۸۴۹
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
{{متن و ترجمه | {{متن و ترجمه | ||
| تیتر = حمد و ثنای الهی|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ<ref>‹‹ب››و‹‹د››: علا بتوحیده و دنا بتفریده. ‹‹ج››: فی توحیده..</ref> وَ جَلَّ فی سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ فی أرْکانِهِ، وَ أحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً<ref name=":3">‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››: مجیداً.</ref>لَمْ یَزَلْ، مَحْمُوداً لایَزالُ[وَمَجیداً لایَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعیداً وَ کُلُّ أمْرٍ إلَیْهِ یَعُودُ]<ref>الزیادة من‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››.</ref>|حمد و سپاس خدایی را که در یگانگی خود بلند مرتبه، و در تنهایی و فرد بودن خود نزدیک است.<ref>کلمات اول خطبه حامل مطالب دقیقی از توحید است که احتیاج به تفسیر دارد. جمله مذکور را شاید بتوان چنین توضیح داد: حمد خدایی را که در عین یگانگی دارای عالی ترین مرتبه است و در عین تنهایی و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزدیک است. در‹‹ب›› و | | تیتر = حمد و ثنای الهی|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ<ref>‹‹ب››و‹‹د››: علا بتوحیده و دنا بتفریده. ‹‹ج››: فی توحیده..</ref> وَ جَلَّ فی سُلْطانِهِ وَ عَظُمَ فی أرْکانِهِ، وَ أحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً<ref name=":3">‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››: مجیداً.</ref>لَمْ یَزَلْ، مَحْمُوداً لایَزالُ[وَمَجیداً لایَزُولُ، وَ مُبْدِئاً وَ مُعیداً وَ کُلُّ أمْرٍ إلَیْهِ یَعُودُ]<ref>الزیادة من‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››.</ref>|حمد و سپاس خدایی را که در یگانگی خود بلند مرتبه، و در تنهایی و فرد بودن خود نزدیک است.<ref>کلمات اول خطبه حامل مطالب دقیقی از توحید است که احتیاج به تفسیر دارد. جمله مذکور را شاید بتوان چنین توضیح داد: حمد خدایی را که در عین یگانگی دارای عالی ترین مرتبه است و در عین تنهایی و با حفظ مرتبه بلند به بندگانش نزدیک است. در‹‹ب›› و ‹‹د›› عبارت چنین است: حمد خدایی را که با یگانگی خود بلند مرتبه و با فرد بودن و تنهایی خود نزدیک شده است.</ref>در قدرت و سلطه خود با جلالت و در ارکان خود عظیم است. علم او به همه چیز احاطه دارد، در حالی که در جای خود است<ref>منظور از این جمله یکی از دو جهت میتواند باشد: | ||
اول: علم خداوند به همه چیز احاطه دارد در حالی که آن چیزها در جای خود هستند و خداوند احتیاج به معاینه و ملاحظه آنها ندارد. | |||
دوم: علم خداوند به همه چیز احاطه دارد در حالی که خداوند در مکان خود است. البته برای خداوند مکان تصور ندارد، پس منظور این است که خداوند چنان احاطه بر موجودات دارد که برای علمش احتیاج به رفت و آمد و کسب علم ندارد.</ref>، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره دارد.همیشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود. صاحب عظمتی که از بین رفتنی نیست. ابتدا کننده او و بازگرداننده اوست و هر کاری به سوی او بازمیگردد.|بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَ داحِی الْمَدْحُوَّاتِ<ref>المسموکات أی المرفوعات و هی السموات، و المدحوّات أی المبسوطات و هی الأرضغ.</ref>وَ جَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أنْشَأَهُ <ref> ‹‹ج›› و‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: متطوّل علی کلّ من ذرأه.</ref> یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ <ref> ‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››:کلّ نفس. </ref>وَ الْعُیُونُ لاتَراهُ.|به وجود آورنده بالا برده شدهها (آسمانها و افلاک) و پهن کننده گستردهها (زمین)، یگانه حکمران زمینها و آسمانها، پاک و منزّه و تسبیح شده،<ref> کلمه ‹‹قُدُّوس›› به معنی پاک و منزّه از هر عیب و نقص، و کلمه «سُبُّوح» به معنی کسی که مخلوقات او را تسبیح میکنند، و تسبیح به معنی تنزیه و تمجید خداوند است.</ref> پروردگار ملائکه و روح، تفضّل کننده بر همه آنچه خلق کرده و لطف کننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمی زیر نظر اوست،<ref>‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››: هر نَفْسی زیر نظراوست.</ref>ولی چشمها او را نمیبینند.|کَریمٌ حَلیمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ<ref>‹‹د››: علی جمیع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لایَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref>‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››:یستحقّون.</ref>مِنْ عَذابِهِ.|کَرم کننده و بردبار و تحمّل کننده است. رحمت او همه چیز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمیکند، و به آنچه از عذابش که مستحق آنند، مبادرت نمیورزد.|قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ الْمَکْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُوَّةُ فی کُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ، وَ لَیْسَ مِثْلُهُ شَیْءٌ.وَ هُوَ مُنْشِیءُ الشَّیْءِ حینَ لا شَیْء<ref>‹‹ج›› و ‹‹د››: و هو منشیء حیّ حین لا حیّ. ‹‹و››: و هو منشیء کل شییء و حی حین لا حی.</ref> دائِمٌ حَیٌّ<ref>‹‹ب››: دائم غنی.</ref>وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ.|باطنها و سریرهها را میفهمد و ضمایر را میداند و پنهانها بر او مخفی نمیماند و مخفیها بر او مشتبه نمیشود. او راست احاطه بر هر چیزی و غلبه بر همه چیز و قوت در هر چیزی و قدرت بر هر چیزی، و مانند او شیئی نیست.اوست به وجود آورنده شیئ (چیز) هنگامی که چیزی نبود.<ref>‹‹ج›› و ‹‹د››: اوست به وجود آورنده زنده هنگامی که زنده ای نبود.</ref> دائم و زنده است؛ و به قسط و عدل قائم است. نیست خدایی جز او که با عزّت و حکیم است.|جَلَّ عَنْ أنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَ لایَجِدُ أحَدٌ کَیْفَ هُوَ مِنْ سِرٍّ وَ عَلانِیَةٍ إلاّ بِما دَلَّ عَزَّ وَ جَلَّ عَلی نَفْسِهِ.<ref>‹‹و››: و لا یحدّه أحد کیف هو من سرّ و علانیة إلاّ بما دلّ هو عز و جل علی نفسه.</ref>|بالاتر از آن است که چشمها او را درک کنند ولی او چشمها را درک میکند، و او لطف کننده و آگاه است. هیچکس نمیتواند با دیدن به صفت او راه یابد، و هیچکس به چگونگی او از سرّ و آشکار دست نمییابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمایی کرده است.|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذی مَلَأَ.<ref>‹‹د››: أبلی</ref> الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَ الَّذی یَغْشَی الْأبَدَ نُورُهُ،<ref>‹‹ج››: یغشی الأمد. ‹‹د››: یفنی الأبد.</ref>وَ الَّذی یُنْفِذُ أمْرَهُ بِلا مُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَ لا مَعَهُ شَریكٌ فی تَقْدیرِهِ وَ لایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ.<ref>‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹د››: و لا تفاوت فی تدبیره. ‹‹و››: و لا معاون فی تدبیره.</ref>|گواهی میدهم برای او که اوست خدایی که قُدس و پاکی و منزّه بودن او روزگار را پر کرده است. او که نورش ابدیّت را فرا گرفته است.او که دستورش را بدون مشورتِ مشورت کننده ای اجرا میکند و در تقدیرش شریک ندارد و در تدبیرش کمک نمیشود.<ref>‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››: در تدبیرش تفاوت و اختلافی نیست.</ref>|صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ<ref>‹‹الف››: ما أبدع.</ref> عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلا مَعُونَةٍ مِنْ أحَدٍ وَ لا تَکَلُّفٍ وَ لاَ احْتِیالٍ.<ref>‹‹ج››: اختبال. و الإختبال بمعنی الفساد.</ref>أنْشَأَها<ref>‹‹ج››: شاءها.</ref> فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَ اللَّهُ الَّذی لَا إِلَهَ إلاّ هُوَ الْمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ،<ref>‹‹و››: الصبغة.</ref>،<ref>الْحَسَنُ الصَّنیعَةُ ‹‹ب››: الحسن المنعة. ‹‹ ه››: الحسن الصبغة.</ref>الْعَدْلُ الَّذی لا یَجُورُ، وَ الْأکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إلَیْهِ الْأُمُورُ.|آنچه ایجاد کرده بدون نمونه و مثالی تصویر نموده و آنچه خلق کرده بدون کمک از کسی و بدون زحمت و بدون احتیاج به فکر و حیله<ref>‹‹ج››: بدون فساد.</ref> خلق کرده است. آنها را ایجاد کرد پس به وجود آمدند،<ref>‹‹ج››: خواسته است پس به وجود آمدهاند.</ref> و خلق کرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدایی که جز او خدایی نیست، صنعت او محکم و کار او زیباست. عادلی که ظلم نمیکند و کَرم کننده ای که کارها به سوی او بازمیگردد.|وَ أشْهَدُ أنَّهُ اللَّهُ الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیْءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لِعِزَّتِهِ، وَ اسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیْءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَ خَضَعَ کُلُّ شَیْءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِكُ الْأمْلاكِ<ref>‹‹ب››و‹‹ج››و ‹‹و››: مالکكالأملاك.</ref> وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَ مُسَخِّرُ الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ،<ref>هذه الفقرة فی ‹‹د››هکذا: ملك الأملاك و مسخّر الشمس و القمر فی الأفلاك.</ref> کُلٌّ یَجْری لِأجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِكُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ.|شهادت میدهم اوست خدایی که همه چیز در مقابل عظمت او تواضع کرده و همه چیز در مقابل عزّت او ذلیل شده و همه چیز در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آورده و همه چیز در برابر هیبت او خاضع شده است. پادشاهِ پادشاهان<ref>‹‹ب››و‹‹ج››: مالک پادشاهان.</ref> و گرداننده افلاک و مسخّر کننده آفتاب و ماه، که همه با زمانِ تعیین شده در حرکت هستند. شب را بر روی روز و روز را بر روی شب میگرداند که به سرعت در پی آن میرود.<ref>کنایه از اینکه شب و روز مانند دو کُشتی گیرنده هر یک بر دیگری غالب میشود و او را بر زمین میزند و خود بالا میآید. درباره روز، عبارتِ ‹‹شب را به سرعت دنبال میکند›› فرموده ولی درباره شب نفرموده است. چه بسا کنایه از اینکه چون روز از نور ایجاد میشود به مجرد کم شدن نور رو به شب میرود.</ref> در هم شکننده هر زورگوی با عناد، و هلاک کننده هر شیطان سر پیچ و متمرّد.|لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ<ref>‹‹الف››و‹‹ب››: لمیکن معه ضدّ و لا ندّ. ‹‹ج››: و لم یکن معه ندّ.</ref> | |||
أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أحَدٌ. إلهٌ واحِدٌ وَ رَبٌّ ماجِدٌ.<ref>‹‹ج››: إلهاً واحداً ماجداً</ref> یَشاءُ فَیُمْضی، وَ یُریدُ فَیَقْضی، وَ یَعْلَمُ فَیُحْصی، وَ یُمیتُ وَ یُحْیی، وَ یُفْقِرُ وَ یُغْنی، وَ یُضْحِكُ وَ یُبْکی،[وَ یُدْنی وَ یُقْصی]<ref>الزیادة من‹‹الف››و‹‹ب››و‹‹ه››. و فی‹‹د››: و یدبّر فیقضی.</ref> وَ یَمْنَعُ وَ یُعْطی<ref>‹‹ب››: و یمنع و یثری.</ref> لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ.|برای او ضدّی، و همراه او معارضی نبوده است. یکتا و بینیاز است. زاییده نشده و نمیزاید و برای او هیچ همتایی نیست. خدای یگانه و پروردگار با عظمت. میخواهد پس به انجام میرساند، و اراده میکند پس مقدّر مینماید، و میداند پس به شماره میآورد. می میراند و زنده میکند، فقیر میکند و غنی مینماید، میخنداند و میگریاند، نزدیک میکند و دور مینماید،<ref>‹‹د››: تدبیر میکند و مقدر مینماید.</ref> منع میکند و عطا مینماید<ref>‹‹ب››: منع میکند و ثروتمند مینماید.</ref> پادشاهی از آنِ او و حمد و سپاس برای اوست. خیر به دست اوست و او بر هر چیزی قادر است.|یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفّارُ.<ref>‹‹ج››و‹‹و››: لایولج لِلَیلٍ فی نهار و لا مولجٌ لِنهارٍ فی لیل إلاّ هو. و فی‹‹ه››: لا مولج اللیل فی نهار و لا مولج النهار فی لیل إلاّ هو.</ref> مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ<ref>‹‹الف››: مجیب الدعاء.</ref>وَ مُجْزِلُ الْعَطاءِ،<ref>‹‹د››: جزیل العطاء.</ref> مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ، الَّذی لا یُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیْءٌ،<ref>‹‹ج›› و‹‹د›› و‹‹ه››و‹‹و››: لا یشکل علیه لغة.</ref>وَ لایُضْجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَ لا یُبْرِمُهُ إلْحاحُ الْمُلِحّینَ.<ref>‹‹ج››و‹‹ه››: لا یضجره مستصرخة. ‹‹د››: الملحّین علیه.</ref> الْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَ الْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَ رَبُّ الْعالَمینَ.<ref>‹‹د››: الموفّق للمتّقین و مولی العالمین.</ref> الَّذی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أنْیَشْکُرَهُ وَ یَحْمَدَهُ[عَلی کُلِّ حالٍ].<ref>الزیادة من ‹‹ج››و‹‹د››و ‹‹ه››.</ref>|شب را در روز و روز را در شب فرو میبرد.<ref>‹‹ج››و‹‹ه››: داخل کننده شب در روز و فرو برنده روز در شب نیست مگر او.</ref> نیست خدایی جز او که با عزّت و آمرزنده است. اجابت کننده دعا، بسیار عطا کننده، شمارنده نَفَسها و پروردگار جنّ و بشر، که هیچ امری بر او مشکل نمیشود،<ref>‹‹ج››و‹‹د››و‹‹ه››: هیچ لُغتی (زبانی) بر او مشکل نمیشود.</ref>و فریاد دادخواهان او را منضجر نمیکند، و اصرار اصرار کنندگانش او را خسته نمیکند. نگهدارنده صالحین و موفّق کننده رستگاران و صاحب اختیار مؤمنین و پروردگار عالمیان. خدایی که از هر آنچه خلق کرده مستحق است که او را در هر حالی شکر و سپاس گویند.|أحْمَدُهُ کَثیراً وَ أشْکُرُهُ دائِماً<ref>‹‹الف››: أحمده علی السراء. و فی‹‹ب››هذه الفقرة متصلة بما قبلها هکذا: أن یشکره و یحمده علی السراء… و ص‹‹د››: أحمده و أشکره.</ref>عَلَی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ؛ | |||
وَ أوُمِنُ بِهِ وَ بِمَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ. أسْمَعُ لِأَمْرِهِ وَ أُطیعُ وَ أُبادِرُ إلی کُلِّ ما یَرْضاهُ وَ أسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ،<ref>‹‹ج››: أُبادر إلی رضاه. ‹‹الف››: أستسلم لقضائه. و هذه الفقرة فی‹‹د››هکذا: فاسمعوا و أطیعوا لِأمره و بادِروا إلی مرضاته و سلِّموا لما قضاه. ‹‹و››: أُبادر الی ما أرواه و أسلم لما قضاه.</ref> رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللَّهُ الَّذی لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَ لایُخافُ جَوْرُهُ.|او را سپاس بسیار میگویم و دائماً شکر مینمایم، چه در آسایش و چه در گرفتاری، چه در حال شدت و چه در حال آرامش.و به او و ملائکه اش و کتابهایش و پیامبرانش ایمان میآورم. دستور او را گوش میدهم و اطاعت مینمایم و به آنچه او را راضی میکند مبادرت میورزم و در مقابل مقدرات او تسلیم میشوم<ref>‹‹ه››: بشنوید و اطاعت کنید دستور او را، و به آنچه رضایت او در آن است مبادرت ورزید و در مقابل مقدرات او تسلیم شوید.</ref> به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا که اوست خدایی که نمیتوان از مکر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداریم (یعنی ظلم نمیکند). | |||
همیشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود. صاحب عظمتی که از بین رفتنی نیست. ابتدا کننده او و بازگرداننده اوست و هر کاری به سوی او بازمیگردد.|بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَ داحِی الْمَدْحُوَّاتِ<ref>المسموکات أی المرفوعات و هی السموات، و المدحوّات أی المبسوطات و هی الأرضغ.</ref> وَ جَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السَّمواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أنْشَأَهُ <ref> ‹‹ج›› و‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: متطوّل علی کلّ من ذرأه.</ref> یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ <ref> ‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››:کلّ نفس. </ref> وَ الْعُیُونُ لاتَراهُ.|به وجود آورنده بالا برده شدهها (آسمانها و افلاک) و پهن کننده گستردهها (زمین)، یگانه حکمران زمینها و آسمانها، پاک و منزّه و تسبیح شده،<ref> کلمه ‹‹قُدُّوس›› به معنی پاک و منزّه از هر عیب و نقص، و کلمه «سُبُّوح» به معنی کسی که مخلوقات او را تسبیح میکنند، و تسبیح به معنی تنزیه و تمجید خداوند است.</ref> پروردگار ملائکه و روح، تفضّل کننده بر همه آنچه خلق کرده و لطف کننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمی زیر نظر اوست،<ref>‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››: هر نَفْسی زیر نظراوست.</ref> ولی چشمها او را نمیبینند.|کَریمٌ حَلیمٌ ذُو أناةٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ<ref>‹‹د››: علی جمیع خلقه.</ref> بِنِعْمَتِهِ. لایَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا<ref>‹‹ج››و‹‹ه››و‹‹و››:یستحقّون.</ref>مِنْ عَذابِهِ.|کَرم کننده و بردبار و تحمّل کننده است. رحمت او همه چیز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منّت گذارده است. در انتقام گرفتن خود عجله نمیکند، و به آنچه از عذابش که مستحق آنند، مبادرت نمیورزد.|قَدْ فَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَ لَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ الْمَکْنُوناتُ وَ لاَ اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإحاطَةُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْغَلَبَةُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُوَّةُ فی کُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ، وَ لَیْسَ مِثْلُهُ شَیْءٌ. وَ هُوَ مُنْشِیءُ الشَّیْءِ حینَ لا شَیْء<ref>‹‹ج›› و ‹‹د››: و هو منشیء حیّ حین لا حیّ. ‹‹و››: و هو منشیء کل شییء و حی حین لا حی.</ref> دائِمٌ حَیٌّ<ref>‹‹ب››: دائم غنی.</ref> وَ قائِمٌ بِالْقِسْطِ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ.|باطنها و سریرهها را میفهمد و ضمایر را میداند و پنهانها بر او مخفی نمیماند و مخفیها بر او مشتبه نمیشود. او راست احاطه بر هر چیزی و غلبه بر همه چیز و قوت در هر چیزی و قدرت بر هر چیزی، و مانند او شیئی نیست. اوست به وجود آورنده شیئ (چیز) هنگامی که چیزی نبود.<ref> | |||
}} | }} | ||
{{ متن و ترجمه | {{متن و ترجمه | ||
| تیتر = فرمان الهی برای مطلبی مهم| وَ أُقِرُّ لَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَ أُؤَدّی ما أوْحی بِهِ إلَیَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لایَدْفَعُها عَنّی أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ<ref>‹‹ب››: و إن عظمت حیلته و صفةُ حیلته. ‹‹د››: و إن عظمت منّته.</ref> - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَنی أنّی إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَیَّ [فی حَقِّ عَلِیٍّ].<ref>الزیادة من‹‹ب››</ref> فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن<ref>‹‹و››: تضمّن.</ref> لی | | تیتر = فرمان الهی برای مطلبی مهم|وَ أُقِرُّ لَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیَّةِ وَ أشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَ أُؤَدّی ما أوْحی بِهِ إلَیَّ حَذَراً مِنْ أنْ لا أفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لایَدْفَعُها عَنّی أحَدٌ وَ إنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ<ref>‹‹ب››: و إن عظمت حیلته و صفةُ حیلته. ‹‹د››: و إن عظمت منّته.</ref> - لا إلهَ إلاّ هُوَ - لِأنَّهُ قَدْ أعْلَمَنی أنّی إنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَیَّ [فی حَقِّ عَلِیٍّ].<ref>الزیادة من‹‹ب››</ref> فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِن<ref>‹‹و››: تضمّن.</ref> لی تَبارَكَ وَ تَعالَی الْعِصْمَةَ[مِنَ النّاس]<ref>الزیادة من‹‹ب››.</ref> وَ هُوَ اللَّهُ الْکافِی الْکَریمُ.|اقرار میکنم برای خداوند بر نفس خود به عنوان بندگی او، و شهادت میدهم برای او به پروردگاری، و آنچه به من وحی نموده ادا مینمایم از ترس آنکه مبادا اگر انجام ندهم عذابی از او بر من فرود آید که هیچکس نتواند آن را دفع کند، هر چند که حیله عظیمی به کار بندد و دوستی او خالص باشد - نیست خدایی جز او - زیرا خداوند به من اعلام فرموده که اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نکنم رسالت او را نرساندهام، و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا کفایت کننده و کریم است.|فَأوْحی إلَیَّ:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ فی عَلِیٍّ یَعْنی فِی الْخِلافَةِ لِعَلِیِّ بْنِ أبی طالِبٍ - وَإنْ لَمْتَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››.<ref>المائدة / ۶۷.</ref>|خداوند به من چنین وحی کرده است:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی علیٍّ یعنی فی الخلافة لعلیّ بن ابی طالب - وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››،<ref>مائده / ۶۷.</ref> ‹‹ای پیامبر ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده - درباره علی، یعنی خلافت علی بن ابی طالب - و اگر انجام ندهی رسالت او را نرساندهای، و خداوند تو را از مردم حفظ میکند››.|مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أنْزَلَ اللَّهُ تَعالی إلَیَّ،<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و›› هکذا: ما قصرت فیما بلّغت و لا قعدت عن تبلیغ ما أنزله.</ref> وَأنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إنَّ جَبْرَئیلَ هَبَطَ إلَیَّ.<ref>‹‹و››: علیَّ</ref> مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوَ السَّلامُ<ref>-‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››: عن السلام ربِّ السلام.</ref>أنْ أقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أبْیَضَ وَ أسْوَدَ:<ref>زاد فی ‹‹د››: أحمر.</ref> أنَّ عَلِیَّ بْنَ أبی طالِبٍ أخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی [عَلی أُمَّتی]<ref> الزیادة من ‹‹ب››.</ref>وَ الْإمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إلاّ أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی وَ هُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی عَلَیَّ بِذلِكَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ [هِیَ].<ref>الزیادة من ‹‹و››</ref> ‹‹إنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ››،<ref>المائدة / ۵۵.</ref> وَ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ الَّذی أقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ هُوَ راکِعٌ یُریدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فی کُلِّ حالٍ.<ref>‹‹ب››: و هو راکع یرید وجه اللَّه، یریده اللَّه فی کل حال.</ref>|ای مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکردهام،<ref> ‹‹ج›› و ‹‹ه››: در آنچه رساندهام کوتاهی نکردهام و در ابلاغ آنچه بر من نازل کرده سستی نکردهام.</ref> و من سبب نزول این آیه را برای شما بیان میکنم: | ||
جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم - که او سلام است<ref> | جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم - که او سلام است<ref> ‹‹سلام›› در این دو مورد به عنوان یکی از نامهای خداوند ذکر شده است.</ref> - مرا مأمور کرد که در این اجتماع بپاخیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که ‹‹علی بن ابی طالب برادرِ من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است››، و خداوند در این مورد آیه ای از کتابش بر من نازل کرده است: | ||
‹‹اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ››،<ref>مائده / ۵۵.</ref> ‹‹صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند››، و علی بن ابی طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد میکند.<ref>‹‹ب››: در حال رکوع به خاطر خداوند زکات داده، خدا هم در هر حال او را اراده میکند و میخواهد.</ref>|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أنْ یَسْتَعْفِیَ لِیَ[السَّلامَ]<ref>الزیادة | ‹‹اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ››،<ref>مائده / ۵۵.</ref> ‹‹صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند››، و علی بن ابی طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد میکند.<ref>‹‹ب››: در حال رکوع به خاطر خداوند زکات داده، خدا هم در هر حال او را اراده میکند و میخواهد.</ref>|وَ سَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أنْ یَسْتَعْفِیَ لِیَ[السَّلامَ]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››.</ref> عَنْ تَبْلیغِ ذلِكَ إلَیْکُمْ - أیُّهَا النّاسُ لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَ إدْغالِ اللاَّئِمینَ<ref>‹الف›› و ‹‹و››: إدغال الآثمین. ‹‹ب››: إدّعاء اللائمین. ‹‹ج››: إعذال الظالمین. ‹‹ه››: إعذال اللائمین. و الإدغال بمعنی ادخال ما یُفسد، و العَذْل بمعنی اللوم.</ref> وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإسْلامِ،<ref>‹‹الف››: ختل المستهزئین. ‹‹ه››: حیل المستسرین. ‹‹و››: حیلة المستسرین. و الختل بمعنی الخدعة.</ref> الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فی کِتابِهِ بِأنَّهُمْ یَقُولُونَ بِألْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ، وَ یَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیمٌ<ref>إشارة إلی الآیة ۱۱ من سورة الفتح، و الآیة ۱۵ من سورة النور.</ref>وَ کَثْرَةِ أذاهُمْ لی غَیْرَ مَرَّةٍ<ref>‹‹ج››: مرّة بعد أُخری. ‹‹و››: مرة بعد مرة.</ref> حَتّی سَمَّوْنی اُذُناً وَ زَعَمُوا أنّی کَذلِكَ<ref>‹‹و››: أنّی هو.</ref> لِکَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إیّایَ وَ إقْبالی عَلَیْهِ [وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّی]<ref>الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››.</ref> حَتّی أنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فی ذلِكَ<ref>‹‹ب››: أنزل اللَّه فی کتابه ذلكَ. ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: أنزل عز و جل فی ذلكَ لا إله إلاّ هو.</ref> وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ -[عَلَی الَّذینَ یَزْعَمُونَ أنَّهُ أُذُنٌ]<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹د››.</ref> - خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسوُلَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ››.<ref>التوبة / ۶۱.</ref>|ای مردم، من از جبرئیل درخواست کردم که از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم معاف بدارد، زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و افساد ملامت کنندگان و حیلههای مسخره کنندگانِ اسلام اطلاع دارم، کسانی که خداوند در کتابش آنان را چنین توصیف کرده است که با زبانشان میگویند آنچه در قلبهایشان نیست و این کار را سهل میشمارند در حالی که نزد خداوند عظیم است.و همچنین<ref>یعنی یکی دیگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ این مهم این جهت است.</ref> به خاطر اینکه منافقین بارها مرا اذیت کردهاند تا آنجا که مرا‹‹اُذُن››(گوش دهنده بر هر حرفی) نامیدند، و گمان کردند که من چنین هستم به خاطر ملازمت بسیار او (علی) با من و توجه من به او و تمایل او و قبولش از من، تا آنکه خداوند عز و جل در این باره چنین نازل کرد:‹‹وَمِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُن - علی الذین یزعمون أنّه اُذن - خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ … ››<ref>توبه / آیه ۶۱. لازم به تذکر است که فرق بین‹‹یُؤْمِنُ بِاللَّهِ›› که همراه ‹‹باء›› است با ‹‹یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنینَ››که همراه ‹‹لام›› است اینکه: اولی به معنای تصدیق کردن، و دومی به معنای اظهار تواضع و احترام است. در اینجا مراد اینطور میشود که پیامبرصلی الله علیه وآله کلام خداوند را تصدیق میفرماید و در مقابل مؤمنین اظهار تواضع و احترام مینماید و سخن آنان را ردّ نمیکند.</ref>:‹‹واز آنان کسانی هستند که پیامبر را اذیت میکنند و میگویند او‹‹اُذُن››(گوش دهنده بر هر حرفی) است بگو گوش است - بر ضد کسانی که گمان میکنند او‹‹اُذُن››است - و برای شما خیر است به خدا ایمان میآورد و در مقابل مؤمنین اظهار تواضع و احترام مینماید››.|وَ لَوْ شِئْتُ أنْ أُسَمِّیَ الْقائِلینَ بِذلِكَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّیْتُ وَ أنْ أوُمِئَ إلَیْهِمْ بِأعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَ أنْ أدُلَّ عَلَیْهِمْ لَدَلَلْتُ،<ref>‹‹د››: و أومأت إلیهم بأعیانهم و لو شئت أن أدلّ علیهمم لدللت.</ref> وَ لکِنّی وَ اللَّهِ فی أُمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ.<ref> ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: و لکنّی واللَّه بسترهم قد تکرَّمت.</ref>|و اگر من بخواهم گویندگان این نسبت (اُذُن) را نام ببرم میتوانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم مینمایم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفی کنم میتوانم، ولی به خدا قسم من در کار آنان با بزرگواری رفتار کردهام.<ref>‹‹ج››و ‹‹ه››: ولی به خدا قسم من با چشم پوشی بر آنان کرامت نمودهام.</ref>|وَ کُلُّ ذلِكَ لا یَرْضَی اللَّهُ مِنّی إلاّ أنْ أُبَلِّغَ ما أنْزَلَ اللَّهُ إلَیَّ [فی حَقِّ عَلِیٍّ]،<ref>الزیادة من‹‹ب››.</ref> ‹‹یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی حَقِّ عَلِیٍّ - وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ<ref>المائدة / ۶۷.</ref>|بعد از همه اینها، خداوند از من راضی نمیشود مگر آنچه در حق علی بر من نازل کرده ابلاغ نمایم. ‹‹یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ - فی حق علیٍّ - وإنْ لَمْتَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ››،<ref>مائده / ۶۷.</ref> ‹‹ای پیامبر برسان آنچه - در حق علی - از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهی رسالت او را نرساندهای، و خداوند تو را از مردم حفظ میکند››. | ||
}} | }} | ||
{{متن و ترجمه | {{متن و ترجمه | ||
| تیتر = اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام| فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ [ | | تیتر = اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام|فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ [ذلِكَ فیهِ وَ افْهَمُوهُ وَ اعْلَمُوا]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و‹‹ج›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››.</ref> أنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إماماً فَرَضَ<ref>‹‹الف››: مفترضة. ‹‹ب››: مفروضاً.</ref> طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِإحْسانٍ، وَ عَلَی الْبادی وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِیِّ<ref>‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››: الأعجمی.</ref> وَ الْعَرَبِیِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوك<ref>‹‹ب››: الحرّ و العبد.</ref> وَ الصَّغیرِ وَ الْکَبیرِ، وَ عَلَی الْأبْیَضِ وَ الْأسْوَدِ، وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: علی کل موجود.</ref> ماضٍ حُکْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ،<ref>‹‹الف›› و ‹‹ب››و ‹‹د›› و ‹‹و››: جائز قوله.</ref> نافِذٌ أمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحُومٌ مَنْتَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أطاعَ لَهُ.<ref>‹‹ب››: مأجور من تَبِعه و من صدَّقه و أطاعه، فقد غفر اللَّه له و لمن سمع و أطاع له.</ref>|ای مردم، این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید، و بدانید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرین و انصار و بر تابعین آنان به نیکی، و بر روستایی و شهری، و بر عجم و عرب، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و کوچک، و بر سفید و سیاه. بر هر یکتاپرستی<ref> ‹‹ج›› و ‹‹‹ه››: بر هر موجودی ….</ref> حکم او اجرا شونده و کلام او مورد عمل و امر او نافذ است. | ||
هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نماید مورد رحمت الهی است.<ref>‹‹ب››: هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نموده اطاعت نماید مأجور است.</ref> خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند آمرزیده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ<ref>‹‹و››: أقوم.</ref> فی هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطیعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ[اللَّهِ]<ref>الزیادة | هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نماید مورد رحمت الهی است.<ref>‹‹ب››: هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نموده اطاعت نماید مأجور است.</ref> خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند آمرزیده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أقُومُهُ<ref>‹‹و››: أقوم.</ref> فی هذَا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعُوا وَ أطیعُوا وَ انْقادُوا لِأمْرِ[اللَّهِ]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››.</ref>رَبِّکُمْ، فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ مَوْلاکُمْ وَ إلهُکُمْ، ثُمَّ مِنْ دُونِهِ رَسُولُهُ وَ نَبِیُّهُ الْمُخاطِبُ لَکُمْ،<ref>‹‹الف›› و ‹‹د››: ثمّ من دونه رسولکم محمّد، ولیّکم القائم المخاطِب لکم.</ref> ثُمَّ مِنْ بَعْدی عَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ إمامُکُمْ بِأمْرِ اللَّهِ رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: ثمّ الإمامة فی وُلدی الذین من صلبه إلی یوم القیامة و یوم یلقون اللَّه و رسوله. و فی ‹‹د››: ثمّ الأئمّة الذین فی ذرّیتی ….</ref>|ای مردم، این آخرین باری است که در چنین اجتماعی بپا میایستم. پس بشنوید و اطاعت کنید و در مقابل امر خداوند، پروردگارتان سر تسلیم فرود آورید، | ||
چرا که خداوند عز و جل صاحب اختیار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده،<ref>منظورِ حضرت از این کلام، خودشان میباشند.</ref> و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.|لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ،<ref>‹‹ج››و‹‹د››: لا حلال إلاّ ما | چرا که خداوند عز و جل صاحب اختیار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پیامبرش که شما را مخاطب قرار داده،<ref>منظورِ حضرت از این کلام، خودشان میباشند.</ref> و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.|لا حَلالَ إلاّ ما أحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ،<ref>‹‹ج››و‹‹د››: لا حلال إلاّ ما أحَلّه اللَّه و لا حَرامَ إلاّ مَا حَرَّمه اللَّه.</ref> وَ لا حَرامَ إلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ[عَلَیْکُمْ]<ref>الزیادة من‹‹ج››و‹‹ه››.</ref> وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِیَ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ أنَا أفْضَیْتُ بِما عَلَّمَنی رَبّی مِنْ کِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ إلَیْهِ.<ref>‹‹ب››: و أنا عرّفت علیّاً. ‹‹ج›› و ‹‹و››: و أنا وصیّت بعلمه إلیه. ‹‹ه››: و أنا رضیت بعلمه.</ref>|حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند، و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) بر شما حرام کرده باشند. خداوند عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از کتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپردهام.|مَعاشِرَ النّاسِ،[فَضِّلُوهُ]،<ref>الزیادة من ‹‹ج››.</ref> ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ أحْصاهُ اللَّهُ فِیَّ، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أحْصَیْتُهُ فی إمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ إلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً،<ref>‹‹ب››: و کلّ علمٍ علَّمنیه فقد علَّمتُهُ علیّاً و المتیقّن من ولده. ‹‹ج›› و ‹‹ه››: و کلّ علم علّمنیه فقد علّمته علیّاً و هو المبیّن لکم بعدی.</ref> وَ هُوَ الْإمامُ الْمُبینُ [الَّذی ذَکَرَهُ اللَّهُ فی سُورَةِ یس: ‹‹وَ کُلَّ شَیٍْ أحْصَیْناهُ فی إمامٍ مُبینٍ››].<ref>الزیادة من ‹‹ب››. و الآیة فی سورة یس: الآیة ۱۲. و ص ‹‹و›› من قوله» و کل علم … «إلی هنا هکذا: و کلُّ علم علَّمته فقد علَّمته علیاً، هو المبیّن لکم بعدی.</ref>|ای مردم، علی را (بر دیگران) فضیلت دهید. هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را در من جمع کرده است و هر علمی را که آموختهام در امام المتقین جمع نمودهام،<ref> ‹‹أحصاه›› به معنای‹‹عَدَّه و ضَبَطَه››است. برای تقریب ذهن از کلمه ‹‹جمع و جمعآوری›› استفاده شد.</ref> و هیچ علمی نیست مگر آنکه آن را به علی آموختهام. اوست ‹‹امام مبین›› که خداوند در سوره یاسین ذکر کرده است: ‹‹وَ کُلَّ شَیْءٍ اَحْصَیْناهُ فی إمامٍ مُبینٍ››:<ref>یس / ۱۲.</ref>‹‹و هر چیزی را در امام مبین جمع کردیم››.|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ،<ref> ‹‹ج›› و ‹‹د››: و لاتفرّوا منه. ‹‹و››: و لا تفرقوا منه.</ref> وَ لاتَسْتَنْکِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَ الَّذی یَهْدی إلَی الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ، وَ یُزْهِقُ الْباطِلَ وَ یَنْهی عَنْهُ، وَ لاتَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ. أوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ [لَمْ یَسْبِقْهُ إلَی الْایمانِ بی أحَدٌ]، <ref>الزیادة من ‹‹ب››.</ref> وَ الَّذی فَدی رَسُولَ اللَّهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذی کانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا أحَدَ یَعْبُدُ اللَّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ. [أوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعی. أمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ أنْ یَنامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ].<ref>الزیادة من ‹‹ب››.</ref>|ای مردم، از او (علی) به سوی دیگری گمراه نشوید، و از او روی بر مگردانید و از ولایت او سرباز نزنید. اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل میکند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهی مینماید، و در راه خدا سرزنش ملامت کننده ای او را مانع نمیشود.او (علی) اول کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و هیچکس در ایمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست که با جان خود در راه رسول خدا فداکاری کرد. اوست که با پیامبر خدا بود در حالی که هیچکس از مردان همراه او خدا را عبادت نمیکرد. اولین مردم در نماز گزاردن، و اول کسی است که با من خدا را عبادت کرد. از طرف خداوند به او امر کردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالی که جانش را فدای من کرده بود در جای من خوابید.|مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ، وَ اقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللَّهُ.|ای مردم، او را فضیلت دهید که خدا او را فضیلت داده است، واو را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللَّهِ،<ref> ‹‹ب››: إنّه إمامکم بأمر اللَّه.</ref> وَ لَنْ یَتُوبَ اللَّهُ عَلی أحَدٍ أنْکَرَ وِلایَتَهُ وَ لَنْ یَغْفِرَ لَهُ،<ref> ‹‹ج›› و ‹‹و››: لن یتوب اللَّه علی أحد أنکره و لن یغفر اللَّه له.</ref> حَتْماً عَلَی اللَّهِ أنْ یَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ أمْرَهُ وَ أنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ.<ref>‹‹ب››: حتماً علی اللَّه تبارک اسمه أن یعذِّب من یجحده و یعانده معی عذاباً نکراً أبد الآبدین و دهر الداهرین ‹‹و››: أبد الأبد و دهر الدهر.</ref> فَاحْذَرُوا أنْ تُخالِفُوهُ<ref>‹‹د››: أن تخالفونی.</ref> فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ.<ref>إشارة إلی الآیة ۲۴ من سورة البقرة.</ref>|ای مردم، او از طرف خداوند امام است،<ref>ب: او به امر خداوند امام است.</ref> و هر کس ولایت او را انکار کند خداوند هرگز توبه اش را نمیپذیرد و او را نمیبخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت و تا آخر روزگار معذب نماید. پس بپرهیزید از اینکه با او مخالفت کنید.<ref>د: بپرهیزید از اینکه با من مخالفت کنید.</ref> و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره آن مردم و سنگها هستند و برای کافران آماده شده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، بی - وَاللَّهِ - بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیّینَ وَ الْمُرْسَلینَ، وَ أنَا - [وَاللَّهِ]<ref>الزیادة من ‹‹ه›› و ‹‹و››.</ref>خاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ<ref> ‹‹ج››: معاشر الناس، لی واللَّه بُشری لأکون من النبیین و المرسلین. «د» : أیّها الناس، هی واللَّه بُشری الأولین من النبیین و المرسلین.</ref> وَ الْحُجَّةُ عَلی جَمیعِ الْمَخْلُوقینَ مِنْ أهْلِ السَّمواتِ وَ الْأَرَضینَ. فَمَنْ شَكَّ فی ذلِكَ فَقَدْ کَفَرَ<ref>‹‹ب›› و ‹‹ج››: فهو کافر.</ref> کُفْرَ الْجاهِلِیَّةِ الْأوُلی وَ مَنْ شَکَّ فی شَیْءٍ مِنْ قَوْلی هذا فَقَدْ شَکَّ فی کُلِّ ما أُنْزِلَ إلَیَّ، وَ مَنْ شَكَّ فی واحِدٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِی الْکُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فینا فِی النّارِ.<ref>هذه الفقرة ص ‹‹الف›› و ‹‹ج›› و ‹‹د››هکذا: و مَن شكّ فی شییءٍ من قولی هذا فقد شكَّ فی الکلّ منه، و الشاكّ فی ذلكَ فی النار. و فی ‹‹ه›› و ‹‹و››: و من شكّ فی شییءٍ من قولی فقد شكّ فی الکل منه ….</ref>|ای مردم، به خدا قسم پیامبران و رسولان پیشین به من بشارت دادهاند، و من به خدا قسم خاتم پیامبران و مرسلین و حجت بر همه مخلوقین از اهل آسمانها و زمین هستم. هر کس در این مطالب شک کند مانند کفر جاهلیت اول کافر شده است. و هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است، و هر کس در یکی از امامان شک کند در همه آنان شک کرده است، و شک کننده درباره ما در آتش است.<ref>«الف» و «ج» و «د»: هر کس در چیزی از این گفتار من شک کند در همه آن شک کرده است و شک کننده در آن در آتش است. «ه» هر کس در چیزی از گفتار من شک کند در همه آن شک کرده است … | ||
مَعاشِرَ النّاسِ،[فَضِّلُوهُ]،<ref>الزیادة | لازم به تذکر است که منظور از «کفر جاهلیت اول» احتمالاً اشاره به شدیدترین درجات کفر جاهلی باشد.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَیَّ وَ إحْساناً مِنْهُ إلَیَّ وَ لا إلهَ إلاَّ هُوَ، ألا لَهُ الْحَمْدُ مِنّی أبَدَ الْآبِدینَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرینَ وَ عَلی کُلِّ حالٍ.|ای مردم، خداوند این فضیلت را بر من ارزانی داشته که منتی از او بر من و احسانی از جانب او به سوی من است. خدایی جز او نیست. حمد و سپاس از من بر او تا ابدیت و تا آخر روزگار و در هر حال.|مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإنَّهُ أفْضَلُ النّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثی ما أنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِیَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ قَوْلی هذا وَ لَمْیُوافِقْهُ. ألا إنَّ جَبْرَئیلَ خَبَّرَنی عَنِ اللَّهِ تَعالی بِذلِكَ وَ یَقُولُ:‹‹مَنْ عادی عَلِیّاً وَ لَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی››<ref>هذه الفقرة فی «ب» هکذا: معاشر الناس، إنَّ اللَّه قد فضَّل علی بن أبیطالب علی الناس کلّهم و هو أفضل الناس بعدی من ذکرٍ أو أنظ، ما أنزل الرزق و بقی واحد من الخلق. ملعون معلون من خالف قولی هذا و لم یوافقه …. و فی «ج» و «ه» و «و» هکذا: … ملعون ملعون من خالَفَه، مغضوب علیه. قولی عن جبرئیل و قول جبرئیل عن اللَّه عز و جل. فلتنظر نفس ما قدّمت لِغدٍ، و اتّقوا اللَّه أنْ تخالفوه، إنّ اللَّه خبیر بما یعملون.</ref>وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ - أنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها - إنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ.<ref>إشارة إلی الآیة ۱۸ من سورة الحشر، و الآیة ۹۴ من سورة النحل.</ref>|ای مردم، علی را فضیلت دهید.<ref>«ب»: ای مردم، خداوند علی بن ابیطالب را بر همه مردم فضیلت داده است</ref>که او افضل مردم بعد از من از هر مرد و زن است تا مادامی که خداوند رزق و روزی را نازل میکند و خلق باقی هستند. ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است کسی که این گفتار مرا رد کند و با آن موافق نباشد. بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده است<ref> «ج» و «ه»: گفتار من از جبرئیل و قول جبرئیل از خداوند عز و جل است.</ref>و میگوید: «هرکس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد.» هر کس ببیند برای فردا چه پیش فرستاده است. از خدا بترسید که با علی مخالفت کنید و در نتیجه قدمی بعد از ثابت بودن آن بلغزد. خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذی ذَکَرَ فی کِتابِهِ الْعَزیزِ، فَقالَ تَعالی [مُخْبِراً عَمَّنْ یُخالِفُهُ]<ref>الزیادة من ‹‹ب››.</ref> ‹‹أنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ››.<ref>الزمر / ۵۶.</ref>|ای مردم، او (علی) «جنب اللَّه»<ref>جنب: «یعنی کنار و جهت و ناحیه. شاید مراد در اینجا شدت ارتباط امیرالمؤمنین علیه السلام با خداست.</ref> است که خداوند در کتاب عزیزش ذکر کرده و درباره کسی که با او مخالفت کند فرموده است: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ»:<ref>زمر / ۵۶.</ref> «ای حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفریط و کوتاهی کردم.»|مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَ انْظُرُوا إلی مُحْکَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زَواجِرَهُ<ref>‹‹د››: فواللَّه لهو مبیّن لکم نوراً واحداً.</ref> وَ لَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إلاَّ الَّذی أنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إلَیَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ [رافِعُهُ بِیَدی]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج››.</ref> وَ مُعْلِمُکُمْ: أنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِیٌّ بْنُ أبیطالِبٍ أخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنْزَلَها عَلَیَّ.<ref> ‹‹و››: أمر من اللَّه أنزله علیَّ.</ref>|ای مردم، قرآن را تدبر نمایید و آیات آن را بفهمید و در محکمات آن نظر کنید و به دنبال متشابه آن نروید. به خدا قسم، باطن<ref>زواجر «به معنای باطنها و ضمیرها و نیز به معنی نهیها آمده است، و معنای اول با عبارت تناسب بیشتری دارد.</ref> آن را برای شما بیان نمیکند<ref> «د»: به خدا قسم او به عنوان نوری واحد برای شما بیان کننده است.</ref>و تفسیرش را برایتان روشن نمیکند مگر این شخصی که من دست او را میگیرم و او را به سوی خود بالا میبرم و بازوی او را میگیرم و با دو دستم او را بلند میکنم و به شما میفهمانم که: «هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار او است»، و او علی بن ابیطالب برادر و جانشین من است، و ولایتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است که بر من نازل کرده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدی [مِنْ صُلْبِهِ]<ref>الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››. و فی ‹‹ب››: إنَّ علیّاً و الطاهرین من ذرّیتی و ولدی….</ref> هُمُ الثِّقْلُ الْأصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ<ref>‹‹و›› خل: مبنیّ علی صاحبه.</ref> وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ. ألا إنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ فی خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فی أرْضِهِ.<ref>‹‹الف››: حکماؤه فی أرضه. ‹‹ج›› و ‹‹و››: أمر من اللَّه فی خلقه و حکمه فی أرضه. ‹‹د››: بأمر اللَّه فی خلقه و بحکمه فی أرضه.</ref>|ای مردم، علی و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر است.<ref>اشاره به حدیث «إنی تارك فیکم الثقلین، کتاب اللَّه و عترتی» است.</ref> هر یک از این دو از دیگری خبر میدهد و با آن موافق است. آنها از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. بدانید که آنان امینهای خداوند بین مردم و حاکمان او در زمین هستند.<ref> «ج»: این امری از جانب خداوند در خلقش و حُکم او در زمین است.</ref>|ألا وَ قَدْ أدَّیْتُ، ألا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، ألا وَ قَدْ أسْمَعْتُ، ألا وَ قَدْ أوْضَحْتُ،<ref>‹‹ج››: ألا وقد نصحتُ.</ref> ألا وَ إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ وَ أنَا قُلْتُ<ref>‹‹ب››: و إنّی أقول. ‹‹د››: و أنا قلته.</ref> عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ألا إنَّهُ لا ‹‹أمیرَالْمُؤْمِنینَ›› غَیْرَ أخی هذا،<ref> ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››: ألا إنّه لیس أمیرالمؤمنین غیر أخی هذا.</ref> ألا لاتَحِلُّ إمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لِأحَدٍ غَیْرِهِ|بدانید که من ادا نمودم، بدانید که من ابلاغ کردم، بدانید که من شنوانیدم، بدانید که من روشن نمودم،<ref> «ج»: بدانید که من نصیحت نمودم.</ref> بدانید که خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل میگویم. بدانید که امیرالمؤمنینی جز این برادرم نیست.<ref> «الف» و «ب» و «د»: بدانید که «امیرالمؤمنین» جز این برادرم نیست.</ref>بدانید که امیرالمؤمنین بودن بعد از من برای احدی جز او حلال نیست. | ||
مَعاشِرَ النّاسِ، بی - وَاللَّهِ - بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیّینَ وَ الْمُرْسَلینَ، وَ أنَا - [وَاللَّهِ]<ref>الزیادة | |||
لازم به تذکر است که منظور از «کفر جاهلیت اول» احتمالاً اشاره به شدیدترین درجات کفر جاهلی باشد.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَیَّ وَ إحْساناً مِنْهُ إلَیَّ وَ لا إلهَ إلاَّ هُوَ، ألا لَهُ الْحَمْدُ مِنّی أبَدَ الْآبِدینَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرینَ وَ عَلی کُلِّ حالٍ.|ای مردم، خداوند این فضیلت را بر من ارزانی داشته که منتی از او بر من و احسانی از جانب او به سوی من است. خدایی جز او نیست. حمد و سپاس از من بر او تا ابدیت و تا آخر روزگار و در هر حال.|مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإنَّهُ أفْضَلُ النّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثی ما أنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِیَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ قَوْلی هذا وَ لَمْیُوافِقْهُ. ألا إنَّ جَبْرَئیلَ خَبَّرَنی عَنِ اللَّهِ تَعالی | |||
}} | }} | ||
{{متن و ترجمه | {{متن و ترجمه | ||
| تیتر =معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام بر فراز دستان پیامبرصلی الله علیه وآله |ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إلی عَضُدِ عَلِیّ علیه السلام فَرَفَعَهُ، وَ کانَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنْبَرَهُ عَلی دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَیامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَأنَّهُما فی مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ [[رَسوُلُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله]] بِیَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَی السَّماءِ وَ شالَ عَلِیّاً علیه السلام حَتّی صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُکْبَةِ رَسوُلِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله،<ref>‹‹ب››: … علی درجة دون مقامه، فبسط یده نحو وجه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله بیده (کذا) حط استکمل بسطهما إلی السماء و شال علیاًعلیه السلام حتی صارت رجلاه مع رکبتی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله. و هذه الفقرة فی کتاب | | تیتر = معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام بر فراز دستان پیامبرصلی الله علیه وآله|ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إلی عَضُدِ عَلِیّ علیه السلام فَرَفَعَهُ، وَ کانَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام مُنْذُ أوَّلِ ما صَعَدَ رَسوُلُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنْبَرَهُ عَلی دَرَجَةٍ دوُنَ مَقامِهِ مُتَیامِناً عَنْ وَجْهِ رَسوُلِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَأنَّهُما فی مَقامٍ واحِدٍ. فَرَفَعَهُ [[رَسوُلُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله]] بِیَدِهِ وَ بَسَطَهُما إلَی السَّماءِ وَ شالَ عَلِیّاً علیه السلام حَتّی صارَتْ رِجْلُهُ مَعَ رُکْبَةِ رَسوُلِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله،<ref> ‹‹ب››: … علی درجة دون مقامه، فبسط یده نحو وجه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله بیده (کذا) حط استکمل بسطهما إلی السماء و شال علیاًعلیه السلام حتی صارت رجلاه مع رکبتی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله. و هذه الفقرة فی کتاب ‹‹الاقبال›› لابن طاووس هکذا: ثم ضرب بیده علی عضده … فرفعه بیده و قال: أیها الناس، من أولی بکم من أنفسکم؟ قالوا: اللَّه و رسوله. فقال: ألا من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.</ref> ثُمَّ قالَ: [أیُّهَا النّاسُ، مَنْ أوْلی بِکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ؟ | ||
قالوُا: أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ. فَقالَ:ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ].<ref>الزیادة من‹‹ج››.</ref>| | قالوُا: أللَّهُ وَ رَسوُلُهُ. فَقالَ:ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ].<ref>الزیادة من‹‹ج››.</ref>|سپس پیامبرصلی الله علیه وآله دستش را بر بازوی علی علیه السلام زد و او را بلند کرد. این در حالی بود که امیرالمؤمنین علیه السلام از زمانی که پیامبرصلی الله علیه وآله بر فراز منبر آمده بود یک پله پایینتر از حضرت ایستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مایل بود که گویی هر دو در یک مکان ایستادهاند. سپس پیامبرصلی الله علیه وآله با دستش او را بلند کرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی علیه السلام را از جا بلند کرد تا حدی که پای او موازی زانوی پیامبرصلی الله علیه وآله رسید.<ref>«ب»: امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را به طرف صورت پیامبرصلی الله علیه وآله باز کرد تا آنکه هر دو دست او بهطور کامل به سوی آسمان باز شد. پس علی علیه السلام را بلند کرد به طوری که دو پای او مطابق زانوهای پیامبرصلی الله علیه وآله قرار گرفت.این فقره در کتاب اقبال سید بن طاووس چنین آمده است: … پیامبرصلی الله علیه وآله علی علیه السلام را بلند کرد و فرمود: ای مردم، چه کسی صاحب اختیار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: بدانید که هر کس من صاحب اختیار او بودهام این علی صاحب اختیار اوست. خداوندا، دوست بدار هر کس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند و خوار کن هر کس او را خوار کند.</ref> سپس فرمود:ای مردم، چه کسی بر شما از خودتان صاحب اختیارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: «ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»:بدانید که هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر کس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند.|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِیٌّ أخی وَ وَصِیّی وَ واعی عِلْمی،<ref>‹‹د››: والراعی بعدی.</ref> وَ خَلیفَتی فی أُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَ عَلی تَفْسیرِ کِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعی إلَیْهِ وَ الْعامِلُ بِما یَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالی عَلی طاعَتِهِ<ref> ‹‹ب››: … علی من آمن بی، ألا إنّ تنزیل القرآن علیَّ و تأویله و تفسیره بعدی علیه و العمل بما یرضی اللَّه و محاربة أعدائه و الدال علی طاعته. ‹‹ج›› و ‹‹و››: … و علی تفسیر کتاب ربی عز و جل و الدعاء إلیه و العمل بما یُرضیه و المحاربة لأعدائه و الدال علی طاعته.</ref> وَ النّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ.|ای مردم، این علی است برادر من و وصی من و جامع علم من<ref>«د» :و مدبر امور بعد از من.</ref> و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آوردهاند، و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عزّ و جلّ و دعوت به آن، و عمل کننده به آنچه او را راضی میکند، و جنگ کننده با دشمنان خدا و دوستی کننده بر اطاعت او<ref>«ب»: … و جانشین من در امتم بر آنان که به من ایمان آوردهاند. بدانید که نازل کردن قرآن بر عهده من است، و تأویل و تفسیرش بعد از من و عمل کردن به آنچه خدا را راضی میکند و جنگ با دشمنان خدا بر عهده اوست، و او راهنمایی کننده بر اطاعت خداوند است.</ref>و نهی کننده از معصیت او.|إنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ [[اْلإمامُ الْهادی]] مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَ الْقاسِطینَ وَ الْمارِقینَ بِأمْرِ اللَّهِ.|اوست خلیفه رسول خدا، و اوست امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین<ref>ناکثان: طلحه و زبیر و عایشه و اهل جمل؛ قاسطان: معاویه و اهل صفین؛ و مارقان: اهل نهروان هستند.</ref>به امر خداوند.|یَقُولُ اللَّهُ:‹‹ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ››.<ref>ق / ۲۹.</ref> بِأَمْرِكَ یا رَبِّ أقُولُ:<ref>‹‹الف››: أقول: ما یبدّل القول لدیَّ بأمر ربّی. ‹‹ه››: بأمر اللَّه أقول: ما یبدّل القول لدیَّ.</ref> أللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ [وَ اْنصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ]<ref>الزیادة من‹‹ه››.</ref>وَ الْعَنْ مَنْ أنْکَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.<ref>‹‹ه››و‹‹و››: من جحده.</ref>|خداوند میفرماید: «ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ»<ref>ق / 29.</ref>«سخن در پیشگاه من تغییر نمیپذیرد»، پروردگارا، به امر تو میگویم:<ref>«الف»: میگویم: سخن نزد من -به امر پروردگارم -تغییر نمییابد. «ه»: به امر خداوند میگویم: سخن نزد من تغییر نمییابد.</ref> «خداوندا دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس علی را یاری کند و خوار کن هر کس علی را خوار کند، و لعنت نما هر کس علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار نماید.»|أللَّهُمَّ إنَّكَ أنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِیٍّ وَلِیِّكَ عِنْدَ تَبْیینِ ذلِكَ وَ نَصْبِكَ إیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ:<ref>‹‹و››: لها.</ref>‹‹الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دیناً››،<ref>المائدة / ۳.</ref> [وَ قُلْتَ:‹‹إنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ اْلإسْلامُ<ref>آل عمران / ۸</ref>››،<ref>آل عمران/۱۹</ref> وَ قُلْتَ:‹‹وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ››.<ref>آل عمران / ۸۵ .</ref>أللَّهُمَّ إنّی أُشْهِدُکَ أنّی قَدْ بَلَّغْتُ.<ref>هذه الفقرة أوردناها طبقاً لما فی ‹‹ج››. و فی ‹‹الف›› هکذا: اللهمَّ إنّكَ أنزلت علیَّ أنّ الإمامة بعدی لعلیّ ولیّكَ عند تبیانی ذلكَ و نصبی إیّاهُ بما أکملت لعبادكَ من دینهم و أتمممت علیهم بنعمتكَ و رضیت لهم الإسلام دیناً، فقلت:‹‹و من یبتغِ غیر الإسلام دیناً فَلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین››. اللهم إنّی أُشهدكَ و کفی بكَ شهیداً أنّی قد بلّغت.و فی‹‹ب››هکذا : اللهم إنكَ أنزلت علیَّ أنّ الإمامة لعلیّ و إنّكَ عند بیانی ذلكَ و نصبی إیّاه لما أکملت لعبادكَ من دینهم ... .و فی ‹‹د››: اللهمّ إنّكَ أنت أنزلت علیَّ أنّ الإمامة لعلیّ ولیّكَ عند تبیین ذلكَ بتفضیلكَ إیّاه بما أکملت لعبادكَ ... .و فی ‹‹ه›› هکذا : اللهم إنّكَ أنزلت فی علیّ ولیّكَ عند تبیغ ذلكَ و نصبكَ إیّاه لها :‹‹الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دیناً، و من یبتغ غیر الإسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین››. اللهم أشهدكَ أنّی قد بلّغت.ثمّ إن الظاهر أن فی هذا الموضع ینتهی الکلام الذی قاله صلی الله علیه وآله عند رفعه أمیرالمؤمنین علیه السلام بیده.</ref>|پروردگارا، تو هنگام روشن شدن این مطلب و منصوب نمودن علی در این روز این آیه را درباره او نازل کردی:«الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لکُمُ الْإسْلامَ دیناً»:<ref>مائده / 3.</ref> «امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما راضی شدم»، و فرمودی:«اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ اْلاِسْلامُ»:«دین نزد خداوند اسلام است»، و فرمودی: «و مَنَ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ»<ref>آل عمران / ۸۵ .</ref>»و هر کس دینی غیر از اسلام انتخاب کند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود«پروردگارا، تو را شاهد میگیرم که من ابلاغ نمودم.<ref>«الف» و «ب» و «د» و «ه»: پروردگارا، تو بر من نازل کردی که امامت بعد از من برای علی است آن هنگام که این مطلب را بیان نمودم و او را نصب کردم، به آنچه کامل کردی برای بندگانت دینشان را و تمام نمودی بر آنان نعمت خود را و فرمودی:«هر کس دینی غیر از اسلام انتخاب کند از او قبول نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است.» خدایا من تو را شاهد میگیرم که من ابلاغ نمودم، و تو به عنوان شاهد کفایت مینمایی.</ref> | ||
سپس پیامبرصلی الله علیه وآله دستش را بر بازوی علی علیه السلام زد و او را بلند کرد. این در حالی بود که امیرالمؤمنین علیه السلام از زمانی که پیامبرصلی الله علیه وآله بر فراز منبر آمده بود یک پله پایینتر از حضرت ایستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مایل بود که گویی هر دو در یک مکان ایستادهاند. سپس پیامبرصلی الله علیه وآله با دستش او را بلند کرد و هر دو دست را به سوی آسمان باز نمود و علی علیه السلام را از جا بلند کرد تا حدی که پای او موازی زانوی پیامبرصلی الله علیه وآله رسید.<ref>«ب»: امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را به طرف صورت پیامبرصلی الله علیه وآله باز کرد تا آنکه هر دو دست او بهطور کامل به سوی آسمان باز شد. پس علی علیه السلام را بلند کرد به طوری که دو پای او مطابق زانوهای پیامبرصلی الله علیه وآله قرار گرفت.این فقره در کتاب اقبال سید بن طاووس چنین آمده است: … پیامبرصلی الله علیه وآله علی علیه السلام را بلند کرد و فرمود: ای مردم، چه کسی صاحب اختیار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: بدانید که هر کس من صاحب اختیار او بودهام این علی صاحب اختیار اوست. خداوندا، دوست بدار هر کس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند و خوار کن هر کس او را خوار کند.</ref> سپس فرمود:ای مردم، چه کسی بر شما از خودتان صاحب اختیارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود:«ألا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»:بدانید که هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر کس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یاری کن هر کس او را یاری کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند.|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِیٌّ أخی وَ وَصِیّی وَ واعی عِلْمی،<ref>‹‹د››: والراعی بعدی.</ref> وَ خَلیفَتی فی أُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَ عَلی تَفْسیرِ کِتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدّاعی إلَیْهِ وَ الْعامِلُ بِما یَرْضاهُ وَ الْمُحارِبُ لِأعْدائِهِ وَ الْمُوالی عَلی طاعَتِهِ<ref>‹‹ب››: … علی من آمن بی، ألا إنّ تنزیل القرآن علیَّ و تأویله و تفسیره بعدی علیه و العمل بما یرضی اللَّه و محاربة أعدائه و الدال علی طاعته. | |||
}} | }} | ||
{{متن و ترجمه | {{متن و ترجمه | ||
