۲۱٬۹۷۲
ویرایش
(←پانویس) |
(←پانویس) |
||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ام و در بين شما هستم به اهلبيت من بى اعتنايى مى كنيد؟بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى شود ...!<ref>اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.</ref> | پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ام و در بين شما هستم به اهلبيت من بى اعتنايى مى كنيد؟بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى شود ...!<ref>اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.</ref> | ||
'''اقرار غاصبين درباره غدير در شوراى عمر''' | |||
نقشه عمر براى خلافتِ عثمان از قبل تنظيم شده بود. در شوراى طرفدارانِ غصبِ خلافت، موقعيتى بسيار حساس پيش آمد كه باطل بودن چنين شورايى را براى تعيين خليفه با استدلال به غدير به همه اعلام كرد. قسم دادن در چنين شرايطى به اين مهم كمك كرد، به خصوص پس از اقرار اهل شورايى كه از سوى عمر بن خطاب تعيين شده بودند. | |||
در موقعيتى كه عمر كشته شد و شش نفر را براى خلافت معرفى كرد، اقرار همه پنج نفر به غدير يعنى حق مسلم على عليه السلام در خلافت، و به معناى تسليم اين مقام به آن حضرت و ابطال پيشنهاد عمر است. | |||
اميرالمؤمنين عليه السلام در آن مجلس به عنوان اتمام حجت برخاست و پنج نفر ديگر را درباره غدير قسم داد و پرسيد: | |||
شما را به خدا قسم مى دهم، آيا در بين شما غير از من كسى هست كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ، فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِب ؟ | |||
همه اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين فضيلت نيست. | |||
حضرت بُعد ديگرى از غدير را مطرح كرده در ادامه قسم دادنش فرمود: آيا كسى غير از من در بين شما هست كه پيامبرصلى الله عليه وآله در جُحفه، كنار درختان غدير خم به او فرموده باشد: هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است؛ و هر كس از تو سرپيچى كند مرا عصيان نموده و هر كس از من سرپيچى كند از خداى تعالى سرپيچى كرده است؟ | |||
همه در پاسخ به قسم دادن اميرالمؤمنين عليه السلام اقرار كردند و گفتند: كسى جز تو صاحب اين مقام نيست. | |||
اگر چه طرح اين شورا براى ممانعت از حق صاحب غدير بود و عملاً هم به اقرار خود عمل نكردند و عثمان را انتخاب كردند؛ اما اقرار اين پنج نفر در موقعيت انتخاب خليفه دليل بر اشتهار خبر غدير دارد، تا آنجا كه در چنين موقعيت حساسى هم نتوانستند آن را انكار كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۸۱ ۳۷۳ ۳۵۱ ۳۳۲.</ref> | |||
'''اقرار جمعيت به غدير در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله''' | |||
اگر همه حاضران مسجد نبوى كه دويست نفر آنان از مهاجر وانصار باشند، به فاصله بيست سال بعد از واقعه غدير، قسم ياد كنند كه در غدير بوده اند و «مَن كُنتُ مَولاهُ ...» را شنيده اند، آيا اين بهترين شاهد بر شهرت خبر غدير نيست؟ به خصوص آنكه غاصب سوم حق غدير زنده باشد و حكومت را در دست داشته باشد، و با اين همه صحابه حاضر به چنين شهادت و گواهى باشند!! | |||
اين اتفاق هنگامى افتاد كه در زمان عثمان مجلس بزرگى در مسجد نبوى با حضور صحابه تشكيل شد. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين مجلس داستان غدير را به طور بسيار مفصل بيان فرمود، و مردم را قسم داد كه اگر در اين ماجرا حاضر بوده يا آن را شنيده اند گواهى دهند. قسمتى از كلام حضرت در تبليغ غدير چنين بود: | |||
خداوند به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را معرفى كند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسير نمايد. اين بود كه در غدير خم مرا منصوب نمود و در خطابه اى فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. در آنجا سلمان پرسيد: ولايت او چگونه است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختيار بوده ام على هم نسبت به او صاحب اختيار است. | |||
همه جمعيت مسجد گفتند: آرى به خدا قسم. اين را شنيديم و همان طور كه گفتى حاضر بوديم ... . حضرت فرمود: شما را به خدا قسم مى دهم كسانى كه از دو لب پيامبرصلى الله عليه وآله اين مطلب را به ياد دارند برخيزند و شهادت دهند. | |||
مقداد و ابوذر و عمار و براء بن عازب و زيد بن ارقم برخاستند و گفتند: ما شهادت مى دهيم كه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را به ياد داريم آن هنگام كه تو در كنار آن حضرت بر فراز منبر در غدير ايستاده بودى و آن حضرت آن سخنان را درباره تو مى فرمود. | |||
در جامعه ظلمانى و غبارِ سقيفه گرفته زمانِ عثمان، تبليغ و دفاع از غدير با استناد به شهرت آن انجام گرفته است. اقرارِ جمعِ بزرگى از صحابه نشانگرِ فراگيرى و اشتهار واقعه است، با توجه به گذشت زمانى كه در آن تلاش بى وقفه براى نابودى فرهنگ غدير و به فراموشى سپردن آن انجام مى شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۲ - ۴۱۰.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == |