آيه ۴۶ سبأ و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۴: خط ۱۴:
| ترجمه صوتی =ترجمه ۴۶ سبأ.mp3  
| ترجمه صوتی =ترجمه ۴۶ سبأ.mp3  
}}
}}
== «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى...»<ref>سبأ /  ۴۶. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۸-۴۰ ، ۲۹۹-۳۰۴ واقعه قرآنى غدير: ص ۱۳۷،۳۹.</ref> ==
== آیه‌ای نازل‌شده در حجة‌الوداع ==
آیه ۴۶ سوره سبأ از جمله آياتى دانسته شده كه در سفر [[حجةالوداع]] و پس از اتمام مراسم حج بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است:{{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ|ترجمه=بگو: «من فقط به شما یک اندرز مى‌دهم كه دو دو و به‌تنهايى براى خدا به‌پا خيزيد، سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ‌گونه ديوانگى ندارد. او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهنده‌اى [بيش‌] نيست}}.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۸.</ref>
آیه ۴۶ سوره سبأ از جمله آياتى دانسته شده كه در سفر [[حجةالوداع]] و پس از اتمام مراسم حج بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است:{{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ|ترجمه=بگو: «من فقط به شما یک اندرز مى‌دهم كه دو دو و به‌تنهايى براى خدا به‌پا خيزيد، سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ‌گونه ديوانگى ندارد. او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهنده‌اى [بيش‌] نيست}}.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۸.</ref>


خط ۳۵: خط ۳۵:
با در نظر گرفتن اينكه موضوع آيه ۴۶ سوره سبأ، از نظر محققان درباره ولايت اميرالمومنين‏ عليه السلام است، دنباله آيه نيز از همين ديدگاه بايد تبيين شده و مطالبی چهارگانه به‌دست داده شده است:
با در نظر گرفتن اينكه موضوع آيه ۴۶ سوره سبأ، از نظر محققان درباره ولايت اميرالمومنين‏ عليه السلام است، دنباله آيه نيز از همين ديدگاه بايد تبيين شده و مطالبی چهارگانه به‌دست داده شده است:


=== مفهوم «إِنَّما» در آيه ===
=== مفهوم «إنَّما» در آيه ===
از معانى «انَّما» (فقط در فارسی) در ادبیات عرب «انحصار» است. دو زمينه براى استفاده از كلمه «إِنَّما» در آيه ذكر شد: يكى اينكه ولايت آخرين حكم الهى بود؛ ديگر اينكه از حضرت مى‌پرسيدند: آيا چيز ديگرى مانده است و حضرت در پاسخ اين سؤال مى‌فرمود: فقط ولايت مانده است. بنا بر اين جمله {{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}} را مى‏‌توان اين‌گونه معنى كرد: «فقط يک حكم ديگر از طرف خدا باقى مانده كه موظف به راهنمايى شما بدان هستم». كلمه {{قرآن|إِنَّما}} به‌ضميمه {{قرآن|أَعِظُكُمْ}} در اين جمله مى‏‌تواند به‌گونه‏‌اى ديگر نيز معنى داشته باشد: از ميان احكام متعدد الهى، مسئله‌‏اى كه براى موعظه شما انتخاب كردم كه بر آن تأكيد نمايم «ولايت» است.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۰۲.</ref>
از معانى «انَّما» (فقط در فارسی) در ادبیات عرب «انحصار» است. دو زمينه براى استفاده از كلمه «إِنَّما» در آيه ذكر شد: يكى اينكه ولايت آخرين حكم الهى بود؛ ديگر اينكه از حضرت مى‌پرسيدند: آيا چيز ديگرى مانده است و حضرت در پاسخ اين سؤال مى‌فرمود: فقط ولايت مانده است. بنا بر اين جمله {{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}} را مى‏‌توان اين‌گونه معنى كرد: «فقط يک حكم ديگر از طرف خدا باقى مانده كه موظف به راهنمايى شما بدان هستم». كلمه {{قرآن|إِنَّما}} به‌ضميمه {{قرآن|أَعِظُكُمْ}} در اين جمله مى‏‌تواند به‌گونه‏‌اى ديگر نيز معنى داشته باشد: از ميان احكام متعدد الهى، مسئله‌‏اى كه براى موعظه شما انتخاب كردم كه بر آن تأكيد نمايم «ولايت» است.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۰۲.</ref>


