پرش به محتوا

خالد بن وليد مخزومى (ابوسليمان): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
<big>خالد با حركاتى نامناسب و سخنانى نامربوط خواست كثرت جمعيت خود را در برابر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به نمايش گذارد. حضرت شانه‏ هاى او را گرفت و از اسب به زير آورد و او را كشان كشان تا آسيابى قديمى كه در آنجا بود برد و آهن وسط آسياب را با معجزه نرم كرد و بر گردن خالد پيچيد و طوق گردن او ساخت.</big>
<big>خالد با حركاتى نامناسب و سخنانى نامربوط خواست كثرت جمعيت خود را در برابر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به نمايش گذارد. حضرت شانه‏ هاى او را گرفت و از اسب به زير آورد و او را كشان كشان تا آسيابى قديمى كه در آنجا بود برد و آهن وسط آسياب را با معجزه نرم كرد و بر گردن خالد پيچيد و طوق گردن او ساخت.</big>


<big>خالد با چنين وضعى نزد ابوبكر بازگشت و چاره ‏جويى بسيارى كردند ولى نتوانستند حلقه آهنين را از گردن او باز كنند. اين بود كه متوسل به بازوان قوى قيس شدند كه قوى‏ ترين مرد مدينه به شمار مى ‏آمد. قيس و پدرش سعد -  كه رئيس انصار بود -  با ابوبكر مخالف بودند. قيس قسم ياد كرد كه قادر بر باز كردن آن نيست.</big>
<big>خالد با چنين وضعى نزد ابوبكر بازگشت و چاره ‏جويى بسيارى كردند ولى نتوانستند حلقه آهنين را از گردن او باز كنند. اين بود كه متوسل به بازوان قوى قيس شدند كه قوى‏ ترين مرد مدينه به شمار مى ‏آمد. [[قيس]] و پدرش سعد -  كه رئيس انصار بود -  با ابوبكر مخالف بودند. قيس قسم ياد كرد كه قادر بر باز كردن آن نيست.</big>


<big>در اينجا ابوبكر به قيس گفت: تو نمى ‏خواهى كارى انجام دهى كه امامت و حبيبت ابوالحسن از تو عيب بگيرد!</big>
<big>در اينجا ابوبكر به قيس گفت: تو نمى ‏خواهى كارى انجام دهى كه امامت و حبيبت [[ابوالحسن]] از تو عيب بگيرد!</big>


<big>قيس در پاسخ او چنين گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو بيعت كرده ولى قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. بعد از روز غدير هيچ حجتى درباره على عليه السلام براى من باقى نمانده است، و بيعت من با تو مانند كسى است كه تافته‏هاى خود را پس از محكم شدن رشته كند.</big>
<big>قيس در پاسخ او چنين گفت: به خدا قسم اگر دست من با تو بيعت كرده ولى قلب و زبانم با تو بيعت نكرده است. بعد از روز غدير هيچ حجتى درباره على عليه السلام براى من باقى نمانده است، و بيعت من با تو مانند كسى است كه تافته‏ هاى خود را پس از محكم شدن رشته كند.</big>


<big>اين كه گفتى: «على امام من است» ، من امامت او را انكار نمى ‏كنم و از ولايت او اعراض نمى‏ نمايم. چگونه پيمان شكنى كنم در حالى كه درباره امامت و ولايت او عهدى با خدا بسته ‏ام كه درباره آن از من سؤال خواهد كرد؟! ... .</big>
<big>اين كه گفتى: «على امام من است» ، من امامت او را انكار نمى ‏كنم و از ولايت او اعراض نمى‏ نمايم. چگونه پيمان شكنى كنم در حالى كه درباره امامت و ولايت او عهدى با خدا بسته ‏ام كه درباره آن از من سؤال خواهد كرد؟! ... .</big>


<big>تو با غصب ولايت او براى خود و نشستن در جاى او و ناميدن خود به نام او مرتكب جرمى عظيم شده‏ اى ... . و اما اينكه مرا سرزنش كردى كه او مولاى من است، به خدا قسم او هم مولاى من و هم مولاى تو و هم مولاى همه مؤمنين است! آه! آه! اى كاش پافشارى مى‏كردم و قدرتى داشتم تا تو را مانند منجنيق به دور دست ‏ها پرتاب مى‏ كردم! <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۶۱  - ۱۷۰.</ref></big>
<big>تو با غصب ولايت او براى خود و نشستن در جاى او و ناميدن خود به نام او مرتكب جرمى عظيم شده‏ اى ... . و اما اينكه مرا سرزنش كردى كه او مولاى من است، به خدا قسم او هم مولاى من و هم مولاى تو و هم مولاى همه مؤمنين است! آه! آه! اى كاش پافشارى مى‏ كردم و قدرتى داشتم تا تو را مانند [[منجنيق]] به دور دست ‏ها پرتاب مى‏ كردم! <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۶۱  - ۱۷۰.</ref></big>


