۲۳٬۰۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱۶: | خط ۲۱۶: | ||
'''<big>دفاع از غدير به صورت استدلال</big>''' | '''<big>۱. دفاع از غدير به صورت استدلال</big>''' | ||
<big>استدلال و اقرار گرفتن از دوست يا دشمن يكى از روش هاى متداول در دفاع از غدير توسط امامان عليهم السلام است. اين شيوه چه به صورت جمعى و چه انفرادى، به شكل گفتارى يا نوشتارى مكرر در زندگى امامان عليهم السلام ديده مى شود. چنانكه امام حسین علیه السلام در مِنا از دوستان<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶. </ref>، و اميرالمؤمنين عليه السلام بارها از دشمنان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير اقرار گرفت؛ و اين به معناى استدلال به دليلى است كه مخاطب پذيرفته است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸ و ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲، ۴۱۶، ۴۱۷. كتاب سليم: حديث ۱۱ و ۱۴. مواردى از اين اقرارها در قسمت هاى قبلى كتاب ذكر شد.</ref></big> | <big>استدلال و اقرار گرفتن از دوست يا دشمن يكى از روش هاى متداول در دفاع از غدير توسط امامان عليهم السلام است. اين شيوه چه به صورت جمعى و چه انفرادى، به شكل گفتارى يا نوشتارى مكرر در زندگى امامان عليهم السلام ديده مى شود. چنانكه امام حسین علیه السلام در مِنا از دوستان<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶. </ref>، و اميرالمؤمنين عليه السلام بارها از دشمنان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله درباره غدير اقرار گرفت؛ و اين به معناى استدلال به دليلى است كه مخاطب پذيرفته است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸ و ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲، ۴۱۶، ۴۱۷. كتاب سليم: حديث ۱۱ و ۱۴. مواردى از اين اقرارها در قسمت هاى قبلى كتاب ذكر شد.</ref></big> | ||
<big>همچنين امام هادى عليه السلام در نامه به اهل اهواز برايشان درباره غدير استدلال فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳. </ref></big> <big>اميرالمؤمنين عليه السلام را مى بينيم كه بر ابوبكر به طور خصوصى استدلال غديرى فرمود، و امام باقر عليه السلام را كه در اين باره براى ابوبصير ادله غدير را بيان فرمود. سه مورد از سيره معصومين عليهم السلام در اين شيوه [[ابلاغ ولایت|تبلیغ غدیر]] ذكر مى شود:</big> | <big>همچنين امام هادى عليه السلام در نامه به اهل اهواز برايشان درباره غدير استدلال فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳. </ref></big> <big>اميرالمؤمنين عليه السلام را مى بينيم كه بر ابوبكر به طور خصوصى استدلال غديرى فرمود، و امام باقر عليه السلام را كه در اين باره براى ابوبصير ادله غدير را بيان فرمود. سه مورد از سيره معصومين عليهم السلام در اين شيوه [[ابلاغ ولایت|تبلیغ غدیر]] ذكر مى شود:</big> | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۳۵: | ||
<big>تو كه از آنچه اهل دينِ خدا به آن نياز دارند دست خالى هستى، چه شده كه به دين خدا دست دراز كرده و مغرور شده اى؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳-۱۸.</ref></big> | <big>تو كه از آنچه اهل دينِ خدا به آن نياز دارند دست خالى هستى، چه شده كه به دين خدا دست دراز كرده و مغرور شده اى؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳-۱۸.</ref></big> | ||
خط ۲۴۵: | خط ۲۴۷: | ||
<big>... دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه در غدير خم فرمود: هر كس كه من نسبت به او صاحب اختيارم على نسبت به او صاحب اختيار است. من چگونه نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان هستم در حالى كه آنان امير و حاكم بر من باشند؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۶، ۴۱۷.</ref></big> | <big>... دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند سخن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه در غدير خم فرمود: هر كس كه من نسبت به او صاحب اختيارم على نسبت به او صاحب اختيار است. من چگونه نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان هستم در حالى كه آنان امير و حاكم بر من باشند؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۶، ۴۱۷.</ref></big> | ||
خط ۲۵۸: | خط ۲۶۱: | ||
'''<big>دفاع از غدير با استناد به قرآن</big>''' | |||
