تبلیغ: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۸۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲٬۰۵۴: خط ۲٬۰۵۴:
اگر چه دوران قرائت اين مقاله غديرى بر مردم ديرى نپاييد و با غصب حق غدير به دست معاويه در لابلاى صفحات تاريخ ماند؛ اما هم در آن روز پرده از حقايق بسيارى درباره روزگار سياه شده غدير به دست سقيفه برداشت، و هم سند ماندگارى براى قرن‏هاى آينده شد تا غديريان تاريخچه اعتقاد خود را از سند مكتوب صاحب آن بياموزند.
اگر چه دوران قرائت اين مقاله غديرى بر مردم ديرى نپاييد و با غصب حق غدير به دست معاويه در لابلاى صفحات تاريخ ماند؛ اما هم در آن روز پرده از حقايق بسيارى درباره روزگار سياه شده غدير به دست سقيفه برداشت، و هم سند ماندگارى براى قرن‏هاى آينده شد تا غديريان تاريخچه اعتقاد خود را از سند مكتوب صاحب آن بياموزند.


'''ج) نامه ادبى درباره غدير به امر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام'''
يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير از يك سو و صاحب غدير از سوى ديگر به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد.
معاويه در نامه‏اى به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نوشت: اى ابا الحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهليت آقا بود! من در اسلام پادشاه شده‏ام! من دايى مؤمنين و كاتب وحى هستم!
وقتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نامه معاويه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با اين فضايل بر من فخر مى‏فروشد؟! اى غلام آنچه مى‏گويم برايش بنويس؛ و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم چنين بود:
و اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم
رَسولُ اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ
يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.
پاسخ كوتاه و پر محتوا با سندى به نام غدير، آن قدر شكننده بود كه وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، تا اهل شام آن را نخوانند و به على بن ابى‏ طالب تمايل پيدا نكنند!<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref>
'''د) متن كامل خطابه غدير به امر امام باقر عليه السلام'''
در شرايط خفقان سخت بنى‏اميه، غدير مى‏رفت تا به صفحات تاريخ سپرده شود و از آن واقعه عظيم فقط گاهگاهى جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» سينه به سينه مى‏ گشت. اكنون وقت آن بود كه با احياى خطبه غدير تلاش بيست و چند ساله سقيفه ناكام بماند و تشنگان ولايت يک بار ديگر بر سر چشمه زلال آن كسب فيض نمايند.
با پيدا شدن شرايط اجتماعى خاص در انقراض بنى ‏اميه، امام باقر عليه السلام براى اولين بار شرح مفصلى از ماجراى غدير را با متن كامل خطابه آن بيان فرمود كه به صورت نوشتارى درآمد و ثبت شد، تا امروز كه به صورت يكى از متقن ‏ترين متون و مستندات اعتقادى ما درآمده، به خصوص آنكه نقل‏ هاى حاضرين در غدير مثل حذيفه و زيد بن ارقم نيز با آن تطابق كامل دارد.<ref>احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ج ۸۶ .</ref>
'''هـ) نامه امام هادى‏ عليه السلام به اهل اهواز درباره غدير'''
در روزگار امام هادى‏ عليه السلام كه دستگاه خلافت با تبعيد و تحت نظر قرار دادن امامان معصوم ‏عليهم السلام سعى در قطع ارتباط گفتارى و شنيدارى مردم با ايشان داشت، نامه ‏نگارى رواج يافت و اين نوع تبليغ از شهرهاى دوردست نيز با آسايش بيشترى انجام مى‏شد.


يكى از اين موارد كه به غدير مربوط مى‏ شود نامه ‏اى است كه گروهى از اهل اهواز خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه ‏اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود:


'''ج) نامه ادبى درباره غدير به امر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام'''
صحيح ‏ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حديث ثقلين است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. ما اين آيه را به صراحت در قرآن مى ‏يابيم كه مى‏ فرمايد: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا ...»، و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى كرد و اين آيه را درباره ‏اش نازل فرمود.
 
بعد مى‏ بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش جدا كرد و اين عبارت را فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. از اين ارتباط مى‏ فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى‏ دهد. لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه با قرآن موافق است و قرآن با آنها موافق است. اينجاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى‏ شود و جز اهل عناد و فساد نمى‏ توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref>


يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير از يك سو و صاحب غدير از سوى ديگر به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد.


'''و) نامه امام عسكرى ‏عليه السلام به نيشابور درباره غدير'''


معاويه در نامه‏اى به اميرالمؤمنين‏عليه السلام نوشت: اى ابا الحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهليت آقا بود! من در اسلام پادشاه شده‏ام! من دايى مؤمنين و كاتب وحى هستم!
در زمان آخرين امام ظاهر يعنى امام حسن عسكرى‏ عليه السلام تبليغ غدير از طريق نامه ‏نگارى همچنان ادامه داشت. از جمله اسحاق بن اسماعيل از نيشابور براى امام عسكرى‏ عليه السلام نامه ‏اى نوشت و مسائلى را مطرح كرد. آن حضرت در پاسخ نامه‏ اى را توسط نماينده خود براى او فرستاد كه يكى از فرازهاى آن چنين بود:


وقتى اميرالمؤمنين‏عليه السلام نامه معاويه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با اين فضايل بر من فخر مى‏فروشد؟! اى غلام آنچه مى‏گويم برايش بنويس؛ و حضرت اشعارى سرود كه يك بيت آن درباره غدير خم چنين بود:
آنگاه كه خداوند با بپا داشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref>


در اين نامه منت خدا بر مردم با غدير و سلب اختيار مردم در مسئله امامت در كوتاه‏ ترين عبارات براى سؤال كننده بيان گرديده و استناد به قرآن در اين باره نيز انجام شده است.


و اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم


رَسولُ اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ
'''ز) پاسخ امام عسكرى عليه السلام به نامه ‏اى درباره معناى غدير'''


گاهى سؤالات درباره غدير بسيار دقيق بوده و پاسخ آن نيز در شرايط تقيه نشان از اهميت موضوع و لزوم پاسخ دارد. به عنوان نمونه نامه حسن بن ظريف به امام حسن عسكرى‏ عليه السلام كه طى آن از حضرت سؤال كرد: معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام چيست كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ»؟


يعنى: پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.
هم سؤال از حساس‏ترين فرازهاى غدير است، و هم جواب كوتاهِ آن پرچم و عَلَم غدير را در امواجِ اختلافاتِ فِرَق اسلامى به ما نشان مى‏ دهد. امام عسكرى‏ عليه السلام در پاسخ نامه چنين مرقوم فرمود:


مقصود حضرت آن بود كه او را عَلَم و علامتى قرار دهد كه هنگام اختلاف حزب خداوند با آن شناخته شوند.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۹ ح ۶۰۶ .</ref>


پاسخ كوتاه و پر محتوا با سندى به نام غدير، آن قدر شكننده بود كه وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين‏عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، تا اهل شام آن را نخوانند و به على بن ابى‏طالب تمايل پيدا نكنند!××× 1 بحار الانوار: ج 38 ص 238 ح 39. ×××
با اين نمونه ‏هاى نوشتارى در تبليغ غدير مى‏ توان اهميت و چگونگى استفاده از ابزارهاى پيشرفته امروزى را درباره رساندن پيام پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز بزرگ تشخيص داد و در راه آن حركت كرد.


== عوامل تأثيرگذار در جاودانگى گفتمان غدير<ref>مجموعه مقالات كنگره بين ‏المللى غدير و انسجام اسلامى: ص ۲۶۸-۲۹۶.</ref> ==
برخى از پديده‏ ها در تاريخ انسانى از جايگاه ويژه ‏اى برخوردار مى‏ شوند؛ كه از حد يک رخداد و خبر صرف خارج مى ‏شوند و به عنوان يک پديده در جامعه ظاهر مى‏ شوند، و به عنوان يک انديشه در جارى  زمان و مكان مى‏ مانند.


د. متن كامل خطابه غدير به امر امام باقرعليه السلام
غدير و گفتمان آن به عنوان يک رخداد عظيم و بى‏ نظير تاريخى، هر چند در عصر و لحظه‏ اى خاص از زمان، در بند زمان و مكان و تاريخ و لحظه است. ولى آغاز آن را بايد به حضور انسان به عنوان خليفةاللَّه در زمين، و مكان آن را نيز كره زمين و اشخاص آن را انسان‏ هاى كاملى دانست، كه در قرآن به عنوان كلمات وجودى از آنان ياد مى‏ شود.


در شرايط خفقان سخت بنى‏اميه، غدير مى‏رفت تا به صفحات تاريخ سپرده شود و از آن واقعه عظيم فقط گاهگاهى جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ« سينه به سينه مى‏گشت. اكنون وقت آن بود كه با احياى خطبه غدير تلاش بيست و چند ساله سقيفه ناكام بماند و تشنگان ولايت يك بار ديگر بر سر چشمه زلال آن كسب فيض نمايند.
گفتمان غدير، گفتمان حال و گذشته و آينده بشريت است، و از همان امانت الهى است كه آسمان و زمين آن را برنتابيد. گفتمان غدير محتواى همه رسالت است كه اگر آن را ابلاغ نكند، نه تنها پيامبر صلى الله عليه و آله ابلاغ رسالت نكرده است، بلكه رسالت همه پيامبران ‏عليهم السلام ابتر و بريده و ناتمام مى‏ ماند.


و بالاخره گفتمان غدير آغاز امامت انسان بر همه هستى را مى‏ نماياند، و نشان مى ‏دهد كه انسان چيست و كجا آمده و به كجا مى‏ رود؟ گفتمان غدير هم راه است و هم مقصد و هم مقصود.


با پيدا شدن شرايط اجتماعى خاص در انقراض بنى‏اميه، امام باقرعليه السلام براى اولين بار شرح مفصلى از ماجراى غدير را با متن كامل خطابه آن بيان فرمود كه به صورت نوشتارى درآمد و ثبت شد، تا امروز كه به صورت يكى از متقن‏ترين متون و مستندات اعتقادى ما درآمده، به خصوص آنكه نقل‏هاى حاضرين در غدير مثل حذيفه و زيد بن ارقم نيز با آن تطابق كامل دارد.××× 2 احتجاج: ج 1 ص 66 . بحار الانوار: ج 37 ص 201 ج 86 . ×××
در اينجا با هدف آشنايى با حقيقت گفتمان غدير و عوامل جاودانگى آن، علل و عوامل تأثيرگذار در ماندگارى و جاودانگى گفتمان غدير را مورد بررسى قرار مى ‏دهيم. روش پژوهش در اين تحقيق روش تاريخى است، و روش گردآورى مطالب روش كتابخانه ‏اى مى ‏باشد.


== پانویس ==
== پانویس ==