پرش به محتوا

جامعه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۲٬۷۹۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۰: خط ۹۰:
و يا در تحكيم خلافت افرادى غير از حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نقش بسزايى داشتند.
و يا در تحكيم خلافت افرادى غير از حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نقش بسزايى داشتند.


'''بنی ‏اميه در پيكره اسلام:''' پس از فتح مكه، بنى ‏اميه از [[مبارزه رو در رو]] با اسلام منصرف شده، و با قبول ظاهرى اسلام در فكر روش جديد مبارزه افتادند. به مرور زمان، آنچنان زيركانه كارها را انجام دادند، تا اين كه در زمان خليفه اول با [[گماردن]] يزيد فرزند [[ابوسفيان]] به حكومت منطقه شام به تشكيلات سياسى حكومت اسلامى [[رخنه]] كردند. ابوسفيان بر سر قبر [[حمزه سيدالشهداء]] چنين مى‏ گويد: خداى  تو را رحمت كند، بر سر چيزى با ما جنگيدى كه عاقبت در دست ما قرار گرفت.
'''بنی ‏اميه در پيكره اسلام:''' پس از فتح مكه، بنى ‏اميه از [[مبارزه رو در رو]] با اسلام منصرف شده، و با قبول ظاهرى اسلام در فكر روش جديد مبارزه افتادند. به مرور زمان، آنچنان زيركانه كارها را انجام دادند، تا اين كه در زمان خليفه اول با [[گماردن]] يزيد فرزند [[ابوسفيان]] به حكومت منطقه شام به تشكيلات سياسى حكومت اسلامى [[رخنه]] كردند. ابوسفيان بر سر قبر [[حمزه سيدالشهداء]] چنين مى‏ گويد: خداى  تو را رحمت كند، بر سر چيزى با ما جنگيدى كه عاقبت در دست ما قرار گرفت.<ref>الاغانى: ج ۶ ص ۳۵۵. تاريخ سياسى اسلام: ج ۲ ص ۳۹۳.</ref>اينان در دو سال آخر عمر پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله مشكلات محدودى به وجود آوردند. ولى در ساليان بعد و با كمک خليفه دوم<ref>تاريخ طبرى: ج ۶ ص ۱۷۶. </ref>موقعيت خود را در دستگاه حاكم جامعه اسلامى ايجاد نموده و آن را حفظ و [[تثبيت]] كردند. در نهايت نيز آن را از حالت خلافت به حالت [[موروثى]] و پادشاهى در آوردند.


== پانویس ==
'''طرفداران پيامبران دروغين:''' يكى از مشكلات حكومت اسلامى در اواخر عمر شريف پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله ادعاى پيامبرى افرادى بود كه عده ‏اى را هم به دور خود جمع كرده و سر به [[شورش]] برداشتند. عده‏ اى از آنان در حيات آن حضرت [[سركوب]] شدند، ولى حركت برخى ديگر در زمان خلفاى بعد از رسول‏ خداصلى الله عليه وآله مهار شد. و اين به تمام معنى به نفع غاصبان خلافت بود، چون گروهى كه حكومت خليفه اول را قبول نداشتند، بى آنكه از جرگه مسلمانى بيرون رفته باشند تحت عنوان [[مرتدّان]] قلع و قمع شدند!<ref>تاريخ العرب و الاسلام: ص ۷.</ref>
 
'''بعضى از اصحاب خاصِ مشكل‏دار:''' اين بحث مجال ديگرى را مى‏ طلبد. اما در اينجا [[مختصراً]] اشاره مى‏ كنيم كه بعضى از اصحاب خاص با عملكرد منفى خود، اعتقاد و عمل مسلمانان را در [[تبعيّت]] از رسول‏ خداصلى الله عليه وآله متزلزل مى‏ نمودند:
 
الف. تخلّف از دستور رهبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله در جنگ بدر، كه آيات۵ و ۶سوره انفال گوياى اين جريان است.
 
ب. تخلّف مكرر از حضور در ميادين سخت و فرار از معركه‏ هاى نبرد.
 
ج. اعتراض ‏هاى جدى به كارها و تصميم ‏هاى پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه وآله. همانگونه كه در قرارداد [[آتش ‏بس]] [[حديبيه]] آمده است. همچنين جريان تقسيم [[غنائم]] جنگ حنين.
 