'''<big>۲. دفاع از غدير با استناد به قرآن</big>''' | |||
<big>شيوه اى كه در دفاع معصومين عليهم السلام از غدير موارد متعددى دارد، استناد به قرآن در اين مسئله است. كتاب اللَّه كه پشتوانه همه مسلمانان و سند دائمى و مقبول آنان است، بهترين سند براى پذيرفتن حق درباره غدير است، كه ائمه عليهم السلام از اين شيوه كمال استفاده را در [[هدایت]] مردم به سوى غدير برده اند.</big> | <big>شيوه اى كه در دفاع معصومين عليهم السلام از غدير موارد متعددى دارد، استناد به قرآن در اين مسئله است. كتاب اللَّه كه پشتوانه همه مسلمانان و سند دائمى و مقبول آنان است، بهترين سند براى پذيرفتن حق درباره غدير است، كه ائمه عليهم السلام از اين شيوه كمال استفاده را در [[هدایت]] مردم به سوى غدير برده اند.</big> | ||
خط ۲۶۷: | خط ۲۷۱: | ||
<big>اينک سيزده مورد از تبليغ غدير با استناد به قرآن را مى آوريم، تا شيوه و كيفيت استدلال هاى قرآنى غدير را از معصومين عليهم السلام بياموزيم:</big> | <big>اينک سيزده مورد از تبليغ غدير با استناد به قرآن را مى آوريم، تا شيوه و كيفيت استدلال هاى قرآنى غدير را از معصومين عليهم السلام بياموزيم:</big> | ||
خط ۳۶۷: | خط ۳۷۲: | ||
<big>تا آنگاه كه از [[حجةالوداع]] باز مى گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...»<ref>مائده / ۶۷ .</ref></big> <big>نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.</ref></big> | <big>تا آنگاه كه از [[حجةالوداع]] باز مى گشت آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ...»<ref>مائده / ۶۷ .</ref></big> <big>نازل شد. حضرت مردم را ندا داد تا جمع شوند و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.</ref></big> | ||
<big>'''ى) استناد امام صادق عليه السلام به آيه «ازدادوا كفراً» درباره غاصبين حق غدير'''</big> | |||
<big>امام صادق عليه السلام درباره آيه «اِنَّ الَّذينَ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ ازدادوا كُفراً ...»<ref>نساء / ۱۳۷.</ref>: «كسانى كه ايمان آوردند و سپس كافر شدند؛ بعد از آن ايمان آوردند و دوباره كافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند...»، آن را به اولين غاصبين حق غدير تفسير كرده چنين فرمود:</big> | |||
<big>اين آيه درباره ابوبكر و عمر و عثمان است. اينان ابتدا (در ظاهر) به دين پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند، ولى آنگاه كه ولايت بر آنان عرضه شد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» كافر شدند. سپس به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام (در ظاهر) اقرار كردند، ولى آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت كافر شدند و بر بيعت خود ثابت نماندند. سپس كفر خود را بالاتر بردند و از آنان كه با علىعليه السلام بيعت كرده بودند براى خود بيعت گرفتند!! اينان كسانى اند كه از ايمان براى آنان هيچ نمانده است.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸. </ref></big> | |||
'''<big>ک) استناد امام رضا عليه السلام به سه آيه قرآن درباره الهى بودن امامت غدير</big>''' | |||
<big>آنگاه كه نوبت به نشر معارف غدير و مقايسه آن با دنياى سراسر جهلِ سقيفه مى رسد، پشتيبانى آيات قرآن از غدير عظمت آن را به رخ دشمن مى كشد.</big> | |||
<big>يكى از اين موارد روزهاى اول ورود امام رضا عليه السلام به شهر مرو در خراسان بود. آن روز مردم در مسجد جامع شهر درباره مسئله امامت و اختلافاتى كه درباره آن مطرح است سخن مى گفتند. مردى بحث هاى مسجد را به حضرت گزارش داد. حضرت تبسمى كرده فرمود:</big> | |||
<big>خداوند تبارک و تعالى پيامبرش را از اين جهان نبُرد مگر بعد از آنكه دين را برايش كامل فرمود. از يک سو قرآن را بر او نازل كرد...، و از سوى ديگر در [[حجةالوداع]] كه آخر عمر او بود اين آيه را فرستاد كه «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُمْ وَ اَتْمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>مائده / ۳. </ref></big> | |||
<big>مسئله [[امامت]] كمال دين است. پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهان نرفت مگر آنكه براى امتش معارف دينشان را روشن ساخت و راهشان را مشخص فرمود و آنان را به قول حق سپرد و على عليه السلام را عَلَم و امام براى آنان منصوب فرمود، و هر چه امت بدان نياز دارند بيان فرمود. هر كس گمان كند كه خداوند دينش را كامل نكرده كتاب خدا را رد نموده و به آن كافر است ... .</big> | |||
<big>آيا ارزش مقام امامت و موقعيت آن را در امت مىدانند كه حق انتخاب امام را داشته باشند؟ امامت منزلتى بالاتر و شأنى با عظمتتر و مكانتى رفيعتر و حدودى دقيقتر و درونى عميقتر از آن دارد كه مردم با عقل هاى خود بدان برسند يا با نظريات خود بدان دست يابند يا بخواهند با انتخاب خود امامى براى خويش بپادارند... .</big> | |||
<big>انتخاب خدا و پيامبر و اهل بيتش را كنار گذارده و به انتخاب خود روى آورده اند، در حالى كه قرآن به آنان ندا داده است: «وَ رَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ وَ يَختارُ ما كان لَهُمُ الخِيَرَةُ»<ref>قصص / ۶۸ .</ref>: «پروردگارت آنچه بخواهد خلق مى كند و انتخاب مى نمايد، براى مردم حق انتخاب و اختيارى نيست ...»، و همچنين فرموده: «ما كانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ اِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسولُهُ اَمراً اَن يَكونَ لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن اَمرِهِم»<ref>احزاب / ۳۶.</ref>: «وقتى خدا و رسولش در مسئله اى حكم كنند براى هيچ زن و مرد مسلمانى حق اختيار نمى ماند»...<ref>غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .</ref></big> | |||
'''<big>ل) استناد امام هادى عليه السلام به آيه «ولايت» درباره شهادت قرآن به صدق غدير</big>''' | |||
<big>معرفى قرآنى غدير وجوب پيروى از آن را در پى دارد، چرا كه مُهر تأييد كتاب الهى به معناى اجرايى شدن آن دستور قرآنى است. امام هادى عليه السلام در بيان اين ارتباط قرآنىِ غدير مى فرمايد:</big> | |||
<big>صحيح ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده [[حدیث ثقلین]] است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. ما اين آيه را به صراحت در قرآن مى يابيم كه مى فرمايد: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا...»<ref>مائده / ۵۵ .</ref>، و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى فرمود و اين آيه را درباره اش نازل كرد.</big> | |||
<big>بعد مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش جدا كرد و اين عبارت را فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. از اين ارتباط مى فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى دهد.</big> | |||
<big>لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه با قرآن موافق است و قرآن با آنها موافق است. اينجاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى شود و جز اهل عناد و فساد نمى توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref></big> | |||
'''<big>م) استناد امام عسكرى عليه السلام به آيه «اكمال» درباره منت عظيم خدا با غدير</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>مفسران قرآن چه كسانى جز اهل بيت عليهم السلام مىتوانند باشند، كه شأن نزول آيات را بيان كنند و جهت كمال دين در آيه «اكمال» را از خزانه علم الهى استخراج نمايند. امام عسكرى عليه السلام منت الهى در غدير را اين گونه در سايه قرآن تبيين مى فرمايد:</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>آنگاه كه خداوند با بپاداشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت، خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>مائده / ۳.</ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>۳. دفاع از غدير با استناد به شهرت غدير</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>با همه اقداماتى كه سقيفه به كار گرفت و توانست بسيارى از احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله را به فراموشى بسپارد، ولى درباره حديث غدير نتوانست مانع انتشار اين حقيقت پر ابهت شود، به گونه اى كه تا امروز اشتهار واقعه غدير يكى از جهات مسلم غدير است؛ و در مقام دفاع و [[اتمام حجت]] درباره آن به اين جهت اشتهار بسيار اشاره شده است.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>در واقع برنامه ريزى خداوند متعال و رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله براى نشر پيام ولايت از غدير، به قدرى حساب شده بوده كه انتشار خبر آن قابل كنترل كسى نباشد. اولين حضور ۱۲۰ هزار نفرى در اسلام در برابر يك خطيب و تنوع برنامه هاى سه روزه غدير، يك تبليغ استثنائى در تاريخ انبيا عليهم السلام را رقم زد كه هيچ سقيفه اى را قدرت ممانعت از نشر آن نبود!!