تبلیغ: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۴۲۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:


<big>استناد به قرآن در تبليغ غدير، و استدلال با اشتهار و تواتر غدير بين همه مسلمانان، و استشهاد به عظمت سند و متن خطابه غدير، از شيوه ‏هايى است كه معصومين ‏عليهم السلام به كار گرفته ‏اند. اين استدلال‏ ها در برابر مخاطبان متفاوتى از دوست يا دشمن، در مقام ابلاغ غدير يا دفاع از آن مورد استفاده قرار گرفته؛ و اقرارهاى مخاطبين حاكى از تأثير به سزاى آنها در اين هدف داشته است. در چهار قسمت اين بخش، به موارد اين پشتوانه ‏هاى تبليغى غدير مى ‏پردازيم:</big>
<big>استناد به قرآن در تبليغ غدير، و استدلال با اشتهار و تواتر غدير بين همه مسلمانان، و استشهاد به عظمت سند و متن خطابه غدير، از شيوه ‏هايى است كه معصومين ‏عليهم السلام به كار گرفته ‏اند. اين استدلال‏ ها در برابر مخاطبان متفاوتى از دوست يا دشمن، در مقام ابلاغ غدير يا دفاع از آن مورد استفاده قرار گرفته؛ و اقرارهاى مخاطبين حاكى از تأثير به سزاى آنها در اين هدف داشته است. در چهار قسمت اين بخش، به موارد اين پشتوانه ‏هاى تبليغى غدير مى ‏پردازيم:</big>
'''<big>دفاع از غدير به صورت استدلال</big>'''
<big>استدلال و اقرار گرفتن از دوست يا دشمن يكى از روش‏ هاى متداول در دفاع از غدير توسط امامان‏ عليهم السلام است. اين شيوه چه به صورت جمعى و چه انفرادى، به شكل گفتارى يا نوشتارى مكرر در زندگى امامان‏ عليهم السلام ديده مى‏ شود. چنانكه امام حسین‏ علیه السلام در مِنا از دوستان<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶. </ref>، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بارها از دشمنان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير اقرار گرفت؛ و اين به معناى استدلال به دليلى است كه مخاطب پذيرفته است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸ و ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲، ۴۱۶، ۴۱۷. كتاب سليم: حديث ۱۱ و  ۱۴. مواردى از اين اقرارها در قسمت ‏هاى قبلى كتاب ذكر شد.</ref></big>
<big>همچنين امام هادى‏ عليه السلام در نامه به اهل اهواز برايشان درباره غدير استدلال فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳. </ref></big> <big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را مى ‏بينيم كه بر ابوبكر به طور خصوصى استدلال غديرى فرمود، و امام باقر عليه السلام را كه در اين باره براى ابوبصير ادله غدير را بيان فرمود. سه مورد از سيره معصومين‏ عليهم السلام در اين شيوه [[ابلاغ ولایت|تبلیغ غدیر]] ذكر مى‏ شود:</big>
'''<big>الف) استدلال اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر ابوبكر با حديث غدير</big>'''
<big>پس از غصب خلافت، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دائماً با ابوبكر و عمر با ترشرويى روبرو مى‏ شد، و هر چه آنان -  از روى نيرنگ -  خوشرويى نشان مى ‏دادند حضرت تغييرى در رفتار خود نمى‏ داد. ابوبكر براى اينكه به اين مشكل خاتمه دهد روزى غفلتاً و بدون اطلاع نزد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمد و از آن حضرت خواست تا در خلوت با هم گفتگو كنند.</big>
<big>در آن مجلس مطالبى بين اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و ابوبكر رد و بدل شد و حضرت اتمام حجت‏ هاى بسيارى بر او نمود. از جمله مطالبى كه به عنوان استدلال براى محكوميت [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بر زبان جارى كرد اين بود كه فرمود:</big>
<big>تو را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا من صاحب اختيار تو و هر مسلمانى طبق حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير هستم يا تو؟</big>
<big>ابوبكر هيچ راهى جز اقرار نديد و گفت: البته كه تو هستى!! با اين اعترافِ ابوبكر به حقانيت غدير، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام استدلال نهايى را در برابر او مطرح كرد و فرمود:</big>
<big>تو كه از آنچه اهل دينِ خدا به آن نياز دارند دست خالى هستى، چه شده كه به دين خدا دست دراز كرده و مغرور شده ‏اى؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳-۱۸.</ref></big>
'''<big>ب) استدلال اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با حديث غدير بر صحابه</big>'''
<big>روزى كه حق غدير در [[سقیفه]] پايمال شد حديثى را جعل كردند و از قول پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: خداوند براى اهل بيت نبوت و خلافت را جمع نمى‏ كند؟</big>
<big>اگر چه آن روز اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آن [[حدیث]] را [[تکذیب]] كرد و كذب و افتراى آنان را به ساحت مقدس رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه و آله اثبات فرمود، اما بعد از بيست و پنج سال گويا هنوز دروغشان را در برابر صاحب مظلوم غدير عَلَم كرده بودند. قوی ترين استدلالى كه مى‏توانست نشانِ جعلى بودن اين حديث باشد واقعه غدير بود كه بر لسان مبارک مولا على‏ عليه السلام جارى شد.</big>
<big>اين اتفاق در زمان عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله افتاد، در مجلسى كه با حضور دويست تن از سرشناسان مهاجر و انصار تشكيل شده بود و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نيز حضور داشت. در آنجا نماينده سقيفه يعنى طلحه از حضرت پرسيد: با ادعاى ابوبكر و اصحابش كه او را تصديق كردند چه كنيم كه از قول پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: خداوند براى اهل‏بيت نبوت و خلافت را جمع نمى‏ كند؟ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از سخن طلحه غضب كرد و بپاخاسته فرمود:</big>
<big>... دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه در غدير خم فرمود: هر كس كه من نسبت به او صاحب اختيارم على نسبت به او صاحب اختيار است. من چگونه نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان هستم در حالى كه آنان امير و حاكم بر من باشند؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۶، ۴۱۷.</ref></big>
'''<big>ج) استدلال امام باقر عليه السلام با حديث غدير در پاسخ سؤال قرآنى</big>'''
<big>يک دليل قرآنى در پاسخ به يک سؤال قرآنى درباره غدير، گفتگويى بود كه طى آن امام باقر عليه السلام به ابوبصير فرمود: آيه «اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم» درباره على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام نازل شده است.</big>
<big>ابوبصير عرض كرد: مردم به ما مى‏ گويند: چرا خداوند نام على و اهل‏بيتش را در كتابش ذكر نكرده است؟</big>
<big>حضرت فرمود: به مردم بگوييد: خداوند نماز را بر پيامبرش نازل كرده و سه و چهار ركعت بودن آن را ذكر نكرده تا آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله آن را براى مردم تفسير نموده است. (و همچنين زكات و حج را)، و نيز نازل كرده «اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم» كه درباره على و حسن و حسين‏ عليهم السلام است. (در بيان كلمه «اولى الامر») پيامبرصلى الله عليه وآله درباره على‏ عليه السلام فرموده: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ»، و نيز فرموده: شما را به كتاب خدا و اهل‏ بيتم [[وصیت]] مى‏ كنم ... .</big>
<big>اگر پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت مى‏كرد و اهل آيه «اولى الامر» را معرفى نمى‏ كرد آل عباس و آل عقيل و ديگران آن را ادعا مى‏ كردند!! ... وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت على‏ عليه السلام صاحب اختيار مردم بود ... ، چون پيامبر صلى الله عليه و آله ولايت او را به مردم ابلاغ فرموده و او را منصوب كرده بود.</big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==