۴٬۰۶۴
ویرایش
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '<references />' به '{{پانویس}}') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
يكى از رخدادهاى مهم پيش از غدير نزول آيات حج و در پى آن سفر [[حجةالوداع]] است: | يكى از رخدادهاى مهم پيش از غدير نزول آيات حج و در پى آن سفر [[حجةالوداع]] است: | ||
{{متن قرآن|وَ اَذِّنْ فِى النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ}}<ref>حج/ ۲۷.</ref>: و در ميان مردم براى حج بانگ زن تا پياده و سوار بر هر شتر باريک اندام [چابک و چالاک] كه از هر راه دور مى آيند، به سوى تو آيند » | |||
در سال نهم هجرت يعنى سال قبل از حجة الوداع، مسلمين و مشركين با هم حج به جا آوردند. در همان سال اميرالمؤمنين عليه السلام از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله به فرمان آیه {{قرآن|وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَريءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ رَسُولُهُ}}؛<ref>توبه/ ۳.</ref> «و اين اعلامى است از سوى خدا و پيامبرش به همه مردم در روز حج اكبر كه: يقيناً خدا و پيامبرش از مشركان بيزارند…» اعلام كرد: از سال آينده فقط مسلمانان حج به جا مىآورند و مشركين حق حضور در حج ندارند. <ref>معانی الاخبار، ص ۲۹۶؛ الصافی، ج ۲، ص ۳۲۱؛ علل الشرائع، ج۲، ص ۴۴۲؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۸۴؛ کنز الدقائق، ج ۵، ص ۳۹۹؛ الميزان فى تفسير القرآن، ج۹، ص ۱۴۹. </ref> | |||
لذا در سال دهم هجرى براى اولين بار خانه خدا از مشركين خالى مىشد و حج ابراهيمى به دور از هر گونه بدعتهاى جاهلى تحقق مىيافت. اينک مردم با دقت منتظر بودند تا ببينند فرقهاى حج جاهلى با حج ابراهيمى چيست تا جزئيات آن را از پيامبرصلى الله عليه وآله بياموزند. با نزول آيه ۲۷ سوره حج، پيامبرصلى الله عليه وآله اعلان عمومى براى اين سفر روحانى را داد، و با ورود ماه ذىالقعده دستور آمادگى مردم براى حركت به سوى حج را صادر فرمود.<ref>السیره النبویه، ج ۴، ص ۲۴۸.</ref> | لذا در سال دهم هجرى براى اولين بار خانه خدا از مشركين خالى مىشد و حج ابراهيمى به دور از هر گونه بدعتهاى جاهلى تحقق مىيافت. اينک مردم با دقت منتظر بودند تا ببينند فرقهاى حج جاهلى با حج ابراهيمى چيست تا جزئيات آن را از پيامبرصلى الله عليه وآله بياموزند. با نزول آيه ۲۷ سوره حج، پيامبرصلى الله عليه وآله اعلان عمومى براى اين سفر روحانى را داد، و با ورود ماه ذىالقعده دستور آمادگى مردم براى حركت به سوى حج را صادر فرمود.<ref>السیره النبویه، ج ۴، ص ۲۴۸.</ref> | ||
آن حضرت مردم را براى حج ترغيب نموده فرمود: | آن حضرت مردم را براى حج ترغيب نموده فرمود: «هر كس قصد حج دارد عجله كند، چرا كه ممكن است مريض شود يا كارى برايش پيش آيد ».<ref>مسند احمد، ج ۳ ، ص ۳۳۲، ح ۱۸۳۳ و ۱۸۳۴؛ سنن ابن ماجه، ج ۴، ص ۳۹۲. </ref> | ||
