پرش به محتوا

خبیث: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:
جالب‏تر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان آورد كه گويا از همه خوشحا‏تر است: «بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى‏طالِبٍ! هَنيئاً لَكَ! اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ» : «افتخار برايت باد، گوارايت باد، اى پسر ابیطالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده ‏اى»!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۶۵ .</ref>
جالب‏تر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان آورد كه گويا از همه خوشحا‏تر است: «بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى‏طالِبٍ! هَنيئاً لَكَ! اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ» : «افتخار برايت باد، گوارايت باد، اى پسر ابیطالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده ‏اى»!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۶۵ .</ref>


در غدير صد و بيست هزار نفر با پيامبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كردند كه قبل از آن هم بارها به ولايت على ‏عليه السلام اقرار كرده بودند. اينان در غدير نزد پيام‏ آور ولايت با صداى بلند اقرار كردند كه ما با قلب و جان و زبان و دست با تو بيعت مى‏كنيم، و قول دادند كه اين پيمان را نشكنند و تغييرى در آن ندهند و آن را به نسل‏هاى آينده برسانند.
در غدير صد و بيست هزار نفر با پيامبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كردند كه قبل از آن هم بارها به ولايت على ‏عليه السلام اقرار كرده بودند. اينان در غدير نزد پيام‏ آور ولايت با صداى بلند اقرار كردند كه ما با قلب و جان و زبان و دست با تو بيعت مى ‏كنيم، و قول دادند كه اين پيمان را نشكنند و تغييرى در آن ندهند و آن را به نسل‏ هاى آينده برسانند.
 
 


آيا چنين ميثاق بلند بالايى نياز به امتحان ندارد؟
آيا چنين ميثاق بلند بالايى نياز به امتحان ندارد؟
خط ۵۵: خط ۵۳:
آيا اين هفت وعده‏اى كه مردم به پيامبر عزيز و دلسوز خود دادند نبايد در بوته آزمايش قرار گيرد؟
آيا اين هفت وعده‏اى كه مردم به پيامبر عزيز و دلسوز خود دادند نبايد در بوته آزمايش قرار گيرد؟


آيا نبايد معلوم شود كسى كه دهان خود را از چنين مضمون والايى پر مى‏كند صادق است يا نه؟
آيا نبايد معلوم شود كسى كه دهان خود را از چنين مضمون والايى پر مى‏ كند صادق است يا نه؟


آيا نبايد معلوم مى‏شد اين قلب‏ها با كينه‏اى عميق فاطمه‏عليها السلام را بين در و ديوار قرار خواهند داد؟
آيا نبايد معلوم می ‏شد اين قلب‏ ها با كينه‏ اى عميق فاطمه‏ عليها السلام را بين در و ديوار قرار خواهند داد؟


آيا نبايد روشن مى‏شد كه اين جان‏ها از احراق بيت ولايت لذت مى‏برند؟
آيا نبايد روشن مى‏ شد كه اين جان‏ها از احراق بيت ولايت لذت مى ‏برند؟


آيا نبايد همه بفهمند كه اين زبان‏ها براى غصب خلافت به خاتم نبوت دروغ مى‏بندند و با ناسزا به على بن ابى‏طالب‏عليه السلام جان تازه‏اى مى‏گيرند؟
آيا نبايد همه بفهمند كه اين زبان‏ها براى غصب خلافت به خاتم نبوت دروغ مى‏ بندند و با ناسزا به على بن ابى‏طالب ‏عليه السلام جان تازه‏اى مى‏ گيرند؟


آيا نبايد اهل عالم خبر شوند كه اين دستان بيعت كننده جلوه ياس عصمت را با سيلى خونرنگ مى‏كنند، و همين دست‏ها طناب بر گردن صاحب غدير انداخته او را براى بيعت با ابوبكر مى‏كشند؟
آيا نبايد اهل عالم خبر شوند كه اين دستان بيعت كننده جلوه ياس عصمت را با سيلى خونرنگ مى‏كنند، و همين دست‏ها طناب بر گردن صاحب غدير انداخته او را براى بيعت با ابوبكر مى ‏كشند؟


با مرورى بر نمونه ‏هاى فوق معناى آيه قرآن در خطابه غدير به خوبى در روحمان جا باز مى‏ كند كه «انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ»!!؟ و ما از عمق جان خدا را مى‏ خوانيم كه:


با مرورى بر نمونه‏هاى فوق معناى آيه قرآن در خطابه غدير به خوبى در روحمان جا باز مى‏كند كه »انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ«!!؟ و ما از عمق جان خدا را مى‏خوانيم كه:
اى ربّ عدل حكيم، ميليون‏ها بار از تو سپاسگزاريم كه با امتحان‏هاى كمرشكن خود پس از پيامبر صلى الله عليه و آله، حقايق عظيمى را به ما نماياندى و اسرارى از تاريخ حيات آن حضرت و فرمايشات او را به ما فهماندى، و با اين آزمايش بزرگ ما را در برابر انحرافات و ضلالت ها چون فولاد آبديده نمودى؛ به گونه ‏اى كه هر توطئه و ضلالتى را شعبه ‏اى از سقيفه مى‏ دانيم، و ادامه دهندگانِ راهِ صحيفه را از همين رهگذر مى ‏شناسيم.
 
 
اى ربّ عدل حكيم، ميليون‏ها بار از تو سپاسگزاريم كه با امتحان‏هاى كمرشكن خود پس از پيامبرصلى الله عليه وآله، حقايق عظيمى را به ما نماياندى و اسرارى از تاريخ حيات آن حضرت و فرمايشات او را به ما فهماندى، و با اين آزمايش بزرگ ما را در برابر انحرافات و ضلالت‏ها چون فولاد آبديده نمودى؛ به گونه‏اى كه هر توطئه و ضلالتى را شعبه‏اى از سقيفه مى‏دانيم، و ادامه دهندگانِ راهِ صحيفه را از همين رهگذر مى‏شناسيم.
 


نكته دوم: معناى خبيث و طيب
نكته دوم: معناى خبيث و طيب


جمله »حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ« كه مقصد نهايى معرفى شده به معناى ظهور عميق‏ترين زواياى وجودى هر كس از نظر ايمان و كفر است و از جهاتى مرتبط با جهات روحانى و جسمانى انسان است.
جمله «حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» كه مقصد نهايى معرفى شده به معناى ظهور عميق ‏ترين زواياى وجودى هر كس از نظر ايمان و كفر است و از جهاتى مرتبط با جهات روحانى و جسمانى انسان است.


درباره «خبيث» و «طيّب» اين نكته قابل توجه است كه اگر ما «طيّب» را به معناى خوبِ خالص بگيريم كه هيچ غل و غش و فساد و پستى در آن راه ندارد و خير محض از آن مى‏ جوشد، در اين صورت آنچه درجه‏ اى از خالص بودن كمتر باشد به همان درجه «خبيث» خواهد بود. در مقابل اگر ـ«خبيث» را بدِ خالص بدانيم كه تماماً غل و غش و فساد است و شر محض از آن مى ‏جوشد، در اين صورت آنچه از ناخالصى فاصله بگيرد به همان درجه «طيب» خواهد بود.


درباره »خبيث« و »طيّب« اين نكته قابل توجه است كه اگر ما »طيّب« را به معناى خوبِ خالص بگيريم كه هيچ غل و غش و فساد و پستى در آن راه ندارد و خير محض از آن مى‏جوشد، در اين صورت آنچه درجه‏اى از خالص بودن كمتر باشد به همان درجه »خبيث« خواهد بود. در مقابل اگر »خبيث« را بدِ خالص بدانيم كه تماماً غل و غش و فساد است و شر محض از آن مى‏جوشد، در اين صورت آنچه از ناخالصى فاصله بگيرد به همان درجه »طيب« خواهد بود.
در آيه قرآن و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله دو عنوان خبيث و طيب به كار رفته، و از اين كيفيت مى‏توان استفاده كرد كه يک انسان هميشه تحت يكى از اين دو عنوان قابل معرفى است، اگر چه هميشه مقدارى خبث و طيب در وجود او مخلوط خواهد بود، و به صورت خالص بروز نخواهد كرد. آنچه در آيات و احاديث به عنوان «شقىّ» و «سعيد» نيز آمده بى ‏ارتباط با چنين عنوانى نيست و به خبث و طيب باز مى‏ گردد.
 
 
در آيه قرآن و كلام پيامبرصلى الله عليه وآله دو عنوان خبيث و طيب به كار رفته، و از اين كيفيت مى‏توان استفاده كرد كه يك انسان هميشه تحت يكى از اين دو عنوان قابل معرفى است، اگر چه هميشه مقدارى خبث و طيب در وجود او مخلوط خواهد بود، و به صورت خالص بروز نخواهد كرد. آنچه در آيات و احاديث به عنوان »شقىّ« و »سعيد« نيز آمده بى‏ارتباط با چنين عنوانى نيست و به خبث و طيب باز مى‏گردد.
 


نكته سوم: منشأ طهارت و خباثت
نكته سوم: منشأ طهارت و خباثت


از مجموعه بالا مى‏توان نتيجه گرفت كه »خبيث« و »طيب« مربوط به ذاتيات و اصالت‏هاى فرد است كه از روز »أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ« آغاز مى‏شود، و به پاكى و ناپاكى نسل‏هاى بعد مى‏رسد و از آنجا به طهارت مولد منتهى مى‏شود و انسانى با ذات طيب يا خبيث قدم در اين جهان مى‏گذارد. امورى كه اين انسان در دوران عمر خود با آنها برخورد مى‏كند و عكس العمل‏هايش در مقابل آنها از آن خميره نشأت مى‏گيرد.
از مجموعه بالا مى‏توان نتيجه گرفت كه «خبيث» و «طيب» مربوط به ذاتيات و اصالت ‏هاى فرد است كه از روز «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آغاز مى‏شود، و به پاكى و ناپاكى نسل‏ هاى بعد مى‏ رسد و از آنجا به طهارت مولد منتهى مى‏ شود و انسانى با ذات طيب يا خبيث قدم در اين جهان مى ‏گذارد. امورى كه اين انسان در دوران عمر خود با آنها برخورد مى ‏كند و عكس العمل‏هايش در مقابل آنها از آن خميره نشأت مى ‏گيرد.
 
 
در اين عكس العمل‏هاى انسان مسايل بسيارى هست كه ارزش مهمى ندارد و خداوند هم اصرارى در بروز آنها ندارد، ولى امر ولايت همان است كه خداوند تا عمقِ درون هر كس را درباره آن ظاهر نكند او را رها نمى‏كند و اين همان معنى است كه مى‏فرمايد: »لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ ...« .


در اين عكس العمل‏هاى انسان مسايل بسيارى هست كه ارزش مهمى ندارد و خداوند هم اصرارى در بروز آنها ندارد، ولى امر ولايت همان است كه خداوند تا عمقِ درون هر كس را درباره آن ظاهر نكند او را رها نمى‏كند و اين همان معنى است كه مى ‏فرمايد: «لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ ...» .


اميرالمؤمنين‏عليه السلام اين آزمايش الهى را چنين ترسيم مى‏فرمايد: انَّ امْرَنا اهْلَ‏الْبَيْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا يَعْرِفُهُ وَ لا يُقِرُّ بِهِ الاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اوْ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ اوْ مُؤْمِنٌ نَجيبٌ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ. يعنى: امر ولايت ما اهل‏بيت سخت و پيچيده است كه آن را نمى‏شناسد و بدان اقرار نمى‏كند مگر ملائكه مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمن نجيبى كه خداوند قلب او را براى ايمان امتحان كرده باشد.××× 1 بحار الانوار: ج 2 ص 196. ×××
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين آزمايش الهى را چنين ترسيم می فرمايد: انَّ امْرَنا اهْلَ ‏الْبَيْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا يَعْرِفُهُ وَ لا يُقِرُّ بِهِ الاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اوْ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ اوْ مُؤْمِنٌ نَجيبٌ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ. يعنى: امر ولايت ما اهل‏ بيت سخت و پيچيده است كه آن را نمى ‏شناسد و بدان اقرار نمى‏ كند مگر ملائكه مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمن نجيبى كه خداوند قلب او را براى ايمان امتحان كرده باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref>


مى‏بينيم عده‏اى حتى قادر به درك و معرفت مقام ولايت نيستند تا نوبت به اقرار آن برسد، چرا كه در مرحله اقرار صفى بزرگ از ملائكه و پيامبران و مؤمنين در انتظار اين امتحان بزرگ الهى ايستاده‏اند. اينها همه حاكى از عمق اين آزمايش و پيچيده بودن آن است كه حضور در آن نياز به پشتوانه‏اى قوى دارد.
مى ‏بينيم عده‏اى حتى قادر به درک و معرفت مقام ولايت نيستند تا نوبت به اقرار آن برسد، چرا كه در مرحله اقرار صفى بزرگ از ملائكه و پيامبران و مؤمنين در انتظار اين امتحان بزرگ الهى ايستاده ‏اند. اينها همه حاكى از عمق اين آزمايش و پيچيده بودن آن است كه حضور در آن نياز به پشتوانه‏اى قوى دارد.


آنگاه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در فرازى ديگر از سخنان دُرَربارش نتيجه شيرين اين آزمايش الهى را چنين بيان مى ‏نمايد: ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبيدِ اللَّه مِمَّنِ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ الاّ وَ يَجِدُ حُبَّنا اهْلَ‏الْبَيْتِ عَلى قَلْبِهِ فَهُوَ يُحِبُّنا، وَ ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبيدِ اللَّه مِمَّنْ سَخِطَ اللَّه عَلَيْهِ الاّ وَ يَجِدُ بُغْضَنا عَلى قَلْبِهِ فَهُوَ يُبْغِضُنا:


آنگاه اميرالمؤمنين‏عليه السلام در فرازى ديگر از سخنان دُرَربارش نتيجه شيرين اين آزمايش الهى را چنين بيان مى‏نمايد: ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبيدِ اللَّه مِمَّنِ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ الاّ وَ يَجِدُ حُبَّنا اهْلَ‏الْبَيْتِ عَلى قَلْبِهِ فَهُوَ يُحِبُّنا، وَ ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبيدِ اللَّه مِمَّنْ سَخِطَ اللَّه عَلَيْهِ الاّ وَ يَجِدُ بُغْضَنا عَلى قَلْبِهِ فَهُوَ يُبْغِضُنا:
هيچ بنده‏اى از بندگان خدا نيست كه خداوند قلب او را از جهت ايمان امتحان كرده باشد مگر آنكه محبت ما اهل‏بيت را در قلب خويش مى‏يابد و در نتيجه ما را دوست دارد، و هيچ بنده‏اى از بندگان خدا نيست كه خدا بر او غضب كرده باشد و از او ناراضى باشد مگر آنكه بغض و عداوت ما را در قلب خويش مى‏يابد، و در نتيجه ما را دشمن مى‏ دارد.<ref>مناقب اميرالمؤمنين ‏عليه السلام (محمد بن سليمان كوفى) : ج ۲ ص ۱۰۶. الغارات: ج ۲ ص ۹۱۱.</ref>


'''تحليل اعتقادى دوم'''


هيچ بنده‏اى از بندگان خدا نيست كه خداوند قلب او را از جهت ايمان امتحان كرده باشد مگر آنكه محبت ما اهل‏بيت را در قلب خويش مى‏يابد و در نتيجه ما را دوست دارد، و هيچ بنده‏اى از بندگان خدا نيست كه خدا بر او غضب كرده باشد و از او ناراضى باشد مگر آنكه بغض و عداوت ما را در قلب خويش مى‏يابد، و در نتيجه ما را دشمن مى‏دارد.××× 1 مناقب اميرالمؤمنين‏عليه السلام )محمد بن سليمان كوفى( : ج 2 ص 106. الغارات: ج 2 ص 911. ×××
جا دارد در اينجا دو منشأ اصيل طيب و خبيث بودن را در سايه كلام معصومين ‏عليهم السلام با ظرافت بيشترى مطرح كنيم: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ»در عالم ذرّ، طيب ولادت و شرك شيطان در انعقاد نطفه، كه شامل شش بحث خواهد بود.
 
 
تحليل اعتقادى دوم
 
جا دارد در اينجا دو منشأ اصيل طيب و خبيث بودن را در سايه كلام معصومين‏عليهم السلام با ظرافت بيشترى مطرح كنيم: »أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ« در عالم ذرّ، طيب ولادت و شرك شيطان در انعقاد نطفه، كه شامل شش بحث خواهد بود.
 


بحث اول: ولايت در عالم ذرّ و روز الَسْت
بحث اول: ولايت در عالم ذرّ و روز الَسْت


به تصريح قرآن خداوند از همه بنى‏آدم پيمان گرفته است، كه از آن روز ميثاق به »عالم ذرّ« و »روز الَسْت« تعبير مى‏كنيم: »وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ...« .××× 2 اعراف /  172. ××× نگاهى به جزئيات اين ميثاق پرده از اصالت‏ها و ذاتيات خميره انسان‏ها بر مى‏دارد كه طيب و خبيث نتيجه آن است.
به تصريح قرآن خداوند از همه بنى‏آدم پيمان گرفته است، كه از آن روز ميثاق به «عالم ذرّ» و «روز الَسْت» تعبير مى‏ كنيم: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ...» .<ref>اعراف /  ۱۷۲.</ref>نگاهى به جزئيات اين ميثاق پرده از اصالت ‏ها و ذاتيات خميره انسان‏ ها بر مى‏دارد كه طيب و خبيث نتيجه آن است.
 
از آنجا كه ولايت امامان‏عليهم السلام به معناى صاحب اختيارى مطلق ايشان بر مردم است و اين ولايت همانند ولايت پيامبرصلى الله عليه وآله است و در غدير ولايت به همين مطابقت مطرح شده، در نهايت ولايت پيامبر و ائمه‏عليهم السلام در سايه ولايت و صاحب اختيارى خداوند بر خلقش به يك معناى واحد باز مى‏گردد كه اطاعت مطلق از امر و نهى اوست.
 
 
لذا سر باز زدن از دستور امامان معصوم‏عليهم السلام فرقى با سرپيچى از اوامر پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله ندارد و اطاعت نكردن از مقام نبوت و امامت هيچ فرقى با سرپيچى از فرمان الهى ندارد.
 


بنابراين منكرين ولايت دوازده امام‏عليهم السلام منكر ولايت پيامبرصلى الله عليه وآله و در مرتبه بالاتر منكر ولايت و صاحب اختيارى خداوند هستند. اين انكار در آغاز خلقت در سايه امتحانى بزرگ بروز كرده و امام صادق‏عليه السلام در حديثى ماجراى آن را مفصلاً فرموده كه ملخص آن چنين است:
از آنجا كه ولايت امامان‏ عليهم السلام به معناى صاحب اختيارى مطلق ايشان بر مردم است و اين ولايت همانند ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله است و در غدير ولايت به همين مطابقت مطرح شده، در نهايت ولايت پيامبر و ائمه‏ عليهم السلام در سايه ولايت و صاحب اختيارى خداوند بر خلقش به يك معناى واحد باز مى ‏گردد كه اطاعت مطلق از امر و نهى اوست.


لذا سر باز زدن از دستور امامان معصوم‏ عليهم السلام فرقى با سرپيچى از اوامر پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله ندارد و اطاعت نكردن از مقام نبوت و امامت هيچ فرقى با سرپيچى از فرمان الهى ندارد.


خداوند در آغاز خلقت )عالم ذر( مردم را امتحان نمود و اصحاب يمين و شِمال )راست و چپ( را معرفى كرد. آن امتحان بدين صورت بود كه آتش بزرگى شعله‏ور ساخت و به اصحاب شِمال دستور داد وارد آن شوند و وعده داد كه آن را بر ايشان سرد و سلامت نمايد. آنان سر باز زدند و اظهار كردند كه ما از آتش فرار مى‏كنيم و تو ما را به دخول آن امر مى‏كنى؟ اگر به اصحاب يمين هم چنين فرمانى دهى عمل نمى‏كنند!!
بنابراين منكرين ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام منكر ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله و در مرتبه بالاتر منكر ولايت و صاحب اختيارى خداوند هستند. اين انكار در آغاز خلقت در سايه امتحانى بزرگ بروز كرده و امام صادق ‏عليه السلام در حديثى ماجراى آن را مفصلاً فرموده كه ملخص آن چنين است:


خداوند در آغاز خلقت (عالم ذر) مردم را امتحان نمود و اصحاب يمين و شِمال (راست و چپ) را معرفى كرد. آن امتحان بدين صورت بود كه آتش بزرگى شعله ‏ور ساخت و به اصحاب شِمال دستور داد وارد آن شوند و وعده داد كه آن را بر ايشان سرد و سلامت نمايد. آنان سر باز زدند و اظهار كردند كه ما از آتش فرار مى‏ كنيم و تو ما را به دخول آن امر مى‏كنى؟ اگر به اصحاب يمين هم چنين فرمانى دهى عمل نمى‏ كنند!!


آنگاه به اصحاب يمين دستور داد داخل آتش شوند. همگى هجوم آوردند و داخل آن شدند و خدا آتش را بر ايشان سرد و سلامت قرار داد.
آنگاه به اصحاب يمين دستور داد داخل آتش شوند. همگى هجوم آوردند و داخل آن شدند و خدا آتش را بر ايشان سرد و سلامت قرار داد.