۲۲٬۹۸۱
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «== انعكاس خطبه غدير در دعاى ندبه<ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۲۸۷ - ۲۹۷. اسرار غد...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
در دعاى ندبه: | در دعاى ندبه: | ||
كجاست آن مهيّا شده اى كه رشته ستمگران را پاره مى كند؟ كجاست آن خُردكننده و كوبنده جاه و جلال تجاوزگران؟ كجاست آن | كجاست آن مهيّا شده اى كه رشته ستمگران را پاره مى كند؟ كجاست آن خُردكننده و كوبنده جاه و جلال تجاوزگران؟ كجاست آن ويران كننده بناهاى شرک و نفاق؟ كجاست آن نابود كننده فاسقان و شورشگران و گردنفرازان؟ كجاست آن دروكننده شاخه هاى گمراهان و ستيزه جويان؟ كجاست آن كه زَنگار كج فكرى ها و هواپرستى ها را بزدايد؟ كجاست آنكه رشته هاى دروغ و تهمت را پاره كند؟ كجاست آنكه تجاوزگران و سركشان را نابود سازد؟ كجاست آنكه دشمنان و گمراهان و بى دينان را ريشه بركَند؟ | ||
با اين همه، گويى در ميان اين حقوق از دست رفته و هنوز هم در دستِ ديگران گرفتار شده، عَلَم مصائب و غم يک حقِ ناحق گشته بيش از همه در اهتزاز است. عَلَم مصائب و غم كربلا! كربلايى كه فرصت آن را اهل شُبهه ايجاد كردند. همان مردمان | با اين همه، گويى در ميان اين حقوق از دست رفته و هنوز هم در دستِ ديگران گرفتار شده، عَلَم مصائب و غم يک حقِ ناحق گشته بيش از همه در اهتزاز است. عَلَم مصائب و غم كربلا! كربلايى كه فرصت آن را اهل شُبهه ايجاد كردند. همان مردمان پيمان شكن خيانت پيشه ناسازگار، با دلهايى گنديده از پليدى شرک و بدن هايى آكنده از آلودگى كفر. | ||
آن گونه كه حرمت ها را دريدند، و بر بستر شهادت رسول خدا صلى الله عليه و آله بانگ | آن گونه كه حرمت ها را دريدند، و بر بستر شهادت رسول خدا صلى الله عليه و آله بانگ بى وفايى زدند، و در شكستن پيمان خود شتافتند و عهدهاى محكمى را كه بر جانشينى على عليه السلام بسته بودند ناديده گرفتند... . بدين سان براى اهل شبهه فرصتى فراهم كردند تا آنان بتوانند اهل بيت برگزيده حق را در كربلا به شهادت برسانند و حريمش را بشكنند و يارانش را از دَم تيغ بگذرانند.<ref>مفاتيح الجنان: زيارت جامعه ائمة المؤمنين.</ref> | ||
ما در دعاى ندبه مى خوانيم: اين الطالب بدم المقتول بكربلاء؟ كجاست خونخواهِ آن كشته دشت كربلا؟ آرى! دقيقاً از همين كربلا است كه مرثيه غدير آغاز دوباره اى يافته و تا قيام قائم عليه السلام ادامه مى یابد. پس اگر سوگوارى بايد كرد اين گونه بايد: | |||
فَعَلى الاطائب من اهلبيت محمد و على صلى اللَّه عليهما و آلهما فليبك الباكون، و ايّاهم فليندب النادبون، و لمثلهم فلتُذرَف الدموع، و ليصرخ الصارخون، و يضجّ الضاجّون، و يعجّ العاجّون: تنها بر پاكانِ برگزيده اهل بيت محمد و على - كه درود خدا بر آن دو و حاندانشان - گريه كنندگان بايد بگريند، و تنها براى آنهاست كه سوگواران بايد سوگوارى كنند، و براى همچون ايشان اشكها بايد ريزان شود و نالهها از دل برآيد و فريادها به آسمان رسد و بانگ واويلا سر داده شود. | |||
كجاست حسن عليه السلام؟ كجاست حسين عليه السلام؟ كجا هستند فرزندان حسين عليهم السلام؟ آن شايستگان و راستگويانِ يكى پس از ديگرى؟ كجاست راهى پس از راهى؟ كجاست برگزيدهاى پس از برگزيده اى؟ كجا هستند خورشيدهاى تابان؟ كجا هستند ماه هاى فروزان؟ كجا هستند ستارگانِ درخشان؟ كجا هستند نشانه هاى دين و پايه هاى دانش؟ كجاست آن بقيةاللهى كه از عترت هدايتگر هرگز جدا نيست؟ كجاست آن مهيّا شدهاى كه رشته ستمگران را پاره مى كند؟ كجاست آن ساماندهِ كژى ها و ناراستى ها كه انتظارش را مى كشند؟ كجاست آن دور كننده ستم كه به اميدش دل بسته اند؟ | |||
'''۴. قرآن و وارثانِ بر حق آن''' | |||
در خطبه غدير: | در خطبه غدير: | ||