| تیتر = تأکید بر توجه امت به مسئله امامت|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أکْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دینَکُمْ بِإمامَتِهِ.<ref>‹‹ب››: معاشر الناس، هذا علیّ، إنّما أکمل اللَّه عز و جلّ لکم دینکم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی<ref>‹‹و››: و بمن کان من ولدی.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ | | تیتر = تأکید بر توجه امت به مسئله امامت|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّما أکْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دینَکُمْ بِإمامَتِهِ.<ref>‹‹ب››: معاشر الناس، هذا علیّ، إنّما أکمل اللَّه عز و جلّ لکم دینکم بإمامته.</ref> فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی<ref>‹‹و››: و بمن کان من ولدی.</ref> مِنْ صُلْبِهِ إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأوُلئِكَ الَّذینَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ [فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ]<ref>الزیادة من ‹‹ب››، و هی إشارة إلی الآیة ۲۲ من سورة آل عمران.</ref>وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ، ‹‹لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ.<ref>آل عمران / ۸۸.</ref>|ای مردم، خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس اقتدا نکند به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عز و جل، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت از بین رفته<ref>حبط «بمعنی سقوط، فساد، نابود شدن و هدر رفتن و از بین رفتن است.</ref> و در آتش دائمی خواهند بود. عذاب از آنان تخفیف نمییابد و به آنها مهلت داده نمیشود.|مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِیٌّ، أنْصَرُکُمْ لی وَ أحَقُّکُمْ بی<ref>‹‹ج››و ‹‹د›› و ‹‹و››: و أحق الناس بی.</ref> وَ أقْرَبُکُمْ إلَیَّ وَ أعَزُّکُمْ عَلَیَّ، وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنَا عَنْهُ راضِیانِ. وَ ما نَزَلَتْ آیَةُ رِضیً [فِی الْقُرْآنِ]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› </ref> إلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا إلاّ بَدَأ بِهِ، وَ لا نَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرآنِ إلاّ فیهِ، وَ لا شَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ فی ‹‹هَلْ أتی عَلَی الْاِنْسانِ›› إلاّ لَهُ،<ref>إشارة إلی الآیة ۱۲ من سورة الإنسان حیث قال اللَّه تعالی: ‹‹وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً››.</ref> وَ لا أنْزَلَها فی سِواهُ وَ لا مَدَحَ بِها غَیْرَهُ.|ای مردم، این علی است که یاری کننده ترین شما نسبت به من و سزاوارترین شما به من و نزدیک ترین شما به من و عزیزترین شما نزد من است. خداوند عز و جل و من از او راضی هستیم. هیچ آیه رضایتی در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هیچگاه خداوند مؤمنین را مورد خطاب قرار نداده مگر آنکه ابتدا او مخاطب بوده است، و هیچ آیه مدحی در قرآن نیست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتی عَلَی الْإنْسانِ …» شهادت به بهشت نداده مگر برای او<ref>اشاره به آیه 12 سوره انسان است که میفرماید: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً» یعنی: «جزای ایشان در مقابل صبری که نمودند بهشت و حریراست.»</ref> و این سوره را درباره غیر او نازل نکرده و با این سوره جز او را مدح نکرده است.|مَعاشِرَ النّاسِ، هُوَ ناصِرُ دینِ اللَّهِ وَ الْمُجادِلُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ،<ref>‹‹ب››: هو قاضی دینی و المجادل عَنّی. ‹‹ج››و ‹‹ه›› و ‹‹و››: هو یؤدّی دین اللَّه.</ref> وَ هُوَ التَّقِیُّ النَّقِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ. نَبِیُّکُمْ خَیْرُ نَبِیٍّ وَ وَصِیُّکُمْ خَیْرُ وَصِیٍّ [وَ بَنُوُهُ خَیْرُ الْأَوْصِیاءِ].<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ج››، و ما قبله فی ‹‹ب›› و ‹‹ه››هکذا: نبیّه خیر الأنبیاء و هو خیر الأوصیاء. و فی ‹‹ج›› و ‹‹و››: نبیّه خیر نبیّ و وصیّه خیر وصیّ.</ref>|ای مردم، او یاری دهنده دین خدا و دفاع کننده از رسول خداست<ref>«ب»: او ادا کننده قرض من و دفاع کننده از من است. «ه»: او دَیْن خداوند را ادا میکند.</ref> و اوست با تقوای پاکیزه هدایت کننده هدایت شده. پیامبرتان بهترین پیامبر و وصیتان بهترین وصی و فرزندان او بهترین اوصیاء هستند.|مَعاشِرَ النّاسِ، ذُرِّیَّةُ کُلُّ نَبِیٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِ [أمیرِالْمُؤْمِنینَ]<ref>الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه››. و ص ‹‹و››: علی بن أبیطالب.</ref> عَلِیٍّ.|ای مردم، نسل هر پیامبری از صلب خود او هستند ولی نسل من از صلب امیرالمؤمنین علی است.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ إبْلیسَ أخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أعْمالُکُمْ وَ تَزِلَّ أقْدامُکُمْ، فَإنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إلَی الْأَرْضِ بِخَطیئَةٍ واحِدَةٍ،<ref>‹‹ب››: بذنبه و خطیئته</ref> وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ کَیْفَ بِکُمْ وَ أنْتُمْ أنْتُمْ وَ مِنْکُمْ أعْداءُ اللَّهِ.<ref>‹‹ب››: و قد کثر أعداء اللَّه. ‹‹ج›› و ‹‹ه››: فکیف أنتم؟ فإن أبیتم فأنتم أعداء اللَّه.</ref>|ای مردم، شیطان آدم را با حسد از بهشت بیرون کرد. مبادا به علی حسد کنید که اعمالتان نابود شود و قدم هایتان بلغزد. آدم به خاطر یک خطا به زمین فرستاده شد در حالی که انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهید بود در حالی که شمایید<ref>یعنی درجه ایمان شما با حضرت آدم علیه السلام فاصله بسیار دارد.</ref>و در بین شما دشمنان خدا هستند.<ref>«ب»: در حالی که دشمنان خدا زیاد شدهاند. «ج» و «ه»: اگر ابا کنید شما دشمنان خدایید.</ref>|ألا وَ إنَّهُ لا یُبْغِضُ عَلِیّاً إلاّ شَقِیٌّ، وَ لا یُوالی عَلِیّاً<ref>‹‹الف›› و ‹‹د›› و ‹‹ه››: و لایتوالی علیّاً. ‹‹ب››: لا یتولاّه. ‹‹و››: واللَّه ما یبغض علیاً ….</ref> إلاّ تَقِیٌّ، وَ لا یُؤمِنُ بِهِ إلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فی عَلِیٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ:‹‹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، وَ الْعَصْرِ، إنَّ الْإنْسانَ لَفی خُسْرٍ›› [إلاّ عَلِیٌّ الَّذی آمَنَ وَ رَضِیَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ].<ref> الزیادة من ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››. و الآیات فی سورة العصر:الآیات ۳–۱. و جاء هذه الفقرة فی کتاب الاقبال لابن طاووس هکذا: و فی علیّ نزلت ‹‹والعصر›› و تفسیرها: و ربِّ عصر القیامة، ‹‹إنّ الإنسان لفی خسر›› أعداء آل محمد، ‹‹إلاّ الذین آمنوا››بولایتهم و ‹‹عملوا الصالحات›› تمواساة إخوانهم‹‹و تواصَوا بالصبر›› فی غیبة غائبهم.</ref>|بدانید که با علی دشمنی نمیکند مگر شقی و با علی دوستی نمیکند مگر با تقوی، و به او ایمان نمیآورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره علی نازل شده است سوره «والعصر»: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، وَالْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ»:<ref>عصر / ۱، ۲. عبارت در کتاب اقبال سید بن طاووس چنین آمده است: سوره «والعصر» درباره علی نازل شده است و تفسیرش چنین است: قسم به زمان قیامت، انسان در زیانکاری است که منظور دشمنان آل محمد است، مگر کسانی که به ولایت ایشان ایمان آورند، و با مواسات با برادران دینی عمل صالح انجام دهند و در غیبت غایبشان یکدیگر را به صبر سفارش کنند.</ref> «قسم به عصر، انسان در زیان است مگر علی که ایمان آورد و به حق و صبر راضی شد.|مَعاشِرَ النّاسِ، قَد اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُکُمْ رِسالَتی وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إلاّ الْبَلاغُ الْمُبینُ.<ref>‹‹ب››: قد أشهدتُ اللَّهَ و بلَّغتکم رسالتی و ما علیَّ إلاّ البلاغ المبین. و فی ‹‹ج›› و ‹‹ه››و ‹‹و››: قد أشهدنی اللَّه و أبلغتکم و ما علی الرسول ….</ref>|ای مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چیزی نیست.|مَعاشِرَ النّاسِ، ‹‹اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ››.<ref>آل عمران/۱۰۲.</ref>|ای مردم از خدا بترسید آن طور که باید ترسید و از دنیا نروید مگر آنکه مسلمان باشید. | ||
}} | }} | ||
{{متن و ترجمه | {{متن و ترجمه | ||
| تیتر = اشاره به کارشکنیهای منافقین| مَعاشِرَ النّاسِ، ‹‹آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ››.<ref>النساء / ۴۷.</ref>[بِاللَّهِ ما عَنی بِهذِهِ الْآیَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابی أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِیءٍ عَلی ما یَجِدُ لِعَلِیٍّ فی قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].<ref>هذه الفقرة من قوله» باللَّه «إلی هنا لا توجد إلاّ | | تیتر = اشاره به کارشکنیهای منافقین|مَعاشِرَ النّاسِ، ‹‹آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أدْبارِها أوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أصْحابَ السَّبْتِ››.<ref>النساء / ۴۷.</ref>[بِاللَّهِ ما عَنی بِهذِهِ الْآیَةِ إلاّ قَوْماً مِنْ أصْحابی أعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَ أنْسابِهِمْ، وَ قَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِیءٍ عَلی ما یَجِدُ لِعَلِیٍّ فی قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ].<ref>هذه الفقرة من قوله» باللَّه «إلی هنا لا توجد إلاّ فی ‹‹الف›› و ‹‹ب››.</ref>|ای مردم، «ایمان آورید به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است، قبل از آنکه هلاک کنیم وجوهی را و آن صورتها را به پشت برگردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت کنیم.»<ref>اشاره به آیه۴۷، از سوره نساء. کلمه: «طمس» به معنای محو کردنِ نقش ونگار یک تصویراست. در اینجا (طبق احادیث) کنایه از محو هدایت از قلب وبرگرداندن آن به گمراهی است. درباره جمله: «پس هرکس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی مییابد.» در قست دوم از بخش هشتم توضیح داده شده است.</ref> به خدا قسم، از این آیه قصد نشده مگر قومی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان میشناسم ولی مأمورم از آنان پرده پوشی کنم. پس هر کس عمل کند مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی مییابد.|مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِیَّ ثُمَّ فی عَلِیِّ بْنِ أبیطالِبٍ،<ref>‹‹ب››: مسبوكٌ.</ref> ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إلَی الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِکُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا،<ref>‹‹د››: و بحقّ کلّ مؤمن.</ref> لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَی الْمُقَصِّرینَ<ref>‹‹ب››: ألا و إن اللَّه قد جعلنا حجّة … و فی ‹‹ج›› و ‹‹و›› هکذا: … و بکلّ حقّ هو لنا بقتل المقصّرین و المعاندین (الغادرین).. .</ref> وَ الْمُعانِدینَ وَ الْمُخالِفینَ وَ الْخائِنینَ وَ الْآثِمینَ وَ الظّالِمینَ وَ الْغاصِبینَ مِنْ جَمیعِ الْعالَمینَ.|ای مردم، نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده<ref>«مسلوک» یعنی داخل شده، ودر «ب» مسبوک به معنی قالب ریزی شده است.</ref>و سپس در علی بن ابیطالب و بعد در نسل او تا مهدی قائم که حق خداوند و هر حقی که برای ما باشد میگیرد<ref>«د»: و حق هر مؤمنی را میگیرد.</ref> چرا که خداوند عز و جل ما را بر کوتاهی کنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهکاران و ظالمان و غاصبان از همه عالمیان حجت قرار داده است.<ref>«ج»: … مهدی قائم که میگیرد حق خداوند و هر حقی که برای ما باشد با کشتنِ کوتاهی کنندگان و معاندان و مخالفان و خائنان و گناهکاران و ظالمان و غاصبان.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، أُنْذِرُکُمْ أنّی رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِیَ الرُّسُلُ، أفَإنْ مِتُّ أوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلی أعْقابِکُمْ؟ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشّاکِرینَ [الصّابِرینَ].<ref>الزیادة من ‹‹د›› و ‹‹و››. وهذه الفقرة إشارة إلی الآیة ۱۴۴ من سورة آل عمران.