۲۲٬۹۷۹
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «== آيه «إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَك...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
الف. غرور | الف. غرور | ||
از آنجا كه گمراه كنندگان به | از آنجا كه گمراه كنندگان به فتنه گرى و زيركى خود از يک سو، و نجابت و تقواى مؤمنين از سوى ديگر اطمينان دارند، برنامه هاى خود را با غرور كامل و سينه سپر كرده دنبال مى كنند. | ||
ب. سخنان فريبنده | ب. سخنان فريبنده | ||
ابزار كار اغوا كنندگان مردم، كلمات ظاهرفريب است كه با آن | ابزار كار اغوا كنندگان مردم، كلمات ظاهرفريب است كه با آن ساده لوحان را گول مى زنند و قلوب آنان را در چنگ خود مى گيرند. در پى آن اهداف باطل خود را با سخنان حق به جانب و به ظاهر زيبا و فريبنده در فكر مردم اشراب مى كنند و جاى مى دهند. | ||
در حيات پيامبرصلى الله عليه وآله معجزات آن حضرت را سحر تلقى كردند و اين فكر را تا بعد از رحلت حضرتش پى گرفتند، به طورى كه عمر بارها معجزات اميرالمؤمنين عليه السلام را صراحتاً به عنوان «سحر بنى هاشم» مطرح مى كرد!<ref>الاختصاص: ص ۲۷۴ ۲۷۳. خرائج: ج ۲ ص ۸۰۶ . المحتضر: ص ۱۵. مدينة المعاجز: ج ۳ ص ۸ . بحار الانوار: ج ۶ ص ۲۳۱ و ج ۲۲ ص ۵۵۱ و ج ۲۷ ص ۳۰۴ و ج ۲۸ ص ۳۰۹ و ج ۲۹ ص ۲۹ ۲۱ و ج ۳۰ ص ۱۸۲ و ج ۳۱ ص ۶۱۶ ۵۹۶ و ج ۴۱ ص ۲۲۹.</ref> | |||
همچنين آن حضرت را به عنوان كسى كه در بين اهل بيتش شخصيت بزرگى است و بقيه ارزشى ندارند مطرح كردند. عمر بن خطاب بود كه گفت: ما مَثَلُ مُحَمَّدٍ الاّ كَنَخْلَةٍ نَبَتَتْ فى كُناسَةٍ<ref>كتاب سليم: ص ۲۳۵.</ref>: مثل محمد نيست مگر مثل درخت خرمايى كه در زباله دانى روييده باشد!! | |||
در صلح حديبيه عمر با فرصت طلبى كامل فرياد بر آورده بود: لا نُعْطِى الدَّنِيَّةَ فى دينِنا: در دينمان خوارى را نمى پذيريم!! در حالى كه شخص پيامبرصلى الله عليه وآله فرمان اين صلح با مشركين را صادر فرموده بود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۰ ص ۳۳۳.</ref> | |||
آنان در غدير تمام توان خود را در سخن پردازىِ باطل به كار گرفتند و مى خواستند با استفاده از مسائل تحريک كننده عواطف و تعصب ها و با مسخره كردن حقايق، مردم را از دريافت عظمت آنچه در مراسم سه روزه وجود داشت غافل كنند و احساسات مردم را بر ضد آن تحريک كنند. | |||
گاهى توجه او به فاميل را عَلَم مى كردند و مى گفتند: او به پسر عمويش مغرور شده است؛ و يا مى گفتند: كار پسر عمويش را عجب محكم مى كند؛ و يا مى گفتند: اگر مى توانست مثل كسرى و قيصر عمل مى كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳ ۱۷۲ ۱۶۰ ۱۵۴ ۱۳۹ ۱۱۱.</ref> | |||
در | گاهى با ترفند شيرين كارى، تعيين اميرالمؤمنين عليه السلام را يک امر شخصى جلوه مى دادند و در حضور حضرت مى پرسيدند: آيا اين مسئله از طرف خداست يا از پيش خود مى گويى؟ و در مواردى در غياب حضرت مى گفتند: اين هرگز امر خدا نيست و از پيش خود سخن مى گويد! | ||
گاهى با سخنان مزوِّرانه اى كه شبيه مسخره بود، پيشنهاد شركت ديگران در خلافت را مى دادند، و حتى درخواست مى كردند كه همه قبايل به نوبت در آن شريک باشند، و اين گونه طمع مردم را تحريک مى كردند. | |||
اين روندِ به كارگيرىِ «زُخْرُفَ الْقَوْلِ» ادامه يافت تا پس از پيامبرصلى الله عليه وآله حساب شده ترين كلمات براى پايمال كردن حق اهلبيت عليهم السلام به كار گرفته شد: | |||
ابتدا مسئله «جمع نشدن نبوت و خلافت در اهلبيت واحد» را پرورش دادند. | |||
سپس خون هاى بدر و احُد و خيبر و غير آن را در گوش مردم خواندند. | |||
بعد از آن جوان بودن على عليه السلام را براى مردم جلوه دادند. | |||
بعد از آن جوان بودن | |||
در مرحله بعد شركت همه در خلافت را به ميان آوردند. | در مرحله بعد شركت همه در خلافت را به ميان آوردند. | ||
آنگاه | آنگاه قبيله گرايى و مسئله مهاجر و انصار را مطرح كردند و به رخ كشيدن سوابق را وسيله اى براى نيل به اهدافشان قرار دادند. | ||
آنگاه كه فدک را غصب كردند از يک سو دست به دامان «ارث نگذاشتن انبياء» شدند، و از سوى ديگر صرف درآمد فدک در راه رزمندگان را مطرح كردند. آنان غصب فدک را به گونه اى جلوه دادند كه مردم غصب فدک را به حساب تقدس آنان و احياى حق از بين رفته مسلمانان بگذارند. | |||
در | روندِ استفاده از سخنان ظاهرفريب در طول تاريخ از سوى دشمنان آل محمدعليهم السلام ادامه داشته و هميشه به عنوان ابزارى قوى در پايمال كردن حقوق ايشان به كار رفته است. هارون در برابر قبر پيامبرصلى الله عليه وآله در مدينه از آن حضرت عذرخواهى مى كرد كه مجبور است حضرت موسى بن جعفرعليه السلام را به خاطر اختلاف انداختن بين مردم از مدينه بيرون برد و زندانى كند!؟ | ||
در چهرهاى ديگر مأمون با عنوان وليعهدى امام رضاعليه السلام را به مرو دعوت كرد، تا هم نزد مردم خود را متمايل به اهل بيت عليهم السلام نشان دهد و هم آن حضرت را در تبعيدى ناخواسته تحت نظر داشته باشد و هم مخفيانه دست به كار توطئه شهادت حضرت باشد. اينها همه سفيهان گمراه كننده اى هستند كه با «زُخْرُفَ الْقَوْلِ» اهداف باطل را پيگيرى كرده اند. | |||
ج. يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ | ج. يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ | ||
براى آنكه هدف از دست نرود و اهل باطل تجمع و همبستگى را حفظ كنند، اين دشمنان | براى آنكه هدف از دست نرود و اهل باطل تجمع و همبستگى را حفظ كنند، اين دشمنان ائمه عليهم السلام كه با سخنان به ظاهر زيبا وارد معركه مى شوند، سعى در ابلاغ آن به همه همدستان و طرفداران و هواداران خود در گستره مكان و زمان دارند. | ||
در زمان خود افرادى را در هر زاويه از زواياى اجتماع مسلمين به كار مى گيرند تا مغز مردم را به سوى هدف با سخنان فريبنده سوق دهند. براى آينده زمان هم عهدنامه هايى به يادگار مى گذارند و احاديث جعلى و تحريف شده اى را در فرهنگ مردم جاى مى دهند، كه پيروانشان خط شوم آنان را تشخيص دهند و رهگيرى نمايند و از خط باطل آنان منحرف نشوند. | |||
۳. آيه | ۳. آيه «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»<ref>سبأ / ۲۰. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۲۷ - ۴۱۴. اسرار غدير: ص ۷۲.</ref> | ||
از جمله آياتى كه در غدير و در مورد ابليس و دار و دسته اش بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد اين آيات است: | |||
«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» : | |||
«ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد و جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند» . | |||
== پانویس == |