صبر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
وَ فى عَلِىٍّ نَزَلَتْ وَ الْعَصْرِ، وَ تَفْسيرُها: وَ رَبِّ عَصْرِ الْقِيامَةِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ: اعْداءُ آلِ مُحَمَّدٍ، إِلاّ الَّذِينَ آمَنُوا: بِوِلايَتِهِمْ، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِمُواساةِ اخْوانِهِمْ، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ: فى غَيْبَةِ قائِمِهِمْ:
وَ فى عَلِىٍّ نَزَلَتْ وَ الْعَصْرِ، وَ تَفْسيرُها: وَ رَبِّ عَصْرِ الْقِيامَةِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ: اعْداءُ آلِ مُحَمَّدٍ، إِلاّ الَّذِينَ آمَنُوا: بِوِلايَتِهِمْ، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِمُواساةِ اخْوانِهِمْ، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ: فى غَيْبَةِ قائِمِهِمْ:


سوره والعصر درباره على نازل شده است و تفسير آن چنين است: قسم به پروردگارِ روز قيامت، انسان در زيان است: يعنى دشمنان آل محمد، مگر آنان كه ايمان آوردند: يعنى با پذيرفتن ولايت، و عمل صالح انجام دادند: يعنى با هميارى و مواسات با برادران دينى‏شان و به صبر سفارش نمودند در غيبت غائبشان.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵ پاورقى ۹ از كتاب اقبال.</ref>
سوره والعصر درباره على نازل شده است و تفسير آن چنين است: قسم به پروردگارِ روز [[قیامت]]، انسان در زيان است: يعنى دشمنان آل محمد، مگر آنان كه ايمان آوردند: يعنى با پذيرفتن [[ولایت]]، و عمل صالح انجام دادند: يعنى با هميارى و مواسات با برادران دينى ‏شان و به صبر سفارش نمودند در غيبت غائبشان.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵ پاورقى ۹ از كتاب اقبال.</ref>


== صبر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ==
== صبر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ==
رويارويى سقيفه با غدير فقط در شهادت فاطمه‏ عليها السلام و بيعتِ اجبارى نبود. هر روز قدمى پيشتر مى ‏گذاشتند و ضربه ‏اى ديگر بر غدير مى‏ زدند كه [[فدک]] نمونه‏ اى از آنها بود. با سقيفه روزگار على‏ عليه السلام سياه بود و خار در چشم زندگى مى‏ كرد، و هر از چند گاه در خطابه ‏اى و يا گفتگويى پرده از اسرار دلش بر مى‏ داشت.
رويارويى [[سقیفه]] با غدير فقط در شهادت فاطمه‏ عليها السلام و بيعتِ اجبارى نبود. هر روز قدمى پيشتر مى ‏گذاشتند و ضربه ‏اى ديگر بر غدير مى‏ زدند كه [[فدک]] نمونه‏ اى از آنها بود. با سقيفه روزگار على‏ عليه السلام سياه بود و خار در چشم زندگى مى‏ كرد، و هر از چند گاه در خطابه ‏اى و يا گفتگويى پرده از اسرار دلش بر مى‏ داشت.


چنانكه روزى فرمود: من با اينان راهى جز صبر انتخاب نكرده ‏ام، همانطور كه پيامبرصلى الله عليه وآله به من دستور داده است. اكنون كه روز غدير براى اينان قانع كننده نيست به حال خود واگذارشان!! بگذار آنچه قدرت دارند ما را ضعيف نمايند، كه خداوند مولاى ماست و او بهترين حكم كننده است.<ref>الارشاد: ص ۳۸۴. بحار الانوار : ج ۲۹ ص ۶۲  - ۴۶ .</ref>
چنانكه روزى فرمود: من با اينان راهى جز صبر انتخاب نكرده ‏ام، همانطور كه پيامبرصلى الله عليه وآله به من دستور داده است. اكنون كه روز غدير براى اينان قانع كننده نيست به حال خود واگذارشان!! بگذار آنچه قدرت دارند ما را ضعيف نمايند، كه خداوند مولاى ماست و او بهترين حكم كننده است.<ref>الارشاد: ص ۳۸۴. بحار الانوار : ج ۲۹ ص ۶۲  - ۴۶ .</ref>