اى مردم! در قرآن بينديشيد و آياتش را بفهميد و به آيات محكمش بنگريد و آيات متشابهش را وانهيد. سوگند به خدا هرگز زَواجرِ قرآن | اى مردم! در قرآن بينديشيد و آياتش را بفهميد و به آيات محكمش بنگريد و آيات متشابهش را وانهيد. سوگند به خدا هرگز زَواجرِ قرآن (باطن آيات) را براى شما آشكار نمى كند و تفسيرش را روشن نمى سازد، مگر اين كسى كه من دست او را گرفته به سوى خود بالا مى برم و بازويش را گرفته و به شما اعلام مى دارم: هر كس كه من صاحب اختيار او هستم اين على صاحب اختيار او است. | ||
اى مردم! اين على برادر و جانشين و نگه دارنده علم من است. او وصى من در ميان امتم بر تفسير كتاب خدا و دعوت به آن مى باشد، و عمل كننده به آنچه خدا را راضى مى كند. | |||
سليم بن قيس هلالى در كتاب خود روايتى را از [[سلمان فارسی]] چنين آورده است: | |||
در شبِ همان روز (روز سقيفه)، على عليه السلام همراه حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين عليهم السلام به درِ خانه مهاجرين و انصار رفته، حق از دست رفته اش را به آنان يادآورى فرمود و آنها را به يارى خويش فراخواند. | |||
از اين ميان، تنها چهل و چهار نفر آمادگى خود را براى يارى آن حضرت اعلام كردند. حضرت به آنان فرمود: صبح فردا در حالى كه سرها را تراشيده و شمشيرهايشان را حمايل كرده اند نزد ايشان بيايند. اما صبح فردا به جز چهار نفر كه ساعاتى بعد به هفت نفر رسيدند كسى بر سر قولِ خود حاضر نشد. اين دعوت سه شب تكرار شد، ولى هر صبح نتيجه همان بود كه بود.<ref>اسرار آل محمد عليهم السلام: ص ۲۲۲،۲۲۱.</ref> | |||
بنابراين، وقتى على عليه السلام هيچ يار و ياورى به جز سه يا چهار يا هفت نفر نيافت، دست از مبارزه آشكار با غاصبان خلافت برداشت و فقط به جمع و تدوين قرآن پرداخت. اين گونه كه سلمان براى سُليم [[روایت]] مى كند: | |||
وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام عكس العمل يارانش را چنين ديد، از خانه بيرون نيامد و عبا بر دوش نيفكند مگر براى نماز. تا اينكه قرآن را آنگونه كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده بود جمع كرد، همراه تأويل و تفسيرش و مشخص نمودن آيات ناسخ و منسوخ، خاص و عام، محكم و متشابه و ... . | |||
و آن زمان كه كار به اتمام رسيد، آن حضرت قرآنِ تدوين شده اش را برداشته به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت، در حالى كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطّاب|عمر]] در مسجد بودند و مردم در اطرافشان. اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شد و نظرِ جمع را به خود معطوف داشته و با صدايى كه همه بشنوند فرمود: | |||
از اين | بدانيد كه من پس از غسل و كفن و دفن پيامبر صلى الله عليه و آله به كارى روى نياوردم مگر به جمع و تدوين قرآن. اما در اين قرآن تمام آياتى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده آمده، و آيهاى نيست مگر آنكه تنزيلش را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله خوانده ام و آن حضرت تأويل و ظاهر و باطن و عام و خاص و ناسخ و منسوخش را به من آموخته است. | ||
بنابراين، شما در فرداى قيامت نمى توانيد ادعا كنيد كه ما از اين موضوع آگاه نبوديم.<ref>اين فرموده حضرت على عليه السلام دقيقاً به آيه ۱۷۲ سوره اعراف: «انّا كُنّا عن هذه غافلين»، و تأويل آن در تفاسير روائى شيعه اشاره دارد.</ref> همچنين به درگاه خداوند عذرى نداريد كه بگوييد من شما را به يارى خود فرا نخواندم، و حق را به شما يادآورى نكردم، و شما را به كتاب خدا از ابتدا تا انتهايش دعوت ننمودم. | |||
اينجا بود كه عمر برخاست و گفت: ما خود قرآنى داريم كه از قرآن تو بىنيازيمان مىكند. و علىعليه السلام با قرآنى كه تدوين و تنظيم كرده بود به خانه بازگشت.××× 2 اسرار آل محمدعليهم السلام: ص 222. ××× | |||