۲۱٬۹۴۶
ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
'''جلب اعتماد مستمعين به خود''' | '''جلب اعتماد مستمعين به خود''' | ||
اگر شنونده به گوينده اعتماد نداشته باشد، به يقين آن خطابه اثرى را كه بايد داشته باشد نخواهد داشت. لذا پيامبرصلى الله عليه وآله اول جايگاه خود را براى مردم ثابت كرد، و وقتى ديد مردم همراه هستند، آن وقت مسائل اصلى را مطرح كرد. البته نوع رفتار انسان در طول مدت زندگى در بين مردم مىتواند در اين بخش مؤثر باشد، و خطيب قبل از سخن با رفتار خود با مردم سخن | اگر شنونده به گوينده اعتماد نداشته باشد، به يقين آن خطابه اثرى را كه بايد داشته باشد نخواهد داشت. لذا پيامبرصلى الله عليه وآله اول جايگاه خود را براى مردم ثابت كرد، و وقتى ديد مردم همراه هستند، آن وقت مسائل اصلى را مطرح كرد. البته نوع رفتار انسان در طول مدت زندگى در بين مردم مىتواند در اين بخش مؤثر باشد، و خطيب قبل از سخن با رفتار خود با مردم سخن مى گويد. به يقين تكلم با رفتار مؤثرتر از تكلم با زبان خواهد بود. | ||
'''معرفى هدف''' | |||
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى اينكه بهتر بتواند مطالب خود را بيان و ابلاغ رسالت كند، ابتدا فضائل و شخصيت واقعى على عليه السلام و جايگاه ايشان نزد خدا و رسولش را بيان مى كند، تا ديگر براى اثبات ولايت او جاى هيچ شبه هاى نباشد، و مردم خود به خود او را برتر از ديگران بدانند. آنجا كه مى فرمايد: | |||
فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى طالب اخى و وصيى و خليفتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى... . | |||
يا مى فرمايد: و على بن ابى طالب عليه السلام اقام الصلاة و اتى الزكاة و هو راكع. يريد اللَّه عزوجل فى كل حال... : على بن ابى طالب عليه السلام كسى است كه اقامه نماز كرد و در حال ركوع در راه خدا انفاق كرد... . | |||
'''پرهيز سخنان تشنج زا''' | |||
گاهى بعضى از افراد به علت بى تجربگى يا عواملى ديگر از الفاظى استفاده مى كنند كه به جاى بهره بردارى از فضاى موجود فضا را متشنج مى كنند، و به جاى اداره جلسه آن را بر هم مى زنند. اما پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از اين گونه الفاظ دورى مى كند. براى مثال، وقتى سخن از منافقين به ميان مى آيد، موضوع را به طور كلى مطرح و از بيان نام آنها خوددارى مى كند و مى فرمايد: | |||
لو شئت ان اسمّى باسمائهم لسمّيت و ان اومأ اليهم باعيانهم لاومأت و ان ادلّ عليهم لدللت، و لكنّى و اللَّه فى امورهم قد تكرّمت... : اگر مى خواستم نام آنها را ببرم مى بردم، يا اگر مى خواستم به آنها اشاره اى داشته باشم اشاره مى كردم... . ولى به خدا سوگند من درباره آنان به كرامت برخورد كردم... . | |||
'''تشويق و تهديد يا تبشير و تنذير''' | |||
بدون ترديد، تشويق و تهديد يا تبشير و تنذير در كلام گوينده مى تواند در اثرگذارى كلام نقش به سزايى داشته باشد، و انسان را وادار به دقت در استماع كلام كند. مثل بيان پاداش و جزاى مناسب براى قبول ولايت على عليه السلام، يا عذاب دردناك براى دشمنى با على عليه السلام كه آن را پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير مطرح مى كند. براى مثال مى فرمايد: | |||
الا لعن اللَّه الغاصبين و المغتصبين. يا فرمود: الا ان اوليائهم الذين قال اللَّه عزوجل: «يدخلون الجنه بغير حساب» . | |||
'''به روز بودن موضوع و متن كلام''' | |||
يك سخنران موفق هميشه سعى مى كند، مهمترين موضوع روز را با لطافت خاصى با مردم در ميان بگذارد، تا به كار مردم آيد و گرهى از شبهات سياسى، اجتماعى و يا اقتصادى را حل كند. موضوع مهدويت از جمله مسائل مهم و سرنوشت ساز در ميان بشريت است كه حساسيت زيادى دارد، و ممكن است امت با انكار يا شبهه افكنى و طرح انحرافات مواجه شود. لذا پيامبرصلى الله عليه وآله براى روشن شدن مسئله و جلوگيرى از خرافات و انحرافات، موضوع مهدويت را مطرح مى كند، تا اذهان عمومى جامعه از همان زمان آشنا و منتظر مهدى موعودعليه السلام باشند. حضرت در بخشى از خطبه مىفرمايد: | |||
معاشر الناس، «آمنوا باللَّه و رسوله و النور الذى انزل معه من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها او نلعنهم كما لعنّا اصحاب السبت» ... . معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل مسلوك فىّ، ثم فى على بن ابى طالب عليه السلام، ثم فى النسل منه، الى القائم المهدى عليه السلام الذى يأخذ بحق اللَّه و بكل حق هو لنا... : | |||
