۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
بعد از آن فرمود: آيا مى دانيد كه من مولى و صاحب اختيار شما هستم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. اين فراز هم ثبت شد. | بعد از آن فرمود: آيا مى دانيد كه من مولى و صاحب اختيار شما هستم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. اين فراز هم ثبت شد. | ||
در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله كارى را كه بر فراز منبر غدير انجام داده بود تكرار كرد و بازوى على عليه السلام را گرفت و بلند كرد و در آن حال فرمود: | در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله كارى را كه بر فراز منبر غدير انجام داده بود تكرار كرد و بازوى على عليه السلام را گرفت و بلند كرد و در آن حال فرمود: ((مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ)).اين فراز هم در آن ورقه ثبت گرديد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۵۱.</ref> | ||
همه اين گفتگوها طبق دستور حضرت در آن ورقه ثبت شد؛ و اينجا بود كه خداوند اين آيات را نازل كرد: ((وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى))<ref>نجم / ۴ - ۱.</ref>: »قسم به ستاره هنگامى كه پايين مى آيد، صاحب شما )يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله( گمراه نشده و راه نايافته نيست و از روى هواى نفس سخن نمى گويد. آنچه مى گويد نيست مگر وحيى كه نازل مى شود« .<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. تفسير فرات: ص ۴۵۰ ح ۵۹۰ .</ref> | |||
بدين صورت پيامبرصلى الله عليه وآله در سند ابدى غدير ولايت على عليه السلام را متصل به ولايت خود، و ولايت خود را متصل به ولايت خدا اعلام كرد و همه بدان اقرار كردند؛ و اين اقرارنامه به عنوان يادگارى ماندگار از غدير به پرونده اسلام افزوده شد، تا در آينده هاى بلند مدت تا قيامت بدانند در غدير سخن از چه بوده و سخنرانى يك ساعته اول شخص عالم بر چه محورى ايراد شده است. | |||
در اينجا لازم است چند تحليل اعتقادى بيان شود: | |||
'''1.تحليل اول:''' | |||
در اين ماجرا شش نكته مهم جلب توجه مىكند كه به آنها مىپردازيم: | |||
نكته اول: وقوع ماجرا در ايام غدير | |||
اين ماجرا به احتمال قوى در ايام سه روزه اقامت در غدير به وقوع پيوسته، كما اينكه آن حضرت در موقعيتهاى مختلفى از سه روزه غدير مردم را جمع مىكرد و محتواى ولايت را به گونههاى مختلف تكرار مىفرمود. همه اين اقدامات به نوعى تثبيت موقعيت اميرالمؤمنينعليه السلام در اذهان و قلوب مردم بود، تا راه فراموش كارى بسته شود. | |||