تبلیغ: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۱۸۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱٬۱۴۸: خط ۱٬۱۴۸:


<big>گويا شما نمى ‏دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم چه فرمود؟! به خدا قسم در آن روز براى على بن ابى‏ طالب پيمان ولايت را بست تا بدان وسيله اميد شما را از آن قطع كند.</big>
<big>گويا شما نمى ‏دانيد پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم چه فرمود؟! به خدا قسم در آن روز براى على بن ابى‏ طالب پيمان ولايت را بست تا بدان وسيله اميد شما را از آن قطع كند.</big>




خط ۱٬۱۵۵: خط ۱٬۱۵۶:


<big>اى مسلمانان، اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى ‏دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه در روز غدير خم چه مى‏ فرمود؟!!</big>
<big>اى مسلمانان، اى مهاجرين و انصار، شما را به خدا قسم مى ‏دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه در روز غدير خم چه مى‏ فرمود؟!!</big>
'''<big>ج) در عيادت غير مترقبه نمايندگان سقيفه</big>'''<big><ref>دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱.</ref></big>
<big>روزهاى غربتِ غريب مدينه كه هيچ كس به عيادت فاطمه‏ عليها السلام نمى‏ آمد با يک ماجراى غير مترقبه رو به رو شد. عده‏اى از زنان اهل سقيفه و به دنبال آن گروهى از مردانشان به عيادت آمدند در حالى كه عدم اطلاع از حجت‏ هاى على‏ عليه السلام را بهانه آورده بودند.</big>
<big>حضرت در آن مجلس حساس كه ياران دشمن براى سرپوش گذاشتن بر بيعت خود با دشمن غدير آمده بودند، مُهر بطلان بر هر گونه عذرى زد و فرمود: آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟!</big>
'''<big>د) در شوراى فرمايشى عمر براى ادامه غصب خلافت</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص۳۳۲، ۳۵۱، ۳۷۳، ۳۸۱.</ref></big>
<big>نقشه عمر براى خلافتِ عثمان از قبل تنظيم شده بود. در شوراى طرفدارانِ غصبِ خلافت، موقعيتى بسيار حساس پيش آمد كه باطل بودن چنين شورايى را براى تعيين خليفه با استدلال به غدير به همه اعلام كرد. قسم دادن در چنين شرايطى به اين مهم كمک كرد، به خصوص پس از اقرار اهل شورايى كه از سوى عمر بن خطاب تعيين شده بودند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به آنان فرمود:</big>
<big>شما را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا در بين شما غير از من كسى هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِب؟</big>
<big>همه اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين فضيلت نيست.</big>
<big>به اقتضاى حساسيت آن لحظات، حضرت بُعد ديگرى از غدير را مطرح كرده در ادامه قسم دادنش فرمود:</big>
<big>آيا كسى غير از من در بين شما هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله در جحفه، كنار درختان غدير خم به او فرموده باشد: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و  هر كس از تو سرپيچى كند مرا عصيان نموده و هر كس از من سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است؟</big>
<big>همه در پاسخ به قسم دادن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين مقام نيست.</big>
'''<big>هـ) در جنگ با همسر پيامبر صلى الله عليه و آله</big>'''<big><ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶. </ref></big>
<big>در جنگ جمل كه طلحه و زبير همسران خود را در خانه گذاشته و همسر پيامبر صلى الله عليه و آله را در ميان ۱۲۰۰۰۰ نامحرم وسط نيزه‏ها و شمشيرهاى ميدان جنگ آورده بودند، موقعيت حساسى براى معرفى صاحب ولايت با حجت غدير بود.</big>
<big>اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شرايط را حساس‏تر كرد و طلحه را به وسط ميدان جنگ فراخواند. او را پيش چشم همه محاكمه كرد و فرمود: تو را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه مى‏فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ؟ طلحه گفت: آرى. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمده‏ اى؟! گفت: در خاطرم نبود!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت!!!</big>
'''<big>و) در حركت براى جنگ با معاويه</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.</ref></big>
<big>سقيفه كارى كرد كه مردم وجوب اطاعت از على‏عليه السلام را فراموش كردند. اكنون روزى بود كه بايد اين اصل اعتقادى به مردم تفهيم مى‏ شد تا در مقابل معاويه از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اطاعت كنند. حركت براى صفين با خطابه ‏اى لايق اين موقعيت حساس آغاز شد:</big>
<big>اى مهاجرين و انصار ! ... آيا بر شما واجب نيست كه مرا يارى كنيد؟ آيا امر من بر شما واجب نيست؟ آيا نمى‏ دانيد كه بيعت من بر حاضر و غايب شما لازم شده است؟ پس چرا معاويه و اصحابش در بيعت من خلل وارد مى‏ كنند؟ ... آيا سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نشنيديد كه در روز غدير درباره ولايت و صاحب اختيارى من مى‏ فرمود؟!</big>
'''<big>ز) بر منبر در ميدان جنگ صفين</big>'''<big><ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref></big>
<big>آن سوى ميدان جنگ معاويه با پرچم ضد غدير و اين سو على‏ عليه السلام با عَلَم ولايتِ الهى. شرايط حساسى براى يک خطابه غديرى پيش آمده كه بايد غير منتظره آن را ايراد كرد، در حالى كه مهاجرين و انصار و نيز فرستادگان معاويه حضور داشته باشند، تا خبرها را براى آن سوى ميدان ببرند. اينک بر فراز منبر اميرِ غدير قرار دارد كه مردم را قسم مى ‏دهد و مى‏ گويد:</big>
<big>شما را به خدا قسم درباره قول خداوند: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اَطيعوا اللَّهَ وَ ...»<ref>نساء /  ۵۹ .</ref>و آيه «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...»<ref>مائده /  ۵۵ .</ref>... كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد به مردم بفهاند كه اين آيات درباره چه كسانى نازل شده و ولايت را براى آنان تفسير كند ... .</big>
<big>آن حضرت هم مرا در غدير خم منصوب كرد ... ، و فرمود: اى مردم، خداوند صاحب اختيار من، و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و اختيارم بر مؤمنين از خودشان بيشتر است. اَلا فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ... .</big>
'''<big>ح) در پاسخ به تكبر معاويه</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref></big>
<big>اگر معاويه كه نَه نسبى و نَه سابقه ‏اى و نَه آبرويى دارد، به خود جرئت دهد كه بر درياى فضائل يعنى على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام فخرفروشى كند، بايد اذعان كرد كه شرايط حساسى در تاريخ اسلام پيش آمده كه بايد با آن مقابله كرد.</big>
<big>با در نظر گرفتن اين حساسيت، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام هم كارى كه تا آن روز براى غدير نكرده بود انجام داد. شعرى سرود و براى معاويه فرستاد كه يک بيت آن درباره غدير بود:</big>
<big>وَ اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم</big>
<big>رَسولُ ‏اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ</big>
<big>يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.</big>
<big>معاويه هم حساسيتِ پاسخ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را دريافت و دستور داد نامه حضرت را از بين ببرند، تا مبادا اهل شام آن را بخوانند و تمايل به آن حضرت پيدا كنند!</big>
'''<big>ط) در حكومت غدير و حيات صاحب غدير</big>'''<big><ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج ‏البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref></big>
<big>شايد فرصت ديگرى پيش نيايد كه يک اتمام حجت كامل عيار عمومى براى غدير در جمع حاضران انجام شود. پس تا صاحب غدير زنده است و قدرت را در دست دارد حساس‏ ترين زمان براى اجراى اين هدف است، كه يک روز هم نبايد آن را به تأخير انداخت. بايد مجلسى لايق اين هدف و اين موقعيت پر حساسيت تنظيم كرد، كه از نظر مكان و افراد پاسخگو باشد همان گونه كه گفته‏ هاى چنين مجلسى بايد با اهداف آن تطابق كامل داشته باشد.</big>
<big>به دليل همين حساسيت، مكان چنين مجلسى ميدان بزرگ كوفه در فضاى باز تعيين شد، كه از نظر موقعيت جغرافيايى مركزى‏ترين نقطه پايتخت كشور پهناور اسلام بود، كه شامل حجاز و عراق و شام و ايران مى‏ شد. ميدانى كه دقيقاً كنار مسجد كوفه و دار الاماره قرار داشت و جايى وسيع ‏تر و همگانى ‏تر و حساس ‏تر از آن وجود نداشت.</big>
<big>از نظر افراد صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله كه در غدير حاضر بودند، چه از دوستان غدير و چه از مخالفين آن به مجلس دعوت شدند، تا گذشته از حضور در مجلس درباره آن شهادت دهند، و بايد پيش بينى مى‏ شد كه اگر به نيت تخريب غدير درباره آن شهادت ندادند چه عكس ‏العملى انجام شود.</big>
<big>مجلسى عظيم و غير عادى تشكيل شد، كه تا آن زمان مردم تجربه نكرده بودند. در ميدان بزرگ كوفه سيل عظيم جمعيت آمدند و در برابر منبرى آماده نشستند، و در رديف ‏هاى اول جلوى منبر حاضرين در غدير را نشاندند.</big>
<big>با آماده شدن مجلس، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به عنوان حاكم مطلق كشور بزرگ اسلام بر فراز منبر قرار گرفت و صحابه را درباره غدير دو گونه قسم داد. يكى اينكه به اصل واقعه غدير شهادت دهند و ديگر اينكه جزئيات ماجرا را براى مردم بازگو كنند.</big>
<big>حضرت در آن موقعيت استثنائى، حاضرين غدير را از اين جهت كه به صورت سمعى و بصرى در غدير حاضر بوده‏ اند و با تمام وجود در همه مراحل آن ماجرا حضور داشته و آن را به طور ملموس شاهد بوده ‏اند، ملزم كرد كه مشاهدات خود را براى نسلى كه در آن روز نبوده ‏اند بازگو كنند. خطاب حضرت چنين بود:</big>
<big>به خدا قسم مى‏ دهم باقيماندگان از كسانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده ‏اند، و در روز غدير خم در بازگشت از حجةالوداع از آن  حضرت شنيده‏ اند كه درباره من -  در حالى كه دستان مرا بلند كرده بود -  فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ اَحِبَّ مَن اَحَبَّه. قسم مى ‏دهم هر كس اين واقعه را حاضر بوده و به چشم خود ديده و به گوش خود شنيده برخيزد و شهادت دهد.</big>
<big>پس از اين كلام حضرت، حساسيت مجلس هنگامى بيشتر شد كه عده زيادى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله كه حداقل سى نفر ذكر شده ‏اند، برخاستند و غدير را آن چنان كه ديده بودند بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.</big>
<big>حساسيت ديگرى كه اين مجلس با آن همه اهميت پيدا كرد كوتاهى چند نفر از صحابه در شهادت درباره غدير بود. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديد چند نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله براى شهادت برنخاستند، و گويى سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود.</big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==