د. اعتراض شديد عمر در واقعه يوم الخميس -  روز پنجشنبه -  منجر به لغو دستور پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه وآله و مشاجره شديد بين اصحاب در حضور آن حضرت!<ref>تاريخ الامم و الملوك )تاريخ طبرى( : ج ۲ ص ۴۳۶. الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۲۱۸، با ابهام در نقل خبر. دلايل النبوة: ج ۷ ص ۱۸۵  - ۱۸۱.</ref> اين بود ترسيمى از جامعه اسلامىِ قبل و بعد واقعه غدير.
 
'''نتيجه:'''
 
وضعيت ترسيم شده به ويژه بين سال‏ هاى هشتم تا دهم هجرت مشخص مى‏كند حضور فيزيكى پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله تنها چيزى بود كه آن تفرقه درونى را به اتحاد ظاهرى تبديل نموده است. بر اين اساس، بلافاصله پس از شهادت آن حضرت اتحاد ظاهرى از جامعه اسلامى رخت بربسته، و جاى خود را به تفرقه شديد و كش مكش‏ ها در تمام زمينه ‏ها داد. البته سنگ زيرين اختلاف‏ ها بحث امامت است، و در طول تاريخ اسلام اين اختلاف‏ ها عميق‏ تر و وسيع‏ تر شد. وضعيت [[اسفبار]] كنونى مسلمانان جهان نيز از نتايج آن تفرقه ‏ها و [[تشتّت‏]] هاست.
 
[[دغدغه]] فكرى رسول‏ خداصلى الله عليه وآله در معرفى امامت، با در نظر گرفتن واقعيت جامعه اسلامى بيشتر شد، و [[مترصّد]] فرصت مناسبى بود تا بتواند آخرين مسئله مهم شريعت جاويدان را به مردم ابلاغ كند.
 
با توجه به وضعيت حسّاس و بروز علائمى در سال دهم -  آخرين سال حيات رسول‏ خداصلى الله عليه وآله -  مي بايست اين امر در آخرين سفر اجرا مس شد. به اين جهت حضرتش [[تمهيد]]<nowiki/>هاى لازم مثل احضار حضرت على‏ عليه السلام از يمن براى شركت در حجةالوداع، دفاع از آن حضرت در آخرين سفر و موارد ديگر انجام داده است.
 
رسول‏ خداصلى الله عليه وآله با تمام مسلمانان پس از اتمام مناسك حج، روز [[۱۴ ذيحجه]] از مكه خارج شده و به سمت مدينه [[رهسپار]] شدند. وقتى به غدير خم رسيدند آيه تبليغ نازل شد و حضرت خطبه غدير را ايراد فرمودند. در اينجا آنچه از خطبه غدير به مطالب بالا مربوط است را يادآور مى‏ شويم:
 
اى مردم! خداوند مهربان و آگاه چنين مرا مطلع ساخت كه مقدار عمر هر پيغمبرى نصف عمر پيامبر قبل است. وقت ارتحال من به سوى خداوند نزديک است، و من آن را اجابت مى ‏كنم.
 
من در پيشگاه خداوند مورد پرسش قرار گرفته، و در مقابل شما هم مورد سؤال واقع مى ‏شويد. در اين صورت شما چه خواهيد گفت؟ مردم در جواب گفتند: ما گواهى مى‏ دهيم كه به حقيقت تو رسالت ‏هاى خداوند را ابلاغ نموده و امت را نصيحت كردى و جدّيت و كوشش در كار داشتى.
 
آنگاه پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه وآله ادامه داد: آيا شما گواهى نمى‏ دهيد كه معبودى جز خداوند نبوده، و محمد بنده و فرستاده او است، و بهشت و جهنم خداى متعال و مرگ حق بوده، و قيامت بدون شک مى ‏رسد، و خداوند مردگان را از ميان قبرها بر ميانگيزد؟ مردم يك صدا گفتند: آرى، ما به اين مطالب گواهى مى‏ دهيم. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: بار پروردگارا ! شاهد باش!
 
آنگاه رو به مردم نمود و فرمود: آيا مى‏ شنويد چه مى‏ گويم؟ مردم گفتند: آرى، مى ‏شنويم. آنگاه آن حضرت چنين ادامه داد: من در اين راه خدا و قيامت زودتر از شما حركت كرده، و شما در آينده مى‏ ييد و در كنار [[حوض كوثر]] وارد خواهيد شد، كه مساحتش به اندازه فاصله [[صنعاء|صنعاء يمن]] تا [[بُصرى در شام]] است و براى برداشتن آب از آن ظرف ‏هايى از نقره به اندازه ستارگان آسمان است. بنگريد و مواظب باشيد كه چگونه جانشينى مرا در دو چيز نفيس و گرانبها -  كه از خود به يادگار مى‏ گذارم -  رعايت مى‏ كنيد؟ و چگونه حرمت مرا در آن دو نگاه مى ‏داريد؟
 
شخصى از ميان جمعيت سؤال كرد: اى پيامبر خدا ! منظور شما از دو چيز نفيس و گرانبها چيست؟ آن حضرت در جواب فرمود: [[ثقل بزرگ‏تر]] كتاب خداست كه يك طرفش به دست خداوند عزوجل است، و يك طرف ديگر آن به دست‏ هاى شماست. پس بدان تمسک نموده و محكم آن را گرفته تا گمراه نشويد. [[ثقل كوچك‏تر]] عترت من است. خداوند مهربان و دانا مرا آگاه نمود كه اين دو [[متاع]] نفيس و گرانسنگ هيچ گاه از يكديگر جدا نمى‏ شوند، تا در حوض كوثر بر من وارد بشوند، و من اين را از پروردگارم تقاضا نمودم. اى مردم از اين دو جلوتر نرفته، و همچنين عقب نمانيد كه هلاک مى‏ شويد.
 
سپس دست حضرت على ‏عليه السلام را گرفته و به طورى بلند نمود كه تمام مردم آن حضرت را ديده و شناختند. در ادامه چنين فرمود: اى مردم ولايت چه كسى از مؤمنين نسبت به خودشان بيشتر است؟ مردم در جواب گفتند: خدا و پيامبر او بهتر ميداند. آن حضرت فرمود: خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم، و من ولايتم بر مؤمنان از خودشان بيشتر است. پس هر كس من مولاى او هستم، على هم مولاى او است. خدايا تو مولاى كسى باش كه ولايت على‏ عليه السلام را پذيرفته است، و دشمن بدار كسى كه على ‏عليه السلام را دشمن مى‏ دارد، و دوستدار وى را دوست داشته باش. يارى كننده‏ اش را يارى نموده، و خواركننده وى را خوار نما. پروردگارا ! حق را با على ‏عليه السلام حركت بده، و هر جا كه او هست حق را قرار بده. [[زنهار]] حاضران بايد اين مطالب را به غايبان برسانند.
 
تا اينجا سخنان [[گهربار]] پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله بود
 
<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span></span> هنوز مردم متفرق نشده بودند كه امين وحى خداى سبحان نازل شد و اين آيه را آورد:«من امروز دين شما را كامل نموده و نعمت خود را بر شما تمام كرده و بر اينكه اسلام دين شما باشد رضايت دادم».<ref>مائده /  ۳. </ref>در اين هنگام آن حضرت فرمود: اللَّه اكبر بر اكمال دين خدا و اتمام نعمت و رضايت پروردگار، به رسالت من و ولايت على‏ عليه السلام پس از من.<ref>تاريخ يعقوبى: ج ۲ ص ۱۱۲. البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۲۸. السيرة الحلبيبة: ج ۳ ص ۲۷۴. چون حديث غدير از مشهورترين روايت‏ ها در باب امامت است، عمده علما و دانشمندان در كتاب‏ هاى خودشان به آن اشاره كرده ‏اند. براى اطلاع بيشتر به الغدير علامه امينى و احقاق الحق مراجعه فرماييد. ناگفته نماند كه سخنرانى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله در منابع شيعيان بسيار مفصل‏ تر و طولانى‏ تر از اين مقدار است، و ما قدر مشترك را آورديم. براى وقوف كامل به متن تفصيلى سخنرانى و توضيح و تفسير بعضى از گفتار آن حضرت مراجعه شود به: بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۱۷  - ۲۰۴. الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۶۰  - ۱۳۹. </ref>
 
== تركيب جامعه اسلامى در غدير<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۲۰. </ref> ==
   در تركيب جامعه اسلامى آن روز اين نكته مهم است كه پس از نااميدى دشمنان از نابودى اصل اسلام و اطمينان از پابرجايى آن، تعداد مسلمانان رو به فزونى گذاشت. لذا وجود اين افراد در جامعه اسلامىِ آن روز قابل توجه ‏است:
 
الف. مخلصين.
 
ب. آنان كه با رونق بازار اسلام مسلمان شدند.
 
ج. آنان كه با هوس به دست آوردن حكومت در زمان حضرت و بعد از آن حضرت مسلمان شدند.
 
د. آنان كه به عنوان فرار از ستم قريش يا ارباب و [[موالى]] خود، يا [[گريز]] از خون ‏ها و حقوقى كه به گردن داشتند، مسلمان شدند.
 
ه . عده‏ اى كه در همه عمر خود، دستى براى بيعت و پايى براى فرار آماده داشتند و روحاً منافق بودند.
 
و. تسليم شدگانى كه مجبور بودند دم نزنند.
 
ز. فرصت طلبان بى ‏اعتقادى كه فقط در پى فرصتى براى به چنگ آوردن دنيا بودند.
 
ح. افرادى كه هيچ جهتى از دنيا برايشان نفى و اثباتى نداشت، و نسبت به دين نيز چنين بودند.
 
ط . افراد بى‏فكرى كه به پيروى از اكثريت داخل [[جرگه]] اسلام شده بودند.
 
ى. ساده‏ لوحان خوش عقيده ‏اى كه به راحتى قابل انحراف و تغيير عقيده بودند.
 
== جاهليت و نفاق در جامعه اسلامى<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۱۸. اسرار غدير: ص  ۲۱۶ ۲۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۱۰ ۱۰۷ ۹۶  - ۹۴.  </ref> ==
   يكى از مسائلى كه اوضاع اجتماع مسلمانان را در سال هاى آخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله و در غدير [[وخيم]] كرده بود، [[قريب العهد]] بودن به جاهليت بود كه بسيارى از مفاهيم جاهلى هنوز در دل‏ هاى بسيارى از آنان جا داشت.
 
و لذا پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير و در حاشيه شناخت [[ائمه ضلال]] به عموم مردم متذكر شدند كه از خود مطمئن نباشيد و از هواى نفس و فريب شيطان در حذر باشيد، و بدانيد كه اگر من از دنيا رفتم يا كشته شدم اين احتمال وجود دارد كه نه تنها گمراه شويد بلكه عقبگرد كنيد و به جاهليت برگرديد.
 
همچنين از جمله پيش در آمدهاى واقعه غدير و حجةالوداع اين نكته است كه تعصبات جاهلىِ حاكم بر افكار عده ‏اى از مردم، و عُقده‏ هاى باقيمانده از خون‏هاى بدر و اُحد و حُنين و خيبر، و [[مطامع]] دنيوى كه آن ايمان راسخ را از قلوب عده‏ اى ربوده بود، و حسدهاى [[نهفته‏]] اى كه هر روز آشكارتر مى ‏گشت، اين‏ها همگى‏ جو حاكم بر جامعه مسلمين در سال حجةالوداع را روشن مى ‏كند.<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۱۸. اسرار غدير: ص  ۲۱۶ ۲۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۱۰ ۱۰۷ ۹۶  - ۹۴.  </ref> از جمله مشهورترين آيات غدير آيه‏ اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد:«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»<ref>مائده /  ۶۷ . </ref>«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏ اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى ‏كند»
 
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه: دستور اعلان ولايت على‏ عليه السلام از مدينه بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد و كاروان عظيم با دو هدف حج و ولايت حركت كرد. همزمان با شروع حج مراحل جدى معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آغاز شد. هنگام [[عشاى روزه عرفه]]، خداوند بار ديگر دستور و برنامه منصوب كردن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را به پيامبرصلى الله عليه وآله داد.
 
اين مسئله از مهم‏ترين خطراتى بود كه جامعه مسلمين را تهديد مى‏ كرد و اين به دو علت بود: يكى آنكه فاصله چندانى با جاهليت گذشته نداشتند و بازگشت به آن مشكل نبود، و ديگر اينكه از ورودشان به اسلام هم دير زمانى نمى‏ گذشت و هنوز پايه‏ هاى اسلام در دل مردم آنچنان كه بايد مستحكم نشده بود.
<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span></span> با اين اعلام كه خبر از نزديكى برنامه مى‏ داد پيامبرصلى الله عليه وآله تكذيب مردم و تحريكات [[منافقين]] را به ياد آورد و خود را در شرايطى سخت احساس كرد<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۲  - ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ . </ref>و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشك شد و فرمود«انَّ قَوْمى حَديثُوا عَهْدٍ بِالْجاهِلَيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ اذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷ ۴۰. </ref>اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از جاهليت فاصله گرفته ‏اند. من اينان را به اختيار خودشان يا به كمك جنگ‏ها به [[انقياد]] خود درآورده ‏ام. اكنون اگر بخواهم ديگرى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. الاقبال: ج ص ۴۵۹  - ۴۵۳. </ref>
 
اين جهت را پيامبرصلى الله عليه وآله به چند تعبير ياد كردند:«قوم من به جاهليت قريب العهد هستند. من با آنان براى قبول دين جنگيده ‏ام و با اختيار يا اكراه در برابرم تسليم شده ‏اند. پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم»؟و يا فرمود: «انَّ النّاسَ حَديثُوا عَهْدٍ بِالاسْلامِ»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱. : »مردم تازه مسلمان شده ‏اند« ؛ و يا در روايت آمده: »فَخَشِىَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله مِنْ قَوْمِهِ انْ يَرْجِعُوا الى جاهِلِيَّةٍ«۴ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷.</ref>
 
«پيامبرصلى الله عليه وآله از قوم خود ترسيد كه به جاهليت باز گردند».
 
به تعبير ديگر:
 
اين يك امر طبيعى است كه هركس تازه متوجه اشتباه خود شده و از فكرى دست برداشته و [[گرايش]] جديدى پيدا كرده، زمانى لازم دارد تا آخرين بقاياى گذشته را از جان و تن خويش [[بزدايد]]، و در عمق و جوانب راه نو پرورده شود.
 
در چنين موقعيتى [[نوسانات]] وارده قبل از پخته شدن فكر، ممكن است باعث بازگشت به گذشته و دست برداشتن از اعتقاد جديد شود. شكى نيست كه فاصله آن روز اسلام با اولين اعلان خروج از جاهليت ۲۳سال بيشتر نبود. چه بسيار بودند كسانى كه فاصله آنان با جاهليت به ده سال اخير پس از هجرت پيامبرصلى الله عليه وآله باز مى‏ گشت. عده‏ اى از آنان با جاهليت يك سال بيشتر فاصله نداشتند و از فتح مكه مسلمانى را آغاز كرده بودند.
 
درباره چنين جمعيتى كه هنوز با افكار و تعصبات جاهلى دست و پنجه نرم مى‏ كردند و هنوز ريشه‏ هاى اعتقادى اسلام را به خوبى درنيافته بودند، راه بازگشت به جاهليت چندان دشوار نبود، به خصوص آنكه يادآورى خاطره‏ هاى جنگ‏هاى بدر و احد و خندق و خيبر و فتح مكه نيز عوامل آماده‏اى براى تحريك آنان بود. اين نكته جدى نيز در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان يكى از علل ترس از فتنه مردم مطرح شد و حضرت چنين تعبير فرمود:«انَّ قَوْمى حَديثُوا عَهْدٍ بِالْجاهِلِيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ اذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. </ref>با كراهت جنگيده ‏ام تا آنكه در برابر من تسليم شده ‏اند. پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم؟
<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span></span> در حديث ديگرى تازه مسلمان بودن آنان را مطرح مى ‏كند و مى‏ فرمايد:«انَّ النّاسَ حَديثُوا عَهْدٍ بالاسْلامِ فَاخْشى انْ يَضْطَرِبُوا»
 
== '''پانویس''' ==
<span dir="RTL"></span>
<span dir="RTL"></span>