۴٬۰۶۴
ویرایش
(←پانویس) |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
«براى شما نسبت به پيامبر پيروىِ نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند» ... .<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۱۰۲-۱۱۱ و ج ۲۹ ص ۱۰۳ و ج ۳۰ ص ۲۷۱،۲۱۶.</ref> | «براى شما نسبت به پيامبر پيروىِ نيكو لازم است براى كسانى كه به خدا و روز قيامت اميدوارند» ... .<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۱۰۲-۱۱۱ و ج ۲۹ ص ۱۰۳ و ج ۳۰ ص ۲۷۱،۲۱۶.</ref> | ||
ابنمسعود نقل میکند: مردم در مسجد کوفه با هم مباحثه و محاجّه کرده و میگفتند: «چرا امیرالمؤمنین علیه السلام با آن سه نفر مقاتله و منازعه نکرد همانطوری که با طلحه و زبیر و عایشه و معاویه مخاصمه فرمود»؟ این خبر به سمع مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام رسید. امر فرمود منادی ندا کرده و بگوید: {{متن عربی|الصّلاهًْ جامعه}} [یعنی برای نماز در مسجد گرد هم آیید] وقتی مردم اجتماع نمودند، حضرت بالای منبر رفته و حمد خدا و ثنای الهی را به جا آورده سپس فرمود: | |||
«ای مردم از شما خبر به من رسیده که چنینوچنان گفتهاید». مردم گفتند: «ای امیرالمؤمنین بلی ما چنین گفتهایم». حضرت فرمود: «من در آنچه به جا آوردهام از [شش پیامبر] پیروی کردهام، خدای عزّوجلّ در قرآن میفرماید:{{متن قرآن|لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}} مردم گفتند: «ای امیرالمؤمنین آن پیامبرانی که شما از ایشان در کردارتان تبعیّت نمودهاید چه کسانی هستند»؟ حضرت فرمود: | |||
«اوّلین آنها ابراهیم علیه السلام است که به قوم خود فرمود: و از شما، و آنچه غیر خدا میخوانید، کنارهگیری میکنم. سپس حضرت فرمود: «اگر بگویید ابراهیم بدون اینکه مکروهی از قومش به او برسد از ایشان دوری گزید، کافر شدهاید و اگر بگویید به خاطر مکروهی که از ناحیهی آنها به حضرتش رسید از آنها دوری جست میگویم وصیّ پیامبر سزاوارتر است به اینکه به خاطر مکروهی که از ناحیهی دیگران به وی رسیده از آنها دوری گزیند | |||
و نیز از پسر خالهی ابراهیم یعنی لوط علیه السلام تبعیّت نمودهام چرا که به قوم خویش فرمود: | |||
[افسوس]! ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیهگاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود! [آنگاه میدانستم با شما زشتسیرتان ددمنش چه کنم]!. اگر بگویید: لوط بر منع آنها قدرت داشت چون تکذیب گفتهی او را کردهاید کافر میشوید و اگر بگویید او اقتدار بر منع آنها را نداشت میگویم وقتی پیامبر قدرت بر منع دشمن نداشته باشد وصیّ بهواسطهی نداشتن قدرت در منع نکردن اولی به عذر میباشد. | |||
و از یوسف علیه السلام نیز تبعیّت کردهام چراکه وی فرمود: | |||
پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بهسوی آن میخوانند!. اگر بگویید حضرت یوسف زندان را به خاطر آن از خدا خواست که پروردگارش او را مورد سخط و غضب خود قرار داده بود این کلام شما را کافر میکند و اگر بگویید مراد یوسف از این دعا آن بود که پروردگارش به او غضب نکند پس زندان را اختیار کرد، میگویم، وصیّ به انزوا و عدم تعرّض سزاوارتر میباشد. | |||
و از جناب موسی علیه السلام نیز تبعیّت کردهام زیرا وی فرمود: | |||
پس هنگامیکه از شما ترسیدم فرار کردم. اگر بگویید: «موسی بدون ترس از قومش گریخت چون تکذیب قول او را کردهاید کافر میشوید و اگر بگویید موسی از ایشان ترسید، میگویم وقتی پیغمبر از دشمن خود بترسد وصیّ اولی به آن میباشد. | |||
و از جناب هارون نیز تبعیّت کردهام زیرا وی به برادرش موسی گفت: | |||
فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود مرا بکشند. اگر بگویید: مردم هارون را خوار نکرده و مشرف به قتلش نشدند چون کلام پیامبر را تکذیب کردهاید کافر میشوید و اگر بگویید آنها او را ضعیف و خوار نموده و مشرّف به قتلش شدند لذا او ساکت شد و متعرّض آنها نگردید، میگویم پیامبر که چنین باشد وصیّ اولی به آن میباشد. | |||
و از حضرت محمّد صلی الله علیه و آله نیز تبعیّت کردهام چه آنکه آن حضرت از خوف دشمنانش گریخت و پناه به غار برد و من در بستر آن جناب خوابیدم. اگر بگویید؛ بدون هیچ خوفی از دشمنان حضرت گریخت، کافر میشوید و اگر بگویید از خوف گریخت و من در بسترش خوابیده و آن جناب از ترس آنها به غار پناه برد من که وصیّ او هستم سزاوارتر هستم به خوف».<ref>تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۱۱۰؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۴۳۸؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۴۸</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:قرآن و غدیر]] | [[رده:قرآن و غدیر]] |
ویرایش