شعر غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱٬۱۲۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۳۱: خط ۹۳۱:


البته بيشتر شاعران جوان اين دوره قالب‏ هاى شعر آزاد را تجربه كرده‏اند، و برخى بهترين شعرهايشان را در اين قالب‏ها سروده‏ اند. برخى در كنار نوپردازى، غزل و مثنوى يا رباعى و چارپاره را در حد تفنن به كار مى‏ گرفتند، و برخى از شاعران نيز متوجه بيدل دهلوى شدند و شعرهاى آئينى را در اين فضا جولان دادند و از او پيروى كردند.
البته بيشتر شاعران جوان اين دوره قالب‏ هاى شعر آزاد را تجربه كرده‏اند، و برخى بهترين شعرهايشان را در اين قالب‏ها سروده‏ اند. برخى در كنار نوپردازى، غزل و مثنوى يا رباعى و چارپاره را در حد تفنن به كار مى‏ گرفتند، و برخى از شاعران نيز متوجه بيدل دهلوى شدند و شعرهاى آئينى را در اين فضا جولان دادند و از او پيروى كردند.
'''نگاهى به برخى جلوه ‏هاى غدير در شعر معاصر فارسى'''
بررسى‏ ها نشان مى‏ دهد كه در صد سال اخير و بيشتر در سال‏هاى ۱۳۶۰ش به بعد، صدها قصيده و غزل و مثنوى و قطعه و... ، با موضوع غدير سروده شده، كه اين نوشتار در اين بخش سعى در گردآورى اجمالى آنها كرده است، در ادامه به بررسى مؤلفه‏ هاى اين اشعار پرداخته مى‏ شود.
براى جلوگيرى از اطاله كلام در اغلب شعرها، به ابيات آغازين يا برجسته اكتفا شده است. صورت كامل اين اشعار و ديگر اشعار آئينى، اين شاعران در ديوان‏ها و دفترهاى شعرى كه در فهرست منابع ذكر شده، قابل مشاهده و تحليل بيشتر است.
اديب الممالک فراهانى:
اميرالمؤمنين شاه ولايت
خداوند جهان صدر مهيمن
ز امر حق تعالى در چنين روز
به تخت خسروى آمد مُمَكّن
ميان يثرب و بطحا نبى بود
چه موسى در ميان مصر و مدين
خطاب آمد ز يزدان كاى پيمبر
على را بر خلافت كن معين
چراغ كفر را بنماى خاموش
سراج عقل را فرماى روشن
اديب پيشاورى:
از پى آن كز خداى آورد روشن نامه را
نيست كس جز باب شبير و شبر سرور را
صبورى كاشانى:
صبورى ملک ‏الشعراى آستان قدس رضوى چهارده قصيده غديريه دارد، كه برخى را در ديوان او مى‏ توان ديد<ref>ديوان كاظم صبورى: ص ۳۵۱ ۱۶۱ ۱۴۹ ۱۲۰ ۷۸ و... .</ref>
امروز روز رونق دين پيمبر است
امروز روز جلوه آئين داور است
امروز روز تقويت دين مصطفى است
امروز روز تهنيت شرع انور است
امروز از ولايت سالار اوليا
دين را همه كمال و جمال و زيور است
امروز باده‏اى ز مبارک خم غدير
در جام خلق از كف ساقى كوثر است
ميرزا حبيب‏ اللَّه خراسانى:
جام عشق از حوض كوثر خورده ‏ايم
ساقى و خم و غدير ما على است
گفت پير ما كه موسى را وزير
بود اگر هارون وزير ما على است
وى همچنين غديريه‏ اى با حدود صد و سى بيت دارد، با اين مطلع:
روزگارى است كه از جور خزان، فصل بهار
بار بربست و به يک بار برفت از گلزار
شيخ محمد حسين غروى اصفهانى:
علامه غروى هم در ديوان فارسى و هم ديوان عربى غديريه ‏هاى زيبايى دارد:
باده بده ساقيا ولى ز خمّ غدير
چنگ بزن مطربا ولى به ياد امير
تو نيز اى چرخ پير بيا ز بالا به زير
داد مسرّت بده، ساغر عشرت بگير
ميرزا محمد كاظم صبورى:
منت ايزد كه دين پاک پيمبر
فرو بها يافت كه ولايت حيدر
ما كه كنون از خم غدير پياپى
باده كشيم از ولاى ساقى كوثر
صغير اصفهانى:
اين شاعر حدود پانزده غديريه سروده است، كه در ديوانش مى توان ديد<ref>ديوان صغير اصفهانى: ص ۴۵۶ ۱۴۱ ۴۴ ۴۳ ۳۴ و... .</ref>:
با اهل زمين برگو كز عرش بشير آمد
خيزيد به استقبال آن عرش سرير آمد
بر خيل خراباتى ده مژده كه پير آمد
با جلوه اللهى در خم غدير آمد
رفعت سمنانى:
شد مصطفى به منبر با شوكت و جلالت
فرمود كاى خلايق شد باز باب رحمت
آمد على پس از من فرمانرواى ملت
امرش چو امر يزدان شد واجب الاطاعت
ملک الشعراء محمد تقى بهار:
در غدير خم خطاب آمد ز حق بر مصطفى
تا على را او ولى بر مهتر و كهتر كند
تا رساند بر خلايق مصطفى امر خداى
از جهاز اشتران از بهر خود منبر كند
گويد آن كاو را منم مولا، على مولاى او است
راز اين طاعت او را گر كسى سردر كند
داورش خوانده ولى و احمدش خوانده وصى
هم وصايت، هم ولايت ز احمد و داور كند
عمان سامانى:
ز بعد قطع منازل در اين همايون روز
عنان كشيده به خم غدير ساخت مقام
رسول شد ز خدا زى رسول روح القدس
كه اى رسول به حق، حق تو را رسانده سلام
كه اى به خلق من از من خليفه منصوب
به گوش كامده نصب خليفه را هنگام
ساخت سيد دين منبر از جهاز شتر
كه تا پديد كند هر چه شد بر او الهام
بر آن بر آمد و اسرار حق هويدا ساخت
بلند كرد على را بدين بلند كلام
كه من نبى شمايم على امام شماست
زدند نعره كه نعم النبى، نعم الامام
سيد محمدحسين شهريار:
شهريار تبريزى، به هر دو زبان فارسى و تركى دلسروده‏ هاى بسيارى درباره غدير خم دارد. در سراسر اشعار وى شيفتگى به حضرت على‏ عليه السلام موج مى‏ زند. وى سراينده «على اى هماى رحمت» است.
