۲۱٬۹۷۲
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «== آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»<ref>صافّات / ۷۱. غد...» ایجاد کرد) |
(اتمام عنوان سامری) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند». | «قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند». | ||
در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است: | در اينجا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است: | ||
خط ۲۱: | خط ۲۰: | ||
'''تحليل اعتقادى''' | '''تحليل اعتقادى''' | ||
حضرت موسى عليه السلام مسايل مختلفى با قوم خود داشت كه آنان در هر | حضرت موسى عليه السلام مسايل مختلفى با قوم خود داشت كه آنان در هر يک سقوط ارزش اكثريت را بيشتر به نمايش مى گذاشتند، تا آنجا كه به مردم فرمود: «يا قَوْمِ، لِمَ تُؤْذُونَنِى وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّى رَسُولُ اللَّه إِلَيْكُمْ»<ref name=":0">صف / ۵ .</ref>: «اى قوم، چرا مرا اذيت مى كنيد در حالى كه مى دانيد من فرستاده خدا به سوى شمايم»! | ||
آنان به قومى رسيدند كه در برابر بتان كُرنش | يكى از آن مراحل حساس اين بود كه بعد از آن همه تلاشِ حضرت موسى عليه السلام براى ساختار اعتقادى بنى اسرائيل، به مجرد مشاهده بت پرستان تقاضاى بت كردند!! «وَ جاوَزْنا بِبَنِى إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ، قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»<ref name=":1">اعراف / ۱۳۸.</ref>: «بنى اسرائيل را از دريا عبور داديم. آنان به قومى رسيدند كه در برابر بتان كُرنش مى كردند. گفتند: اى موسى، براى ما هم خدايى (بُتى) قرار ده همان گونه كه آنان بت هايى دارند. فرمود: شما قومى هستيد كه جهل میورزيد». | ||
مسئله عجل و سامرى مرحله عجيب ترى بود كه نشان داد مردم با غيبت پيامبرانشان چگونه باطن خود را بروز مى دهند و اين اكثريتِ به ظاهر تسليمِ اوامر خدا و رسول، چگونه به طور ناگهانى به كفر باز مى گردند: | |||
«وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ، أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً، اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ»<ref name=":2">اعراف / ۱۴۸.</ref>: «قوم حضرت موسى بعد از رفتن او به كوه طور، از زينت هاى خود گوساله بيجانى كه صدايى داشت براى پرستش انتخاب كردند. آيا نمى بينند كه با آنان سخن نمى گويد و آنان را به راهى هدايت نمى كند؟ آن گوساله را برگزيدند در حالى كه با اين اقدامشان ظلم كردند». | |||
مى بينيم كه خداوند به تعمدِ آن [[اکثریت]] در رجوع به بت پرستى و جهالت و عدم تفكر و تعقلشان در چنين انتخابى و نهايتاً به ظالم بودنشان در چنين حركتى تصريح مى فرمايد. آنگاه بى اعتنايى اين اكثريت را به يادآورى هاى جانشينِ حضرت موسى عليه السلام چنين بيان مى كند: | |||
«وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِى وَ أَطِيعُوا أَمْرِى، قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى»<ref name=":3">طه / ۹۰، ۹۱.</ref>: «هارون قبلاً به آنان گفت: اى قوم، شما گول گوساله و سامرى را خورديد و پروردگار شما رحمن است. تابع من باشيد و امر مرا اطاعت كنيد. گفتند: همچنان در برابر آن كرنش خواهيم كرد تا موسى به نزد ما باز گردد». | |||
عكس العمل پيامبرى كه هرگز انتظار نداشت اكثريت مردم با غيبت چند روزه او اينچنين بيراهه روند و سر از غليظ ترين نوع آن يعنى بت پرستى در آورند، در قرآن خواندنى است: «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِى مِنْ بَعْدِى، أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ، وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ»<ref>اعراف / ۱۵۰.</ref>: «آنگاه كه موسى با غضب و تأسف به نزد قوم خود بازگشت گفت: بعد از من چه بد رفتار كرديد! آيا براى عذاب پروردگارتان عجله داشتيد؟ آنگاه حضرت موسى الواح را به سويى انداخت و سر برادرش را گرفته (به عنوان مؤاخذه) او را به سوى خود مى كشيد». | |||
از اين عجيب تر پاسخ هارون است كه اكثريت او را تنها گذاشتند و تصميم به قتل او گرفتند، و اين نشانه كمال بى اعتمادى به اكثريت است. يعنى حضرت موسى عليه السلام با توجه به اينكه اكثريت ايمان دارند و اگر هم مشكلى پيش آيد همان اكثريت لااقل به فاصله چهل روز مىتوانند هارون را كمك كنند تا او باز گردد با مردم خداحافظى كرد و به كوه طور رفت. آيا احتمال مىداد همه او را تنها بگذارند؟ آيا احتمال میداد حتى تصميم به قتل او بگيرند؟ | |||
قرآن اين صحنه را از قول هارون چنين نقل مى كند: «قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِى، فَلا تُشْمِتْ بِىَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»<ref>اعراف / ۱۵۰.</ref>: «هارون گفت: اى پسر مادرم، اين قوم مرا خوار كردند و ضعيف شمردند و نزديک بود مرا بكشند، پس دشمنان را بر من شاد مكن و مرا با قوم ظالم قرار مده». | |||
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ». | |||
== عمر، سامِرىِ امت<ref name=":0" /> == | |||
يكى از ۱۸ آيه اى كه در خطبه غدير به صراحت تفسير شده آيه ۲۲ سوره مجادله است. آنجا كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: | |||
الا انَّ اوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِىَ اللَّه عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّه أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ»<ref name=":1" />: | |||
بدانيد كه اولياى اهل بيت كسانى اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «نمى يابى قومى را كه ايمان به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنانند كه ايمان بر قلبهايشان ثبت شده و خداوند با روح خود آنان را مؤيد داشته، و آنان را وارد بهشتى میكند كه نهرها در آن جارى است و در آن دائمى اند. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضىاند. اينان حزب خدايند، و حزب خداوند رستگارانند».<ref name=":2" /> | |||
در مورد مسئله برائت كه در آيه اشاره شده، اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: هر كس ولايت موسى و هارون را پذيرفت و از دشمنان آنان بيزارى جست از گوساله و سامرى بيزارى جسته است، و هر كس ولايت عجل و سامرى را پذيرفت و از دشمنان آن دو بيزارى جست، از موسى و هارون بيزارى جسته در حالى كه خود هم ندانسته است. هر كس ولايت پيامبر صلى الله عليه وآله و اهل بيتش را بپذيرد و ولايت مرا داشته باشد و از دشمن من بيزارى جسته باشد از آن دو نفر (ابوبكر و عمر) بيزارى جسته است، و هر كس از دشمن آن دو نفر بيزارى بجويد از پيامبر صلى الله عليه وآله بيزارى جسته است در حالى كه خود متوجه نيست!<ref name=":3" /> | |||
== پانویس == |