== على ‏عليه السلام و صبر، در قرآن و خطبه غدير و حديث<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۷۹  - ۲۷۵ ۲۶۲.</ref> ==
== على ‏عليه السلام و صبر، در قرآن و خطبه غدير و حديث<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۷۹  - ۲۷۵ ۲۶۲.</ref> ==
يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان امت در [[خطبه غدیر]] به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است:
يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان [[امت]] در [[خطبه غدیر]] به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است:


«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»<ref>آل عمران /  ۱۴۴.</ref>:
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»<ref>آل عمران /  ۱۴۴.</ref>:


«و محمد نيست جز رسولى كه قبل از او پيامبران بوده‏اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى‏گرديد، و هركس به عقب باز گردد به خدا هيچ ضررى نمى‏رساند و به زودى خدا شاكرين را جزا مى ‏دهد».
«و محمد نيست جز رسولى كه قبل از او پيامبران بوده‏اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى ‏گرديد، و هركس به عقب باز گردد به خدا هيچ ضررى نمى‏ رساند و به زودى خدا شاكرين را جزا مى ‏دهد».


پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمود:
پيامبرصلى الله عليه وآله در [[خطبه غدیر]] فرمود:


مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ الصّابِرينَ. الا وَ انَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ:
مَعاشِرَ النّاسِ، انْذِرُكُمْ انّى رَسُولُ اللَّه قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، افَإِنْ مِتُّ اوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ الصّابِرينَ. الا وَ انَّ عَلِيّاً هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ:


اى مردم، من شما را مى ‏ترسانم و انذار مى ‏نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده ‏اند، آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقبگرد مى ‏نماييد؟ هر كس به عقب باز گردد به خدا ضررى نمى‏ رساند؛ و خداوند به زودى شاكرين و صابرين را پاداش مى ‏دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين‏ اند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۹ ۱۴۸ بخش ۶ .</ref>
اى مردم، من شما را مى ‏ترسانم و انذار مى ‏نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده ‏اند، آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما [[عقبگرد]] مى ‏نماييد؟ هر كس به عقب باز گردد به خدا ضررى نمى‏ رساند؛ و خداوند به زودى [[شاکر|شاکرین]] و صابرين را پاداش مى ‏دهد. بدانيد كه على است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين‏ اند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۹ ۱۴۸ بخش ۶ .</ref>


آنچه در اينجا مورد اشاره است فراز پنجم: «سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» است. منظور از «شاكرين» در پايان اين آيه و پس از جمله «فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً» ، كسانى هستند كه به جاى ارتداد و بازگشت از راه بيست و سه ساله پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه در واقع كفران اين نعمت عظمى است -  راه قدردانى از اين سفره آماده اسلام را پيش گرفتند و در حفظ آن نهايت تلاش خود را مبذول داشتند.
آنچه در اينجا مورد اشاره است فراز پنجم: «سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» است. منظور از «شاكرين» در پايان اين آيه و پس از جمله «فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً» ، كسانى هستند كه به جاى ارتداد و بازگشت از راه بيست و سه ساله پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه در واقع كفران اين نعمت عظمى است -  راه قدردانى از اين سفره آماده [[اسلام]] را پيش گرفتند و در حفظ آن نهايت تلاش خود را مبذول داشتند.


اين بخش آيه در [[خطابه پیامبر]]<nowiki/>صلى الله عليه وآله به صراحت تفسير شده و منظور از آن بيان گرديده است. نكته ‏اى كه در خطبه جلب توجه مى ‏كند كلمه «صابرين» پس از آخرين كلمه آيه است، و مى ‏تواند تفسير گونه ‏اى بر «شاكرين» باشد، يعنى قدردانى از چنين نعمتى در [[فتنه]] هولناک سقيفه و ادامه آن در روزگاران بعد صبرى عظيم مى‏ طلبد و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات بسيارى را به دنبال دارد.
اين بخش آيه در [[خطابه پیامبر]]<nowiki/>صلى الله عليه وآله به صراحت تفسير شده و منظور از آن بيان گرديده است. نكته ‏اى كه در خطبه جلب توجه مى ‏كند كلمه «صابرين» پس از آخرين كلمه آيه است، و مى ‏تواند تفسير گونه ‏اى بر «شاكرين» باشد، يعنى قدردانى از چنين نعمتى در [[فتنه]] هولناک سقيفه و ادامه آن در روزگاران بعد صبرى عظيم مى‏ طلبد و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات بسيارى را به دنبال دارد.


آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ فرمايد: بدانيد على است كه به صبر و شكر متّصف است، و بعد از او فرزندانم از صلب او موصوف به اين دو صفت ‏اند. اين بدين معنى است كه مركز و قطب صبر و شكر در نعمت ولايت، دوازده امام بعد از پيامبرند، و هم از ايشان بايد كيفيت صبر و شكر در اين امر عظمى را آموخت، چنانكه به شيعيانشان مى‏ آموختند.
آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ فرمايد: بدانيد على است كه به صبر و شكر متّصف است، و بعد از او فرزندانم از صلب او موصوف به اين دو صفت ‏اند. اين بدين معنى است كه مركز و قطب صبر و شكر در نعمت ولايت، [[دوازده امام]] بعد از پيامبرند، و هم از ايشان بايد كيفيت صبر و شكر در اين امر عظمى را آموخت، چنانكه به شيعيانشان مى‏ آموختند.


اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در حيات پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ فرمود: خداوند عزوجل مى‏ فرمايد: محمد نيست مگر رسولى كه قبل از او پيامبرانى گذشته ‏اند، آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى‏ گرديد؟ آنگاه حضرت در پاسخ اين سؤال خداوند در قرآن مى‏ فرمود:
[[امیرالمؤمنین]] ‏عليه السلام در حيات پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ فرمود: خداوند عزوجل مى‏ فرمايد: محمد نيست مگر رسولى كه قبل از او پيامبرانى گذشته ‏اند، آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى‏ گرديد؟ آنگاه حضرت در پاسخ اين سؤال خداوند در قرآن مى‏ فرمود:


به خدا قسم به عقب باز نمى‏ گرديم بعد از آنكه خدا ما را هدايت كرده است. به خدا قسم اگر او از دنيا برود يا كشته شود، طبق آنچه او مى‏ جنگيد خواهم جنگيد تا بميرم. به خدا قسم من برادر و پسر عمو و وارث او هستم، پس چه كسى سزاوارتر از من به اوست؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۱۴ ۲۹۴. الاحتجاج: ج ۱ ص ۲۹۱.</ref>
به خدا قسم به عقب باز نمى‏ گرديم بعد از آنكه خدا ما را هدايت كرده است. به خدا قسم اگر او از دنيا برود يا كشته شود، طبق آنچه او مى‏ جنگيد خواهم جنگيد تا بميرم. به خدا قسم من برادر و پسر عمو و وارث او هستم، پس چه كسى سزاوارتر از من به اوست؟!<ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۱۴ ۲۹۴. الاحتجاج: ج ۱ ص ۲۹۱.</ref>
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
همچنين آن حضرت صبر عظيم خود بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله را با اين بيان فرمود: انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَنى بَعْدَ وَفاةِ نَبِيِّهِ فى سَبْعَةِ مَواطِنَ، فَوَجَدَنى فيهِنَّ -  مِنْ غَيْرِ تَزْكِيَةٍ لِنَفْسى -  بِمَنِّهِ وَ نِعْمَتِهِ صَبُوراً: خداوند عز و جل بعد از شهادت پيامبرش در هفت مورد مرا امتحان فرمود، و در همه اين موارد با منت و نعمتش بر من مرا صبور يافت؛ و من با اين گفتار در صدد تقديس خود نيستم.
همچنين آن حضرت صبر عظيم خود بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله را با اين بيان فرمود: انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَنى بَعْدَ وَفاةِ نَبِيِّهِ فى سَبْعَةِ مَواطِنَ، فَوَجَدَنى فيهِنَّ -  مِنْ غَيْرِ تَزْكِيَةٍ لِنَفْسى -  بِمَنِّهِ وَ نِعْمَتِهِ صَبُوراً: خداوند عز و جل بعد از شهادت پيامبرش در هفت مورد مرا امتحان فرمود، و در همه اين موارد با منت و نعمتش بر من مرا صبور يافت؛ و من با اين گفتار در صدد تقديس خود نيستم.


