وصایت: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۹: خط ۲۹:
عقل سليم هم اين گونه حكم مى ‏كند كه با نزديک شدن مرگ، وصى و جانشين معلوم گردد.
عقل سليم هم اين گونه حكم مى ‏كند كه با نزديک شدن مرگ، وصى و جانشين معلوم گردد.


به شهادت [[قرآن|قرآن کریم]]، [[اسلام]] دين كامل است و فرموده: «اليوم اكملت لكم دينكم...». چگونه مى ‏شود از بيان چنين حكم مهم و خطير حياتى غفلت و يا سكوت كند؟! در حالى كه مى ‏بينيم اسلام در مسائل جزئى و ظريف اجتماعى، اقتصادى و اخلاقى و... دستوراتى دارد. مثلاً از انعقاد نطفه، ايام حمل، ولادت گفتن اذان در گوش مولود، كيفيت شير دادن و... ، تا ساعت [[مرگ]] و دفن و در [[احکام]] معاشرت با هم ‏نوع و والدين و اقربا و حتى برخورد با حيوانات بيان كافى دارد.
به شهادت [[قرآن|قرآن کریم]]، [[اسلام]] دين كامل است و فرموده: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ.}} چگونه مى ‏شود از بيان چنين حكم مهم و خطير حياتى غفلت و يا سكوت كند؟! در حالى كه مى ‏بينيم اسلام در مسائل جزئى و ظريف اجتماعى، اقتصادى و اخلاقى و... دستوراتى دارد. مثلاً از انعقاد نطفه، ايام حمل، ولادت گفتن اذان در گوش مولود، كيفيت شير دادن و... ، تا ساعت [[مرگ]] و دفن و در [[احکام]] معاشرت با هم ‏نوع و والدين و اقربا و حتى برخورد با حيوانات بيان كافى دارد.


از همه مهم‏ تر اينكه در مسايل جزئى پيش پا افتاده، مثل اينكه اگر كسى يک بند كفش او پاره شود چه كند، و يا كيفيت دخول و خروج دستشويى و امثال اينها احكام و آدابى دارد. تا جايى كه جهان از عظمت اسلام به حيرت در آمده است. آيا ممكن است از بيان مهم ترين مسئله حياتى بشر؛ يعنى امر رهبرى و [[امامت]] جامعه اسلامى ساكت بماند؟ كه بعدها آن همه مشكلات و گرفتارى براى مسلمين به بار آيد، و گروه زيادى از مسلمانان تصور كنند كه اسلام در اين باره دستورى نداده و انتخاب را به عهده مسلمانان گذاشته است!
از همه مهم‏ تر اينكه در مسايل جزئى پيش پا افتاده، مثل اينكه اگر كسى يک بند كفش او پاره شود چه كند، و يا كيفيت دخول و خروج دستشويى و امثال اينها احكام و آدابى دارد. تا جايى كه جهان از عظمت اسلام به حيرت در آمده است. آيا ممكن است از بيان مهم ترين مسئله حياتى بشر؛ يعنى امر رهبرى و [[امامت]] جامعه اسلامى ساكت بماند؟ كه بعدها آن همه مشكلات و گرفتارى براى مسلمين به بار آيد، و گروه زيادى از مسلمانان تصور كنند كه اسلام در اين باره دستورى نداده و انتخاب را به عهده مسلمانان گذاشته است!
خط ۴۷: خط ۴۷:
پس معلوم مى ‏شود كه از ديدگاه اهل‏تسنن معيار معينى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل نشده است.
پس معلوم مى ‏شود كه از ديدگاه اهل‏تسنن معيار معينى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل نشده است.


