آیه ۷ و ۸ انشراح و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۸: خط ۱۸:
خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود:  
خداوند عزوجل به پيامبرش فرمود:  


{{متن قرآن|فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ}}<ref name=":0">انشراح /  ۷، ۸. </ref> : «وقتى فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»، تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن».
{{متن قرآن|فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ}}<ref name=":0">انشراح /  ۷، ۸. </ref>: «وقتى فراغت يافتى منصوب كن و به سوى پروردگارت رغبت نما»، تفسيرش اين است: «آنگاه كه فراغت يافتى عَلَم و علامت خود را نصب كن و وصيَّت را معرفى نما و فضيلت او علناً بيان كن».


مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت.
مرحله دوم دستور اجراى آن بود كه در نزديكى غدير خم نازل شد و واقعه غدير بر اساس آن شكل گرفت.
خط ۳۵: خط ۳۵:


===   قرائت كسره يا فتحه در «فَانْصَبْ» ===
===   قرائت كسره يا فتحه در «فَانْصَبْ» ===
اولين سخنى كه قبل از شأن نزول اين آيه مطرح است قرائت كلمه «فَانْصَبْ» است كه آيا بايد با كسره صاد خوانده شود يا فتحه آن.
اولين سخنى كه قبل از شأن نزول اين آيه مطرح است قرائت كلمه {{متن قرآن|فَانْصَبْ}}است كه آيا بايد با كسره صاد خوانده شود يا فتحه آن.


در اينجا با يادآورى اينكه اختلاف قرائت در حد حركات و اعراب قرآن مسئله ‏اى مورد قبول است، يادآور مى‏ شود كه در روايات ما تصريح به قرائت كسره شده است، و اين تصريح گاهى با نام بردن «كسره» است و گاهى از تركيب عبارت پيداست، زيرا اگر با فتحه خوانده شود به معناى «تلاش كردن» است و فعل لازم بوده نيازى به مفعول ندارد، ولى اگر با كسره خوانده شود به معناى «منصوب كردن» است و فعل متعدى بوده بدون مفعول معنى نمى‏ دهد و حتى گاهى به دو مفعول نياز دارد؛ مثلاً «فَانْصِبْ عَلِيّاً» يعنى: «على را منصوب كن»، و «فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً» يعنى: «على را به امامت منصوب كن».
در اينجا با يادآورى اينكه اختلاف قرائت در حد حركات و اعراب قرآن مسئله ‏اى مورد قبول است، يادآور مى‏ شود كه در روايات ما تصريح به قرائت كسره شده است، و اين تصريح گاهى با نام بردن «كسره» است و گاهى از تركيب عبارت پيداست، زيرا اگر با فتحه خوانده شود به معناى «تلاش كردن» است و فعل لازم بوده نيازى به مفعول ندارد، ولى اگر با كسره خوانده شود به معناى «منصوب كردن» است و فعل متعدى بوده بدون مفعول معنى نمى‏ دهد و حتى گاهى به دو مفعول نياز دارد؛ مثلاً {{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً}} يعنى: «على را منصوب كن»، و{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً}} يعنى: «على را به امامت منصوب كن».


در همه مواردى كه در روايات ائمه‏ عليهم السلام اين آيه تفسير شده، حتى اگر تصريحى به كسره نباشد معنى كردن آن به صورت فعل متعدى با ذكر يک يا دو مفعول، به معناى قرائت با كسره و صحيح شمردن آن است.
در همه مواردى كه در روايات ائمه‏ عليهم السلام اين آيه تفسير شده، حتى اگر تصريحى به كسره نباشد معنى كردن آن به صورت فعل متعدى با ذكر يک يا دو مفعول، به معناى قرائت با كسره و صحيح شمردن آن است.


اقتضاى حكم و موضوع و روند مطلب در سوره نيز با قرائت كسره بيشتر تناسب دارد، زيرا «فَانْصَبْ» با فتحه يعنى: «تلاش كن، و خود را به زحمت بينداز»، و معناى عبارت چنين مى ‏شود:
اقتضاى حكم و موضوع و روند مطلب در سوره نيز با قرائت كسره بيشتر تناسب دارد، زيرا {{متن قرآن|فَانْصَبْ}}با فتحه يعنى: «تلاش كن، و خود را به زحمت بينداز»، و معناى عبارت چنين مى ‏شود:


«وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى تلاش كن و خود را به زحمت انداز» ، كه چندان معناى عميقى را نمى‏ رساند. ولى «فَانْصِبْ» با كسره يعنى «منصوب كن»، و معناى عبارت چنين مى ‏شود:
«وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى تلاش كن و خود را به زحمت انداز» ، كه چندان معناى عميقى را نمى‏ رساند. ولى {{متن عربی|فَانْصِبْ}}با كسره يعنى «منصوب كن»، و معناى عبارت چنين مى ‏شود:


«وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى منصوب كن»، كه دقيقاً متوجه مسئله خلافت مى‏ شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مرحله پايانى نبوت بدان اقدام مى ‏فرمايد.
«وقتى از وظيفه پيامبرى فراغت يافتى منصوب كن»، كه دقيقاً متوجه مسئله خلافت مى‏ شود كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مرحله پايانى نبوت بدان اقدام مى ‏فرمايد.