سپس مسئله غصب خلافت را مطرح كرد و فرمود: فَكانَ هذا اقْرَحُ ما وَرَدَ عَلى قَلْبى: و اين مجروح كننده‏ترين چيزى بود كه بر قلبم وارد شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۴۵.</ref>
سپس مسئله [[غصب خلافت]] را مطرح كرد و فرمود: فَكانَ هذا اقْرَحُ ما وَرَدَ عَلى قَلْبى: و اين مجروح كننده ‏ترين چيزى بود كه بر قلبم وارد شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۴۵.</ref>


داستان اين صبر را از دل پر غصه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شنيدن، عظمت آن را روشن مى‏ كند:
داستان اين صبر را از دل پر غصه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام شنيدن، عظمت آن را روشن مى‏ كند:
خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
خدايا من از تو در برابر قريش كمک مى خواهم، چرا كه اينان با من قطع رحم كردند و كاسه مرا كج كردند (كنايه از بى‏ حرمتى) و مقام عظيم مرا كوچک شمردند و همگى براى نزاع بر سر حق من -  كه از آنها بدان سزاوارتر بودم -  اتفاق كردند و آن را از من گرفتند. سپس گفتند: حق را مى‏ توانى بگيرى و مى‏ توانى از آن دفاع كنى. يا با غصه صبر كن و يا از تأسف و بغض بمير!
خدايا من از تو در برابر قريش كمک مى خواهم، چرا كه اينان با من قطع رحم كردند و كاسه مرا كج كردند (كنايه از بى‏ حرمتى) و مقام عظيم مرا كوچک شمردند و همگى براى نزاع بر سر حق من -  كه از آنها بدان سزاوارتر بودم -  اتفاق كردند و آن را از من گرفتند. سپس گفتند: حق را مى‏ توانى بگيرى و مى‏ توانى از آن دفاع كنى. يا با غصه صبر كن و يا از تأسف و بغض بمير!


من نگاهى كردم و ديدم همراهم كمكى و مدافعى و ياورى و مساعدى جز اهل‏بيتم نيست، و نخواستم آنان را هم به كام مرگ بفرستم. اين بود كه خار را در چشم تحمل كردم و سكوت نمودم و آب دهانم را بر استخوان در گلو مانده فرو دادم و به گونه‏ اى خشم خود را فرو دادم كه از حنظل تلخ ‏تر بود و قلب مرا بيش از پاره كردن چاقو به درد مى‏ آورد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۵۶۹ .</ref>
من نگاهى كردم و ديدم همراهم كمكى و مدافعى و ياورى و مساعدى جز اهل‏بيتم نيست، و نخواستم آنان را هم به كام مرگ بفرستم. اين بود كه خار را در چشم تحمل كردم و سكوت نمودم و آب دهانم را بر استخوان در گلو مانده فرو دادم و به گونه‏ اى خشم خود را فرو دادم كه از حنظل تلخ ‏تر بود و [[قلب]] مرا بيش از پاره كردن چاقو به درد مى‏ آورد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۵۶۹ .</ref>


اكنون ما تاريخِ صبر على‏ عليه السلام را پيش رو داريم و بر آن دلِ پر غصه اشک مى‏ ريزيم كه سى سال در مصيبت زهرايش سوخت و فرمود:
اكنون ما تاريخِ صبر على‏ عليه السلام را پيش رو داريم و بر آن دلِ پر غصه [[اشک]] مى‏ ريزيم كه سى سال در مصيبت زهرايش سوخت و فرمود:


اوَ تُضْرَبُ الزَّهْراءُ نَهْراً ! فَلَيْتَ ابْنُ ابى‏طالِبٍ ماتَ قَبْلَ يَوْمِهِ فَلا يَرَى الْكَفَرَةَ الْفَجَرَةَ قَدِ ازْدَحَمُوا عَلى ظُلْمِ الطّاهِرَةِ الْبَرَّةِ؛ فَقَدْ عَزَّ عَلَى ابْنِ ابى‏ طالِبٍ انْ يَسْوَدَّ مَتْنُ فاطِمَةَ ضَرْباً، فَلا يَثُورَ الى عَقيلَتِهِ وَ لا يَصِرَّ دُونَ حَليلَتِهِ:
اوَ تُضْرَبُ الزَّهْراءُ نَهْراً ! فَلَيْتَ ابْنُ ابى‏طالِبٍ ماتَ قَبْلَ يَوْمِهِ فَلا يَرَى الْكَفَرَةَ الْفَجَرَةَ قَدِ ازْدَحَمُوا عَلى ظُلْمِ الطّاهِرَةِ الْبَرَّةِ؛ فَقَدْ عَزَّ عَلَى ابْنِ ابى‏ طالِبٍ انْ يَسْوَدَّ مَتْنُ فاطِمَةَ ضَرْباً، فَلا يَثُورَ الى عَقيلَتِهِ وَ لا يَصِرَّ دُونَ حَليلَتِهِ:


آيا فاطمه چنين با جسارت زده مى ‏شود؟ اى كاش پسر ابى‏ طالب قبل از چنين روزى مرده بود و كافران فاجر را نمى ‏ديد كه براى ظلم بر بانوى طاهره ازدحام كرده ‏اند! بر پسر ابى‏ طالب سخت است كه كمر فاطمه در اثر ضربت سياه شود و او نتواند به كمک بانويش رود و از همسرش دفاع كند!!<ref>نوائب الدهور: ج ۳ ص ۱۵۸.</ref>
آيا فاطمه چنين با جسارت زده مى ‏شود؟ اى كاش پسر ابى‏ طالب قبل از چنين روزى مرده بود و كافران فاجر را نمى ‏ديد كه براى [[ظلم]] بر بانوى طاهره ازدحام كرده ‏اند! بر پسر [[علی بن ابی طالب|ابى‏ طالب]] سخت است كه كمر فاطمه در اثر ضربت سياه شود و او نتواند به كمک بانويش رود و از همسرش دفاع كند!!<ref>نوائب الدهور: ج ۳ ص ۱۵۸.</ref>


و استمرار اين صبر را چنين بر زبان آورد كه: امّا حُزْنى فَسَرْمَدٌ، وَ امّا لَيْلى فَمُسَهَّدٌ، وَ هَمٌّ لا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبى اوْ يَخْتارَ اللَّه لى دارَكَ الَّتى انْتَ فيها مُقيمٌ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مَهيِّجٌ: حزن من دائمى شده و شب‏هايم به بيدارى مى ‏گذرد، و اين غصه ‏اى است كه از قلبم پاک نخواهد شد تا خداوند براى من هم خانه ‏اى كه تو را در آن مقيم ساخته اختيار نمايد. اين غصه‏ اى است چركين كننده دل و غمى است هيجان آورنده دردها.<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۹۳.</ref>
و استمرار اين صبر را چنين بر زبان آورد كه: امّا حُزْنى فَسَرْمَدٌ، وَ امّا لَيْلى فَمُسَهَّدٌ، وَ هَمٌّ لا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبى اوْ يَخْتارَ اللَّه لى دارَكَ الَّتى انْتَ فيها مُقيمٌ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مَهيِّجٌ: حزن من دائمى شده و شب‏هايم به بيدارى مى ‏گذرد، و اين غصه ‏اى است كه از قلبم پاک نخواهد شد تا خداوند براى من هم خانه ‏اى كه تو را در آن مقيم ساخته اختيار نمايد. اين غصه‏ اى است چركين كننده دل و غمى است هيجان آورنده دردها.<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۹۳.</ref>
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
كُنْتَ لِلْمُؤْمِنينَ اباً رَحيماً اذْ صارُوا عَلَيْكَ عِيالاً، فَحَمَلْتَ اثْقالَ ما عَنْهُ ضَعُفُوا وَ حَفِظْتَ ما اضاعُوا وَ رَعَيْتَ ما اهْمَلُوا وَ عَلَوْتَ اذْ هَلَعُوا وَ صَبَرْتَ اذْ جَزَعُوا وَ ادْرَكْتَ اذْ تَخَلَّفُوا وَ نالُوا بِكَ ما لَمْ يَحْتَسِبُوا:
كُنْتَ لِلْمُؤْمِنينَ اباً رَحيماً اذْ صارُوا عَلَيْكَ عِيالاً، فَحَمَلْتَ اثْقالَ ما عَنْهُ ضَعُفُوا وَ حَفِظْتَ ما اضاعُوا وَ رَعَيْتَ ما اهْمَلُوا وَ عَلَوْتَ اذْ هَلَعُوا وَ صَبَرْتَ اذْ جَزَعُوا وَ ادْرَكْتَ اذْ تَخَلَّفُوا وَ نالُوا بِكَ ما لَمْ يَحْتَسِبُوا:


تو براى مؤمنين پدر مهربان بودى كه آنان خانواده تو به حساب آمدند. لذا سنگينى آنچه از تحمّل آن عاجز بودند بر دوش گرفتى، و آنچه از حفظش كوتاهى داشتند حفظ نمودى و آنچه نسبت به آن بى ‏توجه بودند مواظبت كردى، و آنگاه كه وحشت كردند تو با اراده بلند نترسيدى، و آنگاه كه صبرشان لبريز شد تو همچنان صابر بودى، و آنگاه كه عقب ماندند تو پيش افتادى، و مؤمنين به بركت تو به آنچه فكرش را نمى‏ كردند دست يافتند.<ref>بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۳۰۳.</ref>
تو براى مؤمنين [[پدر مهربان]] بودى كه آنان خانواده تو به حساب آمدند. لذا سنگينى آنچه از تحمّل آن عاجز بودند بر دوش گرفتى، و آنچه از حفظش كوتاهى داشتند حفظ نمودى و آنچه نسبت به آن بى ‏توجه بودند مواظبت كردى، و آنگاه كه وحشت كردند تو با اراده بلند نترسيدى، و آنگاه كه صبرشان لبريز شد تو همچنان صابر بودى، و آنگاه كه عقب ماندند تو پيش افتادى، و مؤمنين به بركت تو به آنچه فكرش را نمى‏ كردند دست يافتند.<ref>بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۳۰۳.</ref>


پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير «شاكرين» را با «صابرين» قرين فرمود، و على و امامان‏ عليهم السلام را مصداق اين شكر و صبر معرفى كرد.
پيامبرصلى الله عليه وآله در [[خطبه غدیر]] «شاكرين» را با «صابرين» قرين فرمود، و على و امامان‏ عليهم السلام را مصداق اين شكر و صبر معرفى كرد.


امام صادق‏ عليه السلام صبر شيعيان را به عنوان دنباله آن صبر عظيم معرفى مى‏ كند و مى ‏فرمايد: نَحْنُ صُبَّرٌ وَ شيعَتُنا اصْبَرُ مِنّا، وَ ذلِكَ انّا نَصْبِرُ عَلى ما نَعْلَمُ وَ هُمْ صَبَرُوا عَلى ما لا يَعْلَمُونَ: ما بسيار صبر كننده ‏ايم و شيعيانمان از ما صبر كننده ترند! اين بدان جهت است كه ما صبر مى‏ كنيم بر آنچه مى‏ دانيم و آنان صبر مى‏ كنند بر آنچه نمى ‏دانند» .<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۲۱۶ و ج ۷۱ ص ۸۴ ۸۰ .</ref>
امام صادق‏ عليه السلام صبر [[شیعیان]] را به عنوان دنباله آن صبر عظيم معرفى مى‏ كند و مى ‏فرمايد: نَحْنُ صُبَّرٌ وَ شيعَتُنا اصْبَرُ مِنّا، وَ ذلِكَ انّا نَصْبِرُ عَلى ما نَعْلَمُ وَ هُمْ صَبَرُوا عَلى ما لا يَعْلَمُونَ: ما بسيار صبر كننده ‏ايم و شيعيانمان از ما صبر كننده ترند! اين بدان جهت است كه ما صبر مى‏ كنيم بر آنچه مى‏ دانيم و آنان صبر مى‏ كنند بر آنچه نمى ‏دانند» .<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۲۱۶ و ج ۷۱ ص ۸۴ ۸۰ .</ref>


چه بسا منظور حضرت اين باشد كه ما پشت پرده قضايا را مى ‏دانيم و عظمت ثواب و جزاى الهى بر اين صبر برايمان روشن است، ولى شيعيان به خاطر محبت و ولايت ما و به عنوان اطاعت از دستور ما صبر مى‏ كنند، با آنكه دقيقاً ثواب عظيم اين صبر را نمى ‏دانند و از پشت پرده بسيارى از توطئه‏ هاى دشمنانمان خبر ندارند.
چه بسا منظور حضرت اين باشد كه ما پشت پرده قضايا را مى ‏دانيم و عظمت ثواب و جزاى الهى بر اين صبر برايمان روشن است، ولى شيعيان به خاطر [[محبت]] و ولايت ما و به عنوان [[اطاعت]] از دستور ما صبر مى‏ كنند، با آنكه دقيقاً ثواب عظيم اين صبر را نمى ‏دانند و از پشت پرده بسيارى از [[توطئه‏]] هاى دشمنانمان خبر ندارند.


== پانویس ==
== پانویس ==