۲۲٬۹۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
<big>خالد با حركاتى نامناسب و سخنانى نامربوط خواست كثرت جمعيت خود را در برابر اميرالمؤمنين عليه السلام به نمايش گذارد. حضرت شانه هاى او را گرفت و از اسب به زير آورد و او را كشان كشان تا آسيابى قديمى كه در آنجا بود برد و آهن وسط آسياب را با معجزه نرم كرد و بر گردن خالد پيچيد و طوق گردن او ساخت.</big> | <big>خالد با حركاتى نامناسب و سخنانى نامربوط خواست كثرت جمعيت خود را در برابر اميرالمؤمنين عليه السلام به نمايش گذارد. حضرت شانه هاى او را گرفت و از اسب به زير آورد و او را كشان كشان تا آسيابى قديمى كه در آنجا بود برد و آهن وسط آسياب را با معجزه نرم كرد و بر گردن خالد پيچيد و طوق گردن او ساخت.</big> | ||
<big>خالد با چنين وضعى نزد ابوبكر بازگشت و چاره جويى بسيارى كردند ولى نتوانستند حلقه آهنين را از گردن او باز كنند. اين بود كه متوسل به بازوان قوى قيس شدند كه قوى ترين مرد مدينه به شمار مى آمد. قيس و پدرش سعد - كه رئيس انصار بود - با ابوبكر مخالف بودند. قيس قسم ياد كرد كه قادر بر باز كردن آن نيست.</big> | <big>خالد با چنين وضعى نزد ابوبكر بازگشت و چاره جويى بسيارى كردند ولى نتوانستند حلقه آهنين را از گردن او باز كنند. اين بود كه متوسل به بازوان قوى قيس شدند كه قوى ترين مرد مدينه به شمار مى آمد. [[قيس]] و پدرش سعد - كه رئيس انصار بود - با ابوبكر مخالف بودند. قيس قسم ياد كرد كه قادر بر باز كردن آن نيست.</big> | ||
<big>در اينجا ابوبكر به قيس گفت: تو نمى خواهى كارى انجام دهى كه امامت و حبيبت ابوالحسن از تو عيب بگيرد!</big> | <big>در اينجا ابوبكر به قيس گفت: تو نمى خواهى كارى انجام دهى كه امامت و حبيبت [[ابوالحسن]] از تو عيب بگيرد!</big> | ||
<big>قيس در پاسخ او چنين گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو بيعت كرده ولى قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. بعد از روز غدير هيچ حجتى درباره على عليه السلام براى من باقى نمانده است، و بيعت من با تو مانند كسى است كه | <big>قيس در پاسخ او چنين گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو بيعت كرده ولى قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. بعد از روز غدير هيچ حجتى درباره على عليه السلام براى من باقى نمانده است، و بيعت من با تو مانند كسى است كه تافته هاى خود را پس از محكم شدن رشته كند.</big> | ||
<big>اين كه گفتى: «على امام من است» ، من امامت او را انكار نمى كنم و از ولايت او اعراض نمى نمايم. چگونه پيمان شكنى كنم در حالى كه درباره امامت و ولايت او عهدى با خدا بسته ام كه درباره آن از من سؤال خواهد كرد؟! ... .</big> | <big>اين كه گفتى: «على امام من است» ، من امامت او را انكار نمى كنم و از ولايت او اعراض نمى نمايم. چگونه پيمان شكنى كنم در حالى كه درباره امامت و ولايت او عهدى با خدا بسته ام كه درباره آن از من سؤال خواهد كرد؟! ... .</big> | ||
<big>تو با غصب ولايت او براى خود و نشستن در جاى او و ناميدن خود به نام او مرتكب جرمى عظيم شده اى ... . و اما اينكه مرا سرزنش كردى كه او مولاى من است، به خدا قسم او هم مولاى من و هم مولاى تو و هم مولاى همه مؤمنين است! آه! آه! اى كاش پافشارى | <big>تو با غصب ولايت او براى خود و نشستن در جاى او و ناميدن خود به نام او مرتكب جرمى عظيم شده اى ... . و اما اينكه مرا سرزنش كردى كه او مولاى من است، به خدا قسم او هم مولاى من و هم مولاى تو و هم مولاى همه مؤمنين است! آه! آه! اى كاش پافشارى مى كردم و قدرتى داشتم تا تو را مانند [[منجنيق]] به دور دست ها پرتاب مى كردم! <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۶۱ - ۱۷۰.</ref></big> | ||
