۲۲٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۴۰: | خط ۸۴۰: | ||
پس او بارهاى سنگين سفر را بر دوش جان نهاد، و در حرارت شديد نيمه روز برخاست. سخنرانى كرد و شنواند و فرياد زد. پس پيام حق را رساند، سپس از همه آنها پرسيد: آيا رساندم؟ گفتند: به خدا قسم آرى. فرمود: خدايا شاهد باش. | پس او بارهاى سنگين سفر را بر دوش جان نهاد، و در حرارت شديد نيمه روز برخاست. سخنرانى كرد و شنواند و فرياد زد. پس پيام حق را رساند، سپس از همه آنها پرسيد: آيا رساندم؟ گفتند: به خدا قسم آرى. فرمود: خدايا شاهد باش. | ||
سپس به مردم خطاب كرد: آيا من آن نيستم كه به مؤمنان از خود آنان سزاوارترم؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: هر كس را كه من مولاى اويم، پس اين على مولاى او است. خدايا دوست بدار هر كه او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد، و يارى كن كسى را كه يارى اش كند، و خوار كن هر كه خوارش سازد. | |||
پس به آنچه خدا درباره تو بر پيامبرش نازل كرد ايمان نياورد جز عده اى اندک، و اكثرشان را نيفزود جز زيانكارى. پيش از آن نيز خدا در حق تو اين آيه را ناز كرد در حالى كه آنان دوست نداشتند: | |||
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر كه از شما از دينش برگردد خدا به زودى قومى را بياورد كه آنها را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند بر مؤمنان نرمند و بر كافران سخت در راه خدا جهاد كنند از سرزنش سرزنش كنندگان نمى ترسند اين است فضل خدا به هر كه بخواهد عنايت مىكند خدا گسترانده و داناست». | |||
جز اين نيست كه شما ولىّ خدا و رسول او و همه آنانى هستند كه ايمان آورند و آنانى كه نماز را بر پا مى دارند و زكات میدهند در حالى كه ركوع كننده اند و هر كه با خدا و رسولش و كسانى كه ايمان آوردند دوستى كند پس حزب خدا حزب پيروز است. | |||
پروردگارا، به آنچه نازل كردى ايمان آورديم، و از پيامبر پيروى نموديم، پس ما را با گواهان بنويس. پروردگارا، دل هاى ما را پس از آنكه هدايت مان كردى منحرف مساز، و به ما از نزد خود رحمتى ببخش، كه تو بسيار بخشنده اى. | |||
خدايا ما مى دانيم كه اين گفتار از نزد تو حق است، پس لعنت كن كسى را كه با آن معارضه كرد و به آن كبر ورزيد و آن را تكذيب كرد و كافر شد، و زود است بدانند كسانى كه ستم كردند به چه بازگشت گاهى برگردند. | |||
سلام بر تو اى اميرمؤمنان و سرور جانشينان، و رأس عبادت كنندگان، و پارساترين پارسايان، و رحمت خدا و بركات و درودها و تحيّاتش بر تو باد. تويى خوراننده طعام در حال دوست داشتن آن به درمانده و يتيم و اسير، تنها به خاطر خشنودى خدا. كه از آنها پاداش و سپاسى نمى خواستى، و خداى تعالى در حق تو چنين گفت: ديگران را بر خود ترجيح میدهند گر چه خود تهيدست باشند هر كه از بخل وجودش محفوظ ماند پس آنانند از رستگاران. | |||
تويى فروبرنده خشم، و گذشت كننده از مردم، و خدا نيكوكاران را دوست دارد. تويى صبركننده در تنگدستى و پريشان حالى و به هنگام جنگ. تويى بخش كننده به برابرى، و دادگر در ميان ملّت، و آگاه به مقرّرات خدا از ميان همه انسانها. خداى تعالى خبر داد از آنچه سزاوار كرده تو را از فضلش به گفته اش: آيا كسى كه مؤمن است همانند كسى است كه فاسق است؟ هرگز برابر نيستند. اما كسانى كه ايمان آورده اند و كار شايسته كردند براى آنها بهشت هاى خويش جايگاه جهت پذيرايى به پاداش آنچه انجام دادند. | |||
و تويى اختصاص يافته به علم قرآن، و حكم تأويل، و صريح گفتار پيامبر، و توراست موقعيت هاى گواهى شده، و مقامات مشهور، و روزهاى ياد شده؛ روز بدر، و روز احزاب آن زمان كه چشم ها منحرف، و جانها به گلوها رسيد، و به خدا گمان مى برديد، گمان هاى گوناگون. در آنجا اهل ايمان آزمايش شدند و دچار تزلزل روحى گشتند تزلزل سخت. | |||
آن هنگام اهل نفاق و آنان كه در دل هايشان بيمارى بود گفتند: خدا و رسولش جز فريب به ما وعده ندادند. و در آن زمان گروهى از آنان گفتند: اى اهل مدينه، جايى براى شما نيست، بازگرديد. و جمعى از آنان از پيامبر اجازه مى خواستند؛ مى گفتند: خانه هاى ما باز و بى حفاظ است و حال آنكه بى حفاظ نبود. آنان جز فرار از جنگ قصدى نداشتند، و خداى تعالى فرمود: همين كه اهل ايمان دستههاى كفر و شرک را ديدند گفتند اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داد خدا و رسولش راست گفتند و آنان را نيفزود مگر ايمان و تسليم. | |||
پس عمرو قهرمان آنها را كشتى، و جمع آنان را فرارى دادى، و خدا آنان را كه كافر بودد با خشمشان بازگرداند، در حالى كه به غنيمتى دست نيافتند، و خدا جنگ را از اهل ايمان كفايت كرد، و خدا نيرومند و عزيز است. | |||
و روز احد هنگامى كه از اطراف پيامبر فرار مىكردند، و به احدى اعتنا نمى نمودند و پيامبر آنان را از پشت سرشان به كارزار دعوت میكرد، تو بودى كه مشركان را براى حفظ پيامبر به راست و چپ دفع مىكردى، تا خدا گزند آنان را در حالى كه ترسان بودند از شما دو بزرگوار برگرداند، و شكست خوردگان را به وسيله تو يارى كرد. | |||
و روز حنين، بنا بر آنچه قرآن در اين آيه به آن گويا شد: زمانى كه نفرات زياد شما باعث شگفتى شما شد ولى شما را به هيچ وجه بىنياز نكرد و زمين با آن فراخى اش بر شما تنگ شد سپس روى گردانده فرار كرديد. آنگاه خدا آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل فرمود. | |||
«مؤمنان» تو بودى و همراهانت، و عمويت عباس شكست خوردگان را صدا زد: اى اصحاب سوره بقره، اى اهل بيت شجره، تا جماعتى به او پاسخ دادند. كه تو رنج آنها را كفايت كردى، و به جاى آنها كمک را عهده دار شدى. پس نوميد از پاداش برگشتند، و اميدوار به وعده خداى تعالى به توبه، و اين است سخن خدا كه عظيم باد يادش: آنگاه خدا توبه مىپذيرد پس از آن توبه كسى را كه بخواهد در حالى كه تو درجه صبر را به دست آوردى و به مزد بزرگ پيروز شدى. | |||
و روز خيبر كه خدا شكست منافقان را آشكار كرد، و دنباله كافران را بريد، و سپاس خداى را پروردگار جهانيان، در حالى كه آنها از پيش با خدا پيمان بسته بودند كه فرار نكنند، و به يقين پيمان خدا مورد بازخواست است. | |||
مولاى من، تويى حجّت رسا، و راه روشن، و نعمت كامل، و برهان تابناک. پس گوارا باد تو را، آنچه خدا از برترى به تو داد، و نابود باد دشمن نادانت. | |||
با پيامبر - درود خدا بر او و خاندانش - در تمام جنگها و لشگركشى هايش حاضر بودى. پيشاپيش پرچم اسلام را به دوش میكشيدى، و در برابرش شمشير مىزدى. سپس تنها براى تدبير و كاردانى مشهودت و بينايى ات در امور، در تمام ميدانها تو را به فرماندهى گماشت، و اميرى بر تو نبود. | |||
چه بسيار كارهايى كه تقوا مانع اجراى تصميمت در آنها شد، اما جز تو در مثل آن )تقوا پيشه نكرد و( از هواى نفس پيروى كرد. پس نادانان گمان كردند كه تو از آنچه او به آن رسيد عاجز شدى. به خدا قسم گمان كننده اين چنين گمراه شد و را نيافت. و تو واضح ساختى آنچه مشكل شده بود از اين امور، براى آن كه توهّم و ترديد كرد به گفتارت. | |||
درود خدا بر تو كه فرمودى: گاهى انسان زبردست و چيره روى چاره را مىبيند، ولى در برابرش پردهاى از تقواى خداست. در نتيجه روى چاره را آشكار رها مىكند. ولى فرصت آن را غنيمت مىداند كسى در امر باكى ندارد. به خدا سوگند راست گفتى، و ياوهسرايان دچار زيان شدند. | |||
هنگامى كه آن دو عهدشكن ]طلحه و زبير[ با تو به فريبكارى برخاستند، و گفتند: قصد عمره داريم، به آنان گفتى: به جان خودتان قسم قصد عمره نداريد، بكله قصد خيانت داريد. در نتيجه از آن دو نفر بيعت گرفتى، و پيمان را محكم كردى. پس در نفاق كوشيدند. زمانى كه بر كار نادرستشان آگاهشان كردى بى توجهى كردند و به كار خويش بازگشتند. ولى بهرهمند نشدند، و سرانجام كار هر دو خسران شد. | |||
سپس اهل شام خيانت آن دو را دنبال كردند. و تو پس از بستن راه غدر بر آنان به سويشان حركت كردى، ولى آنها به دين حق گردن ننهادند، و در قرآن تدبّر ننمودند. بىخردان پست و گمراهان ناجوانمرد، به آنچه در حق تو بر محمد نازل شده بود كافر اند، و ياوران مخالف تو، در حالى كه خدا به پيروى از تو امر كرد، و مؤمنان را به يارى تو فرا خواند، و فرمود خداى عزّ و جلّ: اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را پروا كنيد، و با راستگويان باشيد. | |||
مولاى من، حق بر تو نمايان شد، در حالى كه مردم آن را به يك سو انداختند، و تو روشهاى دينى را پس از كهنگى و نابودى آشكار ساختى. تو راست پيشينه جهاد بر پايه تصديق به قرآن، و تو راست فضيلت جهاد بر پايه تحقّق تأويل. و دشمن تو دشمن خدا، و انكاركننده رسول خداست. دعوت مىكند دعوت باطل، حكومت كند به ستم، فرمان مىدهد غاصبانه، دار و دستهاش را به دوزخ مىخواند، در حالى كه عمّار جهاد مىكرد و ميان دو لشگر فرياد مىزد: كوچ كنيد، كوچ كنيد به سوى بهشت. و زمانى كه آب خواست، با شير سيراب شد، و تكبير زد و گفت: رسولخدا - درود خدا بر او و خاندانش - به من فرمود: آخرين نوشيدنىات از دنيا مخلوطى است از شير، و تو را گروه متجاوز به قتل مىرساند. پس ابو العاديه فزارى راه را بر عمّار گرفت و او را كشت. بر ابو العاديه لعنت خدا و لعنت فرشتگان خدا و همه پيامبران. | |||
و لعنت بر كسى كه شمشير به روى تو كشيد، و تو به روى او شمشير كشيدى - اى اميرمؤمنان - از مشركان و منافقان تا روز قيامت، و بر آن كه خشنود شد به آنچه تو را غمگين ساخت، و غم تو را ناخوش نداشت و ديده بر هم نهاد و بىتفاوت گذشت، و علت و عاملش را انكار نكرد، يا عليه تو به دست و زبان كمك كرد، يا از يارىاش دست كشيد، يا از جهاد نمودن به همراه تو، كنارهگيرى كرد، يا فضل تو را كوچك شمرد، و حقّت را انكار كرد، يا با تو برابر نمود كسى را كه خدا قرار داد تو را سزاوارتر به او از خود او. و درودهاى خدا و رحمت و بركات و سلام و تحيّاتش بر تو و بر امامان از خاندان پاك تو. | |||
فدك صديقه طاهره زهرا سرور زنان، و نپذيرفتن گواهى تو و گواهى دو سرور از نژادت و عترت مصطفىاست، درود خدا بر شما باد. و حال آن كه خدا درجه شما را بر امت برتر گرداند، و منزلت شما را رفيع قرار داد، و فضل و شرفتان را بر جهانيان آشكار ساخت، و پليدى را از شما برد و پاكتان ساخت پاك ساختنى ويژه. | |||
خداى عزّ و جلّ فرمود: انسان بسيار حريص آفريده شده چون گزندى به او در رسد بىصبرى كند و چون خيرى به او در رسد دريغ ورزد جز نمازگزاران. پس خداى متعال پيامبر برگزيدهاش را و تو را - اى سرور جانشيان - از همه خلق استثنا كرد. پس آنان كه به تو ستم كردند چقدر از ديدن حق كور بودند. | |||
سپس سهم خويشان پيامبر را از باب فريب براى تو مقرّر داشتند، ولى به جور و ستم از اهلش برگرداندند. چون حكومت به تو برگشت با خويشان پيامبر در حالى كه از آن دو نفر روىگردان بودى، به خاطر پاداشى كه نزد خدا براى تو بود به همان صورت عمل كردى كه آن دو نفر عمل كردند. پس گرفتارى تو به آن دو نفر به گرفتارى پيامبران - درود خدا بر ايشان - در هنگام تنهايى و بىياورى شبيه شد. | |||
و در آرميدن در بستر پيامبر شبيه به اسماعيل ذبيح - درود بر او - شدى؛ چه آن كه تو نيز مانند او قبول كردى و اطاعت نمودى، به همان صورت كه اسماعيل صابرانه و پاداش خواهانه اطاعت كرد. وقتى كه ابراهيم به و او گفت: پسرم در خواب ديدم كه تو را ذبح مىكنم بنگر كه رأى تو چيست گفت پدر به آنچه دستور داده شدهاى اقدام كن اگر خدا بخواهد مرا از بردباران خواهيد يافت. و تو نيز زمانى كه پيامبر - درود خدا بر او و خاندانش - در بسترش خواباندت و به تو فرمان داد در خوابگاهش بيارامى و او را با جانت از شر دشمنانش حفظ كنى، فرمان بردارانه به پذيرش دعوتش شتافتى و خو را براى كشته شدن آماده كردى. | |||
در نتيجه خدا از فرمان برداريت قدردانى كرد، و از كار زيبايت به گفتارش جلّ ذكره در قرآن پرده برداشت؛ آنجا كه فرمود: و از مردم كسى است كه جانش را براى به دست آوردن خوشنودى خدا مىفروشد. | |||
سپس گرفتاريت در جنگ صفين - كه قرآنها از روى حيله و فريب به نيزهها بالا رفته بود - در نتيجه شك و ترديد پيدا شد، و حق به يك سو افتاد، و از گمان پيروى شد. اين گرفتارىات شبيه به گرفتارى هارون شد؛ زمانى كه موسى او را بر قوم خود امارت داد، آنها از او پراكنده شدند. هارون بر سر آنان فرياد مىزد و مىگفت: اى مردم شما به گوساله آزمايش شدهايد. به درستى كه پروردگار شما خداى بخشنده است. از من پيروى كنيد و از دستورم پيروى نماييد. گفتند: همچنان روىآور به گوساله خواهيم بود تا موسى به سوى ما بازگردد! | |||
همچنين تو اى اميرمومنان، همين كه قرآنها بالا رفت گفتى: اى ملت، شما به آن آزمايش شديد و گرفتار نيرنگ گشتهايد، اما از خواسته تو سرپيچى كردند، و با تو به مخالفت برخاستند، و گماشتن دو داور را از تو تقاضا نمودند. تو از تقاضاى آنان سرباز زدى، و از عمل آنان به سوى خدا بيزارى جستى، و آن را به خودشان واگذاشتى. | |||
پس زمانى كه حق آشكار شد و خطاى منكر روشن گشت و به لغزش و انحراف از راه حق اعتراف كردند، پس از آن دچار اختلاف شدند و از روى بىخردى تو را مجبور به پذيرفتن حكميّت كردند. حكميتى كه از آن سرباز زدى و آنان مىخواستند و تو از آن باز داشتى، روا دانستند گناهانشان را كه مرتكب شدند. | |||
تو بر راه بينايى و هدايت بودى، و ايشان بر روشهاى گمراهى و كورى. همچنان بر نفاق اصرار داشتند و در گمراهى سرگردان بودند، تا خدا سنگينى كار ناپسندشان را به آنان چشاند، و كسى را كه با تو دشمنى كرد با شمشيرت به نابودى كشيد. پس بدبخت و نگونسار شد و با حجّت تو زنده كرد كسى را كه سعادت يافت و راهنمايى شد. | |||
درود خدا بر تو باد بامداد و شامگاه، در حَضَر و در سفر. بر وصفت مدح كنندهاى احاطه نكند، و عيبجويى برترىات را نابود ننمايد. تو در عبادت بهترين خلقى، و در پارسايى خالصترين آنانى، و در دفاع از دين سرسختترين ايشان. با كوششت حدود خدا را به پا داشتى، و با شمشيرت اردوهاى خارج از دين را فرارى دادى. با سرانگشتهايت شعله جنگها را خاموش ساختى، و با بيانت پردههاى شبه را دريدى، و آميختگى باطل را از حق روشن بر طرف كردى. سرزنش هيچ سرزنش كنندهاى تو را در راه خدا نگرفت، مدح خداى تعالى تو را بىنياز كرد از مدح مداحان و ستايش وصف كنندگان، | |||
خداى تعالى فرمود: از مؤمنان مردانى هستند كه به آنچه با خدا بر آن پيمان بسته بودند صادقانه وفا كردند گروهى بر سر پيمان خود به شهادت رسيدند و جمعى از آنان انتظار مىشكند و به هيچ روى تغيير نكردند. | |||
زمانى كه ديدى پيمان شكنان و ستمكاران و بيرون رفتگان از دين را كشتى، و رسولخدا - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - وعدهاش را به تو راست گفته بود و تو هم به عهدش وفا كردى، گفتى: آيا وقت آن نرسيده كه اين محاسن به خون سر رنگين شود؟ با چه زمان بدبختترين اين ملت براى اين كار برانگيخته مىشود. اطمينان داشتى به اينكه بر پايه برهانى از پروردگارت و بصيرت از كارت هستى، وارد شونده بارگاه خدايى، شادان به معاملهاى كه انجام دادى، و اين است آن راستگارى بزرگ. | |||
== پانویس == | == پانویس == |