بر فرض اگر هم به عهده مردم گذاشته شده باشد كه از راه انتخاب مردمى و شورايى خليفه تعيين نمايند، بايد پرسيد از ديدگاه اهل ‏سنت آيا تا به حال خليفه ‏اى به شكل شورايى و مشورتى و اتفاق نظر تعيين شده يا خير؟ آيا [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و يا [[عثمان بن عفّان|عثمان]] و [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] و يزيد و مروان و كليه بنى‏ مروان و بنى‏ عباس، حتى يک نفر از آنان از راه شورايى و انتخابات مردمى تعيين شده ‏اند؟! متأسفانه بايد گفت: هرگز. در ظاهر هم، غير از امام على‏ عليه السلام كسى ديگر انتخاب مردمى نيست.
بر فرض اگر هم به عهده مردم گذاشته شده باشد كه از راه انتخاب مردمى و شورايى خليفه تعيين نمايند، بايد پرسيد از ديدگاه اهل ‏سنت آيا تا به حال خليفه ‏اى به شكل شورايى و مشورتى و اتفاق نظر تعيين شده يا خير؟ آيا [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر و يا [[عثمان بن عفّان|عثمان]] و معاویه و يزيد و مروان و كليه بنى‏ مروان و بنى‏ عباس، حتى يک نفر از آنان از راه شورايى و انتخابات مردمى تعيين شده ‏اند؟! متأسفانه بايد گفت: هرگز. در ظاهر هم، غير از امام على‏ عليه السلام كسى ديگر انتخاب مردمى نيست.


در اين زمينه دانشمند مصرى شيخ محمد عبده در شرح نهج ‏البلاغه مى‏ گويد: ان علياً عليه السلام هو الخليفة الوحيد الذى وصل الى الخلافة باختيار الشعب له اختياراً حراً<ref>شرح نهج البلاغه (محمد عبده): ج ۱ ص ۸۴ ، ذيل خطبه شقشقيه.</ref>: امام على‏ عليه السلام يگانه خليفه ‏اى است كه با اختيار و رأى مردم به [[خلافت]] رسيد.
در اين زمينه دانشمند مصرى شيخ محمد عبده در شرح نهج ‏البلاغه مى‏ گويد:{{متن عربی|ان علياً عليه السلام هو الخليفة الوحيد الذى وصل الى الخلافة باختيار الشعب له اختياراً حراً}}<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۸۴ ، ذيل خطبه شقشقيه.</ref>: امام على‏ عليه السلام يگانه خليفه ‏اى است كه با اختيار و رأى مردم به [[خلافت]] رسيد.


پس كجا شد شعار «شورايى» كه اهل‏ تسنن آن را سر مى ‏دهند؟!
پس كجا شد شعار «شورايى» كه اهل‏ تسنن آن را سر مى ‏دهند؟!
خط ۵۷: خط ۵۷:
ابن ابى ‏الحديد معتزلى در ذيل سؤال و جواب يكى از ياران امام على‏ عليه السلام كه در [[صفین]] از آن حضرت سؤال نموده بود آورده، كه چه شد قوم شما، شما را از [[خلافت]] باز داشتند در حالى كه شما از آنها سزاوارتر بوديد؟ بعد از ذكر جواب امام‏ عليه السلام به آن مرد، ابن ابى ‏الحديد مى‏ گويد:
ابن ابى ‏الحديد معتزلى در ذيل سؤال و جواب يكى از ياران امام على‏ عليه السلام كه در [[صفین]] از آن حضرت سؤال نموده بود آورده، كه چه شد قوم شما، شما را از [[خلافت]] باز داشتند در حالى كه شما از آنها سزاوارتر بوديد؟ بعد از ذكر جواب امام‏ عليه السلام به آن مرد، ابن ابى ‏الحديد مى‏ گويد:


از استاد خود ابوجعفر النقيب سؤال كردم كه مقصود سؤال كننده و امام على ‏عليه السلام چه كسانى بودند؟ آيا منظور روز [[سقیفه]]، يا روز شواراى شش نفره ‏اى است كه خليفه تعيين نموده بود؟ استاد پاسخ داد: مقصود روز سقيفه است. [[ابن ابی‏ الحدید]] مى‏ گويد: به او گفتم: دل من(نفس من) به من اجازه نمى‏ دهد كه به صاحب رسول‏ خداصلى الله عليه وآله نسبت سرپيچى از فرمان رسول‏ خداصلى الله عليه وآله و ناديده گرفتن نص را بدهم.
از استاد خود ابوجعفر النقيب سؤال كردم كه مقصود سؤال كننده و امام على ‏عليه السلام چه كسانى بودند؟ آيا منظور روز [[سقیفه]]، يا روز شورای شش نفره ‏اى است كه خليفه تعيين نموده بود؟ استاد پاسخ داد: مقصود روز سقيفه است. ابن ابی الحدید مى‏ گويد: به او گفتم: دل من(نفس من) به من اجازه نمى‏ دهد كه به صاحب رسول‏ خداصلى الله عليه وآله نسبت سرپيچى از فرمان رسول‏ خداصلى الله عليه وآله و ناديده گرفتن نص را بدهم.


استاد جواب داد: من هم روا نمى‏ دانم كه نسبت اهمال و كوتاهى به پيامبرصلى الله عليه وآله درباره امر ولايت و [[امامت]] بدهم، و اينكه او مردم را همين طور بى ‏سرپرست و سرگشته رها كرده است! اگر از مدينه خارج مى‏ شد -  ولو به مدت كوتاهى -  شخصى را به عنوان جانشين و امير تعيين مى فرمود، در حالى كه خود زنده بود. پس چگونه است كه پيامبرصلى الله عليه وآله به سوى مرگ مى ‏رود و كسى را امير و جانشين تعيين نكند! كه بعدها نتوان حوادث را جبران نمود؟<ref>شرح نهج البلاغة (ابن ابى‏ الحديد) : ج ۹ ص ۲۴۸، در ذيل كلام ۱۶۳.</ref>
استاد جواب داد: من هم روا نمى‏ دانم كه نسبت اهمال و كوتاهى به پيامبرصلى الله عليه وآله درباره امر ولايت و [[امامت]] بدهم، و اينكه او مردم را همين طور بى ‏سرپرست و سرگشته رها كرده است! اگر از مدينه خارج مى‏ شد -  ولو به مدت كوتاهى -  شخصى را به عنوان جانشين و امير تعيين مى فرمود، در حالى كه خود زنده بود. پس چگونه است كه پيامبرصلى الله عليه وآله به سوى مرگ مى ‏رود و كسى را امير و جانشين تعيين نكند! كه بعدها نتوان حوادث را جبران نمود؟<ref>شرح نهج البلاغة: ج ۹ ص ۲۴۸، در ذيل كلام ۱۶۳.</ref>


پيامبرى كه درباره وصيت آن همه سفارش مى‏ كند، چگونه خود درباره مهم‏ترين مسأله حياتى بعد از خود وصيت نكرده باشد؟! هرگز چنين چيزى ممكن نيست.
پيامبرى كه درباره وصيت آن همه سفارش مى‏ كند، چگونه خود درباره مهم‏ترين مسأله حياتى بعد از خود وصيت نكرده باشد؟! هرگز چنين چيزى ممكن نيست.
خط ۷۱: خط ۷۱:
بنا به نقل تفاسير طبرى و قرطبى و«روح البيان و غريب القرآن» و واحدى و غيره از مفسرين، عامر بن طفيل نيز از پيامبرصلى الله عليه وآله چنين درخواستى نمود؛ كه مسلمان مى‏شوم و تو را كمک مى ‏نمايم به شرط اين كه اختيار امر بعد از تو به من واگذار شود.
بنا به نقل تفاسير طبرى و قرطبى و«روح البيان و غريب القرآن» و واحدى و غيره از مفسرين، عامر بن طفيل نيز از پيامبرصلى الله عليه وآله چنين درخواستى نمود؛ كه مسلمان مى‏شوم و تو را كمک مى ‏نمايم به شرط اين كه اختيار امر بعد از تو به من واگذار شود.