... آگاه باشيد! همانا آخرين امام قائم مهدى عليه السلام از ماست، كه بر تمامى اديان چيره خواهد بود. او است انتقام گيرنده از ستمكاران. او است فاتح دژها و منهدم كننده آنها. او است چيره بر تمامى قبايل مشركان و راهنماى آنان. او خونخواه تمام اولياى خداست. | |||
'''تبيين صريح و شيواى موضوع (شفاف سازى)''' | |||
يكى از مشكلات اصلى بعضى از سخنرانان، مشخص نبودن موضوع سخن است. لذا هر چه هم زحمت بكشند و شيوا سخن بگويند، باز اثر واقعى خود را نمى گذارند. | |||
نامعلوم بودن موضوع سخن مستمع را دچار سردرگمى مى كند، و ممكن است شنونده در آخر جلسه هم هيچ نتيجه اى را نگيرد. لذا بهتر است گوينده به گونه اى كلام تنظيم كند كه دست كم در اثناى سخن اصل موضوع براى آنها مشخص شود تا بتوانند آن را تحليل كنند. | |||
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هم سعى كرد موضوع اصلى را خيلى روشن و شفاف براى مردم تبيين كند؛ آنجايى كه فرمود: من كنت مولاه فهذا على مولاه. با اين جمله همه به موضوع سخن پى مى برند، و در ذهن خود آن را بررسى كرده و راحت تر مى توانند تصميم گيرى كنند. | |||
'''ابتكار عمل در خطابه''' | |||
اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله در حين خطابه على عليه السلام را كنار خود جاى دهد و دست او را بگيرد و بالا ببرد و جانشينى او را اعلان كند، ابتكار عمل پيامبرصلى الله عليه وآله است، كه فوايد خاصى داشته است. مثل معرفى على عليه السلام به صورت چهره به چهره، اتمام حجت با مردم، جلب توجه همه افراد و رفع هر گونه شبهات احتمالى و... . | |||
بيعت مستقيم با على عليه السلام شيوه ديگرى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله استفاده مى كند. پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم خواست تا مستقيماً با على عليه السلام دست بيعت بدهند و صرفاً به اقرار زبانى كفايت نكنند. اين عمل پيامبرصلى الله عليه وآله حجت را بر مردم تمام كرد. لذا فرمود: الا و انّى عند انقضاء خطبتى ادعوكم الى مصافقتى على بيعته و الاقرار به، ثم مصافقته بعدى: اينك شما را مىخوانم كه پس از پايان خطبه با من و با على عليه السلام دست دهيد، تا با او بيعت كرده به امامت او اقرار كنيد. | |||
'''شروع و ورودى مناسب''' | |||
در هر خطابه اى انسان بايد با بيان مطالب مناسب و با ايجاد فضايى مناسب شروع مناسبى داشته باشد. با توجه به اهميت مسئله ولايت و شرايط آن عصر بايد گفت: پيامبرصلى الله عليه وآله به بهترين نحو در آن مسئله ورود پيدا كرد، و با يك مقدمه مناسب توانست مطالب مورد نظر را به مستمع القا كند. ابتدا حضرت با حمد و ثناى الهى و اقرار به بعضى مسائل اعتقادى كلام را آغاز مى كند، و آرام آرام وارد مباحث اصلى يعنى ولايت و امامت ائمه عليهم السلام و به خصوص حضرت على عليه السلام مى شود. | |||
'''استفاده از منبر''' | |||
يك خطيب بايد سعى كند از منبر براى سخنرانى استفاده كند، و اجازه ندهد كه اين سنت حسنه كم كم فراموش شود. كنار گذاشتن منبر، رها شدن يك سنت حسنه نبوى را در پى دارد. بلكه گاهى اوقات وهن و سبك شدن آن مجلس و سخنان سخنران جلسه را هم در پى خواهد داشت. البته اگر نگوييم كنار گذاشتن منبرها - كه از قداست خاص و ويژه برخوردارند - توطئه دشمنان دين و روحانيت است.هر وقت نبى مكرم اسلام صلى الله عليه وآله يا ائمه اطهارعليهم السلام مى خواستند براى مردم سخنرانى مهمى داشته باشند، حتماً از منبر استفاده مى كردند. حتى موضوع اهميت منبر را در زندگى انبياء گذشته نيز مشاهده مى كنيم و آن بزرگواران هم از منبر استفاده مى كردند.در واقعه غدير هم مى بينيم كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله اول دستور مى دهد منبرى از جهاز شتران يا سنگ ها بسازند و سپس سخنرانى مى كند، كه اين اهميت موضوع را مى رساند. لذا در روايتى از امام محمد باقرعليه السلام داريم كه مى فرمايد: | |||
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمان داد زير درختان را جارو كنند، و از سنگ ها شِبه منبرى براى او ساختند تا بر مردم اشراف پيدا كند... . در اين هنگام رسول خداصلى الله عليه وآله بر بالاى سنگ رفتند و شروع به حمد و ثناى الهى كردند و فرمود... .<ref>هر كه من مولاى اويم (غفارى ساروى) : ص ۲۲. </ref> | |||
امير بيان حضرت على عليه السلام در خطبه غديريه خود در يكى از روزهاى غدير - كه به همين مناسبت سخنانى بيان داشتند - در اين خصوص فرمودند: فخرج رسول اللَّه صلى الله عليه وآله الى حجةالوداع. ثم صار الى غدير خم، فأمر فاصلح له شبه المنبر. ثم علاه و اخذ بعضدى...<ref>الكافى: ج ۸ ص ۲۷.</ref>: پيامبرصلى الله عليه وآله براى آخرين حج خود (حجةالوداع) از مدينه خارج شد، و وقتى به منطقه غدير خم رسيد، دستور داد چيزى شبيه منبر براى او بسازند. سپس از آن بالا رفت و بازوى مرا گرفت و... . | |||