با اين مقدمه درباره قرائت آيه، دو روايت كه به قرائت كسره تصريح دارند مى‏ آوريم و سپس از عكس‏العمل خاص اهل ‏سنت به اهميت موضوع پى مى ‏بريم:
با اين مقدمه درباره قرائت آيه، دو روايت كه به قرائت كسره تصريح دارند مى‏ آوريم و سپس از عكس ‏العمل خاص اهل ‏سنت به اهميت موضوع پى مى ‏بريم:


{{متن عربی|عَنْ ابى عَبْدِاللَّه جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام، عَنْ ابيهِ ‏عليه السلام، انَّهُ قالَ فى قَوْلِهِ تَعالى}}:
{{متن عربی|عَنْ ابى عَبْدِاللَّه جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام، عَنْ ابيهِ ‏عليه السلام، انَّهُ قالَ فى قَوْلِهِ تَعالى}}:
خط ۱۷۲: خط ۱۷۲:
اكمال شريعت، يعنى چيزى از آنچه دين خداست باقى نماند و فقط ولايت باقى و پا بر جا بماند، كه بايد به عنوان روح حاكم بر آنها و قبول آنها پس از پايان اعلان آنها مطرح شود.
اكمال شريعت، يعنى چيزى از آنچه دين خداست باقى نماند و فقط ولايت باقى و پا بر جا بماند، كه بايد به عنوان روح حاكم بر آنها و قبول آنها پس از پايان اعلان آنها مطرح شود.


درباره متعلق «فَانْصَبْ» بايد توجه داشت كه فعل «نَصَبَ» به معناى منصوب كردن دو مفعول مى‏ خواهد كه يكى منصوب شونده و ديگرى منصبى است كه بدان منصوب مى‏ گردد:
درباره متعلق {{متن قرآن|فَانْصَبْ}} بايد توجه داشت كه فعل{{متن عربی|نَصَبَ}}به معناى منصوب كردن دو مفعول مى‏ خواهد كه يكى منصوب شونده و ديگرى منصبى است كه بدان منصوب مى‏ گردد:


مفعول اول در شش حديث با ذكر نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به صورت «عَلِيّاً» آمده، و در يك مورد «اميرالمؤمنين» آمده، و در مورد ديگرى هم «عَلَمَكَ» ذكر شده است.  
مفعول اول در شش حديث با ذكر نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به صورت {{متن عربی|عَلِيّاً}}آمده، و در يك مورد{{متن عربی|اميرالمؤمنين}}آمده، و در مورد ديگرى هم {{متن عربی|عَلَمَكَ}} ذكر شده است.  


مفعول دوم هم در يک مورد «وَصِيّاً» آمده، و در يك مورد «اماماً» ذكر شده، و در دو مورد «عَلَماً» مطرح شده و در دو حديث ديگر با حرف جر با كلمه «لِلْوِلايَة» آمده است، كه مجموع عبارات از اين قرار است:
مفعول دوم هم در يک مورد {{متن عربی|وَصِيّاً}} آمده، و در يك مورد {{متن عربی|اماماً}} ذكر شده، و در دو مورد {{متن عربی|عَلَماً}}مطرح شده و در دو حديث ديگر با حرف جر با كلمه{{متن عربی|لِلْوِلايَة}} آمده است، كه مجموع عبارات از اين قرار است:


فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳.</ref>
{{متن عربی|فَانْصِبْ اميرَالْمُؤْمِنينَ.}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳.</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً.<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۲۷۰.</ref>
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً.}}<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۲۷۰.</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً.<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.</ref>
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً اماماً.}}<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً لِلْوِلايَةِ.<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶. شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱ ح ۱۱۱۶.</ref>
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً لِلْوِلايَةِ.}}<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶. شواهد التنزيل: ج ۲ ص ۴۵۱ ح ۱۱۱۶.</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً وَصِيّاً.<ref>تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲،۸۱۱ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳ ح ۸۷ .</ref>
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً وَصِيّاً.}}<ref>تأويل الآيات: ج ۲ ص ۸۱۲،۸۱۱ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳ ح ۸۷ .</ref>


فَانْصِبْ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۵ ح ۹۱.</ref>
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلِيّاً عَلَماً لِلنّاسِ.}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۵ ح ۹۱.</ref>


فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۴۲ ح ۱۰۵.</ref>
{{متن عربی|فَانْصِبْ عَلَمَكَ وَ اعْلِنْ وَصِيَّكَ.}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۴۲ ح ۱۰۵.</ref>


هر يک از اين كلمات نيز يادآور بُعدى مهم و عميق از ولايت مطلقه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.
هر يک از اين كلمات نيز يادآور بُعدى مهم و عميق از ولايت مطلقه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.
۴٬۰۶۴

ویرایش