</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>نتيجه اين اشتهار آن بود كه در دوران هاى مختلف بعد از غدير، هرگاه لازم بود از خصم درباره آن اقرارى گرفته شود، جاى انكارى وجود نداشت! بلكه مخالفين و به خصوص نسل هاى بعدىِ آنان خود اقرار به شهرت حديث غدير مى نمودند.</big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>نتايج شهرت خبر غدير</big>'''<big><ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ . </ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>اشتهار و معروفيت ماجراى غدير فوائد بسيارى را در بُعد تبليغى غدير براى آينده هاى آن بر جاى گذاشت، كه به جهاتى از آن اشاره مى كنيم.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>در موارد بسيارى وقتى شهادت به نفع غدير از فرد يا گروهى درخواست مى شد، فوراً بدون ترس از حاكمين و از كسانى كه در مقابل غديريان قرار داشتند پاسخ مثبت داده و شهادت مى دادند.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>دقيقاً از همين جاست كه تغافل مردم نسبت به غدير در هر زمانى به خصوص در ماجراى سقيفه براى همه واضح بوده، و هميشه تعبير اين بوده كه «چرا خود را به فراموشى زده ايد»؟ در حالى كه چنين برخوردى را درباره كمتر موضوعى در [[اسلام]] مى بينيم. يعنى درباره به فراموشى سپردن ماجراى سه روزه صد و بيست هزار نفرى در غدير، هيچ عذرى نزد هيچ قوم و ملتى نمى تواند پذيرفته باشد!!</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>در اينجا مرورى خواهيم داشت به هشت مورد تبليغ غدير با تكيه بر اشتهار آن كه در جلوه هاى مختلفى خود را نشان داده است:</big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>الف) انتشار فورى و فراگيرِ خبر غدير</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>در زمانى كه وسائل ارتباط جمعى و خبر رسانى بسيار ابتدائى بود و اخبار با زمان زياد و با انگيزه هاى ضعيف از شهرى به شهرى به صورت گفتارى و يا حد اكثر نوشتارى منتقل مىشد، چه طرحى لازم بود كه بتواند خبر غدير را در حد ابزارهاى ارتباطى امروز به طور گسترده منتشر نمايد. نه فقط مسلمانان آن روز توسط حاجيان اطلاع يافتند، بلكه كفار و مردمان شهرهاى دوردست و حتى پادشاهان كشورها خبردار شدند.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>يک بُعد ماجرا مربوط مى شد به اصل مسئله كه تعيين جانشين براى ختم نبوت بود. اين جهت براى همه مردم عالم اهميت داشت و در واقع چشم انتظار آن بودند، جز منافقين مسلمان نمايى كه بر ضد اسلام صحيفه امضا كردند و سقيفه تشكيل دادند و طبعاً غدير را هم فراموش كردند!</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>كلام امام صادق عليه السلام را مى شنويم درباره شيوع و پخش فورى خبر غدير در آن زمان، كه مى فرمايد: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اين خبر در شهرها منتشر گرديد.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>وقتى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: اين خبر از سوى شما يا از سوى پروردگار است؟ فرمود: قسم به خدايى كه خدايى جز او نيست، اين مسئله از سوى خداست.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ .</ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>ب) ماجراى مشهور و معروف غدير</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>صد و پنجاه سال از غدير گذشته و خلفاى غاصب در انواع سقيفه اى و اميه اى و مروانى و عباسى يكى پس از ديگرى آخرين تلاش هاى خود را براى اضمحلال [[تاریخ]] و اعتقاد غدير به كار گرفته اند، اما اين نام زيبا همچنان از قله اسلام مى درخشد، به گونه اى كه امام موسى بن جعفر عليه السلام به شهرت و معروفيت آن را در تبليغ غدير مطرح كرده مى فرمايد:</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>پيامبر صلى الله عليه و آله در ماجراى معروف و مشهور روز غدير اميرالمؤمنين عليه السلام را معرفى كرده فرمود: اى مردم، آيا من صاحب اختيارتر از شما نسبت به خودتان نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول اللَّه. حضرت نگاهى به آسمان كرد و فرمود: خدايا شاهد باش - و اين كار را سه بار تكرار كرد - سپس فرمود: بدانيد كه هر كس من مولا و صاحب اختيار او هستم اين على مولا و صاحب اختيار