خط ۴۵: خط ۴۵:
اين همان مفهوم  «براى خداست» كه در آيه ذكر شده بود. عده‌‏اى از آنان در پاسخ مى‏‌گفتند: «از ما يک نفر چه كارى ساخته است»! در حالى كه اين آيه قبلاً به آنان گفته بود حتى اگر يک يا دو نفر باشند، بايد قيام كنند.
اين همان مفهوم  «براى خداست» كه در آيه ذكر شده بود. عده‌‏اى از آنان در پاسخ مى‏‌گفتند: «از ما يک نفر چه كارى ساخته است»! در حالى كه اين آيه قبلاً به آنان گفته بود حتى اگر يک يا دو نفر باشند، بايد قيام كنند.


===== مفهوم «تَتَفَكَّرُوا» در آيه =====
=== مفهوم «تَتَفَكَّرُوا» در آيه ===
امر به تفكر پس از امر به قيام خالصانه براى خدا، اشاره به برخورد آگاهانه با دين و برداشت علمى از مفاهيم آن است؛ تا در مقام عمل به صورت حساب شده و سنجيده حركتى صورت گيرد و نتايج آن قابل قبول باشد و شبهه ‏هاى بى ‏اساس در آن تأثير نكند.
امر به تفكر پس از امر به قيام خالصانه براى خدا اشاره‌ای به برخورد آگاهانه با دين و برداشت علمى از آن است؛ تا در مقام عمل نتايج کار قابل قبول باشد و شبهه‌‏هاى بى‌اساس در آن تأثير نكند. طبق برخی روایات، وقتى نوبت به اعلان ولايت رسيد عده‌‏اى گفتند: «محمد هر از چند گاهى ما را به امر جديدى دعوت مى‏ كند و اكنون درباره اهل‏ بيتش آغاز كرده كه اختيار ما را به‌دست آنان بسپارد»<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۹۱، ح۲.</ref> و عده‏‌اى ديگر گفتند: «تا كى محمد اين واجبات را يكى پس از ديگرى بر ما واجب مى‏‌كند».<ref>شرح الاخبار، ج۱، ص۲۳۶.</ref>


طبق رواياتى كه ذكر شد وقتى نوبت به اعلان ولايت رسيد عده ‏اى گفتند: «محمد هر از چند گاهى ما را به امر جديدى دعوت مى‏ كند و اكنون درباره اهل‏ بيتش آغاز كرده كه اختيار ما را به دست آنان بسپارد»<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۹۱ ح ۲.</ref>، و عده ‏اى ديگر گفتند: «تا كى محمد اين واجبات را يكى پس از ديگرى بر ما واجب مى‏ كند»؟!<ref>شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۳۶.</ref>
در پاسخ به اين برخورد نادرست با مقام نبوت، خداوند مى‌فرمايد: {{قرآن|ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ|ترجمه=سپس فكر كنيد كه صاحب شما (پيامبر صلى الله عليه و آله) جنون ندارد}}؛ يعنى چگونه است كه شما در اصل نبوت او و احکام تشریع شده از سوی او شک نكرديد، ولى نسبت به [[ولایت ائمه علیهم السلام|ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام]] از در انکار وارد شده‌اید؛ آیا نمى‏‌دانيد كه اين همان پيامبر است. پس اگر پيامبر همان پيامبر ديروز است.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>


در پاسخ به اين برخورد حساب نشده با مقام نبوت، خداوند مى ‏فرمايد: {{قرآن|ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ}}:
=== مفهوم «نَذير» در آيه ===
 
يكى از انگيزه‌هايى كه بشر را وادار به پذيرش سخن پيامبران مى‌كند مقام انذار (ترسانندگی) آنان است. آنگاه كه انسان احساس اطمينان نسبت به كسى پيدا مى‏‌كند، اگر آن شخص به او هشدار دهد، او نمى‏‌تواند بى‏‌تفاوت بماند و به او گوش ندهد. بنابراین، در مورد غدير اين موضوع چنین خواهد بود كه اگر تاكنون به پيامبر صلى الله عليه و آله اطمينان داشته‌‏ايد و سخن او را به‌عنوان يک ترساننده الهى قبول كرده‏‌ايد، چگونه است كه در مسئله ولايت اين جهت ترساننده‌بودن او را نمى‏‌پذيريد؛ نه تنها نمی‌پذیرید، بلکه بر ضد او قيام مى‏‌كنيد و [[سقیفه|سقيفه]] را يارى مى‏‌نماييد.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵.</ref>
«سپس فكر كنيد كه صاحب شما (پيامبر صلى الله عليه و آله) جنون ندارد».
 
