن ابیطالب نزد خداوند - كه آن را در قرآن نازل كرده - بيش از آن است كه همه را در يک مجلس بشمارم، پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد.<ref>اين عبارت را دو نوع می‌توان معنى كرد:
اى مردم، فضايل على بن ابیطالب نزد خداوند - كه آن را در قرآن نازل كرده - بيش از آن است كه همه را در يک مجلس بشمارم، پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد.<ref>اين عبارت را دو نوع می‌توان معنى كرد:


الف:«عَرَفَها»بدون تشديد، يعنى كسى كه فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را می‌گويد بايد اهل معرفت باشد و فقط هر چه می‌شنود نقل نكند تا بتواند بعضى دسيسه‏ هاى دشمنان را يا سقط هايى كه در بعضى عبارات شده متوجه شود و احياناً با ذكر يک فضيلت نتيجه معكوس گرفته نشود.
الف: «عَرَفَها»بدون تشديد، يعنى كسى كه فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را می‌گويد بايد اهل معرفت باشد و فقط هر چه می‌شنود نقل نكند تا بتواند بعضى دسيسه‌هاى دشمنان را يا سقط هايى كه در بعضى عبارات شده متوجه شود و احياناً با ذكر يک فضيلت نتيجه معكوس گرفته نشود.


ب:«عرَّفها»با تشديد، يعنى هر كس از فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام خبر داد و آن را به مردم شناسانيد، او را تصديق كنيد.
ب: «عرَّفها»با تشديد، يعنى هر كس از فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام خبر داد و آن را به مردم شناسانيد، او را تصديق كنيد.


عبارت در«ب»چنين است: اى مردم، فضايل على و آنچه خداوند او را در قرآن بدان اختصاص داده بيش از آن است كه در يک مجلس ذكر كنم. پس هر كس شما را از آنها خبر داد او را تصديق كنيد.</ref>  
عبارت در«ب»چنين است: اى مردم، فضايل على و آنچه خداوند او را در قرآن بدان اختصاص داده بيش از آن است كه در يک مجلس ذكر كنم. پس هر كس شما را از آنها خبر داد او را تصديق كنيد.</ref>  


مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الْأئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ<ref> «ب»: من يُطع اللَّه و رسوله و اولى الأمر فقد فاز ... .</ref> فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً.
مَعاشِرَ النّاسِ، مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الْأئِمَّةَ الَّذينَ ذَكَرْتُهُمْ<ref>«ب»: من يُطع اللَّه و رسوله و اولى الأمر فقد فاز....</ref> فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً.


اى مردم، هر كس خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگارى بزرگ دست يافته است.
اى مردم، هر كس خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگارى بزرگ دست يافته است.


مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ<ref> «د»: السلام.</ref> عَلَيْهِ بِإمْرَةِالْمُؤْمِنينَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ<ref> «ه» و «و»: اولئك المقرّبون.</ref> في جَنّاتِ النَّعيمِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ إلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ<ref>«د»: السلام.</ref> عَلَيْهِ بِإمْرَةِالْمُؤْمِنينَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ<ref>«ه» و «و»: اولئك المقرّبون.</ref> في جَنّاتِ النَّعيمِ.


اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايتش و سلام به او به عنوان «اميرالمؤمنين»سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ‏ هاى نعمت خواهند بود.مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإنْ تَكْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً.<ref> «ه» «و»: فإنَّ اللَّه لغنيّ حميد.</ref>  
اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايتش و سلام به او به عنوان «اميرالمؤمنين»سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ‌هاى نعمت خواهند بود.مَعاشِرَ النّاسِ، قوُلوُا ما يَرْضَى اللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإنْ تَكْفُروُا أنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً.<ref>«ه» «و»: فإنَّ اللَّه لغنيّ حميد.</ref>  


اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمی‌رسانند.
اى مردم، سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمی‌رسانند.


أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ[بِما أدَّيْتُ وَ أمَرْتَ]<ref>الزيادة من «ب» .</ref> وَ اغْضِبْ عَلَى[الْجاحِدينَ]<ref name=":2" /> الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.
أللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ[بِما أدَّيْتُ وَ أمَرْتَ]<ref>الزيادة من «ب».</ref> وَ اغْضِبْ عَلَى[الْجاحِدينَ]<ref name=":2" /> الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.


خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم، مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.
خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم، مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.