۲۱٬۹۷۲
ویرایش
(←پانویس) |
(←پانویس) |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
انتخاب روش كتابت و تنظيم سندى كه براى روزهاى آينده و نسل هاى آينده ارزش خاصى دارد در برابر فراموشكاران نقش ويژه اى ايفا مى كند. دقيقاً مانند مسئله كتف كه پيامبرصلى الله عليه وآله در ساعات آخر عمر درخواست آن را كردند تا سندى محكم به دست مؤمنين بدهند؛ ولى عمر مانع شد و به هر قيمتى بود نگذاشت براى آن حضرت كتف و دوات بياورند، و حتى حاضر به توهين به ساحت مقدس رسول اللَّه صلى الله عليه وآله شد!<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۴۶۶،۴۶۷، ۵۱۳۵۸۶ - ۵۲۹ . الغدير: ج ۵ ص ۳۴۰.</ref> | انتخاب روش كتابت و تنظيم سندى كه براى روزهاى آينده و نسل هاى آينده ارزش خاصى دارد در برابر فراموشكاران نقش ويژه اى ايفا مى كند. دقيقاً مانند مسئله كتف كه پيامبرصلى الله عليه وآله در ساعات آخر عمر درخواست آن را كردند تا سندى محكم به دست مؤمنين بدهند؛ ولى عمر مانع شد و به هر قيمتى بود نگذاشت براى آن حضرت كتف و دوات بياورند، و حتى حاضر به توهين به ساحت مقدس رسول اللَّه صلى الله عليه وآله شد!<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۴۶۶،۴۶۷، ۵۱۳۵۸۶ - ۵۲۹ . الغدير: ج ۵ ص ۳۴۰.</ref> | ||
'''نكته سوم: ثبت اقرار مردم''' | |||
آنچه از ظاهر اين داستان كوتاه پيداست اينكه حضرت گزارش گونه اى از اين مراسم تهيه كرد، نه آنكه محتواى آن را به امضاى همه آنان رسانده باشد. همين اندازه كه به امر حضرت و در حضورش گزارشى تهيه شود و اقرارهاى مردم در آن ثبت شود از امضاى همه آنان مهمتر خواهد بود. | |||
'''نكته چهارم: غدير متعلق به همه''' | |||
در اين مراسم حضرت تعمد داشته كه هيچ گروهى را مورد توجه خاص قرار ندهد، بلكه از يك سو قريش را مورد خطاب قرار مى دهد، سپس همه عرب را و بعد همه موالى را كه منظور غير عرب هستند. | |||
اين بدان معناست كه غدير متعلق به همه است و مخاطب آن همه مسلمانانند، و عمل كننده به آن هم بايد همه عرب و عجم از هر قبيله و گروهى، و به هر رنگى از سياه و سفيد و زرد و سرخ باشند؛ چنانكه در متن خطابه غدير مى فرمايد: | |||
((انَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ الَىَّ ... انْ اقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاعْلِمَ كُلَّ ابْيَضَ وَ اسْوَدَ: انَّ عَلِىَّ بْنَ ابى طالِبٍ اخى وَ وَصِيّى)) . | |||
'''نكته پنجم: امضاى الهى در كنار سند مكتوب''' | |||
آياتى كه در پايان اين ماجرا نازل شده امضاى ديگرى از خداوند است كه پاسخ فتنه گران را مى دهد. آنان كه موذى گرانه مى پرسيدند: مِنَ اللَّه اوْ مِنْ رَسُولِهِ: آيا غدير و ولايت و بيعت از طرف خداست يا از طرف رسولش است؟ پاسخ خدا چنين است: | |||
»ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى«؛ يعنى اين همان پيامبر است كه كلمه كلمه اش هدايت مردم بوده و تغيير نكرده و - نعوذ باللَّه - گمراهى در او پديد نيامده است. | |||
»وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى«؛ او كه از روى هوا و هوس سخنى نمى گويد، و تمام سخنان او حساب شده و مورد امضاى خداست. | |||
»إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى«؛ آنچه او مى گويد وحى خداست و از طرف خدا به او الهام گرديده است. | |||
'''نكته ششم: بيان مقام عظيم پيامبرصلى الله عليه وآله''' | |||
پس از اعلام ولايت - به جز عدهاى كه كاملاً در برابر امر ولايت سر تسليم فرود آوردند - بقيه مردم استنكاف و نپذيرفتن ولايت را در دل خود با يكى از سه جهت عنوان كردند: عده اى مى گفتند كه به تشخيص ما پيامبرصلى الله عليه وآله از راه حق منحرف شده است!! عده اى ديگر برنامه غدير را سخنان جالبى براى اغواى مردم تلقى كردند! عده اى ديگر هم به صراحت گفتند: او خواسته دل خود را مى گويد. | |||
اگر چه اين سه ديدگاه قابل جمع در يك عنوان است ولى با ديده دقت كه بنگريم حاكى از فساد اعتقادى آنان در گونه هاى متفاوت است. يعنى عده اى كار حضرت را اشتباه تلقى مى كردند و عده اى ديگر آن را حيله و تزوير به شمار مى آوردند و عده اى حمل بر نفس پرستى و پيروى از خواهش دل مى كردند. | |||
خداوند همه اين برخوردهاى كفرآميز را كه برخاسته از ضعف ايمان يا عدم اعتقاد بود با اين آيات پاسخ داد، و بار ديگر مقام عظيم پيامبرصلى الله عليه وآله را به همه كوردلانى كه بر سر مسئله ولايت چنين جسارتى به آن حضرت روا داشتند، خاطر نشان ساخت. امام صادق عليه السلام اين مرحله غدير را چنين بيان فرموده است: | |||
هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير اميرالمؤمنين عليه السلام را معرفى كرد، مردم سه دسته شدند: عده اى گفتند: محمد گمراه شده است. عده اى ديگر گفتند: اغوا شده است. گروه ديگرى گفتند: درباره اهلبيتش و پسر عمويش از روى هواى نفس سخن مى گويد. | |||
اينجا بود كه خداوند سبحان چنين نازل كرد: »وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى« : »قسم به ستاره هنگامى كه فرودآمد، صاحب شما )يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله( گمراه نشده و اغوا نشده و از روى هواى نفس سخن نمىگويد. آنچه مىگويد وحيى است كه بر او نازل مىشود« .××× 1 عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 151 ح 228. تأويل الآيات: ج 2 ص 623 . | |||