از يک سو مناديانى را در مدينه و اطراف آن فرستاد تا تصميم حضرت براى اين سفر را به اطلاع همه برسانند و با صداى بلند اعلان كنند كه پيامبرصلى الله عليه وآله امسال قصد سفر حج دارد و هر كس بخواهد مىتواند همراه حضرت باشد. از سوى ديگر به مناطق دوردست از قلمرو اسلام و كسانى كه امكان نامه فرستادن به آنان بود نامهاى نوشتند كه پيامبرصلى الله عليه وآله قصد حج دارد، و براى هر كس امكان دارد در اين سفر حضور داشته باشد. با اين روش، خبر اين سفر تا اقصى نقاط قلمرو اسلام در آن روز رسيد. مردم نيز آماده سفر شدند و از آبادىهاى دور و نزديک مدينه و چادرنشينان، جمعيت بسيارى براى همراهى حضرت در اين سفر وارد مدينه شدند؛ تا اعمال حج را از نزديك ببينند و از خود حضرت بياموزند.<ref>الکافی، ج ۴ ، ص ۲۴۵؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۵۴؛ الوافی، ج ۱۲، ص ۱۷۰؛ التفسیر الاصفی، ج ۲ ، ص ۸۰۳؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۱۴؛ البرهان، ج ۳، ص ۸۷۱؛ بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۳۹۰؛ الغدیر، ج ۱، ص ۹.</ref> | |||
عقبهًْ بن بشیر، از امام محمد باقرعلیه السلام یا امام صادق علیه السلام روایت کرد که فرمود: خداوند عزّوجلّ به ابراهیم علیه السلام امر فرمود تا کعبه را بنا نهد و ستونهای آن را برافرازد و مناسک آنها را به مردم نشان دهد. ابراهیم و اسماعیل هر روز، یک بخش از دیوار را بنا نهادند تا اینکه به محل قرار دادن حجرالأسود رسیدند. امام باقر علیه السلام فرمود: آن گاه کوه ابو قُبیس، ابراهیم را مخاطب قرار داده و گفت: ودیعتی از تو، نزد من است. پس به ابراهیم حجر الأسود را داد و او آن را در مکانش قرار داد. سپس ابراهیم مردم را به حج فراخواند. پس فرمود: ای مردم! من ابراهیم خلیل الله هستم و خداوند شما را فرمان میدهد که به حج این خانه بیایید، پس مردم به حج رفتند و هر کسی که تا روز قیامت، به حج رود، امر او را اجابت نموده است و اوّلین کسانی که این فرمان را اجابت نمودند، مردمی از اهل یمن بودند».<ref>تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۳۰؛ الکافی، ج۴، ص۲۰۵</ref> | |||
هنگامیکه خداوند عزّوجلّ به حضرت ابراهیم علیه السلام وحی فرمود که: {{متن قرآن|أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ}}؛ ابراهیم سنگیکه اکنون جای دو پایش بر روی آن قرار دارد و همان مقام ابراهیم است را برگرفت و روبرو و چسبیده به کعبه و روبروی جایگاهی که امروز در آن قرار دارد، گذاشت؛ آنگاه بر رویش ایستاد و با صدایی رسا آنچه خداوند عزّوجلّ به آن فرمانش داده بود را فریاد کرد. | |||
چون آن سخنان را بر زبان جاری ساخت آن سنگ تاب نیاورد و دو پای ابراهیم در سنگ فرو رفت و ابراهیم پایش را به سختی از درون سنگ بیرون کشید. چون جمعیّت مردم رو به فزونی نهاد و [هنگام طواف، بهخاطر وجود این سنگ] دچار سختی و مشقّت شدند بر گرد آن حلقه زدند و به این نتیجه رسیدند که سنگ را در جایی که هماکنون قرار دارد، بگذارند تا محلّ طواف برای کسانیکه طواف میکنند خالی شود. | |||
هنگامیکه خداوند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به پیامبری برگزید آنحضرت، سنگ را به همان جایی که ابراهیم قرار داده بود بازگرداند و پیوسته در زمان رسولخدا صلی الله علیه و آله و زمان ابوبکر و ابتدای حکومت عُمر در همانجا بود تا اینکه عمر گفت: «مردم بر مقام ابراهیم (ازدحام میکنند [و دیگران در هنگام طواف دچار مشکل میشوند]؛ چه کسی جایگاه این سنگ در زمان جاهلیّت را میداند»؟ مردی گفت: «من جایش را با مقیاسی اندازه گرفتهام». عمر پرسید: «آیا آن مقیاس را در اختیار داری»؟ پاسخ داد: «آری». عمر گفت: «آنرا بیاور». او نیز چنین کرد و [پس از مشخّصشدن آن مکان] عمر دستور داد که مقام ابراهیم را گرفته و به جایگاهی که اکنون در آن قرار دارد، منتقل کنند. | |||
== پانویس == | == پانویس == |
ویرایش