يعنى چگونه است كه شما در اصل نبوت او شک نكرديد و هنگامى كه نماز و روزه و زكات را بر شما واجب كرد هيچ شكى به دل راه نداديد، ولى تا نوبت به ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام رسيد به جوش و خروش افتاديد و اين گونه سخنان اعتراض ‏آميز بر زبان جارى مى ‏كنيد؟ واقعاً نمى‏ دانيد كه اين همان پيامبر است!
 
آيا گمان مى ‏كنيد كه به او جنون دست داده كه شما را به ولايت دعوت مى ‏كند؟ آيا او تغيير كرده است؟!
 
پس اگر پيامبر همان پيامبر ديروز است كه بدون هيچ اجر و مزدى اين همه زحمت براى شما كشيده واين همه از جانب پروردگار براى شما وحى شنيده و خبر آن را آورده، مسئله ولايت هم مانند صدها حكم ديگر است، و هيچ دليلى وجود ندارد كه بر سر اين حكم اظهار نگرانى و اضطراب نماييد.
 
===== مفهوم «نَذير» در آيه =====
يكى از انگيزه ‏هايى كه بشر را وادار به پذيرش سخن پيامبران مى ‏كند، جهت انذار و ترساندن آنان است.
 
آنگاه كه انسان احساس اطمينان نسبت به كسى پيدا مى‏ كند و بعد مى‏ بيند همان شخص مورد اطمينان به او هشدار مى ‏دهد و او را بر حذر مى‏ دارد، نمى‏ تواند بى‏ تفاوت بماند و به سخن او ترتيب اثر ندهد.
 
نمونه بسيار شنيدنى از روزهاى آغاز بعثت و دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى بود كه حضرت براى بيدار كردن اين احساس مردم اقدام كرد.
 
روزى حضرت بر فراز كوه صفا آمد و صدا زد:
 
{{متن عربی|يا صَباحاه}}، و اين ندايى بود كه هركس احساس خطرى براى عموم مردم مى‏ كرد به وسيله آن همه را خبر مى‏ كرد.
 
با شنيدن اين ندا قريش گرد آن حضرت جمع شدند و پرسيدند:
 
آيا خبرى شده كه چنين ندايى برآوردى؟
 
حضرت فرمود: چه نظرى خواهيد داشت اگر به شما خبر دهم كه دشمن صبحگاه يا شبانگاه به شما حمله خواهد كرد؟
 
آيا سخن مرا راست خواهيد دانست؟ گفتند: آرى.
 
فرمود: «اگر چنين است پس من ترساننده شما هستم از عذاب شديدى كه پيش روى شماست».<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۱۷۵.</ref>
 
اين جمله اخير عين آيه ‏اى است كه در مورد غدير مطرح شده است و معنايش اين است كه اگر تاكنون به پيامبر صلى الله عليه و آله اطمينان داشته ‏ايد و سخن او را به عنوان يک مُنذِر و ترساننده الهى قبول كرده‏ ايد، چگونه است كه در مسئله ولايت اين جهت ترساننده بودن او را نمى‏ پذيريد؟
 
اگر او مى‏ فرمود:
 
«نماز را بپا داريد، و اگر چنين نكنيد عذاب الهى پيش روى شماست» به سخن او اطمينان داشتيد و از او مى ‏پذيرفتيد و نماز را بپا مى‏ داشتيد.
 
چگونه است كه وقتى درباره ولايت چندين برابر آن شما را مى ‏ترساند و منكرين ولايت را از عذاب شديد الهى خبر مى‏ دهد، اين اطمينان را كنار مى‏ گذاريد و از او نمى‏ پذيريد، و بالاتر اينكه بر ضد او هم قيام مى‏ كنيد و سقيفه را يارى مى‏ نماييد؟!
 
پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، منافقين از مهاجر و انصار كه هر لحظه اوج ولايت را مى‏ ديدند و ناظر بيعت صد و بيست هزار نفر در گروه‏ هاى كوچک و بزرگ بودند، تحملشان تمام شد و تلاش ‏هاى مذبوحانه ‏اى را از راه شبهه ‏افكنى و وسوسه‏ اندازى در قلوب مردم آغاز كردند.
 
اين بود كه با پايان مراسم حج، منافقين سنگ اندازى را آغاز كردند.
 
اولين برنامه آنان چنين بود كه نشان دهند بعد از حج هيچ واجبى از دستورات خدا باقى نمانده است، و به اين صورت مسئله «ولايت» را منتفى كنند.
 
آنان براى تخريب اذهان مردم و نيز آخرين احتمالاتى كه در خيال خود آنها را مؤثر در بر هم زدن غدير مى ‏دانستند، چند راه را در پيش گرفتند و در زمان باقى مانده از مراسم غدير به مطرح كردن آنها پرداختند.
 
و لذا پس از اعمال حج نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند:
 
آيا بعد از آنچه بر ما واجب كردى، براى پروردگارت چيزى باقى مانده كه بخواهد آن را بر ما واجب كند؟ آن را براى ما ذكر كن تا دلمان آرام گيرد كه چيز ديگرى باقى نمانده باشد!
 
پس از كلماتى كه عمر گفت و آيات سوره ناس نازل شد، گروهى از منافقين با كلمات سست كنندۀ اعتقاد گفتند:
 
«محمد هر از چند گاه ما را به امرى جديد دعوت مى‏ كند، و اكنون درباره اهل ‏بيتش آغاز كرده كه اختيار ما را به دست آنان بسپارد». عده ‏اى ديگر گفتند:
 
«تا كى محمد اين واجبات را يكى پس از ديگرى بر ما واجب مى‏ كند»؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۹۱ و ج ۳۷ ص ۱۶۰. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۱.</ref>
 
پاسخ دندان‏شكن به آنان با آيه ۴۶ سوره سبأ داده شد و آيه چنين نازل شد:
 
{{قرآن|قُلْ اِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}}: «بگو من شما را به يك چيز موعظه مى‏ كنم» و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به «ولايت» تفسير كرد.
 
در برابر اين گروه پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر آيه ۴۶ سوره سبأ را خواند: {{قرآن|قُلْ اِنَّما اَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}}:
 
«بگو من شما را به يک چيز (ولايت) موعظه مى‏ كنم» ، و سپس فرمود: «من ادا كردم آنچه پروردگارتان بر شما واجب كرده است»، و سپس دنباله آيه را خواند:
 
{{قرآن|اَنْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنى وَ فُرادى}}: «تا به خاطر خدا دو نفرى و به تنهايى به پا خيزيد».<ref>بحار الانوار: ج ۹۰ ص ۱۲۲.</ref>
 
و اما تفصيل ماجرا چنين است:
 
از جمله آياتى كه در رابطه با ولايت و غدير نازل شد اين دو آيه بود:
 
{{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للَّه مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ}}<ref>سبأ /  ۴۶.</ref>:
 
«بگو من شما را به يك چيز موعظه مى‏ كنم، تا به خاطر خدا دو نفرى و به تنهايى بپا خيزيد. سپس فكر كنيد كه رفيق شما جنون ندارد؛ او نيست مگر ترساننده ‏اى براى شما در برابر عذاب شديد».
 
{{قرآن|إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}<ref>مائده /  ۵۵ .</ref>:
 
«صاحب اختيار شما خدا و رسول و كسانى هستند كه ايمان آورده نماز را بپا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى ‏پردازند».
 
اين دو آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
 
=== موقعيت تاريخى ===
در همان حال و هوايى كه مؤمنين درباره ولايت پرس و جو مى‏ كردند، منافقين نيز به تكاپو افتاده بودند تا از جزئيات مسئله ولايت باخبر شوند، و شكى نيست كه از اين جستجو نتايجى را براى پيش بينى اهداف شوم خود دنبال مى‏ كردند.
 