<big>در اين ماجرا روشنگرى ‏هايى درباره غدير صورت گرفت و عللى از وقايع فاطميه تبيين شد، كه مختصراً به آنها اشاره مى‏ كنيم:</big>  
<big>در اين ماجرا روشنگرى ‏هايى درباره غدير صورت گرفت و عللى از وقايع [[فاطميه]] تبيين شد، كه مختصراً به آنها اشاره مى‏ كنيم:</big>  




خط ۴۳: خط ۴۳:
<big>'''دوم: معناى دقيق غدير'''</big>
<big>'''دوم: معناى دقيق غدير'''</big>


<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مفهوم غدير را با شباهت صاحب آن به بيت ‏اللَّه بيان فرمود. آن حضرت با كشاندن آنها به محضر خويش معناى بيت‏اللَّه بودن خود را در آن جوّ خفقان به عموم مردم و آيندگان تاريخ از دو جهت نشان داد:</big>
<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مفهوم غدير را با شباهت صاحب آن به بيت ‏اللَّه بيان فرمود. آن حضرت با كشاندن آنها به محضر خويش معناى بيت‏ اللَّه بودن خود را در آن جوّ خفقان به عموم مردم و آيندگان تاريخ از دو جهت نشان داد:</big>


<big>يكى اينكه وقتى خدا و رسول ‏صلى الله عليه و آله دلسوزانه در غدير امام را براى مردم تعيين كردند، اين مردم هستند كه بايد وظيفه شناسانه به استقبال نماينده خدايشان بروند، نه آن كه منتظر التماس‏ هاى امام خود باشند! در اين باره حضرت به ابوبكر فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله شما را به بيعت من امر كرد و اطاعت مرا بر شما واجب نمود، و مرا در بين شما مانند بيت‏ اللَّه حرام قرار داد؛ كه بايد به سوى آن رفت و بيت ‏اللَّه به سوى كسى نمى‏ آيد!</big>
<big>يكى اينكه وقتى خدا و رسول ‏صلى الله عليه و آله دلسوزانه در غدير امام را براى مردم تعيين كردند، اين مردم هستند كه بايد وظيفه شناسانه به استقبال نماينده خدايشان بروند، نه آن كه منتظر التماس‏ هاى امام خود باشند! در اين باره حضرت به ابوبكر فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله شما را به بيعت من امر كرد و اطاعت مرا بر شما واجب نمود، و مرا در بين شما مانند بيت‏ اللَّه حرام قرار داد؛ كه بايد به سوى آن رفت و بيت ‏اللَّه به سوى كسى نمى‏ آيد!</big>


<big>دوم اينكه امام مانند بيت ‏اللَّه قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: تو مانند بيت‏ اللَّه هستى؛ كه هر كس داخل آن شد در امان است و هر كس از آن روى گرداند كافر شد. خداوند عزوجل مى‏ فرمايد: «و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً»<ref>بقره /  ۱۲۵.</ref>: آنگاه كه بيت ‏اللَّه را جايگاه ثواب و محل امن قرار داديم. من و تو مانند يكديگر هستيم مگر در نبوت، كه من خاتم پيامبران و تو خاتم جانشينان هستى.</big>
<big>دوم اينكه امام مانند بيت ‏اللَّه قلعه امان مردم است كه بيرون آن هلاكت است. در اين باره حضرت فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: تو مانند بيت‏ اللَّه هستى؛ كه هر كس داخل آن شد در امان است و هر كس از آن روى گرداند كافر شد. خداوند عزوجل مى‏ فرمايد: «و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً»<ref>بقره /  ۱۲۵.</ref>: آنگاه كه بيت ‏اللَّه را جايگاه ثواب و محل امن قرار داديم. من و تو مانند يكديگر هستيم مگر در نبوت، كه من خاتم پيامبران و تو خاتم جانشينان هستى.</big>