۲۵٬۹۹۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۰۷: | خط ۸۰۷: | ||
۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين عليهم السلام مى باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونهاى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود. | ۲۹. رستگارى بزرگ فقط در اطاعت نمودن از خدا و رسول صلى الله عليه وآله و على و پيشوايان راستين عليهم السلام مى باشد: من يطع اللَّه و رسوله و علياً و الائمة الذين ذكرتهم عليهم السلام فقد فاز فوزاً عظيماً: كسى كه خدا و رسولش و على و امامانى را كه ذكر نمودم عليهم السلام اطاعت نمايد يقيناً به رستگارى بزرگى نائل شده است.اين بود نمونهاى فرازهاى از خطبه غدير در مورد امامت، كه جا دارد موشكافى و شرح و بسط داده شود. | ||
== اشتهار غدير به خاطر خطبه يک ساعته<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص ۱۷۸.</ref> == | |||
سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيده از استثنائى ترين خطبه هاى جهان به شمار مى آيد؛ و همين خطبه باعث اشتهار غدير شده است. در اين خطابه كه با مخاطبانى به وسعت كره زمين تا روز قيامت ايراد شده، مراحل سخن به قدرى حساب شده و دقيق پيش مى رود و به هدف اصلى مى رسد و سپس به تشريح آن مى پردازد، كه تاكنون شرح هايى بر اين خطبه نوشته شده و فصاحت و بلاغت آن سخن گفته شده است.دو اقدام عملى پيامبرصلى الله عليه و آله در اثناء خطبه، كه بر فراز منبر انجام دادند و تا آن روز سابقه نداشت اشتهار غدير را دو چندان كرد: يكى بر سر دست بلند كردن على عليه السلام و در آن حال گفتنِ «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ» ، و ديگرى بيعت لسانى كه با گفتن اقرار نامه غدير توسط آن حضرت و تكرار آن توسط مردم عملى شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ - ۲۰۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۴ و ج ۳ ص ۵۵۸ .</ref> | |||
== ۱۳. اقرار مخاطبينِ خطبه غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۸۴ .</ref> == | |||
در آخرين فراز از مرحله سوم خطبه غدير كه فرازهاى بسيار مهمى از آن به مخاطبين انتقال يافته بود، جا داشت احساس مقام نبوت از مراحل گذشته بر لسان مباركش جارى شود. اين بود كه حضرت فرمود: «اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ» : «الا كه من وظيفه خويش را به انجام رساندم. الا كه من ابلاغ نمودم. الا كه من شنوانيدم. الا كه من بيان نمودم» . و سپس فرمود: «بدانيد كه اين مطالب را خداوند عز و جل فرموده و من از طرف خداوند به شما ابلاغ كردم» . | |||
== امتثال آيه «بَلِّغْ» با خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۱ .</ref> == | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير هيجده اقدام فوق العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند عادى سخنرانى هاى حضرت سابقه نداشت، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى هاى مردم دنيا از روز اول خلق آدم تا امروز سابقه نداشته است! يكى از آن اقدامات اين بود:همه سخنرانى هاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى ابلاغ دستورات پروردگار بود، اما در هيچ كدام خداوند دستور خاصى براى ابلاغ نداده بود. وقتى حكمى مانند نماز و امثال آن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى شد به معناى آن بود كه آن را به مردم برساند، و نياز نبود كه امر خاصى هم بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شود كه امر نماز را به مردم ابلاغ كن. | |||
اما در مسئله ولايت، گذشته از اصل مسئله كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده بود، براى ابلاغ آن امر خاص ديگرى نازل شد و آن آيه ۶۷ سوره مائده بود: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى كند». | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله با توجه به همين امر خاص، مراسم غدير را ترتيب داد تا ابلاغ اين حكم به شكل خاصى انجام پذيرد. اقدام بديعى كه در سخنرانى غدير انجام گرفت آن بود كه در همان آغاز سخن - پس از حمد و ثنا - پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت اعلام كرد كه اين سخنرانى به خاطر نزول آن دستور است، آنجا كه فرمود: اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ: من اكنون در حال اداى وظيفه نسبت به مطلبى هستم كه خدا بر من وحى فرموده است. | |||
آنگاه به توضيح آن تبليغ پرداخت و در پايان فرمود: «فَاَوْحى اِلَىَّ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» : «خدا بر من وحى كرده كه اى رسول ابلاغ كن آنچه از پروردگار بر تو نازل شده ...» . و تصريح كرد كه موضوع اين ابلاغ ولايت على عليه السلام است.به همين خاطر در همان آغاز خطبه غدير - در حالى كه پس از اعلان نزول آيه مردم منتظر ورود به اصل مطلب بودند، با كمال تعجب متوجه شدند كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسئله تعطيل اين سخنرانى را مطرح مى كند!! حضرت به صراحت فرمود: «از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد كه مرا از ابلاغ اين پيام معاف بدارد» | |||
!اين مطلب در ذهن مخاطبان دو سؤال به ميان آورد: يكى آنكه بدانند چرا حضرت چنين درخواستى را نموده است، و ديگر اينكه اگر چنين خواسته اى در ميان بوده پس چگونه اكنون سخنرانى در حال انجام است؟در دنباله سخن، پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ هر دو سؤال را داد. علت درخواست معاف شدن از ابلاغ پيام را حضور منافقين و فتنه گران، و علت تعطيل نشدن سخنرانى را حكم قاطع الهى در ابلاغ پيام اعلام كرد، و اينكه خداوند بدون اين ابلاغ از من راضى نمى شود. | |||
== امضاى الهى پس از خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۸۵ -۸۸ .</ref> == | |||
به عنوان حساس ترين فراز نبوت و پيام آورى پيامبر صلى الله عليه و آله، يك برنامه ريزى چند جانبه پس از خطبه غدير مطرح شد، تا امضاى الهى بر سر تا سر آن پيام بلند بر همه روشن و واضح گردد. | |||
چهار برنامه - كه مستقيماً از طرف خداوند متعال هدايت مى شد - اين هدف غدير را به ثمر رساند، و بر حاضرين غدير و همه نسل هاى غايب از غدير اراده مستقيم الهى را بر جزء جزء مراسم غدير ثابت كرد: سپاس خداوند از مبلغ اعظم غدير، پيام خاص الهى پس از خطابه غدير، ظهور جبرئيل در غدير، سنگ آسمانى بر دشمن غدير. | |||
اولين برنامه سپاس خداوند از مبلغ اعظم ولايت و غدير بود. به راستى چه زيباست كه يك سخنرانى آن قدر حساب شده باشد كه خداى غدير از مبلِّغ آن تشكر كند. در هيچ يک از پيام رسانى هاى پيامبر صلى الله عليه وآله سابقه ندارد كه خداوند سپاس نامه اى براى پيامبرش فرستاده باشد؛ اگر چه در واقع خداوند هميشه سپاسگزار پيامبر معظم صلى الله عليه وآله بوده كه بار سنگين ختم رسالت را بر دوش كشيده است. | |||
از آنجا كه دستور ابلاغ غدير در گونه اى خاص و سنگين با خطاب «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» ، و با تأكيد «واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، و با خوف و رجاء «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» نازل شده بود، تشكرنامه پرمعنايى از سوى پروردگار غدير براى مبلغ اعظم آن فرستاده شد، و از آن همه تلاش و فداكارى و تسليم محض در برابر فرمان الهى تقدير شد. | |||
جبرئيل نازل شد و آيه سوم سوره قلم را آورد: «وَ اِنَّ لَكَ لأََجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ» : «براى تو اجرى بى منت خواهد بود» ، و اين به معناى عظمت كارى بود كه جز پيامبر صلى الله عليه و آله كسى را ياراى بر دوش كشيدن آن نبود، و در دلسوزانه ترين شكل به اجرا در آمده بود. | |||
در نگاهى ديگر اين سپاس اعلام رضايت خداوند از كيفيت عمل به آيه «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» بود، و امضاى برنامه اى بود كه مجرى فرامين الهى در غدير به اجرا درآورد.<ref>تفسير فرات: ص ۴۹۵.</ref> | |||
و اما برنامه دوم پيام خاص الهى پس از خطابه غدير بود. اكنون نوبت آن بود كه مُهر قبولى پروردگار درباره غدير، جلوه خود را در ارتباط مردم با خداوند نشان دهد، بدين معنى كه اگر خداى غدير خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را امضا كرده، روزى هم براى بازخواست اين تأييد الهى وجود خواهد داشت. | |||
اين پيام يكى از پيش بينى هاى جالب غدير بود كه هدف از برنامه عظيم غدير را به مردم فهمانيد و مردم را با مجرد شنيدن خطابه رها نكرد.پس از خطابه، پيامبر صلى الله عليه و آله پيام خاص الهى را - كه جبرئيل آورده بود - به مردم ابلاغ كرد و چنين فرمود: اى مردم، خدا به من سلام رسانده مى فرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم ... و بعد از اين حكمى به شما نازل نمىكنم. نماز و زكات و روزه و حج را بر شما نازل كردم و اين ولايت پنجمى است، و آن چهار حكم را بدون ولايت قبول نمى نمايم» . | |||
پيش بينى چنين بود كه اين پيام در متن خطبه نباشد و به طور جداگانه و به عنوان تفسير «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ ...» پس از ختم كلام در خطابه ارائه گردد، تا به طور جداگانه در خاطره ها بماند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۷.</ref> برنامه سوم و چهارم، ظهور جبرئيل در غدير و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير حارث فهرى بود. | |||
۱۷. انسان كامل در خطبه غدير××× ۱ زلال غدير )مجموعه مقالات( : ش ۱ ص ۴۲۶ - ۴۱۱. ××× شايد بتوان گفت بحث انسان كامل پس از توحيد، مهمترين بحث در همه اديان و مكاتب معرفتى در طول تاريخ بوده است. با توجه به اينكه خطبه مشهور حضرت رسولصلى الله عليه وآله در واقعه غدير از جمله اسناد معتبر اين واقعيت تاريخى به شمار مىآيد، با بررسى محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در اين خطبه شريف، مىتوان گوشهاى از ديدگاه پيامآور وحى را نسبت به اين مسئله كليدى در مباحث معرفتى دريافت.سيماى انسان كامل در خطبه غدير در محورهاى زير تجلى يافته است: دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، برخوردارى انسان كامل از تأييد و تصريحات قرآنى، حمايت از دين الهى و دفاع از حريم نبوت، دارا بودن عالىترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله، دارا بودن علم لا يزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار و... .و اما تفصيل مطلب:مقدمهواقعه غدير يكى از وقايع مهم تاريخى اسلام است كه از نظر نقلى اثبات شده و از نظر عقلى هم نه تنها قابل پيشبينى بوده، بلكه جز اين نيز انتظار نمىرفت. زيرا براى حفظ و صيانت شريعتى چون دين اسلام - كه پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله آن را آغاز نموده - بايد جانشينانى صالح انتخاب مىشدند، تا در طول تاريخ اين فرهنگ عظيم بماند و دست خوش تغيير نگردد.اسناد و مدارك موجود و بىشمار، صحت اين واقعه را تأييد مىكنند، از ميان راويان حديث بيش از ۱۱۰ نفر از صحابه، ۸۴ نفر از تابعين و ۳۶۰ نفر از علما از قرن دوم تا حال حاضر اعم از شيعه و سنى آن را نقل كردهاند.آينه سر تا پاى ملل عالم و نماينده قبايل و عشاير و فرق و اقوام تاريخ آنهاست. هيچ چيز مانند تاريخ معرّف قومى نيست. تاريخ اسلام از حوادث بسيارى مشحون است، كه مهمتر از همه آنها اهميت غدير خم است. هر حادثه و هر ملتى يك نوع مواد و مصالحى براى اجتماع خود دارد.مواد و مصالح غدير خم و ايمان به توحيد و بعثت خاتمالنبيينصلى الله عليه وآله و آموزش و پرورش قرآن براى رشد عقلى بشر است، و هيچ عاملى در اين تربيت و تعليم عميقتر و مؤثرتر از وجود امامعليه السلام نبوده و نيست؛ كه مانند آئينه درخشان تاريخ اسلام را انعكاس مىدهد. اهميت غدير خم از آن است كه علىعليه السلام با همه فضائلش معرفى شده است. آن حضرت حجتى روشن از خدا به زبان پيامبرصلى الله عليه وآله بر خلق امت است.خطبه غدير روح سخن و نتيجه عمر پيامبرصلى الله عليه وآله است. اين خطبه حاصل دين و ضامن سعادت و متضمن حساسترين نكات آموزش و پرورش است. اين خطبه بلندگوى قرآن و آئينه روحيه نبوت و امامت است. در اين خطبه مهيّج و مستدل و منطقى و مستند به وحى و قرآن، راه مستقيم و روشن و هموار زندگى را نشان مىدهد. در اين خطبه هدف اصلى از آمدن و رفتن و كمال مطلوب و طريقه نجاح و فلاح و رهايى از قيود مشكلات ارائه شده است.از آنجايى كه انسان برجستهترين و متعالىترين مخلوقى است كه در نظام خلقت آفريده شده است، رشد و هدايت او همواره دغدغه و هدف اصلى اديان و مكاتب الهى و حتى بشرى بوده است. اديان الهى در راستاى نيل به اين هدف والاى خلقت، هميشه نمونههاى اعلا و رشد يافتهاى از انسان و مفهوم عظيم انسانيت را پيش روى بشريت نهادهاند، تا انسانها با تمسك و الگوبردارى از اين نمادهاى برگزيده و عينى راه مقصود را بيابند.آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور به وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشههاى انسانى بوده است. اديان، مذاهب و مكاتب بر پايه برداشت و شناختى كه از حقيقت انسان دارند، هر يك به گونه لزوم يا رسيدن به مقام عالى انسانى - كه همان انسان كامل باشد - را پذيرفتهاند، و براى آن ويژگىها، القاب و وظايفى را بيان كردهاند.انسان عقل و اراده دارد و روح در او دميده شده است. انسان كامل تنها موجودى است كه در اين عالم استعداد ظهور و تجلى تام و تمام اسماء و صفات الهى را دارد، و آئينه تمام نماى صفات و اسماء حسناى الهى است. »ان اللَّه خلق آدم على صورة« ؛ يعنى انسان كامل مىتواند واجد و محل ظهور همه صفات الهى باشد، و به همين دليل عصاره عالم خلقت در وجود انسان كامل خلاصه مىشود.لذا در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگىها و نشانههايى معين است. وى انسانى است مهذب، متفكر، فعال كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست، و آثار پرهيزگارى و آزرم و فروتنى بر چهرهاش نمودار است. او جز از خداوند نمىهراسد، و در تكاپوى حيات جز بر وى و اراده و كوشش راستين خود تكيه نمىكند. صاحب مروت و شرف و آزادگى و دوستدار فضيلت و دشمن رذيلت و ستمگرى است.در همه جنبههاى زندگى او هماهنگى و اعتدال به چشم مىخورد. ضمن آنكه از لذات پاك دنيوى بهرهمند مىگردد، هيچ گاه به شهوات نمىگرايد و غفلت و خودپرستى او را از فلاح به در نمىبرد. او با احساس وظايف انسانى و درك مسئوليتهاى فردى و اجتماعى، همواره مجرى قوانين و فرمانهاى الهى است.به فرجام نيك و بد اعتقادى راسخ دارد، و مؤمن و مطمئن است كه در سازمان منظم آفرينش - كه حسابى دقيق و تخلف ناپذير است - در همه چيز حكم فرماست. هر خوبى و بدى - و لو بسيار اندك - پاداش و عقوبتى حتمى دارد. بنابراين، سرمايه عمر چنين انسانى عمل صالح و پيشه او تقوى است. نتيجتاً بر پستىها چيره و بر قدرتها و جاذبيتهاى كاذب فائق و بر باطل غالب است.بررسى مفهوم و سيماى انسان كامل در خطبه غدير، خطوط كلى اين چهره الهىبشرى را به گونهاى شفاف و روشن بيان مىدارد. و از آنجا كه اين خطبه شريف از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته و از وجود متبرك »ما ينطق عن الهوى« صادر گرديده است، مىتوان يكى از بهترين منابع بررسى محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در لسان روايات اسلامى باشد. خصوصاً با توجه به اينكه در متن اين خطبه مفهوم انسان كامل به گونهاى عميق و تنگاتنگ با مفهوم ولى و ولايت الهى پيوند خورده است.شايد بتوان گفت خاستگاه پيوند ريشهدار مفهوم ولىّ و انسان كامل و امام، متن آيات و رواياتى از اين دست است. تا جايى كه نمود بيرونى اين هر سه مفهوم در هر زمانى در عالم واقع يكى است. نماياندن گوشهاى از محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در خطبه غدير هدفى است كه اين نگارش به دنبال بررسى آن است.۱- بررسى رابطه مفاهيم توحيدى و مفهوم ولايت در خطبه غديرخطبه شريف پيامبرصلى الله عليه وآله در هجدهم ذىالحجه سال دهم هجرى نيز از مهمترين اسناد اثبات ولايت امام علىعليه السلام در طول تاريخ است. متن خطبه به شيوه مرسوم در همه خطبههاى موجود در روايات اسلامى، با حمد و ثناى پروردگار آغاز مىشود و در بردارنده يك مبحث جامع توحيدى است: الحمد للَّه الذى علا فى توحّده، و دنى فى تفرّده، و جلّ فى سلطانه، و عظم فى اركانه، و احاط بكل شى و هو فى مكانه، و قهر جميع الخلق بقدرته و برهانه. مجيداً لم يزل، محموداً... .اما آنچه فراز توحيدى اين خطبه را از ساير خطبهها متمايز مىكند، سير پيوند اين مضامين توحيدى با مفهوم ولايت است. چينش مضامين توحيدى خطبه به گونهاى است كه با ترسيم سيماى ولىّ و انسان كامل عجين مىشود، و در هماهنگى كامل محتوايى با مفهوم ولايت و امامت قرار دارد. تا جايى ظاهراً بخش توحيدى خطبه همچون يك براعت استهلال زيبا براى تنه اصلى خطبه به حساب مىآيد.يكى از مهمترين راههاى اثبات انسان كامل در عرفان نظرى، تبيين و تحليل چينش هستى است. محور دستگاه هستى شناسى عرفانى، وحدت شخصى جهان هستى است؛ به اين معنى كه در همه هستى، تنها يك وجود است و غير آن تجليات آن مىباشد. در اين ميان تنها انسان كامل آئينه تمامنماى اسماء و صفات آن وجود يگانه است. آگاهى از دلايل، ويژگىها، وظايف و جايگاه انسان كامل در گرو شناخت توحيد و چينش نظام هستى است.حضرت در ادامه مىفرمايد: بارئ المسموكات، و داحى المدحوّات، و جبار الأرضين و السموات. سبّوح قدّوس، رب الملائكة و الروح. مفضّل على جميع من يراه، متطوّل على من ادناه، يلحظ عين و العيون لا تراه... . اقرّ له على نفسى بالعبودية، و اشهد له بالربوبية، و اؤدّى ما اوحى الىّ حذراً من ان لا افعل. فتحلّ بى منه قارعة لا يدفعها عنّى احد و ان عظمت حيلته. لا اله الا هو، لإنه قد اعلمنى انى ان لم ابلغ ما انزل الىّ فما بلّغت رسالته. فقد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة، و هو اللَّه الكافى الكريم.حضرت رسولصلى الله عليه وآله در خطبه به دنبال آن است كه با بهرهگيرى از پشتوانههاى لزوم وجود انسان كامل، وجود مستمر امام در جهان هستى را اثبات كند. بحث انسان كامل همان نكتهاى است كه در تلفيق بين فراز توحيدى خطبه و مبحث انتساب امامت به خوبى به چشم مىخورد.۲- تجلّى سيماى انسان كامل در آيات قرآنىِ خطبه غديرقرآن مجيد و روايات امام را شخصيت جامع ويژگىهاى آسمانى و زمينى معرفى مىكند. تصويرى كه حضرت ختمى مرتبتصلى الله عليه وآله در خطبه غدير از انسان كامل ترسيم مىكند از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى يرخوردار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير، نمودى بسيار چشمگير دارد. تا جايى كه خطيب يگانه غدير در حدود ۲۲ بار در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولىّ پس از خود بهره برده است.حضرت در ابتداى طرح مبحث ولايت به آيهاى استشهاد مىكند كه در جريان همان واقعه بر حضرتش نازل شده، و ظهور معنايى نسبتاً آشكارى در طرح يك مسئله بسيار كليدى دارد. چنانكه مىبينيم مفهوم آيه بيانگر وصول به مرحله نهايى معرفت الهى است، كه اگر نداى آن به گوش همه بشريت نرسد رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ناتمام مىماند:فأوحى الىّ: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس« . معاشر الناس، ما قصّرت فى تبليغ ما انزله الىّ، و انا مبيّن لكم سبب نزول هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىطالبعليه السلام اخى و وصيّى و خليفتى و الامام من بعدى. الذى محلّه منّى محل هارون من موسىعليهما السلام، الا انه لا نبى بعدى، و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله.در اين آيه و حديث مشهور، حضرت از دو جنبه مهم معرفتى به ترسيم سيماى انسان كامل پرداختهاند:الف. تأكيد خداوند و شناساندن چهره عينى انسان كامل.ب. رسيدن وصايت و جانشينى بلافصل پيامبرصلى الله عليه وآله بر ولىّ تعيين شده از ناحيه خداوند.بحث از مفهوم ولىّ و ترسيم سيماى نورانى قطب عالم امكان در كلام مبارك حضرت ادامه مىيابد، و به صراحت به تبيين و گزينش ولىّ و انسان كامل از منبع وحى مىانجامد:و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: »انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« .در ساحت دين اسلام انسان كامل در قالب چهارده معصومعليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگىهاى انسان كامل در »ولايت« خلاصه مىشود، و »امامت« ظهور ولايت است. ولايتى كه حق دخل و تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست كه از رگ گردن به ما نزديكتر است.ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مىشود: »اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم« ، »انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« ؛ ولايت منحصر به خدا، رسول خدا و كسانى است كه در نماز زكات مىدهند. شيعه و سنى معتقدند اين مسئله فقط در مورد حضرت علىعليه السلام رخ داده است. از ديدگاه شيعه چون ائمهعليهم السلام همه نورى واحد هستند، اين آيه در مورد وجود مبارك ايشان نيز صدق مىكند.در مقوله مهم ديگر كه حضرت رسولصلى الله عليه وآله در ادامه استشهاد به آيات قرآن به آنها مى پردازند:الف. بحث از جريان نفاق و مخالفتى است كه در مقابل اين تعيين و انتساب الهى شكل گرفته است و ادامه خواهد يافت. چنانكه آيه ذكر شده در خطبه دلالت صريح دارد بر اذيت و آزارهاى جريان نفاق نسبت به رسولاللَّهصلى الله عليه وآله درباره اين انتساب.ب. ارائه يك الگوى برتر كه ملازمت و همراهى دائمى با شخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله داشته و تربيت يافته ويژه مكتب پيامبرصلى الله عليه وآله بوده است:و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس، لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم.از مضامين ديگرى كه حضرت رسولصلى الله عليه وآله در تبيين جايگاه انسان كامل از آيات قرآن بهره مىگيرد برخوردار بودن اين امام از جامع صفات الهى است:معاشر الناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ. و كل علم علمته فقد احصيته فى علىعليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام و هو الامام المبين.حقيقت انسان كامل همه حقايق را در خود گرد آورده است. انسان با اينكه از اكوان )ما سوى اللَّه( است، مىتواند مقامات گوناگونى را در خود جاى دهد و جامع جهات حقانى و الهى هم باشد. تنها حقيقت انسان كامل است كه تا قرب الهى پيش مىرود، و سرّ اشرفيّت او نيز همين است.مفاهيم ديگرى كه مىتوان در خلال آيات ذكر شده در خطبه غدير به آنها اشاره كرد عبارت اند از: به كمال رسيدن دين با تبعيت از ولى و انسان كاملى كه خدا و رسولشصلى الله عليه وآله او را تعيين نمودهاند: »اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً« .تعيين خطوط كلى دوستى و ولايت اين سيماى برتر و دشمنى با دشمنان او:»الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم...« .»كلما دخلت امة لعنت اختها...« .تعيين راه و مسير صحيح رسيدن به حق از طريق شناساندن انسان كامل به همه بشريت و اعلام اينكه اين راه روشن ادامه راه انبياعليهم السلام است:»اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين« . |