از مهم‏ترين ويژگى‏ هاى شعر او، سادگى و شيوايى كلام اوست. زبان شعرى وى در عين حال كه سهل و ممتنع و قابل استفاده براى عموم است، در بطن خود معانى عميق دارد.
همين نكته سبب شده اشعار وى نزد طيف وسيعى از مخاطبان شهرت فراوانى يابد. او همواره اشعارش را متناسب با نياز جامعه مى‏ سروده، كه نشانگر مردمى بودن اين شاعر است. نزديكى با قرآن و معارف دينى در اشعار وى هويداست. از ويژگى ‏هاى شهريار پرداختن به قالب غزل است، و در حوزه شعر علوى و غديريه نيز آثار ماندگارى از خود برجاى گذاشته است:
اگر سنجد هر سهمى در اسلام
هر آن كو سهمگين ‏تر، حصه من
نه احمد در مؤاخاتم به خود خواند
نه خود با من پسرعمّ و پدر زن؟
نه با آن خطبه من كنت مولاه
على را برد بر اعلا و اعلن؟
نه خود فرياد بخّابخّ كشيدند
من اينها شور خوانم يا كه شيون؟
چه شد عهد خدا بر من شكستيد؟
الا اى حاسدان عهد بشكن
نيمايوشيج:
آن كس كه ولايت تو را منكر شد
بر تافت رخ از حقيقت و كافر شد
گر نور طريقتى است باشد روشن
كز پرتو ذات مرتضى ظاهر شد
مهدى الهى قمشه‏ اى:
از غدير مشتهر امت را كشيد سر
روز حكم دادگر مى ‏رسد به داورى
محيط قمى:
گرفت عهد ز اشيا، در دو روز رب قدير
يكى به روز الست و يكى به روز غدير
گرفت عهد ز ذرات بر خدايى خويش
نخست روز و دويم روز بر خلافت مير
بگفتا هر كه منش مقتدا و مولايم
على است او را مولا، على است بر او امير
چنانكه هارون از بهر موسى عمران
على مراست وصى و على مراست وزير
ابوالحسن ميرزا شيخ‏ الرئيس قاجار:
اعلان وصايت كن و فرماى كه اليوم
اكملت لكم دينكم، اى زمره انصار
فرموده نبى كاين حكم از عالم بالا است
امروز چو در رتبه، على از همه اعلى است
صفى اصفهانى:
چون به خم غدير از ايزد
بر نبى شد خطاب كى احمد
سر برآر از گليم و كن بر خلق
فاش اسرار شاه لم يولد
هين نترس از خان و كن ظاهر
آنچه از اسلام باشد آن مقصد
گويد بر اسلاميان ندارد سود
بى تولاى حيدر اين اشهد
طوطى همدانى:
پيشوايى بعد از احمد غير حيدر هست، نيست
غدير حيدر جانشينى بر پيمبر هست، نيست
نيست كارى خارج از كار خدا در هر دو كون
دست حق در هر دو عالم غير حيدر هست، نيست
در غدير خم كه شد منصوص از امر خدا
ديگرى غير از على مولا و سرور هست، نيست
ناصر شعار ابوذرى:
گفت برخيز كه از يار سفير آمده است
به چراغانى صحراى غدير آمده است
موج يک حادثه در جان غدير است امروز
و على چهره تابان غدير است
امروز بيعت شيشه ‏اى و آهن پيمان‏ شكنى
داد از بيعت آبستن پيمان شكنى!
پس از آن بيعت پرشور على تنها ماند
و وصاياى نبى در دل صحرا جا ماند
موج آن حادثه در جان غدير است هنوز
و على چهره تابان غدير است هنوز
ناظم ‏زاده كرمانى:
عارفان را شب قدر است شب عيد غدير
بلكه قدر است از اين عيد مبارک تعبير
كرده تقدير بدينسان چو خداوند قدير
اى على، اى كه تويى بر همه خلق امير
بهترين شاهد اين قصه بود خم غدير
كرد تقدير چنين لطف خداوند قدير
فرصت شيرازى:
اين خم نه خم عصير باشد
اين خم، خم غدير باشد
از خم غدير مى‏كنم نوش
تا همچون خم بر آورم جوش
محمدجواد غفورزاده(شفق) :
جلوه‏ گر شد بار ديگر طور سينا در غدير
ريخت از خم ولايت مى به مينا در غدير
رودها با يكدگر پيوست كم كم سيل شد
موج مى‏زد سيل مردم مثل دريا در غدير
هديه جبريل بود «اليوم اكملت لكم»
وحى آمد در مبارک باد مولى در غدير
سيد رضا مؤيد:
باز تابيد از افق روز درخشان غدير
شد فضا سرشار عطر گل ز بستان غدير
موج زد درياى رحمت در بيابان غدير
چشمه‏ هاى نور جارى شد ز دامان غدير


== پانویس ==
== پانویس ==