حضرت فرمود: لا، ليس ذلك الىّ. انما ذلك الى اللَّه، يجعله حيث يشاء<ref>در تغاسير: رعد /  ۱۳: تفسير طبرى: ج ۱۳ ص ۱۵۱. تفسير قرطبى: ج ۹ ص ۲۹۷. اسباب النزول (واحدى): ص ۲۲۳. تفسير روح البيان: ج ۴ ص ۳۵۴. تفسير غرائب القرآن: ج ۴ ص ۱۴۸. تفسير الكشف و البيان (ثعلبى) : ج ۵ ص ۲۷۶. و در كتب سيره: سيره ابن ‏هشام: ج ۲ ص ۴۲۴، باب عرض رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله نفسه على القبائل. السيرة الحلبية: ج ۲ ص ۳، باب عرض‏ صلى الله عليه وآله نفسه على القبائل.</ref>: اختيار جانشينى در دست من نيست. خداوند هر جا كه بخواهد قرار مى‏ دهد.
حضرت فرمود: {{متن عربی|لا، ليس ذلك الىّ. انما ذلك الى اللَّه، يجعله حيث يشاء}}<ref>در تغاسير: رعد /۱۳: تفسير طبرى: ج ۱۳ ص ۱۵؛ تفسير قرطبى: ج ۹ ص ۲۹۷؛ اسباب النزول (واحدى): ص ۲۲۳؛ تفسير روح البيان: ج ۴ ص ۳۵۴؛ تفسير غرائب القرآن: ج ۴ ص ۱۴۸؛ تفسير الكشف و البيان: ج ۵ ص ۲۷۶؛ و در كتب سيره: سيره ابن ‏هشام: ج ۲ ص ۴۲۴، باب عرض رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله نفسه على القبائل؛ السيرة الحلبية: ج ۲ ص ۳، باب عرض‏ صلى الله عليه وآله نفسه على القبائل.</ref>: اختيار جانشينى در دست من نيست. خداوند هر جا كه بخواهد قرار مى‏ دهد.


و در تفسير طبرى تصريح دارد كه: أ اكون الخليفة من بعدك؟<ref>تفسير طبرى: ج ۱۳ ص ۱۵۱، رعد /  ۱۳.</ref> عامر بن طفيل گفت: آيا بعد از تو خليفه شوم؟ حضرت جواب منفى داد.
و در تفسير طبرى تصريح دارد كه:{{متن عربی|أ اكون الخليفة من بعدك؟}}<ref>رعد /۱۳؛ تفسير طبرى: ج ۱۳ ص ۱۵۱، </ref> عامر بن طفيل گفت: آيا بعد از تو خليفه شوم؟ حضرت جواب منفى داد.


پيامبرصلى الله عليه وآله در اين كلام تصريح نمودند كه اختيار تعيين [[خلیفه]] و جانشين بعد از خود به دست [[خداوند]] ذوالجلال است، و خود در اين باره اختيارى ندارد. آيا پيامبرصلى الله عليه وآله به آنان خلاف گفتند، يا حقيقت همان بوده كه فرمودند؟
پيامبرصلى الله عليه وآله در اين كلام تصريح نمودند كه اختيار تعيين خلیفه و جانشين بعد از خود به دست خداوند ذوالجلال است، و خود در اين باره اختيارى ندارد. آيا پيامبرصلى الله عليه وآله به آنان خلاف گفتند، يا حقيقت همان بوده كه فرمودند؟


شيعه نيز دقيقاً همين سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را معتقد است؛ كه انتخاب ولايت و [[امامت]] از آن خداوند است، و در غدير خم به پيامبرش‏ صلى الله عليه وآله دستور داد تا على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به عنوان خليفه و جانشين خويش و امام مسلمين معرفى كند.
شيعه نيز دقيقاً همين سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را معتقد است؛ كه انتخاب ولايت و [[امامت]] از آن خداوند است، و در غدير خم به پيامبرش‏ صلى الله عليه وآله دستور داد تا على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به عنوان خليفه و جانشين خويش و امام مسلمين معرفى كند.
۴٬۰۶۴

ویرایش