'''رفع شبهات''' | |||
پيامبر | يكى از مسائلى كه در آن عصر، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله همواره از شيوع آن مى هراسيد و يكى از عللى كه مانع از اعلان رسمى موضوع مى شد، اين بود كه مردم پيامبر اعظم صلى الله عليه وآله را تهمت و افترا بزنند كه مسئله ولايت على عليه السلام نه از طرف خداوند متعال، بلكه از سوى خود پيامبرصلى الله عليه وآله بوده است. اتفاقاً اين مسئله در غدير مطرح هم شد. لذا همواره به مردم گوشزد مى كردند كه از ناحيه خداوند متعال است، و اين مطلب را به آيات متعدد الهى مستند مى كردند و آن را امرى الهى مى دانستند: | ||
فاوحى الىّ: بسم اللَّه الرحمن الرحيم «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على عليه السلام - يعنى فى الخلافة لعلى بن ابى طالب - «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . | |||
'''بيان مشكلات جامعه اسلامى''' | |||
سخنران - به خصوص در سخنرانى هاى خاص - بايد سعى كند مشكلات جامعه را به دقت بررسى و در صورت لزوم براى مردم بيان كند، تا شايد بتوانند بخشى از مشكلات را خودشان حل كنند، يا دست كم در جريان بعضى از امور شيطانى مخفى در جامعه قرار گيرند تا در دام آنها نيافتند. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به اين مسئله توجه خوبى داشته و مى خواستند به مردم هم اين توجه را بدهند: | |||
و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال اللآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم، و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم. و كثرة آذاهم لى غير مرة، حتى سمّونى اذناً... : | و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال اللآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم، و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم. و كثرة آذاهم لى غير مرة، حتى سمّونى اذناً... : | ||
من از جبرئيل درخواست كردم از خداوند اجازه گيرد و مرا از اين مأموريت معاف دارد، زيرا كمىِ پرهيزكاران و فزونى منافقان و دسيسه ملامتگران و مكر مسخره كنندگان اسلام را مى دانم. همانان كه خداوند در كتاب خود در وصفشان فرموده است: به زبان آن را مى گويند كه در دلهايشان نيست و آن را اندك و آسان مى شمارند، حال آنكه نزد خداوند بس بزرگ است. همچنين از آن رو كه منافقان بارها مرا آزار دادهاند، تا آنجا كه مرا اُذُن (سخنشنو و زود باور) ناميده اند... . | |||
'''اداى وظيفه الهى، هدف اصلى خطابه''' | |||
خطيب بايد به چند نكته توجه داشته باشد: اولاً: اصل خطبه و مطالب بيان شده در آن بر اساس اداى وظيفه و دستور الهى است؛ يعنى سخن مى گويد چون تكليف چنين اقتضا مى كند. ثانياً: بايد ببيند همان تكليف چه نوع حرف زدنى را اقتضا دارد و همان را بيان نمايد. تمام سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير نيز بر همين اصل و اساس بوده است. خود حضرت هم اين مطلب را بيان مى فرمايد: | |||
و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد او لم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة... . در اين جمله پيامبرصلى الله عليه وآله مىفرمايند: من آنچه مأمور بودم ابلاغ و به وظيفه خود عمل كردم. | و قد بلّغت ما امرت بتبليغه، حجة على كل حاضر و غائب، و على كل احد ممن شهد او لم يشهد، ولد او لم يولد. فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة... . در اين جمله پيامبرصلى الله عليه وآله مىفرمايند: من آنچه مأمور بودم ابلاغ و به وظيفه خود عمل كردم. | ||
در بخشى ديگر | در بخشى ديگر مى فرمايد: معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزل اللَّه تعالى الىّ؛ و انا ابيّن لكم سبب هذه الآيه: ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى طالب اخى و وصيّى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منّى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى، و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله. | ||
در اين بخش هم مى فرمايد: من در رساندن آنچه مأمور به تبليغ آن بودم و خداوند بر من تكليف كرد كوتاهى نكردم. اين گونه بخش ها نشان دهنده اين است كه يك سخنران بايد به وظيفه الهى خود عمل و به آنچه بين خود و خداى خود تكليف مى داند عملكند. | |||