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ضمن ترسيم اين مقطع تاريخى، بيان مفصلى درباره نزول تدريجى دستورات اسلام فرموده و آخرين فرمان الهى را حكم «ولايت» معرفى كرده است، كه مسير دقيق غدير در راستاى تبليغ احكام الهى را به تصوير مى‏ كشد. به متن كلام حضرت در اين باره دل مى‏ سپاريم:
 
خداوند - جل ذكره -  احكام مهم شريعت و آيات فرائض را در زمان ‏هاى مختلف فرستاد، همان گونه كه آسمان ‏ها و زمين را در شش روز خلق فرمود، در حالى كه اگر مى‏ خواست آنها را در كمتر از چشم بر هم زدن خلق كند مى ‏توانست، ولى آرامش و مدارا را نمونه‏ اى براى امانت داران خود و باعث اتمام حجت بر خلقش قرار داد.
 
اولين مسئله‏ اى كه مردم را بدان مقيد ساخت اقرار به يگانگى و ربوبيت خود و شهادت به {{متن عربی|لا اله الَّا اللَّه}} بود.
 
وقتى به اين مطلب اقرار كردند پشت سر آن اقرار به نبوت پيامبرش و شهادت به رسالت او را به ميان آورد.
 
وقتى در برابر اين مسئله هم سر تسليم فرود آوردند بر آنان واجب كرد نماز و سپس روزه و بعد حج و سپس جهاد و بعد از آن زكات را و سپس صدقات و آنچه از غنايم گرفته مى‏ شود.
 
منافقين به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند:
 
آيا بعد از آنچه بر ما واجب كردى چيز ديگرى هم براى پروردگارت باقى مانده كه بر ما واجب كند؟ خوب است آن را هم ذكر كنى تا دل ما آرام گيرد كه چيز ديگرى باقى نمانده است!
 
در پى اين سؤال خداوند اين آيه را نازل كرد:
 
{{قرآن|قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}}: «بگو شما را به يک چيز موعظه مى‏ كنم»، و منظور ولايت بود. بعد از آن اين آيه را نازل كرد:
 
{{قرآن|إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ}}:
 
«صاحب اختيار شما خدا و رسول و كسانى هستند كه ايمان آورده نماز را بپا مى‏ دارند و در حال ركوع زكات مى ‏پردازند» .
 
بين امت اختلافى در اين باره وجود ندارد كه آن روز زكات را احدى در حال ركوع پرداخت نكرد مگر يک نفر (يعنى على‏ عليه السلام) ، كه اگر نام او در قرآن برده مى‏ شد (دشمنان) آن را حذف مى‏ كردند ... .
 
و در آن هنگام بود كه خداوند عزوجل فرمود: {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...}}.<ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۳۷۹. بحار الانوار: ج ۹۰ ص ۱۲۲.</ref>
 
=== تحليل اعتقادى ===
آنچه ارتباط اين آيات را با غدير روشن مى‏ كند قسمت آخر حديث است كه نزول آيه اكمال را بعد از چنين سؤال و جواب [[منافقین]] از پيامبر صلى الله عليه و آله مطرح مى‏ كند.
 
با توجه به اينكه در اين [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در صدد پاسخگويى به كسى است كه معناى آياتى از قرآن براى او مشكل شده و حضرت با بيان نورانى خود ابهامات را براى او بر طرف مى‏ كند، و از جمله درباره {{قرآن|إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ}} سؤال نموده است، بايد دانست كه حضرت در صدد ذكر مسير داستان غدير نيست، و فقط با اشاره ‏اى به ختم ماجراى غدير كه نزول آيه اكمال است، بيان مى‏ كند كه مراد از {{قرآن|واحدة}} در آيه «ولايت» است.
 
بنابراين از مجموع اين حديث مى ‏توان استفاده كرد كه يكى از مراحل مقدماتى غدير همين سؤال منافقين و پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله با نزول دو آيه قرآن است.<ref>غدير در قرآن، ج۱، ص۳۸-۴۰؛ غدیر در قرآن، ص۲۹۹-۳۰۴؛ واقعه قرآنى غدير، ص۳۹؛ واقعه قرآنى غدير، ص۱۳۷.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
۱٬۶۲۶

ویرایش