<big>در اين ماجرا روشنگرى هايى درباره غدير صورت گرفت و عللى از وقايع فاطميه تبيين شد، كه مختصراً به آنها اشاره مى كنيم:</big> | <big>در اين ماجرا روشنگرى هايى درباره غدير صورت گرفت و عللى از وقايع [[فاطميه]] تبيين شد، كه مختصراً به آنها اشاره مى كنيم:</big> | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
<big>'''دوم: معناى دقيق غدير'''</big> | <big>'''دوم: معناى دقيق غدير'''</big> | ||
<big>اميرالمؤمنين عليه السلام مفهوم غدير را با شباهت صاحب آن به بيت اللَّه بيان فرمود. آن حضرت با كشاندن آنها به محضر خويش معناى | <big>اميرالمؤمنين عليه السلام مفهوم غدير را با شباهت صاحب آن به بيت اللَّه بيان فرمود. آن حضرت با كشاندن آنها به محضر خويش معناى بيت اللَّه بودن خود را در آن جوّ خفقان به عموم مردم و آيندگان تاريخ از دو جهت نشان داد:</big> | ||
<big>يكى اينكه وقتى خدا و رسول صلى الله عليه و آله دلسوزانه در غدير امام را براى مردم تعيين كردند، اين مردم هستند كه بايد وظيفه شناسانه به استقبال نماينده خدايشان بروند، نه آن كه منتظر التماس هاى امام خود باشند! در اين باره حضرت به ابوبكر فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله شما را به بيعت من امر كرد و اطاعت مرا بر شما واجب نمود، و مرا در بين شما مانند بيت اللَّه حرام قرار داد؛ كه بايد به سوى آن رفت و بيت اللَّه به سوى كسى نمى آيد!</big> | <big>يكى اينكه وقتى خدا و رسول صلى الله عليه و آله دلسوزانه در غدير امام را براى مردم تعيين كردند، اين مردم هستند كه بايد وظيفه شناسانه به استقبال نماينده خدايشان بروند، نه آن كه منتظر التماس هاى امام خود باشند! در اين باره حضرت به ابوبكر فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله شما را به بيعت من امر كرد و اطاعت مرا بر شما واجب نمود، و مرا در بين شما مانند بيت اللَّه حرام قرار داد؛ كه بايد به سوى آن رفت و بيت اللَّه به سوى كسى نمى آيد!</big> | ||
<big>دوم اينكه امام مانند بيت اللَّه قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: تو مانند بيت اللَّه هستى؛ كه هر كس داخل آن شد در امان است و هر كس از آن روى گرداند كافر شد. خداوند عزوجل مى فرمايد: «و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً»<ref>بقره / ۱۲۵.</ref>: آنگاه كه بيت اللَّه را جايگاه ثواب و محل امن قرار داديم. من و تو مانند يكديگر هستيم مگر در نبوت، كه من خاتم پيامبران و تو خاتم جانشينان هستى.</big> | <big>دوم اينكه امام مانند بيت اللَّه قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: تو مانند بيت اللَّه هستى؛ كه هر كس داخل آن شد در امان است و هر كس از آن روى گرداند كافر شد. خداوند عزوجل مى فرمايد: «و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً»<ref>بقره / ۱۲۵.</ref>: آنگاه كه بيت اللَّه را جايگاه ثواب و محل امن قرار داديم. من و تو مانند يكديگر هستيم مگر در نبوت، كه من خاتم پيامبران و تو خاتم جانشينان هستى.</big> | ||