</ref> ألا وَ إنَّ عَلِیّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّکْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ.|ای مردم، شما را میترسانم و انذار مینمایم که من رسول خدا هستم و قبل از من پیامبران بودهاند. آیا اگر من بمیرم یا کشته شوم شما عقبگرد مینمایید؟ هر کس به عقب برگردد به خدا ضرری نمیرساند، و خداوند به زودی شاکرین و صابرین را پاداش میدهد. بدانید که علی است توصیف شده به صبر و شکر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنین اند.|مَعاشِرَ النّاسِ، لا تَمُنُّوا عَلَیَّ بِإسْلامِکُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَی اللَّهِ فَیُحْبِطَ عَمَلَکُمْ وَ یَسْخَطَ عَلَیْکُمْ وَ یَبْتَلِیَکُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ، إنَّ رَبَّکُمْ لَبِالْمِرْصادِ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل ‹‹ب››، و ص ‹‹الف››: لا تمنّوا علی اللَّه إسلامکم فیسخط علیکم و یصیبکم بعذابٍ من عنده، إنّه لبالمرصاد. و فی ‹‹ج››: … و یبتلیکم بسوط عذاب … و فی ‹‹ه›› و ‹‹و››: لاتمنّوا علی اللَّه فینا ما لا یطیعکم (‹‹و››: لا یعطیکم) اللَّه و یسخط علیکم و یبتلیکم بسوط عذاب ….</ref>|ای مردم، با اسلامتان بر من منت مگذارید، بلکه بر خدا هم منت نگذارید، که اعمالتان را نابود مینماید و بر شما غضب میکند و شما را به شعله ای از آتش و مس (گداخته) مبتلا میکند، پروردگار شما در کمین است.<ref>«ه»: درباره ما بر خداوند منت مگذارید در آنچه خداوند کلام شما را نمیپذیرد و بر شما غضب میکند و شما را به شلاق عذاب گرفتار مینماید.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدی أئِمَّةٌ یَدْعُونَ إلَی النّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لایُنْصَرُونَ. مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ وَ أنَا بَریئانِ مِنْهُمْ.|ای مردم، بعد از من امامانی خواهند بود که به آتش دعوت میکنند و روز قیامت کمک نمیشوند. ای مردم، خداوند و من از آنان بیزار هستیم.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُمْ وَ أنْصارَهُمْ وَ أتْباعَهُمْ وَ أشْیاعَهُمْ فِی الدَّرْكِ الْأسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرینَ.<ref>إشارة إلی الآیة ۱۴۵ من سورة النساء، و الآیة ۲۹ من سورة النحل.</ref>ألا إنَّهُمْ أصْحابُ الصَّحیفَةِ، فَلْیَنْظُرْ أحَدُکُمْ فی صَحیفَتِهِ!!<ref>هذان الفقرتان فی ‹‹ب›› هکذا: معاشر الناس، إن اللَّه و أنا بریئان منهم و من أشیاعهم و أنصارهم، و جمیعهم فی الدرك الأسفل من النار و لبئس مثوی المتکبرین. ألا إنهم أصحاب الصحیفة. معاشر الناس، فلینظر أحدکم فی صحیفته.</ref>قالَ: فَذَهَبَ عَلَی النّاسِ - إلاَّ شِرْذِمَةٌ مِنْهُمْ - أمْرَ الصَّحیفَةِ.<ref>أشار صلی الله علیه وآله فی کلامه هذا إلی الصحیفة الملعونة الأولی آلتی تعاقد علیها خمسة من المنافقین فی الکعبة فی سفرهم هذا و کان ملخصها منع أهل البیت علیهمالسلام من الخلافة بعد صاحب الرسالة. و قد مرّ تفصیلها فی الفصل الثالث من هذا الکتاب. و قوله ‹‹فذهب علی الناس … ›› أی لم یفهم أکثرهم مراده صلی الله علیه وآله من ‹‹الصحیفة›› و أثارت سؤالاً فی أذهانهم.</ref>|ای مردم، آنان و یارانشان و تابعینشان و پیروانشان در پایینترین درجه آتش اند و چه بد است جای متکبران. بدانید که آنان «اصحاب صحیفه»<ref>اشاره حضرت به «صحیفه ملعونه اول» است که پنج نفر از رؤسای منافقین در حجةالوداع در کعبه آن را امضا کرده بودند و خلاصه اش این بود که نگذارند خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله به اهل بیتش برسد. در این باره به قسمت دوم از بخش سوم این کتاب مراجعه شود.</ref> هستند، پس هر یک از شما در صحیفه خود نظر کند. | ||
راوی میگوید: وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله نام «اصحاب صحیفه» را آورد اکثر مردم منظور حضرت از این کلام را نفهمیدند و برایشان سؤال انگیز شد و فقط عده کمی مقصود حضرت را فهمیدند.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنّی أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [فی عَقِبی إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ]،<ref>الزیادة | راوی میگوید: وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله نام «اصحاب صحیفه» را آورد اکثر مردم منظور حضرت از این کلام را نفهمیدند و برایشان سؤال انگیز شد و فقط عده کمی مقصود حضرت را فهمیدند.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنّی أدَعُها إمامَةً وَ وِراثَةً [فی عَقِبی إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ]،<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ب›› و ‹‹د››.</ref> وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرْتُ بِتَبْلیغِهِ<ref>‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››: و قد بلَّغت ما قد بلّغت.</ref> حُجَّةً عَلی کُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ وَ عَلی کُلِّ أحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أوْ لَمْ یَشْهَدْ، وُلِدَ أوْ لَمْ یُولَدْ، فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلی یَوْمِ الْقِیامَةِ.|ای مردم، من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثتِ آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه میسپارم، و من رسانیدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غایب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند و به دنیا آمدهاند یا نیامده اند. پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.|وَ سَیَجْعَلُونَ الإمامَةَ بَعْدی مُلْکاً وَ اغْتِصاباً، [ألا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبینَ الْمُغْتَصِبینَ]،<ref>الزیادة من ‹‹الف›› و ‹‹ب››و ‹‹د››.</ref> وَ عِنْدَها سَیَفْرُغُ لَکُمْ أیُّهَا الثَّقَلانِ [مَنْ یَفْرُغُ]<ref>الزیادة من ‹‹ب›› و ‹‹ج›› و ‹‹ه››.</ref>[ وَ یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.<ref>إشارة إلی الآیات ۳۱ و ۳۵ من سورة الرحمن.</ref>|و به زودی امامت را بعد از من به عنوان پادشاهی و با ظلم و زور<ref>کلمه «اغتصاب» به معنای گرفتن با ظلم وجور است.</ref> میگیرند. خداوند غاصبین و تعدی کنندگان را لعنت کند. و در آن هنگام است -ای جن وانس<ref>کلمه «الثقلان» به عنوان جن و انس ترجمه شده است.</ref>- که میریزد برای شما آنکه باید بریزد و میفرستد بر شما شعله ای از آتش و مس (گداخته) و نمیتوانید آن را از خود دفع کنید.<ref>اشاره به آیات ۳۱ و ۳۵ سوره الرحمن است.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَکُنْ لِیَذَرَکُمْ عَلی ما أنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّی یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ، وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ.<ref>إشارة إلی الآیة ۱۷۹ من سورة آل عمران.</ref>|ای مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه خبیث را از پاکیزه جدا کند، و خداوند شما را بر غیب مطلع نمیکند.|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّهُ ما مِنْ قَرْیَةٍ إلاّ وَ اللَّهُ مُهْلِکُها بِتَکْذیبِها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّکُهَا الْإمامَ الْمَهْدِیَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.<ref>أوردنا هذه الفقرة طبقاً ل ‹‹ج›› و ‹‹ه›› و ‹‹و››. و فی ‹‹الف›› و ‹‹د›› هکذا : معاشر الناس، إنَّه ما من قریة إلاّ و اللَّهُ مهلکها بتکذیبها و کذلكَ یهلكَ القری و هی ظالمة کما ذکر اللَّه تعالی، و هذا علیّ إمامکم و ولیّکم و هو مواعید اللَّه (‹‹د››: و هو مواعدٌ)، و اللَّه یصدق ما وَعَده. و فی ‹‹ب›› هکذا : ... و کذلكَ یهلكَ قریتکم و هو المواعد کما ذکر اللَّه فی کتابه و هو منّی و من صلبی و اللَّه منجز وعده.</ref>|ای مردم، هیچ سرزمینِ آبادی<ref name=":2">الزیادة من‹‹ب››. و فی‹‹د››: اعطب، مکان‹‹اغضب››.</ref>نیست مگر آنکه در اثر تکذیبِ (اهل آن آیات الهی را)خداوند قبل از روز قیامت آنها را هلاک خواهد کرد و آن را تحت حکومت امام مهدی خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملی مینماید.<ref>«الف»و «د»: ای مردم، هیچ سرزمین آبادی نیست مگر آنکه خداوند به خاطر تکذیبش آن را هلاک میکند، و همچنان بوده که آبادیها را هلاک نموده در حالی که ظالم بودند چنانکه خداوند تعالی (در قرآن )ذکر فرموده است. و این علی امام و صاحب اختیار شماست و او وعده گاه الهی است و خداوند وعده اش را عملی میکند.</ref>|مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَکُمْ أکْثَرُ الْأَوَّلینَ، وَ اللَّهُ لَقَدْ أهْلَکَ الْأَوَّلینَ<ref>‹‹ب››: فأهلکهم اللَّه.‹‹ج››و‹‹ه››: و اللَّه فقد أهلک الأولین بمخالفة أنبیائهم.‹‹و››: و اللَّه قد أهلک الأولین بمخالفة أنبیائهم.</ref> ، وَ هُوَ مُهْلِکُ الآخِرینَ. قالَ اللَّهُ تَعالی:‹‹لَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرینَ، کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ، وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ››.<ref>المرسلات / ۱۹-۱۶.</ref>|ای مردم، قبل از شما اکثر پیشینیان هلاک شدند، و خداوند آنها را هلاک نمود.<ref>«ج»و «ه»: به خدا قسم، پیشینیان را به خاطر مخالفت با انبیائشان هلاک نمود.</ref> و اوست که آیندگان را هلاک خواهد کرد. خدای تعالی میفرماید:«ألَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلینَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ اْلآخَرینَ، کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ، وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ»:<ref>مرسلات / ۱۹ - ۱۶</ref> «آیا ما پیشینیان را هلاک نکردیم؟ آیا در پی آنان دیگران را نفرستادیم؟ ما با مجرمان چنین میکنیم. وای بر مکذبین در آن روز.»|مَعاشِرَ النّاسِ، إنَّ اللَّهَ قَدْ أمَرَنی وَ نَهانی، وَ قَدْ أمَرْتُ عَلِیّاً وَ نَهَیْتُهُ [بِأَمْرِهِ].<ref>الزیادة من‹‹ب››.</ref> فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ لَدَیْهِ،<ref>‹‹الف››: فَعَلِمَ الأمر و النهی من ربّه عز و جلّ. ‹‹د››: و علیه الأمر و النهی من ربّه عز و جل.</ref> فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ أطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیِهِ تَرْشُدُوا، [وَ صیرُوا إلی مُرادِهِ]<ref>الزیادة من ‹‹الف››و‹‹د››.</ref>وَ لاتَتَفَرَّقْ بِکُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبیلِهِ.|ای مردم، خداوند مرا امر و نهی نموده است، و من هم به امر الهی علی را امر و نهی نمودهام، و علم امر و نهی نزد اوست.<ref>«الف»: پس او امر و نهی را از طرف پروردگارش میداند.. «د»: و امر و نهی از طرف خداوند عز و جل بر عهده اوست.</ref>پس امر او را گوش دهید تا سلامت بمانید، و او را اطاعت کنید تا هدایت شوید و نهی او را قبول کنید تا در راه درست باشید، و به سوی مقصد و مراد او بروید و راههای بیگانه، شما را از راه او منحرف نکند.| | ||
}} | }} | ||
ویرایش