اوست. اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲. </ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>ج) هزاران شاهد در غدير</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>شاهد در روز انكارِ حق به كار مى آيد، تا با شهادت خويش غدير از دست رفته را به رخ طرفداران سقيفه بكشد و آنان را بر سر جايشان بنشاند. اما بر غديرِ عزيز بايد گريست كه با شاهدان ده ها هزار نفرى همچنان مظلوم ماند و حقش علناً غصب شد. حتى اشتهار صد و بيست هزار نفرى آن كه در بازگشت حاجيان نزد خويشان و دوستانشان تبديل به شهرت ميليونى شده بود، نتوانست مانع ام الفساد صحيفه ملعونه شود!</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>امام صادق عليه السلام به همين نكته اعتقادساز در دين ما اشاره كرده با تعجب مى فرمايد: تعجب است از آنچه على بن ابى طالب عليه السلام كشيده است! (در روز غدير) آن حضرت اين همه شاهد داشت ولى نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه مردم با دو شاهد حق خود را مى گيرند!</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>اين همه از اهل مدينه با حضرت در حج بودند و در بازگشت پنج هزار نفر از اهل مكه همراه حضرت تا غدير آمدند و در آنجا ولايت على عليه السلام را اعلان فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.</ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span><big>'''د) تغافل اكثريت مردم از غدير'''</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>فراموشى جرم نيست، اما تغافل جنايت بر عليه حقيقت است؛ به خصوص اگر فرياد حق طلبى مظلوم به گوش شاهد رسيده باشد. جالب تر هنگامى است كه اين فراموشى زدگى دسته جمعى باشد و همه حاضرانِ واقعه چشم در چشم يكديگر لب از ابراز حقيقت فرو بندند، و شرم و حيا و حتى وجدان را زير پا گذارند.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>اين همان چيزى بود كه غدير دچارش شد و از ۱۲۰ هزار شاهد تنها سه نفر اعلان آمادگى كردند و بقيه نيامدند، حتى زمانى كه صاحب غدير بر در خانه هايشان رفت و از آنان كمک خواست.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>امام صادق عليه السلام اين مظلوميت مكرر غدير را با سابقه ديگرى كه مردم در تغافل داشتند چنين بيان فرموده است:</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>مردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ام و در بين شما هستم به اهل بيت من بى اعتنايى مى كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى شود...!<ref>اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.</ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>هـ) اقرار غاصبين درباره غدير در شوراى عمر</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>در موقعيتى كه عمر كشته شد و شش نفر را براى خلافت معرفى كرد، اقرار همه پنج نفر به غدير يعنى حق مسلم على عليه السلام در خلافت، و به معناى تسليم اين مقام به آن حضرت و ابطال پيشنهاد عمر است.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>اميرالمؤمنين عليه السلام در آن مجلس به عنوان [[اتمام حجت]] برخاست و پنج نفر ديگر را درباره غدير قسم داد و پرسيد:</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>شما را به خدا قسم مى دهم، آيا در بين شما غير از من كسى هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِبَ؟</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>همه اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين فضيلت نيست.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>حضرت بُعد ديگرى از غدير را مطرح كرده در ادامه قسم دادنش فرمود: آيا كسى غير از من در بين شما هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در جُحفه، كنار درختان غدير خم به او فرموده باشد: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و هر كس از تو سرپيچى كند مرا عصيان نموده و هر كس از من سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است؟</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>همه در پاسخ به قسم دادن اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين مقام نيست.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>اگر چه طرح اين شورا براى ممانعت از حق صاحب غدير بود و عملاً هم به اقرار خود عمل نكردند و عثمان را انتخاب كردند؛ اما اقرار اين پنج نفر در موقعيت انتخاب خليفه دليل بر اشتهار خبر غدير دارد، تا آنجا كه در چنين موقعيت حساسى هم نتوانستند آن را انكار كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۳۲، ۳۵۱، ۳۷۳، ۳۸۱.</ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>و) اقرار جمعيت به غدير در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>اگر همه حاضران مسجد نبوى كه دويست نفر آنان از مهاجر وانصار باشند، به فاصله بيست سال بعد از واقعه غدير، قسم ياد كنند كه در غدير بودها ند و «مَن كُنتُ مَولاهُ ...» را شنيده اند، آيا اين بهترين شاهد بر شهرت خبر غدير نيست؟ به خصوص آنكه غاصب سوم حق غدير زنده باشد و حكومت را در دست داشته باشد، و با اين همه صحابه حاضر به چنين شهادت و گواهى باشند!!</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>اين اتفاق هنگامى افتاد كه در زمان عثمان مجلس بزرگى در مسجد نبوى با حضور صحابه تشكيل شد. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين مجلس داستان غدير را به طور بسيار مفصل بيان فرمود، و مردم را قسم داد كه اگر در اين ماجرا حاضر بوده يا آن را شنيده اند گواهى دهند. قسمتى از كلام حضرت در تبليغ غدير چنين بود:</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب نمود و در خطابهاى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بودهام على هم نسبت به او صاحب اختيار است.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>همه جمعيت مسجد گفتند: آرى به خدا قسم. اين را شنيديم و همان طور كه گفتى حاضر بوديم ... . حضرت فرمود: شما را به خدا قسم مىدهم كسانى كه از دو لب پيامبر صلى الله عليه و آله اين مطلب را به ياد دارند برخيزند و شهادت دهند.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>در اينجا چند نفر از بزرگان صحابه يعنى مقداد و ابوذر و عمار و براء بن عازب و زيد بن ارقم برخاستند و گفتند: ما شهادت مىدهيم كه سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را به ياد داريم آن هنگام كه تو در كنار آن حضرت بر فراز منبر در غدير ايستاده بودى و آن حضرت آن سخنان را درباره تو مى فرمود.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>در جامعه ظلمانى و غبارِ سقيفه گرفته زمانِ عثمان، تبليغ و دفاع از غدير با استناد به شهرت آن انجام گرفته است. اقرارِ جمعِ بزرگى از صحابه نشانگرِ فراگيرى و اشتهار واقعه است، با توجه به گذشت زمانى كه در آن تلاش بى وقفه براى نابودى فرهنگ غدير و به فراموشى سپردن آن انجام مى شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۰-۴۱۲.</ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>ز) شهادت گروهى به غدير پس از ۲۵ سال</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>با گذشت بيست و پنج سال، چه كسى احتمال مى داد خاكسترِ سياه سقيفه اثرى از غدير در دل ها باقى گذاشته باشد. اما بنيانگذارش چنان برنامه اى تدارک ديده كه هيچ اقدامى قادر به محو آن نمى توانست باشد.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>اكنون صاحب غدير حكومت را در دست داشت و كار زدودنِ آثار سقيفه آغاز شده بود. احياى غدير نشانه گيرى قلب سقيفه با تير فولادين ولايت بود، كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اولين اقدامات خود دست به كار آن شد.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>شيوه تبليغ غدير در آن شرايط، استفاده از شهرت و شيوع خبر آن بود كه طرفداران سقيفه هم به عنوان جذابترين خاطره زندگى آن را به ياد داشتند، حتى اگر جنگ بدر و اُحُد و [[خیبر]] را فراموش كرده بودند!</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>در چنين شرايطى كه سقيفه رنگ مىباخت و صاحب غدير براى احياى آن آستين بالا زده بود، و عِدهاى از صحابه حاضر در غدير نيز در اجتماع حضور داشتند، اميرالمؤمنين عليه السلام مجلسى استثنائى براى اين منظور تدارک ديد.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>آن حضرت طى يک دعوت عمومى مردم را به ميدان بزرگ كوفه فرا خواند، كه مقابل مسجد كوفه و ساختمان حكومتىِ دار الاماره قرار داشت. در آنجا منبرى نصب كردند و مردم جمع شدند و مجلسى بسيار عظيم و پر ابهت تشكيل شد.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>استفاده از شهرت غدير براى نسلى كه ربع قرن از آن فاصله داشتند، فقط به اين طريق عملى مىشد كه حاضران ۲۵ سال پيش در غدير در پيشگاه ملت بپا خيزند و آنچه به چشم خود ديده اند بازگو كنند. اين بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر قرار گرفت و اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در رديف هاى اول جلوى منبر نشستند. در اين حال كه مردم نمى دانستند حضرت از كجا آغاز خواهد كرد و هدف از اين اجتماع چيست، اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>به خدا قسم مى دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده اند، و در روز غدير خم در بازگشت از [[حجةالوداع]] از آن حضرت شنيده اند كه درباره من - در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود - فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّهُ. قسم مى دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده، برخيزد و شهادت دهد.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>پس از اين كلام حضرت، عده زيادى - كه حداقل سى نفر ذكر شده اند - برخاستند و واقعه و خطبه غدير را بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>اميرالمؤمنين عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لازم بود براى اثبات شهرت غدير و جلوگيرى از هر گونه شک و شبهه درباره آن اقدامى صورت گيرد كه لال مانده هاى سقيفه را بر سر جايشان بنشاند.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>لذا فرمود: در جلوى اين منبر چهار نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن مى رود) كه عبارتند از انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قيس و خالد بن يزيد. سپس رو به آنان كرده فرمود: شما كه در غدير حاضر بوده ايد، چرا برنمى خيزيد و شهادت نمى دهيد؟ گفتند: سنِّ ما بالا رفته و فراموش كرده ايم!!! حضرت هر يک از آنان را - به دليل اينكه دانسته كتمان مى كنند - نفرين كرد، اما اين چهار نفر بر عناد خود ادامه دادند و براى شهادت برنخاستند. خدا هم هر يک را به نفرين اميرالمؤمنين عليه السلام مبتلا كرد.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>چهار نفر ديگر هم بودند كه براى شهادت برنخاستند و حضرت هر يک از آنان را نيز نفرينى كرد كه مبتلا شدند: زيد بن ارقم<ref>جالب است كه زيد بن ارقم در زمان عثمان به درخواست اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله و در حضور مردم درباره غدير شهادت داد، گذشته از اينكه متن كامل خطبه غدير را هم نقل كرده است؛ ولى در چنين مجلسى كه در سايه امنيت صاحب غدير به راحتى مىتوانست شهادت دهد، از شهادت درباره آن سرباز زد! به دو مورد مذكور در بخش اول كتاب «تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام» مراجعه شود.</ref>، جرير بن عبداللَّه بجلى، يزيد بن وديعه، عبدالرحمن بن مدلج؛ و بدين صورت بر همه ثابت شد كه شهرت و معروفيت غدير مسئله اى انكار ناپذير است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref></big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>ح) اقرار صحابه به غدير پس از ۵۰ سال</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>با گذشت پنجاه سال از غدير و در زمانى كه صاحب غدير را علناً بر فراز منبرها مورد سب و لعن قرار مى دادند، باز هم غدير است و شهرت آن!! تاريخ نويسان متحير مانده اند كه غدير چقدر مشهور بوده كه وقتى سومين امام غدير يعنى سيدالشهداء عليه السلام در مراسم حجّى كه به دستور معاويه اداره مى شود، مردم را درباره آن قسم مى دهد ۲۰۰ نفر صحابى و ۵۰۰ نفر از تابعين به آن اقرار مى كنند.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>امام حسين عليه السلام با ابراز انزجار و تنفر از اقدامات معاويه بر ضد اميرالمؤمنين عليه السلام غدير را مطرح كرد و حاضرين را قسم داد و فرمود: شما را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى طالب عليه السلام را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: بايد حاضران به غايبان خبر دهند؟ جمعيت حاضر گفتند: آرى به خدا قسم.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶. </ref></big> <big>و اين به معناى اشتهار غدير در اوج خفقان اموى بود.</big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>۴. تبليغ غدير با استناد به خطابه آن</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يك ساعته پيامبر صلى الله عليه و آله است، از روش هايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومين عليهم السلام موارد متعددى دارد. از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روش هايى است كه در اتمام حجت هاى مربوط به غدير جلب توجه مى كند.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاج ها بسيار به چشم مى خورد. ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مى آوريم:</big> | |||
<span dir="RTL"></span> | |||
<span dir="RTL"></span>'''<big>الف) استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبر صلى الله عليه و آله</big>''' | |||
<span dir="RTL"></span><big>تشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شده اى است كه براى اين امر مهم تدارک ديده شده بود.</big> | |||
<span dir="RTL"></span><big>اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مى فهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمى تواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد.</big> | |||
<big>هفت روز پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنين عليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود:</big> | |||
<big>خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . پيامبر صلى الله عليه و آله به [[حجةالوداع]] رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.<ref>الكافى: ج ۸ (الروضه) ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. </ref></big> | |||
<big>'''ب) نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعه'''</big> | |||
<big>خفقان سقيفه و بنى اميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارک امام معصوم بشنوند. با انقراض بنى اميه و قبل از تسلط بنى عباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آماده سازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.</big> | |||
<big>اين يعنى به ما بفهماند كه واقعه اى در سه روز با خطابه اى به طول بيش از يک ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسل هاى بعد هستيم.</big> | |||
<big>امام باقر عليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:</big> | |||
<big>پيامبر صلى الله عليه وآله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگ هايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.</big> | |||
<big>آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز آن سنگ ها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: «الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ...».<ref>احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ .</ref></big> | |||
'''<big>ج) شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرا</big>''' | |||
<big>خفقان بنى عباس به اوج خود رسيده و متوكل ها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كرده اند؛ و اينک دهمين امام غدير را به صورت تبعيد از مدينه به سامرا آورده اند.</big> | |||
<big>در چنين شرايط اسفبار و خطرناكى، حضرت امام على النقى عليه السلام زيارتنامه مفصلى براى روز غدير به شيعيان آموخت. آن حضرت ضمن آن زيارت حتى بناى منبر غدير و شرايط و متن خطابه مفصل غدير را بيان فرمود.</big> | |||
<big>قسمتى از اين زيارت چنين است:</big> | |||
<big>من شهادت مى دهم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه را درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد ... . سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما نرساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى.</big> | |||
<big>...شهادت مى دهم كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.</big> | |||
<big>آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از فتنه فاسقين نگران شد و [[تقیه]] از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان اين آيه را بر او نازل كرد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ».</big> | |||
<big>اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش.</big> | |||
<big>سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.<ref>مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref></big> | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |