۲۱٬۸۲۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱٬۰۰۹: | خط ۱٬۰۰۹: | ||
تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار، دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، دارا بودن علم لايزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، دارا بودن عالىترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، برخوردار بودن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از جامع صفات الهى، و... . | تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار، دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، دارا بودن علم لايزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، دارا بودن عالىترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، برخوردار بودن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از جامع صفات الهى، و... . | ||
== اولين كتاب در ثبت خطبه غدير | == اولين كتاب در ثبت خطبه غدير<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲.</ref> == | ||
چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتابهايى نام برد كه غدير را ثبت كرده اند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير تأليف شده كتابى به نام «خطبة النبى صلى الله عليه و آله يوم الغدير» ، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى (م ۱۷۵ ق) است؛ كه خطبه مفصل پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.<ref>الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸.</ref> | |||
== اهداف مهم غدير در خطبه غدير<ref>غدير كلاس فورى (انصارى) : ص ۳۷ -۴۲</ref> == | |||
مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله است، مانند: | |||
'''الف. اعلان نزول پيک وحى براى معرفى امامت''' | |||
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىطالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى. | |||
و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى على بذلك آية من كتابه: «إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .<ref>مائده / ۵۵ .</ref> و على بن ابىطالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال<ref>خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله در حجة الوداع كه برخى از مدارک آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم (ابن حاتم شاقّى) . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهجالبلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲ ۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸ ۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع (سيوطى) . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳ ۲۲. تاريخ ابن كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين (نورالدين سمهورى) . ينابيع المودة (قندوزى) . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب (ابن مغازلى) . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة:ج ۳ ، ص۲</ref>: | |||
همانا جبرئيل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان (غدير خم) توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابیطالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد. | |||
او (على عليه السلام) پس از خدا و پيامبر صاحب اختيار شماست، و خداوند بزرگ آيه اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: «همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز را بپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند» . و مى دانيد كه على بن ابىطالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى طلبيد. | |||
'''ب. علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله''' | |||
آنگاه به علل «سياست صبر و انتظار» اشاره مى كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: «بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» .<ref>نور / ۱۵.</ref> | |||
و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: «و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...» . <ref>توبه / ۶۱ .</ref>و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى - و اللَّه - فى امورهم قد تكرّمت: | |||
از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم - مى دانم كه تعداد پرهيزكاران اندک و شمار منافقان فراوان است، و گنه كارانى پرفريب و نيرنگ بازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: «با زبانهاى خود چيزى را مى گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى برند اين كار ساده اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى ها در نزد خدا گناه بزرگى است» . | |||
همان ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود ارادهاى ندارد. چون من همواره با على عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه اى نازل كرد و پاسخ ياوه گويى هاى آنان را داد و فرمود: «برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است» . | |||
هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا با انگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى سازم. | |||
'''ج. اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنين عليه السلام''' | |||
پس از اعلام نزول پيک وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئه هاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى و يك حقيقت غير قابل انكار مى شناساند، كه هيچ قوم و قبيله اى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمىتواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود: | |||
فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره. ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله: | |||
بدانيد اى مردم! همانا خداوند علىعليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچک و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است.بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است. | |||
كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مى آمرزد. آنگاه پس از من امام شما على عليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان على عليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد. | |||
'''د. يادآورى لياقتها و ويژگىهاى امام على عليه السلام''' | |||
پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقت هاى اميرالمؤمنين على بن ابیطالب عليه السلام را يک يک در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزشهاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله فرمود: | |||
ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: »و كل شى احصيناه فى امام مبين« . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسولاللَّه بنفسه و الذى كان مع رسولاللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... . | |||
معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسولاللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه: | |||
بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به على عليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على عليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به على عليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدايت مى كند و بر اساس حق عمل مى نمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مى دهد، و در راه خدا از چيزى نمى هراسد. اى مردم! على عليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود. | |||
اى مردم! اين على عليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مىجنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مى كند. خليفه رسول خدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است. | |||
ه . تكميل دين با ولايت علىعليه السلام پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزشهاى امام علىعليه السلام، پيلمبرصلى الله عليه وآله به نكته مهم ديگرى اشاره مىفرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت علىعليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصومعليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصومعليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصومعليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است، بدون امامت رهآورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: »و ان لم تفعل فما بلغت رسالته«××× ۱ مائده / ۶۷ . ×××: اگر امروز ولايت علىعليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرساندهاى. از اين رو در خطبه غدير فرمود: معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون: اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت علىعليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت علىعليه السلام و ديگر امامان جانشين او كه از فرزندان علىعليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد. و. افشاى چهره واقعى دشمنان علىعليه السلام چون امر الهى در ولايت عترت پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ، و ويژگىهاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بىتقوا و فرصت طلبان بىپروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضعگيرىها روش برخورد با آنان را بدانند. پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره فرمود: ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه. الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. »فلتنظر نفس ما قدمت لغد« . و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون. الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على - واللَّه - نزلت سورة العصر: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر . ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر« : لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند. آگاه باشيد، همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. »پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است« . بترسيد از اينكه با امر خداوند مخالفت كنيد، كه قدمهايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است. آگاه باشيد، با علىعليه السلام هيچ كس جز بدبختِ بدانجام دشمنى نمىورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى علىعليه السلام را به جان نمىخرند، و جز مؤمن مخلص كسى به علىعليه السلام ايمان نمىآورد. سوگند به خدا، درباره علىعليه السلام سوره عصر نازل شد: »به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند« . ز. هشدار به قدرتطلبان منتظرفرصت سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهليت اشاره مىكند، و هشدار مىدهد كه مبادا قدرتطلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند: معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مىگيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مىخوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائينترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان )حق اهلبيتعليهم السلام( ويارى دهندگانشان. ح. مسؤوليت همگانى تبليغ پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله براى تحقق امر ولايت علىعليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانههاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامهها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مىكند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است. تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينهها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود: معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة: اى مردم، من علىعليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مىگذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مىباشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بودهام به شما رساندهام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند. ط . دعا و درخواست از خدا آنگاه دستها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انك انزلت آية فى على وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم: »اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين« . اللهم انى اشهدك - )و كفى بى شهيداً - انى قد بلّغت: پروردگارا، دوستان علىعليه السلام را دوست بدار و دشمنان علىعليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت علىعليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق علىعليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به علىعليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش علىعليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: »هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است« . ى. فرمان بيعت عمومى پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجتهاى فراوان و شناساندن انديشههاى والاى حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام و هشدار از پيمانشكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود: الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل: »ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً« : آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با علىعليه السلام فرا مىخوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و علىعليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با علىعليه السلام فرا مىخوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است. من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى علىعليه السلام بيعت گيرم. پس به آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت علىعليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از علىعليه السلام را - كه از خاندان من و از فرزندان علىعليه السلام مىباشند - بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدىعليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد. پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با علىعليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با علىعليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند. اهداف خطبه غدير را مىتوان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد: تحليلهاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير: ۱- تحليلهاى غدير در اينجا فقط راهكارها و سرفصلهاى تحليل غدير را ارائه مىكنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است: الف. عمق نگاهها نسبت به غدير برخورد ذهن انسانها با مسئله غدير - به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مىنمايند - مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت: نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه. نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر. نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئههاى منافقين. نگاه چهارم: غدير با تاريخچهاى به بلنداى چهارده قرن. ب. سؤالات نسل امروز درباره غدير امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواستههاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند. اين خود سؤالى است كه واقعاً خواستههاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مىتوان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونههايى از اين درخواستها تقديم مىشود: ۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟ ۲. غدير به كداميك از ابعاد زندگى مربوط است؟ ۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟ ۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟ ۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟ ۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟ ۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟ ۸ . اگر غدير عملى مىشد دنيا چگونه بود؟ ۹. ما چه اندازه توانستهايم با غدير باشيم؟ ج. رنجنامه غدير در مقابل سقيفه با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحيفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكردهاند چه گنج عظيمى را از دست دادهاند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مىگردد: ۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت، چنانكه سقيفه اين هدف شوم را عملى كرد! ۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد! ۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مىآمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد! ۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد! ۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد! ۲- آمارهاى خطبه غدير وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مىگذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونههايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم: اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبرصلى الله عليه وآله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده چنين است: ۱. صفا خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله ۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله ۳. ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام: ۵۰ جمله ۴. ولايت ائمهعليهم السلام: ۱۰ جمله ۵ . فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام: ۲۰ جمله ۶ . حكومت حضرت مهدىعليه السلام: ۲۰ جمله ۷. شيعيان اهلبيتعليهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله ۸ . بيعت با معصومينعليهم السلام: ۱۰ جمله ۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله ۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است: ۱. نام اميرالمؤمنينعليه السلام چهل بار به عنوان »على« تصريح شده است. ۲. كلمه »ائمهعليهم السلام« ده بار صريحاً آمده است. ۳. نام امامزمانعليه السلام چهار بار به عنوان »مهدى« ذكر شده است. سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است: ۱. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوهگر مىكند. ۲. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهلبيتعليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهلبيتعليهم السلام در متن خطبه، ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آلمحمدعليهم السلام نشان مىدهد. ۳. تفسير سه سوره كامل قرآن كه سورههاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبتهاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زندهاى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است. ۳- نتايج خطبه غدير چهار نتيجهگيرى اصلى از خطابه غدير ارائه مىشود كه راهگشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است: اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مىتوان براى آن تعريف كرد: ۱. نتيجهگيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشينى كه ادامه دهنده اين راه باشد. ۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقين، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند. ۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملتها در هميشه تاريخ سنديت دارد. ۴. بيان يك دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين. ۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا. ۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبرانعليهم السلام است. دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امامعليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدير است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد. سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيانهاى اساسى ولايت در خطبه غدير است، تا جايگاه هر يك از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايههاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است: ۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله ۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام ۳. فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام ۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام ۵ . ولايت و امامت حضرت مهدىعليه السلام ۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض ۷. شيعيان و محبين اهلبيتعليهم السلام ۸ . دشمنان و مبغضين اهلبيتعليهم السلام ۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى ۲۰. ايستادن دو نفر بر فراز منبر در خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ . ××× عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدير از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد؛ كه حضرت پس از بالا رفتن از پلههاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال ايستاده رو به مردم نمود و سخن آغاز كرد. در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پيامبرصلى الله عليه وآله به پايين منبر اشاره مىكند و لحظاتى بعد گامهاى بلند على بن ابىطالبعليه السلام را ديدند كه از پلههاى منبر بالا مىرود. چشمها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله با علىعليه السلام كار خاصى دارد و مىخواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد. علىعليه السلام پلههاى منبر را بالا رفت تا آنكه يك پله پايينتر از پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوهگر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارك خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نمود. در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به »بسم اللَّه الرحمن الرحيم« طنين انداز شد. ۲۱. بديع در خطبه غدير = خطبه غدير / بلاغت در خطبه غدير ۲۲. برنامهريزى براى خطبه غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۴۹. ××× مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمهها و آمادگى صفها براى نماز، پيامبرصلى الله عليه وآله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند. بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنينعليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنينعليه السلام يك پله پائينتر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه وآله بر شانه آن حضرت بود. سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را به خوبى مىديدند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مىشوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مىنگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت. يادآور مىشود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يك خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود. همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير / نتايج ابدى خطبه غدير. ۳- محورهاى انعكاس سيماى انسان كامل در خطبه با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه حضرت رسولصلى الله عليه وآله، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مىيابيم، كه نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسانها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند و حتى امكان شبيهسازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست، و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيتهاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسانها بگيرد. تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مىيابد؛ به گونهاى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى، و نظام دينى، جذاب، لطيف و بزرگ و ستودنى است: الف. تعيين و نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اگر به ترتيب چيدمان مضامين خطبه دقت كنيم، در مىيابيم كه حضرت رسولصلى الله عليه وآله بلافاصله پس از طرح مباحث توحيدى، به نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اشاره كرده است، و آن در لفّافهاى از تأكيد و حتى تهديدات الهى بيان داشته است: فأوحى الىّ: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« فى علىعليه السلام »و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس« . معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزله الىّ و انا مبين لكم سبب هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد، فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىطالبعليه السلام اخى و وصيى و خليفتى و الامام من بعدى. ابنسينا در كتاب مبدأ و معاد مىگويد: كمال عالم هستى در اين است كه انسان در اين عالم پا به عرصه وجود بگذارد. انسان ميوه شجره »كَون« است، طبق آيات شريف قرآن، خداوند مقام خليفةاللهى را به انسان داد، و به فرشتگان امر فرمود كه بر او سجده كنند. پس بديهى است كه بايد از لحاظ صفات و ويژگىها شبيه مستخلفٌ عنه باشد. خداوند جامع همه صفات ثبوتيه است، پس خليفه هم بايد اين گونه باشد. چون وجود و بقاى عالم بسته به وجود خليفة اللَّه است. انسان كامل واسطهاى است ميان عالم ملك و ملكوت، خاك و افلاك، تجرد و مالكيت، و اين واسطه بهترين مخلوقات است. ب. دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى ولايت بر دو قسم است: تشريعى و تكوينى. ولايت تشريعى يعنى حق دخل و تصرف در امور ارادى بنده. شارع بودن فقط از آنِ حق تعالى و ابلاغ و انذار از زبان پيامبرانعليهم السلام است. اما پيامبر به استقلالصلى الله عليه وآله حق وضع قانون را ندارد، بلكه: »ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى« . ولايت تكوينى يعنى حتى دخل و تصرف در كائنات و نظام آفرينش. حال چگونه انسان حق دخل و تصرف در كائنات را دارا مىباشد. انسان كامل جامع جميع اسماء و صفات الهى است. اما اينها فقط لفظ نيستند بلكه حقايق اند، و انسان كامل واجد همه حقايق وجود است. چون تمام عالم در وجود مبارك انسان كامل جمع است. لذا به همان راحتى كه ما مىتوانيم دستمان را بالا و پايين ببريم، انسان كامل به اذن خداوند مىتواند در كل عالم دخل و تصرف كند. لذا در اين ساحت كرامات و معجزات را مىبينم. پيغمبرصلى الله عليه وآله مىفرمايد: اول ما خلق اللَّه نورى: اولين چيزى كه خدا خلق كرد نور من بود. تصويرى كه از انسان كامل در خطبه غدير ارائه شده، تنها بر يك انسان عابد و زاهد كه در پى رشد شخصيت معنوى خود باشد دلالت ندارد، بلكه ولىّ مطلق و بر حقى است كه همچون رسولخداصلى الله عليه وآله از خود مؤمنان بر تولّى امور آنان شايستهتر است، و همچنين داراى ولايت امر و ولايت تكوينى نسبت به همه اركان عالم مىباشد: و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: »انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« ، و على بن ابىطالبعليه السلام اقام الصلوة و آتى الزكوة... . به استناد نقلهاى مذكور از اهلسنت، »ولىّ« به همان معنايى است كه براى پيامبرصلى الله عليه وآله در آيه شريفه سوره احزاب بيان شده است. در نتيجه معناى حديث غدير اين گونه خواهد بود كه علىعليه السلام در مرتبه بعد از نبىصلى الله عليه وآله »اولى بالمؤمنين من انفسهم« خواهد بود. فرمايش پيامبرصلى الله عليه وآله كه: و هو وليكم بعدى: علىعليه السلام پس از من ولى شماست. اگر ولايت به معنايى غير از »اولى بالمؤمنين من انفسهم« باشد: اولاً فرقى بين علىعليه السلام و غير او در اين جهت نيست، و ثانياً چنين ولايت عامى براى علىعليه السلام در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله هم ثابت است، و ثالثاً اصلا ولايت عام مؤمنين بر يكديگر نياز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد، و به نص آيه قرآن براى همه مؤمنين ثابت است. ج. دارا بودن علم لا يزال الهى از ويژگىهاى مهمى كه از چهره انسان در خطبه مىبينيم اين است رسولاللَّهصلى الله عليه وآله تنها يك بحث معرفتى و انتزاعى ننمودهاند و جامعه بشرى را در دست يافتن به مصاديق ملموس اين چهره نورانى سردرگم رها نساختهاند. مانند آنچه در مباحث و كتابهاى عرفانى مىبينيم، بلكه با تعيين مصاديق عينى و دست نيافتنى شخصيتهايى كه بر جامعه ولايت تام دارند، سعى در راهبرى متمسكين به ولايت دارند: من بعدى علىعليه السلام وليكم و امامكم بأمر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم القيامة. بارزترين وجههاى كه رسولخداصلى الله عليه وآله پس از تعيين مصاديق انسان كامل براى آنان ذكر مىكند، برخوردارى از علم لايزال الهى مىباشد، كه برگرفته از سرچشمه وحيانى علم نبوى بوده و نمود عينى آن را در شخص حضرت اميرعليه السلام ترسيم مىكند: معاشرالناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمته فقد احصيته فى علىعليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين. انسان كامل حجت اللَّه است، زيرا روشن ترين دليل بر ذات و صفات حق تعالى است. امام صادقعليه السلام فرمود: ان صورة الانسانية اكبر حجت اللَّه، و هى الكتاب الذى كتب بيده. اين انسان كامل همان كتاب الهى است كه در قرآن آمده، و همه چيز در آن مسطور است؛ اصلىترين كتاب وجود انسان كامل است. د. تعيين راه و مسير پس از نبوت از طريق تعيين شخصيت امامانعليهم السلام از ديگر ويژگىهاى مهم خطبه اين است كه حضرت رسولصلى الله عليه وآله به عنوان يك نتيجهگيرى قاطع و يك تعيين مسير روشن و به دور از هر گونه ابهام، امام پس از خود را راه مىخواند، و براى تثبيت اين ادعا به يكى از مهمترين سورههاى قرآن استشهاد مىكند: انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم علىعليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبهعليهم السلام؛ ائمه يهدون بالحق و به يعدلون. ثم قرأصلى الله عليه وآله: »الحمد اللَّه رب العالمين« ، الى آخرها. و قال: فىّ نزلت، و فيهم نزلت، و لهم عمّت، و ايّاهم خصّت. اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزون. الا ان حزب اللَّه هم الغالبون. راه، انسان كامل است. در شأن پيامبرصلى الله عليه وآله آمده است: فان محمداًصلى الله عليه وآله بصورته و حقيقته دليل دالّ على ربه: همانا محمدصلى الله عليه وآله به حقيقت عينى و خارجىاش دليل روشن بر وجود پروردگار خويش است. روزى كه انسان كامل به عالم بشريت معرفى شد بزرگترين اتفاق رخ داد، و حضور او در بشر بزرگترين سعادت براى ماست. به تعبير ديگر: و هو اتمّ دليل، لكونه اكمل المظاهر الجمعية الكمالية الالهية الانسانية، و صورته اجمع الصور: آن حضرت جامع جميع كمالات الهى است. او با اين جسم به ظاهر كوچك، جامع همه حقايق و صور است. همه چيز در اين عالم به اجمال در انسان كامل است. انسان كامل قطب و محور عالم وجود است. حضرت علىعليه السلام هم در »نهج البلاغه« مىفرمايد: ان محلّى منها محلّ القطب من الرحى: جايگاه من نسبت به امر خلافت همچون جايگاه محور است نسبت به سنگ آسياب. در ادامه خطبه، حضرت رسولصلى الله عليه وآله به تبيين گوشهاى از ويژگىهاى اخلاقى و شخصيتى امام المتقين مىپردازد، تا بدين وسيله الگويى مناسب و قابل اعتماد براى جامعه پس از خود معرفى نمايد. مواردى همچون: پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، روحيه حق طلبى و باطل ستيزى، دارا بودن عالىترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبرصلى الله عليه وآله و پايدارى در راه حق. اينها از جمله زواياى عملى و اخلاقى شخصيتى است، كه حضرت در پى معرفى آن به مردم به عنوان يك الگو ارائه نموده است. معاشر الناس، لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم. ثم انه اول من آمن باللَّه و رسوله، و الذى فدى رسولاللَّه بنفسه. واقعه غدير روشنايى بخش حيات طيبه اسلام و عامل ثبات و بقا و وحدت مسلمين است. همواره در ديده اهل خرد و بينايى جايگاهى والا و بالا دارد. ادبيات شيعه با نام علىعليه السلام عجين، و نام علىعليه السلام با غدير زيبنده گرديده است. خطبه غدير نيز دريايى از مضامين ژرف و عميق معرفتى است، كه از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته، و آئينه تمام نماى شخصيت بىهمتا و ممتازى است كه مىتواند قافله بشريت را به سر منزل مقصود برساند. نتيجه آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشههاى انسانى بوده است. در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگىها و نشانههايى معين است. وى انسانى است مهذب و متفكر است، كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست. در ساحت دين اسلام، انسان كامل در قالب معصومانعليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگىهاى انسان كامل در »ولايت« خلاصه مىشود، و »امامت« ظهور ولايت است. ولايتى كه حق تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست، كه از رگ گردن به ما نزديكتر است. ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مىشود. تصويرى كه حضرت ختمى مرتبتصلى الله عليه وآله در خطبه تاريخى غدير از انسان كامل ترسيم مىنمايند، از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى برخودار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير نمود بسيار چشمگيرى دارد، تا جايى كه خطيب يگانه غدير، در حدود ۲۲ بار در در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولى پس از خود بهره برده برده است. با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه غدير، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مىيابيم كه: نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسانها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند، و حتى امكان شبيهسازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست. و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيتهاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسانها در مواجهه با آن احساس كنند، كه هيچگونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزگوار ندارند، و حتى امكان شبيهسازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست. و نه آنچنان دست يافتنى و نزديك به شخصيتهاى عادى است كه رغبت پيروى والگوبردارى را از انسانها بگيرد. تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مىيابد؛ به گونهاى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى و نظام دينى، جذاب لطيف و بزرگ و ستودنى است. واكاوى محتوايى خطبه غدير پارهاى از خطوط و محورهايى كه سيماى انسان كامل در آنها ترسيم شده است را به شرح زير نشان مىدهد: تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار، دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، دارا بودن علم لايزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، دارا بودن عالىترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله، برخوردار بودن حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام از جامع صفات الهى، و... . ۱۸. اولين كتاب در ثبت خطبه غدير××× ۱ غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲. ××× چهار كتاب را بايد به عنوان اولين كتابهايى نام برد كه غدير را ثبت كردهاند. اما اولين كتابى كه در مورد خطبه غدير تأليف شده كتابى به نام »خطبة النبىصلى الله عليه وآله يوم الغدير« ، از عالم بزرگ ادبيات عرب خليل بن احمد فراهيدى )م ۱۷۵ ق( است؛ كه خطبه مفصل پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير را در آن آورده است. گر چه اين كتاب امروزه مفقود است، ولى نام و خصوصيات آن ثبت شده است.××× ۱ الذريعة: ج ۵ ص ۱۰۱ ش ۴۱۸. ××× ۱۹. اهداف مهم غدير در خطبه غدير××× ۲ غدير كلاس فورى )انصارى( : ص ۴۲ - ۳۷. ××× مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله است، مانند: الف. اعلان نزول پيك وحى براى معرفى امامت پيامبر گرامىصلى الله عليه وآله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىطالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى. و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى على بذلك آية من كتابه: »إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون« .××× ۳ مائده / ۵۵ . ××× و على بن ابىطالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال××× ۴ ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ . ×××: . خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارك آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم )ابنحاتم شاقّى( . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهجالبلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲ ۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸ ۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع )سيوطى( . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳ ۲۲. تاريخ ابنكثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابنكثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين )نورالدين سمهورى( . ينابيع المودة )قندوزى( . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب )ابن مغازلى( . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة: همانا جبرئيل )كه درود خدا بر او باد( سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان )غدير خم( توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابىطالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد. او )علىعليه السلام( پس از خدا و پيامبر صاحب اختيار شماست، و خداوند بزرگ آيهاى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: »همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند« . و مىدانيد كه على بن ابىطالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مىطلبيد. ب. علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله آنگاه به علل »سياست صبر و انتظار« اشاره مىكند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى علىعليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: »بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم« .××× ۱ نور / ۱۵. ××× و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: »و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...« .××× ۱ توبه / ۶۱ . ××× و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى - و اللَّه - فى امورهم قد تكرّمت: از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت علىعليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم - مىدانم كه تعداد پرهيزكاران اندك و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مىدهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: »با زبانهاى خود چيزى را مىگويند كه در دل باور ندارند و گمان مىبرند اين كار سادهاى است در صورتى كه كه اين گونه دورويىها در نزد خدا گناه بزرگى است« . همانها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود ارادهاى ندارد. چون من همواره با علىعليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيهاى نازل كرد و پاسخ ياوهگويىهاى آنان را داد و فرمود: »برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مىگويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است« . هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مىتوانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مىسازم. ج. اعلام ولايت عمومى و جهانى اميرالمؤمنينعليه السلام پس از اعلام نزول پيك وحى و اهداف معنوى آن و افشاگرى نسبت به توطئههاى منافقان و تشنگان قدرت و منتظران فرصت به اعلام ولايت و امامت پرداخت و اصل امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى و يك حقيقت غير قابل انكار مىشناساند، كه هيچ قوم و قبيلهاى، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدايى نمىتواند بدون امام رهبر به تكامل واقعى دست يابد، فرمود: فاعملوا معاشر الناس ذلك فيه و افهموه، و اعملوا ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم بإحسان، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى والعربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير، و على الابيض و الاسود، و على كل موحد. ماضٍ حكمه، جازٍ قوله، نافذ امره. ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه و صدقه. فقد غفر اللَّه له و لمن سمع منه و اطاع له ... . ثم من بعدى على وليكم و امامكم بامر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللَّه و رسوله: بدانيد اى مردم! همانا خداوند علىعليه السلام را رهبر و امام شما قرار داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غايب و عرب و عجم و آزاد و بنده و كوچك و بزرگ و بر سياه و سفيد واجب كرده است. بر هر خداپرستى حكم او جايز و قول او نافذ و فرمان او واجب است. كسى كه با او مخالفت كند ملعون، و كسى كه از او پيروى كند به رحمت الهى خواهد رسيد... . تصديق كننده او مؤمن است. خدا او را و آن كس را كه از او شنوايى داشته و اطاعت كند مىآمرزد. آنگاه پس از من امام شما علىعليه السلام است؛ امامى كه به امر پروردگار شما تعيين گرديده است. و پس از او امامت در خاندان من از فرزندان علىعليه السلام تا روز قيامت قرار خواهد داشت، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد. د. يادآورى لياقتها و ويژگىهاى امام علىعليه السلام پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگى ها ولياقتهاى اميرالمؤمنين على بن ابىطالبعليه السلام را يك يك در آن زمان محدود يادآور شود تا جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى آگاهانه و با نور هدايت و روشنى علم و آگاهى تحقق پذيرد. تا منافقان نگويند كه نمى شناختيم، يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد. تا اتمام حجت شود، و ارزشهاى منتخب وحى براى امامت و رهبرى معرفى گردد. از اين رو پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله فرمود: ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىَّ، و كل علم علمت فقد احصيته فى على امام المتقين، و ما من علم الا وقد علّمته علياً. و هو الامام المبين الذى ذكره اللَّه فى سورة ياسين: »و كل شى احصيناه فى امام مبين« . معاشر الناس! لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تاخذه فى اللَّه لومة لائم. الاول من آمن اللَّه و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى احد. و الذى فدى رسولاللَّه بنفسه و الذى كان مع رسولاللَّه، و لا احد يعبد اللَّه مع رسوله من الرجال غيره... . معاشر الناس! هذا على اخى و وصيى، و واعى علمى، و خليفتى فى امتى. على من آمن بى، و على تفسير كتاب اللَّه عزوجل والداعى اليه و العامل بما يرضاه و المحارب لاعدائه و الموالى على طاعته و الناهى عن معصيته. انه خليفة رسولاللَّه و اميرالمؤمنين و الامام الهادى من اللَّه و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين بامر اللَّه: بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود مگر آنكه خداوند آن را به من آموخت، و من آن را به علىعليه السلام آموختم، كه رهبر پرهيزكاران است. و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به علىعليه السلام سپردم، كه امام آشكار است. اى مسلمانان! نسبت به علىعليه السلام گمراه نگرديد و از او گريزان نباشيد و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا او كسى است كه همگان را به حق هدايت مىكند و بر اساس حق عمل مىنمايد. باطل را نابود و از آن پرهيز مىدهد، و در راه خدا از چيزى نمىهراسد. اى مردم! علىعليه السلام اول انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد. كسى است كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچ كس جز او تسليم پيامبر خدا نبود. اى مردم! اين علىعليه السلام برادر و جانشين من است، كه با دشمنان خدا مىجنگد، با بندگان خدا دوست و از معصيت خدا نهى مىكند. خليفه رسولخدا و امير مؤمنان است. رهبر هدايت كننده و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است. ه . تكميل دين با ولايت علىعليه السلام پس از اعلام ولايت و يادآورى ارزشهاى امام علىعليه السلام، پيلمبرصلى الله عليه وآله به نكته مهم ديگرى اشاره مىفرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود، و آن تكميل دين با ولايت علىعليه السلام است؛ يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصومعليه السلام كامل نخواهد بود، و جامعه اسلامى بدون رهبرى امام معصومعليه السلام به رشد و سعادت نخواهد رسيد. زيرا امام معصومعليه السلام تفسير كننده صحيح قرآن و حافظ دين و امت اسلامى است، بدون امامت رهآورد رسالت تداوم نخواهد يافت. خداوند هم در پيام غدير فرمود: »و ان لم تفعل فما بلغت رسالته«××× ۱ مائده / ۶۷ . ×××: اگر امروز ولايت علىعليه السلام و فرزندانش را اعلام نكنى رسالت خود را به پايان نرساندهاى. از اين رو در خطبه غدير فرمود: معاشر الناس! انما اكمل اللَّه عزوجل دينكم بامامته. فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامة و العرض على اللَّه عزوجل، فاولئك الذين حبطت اعمالهم فى الدنيا و الآخره و فى النار هم خالدون، لا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون: اى مسلمانان! همانا خداوند عزيز و بزرگ دين شما را با اعلام ولايت علىعليه السلام كامل گردانيد. حال اگر كسى از امامت علىعليه السلام و ديگر امامان جانشين او كه از فرزندان علىعليه السلام هستند تا روز قيامت، سرباز زند، پس از عرضه اعمال بر خدا از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد و جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت، كه هرگز از شدت عذاب كاسته نگردد و به آنان مهلت داده نخواهد شد. و. افشاى چهره واقعى دشمنان علىعليه السلام چون امر الهى در ولايت عترت پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ، و ويژگىهاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان اسلام و امامت و منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين و منتظران بىتقوا و فرصت طلبان بىپروا بردارد، تا دوستان ولايت آنان را بشناسند و در موضعگيرىها روش برخورد با آنان را بدانند. پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره فرمود: ملعون ملعون، مغضوب مغضوب من ردّ علىّ قولى هذا و لم يوافقه. الا ان جبرئيل خبّرنى عن اللَّه تعالى بذلك: و من يقول من عادى علياً و لم يتولّه فعليه لعنتى و غضبى. »فلتنظر نفس ما قدمت لغد« . و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، إن اللَّه خبير بما يعملون. الا و انه لا يبغض علياً الا شقى، و لا يوالى علياً الا تقى، و لا يؤمن به الا مؤمن مخلص. و فى على - واللَّه - نزلت سورة العصر: »بسم اللَّه الرحمن الرحيم . و العصر . ان الانسان لفى خسر . الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا به الصبر« : لعنت شده است لعنت شده است، خشم خدا را خريد خشم خدا را خريد كسى كه سخن امروز مرا رد كند و با آن موافقت نكند. آگاه باشيد، همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه: هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد، لعنت خدا بر او باد. »پس هر كسى بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است« . بترسيد از اينكه با امر خداوند مخالفت كنيد، كه قدمهايى كه در گذشته با ايمان استوار بود لرزان شود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است. آگاه باشيد، با علىعليه السلام هيچ كس جز بدبختِ بدانجام دشمنى نمىورزد، و هيچ كس جز پرهيزكاران دوستى علىعليه السلام را به جان نمىخرند، و جز مؤمن مخلص كسى به علىعليه السلام ايمان نمىآورد. سوگند به خدا، درباره علىعليه السلام سوره عصر نازل شد: »به نام خداوند بخشنده و مهربان . سوگند به روزگار . كه انسان در زيانكارى است . جز آنان كه ايمان آوردند و عمل نيكو انجام دادند و به حق و شكيبايى سفارش كردند« . ز. هشدار به قدرتطلبان منتظرفرصت سپس به خطر ارتجاع فكرى و بازگشت به جاهليت اشاره مىكند، و هشدار مىدهد كه مبادا قدرتطلبانِ منتظر فرصت، با فريب و نيرنگ امامت را غصب و مردم را به انحراف كشانند: معاشر الناس! انه سيكون من بعدى ائمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لا ينصرون. معاشر الناس! ان اللَّه تعالى و انا بريئان منهم. معاشر الناس! انهم و انصارهم و اشياعهم و اتباعهم فى الدرك الاسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين: اى مردم، پس از من حاكمان دروغين قدرت را به دست مىگيرند و مردم را به سوى آتش جهنم مىخوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند. اى مردم! همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم. اى مردم! زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان و دوستان و يارانشان در پائينترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود! آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان )حق اهلبيتعليهم السلام( ويارى دهندگانشان. ح. مسؤوليت همگانى تبليغ پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله براى تحقق امر ولايت علىعليه السلام در آن روزگارانى كه از رسانههاى خبرى امروز و وسايل ارتباط جمعى عصر ما؛ از روزنامهها، مجلات، راديو، تلويزيون، ماهواره و دورنما خبرى نبود، به مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مىكند: وظيفه همه مسلمين ابلاغ حماسه غدير است. تا در تاريخ ثبت شود، و در شعر شاعران جايگاهى بايسته، و در سينهها حفظ و نقل گردد. تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند. پس فرمود: معاشر الناس! انى ادعها امامة و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة. و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد اولم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الى يوم القيامة: اى مردم، من علىعليه السلام را در ميان شما امام مسلمين باقى مىگذارم، كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مىباشند. همانا من امر الهى را كه مأمور ابلاغ آن بودهام به شما رساندهام، كه حجت آشكارى بر هر حاضر و غايب است. به آنها كه امروز با ما هستند و آنان كه در اين جمعيت نيستند. آنان كه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد. پس بر حاضران در صحنه غدير واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت بشناسانند. ط . دعا و درخواست از خدا آنگاه دستها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من انكره و اغضب على من جحد حقه. اللهم انك انزلت آية فى على وليك عند تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم: »اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين« . اللهم انى اشهدك - )و كفى بى شهيداً - انى قد بلّغت: پروردگارا، دوستان علىعليه السلام را دوست بدار و دشمنان علىعليه السلام را دشمن دار، و كسى كه ولايت علىعليه السلام را انكار كند لعنت كن، و بر آن كس كه حق علىعليه السلام را غصب نمايد خشم گير. پروردگارا ! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه: امامت پس از من به علىعليه السلام تعلق دارد و آن را براى مردم بيان داشتم، و تو فرمان دادى با گزينش علىعليه السلام به امامت امت اسلامى دين بندگان تو تكميل گردد و نعمت تو برمسمانان به كمال برسد. و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى، و در قرآنت يادآورى كردى كه: »هر كس غير از اسلام دينى انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او از زيانكاران است« . ى. فرمان بيعت عمومى پس از تبليغاتى گسترده و اتمام حجتهاى فراوان و شناساندن انديشههاى والاى حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام و هشدار از پيمانشكنى غاصبان و افشاى چهره دشمنان، فرمان عمومى بيعت آگاهانه را صادر فرمود: الا و انى عند انقضاء خطبتى، ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته من بعدى. الا و انى قد بايعت اللَّه، و على قد بايعنى، و انا آخذكم بالبيعة له عن اللَّه عزوجل: »ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه اللَّه فسيؤتيه اجراً عظيماً« : آگاه باشيد! همانا پس از سخنرانى شما را به بيعت كردن با علىعليه السلام فرا مىخوانم. كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نماييد و با امامان پس از او بيعت كنيد. آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم، و علىعليه السلام با من بيعت كرد، و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با علىعليه السلام فرا مىخوانم. پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است. من از طرف خداوند مأمورم تا از شما براى علىعليه السلام بيعت گيرم. پس به آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت علىعليه السلام نازل شد اعتراف كنيد، و او را امير مؤمنان بدانيد، و امامت امامان پس از علىعليه السلام را - كه از خاندان من و از فرزندان علىعليه السلام مىباشند - بپذيريد. آخرين آنها و قائم آنها حضرت مهدىعليه السلام است، كه تا روز قيامت به حق قضاوت خواهد كرد. پس از سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله ابتداء خود با علىعليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب، و زنان تا پاسى از شب، با علىعليه السلام بيعت كردند و حماسه جاودانه غدير را تحقق بخشيدند. اهداف خطبه غدير را مىتوان از اين منظر نيز در سه بخش بازگو كرد: تحليلهاى غدير، آمارهاى غدير، نتايج غدير: ۱- تحليلهاى غدير در اينجا فقط راهكارها و سرفصلهاى تحليل غدير را ارائه مىكنيم، تا نقطه شروعى براى غوص در ژرفاى غدير باشد. سه نقطه اساسى در اين باره چنين است: الف. عمق نگاهها نسبت به غدير برخورد ذهن انسانها با مسئله غدير - به تناسب عمق نگاهى كه در محتواى آن مىنمايند - مراتبى دارد كه ذيلاً مرورى بر آنها خواهيم داشت: نگاه اول: فقط تابلوى غدير: من كنت مولاه فعلى مولاه. نگاه دوم: مراسمى سه روزه با حضور صد و بيست هزار نفر. نگاه سوم: توجه به پشت پرده غدير و توطئههاى منافقين. نگاه چهارم: غدير با تاريخچهاى به بلنداى چهارده قرن. ب. سؤالات نسل امروز درباره غدير امروز غدير از ثبوت و اثبات گذشته و وارد مرحله تحقيق شده، و اين بر عهده خبرگان عقيدتى است كه خواستههاى قلبى مردم از اين اعتقاد عظيمشان را بر آورند. اين خود سؤالى است كه واقعاً خواستههاى مردم در زمينه غدير چيست، و چگونه مىتوان به آنها دست يافت؟ ذيلاً نمونههايى از اين درخواستها تقديم مىشود: ۱. آيا به موقعيت خاص غدير در اعتقادات توجه شده است؟ ۲. غدير به كداميك از ابعاد زندگى مربوط است؟ ۳. آيا گزارش كاملى از واقعه غدير ارائه شده است؟ ۴. غدير فقط واقعه شيرين است يا همراه با حوادثى تلخ؟ ۵ . اگر غدير نباشد آيا دستورالعملى براى خلافت داريم؟ ۶ . چرا امت اسلام با داشتن غدير منحرف شد؟ ۷. چطور ۱۲۰۰۰۰ حاضر در غدير آن را از چنگ سقيفه نجات ندادند؟ ۸ . اگر غدير عملى مىشد دنيا چگونه بود؟ ۹. ما چه اندازه توانستهايم با غدير باشيم؟ ج. رنجنامه غدير در مقابل سقيفه با ظهور غاصبانه سقيفه، غدير و اهداف مباركش زير خاكستر شوم صحيفه ملعونه مدفون شد، تا آنجا كه محرومان از غدير تا امروز هنوز احساس نكردهاند چه گنج عظيمى را از دست دادهاند. در اينجا سخن دل غديريان در تحمل اين فاجعه تقديم مىگردد: ۱. هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت، چنانكه سقيفه اين هدف شوم را عملى كرد! ۲. هدف غدير آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل. چنانكه سقيفه كرد! ۳. هدف غدير پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مىآمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آنان. چنانكه سقيفه كرد! ۴. هدف غدير بيان قرآن به عنوان سرمايه اصلى اسلام بود، نه شكنجه و تبعيد طالبين معرفت آن، چنان كه سقيفه كرد! ۵ . هدف غدير قضاوت به حق و برقرارى امنيت و عدالت در اجتماع بود، نه ترويج ظلم و بى عدالتى حتى جايز دانستن آن بر خليفه، چنان كه سقيفه كرد! ۲- آمارهاى خطبه غدير وسعت واقعه غدير و گوناگون بودن ابعاد اين ماجرا آمارهاى متنوعى را در اختيار ما مىگذارد، كه در ابعاد اعتقادى و تاريخى تأثير دارد. در اينجا نمونههايى از آمارهاى خطبه غدير را ارائه مى نماييم: اول: آمارى از مو ضوعات مورد نظر پيامبرصلى الله عليه وآله از خطبه غدير و تعداد جملاتى كه درباره هر يك آمده چنين است: ۱. صفا خداوند تعالى: ۱۱۰ جمله ۲. مقام پيامبرصلى الله عليه وآله: ۱۰ جمله ۳. ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام: ۵۰ جمله ۴. ولايت ائمهعليهم السلام: ۱۰ جمله ۵ . فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام: ۲۰ جمله ۶ . حكومت حضرت مهدىعليه السلام: ۲۰ جمله ۷. شيعيان اهلبيتعليهم السلام و دشمنان ايشان: ۲۵ جمله ۸ . بيعت با معصومينعليهم السلام: ۱۰ جمله ۹. قرآن و تفسير آن: ۱۲ جمله ۱۰. حلال و حرام و واجبات و محرمات: ۲۰ جمله دوم: آمارى از كلمات و اسماء به كار رفته در خطبه كه شرح آن چنين است: ۱. نام اميرالمؤمنينعليه السلام چهل بار به عنوان »على« تصريح شده است. ۲. كلمه »ائمهعليهم السلام« ده بار صريحاً آمده است. ۳. نام امامزمانعليه السلام چهار بار به عنوان »مهدى« ذكر شده است. سوم: آمارى از آيات قرآنى كه به عنوان شاهد و يا براى تفسير در خطبه آمده، چنين است: ۱. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده ۱۰۰ مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام و پشتوانه قرآنى آن را جلوهگر مىكند. ۲. تفسير ۲۵ آيه قرآن به اهلبيتعليهم السلام و ۱۵ آيه به دشمنان اهلبيتعليهم السلام در متن خطبه، ارتباط مستقيم قرآن و غدير را با آلمحمدعليهم السلام نشان مىدهد. ۳. تفسير سه سوره كامل قرآن كه سورههاى حمد و عصر و انسان، و نيز دوازده آيه به صورت صريح، و بيش از هفتاد آيه به صورت اقتباس و استشهاد، كه در رابطه با جوانب مختلف غدير در متن خطبه تفسير شده، اضافه بر استناد به بيش از دويست آيه در مناسبتهاى مختلف واقعه غدير، همه اينها شاهد زندهاى بر ارتباط تنگاتنگ غدير با قرآن است. ۳- نتايج خطبه غدير چهار نتيجهگيرى اصلى از خطابه غدير ارائه مىشود كه راهگشاى به دست آوردن نتايج ديگر فكرى از ماجراى غدير است: اول: اهداف مراسم غدير با خطابه آن تحقق يافت. و نتايج زير را مىتوان براى آن تعريف كرد: ۱. نتيجهگيرى از زحمات ۲۳ ساله با تعيين جانشينى كه ادامه دهنده اين راه باشد. ۲. حفظ دائمى اسلام از شر كفار و منافقين، با تعيين جانشينانى كه از عهده اين حراست بر آيند. ۳. اقدام رسمى براى تعيين جانشين، كه از نظر قوانين همه ملتها در هميشه تاريخ سنديت دارد. ۴. بيان يك دور جامع از برنامه ۲۳ ساله و گذشته و حال مسلمين. ۵ . ترسيم خط مشى آينده مسلمين تا آخر دنيا. ۶ . اتمام حجت بر مردم، كه از مقاصد اصلى در ارسال پيامبرانعليهم السلام است. دوم: اعلام ولايت و امامت دوازده امامعليهم السلام بعد از خود تا آخرين روز دنيا محور اصلى سخن در خطبه غدير است. هنگامى كه دستور سفر حجةالوداع از طرف خداوند بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد، خطاب الهى چنين بود كه همه فرامين مهم الهى به مردم ابلاغ شده جز حج و ولايت. اعمال حج در طول اين سفر به طور كامل تبيين شد، و آنچه باقى ماند موضوع ولايت بود كه در غدير بيان شد. سوم: تبيين مقام نبوت و امامت به همراه معرفى دوستان و دشمنان ولايت، بنيانهاى اساسى ولايت در خطبه غدير است، تا جايگاه هر يك از آنها در اعتقادات معين باشد. اين پايههاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است: ۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله ۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام ۳. فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام ۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام ۵ . ولايت و امامت حضرت مهدىعليه السلام ۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض ۷. شيعيان و محبين اهلبيتعليهم السلام ۸ . دشمنان و مبغضين اهلبيتعليهم السلام ۹. معرفى سردمداران ضلالت و گمراهى ۲۰. ايستادن دو نفر بر فراز منبر در خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۰ . ××× عادت ذهنى عموم مردم از منبر، نشستن بر فراز آن است نه ايستادن، و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در تمام عمر خود هر گاه بر فراز منبر سخن گفته در حال نشسته بوده است. اما در غدير از همان آغاز خطابه اين منظره توجه همه را به خود جلب كرد؛ كه حضرت پس از بالا رفتن از پلههاى منبر، بر فراز آن ننشست و در حال ايستاده رو به مردم نمود و سخن آغاز كرد. در حالى كه اين جلوه جالب ادامه داشت، جهت اعجاب برانگيز ديگرى بر آن افزوده شد. همچنان كه مردم منتظر آغاز سخنرانى بودند متوجه شدند پيامبرصلى الله عليه وآله به پايين منبر اشاره مىكند و لحظاتى بعد گامهاى بلند على بن ابىطالبعليه السلام را ديدند كه از پلههاى منبر بالا مىرود. چشمها به منبر دوخته شده بود به گمان آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله با علىعليه السلام كار خاصى دارد و مىخواهد درباره نظم مجلس به او دستورى دهد، غافل از آنكه او بايد تا آخر سخنرانى در كنار خطيب حضور داشته باشد. علىعليه السلام پلههاى منبر را بالا رفت تا آنكه يك پله پايينتر از پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر در سمت راست آن حضرت ايستاد. اوج عظمت آنگاه جلوهگر شد كه به احترام ختم نبوت و براى آنكه پشت به حضرتش نباشد، خود را متمايل به طرف صورت مبارك خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله نمود. در آن حال كه دو نور خلقت بر فراز منبر بودند دست محمدى بر شانه علوى فرود آمد، و صداى خطيب اعظم در فضاى غدير به »بسم اللَّه الرحمن الرحيم« طنين انداز شد. ۲۱. بديع در خطبه غدير = خطبه غدير / بلاغت در خطبه غدير ۲۲. برنامهريزى براى خطبه غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۴۹. ××× مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمهها و آمادگى صفها براى نماز، پيامبرصلى الله عليه وآله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند. بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنينعليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنينعليه السلام يك پله پائينتر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلى الله عليه وآله بر شانه آن حضرت بود. سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نموده و منتظر شد تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را به خوبى مىديدند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده مىشوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظره بديع را مىنگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت. يادآور مىشود كه اجتماع ۱۲۰۰۰۰ نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يك خطيب كه همه شخص او را ببينند در دنياى امروز هم مسئله غير عادى است، تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته شش هزار ساله انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود. همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير / نتايج ابدى خطبه غدير. |