پرش به محتوا

حوض کوثر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
<big>سپس رايت فرعون امتم بر سر حوض وارد مى ‏شوند كه اكثر مردم اينانند كه توسط او از راه راست منحرف شده ‏اند ... . دست رئيس آنان را مى‏ گيرم، و به محض آنكه دست او را مى ‏گيرم رويش سياه مى‏ شود و قدم‏هايش مى‏ لرزد و امعاء و احشاء او منقلب مى ‏شود، و آنان كه تابع او بوده ‏اند نيز چنين مى ‏شوند. من مى ‏گويم: درباره ثِقْلين بعد از من چه رفتارى كرديد؟ مى‏گويند: ثِقل بزرگ‏تر را تكذيب كرده و آن را پاره پاره كرديم، و با ثِقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. من مى‏ گويم: شما هم به راه گروه اول برويد. آنان هم تشنه و جگر سوخته و روسياه باز مى‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏ اند.</big>
<big>سپس رايت فرعون امتم بر سر حوض وارد مى ‏شوند كه اكثر مردم اينانند كه توسط او از راه راست منحرف شده ‏اند ... . دست رئيس آنان را مى‏ گيرم، و به محض آنكه دست او را مى ‏گيرم رويش سياه مى‏ شود و قدم‏هايش مى‏ لرزد و امعاء و احشاء او منقلب مى ‏شود، و آنان كه تابع او بوده ‏اند نيز چنين مى ‏شوند. من مى ‏گويم: درباره ثِقْلين بعد از من چه رفتارى كرديد؟ مى‏گويند: ثِقل بزرگ‏تر را تكذيب كرده و آن را پاره پاره كرديم، و با ثِقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. من مى‏ گويم: شما هم به راه گروه اول برويد. آنان هم تشنه و جگر سوخته و روسياه باز مى‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏ اند.</big>


<big>سپس رايت هامان امتم كه [[امام]] پنجاه هزار نفر از آنان است نزد من مى ‏آيند. من بر مى‏ خيزم و دست او را مى ‏گيرم. آنگاه كه دست او را گرفتم روى او سياه مى ‏شود و قدم‏هايش به لرزه مى ‏افتد و امعاء و احشايش منقلب مى ‏شود، و تابعين او نيز چنان مى ‏شوند. من مى ‏پُرسم: درباره ثِقلين بعد از من چه كرديد؟ مى ‏گويند: ثِقل اكبر را تكذيب كرديم و از دستوراتش سرپيچى نموديم، و ثقل اصغر را خوار كرديم و او را تنها گذاشتيم. من مى ‏گويم: شما به راه گروه‏هاى قبل برويد. آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى ‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏ اند.</big>
<big>سپس رايت هامان امتم كه [[امام]] پنجاه هزار نفر از آنان است نزد من مى ‏آيند. من بر مى‏ خيزم و دست او را مى ‏گيرم. آنگاه كه دست او را گرفتم روى او سياه مى ‏شود و قدم‏هايش به لرزه مى ‏افتد و امعاء و احشايش منقلب مى ‏شود، و تابعين او نيز چنان مى ‏شوند. من مى ‏پُرسم: درباره ثِقلين بعد از من چه كرديد؟ مى ‏گويند: ثِقل اكبر را تكذيب كرديم و از دستوراتش سرپيچى نموديم، و ثقل اصغر را خوار كرديم و او را تنها گذاشتيم. من مى ‏گويم: شما به راه گروه‏ هاى قبل برويد. آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى ‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏ اند.</big>


<big>سپس رايت مِخْدَج نزد من مى ‏آيد كه امام هفتاد هزار نفر از امت من است و من دست او را مى‏ گيرم. به محض آنكه دست او را گرفتم رويش سياه مى ‏شود و قدم‏هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز چنان مى‏ شوند. مى‏گويم: بعد از من درباره ثِقْلين چه كرديد؟ مى‏گويند: ثقل اكبر را تكذيب كرده و عصيان نموديم، و با ثقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. مى ‏گويم: شما هم به راه گروه‏هاى قبل برويد. آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده باشند.</big>
<big>سپس رايت مِخْدَج نزد من مى ‏آيد كه امام هفتاد هزار نفر از امت من است و من دست او را مى‏ گيرم. به محض آنكه دست او را گرفتم رويش سياه مى ‏شود و قدم‏هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز چنان مى‏ شوند. مى‏گويم: بعد از من درباره ثِقْلين چه كرديد؟ مى‏گويند: ثقل اكبر را تكذيب كرده و عصيان نموديم، و با ثقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. مى ‏گويم: شما هم به راه گروه‏هاى قبل برويد. آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى‏ گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده باشند.</big>


<big>سپس رايت اميرالمؤمنين و قائدِ پيشانى‏ سفيدان نزد من وارد مى‏ شود. من بپا مى‏ خيزم و دست او را مى‏ گيرم، و در اين حال روى او و اصحابش سفيد مى‏ شود. مى ‏گويم: بعد از من درباره ثِقلين چه رفتارى داشتيد؟ مى ‏گويند: ثقل اكبر را تابع شديم و آن را تصديق نموديم، و ثقل اصغر را كمک كرديم و يارى نموديم و همراه او به شهادت رسيديم. من مى ‏گويم: سيراب و آب نوشيده باز گرديد. آنان جرعه ‏اى مى ‏نوشند كه بعد از آن هرگز تشنه نمى ‏شوند. روى امامشان همچون خورشيد طالع است، و روى آنان مانند ماه چهارده ‏شبه و همچون نورانى ‏ترين ستاره در آسمان است.</big>
<big>سپس رايت اميرالمؤمنين و قائدِ پيشانى‏ سفيدان نزد من وارد مى‏ شود. من بپا مى‏ خيزم و دست او را مى‏ گيرم، و در اين حال روى او و اصحابش سفيد مى‏ شود. مى ‏گويم: بعد از من درباره ثِقلين چه رفتارى داشتيد؟ مى ‏گويند: ثقل اكبر را تابع شديم و آن را تصديق نموديم، و ثقل اصغر را كمک كرديم و يارى نموديم و همراه او به شهادت رسيديم. من مى ‏گويم: سيراب و آب نوشيده باز گرديد. آنان جرعه ‏اى مى ‏نوشند كه بعد از آن هرگز تشنه نمى ‏شوند. روى امامشان همچون خورشيد طالع است، و روى آنان مانند ماه چهارده ‏شبه و همچون نورانى ‏ترين ستاره در آسمان است.</big>