۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ارتداد امت) |
||
خط ۹۹۰: | خط ۹۹۰: | ||
<big>آيا اگر او (پيامبر) بميرد يا كشته شود از عقيده خود بر مى گرديد و هر كس از عقيده خود باز گردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.</big> | <big>آيا اگر او (پيامبر) بميرد يا كشته شود از عقيده خود بر مى گرديد و هر كس از عقيده خود باز گردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.</big> | ||
=== <big>ثالثاً</big> === | |||
<big>مقايسه حكم ولايت با احكام نماز و ساير احكام هم بى مورد است، زيرا حسدى كه به خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله مى بردند در مورد ولايت بود. چنانكه خدا فرموده است:</big> | |||
<big>«ام يحسدون الناس على ما آتاهم اللَّه من فضله فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمة و آتيناهم ملكاً عظيماً»<ref>نساء/54.</ref></big>: | |||
<big>بلكه به مردم حسد مى برند براى آنچه خداوند از فضل خود به آن ها داده است در حقيقت ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان حكومتى بزرگ بخشيديم.<ref>فروغ هدايت: ص332-334.</ref></big> | |||
<big>در روايات صحيح السند مقصود از «مُلك عظيم» اطاعت از امامان معصوم عليهم السلام بيان شده است.<ref>الكافى: ج 1 ص 206 ح3، 5.</ref></big> | |||
== <big>غدير روز معرفى كفار بعد از اسلام</big><ref>غدير در قرآن: ج 3 ص308، 311.</ref> == | |||
<big>دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده اند، و پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. در اين باره مى توان 21 عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه يكى از آن ها «روز معرفى كفار بعد از اسلام» و به تعبير ديگر «روز هشدار از عقبگرد امت» است:</big> | |||
<big>غدير روزى است پرده ها برداشته شد و گروهى با تابلوى «وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ»<ref>توبه/74.</ref>شناخته شدند، و گروهى ديگر با علامت «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا»<ref>نساء/137. </ref>شناسايى گرديدند.</big> | |||
<big>غدير روز بيدارباش امت از آينده اى پرحادثه و ظلمانى بود كه در آن فتنه مردم تا دَرّه «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ» سقوط مى كنند، اما بايد بدانند كه «وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً، و اين ناهوشيارانند كه خسارت مى كنند، و راه طى شده را باز مى گردند.</big> | |||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / معرفى قرآنىِ غدير.</big> | |||
== <big>كفر اصحاب عقبه بعد از اسلام</big><ref>غدير در قرآن: ج 1 ص 478. </ref> == | |||
<big>در حالى كه چهارده نفر براى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله نقشه كشيده بودند و بر فراز كوه هرشى مراحل اجراى توطئه را پيش مى بردند، خداوند شديدترين آيات را درباره آنان نازل فرمود.</big> | |||
<big>كسى كه قصد قتل پيامبرصلى الله عليه وآله را دارد در حالى كه ادعاى مسلمانى مى نمايد، اين در واقع كفر بعد از اسلام است چنانكه فرمود: «وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ».<ref>احزاب/15.</ref></big> | |||
<big>جالب است كه خداوند در قرآن حتى عقيم ماندن نقشه آنان را بيان داشته و با جمله «وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا» هم نشان كفر بر پيشانى آنان زده و هم عجز آنان را در برابر اراده الهى بيان فرموده است.</big> | |||
== <big>نقشه شيطان در غدير و ارتداد</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص 131. اسرار غدير: ص 70. </ref> == | |||
<big>پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين عليه السلام و با شكست چندين توطئه منافقين، اكنون جا دارد سرى به پشت پرده غدير بزنيم و نيم نگاهى داشته باشيم به آنجا كه جز پيامبر و على عليهما السلام نديدند. شياطين و در رأس آنان ابليس ايام غدير را در غوغايى به سر مى بردند و خوب مى فهميدند كه در آن موقعيت عظيم چه راه هدايت و نجاتى براى بنى آدم تا آخرين روز دنيا پيش بينى شده است.</big> | |||
<big>آنان پيش از همه در غدير حاضر شده بودند و نتايج اين مراسم عظيم را بررسى مى كردند، و از سوى ديگر عكس العمل گروه هاى مردم را زير نظر داشتند. در واقع آنان آينده بلند مدتى را مى ديدند كه در آن زيباترين گونه هدايت انسان پيش بينى شده بود.</big> | |||
<big>اين بود كه آن روز را هولناک ترين مقطع براى خود به حساب آوردند كه اگر فرامين آن روز به مرحله عمل مى رسيد همه راه هاى انحراف تا ابد بر انسان ها بسته مى شد. اين را بزرگ شياطين يعنى ابليس - كه از روز اول كمر به گمراهى مردم بسته بود - بهتر از اصحابش مى فهميد.</big> | |||
<big>اين مفهوم در روايت امام باقرعليه السلام و ديگر روايات چنين آمده است:</big> | |||
<big>همين كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر اميرالمؤمنين عليه السلام را بر سر دست بلند كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ...» ابليس فريادى كشيد و همه لشكريانش را فراخواند.</big> | |||
<big>با اين فرياد، همه شياطين در هر جا كه بودند نزد او جمع شدند و گفتند: اى آقاى ما و اى مولاى ما ! اين چه فريادى بود؟! چه چيزى تو را اين گونه به وحشت انداخته است؟! ما تاكنون فريادى وحشتناک تر از اين از تو نشنيده بوديم.</big> | |||
<big>ابليس گفت: «اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز خدا معصيت نخواهد شد»! شياطين كه سابقه ماجراى حضرت آدم عليه السلام را به خاطر داشتند گفتند:</big> | |||
<big>اى آقاى ما، تو همان كسى هستى كه آدم را گمراه كردى! ولى گويا از اين پس اين امت رحمت شده محفوظ از گناه خواهند بود، و ديگر تو و ما را بر اينان راهى نيست؛ چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان به آنان شناسانده شد.</big> | |||
<big>ابليس گفت: «واى بر شما، امروز شما مانند روز عيسى است! به خدا قسم مردم را درباره على گمراه خواهم كرد»!</big> | |||
<big>با اينكه ابليس پاسخ اصحابش را داد ولى آنان خاك بر سر ريختند و به جزع و فزع افتادند. ابليس به آنان گفت: شما را چه شده است؟ آنان گفتند: اين چه اتفاقى بود كه رخ داد؟! ما گمان مى كرديم وقتى محمد از دنيا برود اصحاب او متفرق مى شوند، ولى مى بينيم كه امر وصايت را براى افراد معينى بعد از خود قرار داد. به خدا قسم، تو به ما اين گونه نگفته بودى. تو خبر داده بودى كه وقتى اين پيامبر از دنيا برود اصحاب او متفرق مى شوند؛ ولى اين برنامه يک مسئله مستحكم شد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى به جاى او قرار مىگيرد. امروز اين مرد پيمانى را بست كه هيچ انسانى تا روز قيامت نمى تواند آن را بشكند!</big> | |||
<big>ابليس در پاسخ آنان گفت: هرگز چنين نيست! خيالتان راحت باشد! اصحاب او به پيمانى كه از آنان گرفت وفا نمى كنند. آنان كه همراه او هستند در اين باره به من وعده هايى داده اند كه به چيزى از آنچه گفت اقرار نكنند، و مى دانم كه هرگز در وعده اى كه به من داده اند تخلف نمى كنند.</big> | |||
<big>با اعلام اين مطلب لشكر شيطان متفرق شدند.</big> | |||
<big>اينجا بود كه آيه 20 سوره سبأ نازل شد: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ اِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ اِلاّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ»: «ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد، و جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند».</big> | |||
<big>با نزول اين آيه بار ديگر ابليس فريادى زد، و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد دوم چه بود؟! او گفت: واى بر شما، به خدا قسم خداوند سخن مرا در آيه اى از قرآن نقل كرد و اين آيه را نازل كرد:</big> | |||
<big>«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ اِبْليسُ ظَنَّهُ...». بعد از اين خبر باز هم شياطين متفرق شدند.</big> | |||
<big>ابليس به دقت ناظر حركات منافقين بود. وقتى با منصوب شدن اميرالمؤمنين عليه السلام گروهى از آنان گفتند: «از روى هواى نفس سخن مى گويد»، و نيز عمر به ابوبكر گفت: «آيا چشمانش را نمى بينى كه در سرش مانند ديوانگان مىچرخد»، ابليس از خوشحالى فرياد ديگرى زد و بار ديگر دار و دسته اش را جمع كرد و به آنان گفت: «مى دانيد كه من قبلاً گمراه كننده آدم بوده ام»؟ گفتند: آرى.</big> | |||
<big>گفت: «آدم پيمان را شكست ولى به خدا كافر نشد، اما اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند»!</big> | |||
<big>ابليس كه از نقل سخن خود در آيه اى از قرآن خرسند بود، با شنيدن «اِلاّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ» سخت برآشفت و سر به سوى آسمان بلند كرد و خطاب به خداوند گفت:</big> | |||
<big>«قسم به عزت و جلالت، اين گروه مؤمن را هم به بقيه ملحق خواهم كرد»!</big> | |||
<big>در اينجا آيه 42 سوره حجر نازل شد و پيامبرصلى الله عليه وآله كه شاهد گفتگوى ابليس با لشكريانش بود، اين آيه را خطاب به ابليس تلاوت فرمود:</big> | |||
<big>«اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ ...»: «تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست».</big> | |||
<big>پس از اين ماجراها دار و دسته ابليس متفرق شدند، اما او بار ديگر فريادى زد و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد سوم چه بود؟!</big> | |||
<big>او گفت: «به خدا قسم، به خاطر اصحاب على!» آنگاه ابليس در حضور شياطين خطاب به خداوند گفت: «يا رب، قسم به عزت و جلالت، چنان معاصى و گناهان را براى آنان زيبا جلوه دهم كه مرتكب آن شوند، و اين گونه آنان را نزد تو مبغوض نمايم».</big> | |||
<big>ابليس كه همچنان در منظر پيامبرصلى الله عليه وآله قرار داشت، و رفتار او زير نگاه هاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، براى آنكه مردم او را ديده و سخن او را شنيده باشند به صورت پيرمردى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و به طعنه گفت: «اى محمد، چقدر كم هستند آنان كه با تو بر سر آنچه درباره پسرعمويت گفتى بيعت مى كنند»! و اين اشاره اى بود به آنچه بسيارى از آن جمعيت در دل داشتند و از اظهار آن خوددارى مى كردند.</big> | |||
<big>هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت و مردم غير على عليه السلام را براى خلافت به پا داشتند، ابليس تاج پادشاهى بر سر گذاشت و منبرى نصب كرد و بر روى آن نشست و شياطينش را جمع كرد و به آنان گفت: شادى كنيد، چرا كه تا امام قيام نكند خداوند اطاعت نمى شود<ref>جمله آخر اين حديث در متن عربى چنين است: «لايُطاعُ اللَّهُ حَتّى يَقُومَ الإمامُ». اين جمله احتمال دو معنى دارد: الف) تا امام بر حقى امور را به دست نگيرد خدا اطاعت نمى شود. | |||
ب) تا امام زمان عجل اللَّه فرجه قيام نكند خدا به طور كامل اطاعت نمى شود.</ref>.<ref>كتاب سليم: ص 145. الكافى: ج 8 ص344، 345 ح542. تفسیر القمی: ج2 ص201. تأویل الآیات: ج2 ص473، 474 ح5، 6. تفسیر العیاشی: ج2 ص301 ح111. الاقبال: ج2 ص249. شرح الاخبار: ج2 ص236. مدینة المعاجز: ج2 ص243. بحارالانوار: ج28 ص256 ح40 و ج31 ص637 ح147 و ج37 ص119، 135، 164، 168 و ج63 ص256. عوالم العلوم: ج3/15 ص125، 135، 141، 303.</ref></big> | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |