۲۱٬۹۷۲
ویرایش
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
پاسخ پنجم: «لِلامْرِ الَّذى هُوَ بالِغُهُ» : «به خاطر امرى كه مى خواهد به انجام رساند» . | پاسخ پنجم: «لِلامْرِ الَّذى هُوَ بالِغُهُ» : «به خاطر امرى كه مى خواهد به انجام رساند» . | ||
بسيارى از امور جهان بلكه همه آنچه پشت پرده جهان به حساب مى آيد بر | بسيارى از امور جهان بلكه همه آنچه پشت پرده جهان به حساب مى آيد بر انسان ها مخفى است و قطعاً ظرفيت و تحمل درک آن را ندارند. خداوند هم بنا ندارد براى نظام و اهدافى كه براى بشريّت مقدر كرده منتظر فهم و درک بشر بماند و بعد آنها را اجرا كند. | ||
نتيجه اين است كه بشر بايد بپذيرد كه بسيارى از سؤالاتش اگر هم بى پاسخ بماند دلش آرام است كه [[خداوند]] حكيم عليمى آن را به اجرا در آورده است. البته اگر بنا بر بيان مصالح امور باشد، خداوند بهترين و قانع كننده ترين پاسخ ها را براى آنها دارد. | نتيجه اين است كه بشر بايد بپذيرد كه بسيارى از سؤالاتش اگر هم بى پاسخ بماند دلش آرام است كه [[خداوند]] حكيم عليمى آن را به اجرا در آورده است. البته اگر بنا بر بيان مصالح امور باشد، خداوند بهترين و قانع كننده ترين پاسخ ها را براى آنها دارد. | ||
بنابراين نگرانى ندارد كه چرا خدا و رسولش اصحاب | بنابراين نگرانى ندارد كه چرا خدا و رسولش [[صحیفه ملعونه اول|اصحاب صحیفه]] را آزاد گذاشتند، چرا كه اين كار را خداى عليم قدير حكيم رحيم انجام داده؛ و ما اطمينان خاطر داريم كه هر چه او مقدر كند بهترين است و از آن نيكوتر فرض نمى شود. | ||
پاسخ ششم: «لَقَدَّمْتُهُمْ فَضَرَبْتُ اعْناقَهُمْ» : «آنان را پيش مى آوردم و گردنشان را مى زدم» . | پاسخ ششم: «لَقَدَّمْتُهُمْ فَضَرَبْتُ اعْناقَهُمْ» : «آنان را پيش مى آوردم و گردنشان را مى زدم» . | ||
قابل توجه همه كسانى كه سنگ سقيفه را بر سينه مى زنند و از | قابل توجه همه كسانى كه سنگ سقيفه را بر سينه مى زنند و از [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر بيش از پيامبرصلى الله عليه وآله دفاع مى كنند، اين نكته است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در شأن آن دو نفر فرموده است: «آنان را در پيشگاه مردم گردن مى زدم» . يعنى آن روز بنا بوده اين دو نفر گردن زده شوند و با نوشتن [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] مستحق چنين سزايى شده اند، ولى خدا به آنان مهلت داده است. | ||
بنابراين طرفداران | بنابراين طرفداران [[سقیفه]] با اعدام شدگانى كه بيش از نصيبشان زنده مانده اند در حركتند!اى كاش خدا اجازه مى داد و آن روز -كه دو ماه قبل از احراق بيت بود - با شمشير پيامبرصلى الله عليه وآله به قتل مى رسيدند،تا آن دست نحس آتشگيره بر در خانه وحى روشن نمى كرد، و آن كفّ منحوس بر صورت عصمت كبريا سيلى نمى زد، و آن پاى خبيث درِ آتش گرفته را بر روى زهراعليها السلام نمى شكست تا محسن شهيد نمى شد! | ||
اى كاش آن بازوى كثيف با [[جسارت]] تمام بر بازوى سيدة النساءعليها السلام تازيانه نمى زد و بازوبند كبود براى على عليه السلام به يادگار نمى گذاشت. | اى كاش آن بازوى كثيف با [[جسارت]] تمام بر بازوى سيدة النساءعليها السلام تازيانه نمى زد و بازوبند كبود براى على عليه السلام به يادگار نمى گذاشت. | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سوره هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است. | در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سوره هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است. | ||
يكى از آنها سوره عصر است. پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه | يكى از آنها [[سوره عصر]] است. پيامبرصلى الله عليه وآله در [[خطبه غدیر]] فرمود: | ||
وَ فى عَلِىٍّ نَزَلَتْ وَ الْعَصْرِ، وَ تَفْسيرُها: وَ رَبِّ عَصْرِ الْقِيامَةِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ: اعْداءُ آلِ مُحَمَّدٍ، إِلاّ الَّذِينَ آمَنُوا: بِوِلايَتِهِمْ، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِمُواساةِ اخْوانِهِمْ، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ: فى غَيْبَةِ قائِمِهِمْ: | وَ فى عَلِىٍّ نَزَلَتْ وَ الْعَصْرِ، وَ تَفْسيرُها: وَ رَبِّ عَصْرِ الْقِيامَةِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ: اعْداءُ آلِ مُحَمَّدٍ، إِلاّ الَّذِينَ آمَنُوا: بِوِلايَتِهِمْ، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِمُواساةِ اخْوانِهِمْ، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ: فى غَيْبَةِ قائِمِهِمْ: | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
== صبر اميرالمؤمنين عليه السلام == | == صبر اميرالمؤمنين عليه السلام == | ||
رويارويى سقيفه با غدير فقط در شهادت فاطمه عليها السلام و بيعتِ اجبارى نبود. هر روز قدمى پيشتر مى گذاشتند و | رويارويى سقيفه با غدير فقط در شهادت فاطمه عليها السلام و بيعتِ اجبارى نبود. هر روز قدمى پيشتر مى گذاشتند و ضربه اى ديگر بر غدير مى زدند كه [[فدک]] نمونه اى از آنها بود. با سقيفه روزگار على عليه السلام سياه بود و خار در چشم زندگى مى كرد، و هر از چند گاه در خطابه اى و يا گفتگويى پرده از اسرار دلش بر مى داشت. | ||
چنانكه روزى فرمود: من با اينان راهى جز صبر انتخاب نكرده ام، همانطور كه پيامبرصلى الله عليه وآله به من دستور داده است. اكنون كه روز غدير براى اينان قانع كننده نيست به حال خود واگذارشان!! بگذار آنچه قدرت دارند ما را ضعيف نمايند، كه خداوند مولاى ماست و او بهترين حكم كننده است.<ref>الارشاد: ص ۳۸۴. بحار الانوار : ج ۲۹ ص ۶۲ - ۴۶ .</ref> | چنانكه روزى فرمود: من با اينان راهى جز صبر انتخاب نكرده ام، همانطور كه پيامبرصلى الله عليه وآله به من دستور داده است. اكنون كه روز غدير براى اينان قانع كننده نيست به حال خود واگذارشان!! بگذار آنچه قدرت دارند ما را ضعيف نمايند، كه خداوند مولاى ماست و او بهترين حكم كننده است.<ref>الارشاد: ص ۳۸۴. بحار الانوار : ج ۲۹ ص ۶۲ - ۴۶ .</ref> | ||
== على عليه السلام و صبر، در قرآن و خطبه غدير و حديث<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۷۹ - ۲۷۵ ۲۶۲.</ref> == | == على عليه السلام و صبر، در قرآن و خطبه غدير و حديث<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۷۹ - ۲۷۵ ۲۶۲.</ref> == | ||
يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان امت در خطبه | يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان امت در [[خطبه غدیر]] به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است: | ||
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»<ref>آل عمران / ۱۴۴.</ref>: | «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»<ref>آل عمران / ۱۴۴.</ref>: | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ الصّابِرينَ. الا وَ انَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ: | مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ الصّابِرينَ. الا وَ انَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ: | ||
اى مردم، من شما را | اى مردم، من شما را مى ترسانم و انذار مى نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده اند، آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقبگرد مى نماييد؟ هر كس به عقب باز گردد به خدا ضررى نمى رساند؛ و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۹ ۱۴۸ بخش ۶ .</ref> | ||
آنچه در اينجا مورد اشاره است فراز پنجم: «سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» است. منظور از «شاكرين» در پايان اين آيه و پس از جمله «فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً» ، كسانى هستند كه به جاى ارتداد و بازگشت از راه بيست و سه ساله پيامبرصلى الله عليه وآله - كه در واقع كفران اين نعمت عظمى است - راه قدردانى از اين سفره آماده اسلام را پيش گرفتند و در حفظ آن نهايت تلاش خود را مبذول داشتند. | آنچه در اينجا مورد اشاره است فراز پنجم: «سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» است. منظور از «شاكرين» در پايان اين آيه و پس از جمله «فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً» ، كسانى هستند كه به جاى ارتداد و بازگشت از راه بيست و سه ساله پيامبرصلى الله عليه وآله - كه در واقع كفران اين نعمت عظمى است - راه قدردانى از اين سفره آماده اسلام را پيش گرفتند و در حفظ آن نهايت تلاش خود را مبذول داشتند. | ||
اين بخش آيه در خطابه | اين بخش آيه در [[خطابه پیامبر]]<nowiki/>صلى الله عليه وآله به صراحت تفسير شده و منظور از آن بيان گرديده است. نكته اى كه در خطبه جلب توجه مى كند كلمه «صابرين» پس از آخرين كلمه آيه است، و مى تواند تفسير گونه اى بر «شاكرين» باشد، يعنى قدردانى از چنين نعمتى در [[فتنه]] هولناک سقيفه و ادامه آن در روزگاران بعد صبرى عظيم مى طلبد و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات بسيارى را به دنبال دارد. | ||
آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله مى فرمايد: بدانيد على است كه به صبر و شكر متّصف است، و بعد از او فرزندانم از صلب او موصوف به اين دو صفت اند. اين بدين معنى است كه مركز و قطب صبر و شكر در نعمت ولايت، دوازده امام بعد از پيامبرند، و هم از ايشان بايد كيفيت صبر و شكر در اين امر عظمى را آموخت، چنانكه به شيعيانشان مى آموختند. | آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله مى فرمايد: بدانيد على است كه به صبر و شكر متّصف است، و بعد از او فرزندانم از صلب او موصوف به اين دو صفت اند. اين بدين معنى است كه مركز و قطب صبر و شكر در نعمت ولايت، دوازده امام بعد از پيامبرند، و هم از ايشان بايد كيفيت صبر و شكر در اين امر عظمى را آموخت، چنانكه به شيعيانشان مى آموختند. |